سفارش تبلیغ
صبا ویژن
زیورهای دنیا، خردهای ناتوان را تباه می سازد [امام علی علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :17
بازدید دیروز :24
کل بازدید :332940
تعداد کل یاداشته ها : 423
103/1/28
4:54 ع
مشخصات مدیروبلاگ
 
مسلم فروزان نیا[103]

خبر مایه
لوگوی دوستان
 

شخصى محضر رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلّم) وارد شد و از ایشان درخواست نمود تا به او توصیه اى بنمایند.
حضرت این گونه توصیه فرمودند:
- من به تو سفارش مى کنم براى خدا شریک قرار ندهى ، اگر چه در آتش ‍ بسوزى و شکنجه ببینى !
پدر و مادرت را نیز اذیت مکن و به آنان نیکى کن ، زنده باشند یا مرده . اگر دستور دهند که از خانواده و زندگیت دست بردارى چنین کن ! و این نشانه ایمان است . آنچه که اضافه دارى در اختیار برادر دینى ات بگذار!
در برخورد با برادر مسلمانت گشاده رو باش !
به مردم اهانت مکن و باران رحمتت را بر آنان ببار!
هر کدام از مسلمانان را دیدار کردى سلام برسان !
مردم را به سوى اسلام دعوت کن !
بدان که هر کارگشایى تو ثواب بنده آزاد کردن را دارد، بنده اى که از فرزندان یعقوب است .
بدان که شراب و تمام مست کننده ها حرامند.
 



  
  

روایات مختلفی به بیان آثار، فوائد و ویژگی هایی که بر دعا کردن برای تعجیل فرج مترتب است، پرداخته است که به پاره ای از آنها اشاره می کنیم.

1- فرمایش حضرت ولی عصر (علیه السّلام) : بسیار دعا کنید برای تعجیل فرج که فرج شما در آن است.

2- این دعا سبب زیاد شدن نعمت می شود.

3- اظهار محبت قلبی است.

4- نشانه ی انتظار است.

5- زنده کردن امر ائمه اطهار (علیه السّلام) است.

6- مایه ی ناراحتی شیطان لعین است.

7- نجات یافتن از فتنه های آخر الزمان است.

8- اداء قسمتی از حقوق آن حضرت است، که اداء حق هر صاحب حقی،واجب ترین امور است.

9- تعظیم خداوند و دین خداوند است.

10- حضرت صاحب الزمان (علیه السّلام) در حق او دعا می کند.

11- شفاعت آن حضرت در قیامت شامل حال او می شود.

12- شفاعت پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) ان شاءالله شامل حالش می شود.

13- این دعا امتثال امر الهی و طلب فضل و عنایت او است.

14- مایه ی استجابت دعا می شود.

15- اداء اجر رسالت است.

16- مایه ی دفع بلا است.

17- سبب وسعت روزی است ان شاءالله.

18- باعث آمرزش گناهان می شود.

19- سبب تشرف به دیدار آن حضرت در بیداری یا خواب می شود ؛ ان شاءالله.

20- سبب رجعت به دنیا در زمان ظهور آن حضرت می شود ؛ ان شاءالله.

21- از برادران پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) خواهد بود.

22- فرج مولای ما حضرت صاحب الزمان (علیه السّلام) زودتر واقع می شود.

23- پیروی از پیغمبر و امامان (علیه السّلام) خواهد بود.

24- وفای به عهد و پیمان خداوندی است.

25- آثار نیکی به والدین برای دعا کننده حاصل می شود.

26- فضیلت رعایت و اداء امانت برایش حاصل می شود.

27- زیاد شدن اشراف نور امام (علیه السّلام) در دل او است.

28- سبب طولانی شدن عمر است، ان شاءالله.

29- تعاون و همکاری در کارهای نیک و تقوی است.

30- رسیدن به نصرت و یاری خداوند و پیروزی بر دشمنان به کمک خداوند است.

31- سبب هدایت به نور قرآن مجید است.

32- نزد اصحاب اعراف معروف می گردد.

33- به ثواب طلب علم نائل می شود؛ ان شاءالله.

34- از عقوبت های اخروی ان شاءالله در امان می ماند.

35- هنگام مرگ به او مژده می رسد و با او به نرمی رفتار می شود.

36- این دعا اجابت دعوت خدا و رسول (صلّی الله علیه و آله و سلّم) است.

37- با امیرالمومنین (علیه السّلام) و در درجه آن حضرت خواهد بود.

38- محبوب ترین افراد نزد خداوند خواهد بود.

39- عزیزترین و گرامی ترین افراد نزد خداوند خواهد بود.

40- ان شاءالله از اهل بهشت خواهد شد.

41- دعای پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) شامل حالش می شود.

42- کردارهای بد او به کردارهای نیک مبدل می شود.

43-خداوند متعال در عبادت ، او را تأیید می فرماید.

44- ان شاءالله با این دعا عقوبت از اهل زمین دور می شود.

45- ثواب کمک به مظلوم را دارد.

46- ثواب احترام به بزرگ تر و تواضع نسبت به او را دارد.

47- پاداش خونخواهی حضرت ابی عبدالله الحسین (علیه السّلام) را دارد.

48- شایستگی دریافت احادیث ائمه اطهار (علیه السّلام) را می یابد.

49- نور او برای دیگران نیز- روز قیامت – درخشان می گردد.

50- هفتاد هزار نفر از گنهکاران را شفاعت می کند.

51- دعای امیرالمومنین (علیه السّلام) در روز قیامت ، شاملش می گردد.

52- بی حساب داخل بهشت شود.

53- از تشنگی روز قیامت در امان می ماند.

54- در بهشت جاودان است.

55- مایه ی خراش روی ابلیس و مجروح شدن دل او است.

56- روز قیامت هدیه های ویژه ای دریافت می دارد.

57- خداوند عزوجل از خدمتگزاران بهشت نصیبش می فرماید.

58- در سایه ی گسترده ی خداوند قرار گرفته و رحمت بر او نازل می شود – مادامی که مشغول آن دعا باشد.

59- پاداش نصیحت مومن را دارد.

60- مجلسی که در آن برای حضرت قائم – عجل الله فرجه – دعا شود، محل حضور فرشتگان می گردد.

61- دعا کننده مورد مباهات خداوند می شود.

62- فرشتگان برای او طلب آمرزش می کنند.

63- از نیکان مردم – پس از ائمه اطهار (علیه السّلام) – می شود.

64- این دعا اطاعت از اولی الامر است که خداوند اطاعتشان را واجب ساخته است.

65- مایه ی خرسندی خداوند عزوجل می شود.

66- مایه ی خشنودی پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) می گردد.

67- این دعا خوشایندترین اعمال نزد خداوند است.

68- از کسانی خواهد بود که خداوند در بهشت به او حکومت می دهد، ان شاءالله.

69- حساب او آسان می شود.

70- این دعا در عالم برزخ و قیامت مونس مهربانی خواهد بود.

71-این عمل بهترین اعمال است.

72- باعث دوری غصه ها می شود.

73- دعای هنگام غیبت بهترازدعای هنگام ظهور امام  (علیه السّلام) است.

74- فرشتگان درباره اش دعا می کنند.

75- دعای حضرت سید الساجدین (علیه السّلام) – که نکات و فوائد متعددی دارد- شامل حالش می شود.

76- این دعا تمسک به ثقلین (کتاب و عترت) است.

77- چنگ زدن به ریسمان الهی است.

78- سبب کامل شدن ایمان است.

79- مانند ثواب همه ی بندگان به او می رسد.

80- تعظیم شعائر خداوند است.

81- این دعا ثواب کسی که با پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) شهید شده را دارد.

82- ثواب کسی که زیر پرچم حضرت قائم (علیه السّلام) شهید شده را دارد.

83- ثواب احسان به مولای ما حضرت صاحب الزمان – عجل الله فرجه – را دارد.

84- در این دعا ، ثواب گرامی داشتن عالم هست.

85- پاداش گرامی داشتن شخص کریم را دارد.

86- در میان گروه ائمه اطهار (علیه السّلام) محشور می شود.

87- درجات او در بهشت بالا می رود.

88- از بدی حساب در روز قیامت در امان می ماند.

89- به بالاترین درجات شهدای روز قیامت نائل می شود.

