سفارش تبلیغ
صبا ویژن
روز ستمدیده بر ستمکار سخت‏تر است ، از روز ستمکار بر ستم کشیده . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :94
بازدید دیروز :67
کل بازدید :333367
تعداد کل یاداشته ها : 423
103/2/6
6:45 ع
مشخصات مدیروبلاگ
 
مسلم فروزان نیا[103]

خبر مایه
لوگوی دوستان
 

مرد بیماری نزد طبیب رفت و از او خواست درمانش کند طبیب پس از معاینه ی بیمار متوجه شد او به مرضی مبتلاست که بهبودی از آن امکان ندارد و درمان و دارو جز آزار و اذیت بیشتر بیمار سودی ندارد .او برای اینکه بیمار چند روز باقی مانده از عمرش را به حال خود باشد و در اندوه بیماری و اندیشه ی مرگ به سر نبرد مرض او را پنهان کرد و به او گفت : پرهیز برای این بیماری زیان دارد هرچه دلت می خواست انجام بده .بیمار خوشحال شد از آن جا برای تفریح کنار جویباری رفت مردی را دید نشسته و دستش را می شوید از پشت ، گردن او را دید و هوس کرد سیلی محکمی به آن بزند ابتدا خودداری کرد اما به یاد حرف طبیب افتاد که گفته بود : هر چه دلت می خواهد انجام بده . پس به طرف مرد حرکت کرد دستش را بلند کرد و محکم بر پشت گردن او زد .

صدایی بلند شد مرد جا خورد و با هم گلاویز شدند اما چون دید مرد ضعیفی است و ممکن است بمیرد او را نزد قاضی برد تا او حکم کند قاضی نگاهی به مرد ضعیف کرد و گفت : چه جای انتقام است .این مرد مانند مرده است حکم درباره ی زنده ها جاری می شود نه مرده ها . سپس به مرد گفت : چه قدر پول داری ؟ مرد گفت شش درهم . قاضی گفت : سه درهم را خود نگه دار و سه درهم دیگر را به این مرد بده !!!مرد بیمار با خود گفت : عجب قصاصم که نکردند هیچ ، سه درهم هم گیرم آمد چه سیلی با برکتی ! در این میان چشمش به پشت گردن قاضی افتاد و دید از گردن مرد بهتر است نزدیک قاضی رفت و سیلی جانانه ای بر گردنش زد .قاضی سخت ععصبانی شد اما مرد فرصت را غنیمت شمرد و گفت : حکمی که در حق من کردی عادلانه بود همان حکم را در مورد خودت نیز اجرا کن .ای برادر ! چاه مکن بهر کسی ، اول خودت دوم کسی ، همچنین باید دانست که رحم آوردن بر بدان ، ستم است بر نیکان ، ترحم بر پلنگ تیز دندان ، ستمکاری بود بر گوسفندان