سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آن کس که بی دانش دست به کاری زند بیش از آنکه اصلاح کند تباه می سازد [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :28
بازدید دیروز :38
کل بازدید :333071
تعداد کل یاداشته ها : 423
103/1/31
8:13 ع
مشخصات مدیروبلاگ
 
مسلم فروزان نیا[103]

خبر مایه
لوگوی دوستان
 

حسن عامل گوشهنشین، فرزند نصرا?، در سال 1342، در جوار مرقد ملکوتى ثامنا?ئمه(ع)به دنیـا

 

آمد.

 

?از شش سالگى نماز مىخواند و از هفت سالگى، فریضه روزه را به جا مىآورد و از همـین زمـان بـود

 

?که خواندن قرآن را نیز در مسجد محله آموخـت. وى قـرآن را بـا صـوت و درنهایـت زیبـایى تـ?وت

 

مىکرد.

 

?برادر شهید راجع به رفتار حسن در کودکى مىگوید: حسن خیلى کنجکاو بود و دوست داشت هـر

 

وسیلهاى را که مىبیندباز کند و ببیند داخل آن چیست.

 

?او در هفت سالگى بهمدرسه رفت و دوره ابتدایى را در مدرسه کاشانى واقع در چهارراه میدان بـار -

 

?گذراند. پس از آن، دوره راهنمایى را در مدرسه راهنمایى فرازى - در همان محله - به اتمام رساند و

 

?سپس در دبیرستانى در چهارراه زر?ینه به تحصیل ادامه داد. پس از پایان سـال اول نظـرى، بـه علّـت

 

?ع?قه به کارهاى فنّـىتحـصیل را رهـا کـرد و بـه تراشـکارى روى آورد. برادرایـشان در ایـن مـورد

 

?مىگوید: اوایل که ایشان به کار تراشکارى مشغول بـود، تـ?ش مـىکـرد اسـلحهاى درسـت کنـد و

 

?مىگفت: مىخواهم با آن شاه را بکشم. در همان یک ماه اولى که به تراشـکارى مـىرفـت، بـا تـ?ش

 

 ?فراوان توانست اسلحهاى درست کند.

 

?او در اوقات فراغتخود به حرم مطه?ر امام رضا)ع( مشرف مـىشـد.همچنـین بـه مطالعـه کتابهـاى

 

?مذهبى نیز ع?قه وافرى داشت. فوتبال و کوهنوردى از ورزشـهاى مـورد ع?قـه ایـشان بـود و اغلـب

 

جمعهها را با پاى پیاده به کوههاى سی?دى مشهد مىرفت.

 

?شهید از نوجوانى فضایل اخ?قى بىشمارى داشت. او مطیع اوامر والدین بود و براى آنها احترام فـوق

 

?العادهاى قایل بود. به حقّ همسایگان بسیار اهمی?ت مىداد و از ایجاد کمتـرین مزاحمـت بـراى آنـان

 

?خوددارى مىکرد. او کودکان را بسیار دوست مىداشت و با آنان با رأفت و مهربـانى رفتـار مـىکـرد.

 

کودکان محله، شهادت وى را به عنوان دردناکترین حادثه زندگى تلقى کردهاند.

 

?شهید فعالیتهاى سیاسى و اجتماعى خود را قبل از انق?ب شروع کرد. به گفتـه بـرادر شـهید او?لـین

 

?تغییرات در وى زمانى آغاز شد که در جلسات آقاى رستگار شرکت مىکرد.

 

?شهید با بیت آیتاللّه زنجانى در ارتباط بود. اع?میه و پیامهاى امام که در منزل ایشان چاپ و تکثیر

 

?مىشد، توسط شهید و سایر مبارزان پخش مىشد و با تشدید مبارزات علیه رژیم، فعالیتهـاى شـهید

 

نیز شد?ت پیدا کرد.

 

?او در حادثه بیمارستان امام رضا(ع)، حضورى فع?ال داشـت و پـرت?ش و خـستگى ناپـذیر بـه حمـل

 

مجروحان مىپرداخت.