90- و رستگاری به سبب شفاعت فاطمه زهرا (علیه السّلام) را در پی دارد.

منبع : مکیال المکارم، ج 1 ، ص 351 ( ترجمه سیّد مهدی حائری قزوینی )


  
  

سوال – درباره ی  سیره ی رسول اکرم توضیح بفرمایید .
پاسخ – در سایر برنامه ها دوستان به سیره ی رسول اکرم پرداخته اند منتها این ظرافت ها این قدر در زندگی رسول اکرم زیاد است که هر چه هم به آن پرداخته بشود ، بازهم جای صحبت دارد. بخشی از آیات قرآن به معرفی شخصیت پیامبر پرداخته است . آیات آخر سوره ی توبه خدا         می فرماید: این پیامبر از جنس خود شماست . این پیامبر نسبت به شما مهربان است . درد شما را درد خودش  می داند . این پیامبر حرص دارد بر راهنمایی شما مردم . در جای دیگر می فرماید: این پیامبر بر اعمال شما گواه است . این پیامبر نذیر و بشیر است یعنی شما را بشارت میدهد و از عذاب         می ترساند. این قدر پیامبر نسبت به امت مهربان بود که در بعضی از نقل ها خدا می فرماید: این قدر خودت را به زحمت نینداز ، پیامبر بعضی از این ها قابل هدایت نیستند . داریم که گاهی به آن حضرت سنگ می زدند و او مجروح می شد و خون از بدن شان جاری می شد . همسرشان می گفتند که من می دیدم که پیامبر زخمی شده ولی گوش های نشسته و زمزمه می کند و می فرماید : خدایا این مردم را هدایت کن . همه ی تلاشش این بود که مردم را هدایت کند و هیچ گاه از تلاشش ناامید نشد . به ایشان سنگ و چوب زدند و به ایشان تهمت زدند و مسخره اش می کردند ولی هیچ گاه از کار هدایت دست برنداشت . به گونه ای که روز را از شب نمی شناخت ، شب را از روز          نمی شناخت . یک وقتی پیامبر دیدن یک نوجوان یهودی آمد . حضرت آن را دعوت به اسلام کرد . آن نوجوان داشت جان می داد در حال احتضار بود . نوجوان مسلمان شد . نوشته اند آن قدر پیامبر خوش حال شد وقتی از خانه بیرون آمد خدا را شکر کرد که امروز توانسته یک نفر را هدایت کند . این در واقع  بخشی از آیات قرآن همان طور که اشاره کرده ام است که به معرفی شخصیت و تلاش ایشان  پرداخته ، از طرفی  قرآن کریم آیات متعددی به مردم توصیه کرده که هر چه پیامبر می گوید گوش کنید . حرفهای پیامبر وحی است . هرچه پیامبر برای شما آورده آنرا بگیرید . منظورش فقط قرآن نیست . اطیعوا الله و اطیعوالرسول : هرچه پیامبر میگوید اطاعت کنید . خدا می فرماید که هر چقدر که من را دوست دارید حرف پیامبر را گوش بدهید . در قرآن در آیات متعدد می فرماید که هر چه پیامبر بگوید حجت است . ارشاد پیامبر در جامعه بیشتر عملی بود . مثلا در مورد نماز فرمودند که همان طور که من نماز می خوانم نماز بخوانید. در سال آخر که به حج آمد ، مردم احکام حج را یاد گرفتند . چند روز در منا و چند روز در عرفات توقف کردند ؟ چه جور طواف کردند ؟ تمام اینها را یاد گرفتند و اینها اعمال حج شدند . پس سیره ی پیامبر بر دو بخش است . بخشی که لازم و واجب است یعنی باید و نباید است . اینکار را انجام بدهید یا ندهید . بخش دوم سیره واجب نیست ولی خوب است که انسان آنها را یاد بگیرد . اگر کسی آنها را رعایت نکند ، روز قیامت محاکمه نمی شود . بقول یکی از نویسندگان ،انسان در زندگی اش باید زنبورصفت باشد . نه اینکه مثل بعضی ها بوقلمون صفت باشد ، که تغییر رنگ می دهند یا مگس صفت باشد که بدنبال نقطه های منفی       می روند . حضرت علی (ع) می فرماید : در زندگی مثل زنبور عسل باشید زیرا او سراغ شهد گل می رود .  اگر ما بخواهیم در زندگی رفتار کسی را الگو قرار بدهیم ، شهد گل ما چیست ؟ انک علی خلق عظیم . از امام صادق (ع) روایت داریم که وقتی پیامبر مبعوث شد آیه ای برای ایشان نازل شد . ای پیامبر از خطاکاران بگذر یا طلب عفو و مغفرت کن . اگر کسی خطایی کرد از او اِعراض کن . وقتی پیامبر اینها را عمل کرد آیه نازل شد : انک علی خلق عظیم . پس ما باید عفو و گذشت را از زندگی پیامبر درس بگیریم . سیره ی پیامبر از همان قرن اول مورد توجه مورخین بوده است . کتابهای تاریخ که نوشته می شده ، اسم آن را سیره می گذاشتند . خوشبختانه آن قدر اصحاب دقیق بودند که حتی شمایل پیامبر را هم نوشته ا ند . الان کتابهایی بنام شمایل النبی داریم که قد ،قیافه ، چشم و ابروی پیامبر را توصیف کرده است. حتی راه رفتن و غذا خوردن پیامبر هم نوشته اند . کتاب سنن النبی مرحوم علامه ی طباطبایی کتاب خوبی است که رفتار پیامبر و آداب او را نوشته است البته بطور مختصر و اگر کسی کامل بخواهد باید کتاب های تاریخی را بخواند . من بخشی از آنها را از این کتاب برای شما نقل می کنم . پیامبر اسلام کارهای خودش را خودش انجام می داد . لباس وصله می زد ، کفش تعمیر می کرد و از گوسفند شیر می دوشید . این خیلی مهم است . بعضی از آقایان می گویند که زن را برای همین کارها گرفته ایم . می گویند که من کفش تمیز کنم یا لباس اتو بزنم ؟ یا فلان کار را انجام بدهم ؟ گروهی از مکه خدمت امام صادق (ع) آمدند . یک نفر از کسی شروع به تعریف کرد . فلان شخص همه اش مشغول نماز ، دعا ، قرآن و طواف بود . وقتی حرفهای شخص تمام شد ، پیامبر پرسید : پس کارهای او را چه کسی انجام میداد ؟ چه کسی اسب او را تیمار می کرد و برایش غذا تهیه می کرد ؟ گفت : ما کارهای او را می کردیم .  پیامبر فرمود که شما به مراتب بهتر از او هستید . روایت داریم : خدا لعنت کند کسی را که بارش بر دوش جامعه باشد . پیامبر با برده ها غذا می خورد و روی زمین می نشست . بعضی ها می گویند که کلاس ما به فلانی نمی خورد . او دیپلم است و من دکتر هستم . این توهین به پیامبر است که بگوییم او بی سواد بود ، پیامبر استاد ندیده بود . اُمی یعنی کسی که مکتب نرفته بود . پیامبر فرمود : خدا چهل سال من را تربیت کرد . نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت ، به غمزه مسئله آموز صد مُدرس شد . با این جایگاهی که داشت ، با برده ها هم غذا می شد . وقتی سوار مرکب بود دیگری را هم سوار      می کرد . اگر شما سوار ماشین خالی بودی و کسی جلوی شما را گرفت ، او را سوار کن . نگویید که مگر من مسافرکش هستم و در شأن من نیست . از اینکه شخصا برای رفع نیاز به بازار برود هیچ عبایی نداشت . امام صادق (ع) چیزی برای خانه اش خریده بود و داشت می برد . اصحاب گفتند که بدهید ما بیاوریم . امام فرمود که من خودم صاحب عیال هستم و سزاوار هستم ، پس به من می رسد. بعضی ها فکر می کنند که اگر پست و منصبی دارند دیگر نباید به بازار یا پارک پا بگذارند یا بچه را به تفریح ببرند . پیامبر شخصا به بازار می رفت و خرید منزل را انجام می داد . دیگر اینکه هر چه به او تعارف می شد کوچک نمی شمرد . در هدیه ، به خود هدیه دهنده نگاه کن نه به خود هدیه . کسی پیش امام صادق (ع) آمد و امام دو حبه انگور به او داد . شما به دو تا حبه نگاه نکن به خود امام نگاه کن . اگر کسی به حضرت هدیه ی کوچکی می داد ، نمی  گفت که این چیست ؟ حتی اگر نامرغوب ترین خرما بود . نفس عمل برای پیامبر مهم بود . همواره لبخند به لب داشت . پیامبر فرمود : ای مردم هر روز صدقه بدهید . یک نفر گفت : یا رسول الله ما نمی توانیم هر روز صدقه بدهیم . فرمود : تبسم در چهره ی مردم صدقه است . اینکه دیگر هزینه ندارد . بعضی ها دنبال عبادتهای ارزان می گردند . لبخند صدقه است . غمگینی درونش از چهره اش معلوم هویدا نبود . متواضع بود . داریم که جهنم بدجایگاهی برای انسانهای متکبر است. از میان صفات رذیله ، بدترین آن تکبر است . ما درس آیت الله مظاهری که از مراجع تقلید هستند می رفتم . ایشان چند جلسه ای درباره ی تکبر صحبت می کردند . ایشان فرمودند : تکبر از میان صفات رذیله بدترین است زیرا با خدا در افتادن است. روایت داریم : عظمت زیبنده ی خداست و کسی که من می گوید یعنی با خدا در می افتد و عبودیت را نادیده می گیرد . خودپسندی و خودبینی یعنی خدا نبینی . چون خودبینی یعنی خدا نبینی ، بنابراین خدا بدش می آید . ویژگی دیگر آن حضرت این بود که اهل اعتدال بود. هرگز اسراف نمی کرد . الان ما در جامعه مان دچار اسراف هستیم . اعتدال یعنی میانه روی . البته بخیل بودن هم صفت خوبی نیست . در عین حال که گشاده دست بود مُسرف نبود . سیره دیگر پیامبر   سیره ی ظاهری بود . بعضی از خانم ها می گویند که شوهر ما به خودش نمی رسد . لباس خوب نمی پوشد و ژولیده بیرون می آید . وقتی می خواهیم بازار برویم ، خجالت می کشیم که با او  به بازار برویم . پیامبر مرتب در آینه نگاه می کرد . و موهایش را شانه می زد و مرتب می کرد .    می فرمود که خدا دوست دارد که بنده در هنگام بیرون رفتن ، خودش را برای برادر مومنش بیاراید . معطر و زیبا بودن خوب است . مشکلی که ما در مساجدمان داریم این است که بوی پا در فضای مسجد می پیچد . طبق شرع و علمای ما مَس پا برای وضو کافی است . خدا می فرماید که سر و پا را مس کنید . نمی گوید که بشویید . مَس مانع از شستن نیست . خوب است بعد از مس پا ، آن را بشویید و جوراب تمیزی بپوشید . در بعضی مساجد خیلی بوی پا انسان را اذیت می کند. این نکته ی مهمی است . دیگر اینکه حضرت به هر کوچک و بزرگی سلام میکرد . یک روز پیامبر شیطان را دیدند . گاهی اوقات شیطان برای انبیاء مجسم می شده است. شیطان بر انبیاء مسلط نبوده است . نه اینکه سراغشان نمی آمده بلکه حریف شان نمی شده است . در قرآن داریم که اگر کسی ایمان داشته باشد شیطان حریف او نمی شود . گاهی شیطان به انبیاء می گفت که من می خواهم به شما نصیحتی بکنم . پیامبر به شیطان گفت که چه چیزی تو را ضعیف و لاغر می کند ؟ شیطان گفت : چند چیز من را لاغر می کند. یکی اینکه وقتی مردم به هم سلام می کنند . شیطان از کینه و بخل خوشش    می آید. این صریح قرآن است که می فرماید : شیطان میخواهد بین شما کینه و دشمنی بیندازد . وقتی ما به یکدیگر سلام می کنیم ، مودت می آورد . مودت نقطه ی مقابل بغض است . بخاطر همین شیطان لاغر می شود . دیگر اینکه وقتی با یکدیگر مصافحه می کنند و احوال پرسی هم می کنند . شیطان گفت که این دیگر من را خیلی حرص می دهد و لاغر می کند. دیگر اینکه در شروع کارهایشان بسم الله الرحمن الرحیم می گویند . این کلمه یاد کردن از خداست. چقدر قشنگ است که وقتی سفره را می اندازیم بسم الله بگوید و بقیه همه با هم بسم الله بگویند . و وقتی هم که غذا تمام شد همه با هم الحمدلله بگویند . دیگر اینکه ذکر استغفرالله ربی و اتوب الیه من را لاغر می کند . دیگر اینکه صلوات بر محمد و آل محمد من را لاغر می کند . وقتی نام پیامبر را ببری و استغفار کنی تقویت کننده ایمان است . لذا یکی از ویژگی های پیامبر این بود که به کوچک و بزرگ سلام        می کرد .     

سوال – ادامه ی سیره ی رسول را بفرمایید .
پاسخ – یکی دیگر از ویژگی آن حضرت این بود که نگاه هایش را میان اصحابش تقسیم می کرد . اعتدال در همه امور خوب است حتی در نگاه کردن . همه را بصورت مساوی نگاه می کرد . این را برای خانواده هایی که بین فرزندانشان فرق میگذارند می گویم . بعضی ها بین عروس بزرگ و کوچک فرق می گذارند . اگر پدر شوهر و مادر شوهری صدای ما را می شنوند می گوییم که عروس ها و پسرها باهم فرقی ندارند. نباید عروس اول را رها کنید و عروس آخر را تکریم کنند . بین خواهر و برادران هم نباید تفاوت بگذارند . دیگر اینکه حضرت هیچ گاه در برابر اصحابش پایش را دراز نکرد . یعنی پیامبر ادب می کرد . حالا اگر کسی پایش درد می کند ، عذرخواهی بکند و پایش دراز کند . و اگر دست می داد دستش را رها نمی کرد . و وقتی اصحاب این را متوجه شده بودند ، خودشان دستشان را رها میکردند زیرا می دانستند که پیامبر این کار را نمی کند . نکته ی مهم دیگر این است که رسول خدا شوخی می کرد ولی جز حق نمی گفت. در قول دیگری دارد که من شوخی می کنم ولی دروغ نمی گویم .پس شوخی و مزاح یک نوع تفریح در زندگی است . در زندگی لازم و ضروری هم هست . انسان نمی شود که در خانه یا جامعه همیشه اخم هایش درهم باشد . شوخی باعث خنده می شود و خنده یک نوع ورزش برای روان و روح انسان است . شوخی غیر از دروغ و سرکار گذاشتن و تمسخر است. اگر من یکی را مسخره کنم و همه بخندند ، این شوخی نیست . پیامبر شوخی می کرد که در آن تحقیر و ناسزا نبود . شخصی می گوید از امام رضا (ع) پرسیدم که فردی میان کسانی زندگی می کند که اهل شوخی هستند . آیا این درست است ؟ امام فرمود :اشکال ندارد اگر نباشد. فهمیدم که منظور امام این است که در آن فحش و ناسزا نباشد . دیگر اینکه هرگز بخاطر خود انتقام نگرفت . بخاطر خدا از کسانی که توطئه می کردند انتقام می گرفت اما بخاطر خودش هرگز انتقام نگرفت بلکه همیشه می بخشید . و خطاکار را عفو می کرد . وقتی مکه را فتح کرد در مقابل موج مخالفین ، همه را آزاد کرد . عده ای خدمت ایشان رسیده بودند که       جرم های بزرگی داشتند و قاتل بعضی اصحاب بودند ولی پیامبر آنها را عفو می کرد . در آستان میلاد پیامبر و امام صادق (ع) هستیم . سیره ی ایشان هم چنین بود . فردی پیش امام صادق (ع) رسید و گفت که پسر عموی شما پشت سر شما چنین و چنان گفته است  . امام وضو گرفت و نماز خواند . و فرمود : خدایا یک حقی من داشتم گذشتم و یک حقی هم توداری ، تو هم بگذر . در اینجا می توانیم نتیجه بگیریم که گذشت را در زندگی خودمان زیاد کنیم . شما به این خانم زندگی می کنی و همسر شماست . حالا متوجه  شد و چیزی گفت . یا آقا اشتباهی در مورد خانواده ی شما انجام داد ، دیگر به رُخش نکش . قهر نکنید . چقدر خانواده ها بخاطر مسائل جزئی و پیش پا افتاده قهر هستند . خدا بهانه جویی را دوست ندارد . بعضی  خانواده ها بهانه جو هستند . یعنی دنبال عاملی می گردد که یک ماه با شما قهر کند و رفت و آمد نکند . می گویند که بره ای در برف راه می رفت و گرگ دنبال بهانه ای می گشت که آن را بخورد . به بره گفت که گرد و خاک نکن . بره گفت که اینجا که خاک نیست که من گرد و غبار نکنم . اگر می خواهی ما را بخوری بخور . بعضی ها می خواهند خانه ی طرف نروند می گویند که چرا این طور شد ؟ چرا فلانی را دعوت کرد ؟ چرا من را دیر گفت ؟ آقایی می گفت که ما فامیلی داریم که اگر به کارت دعوت بدهیم ، می گوید که ما را غریبه حساب کردید . اگر تلفن بزنیم ، می گوید که ما را آدم حساب نکردی که کارت بدهید . ما نمی دانیم به کدام ساز او بسازیم . انسان های بهانه جو هم خودشان را اذیت می کنند و خانواده هایشان را اذیت می کنند . دوستی می گفت که یک نفر با ما قهر است .می گوید که شب عروسی همه با سواری رفتند و ما با مینی بوس رفتیم و شما به ما تعارف نکردی . آن شب این بنده ی خدا باید حواسش به چهارصد نفر میهمان باشد . شما یکی که نیستی . بعضی ها به ما سلام می کنند و ما متوجه سلام آنها نمی شویم و گله می کنند و من می گوید که اصلا شما را ندیدم . آنهایی که دنبال بهانه می گردند برای اختلاف قضیه ی گرگ و بره است . اینها ویژگی اجتماعی پیامبر بود . حالا اشاره ای به ویژگی عبادی پیامبر بکنیم . همسر پیامبر می گفت که پیامبر با ما حرف می زند و همین که صدای اذان بلند می شد، با ما بیگانه می شد . همین پیامبر مهربان موقع نماز کسی را نمی شناخت . بینندگان ، صدای اذان که بلند می شود با همه چیز بیگانه بشوید . با غذا دوست تلفن بیگانه بشوید . گاهی موقع اذان است و با تلفن صحبت   می کنید . از طرف عذر خواهی کنید و بعد از نماز با او صحبت کنید . اینها آثار تربیتی دارد . همسر پیامبر می گفت که دیدم پیامبر به خاک افتاده و دارد دعا        می کند. می فرمود : خدایا من را مورد شماتت دشمنان قرار نده ، خدایا نعمت هایی که به من دادی ، از من نگیز ، خدایا گناهانی را که مرتکب نشده ام باز هم توفیق بده که مرتکب آنها نشوم ، خدایا یک لحظه من پیامبر را به خودم واگذار نکن . همسرش به پیامبر گفت که مگر شما هم به خودت واگذار می شوی ؟ تو که معصوم هستی . فرمود : برادرم یونس یک لحظه به خودش واگذار شد و در شکم ماهی افتاد. قرآن می فرماید : یونس در تاریکی آن قدر فریاد زد : لا اله الا انت سبحانک کنت من الظالمین. همه می توانند در زندگی دچار این آفت بشوند . می فرماید : پیامبر اسوه شماست . بعضی ها می گویند پیامبر کجا و ما کجا ؟ اخلاق پیامبر را خیلی عرشی نکنید که نتوانیم فرشی به آن عمل کنیم . وقتی خدا می فرماید که او الگوه ی شماست. پس ما نیم خواهیم صددرصد مثل پیامبر نماز بخوانیم ولی خیلی هم سبک نماز نخوانیم . هرچه قدر می توانیم خودمان را در آن مسیر قرار بدهیم . 
 