 

وى بعد از انق?ب، در کشف و شناسایى خانههاى تیمى شرکت فع?ال داشت.

 

?حسن با صدور فرمان امام در زمینه تشکیل ارتش بیست میلیونى، عضو بسیج مسجد زینبیه چهارراه

 

?میدان بار - خیابان مطهرى شمالى - شد و به گشت زنى و کشیکهاى شبانه مىپرداخت.

 

?در سال 1361 عضو رسمىسپاه پاسداران انق?ب اس?مى شد و از آن به بعد، در جبهه حـضور پیـدا

 

?کرد. او فع?الی?تخود را ابتدا در یکى از گردانهاى زرهى آغاز کرد و ت?ش مىکرد کارهـایى را کـه بـه

 

?وى واگذار مىشود، بهنحو احسن انجام دهد و سعیش بر این بود که قـدمش بـه خـاطر خـدا باشـد.

 

?شهید ع?قه وافرى به امام(ره) داشت و خود را مطیع محض اوامر امام(ره) مىدانست.

 

?او پس از عملی?ات شهید رجائى در جبهـه کوشـک، از ناحیـه پـاى راسـتمجـروح شـد و مـد?تى در

 

?بیمارستانى در شهر اصفهان بسترى شد و مد?تى نیز در منزل تحتمداوا قرار گرفت. پایان معالجـات

 

?شهید، همزمان با اوج فعالیتهاى منافقین بود. در این زمان، شهید عامل در واحد اطّ?عات بـه مبـارزه

 

با منافقین پرداخت.

 

?پس از سرکوبى منافقین، دوباره به جبهههاى نبرد عزیمت کرد.با آمـدن او بـه جبهـه - بـا اسـتعداد

 

?خوب و لیاقتى که از خود نشان داد - به عنوان فرمانده واحد زرهى - رزمى منصوب شد.او نه تنها

 

?یک فرمانده، بلکه معلّمىبود در کنار رزمندگان و آنها را همیشه به اتّحـاد و یکپـارچگى در راه خـدا

 

?دعوت مىکرد.

 

?او خودش را رزمنده کوچکى در کنار سایر رزمندگان مىدانست و با اخ?ق خـوش، بـا بـرادران زیـر

 

?دست خود رفتار مىکرد. سخنى که بیشتر بر زبانش جارى بود این بود کـه:»جنـگ، جنـگ اسـت و

 

?عزّت و شرف ما در گرو همین جنگ است. پس برادران! مبادا کوتاهى کنید در کارها و در مسئولیتى

 

?که دارید هر چه بیشترت?ش کنید که ما همه مدیون خون شهدا هستیم. ایشان در جبهـه آنچنـان

 

?مورد اعتماد بود که دیگران در نماز جماعت به او اقتدا مىکردند.

 

?صوت دلنشین دعاى کمیل و توس?ل او، به شبهاى جمعه و چهارشـنبه جبهـه شـور و حـال خاص?ـى

 

مىبخشید.

 

?شهید عامل در واحد زرهى و در عملیاتهاى مسلم بـن عقیـل، زیـنالعابـدین(ع)، والفجـر مقـد?ماتى،

 

?والفجر 1 و والفجر 3 شرکت داشت و مسئولی?ت واگذار شده را بـهنحـو احـسن انجـام مـىداد.بعـد از

 

?عملی?ات والفجر 2، به دلیل اسـتعداد و تجربـهاى کـه در بخـش تعمیـرات زرهـى داشـت، مـسئولی?ت

 

?سنگینترى به دوشش گذاشتهشد و طى مأموری?تى که با جمعـى از همرزمـانش داشـت، بـه تعمیـر

 

?نفربرها و تانکهاى به غنیمت گرفته شده از دشمن فرستاده شد. با فرا رسیدن عملی?ات خیبر در سـال

 

?1362، دوباره به جبههبرگشت و در همین عملی?ات بود که برادر باوفـایشحـاج رمـضان عامـل -

 

?فرمانده تیپ امام صادق(ع) - به شهادت رسید. او راضى نبود به خاطر تشییع جنازه برادرش جبهه را

 

?ترک کند، ام?ا با اصرار زیاد مسئو?ن، براى تشییع جنازه برادرش بهمشهد آمد.