  
  

سوال – آیا الگو پذیری از حضرت فاطمه (س) فقط مخصوص خانم ها است ؟
پاسخ – فرارسیدن ایام فاطمیون و شهادت حضرت فاطمه را تسلیت عرض می کنم . امیدوارم در زندگی همه پیرو ایشان باشیم .
نفس اینکه انسان از دیگران تبعیت کند و روش آنها را در زندگی پیاده کند به دوقسم است . گاهی تبعیت و الگوپذیری و روش دیگران را به کاربردن بصورت تقلید کورکورانه است همان که به آن طوطی وار می گوییم . اگر شما به طوطی فحش بدهید ، از شما فحش را یاد می گیرد و اگر حرف خوب برنید ، حرف خوب را از شما یاد می گیرد . این جور تقلید آیینه ی انتقال است . جلوی آینه هر کاری انجام بدهی ، همان را نشان می دهد . این را اسلام تایید نمی کند . اتفاقا آنرا مذمت و سرزنش هم می کند . زیرا وقتی مشرکین بت پرستی می کردند و خدا را نمی پرستیدند ، به آنها می گفتند که این بتها کاری از دستشان بر نمی آید ، چرا بت پرستی می کنید و خدا را نمی پرستید ؟ می گفتند : زیرا پدران ما هم بت پرست بودند و ما هم از آنها تبعیت می کنیم . به این عمل تقلید کورکورانه می گویند یا طوطی وار دنبال دیگران رفتن . قسم دوم تقلید آگاهانه است . در تقلید آگاهانه شما می بیند این صفتی که فرد دارد صفت خوبی است ، خردمندانه است و باعث رشد و ترقی است ، ما به این دلیل دنباله روی از آنها می کنیم . در قرآن یک اتبعوا و یک لاتتبعوا داریم . یک جاهایی می گوید که پیروی بکنید و یک جاهایی می گوید که پیروی نکنید و علت آنرا هم می گوید . در قرآن راجع به شیطان دارد که لا تتبعوا خطوات الشیطان . دنبال گامهای شیطان نروید . زیرا شیطان امر به فحشاء و زشتی می کند . می فرماید : بعضی ها دنبال شیطان می رفتند . آنها اشتباه می کردند و رشد نمی کنند . زیرا فرعون کسی نیست که مردم را رشد بدهد . می فرماید : از انبیاء پیروی کنید زیرا باعث رشد و تعای شما می شوند و شما را هدایت می کنند. آنجا که قرآن می فرماید : تبعیت بکنید منظور پیروی آگاهانه است . چرا می گوید تبعیت کنید زیرا حرفهای پیامبر خوب است . باعث رشد و تعالی است . مطلق تبعیت بد نیست . یک دانش آموز از معلم تبعیت می کند. یک ورزشکار از مربی خودش تبعیت می کند . اعتقادش این است که مربی اش وارد است . در خصوص بحث اهل بیت و عصمت و طهارت ، اصلا بحث زن و مرد نیست . بحث یک کسی است که واجد یک سری صفات خوب است . صفاتی که ویژگی زن و مرد ندارد . مثلا یکی از صفات حضرت فاطمه ادب آن حضرت است . ادب در مقابل شوهر ، پدر . یکی از ویژگی های آن حضرت اخلاص ایشان است . آیا اخلا ص فقط برای خانمها است و برای آقایان نیست ؟ پس حضرت زهرا فقط الگوی خانمها نیست و بر این مطلب شاهد هم داریم . سوره تحریم شاهد این مطلب است . می فرماید : خدا همسر فرعون را برای مومنان الگو معرفی می کند. نمی گوید برای زنها معرفی می کند ، زن فرعون آسیه است . در قرآن سوره ی مریم داریم و خدا مریم را الگو معرفی می کند . همچنین قرآن ادریس و ابراهیم را الگو معرفی می کند . در آنجا هم نمی گوید که این دو الگوی مردهاست . پس خدا می فرماید : هر کسی کارا خوب انجام بدهد ، چه زن باشد چه مرد ، ما به او زندگی جاودانه می دهیم . پس در بحث ارزش ها زن و مرد مطرح نیست . حضرت زهرا الگو برای همه است .
سوال – ما می خواهیم زندگی مان را بر اساس سیره ی عملی حضرت فاطمه (س) بنا کنیم . راهنمایی بفرمایید .
پاسخ – کتابهای زیادی در مورد حضرت زهرا نوشته شده است . کتابی بنام موصوئه نوشته شده است که 25 جلد است . کلمات سخنان خطبه های حضرت زهرا است . یک کاری هم در دست انجام است بنام دانشنامه ی فاطمی مجموعه ی مقالاتی در مورد حضرت فاطمه است که بزودی در بازار خواهد آمد . دانشنامه ی امام علی (ع) قبلا به بازار آمده است . کتابهایی که در مورد حضرت نوشته شده است خیلی زیاد است . چه شیعه ، چه سنی . متعدد اهل سنت در مورد حضرت کتاب نوشته اند و در تمام کتابهایی که اهل سنت راجع به شرح حال اصحاب نوشته اند و اصحابی نزدیکتر از حضرت فاطمه به پیامبر نبوده ، هم ویژگی های آن حضرت را می نویسند و سفارش های پیامبر را هم راجع به ایشان می نویسند . حدیث : فاطمه پاره ی تن من است را هم اهل شیعه و هم اهل سنت نقل کرده اند . در زندگی کوتاه حضرت فاطمه ، ما می خواهیم الگوهای رفتاری را مورد بحث قرار بدهیم و در جامعه بگوییم که دختران و پسران ما ، زنان و شوهران ما از آن بانوی بزرگوار درس بگیرند ، من فهرست وار این الگوهای رفتاری را خدمت شما عرض می کنم . یکی از این ویژگی ها مسئله ی رضایت الهی است . هفته ی گذشته بحث ما در مورد رضایت حضرت زینب در زندگی بود . صفت رضا معنایش این است که انسان ، وقتی امر بین رضایت خدا و رضایت خودش و مردم دایر می شود ، رضایت خدا را ترجیح بدهد . این صفت خیلی با ارزشی است . برای حضرت زهرا خواستگار آمد . خواستگار حضرت علی (ع) بود . قبل از ایشان افراد پولدار هم آمده بودند ولی حضرت امیر وضعیت اقتصادی خوبی نداشت . حضرت محمد گفت که دخترم خواستگار آمده است . کسانی که در ازدواج دختران شان تحکم می کنند ، بدانند چهارده قرن پیش زمانی که کسی برای زن حساب باز نمی کرد و در آن زمان که دختر زنده به گور می کردند ، در آن زمان حضرت رسول موضوع خواستگاری را با دخترش مطرح کرده است . و نظر او را خواسته است . بعضی ها می گویند که نظر دختر مهم نیست و نظر پدر مهم است . از آن طرف گاهی دختر خانم هایی هستند که نظر پدر را نادیده می گیرند و می گویند که حتما این ازدواج باید انجام بشود . درخواست این است که ازدواج دوستانه و طرفینی در خانواده باشد . حضرت محمد به دخترش می فرماید که علی به خواستگاری تو آمده است . نظر تو چیست ؟ اولین سوالی که حضرت فاطمه پرسیدند این بود : آیا خدا راضی است ؟ آیا شما بعنوان پیامبر راضی هستید ؟ حضرت فرمود : بله . هم خدا و هم من راضی هستیم . سوال نکرد که چه چیزی دارد ؟ خانه اش کجاست ؟ امکاناتش چیست ؟ رضایت خدا برایش مقدم بود . روایت داریم که اگر کسی به خواستگاری دخترتان آمد و دین او را پسندیدید به او دختر بدهید . البته این به آن معنا نیست که شما چشم بسته عمل بکنید . نه شغل ، نه زندگی و نه خانه او را کار نداشته باشید . نه اینها همه مهم است . شغل ،زیبایی ،امکانات و کفو بودن مهم است . در روایت داریم که اگر حضرت فاطمه نبود کفوی برای حضرت علی (ع) نبود . و اگر حضرت علی (ع) نبود کفوی برای فاطمه نبود . پس کفویت شرط است . ولی رضایت خدا در زندگی حضرت زهرا مطرح است . نمونه ی دیگر این است که شما می دانید حضرت نان خود را به اسیر ، فقیر و مسکین انفاق کردند و سوره ی هل اتی نازل شد . در این سوره می خوانیم که ما این اطعام را به خاطر خدا انجام دادیم . جوانان بیایید در زندگی کاری بکنیم که خدا از ما راضی باشد . گاهی می پرسند که از کجا تشخیص بدهیم که خدا ازما راضی است ؟ جایی که کار ما خلاف امر و نهی خداست نباشد . وقتی من دارم این حرفی که می زنم غیبت است ، خدا به غیبت راضی نیست ، پس آن را انجام ندهیم . این نگاه ، نگاه به نامحرم و نگاه شهوت آمیز است و خدا می فرماید که چشم از نامحرم ببندید . پس خدا به این نگاه راضی نیست . در مجلس یزید خطیبی بالای منبر رفته بود و ازامام حسین (ع) بد می گفت و از یزید تعریف می کرد . امام حسین (ع) با آن همه عظمت و عصمت و یزید با آن همه جنایت . امام سجاد (ع) فرمود : ساکت باش . تو خدا را از خودت ناراضی می کنی که یزید را از خودت راضی کنی . گاهی ممکن است که من یک دروغ بگویم که شما خوشت بیاید . و کارمن هم راه بیفتد . پس شما خوشت می آید ولی خدا خوشش نمی آید . گاهی ممکن است که من کاری انجام بدهم که فرزندم خوشش بیاید ، فرزند و زنم راضی بشود . آقایانی هستند که دوست دارند خانمشان بدحجاب بیرون بیاید و با نامحرم دست بدهد ، دست دادن با نامحرم حرام است ، پس خدا ناراضی است ولی شوهر راضی است ، ولی خانم باید رضایت خدا را ترجیح بدهد . البته نمی خواهم بگویم که دعوا و درگیری بشود . باید گفته بشود که الگوی ما حضرت زهرا است . حضرت زهرا هم در همه ی حالات سعی اش این بود که رضایت خدا را بر رضایت دیگران ترجیح بدهد . زمانی پیامبر تازه به مدینه آمده بود و همه وضع مالی خوبی نداشتند . حضرت علی (ع) به فاطمه فرمودند که پیش پدرت برو و از ایشان کمک بگیر . حضرت زهرا به پیامبر فرمود که کمکی به ما بکنید . پیامبر فرمود که الان پیش من چیزی نیست . ولی ذکری به تو یاد می دهم . این را بخوان تا در زندگی ات گشایشی بشود . حضرت زهرا دست خالی برگشت . برای پول رفته بود با یادگیری دعا و ذکر برگشت . وقتی وارد خانه شد، حضرت پرسید : چه شد ؟ حضرت فاطمه فرمود : برای دنیا رفته بود ولی با آخرت برگشتم . اگر ما بودیم می گفتیم ای بابا ، گفتیم که کمک مالی بگیر . ما خودمان ذکر می دانیم . ولی حضرت علی (ع) فرمود : امروز خوب روزی است که ما چیز یاد گرفتیم . نگاه ما همیشه سودمندانه به قضیه نباشد . گاهی اوقات ما اگر نمی توانیم کمکی بکنیم ، کار کسی را خراب نکنیم . اگر کسی در اتوبوس می گوید که ما اذیت می شویم ، شما نگویید که اگر اذیت می شوی پیاده شو . حداقلش این است . در جامعه داریم خانواده هایی که وضع مالی خوبی ندارند ولی شوهر خانم مهربان و خوش اخلاقی است . بعضی ها در میهمانی ها به خانم میگویند که حیف تو نیست زن این مرد شده ای . تو در خانواده پدرت چقدر خوب زندگی می کردی . آخر شما چکار داری ، زندگی دیگران را تخریب نکن . ویژگی دیگری سادگی و بی پیرایگی زندگی حضرت زهرا است . ازدواج ایشان ، ازدواج کم هزینه ای بود . خانه ایشان ، خانه ی محقری بود . امکانات هم ، امکانات بسیار کمی بود . جهیزیه حضرت زهرا 18 وسیله ی ساده بود . ما نمی خواهیم مثل سادگی زندگی آنها را در زندگی ما پیاده کنیم . می خواهیم آنرا بومی کنیم . بومی به این معنا که من نمی گویم که الان دختر خانم کاسه ی گلی داشته باشد ، کاسه برای آن زمان بوده است . نمی خواهیم لباس ساده یا وصله دار مثل آن حضرت بپوشیم زیرا در جامعه ی امروز لباس کسی لباس وصله دار نمی پوشد . او سادگی را بومی و به روز کرد . آیا یخچال چهارصد هزارتومانی آب را سرد نمی کند ؟ حتما باید یخچال دو میلیونی باشد ؟ الان پدرها در دادن جهیزیه مشکل دارند . آیا واقعا در ظرف چینی ساده نمی شود غذا خورد ؟ حتما باید فلان مارک باشد ؟ آی روی فرش ساده نمی شود زندگی کرد ؟ در قدیم سادگی زیاد بود و صمیمت و صفا هم زیاد بود . الان همه خانه های مستقل می خواهند و همه از هم دور هستند . افسردگی زیاد است. این خیلی بد است . ما اگر با هم باشیم و ساده زندگی کنیم و صفت شکر در ما زیاد باشد ، موجب می شود که زندگی بهتری داشته باشیم . داریم که خدا به شما زندگی پاکیزه می دهد . حضرت علی می فرماید حیات طیبه (زندگی پاکیزه ) همان قناعت است . انسان قناعت کار ، زندگی پاکیزه ای دارد . روزی پیامبر به خانه ی حضرت فاطمه آمد و دید که حضرت حسن و حسین روی پایش است و گندم آسیاب می کند و ذکر هم می گوید . پیامبر اشک در چشمانش حلقه زد و گفت که دخترم صبور باش . می دانم دنیا بر تو سخت است ولی آخرت بر تو شیرین است . حضرت فاطمه فرمود که پدر ، من ناراضی نیستم . لذا سختی های ایشان هم برایشان زیبا بوده است . اگر سادگی عروسی ها ، جهیزیه ها و میهمانی ها در زندگی ما نهادینه بشود ، ارتباط ما صمیمانه تر می شود . فردی به مسجد آمد و گفت که من گرسنه هستم . پیامبر فرمود که چه کسی او را سیر می کند ؟ حضرت علی (ع) او را به خانه برد و به همسرش گفت که آیا غذا به اندازه ی میهمان هم داریم ؟ حضرت فاطمه گفت که غذا به اندازه ی خودمان است ولی خودمان کمتر می خوریم و به میهمان غذا می دهیم . جوری هم وانمود می کنیم که میهمان احساس کم بودن غدا را نکند . این فرهنگ ساده زیستی و قناعت است ، اکتفا به داشته است . این یکی دیگر از درس هایی است که باید از زندگی حضرت زهرا بگیریم