 

?او مىگفت: راهى کهبرادرم انتخاب کرده بود، به مقصد رسید، پس من هـم اگـر در اینجـا راه او را

 

?ادامه دهم، برادرم راضىتر است تا اینکه در تشییع جنازهاش حاضر شوم.

 

?او در مراسم یاد بود برادر شهیدش، مکرّر به مادر خود مـىگفـت: دشـمنان اسـ?م از جـزع و فـزع

 

?بستگان شهدا مسرور مىشوند. بنابراین عملى که موجب شادى دشمن مىشود از شما سـرنزند. وى

 

?احتمال شهادت خود را نیز براى مادر بیان کرد و پیشاپیش مادر را براى قبول شهادت دو?مین شـهید

 

خانواده آماده کرد.

 

?وى پس از هفت روز، دوباره به منطقه آمـد و در عملی?ـات ط?ئی?ـه شـرکت کـرد. پـس از آن، بـراى

 

?تعمیرات زرهى با دیگربرادران همرزم خود به انرژى اتمى آبادان رفت. پس از مد?تى که بـه مرخـص?ى

 

?آمد، در سال 1362، با خانم حلیمه صادقیان لطفآباد ازدواج کرد و همسرش مد?ت هفت ماه در عقد

 

ایشان بود.

 

?یکى از خصوصی?ات و کما?ت اخ?قى او این بود که هیچ وقت کارهاى خوبى را که انجام مىداد براى

 

?دیگران بازگو نمىکرد و براى همین هیچ کس در محل از سـمت او بـا خبـر نبـود. بـارزترین صـفت

 

?اخ?قى که مورد اتفّاق اکثر دوستان و آشنایان شهید بود، شجاعت و بىباکى او بود که وى را سـرآمد

 

بسیارى از همرزمانشکرده بود.

 

?به گفته دوستانش او همیشه انتظار عملی?ات را مىکشید و پس از هر عملی?اتى، با ص?بت بیشتربراى

 

?عملی?ات بعدى آماده مىشد. شبهاى عملی?ات آن قدر براى او شیرین و خوب بود کـه گویـا در جـشن

 

عروسى شرکت دارد.

 

?{شهید عامل در نیایشهاى خود چنین مىگفت: بارالها! قدمى که در این راه گذاشتهام سعادتى بـوده

 

?که تو به من عنایتکردى، پس این افتخار را همیشه براى من حفظ کن و بـه مـن تـوان شـکر ایـن

 

?نعمت را عطافرما.}

 

?در 15 اسفند 1362، او براى مأموریتى از تهران به اهواز فراخوانده شد و به انتظـار عملی?ـاتى کـه در

 

?پیش بود روز شمارى مىکرد.خود او قبل از عملی?ات چنین گفت: آخرینعملی?اتى است که پیش رو

 

دارم. باید در این عملی?ات حضور داشته باشم.

 

?در 20 اسفند 1362 بهخطّ مقد?م اعزام شد. در شب 23 اسفند 1362، بـه عنـوان خدمـه تانـک در

 

?یک عملی?ات گسترده به قلب دشمن تاخت و در محور شرق دجله، با اصابت گلوله به پهلـو بـر زمـین

 

?افتاد و تا صبح در آن تاریکى ماند. امدادگران صبح او را یافتند و به یـاریش شـتافتند، ام?ـا بـه دلیـل

 

?خون زیادى که از او رفته بود، پس از سه روز بسترى شدن در بیمارستان صحرایى، به شهادت رسید

 

 ?و همان طور که در وصی?تنامه خود عنوان کرده بود، همچون امانتى به صاحب امانتبرگردانده شد.

 

?شهید حسن عامل، دو?مین شهید خانواده بود و پیکـر مطه?ـرش بعـد از انتقـال بـه مـشهد و تـشییع

 

?جنازه، در 3 فروردین 1364 در صحن مطه?ر امام رضا)ع( در کنار مزار برادر شهیدش به خاک سپرده ?شد.