  
  

در مورد آداب انتظار توضیحاتی بفرمایید.
پاسخ – در روایت داریم که انتظار افضل اعمال است . افضل اعمال را انتظار فرج  خوانده اند . این تعبیر در ائمه ی معصومین قبل از امام زمان (عج)  آمده است . در روایت امام باقر (ع) و امام صادق (ع) توصیه کرده اند که انتظار فرج ما را بکشید . همه ی ما و  چندین نسل قبل از ما هم در انتظار غیبت بوده اند . یازده امام ما حدود دویست و پنجاه سال در جامعه حضور داشته اند و با مردم ارتباط داشته اند . البته این طور نبوده که آنها همیشه در دسترس باشند . امام موسی بن جعفر در زندان بوده است و امام هادی (ع) و امام عسگری (ع) در تبعید بوده اند . ولی مردم جای امام را می دانستند وارتباط نامه ای با آنها داشتند تا سال 329 که غیبت کبری آغاز شده است . شصت و نه سال غیبت صغری بود . فرق غیبت صغری و کبری در این بوده است که در غیبت صغری امام چهار نماینده ی خاص داشتند که مردم از طریق این نماینده ها با امام ارتباط داشتند که همان نواب اربعه بوند . اما از آغاز غیبت کبری نیابت خاص تمام شد و نیابت عام شروع شد . دردوران غیبت که بیش از هز ار و صد سال طول کشیده ، چندین نسل آمده اند و ما انتطار ظهور را داریم و امیدواریم که ما زنده باشیم ولی ممکن است که این انتظار تا چند نسل بعد از ما اتفاق نیفتد . در مسئله ی مهدویت گفته اند که از دو چیز بپرهیزید . یک استعجال و یکی تعیین وقت است . در روایات گفته اند که اینها را تکذیب کنید . روایت داریم کسانی که عجله می کنند هلاک می شوند و از آن طرف کسانی هم که ناامید هستند هلاک می شوند . پس باید امیدوار بود . در دوران غیبت ، یکی از مهمترین مسائل انتظار است . آداب انتظار چیست ؟ یک منتظر باید چه ویژگی هایی داشته باشد ؟ کتاب کمال الدین بشیخ صدوق که قدمت هزار ساله دارد ، در مقدمه اش می نویسد که من این کتاب را به دستور امام زمان (ع) نوشته ام . یکی از بحث های این کتاب این است که وقتی امام زمان (عج) می آید چکار می کند . وقتی امام قیامش را از مکه شروع می کند و بر جهان حاکم می شود،  اولویت حکومت آن امام چیست . شاید ما نتوانیم زمان آن امام را درک کنیم همان طور که گذشتگان ما درک نکرده اند ، پس به دنبال آن اولویت ها برویم و آنها را پیاده کنیم . در روایات داریم که شما این کارها را نجام بدهید و اگر قبل از  ظهور از دنیا رفتید مثل این است که در زمان ظهور از بین رفته اید. فردی پیش امام صادق (ع) آمد و گفت که چه زمانی فرج صورت می گیرد و امام زمان (ع) ظهور می کند ؟ امام فرمودند : اگر امام زمان بیاید تو می خواهی چکار بکنی ؟ البته آن موقع هنوز امام متولد نشده بود . همان کارهایی را که باید در زمان امام انجام بدهی الان انجام بده . تمام احکام قرآن را انجام بدهید زیرا احکام قرآن عام است . کارهایی را که وقتی امام زمان می آید انجام می دهد را من به ترتیب می گویم تا ما هم آنرا انجام بدهیم . داریم که مهدی ما وقتی می آید چهار کار را در اولویت قرار می دهد . یکی قرآن ، یکی سنت پیامبر ، ولایت امیر المومنین و برائت از دشمنان است . داریم که امام بین قلبها محبت و الفت ایجاد می کند . در دعای ندبه       می خوانیم که ای کسی که اختلاف کلمه ها را حذف می کنی و بر محور تقوا اجتماع کلمه ایجاد می کنی . پس چرا ما خودمان  تالیف قلوب را ایجاد نکنیم ؟ چرا دلهای مان را بهم نزدیک نکنیم و با هم یکرنگ نباشیم ؟ توقیع به نامه هایی که از طرف امام زمان (ع) به افراد در دروان غیبت کبری نوشته شده است می گویند . ما دردوران غیبت کبری حدیث نداریم . در توقیع امام زمان (عج) به شیخ مفید که الان بصورت کتابی بنام نامه ی امام زمان به شیخ مفید چاپ شده است که در آننامه امام زمان(عج ) می فرمایند : اگر شیعه های ما اجتماع قلوب داشته باشند و وفای بعهد داشته باشند این قدر توفیق سلب نمی شود . پس در آن زمان اختلافها کنار می رود و بهتر است که ما خودمان الان این کار را انجام بدهیم . ان تنصروا الله ینصرکم . یعنی دین خدا و امام را یاری کنید . یاری کردن خدا معنی ندارد. اگر من کسی را که خدا دوست دارد یاری کنم در واقع خدا را یاری کرده ام . در قرآن داریم که حواریون به عیسی می گفتند که انصار خدا چه کسانی هستند ؟ انصار خدا کسانی هستند که عیسی را یاری کنند ، امام را یاری کنند . داریم که یکی از ویژگی هایی که در دروان غیبت اتفاق می افتد این است که فحشا ، شرب خمر و ربا از بین می رود ، امام مردم را به عبادات وا می دارد .پس اگر کسی می خواهد پیرو امام زمان (عج) باشد باید این کارها را کنار بگذارد و خودش را در اردوی امام زمان (عج) وارد کند . ما در قرآن آیاتی داریم که مصداق آن امام زمان (عج) است . آقای بهرامی کتابی نوشته اند که صد و بیست آیه قرآن را جمع کرده اند که مصداق آن امام زمان (عج) است. مثلا بقیةالله که در مورد حضرت شعیب است . مثلا یک ضرب المثل در یک مورد بکار رفته است ولی ما ممکن است که آنرا در چندین جا بکار بریم . در قرآن از این موارد زیاد داریم . خوب است که در نیمه ی شعبان و ماه محرم از این آیات استفاده بشود . این آیه اساسنامه ی حکومت امام زمان (عج ) است . یعنی وقتی ایشان ظهور کنند یکی از مصداق هایی که امام به دنبال آن هست که در جامعه پیاده بشود آیه الذین ان مکناهم فی الارض اقاموالصلاة و اتوالزکات و امرو بالمعروف و نهوا علی المنکر و لله عاقبة الامور : این آیه یکی از اهداف حکومت مهدوی است . پس یکی از اهداف ایشان برپا کردن نماز است . با مهدی مهدی کردن و جشن و شادی کار حل نمی شود . مثلا این خوب نیست که هنگام جشن نیمه ی شعبان هنگام نماز همه جا پر باشد ولی مسجد ها خالی باشد . پس در شب نیمه ی شعبان باید مساجد پر باشد زیرا ایشان برای اقامه ی نماز می آیند .

سوال – من می خواهم در زمان غیبت به دستورات دین عمل کنم اما وقتی می بینم خود فققها هم در مسائل دین اختلاف دارند ناامید می شوم و تصمیم می گیرم آن چیزی که خودم از قرآن می فهمم عمل کنم . راهنمایی بفرمایید.
پاسخ – مگر ایشان به فتوای همه ی فقها عمل می کنند ؟ ایشان باید به یک فتوا عمل کنند هرچند که فقها با هم اختلاف داشته باشند . تقلید یعنی اینکه تکلیف شرعی را به گردن کسی دیگری انداختن . در روزقیامت می گوید که شما مرجع تقلید فرمودید که طواف این جوری است و من هم همان جوری انجام دادم و انسان هیچ مسئولیت شرعی هم ندارد . ایشان باید یک رساله در منزل داشته باشند و از روی همان تقلید بکنند. وقتی پیامبر ازدنیا رفتند یک مجموعه احادیث از ایشان به ما رسیده است ولی این احادیث مثل قرآن نبود که مکتوب بشود و بگویند که این عین سخن پیامبر است . این احادیث بعد از رحلت ایشان توسط واسطه ها نقل شده است . گاهی می گویند که سلمان این حدیث را گفته و گاهی چند واسطه می خورد و بعد به سلمان می رسد. ائمه ی ما دویست و پنجاه سال دوران داشته اند که مجموعه ای هم از ائمه به ما رسیده است. مثلا در کتبه اربعه ی ما چهل و چهار هزار حدیث است . در کتاب وسایل الشیعه سی وشش هزار حدیث از ائمه به ما رسیده است . در کتاب بحار ده ها هزاران حدیث است . همه ی این روایت مثل قرآن قابل اعتماد نیستند زیرا بعضی از کسانی که آنها را نقل کرده اند ضعیف هستند یا دروغ گفته اند یا جعل کرده اند . دلیل این مطلب تعارض در روایات است . پس یکی از این دو حدیث درست نیست . ما مجموعه ی حدیث ها را در یک طرف میگذاریم و مجموعه ی راویان را هم در طرف دیگر می گذاریم وقرآنر ا کنار آن می گذاریم . یک انسان متخصص که به آن فقیه می گویند می خواهد با توجه به این روایات و ناقلین اینها را بررسی کند و نظر بدهد . ممکن است که مبنای ایشان هم متفاوت باشد. مثلا یک عالم رجالی ( کسی که شخصیت ها را بررسی     می کند و نظر می دهد ) می گوید که من این شخص ناقل را قبول ندارم و حدیث او هم مطرود است ولی عالم رجالی دیگری می گوید که ایشان ممکن است که بخاطر تقیه دروغ گفته است و از نظر من روایتش قابل قبول است . ما در مکه بودیم ودر کنار مسجد الحرام نشسته بودیم .دیدیم که مردم دوجور طواف را انجام می دهند .بعضی ها آن طرف مقام انجام می دهند که خلوت تر و راحتتر است . اما بین مقام و خانه ی خدا خیلی شلوغ است . بعضی ها با زحمت خودشان را به آنجا می رساندند که آنجا طواف را انجام بدهند. یکی از علما آنجا بود . عده ای گفتند که فتوا به چند صورت است. ما دلیل اختلاف را از آن عالم سوال کردیم . ایشان فرمودند که دو حدیث و هر دو از امام صادق (ع) وهر دو معتبر است . فقیهی که حدیث اول را گرفته می گوید که حدیث دوم که می گوید آنطرف مقام هم       می شود طواف انجام داد برای زمان اضطرار است ولی فقیه دیگری می گوید که من به روایت دوم عمل می کنم . پس این مبنایی است. پس اگر فقیهی فتوا می دهد که این طرف مقام اشکال ندارد که طواف بکنیم و فقیه دیگر می گوید که باید آن طرف مقام باشد . اینها نمی توانند فتوای شان را یک دست بکنند زیرا هر کدام به یک حدیث عمل کرده اند و هر کدام برای خودش حجیتی دارند . ما نمی توانیم بگوییم که خودمان از قرآن استنباط می کنیم . مثل این که شما بیمار هستید و پیش سه تا پزشک رفته اید . یکی دارو داده و یکی        می گوید که باید جراحی کنید و یکی گفته  آمپول بزنید . اگر کسی بگوید که من خودم به داروخانه می روم و دارو می گیرم و می خورم ، طبیعتا می میرد . این اختلاف خیلی اندک است . در رساله ها در بحث نماز اختلافها خیلی کم است . مثلا کسی نگفته که نماز صبح سه رکعت است . اختلاف در روزه و نماز خیل کم است و عمده ی اختلاف در حج است که آن هم خیلی کلی نیست و کم است  . بعضی مسائل موضوعی است . موضوع غیر از حکم است . مثلا من می خواهم به مکه بروم و می خواهم بدانم که در مکه و مدینه می توانم نماز کامل بخوانم یا خیر. یک مرجعی می گوید که شما فقط در مسجدالحرام می توانی نماز کامل بخوانی و یکی می گوید که فقط در مسجدالنبی کنار قبر پیامبر می توانی کامل بخوانی . اینها اختلاف نیست .همه ی آقایان می گویند که شکسته اشکالی ندارد. پس اگر شما حوصله نداری شکسته بخوان . اگر دلت می خواهی نماز تمام بخوانی ببین مرجع تقلید شما چقدر اجازه می دهد . این اختلافات در احکام است . گاهی اختلاف در موضوعات هم هست . بعضی مواقع یکی از آقایان اعلام می کنند که از نظر من امروز عید فطر است . آقای دیگری می گوید که این برای من ثابت نشده است . بعضی ها می گویند که مگر مراجع همدیگر را عادل نمی دانند یا مگر ما چند تا ماه داریم ؟ این درست نیست. در موضوعات بحث بررسی مبنا است . بعضی از مراجع ما دیدگاه شان این است که اگر ماه دیده بشود در تمام کشورها عید است .مثلا اگر در عراق ماه دیده بشود در ایران هم عید است. به ایشان می گویند که سه تا فرد عادل ماه را در عراق دیده اند و ایشان هم می گوید پس در ایران هم عید است . مرجع دیگری می گوید که ماه باید در کشور خودمان دیده بشود و اگر ماه را در کشور خودمان نبینند عید را اعلام نمی کنند. اینها منبای شان متفاوت است . ما در بحث تقلید به متخصص رجوع می کنیم و ما دو تا مرجع در یک موضوع و مسئله انتخاب      نمی کنیم . برداشت از روایت خیلی تخصصی است وما نی توانیم خودمان این کار را بکنیم . یک مرجع گاهی در یک مورد خیلی تحقیق و بررسی می کند تا یک حکم خدا را استنباط بکند . وقتی ایشان حکم را استنباط کرد ، این برای شما حجت است و می توانید به آن عمل کنید . مثل پزشک متخصصی است که برای شما تجویز می کند و اگر اشتباه در بیاید خودش پاسخگو خواهد بود .


  
  

در مورد شخصیت امام حسین (ع) توضیحاتی بفرمایید.

پاسخ – یکی از شخصیت برجسته ی امام حسین (ع) مردم داری و جود امام است .پیامبر فرمودند : حسین دو چیز را از من به ارث برده است یکی سخاوت و یکی شجاعت را.( در جامعه ی کبیره می خوانیم که روش ائمه احسان و جود است.)اگر قرار بود سخاوت تندیس بشود امام حسین(ع) می شد. در زیارت اربعه داریم که حسین جانش را داد تا مردم نجات پیدا کنند. شخصی نزد امام آمد و گفت که من گرفتار هستم و امام به او گفت که بنویس چقدر لازم داری و او نوشت که پانصد دینار بدهکار هستم . امام هزار دینار به او داد. و گفت که بقیه را به خرج زندگی ات بزن و مشکلاتت را حل کن .(اگر کسی بخواهد از ما صد تومان قرض بگیرد ما پنجاه تومان بیشتر نمی دهیم.) امام به او نصیحت کرد که اگر گرفتار شدی به سراغ کسانی برود که متدین، جوانمرد و با اصل ونسب باشند. روی شمشیر امام حسین (ع) حک شده بود :انسان بخیل ناپسند است، انسان حریص محروم است و انسان حسود مغموم است . یعنی خدا از بخل بدش می آید و جواد است و از انسان بخیل خوشش نمی آید، انسان حریص هرچه دارد باز احساس کمبود می کند و انسان حسود همیشه احساس غم می کند. یکی از ویژگی های امام تقدیر از مردم بود. همسرانی هستند که پنجاه سال با هم زندگی می کنند ولی یک بار از هم تشکر و قدردانی نمی کنند. در صحرای محشر خدا از عده ای می پرسد که شکر کرده اید ؟ آنها می گویند : بله ولی خدا می فرماید که در پرونده ی اعمالتان این شکر وجود ندارد. زیرا شما شکر واسطه ی نعمت را بجا نیاورده اید . خدا می فرماید که شکر من و والدین تان را بجا بیاورید. زیرا والدین واسطه ی نعمت هستند و باید از آنها هم تشکر بشود. وقتی حضرت خدیجه از دنیا رفته بود باز هم پیامبر     از او تقدیر می کرد. مسلم بن عقیل در کوفه شهید شد و امام فرمود: دیگر زندگی بعد از مسلم به درد نمی خورد. بعد امام دختر مسلم را بر زانویش نشاند و دست بر سرش کشید . در گودی قتلگاه امام وقتی می خواست شهدا را صدا بزند اول مسلم را صدا زد و بعد قاسم و ... را یعنی از او هم در کربلا تقدیر کرد .در شب عاشورا امام به بستگان مسلم گفت که شما بروید زیرا شهیدشدن مسلم برای شما کافی است .وقتی حبیب بن مظاهر شهید شد امام به بالای سر او آمد و فرمود : خدا به تو جزای خیر بدهد، توفاضل بودی و یک شب ختم قرآن می کردی و مادرت تو را حُر نامید . غلام سیاه شهید شد و امام در بالای سر او فرمود : خدایا او را با ابرار محشور کن و او را سفیدروی بگردان . امام می فرماید :من خانه ای را دوست دارم که رباب (همسر امام )در آن باشد. امام صادق می فرماید : باید دوستی را ابراز کنید و به فرد بگویید. ویژگی دیگر امام حسین (ع) تواضع است. روایت داریم کسی که تکبر بورزد خدا اورا به زمین می زند و کسی که تواضع کند خدا او را بالا می برد . امام حسین (ع) در کنار فقرا می نشست و غذا می خورد و آنها تعجب می کردند ،می فرمود که خدا از انسانهای متکبر خوشش نمی آید. بعد امام فقرا را به منزل شان دعوت کردند .آیا ما در میهمانی ها و عروسی ها فقرا را دعوت می کنیم ؟ آیا با آنها به مسافرت می رویم ؟ویژگی دیگر امام عفو و گذشت ایشان بود. وقتی حُر به امام گفت که من اشتباه کردم، امام او را بخشید و پذیرفت. عصام فردی از اهل شام و دست پرورده ی بنی امیه بود .در مسجد مدینه به امام گفت که تو پسر ابوطالب هستی ؟ امام فرمود: بله .بعد از روی حسادت به امام و پدرش فحش داد .امام چیزی نگفت و از مشکلات او پرسید و رفتار کریمانه با او کرد که عصام شرمنده شد. وقتی او داشت از پیش امام می رفت گفت که کسی محبوبتر از شما و پدرتان پیش من نیست یعنی فردی که با کینه آمده بود با محبت برگشت .ویژگی دیگر امام حسین (ع) عبادت است .درمورد امام داریم که فراوان به نماز می ایستاد و روزها را روزه می گرفت . در شب عاشورا امام به حضرت ابوالفضل فرمود که از دشمن یک شب مهلت بگیر، بخاطر نماز، استغفار، دعا و قرائت قرآن .امام شب شهادت را یک شب عقب انداخت به خاطر اینها. وقتی پیامبر مبعوث شد شیطان ناله زد و به بچه هایش گفت که دیگر کسی بت نمی پرستد و همه خدا پرست می شوند. یکی از شیاطین گفت که آمال و آرزو را در آنها تقویت می کنیم تا کارهای خوب را به فردا بیندازند. شیطان او را بوسید و گفت که این راه خوبی است. فردی در روز عاشورا نزد امام آمد و امام گفت که تو انسان خوبی هستی بیا و ما را یاری کن .او گفت باشد بروم و بعد می آیم ولی او رفت و دیگر نیامد. ما هر کار خوبی را باید از همین الان شروع کنیم . خواندن یک صفحه قرآن در خانه خیلی خوب است .اباعبدالله می فرماید که جدم فرمود : بعد از نماز چیزی بالاتر از شاد کردن قلب مومن نیست .امام حسین(ع) در خیابان دید که غلامی داشت نان می خورد و تکه ای هم به سگش می داد و می گفت : خدایا من را نجات بده .امام ماجرا را از او پرسید. او گفت که ارباب من یهودی است و من می خواهم که خدا به من رحم کند  و نجات پیدا کنم بخاطر همین به این سگ رحم کردم. روایت داریم :رحم کنید تا خدا به شما رحم کند. امام دویست دینار به ارباب آن غلام داد تا او را آزاد کند. ارباب وقتی دید که او امام حسین (ع) است ، غلام را بدون پول آزاد کرد و امام هم آن پول را به غلام داد. و ارباب هم باغی به او داد.

ادخال سرور در دل مسلمان با لغو و بیهودگی فرق دارد .غم برداشتن از دل مومن با تمسخر و استهزا تفاوت دارد.


  
  

 امام محتبی غریب است زیرا شهادت ایشان تحت شعاع رحلت پیامبر قرار می گیرد و تولد ایشان هم درنیمه ی رمضان است و مراسم ها کمتر برگزار می شود.

خیلی از دانشمندان مسلمان از امام حسن(ع) تعریف کرده اند ولی هیچ مدحی بالاتر از مدح پیامبر نیست .مدح پیامبر را خدا در قرآن گفته است و این پیامبر در مورد امام حسن (ع) می فرماید: ایشان پسر من است و از من است و نور چشم من است و باعث روشنایی قلب من است و میوه ی دل من است ، حرف او حرف من و فرمان او فرمان من است ،هر کس که از امام حسن (ع) تبعیت کند از من تبعیت کرده است و هر که با او مخالفت کند از من نیست. ( بنی امیه می خواست که کلمه ی ابنی را از مسلمانان بگیرند. هارون الرشید به موسی بن جعفر اعتراض کرد که چرا می گویند: یا ابن رسول الله ، مگر از طریق دختر هم فرزند حساب می شود؟ عربها می گفتند که پسر پسر ، پسر است پسر دختر، پسر نیست .این یک باور بود و قرآن این باور را در آیه مباهله شکست . خدا به پیامبر فرمود که بگو ما پسران مان را می آوریم یعنی حسن و حسین . موسی بن جعفر فرمود: عیسی را از فرزندان ابراهیم می دانیم در حالیکه عیسی پدر نداشت و از طریق مادر به ابراهیم می ر سد. امیرالمومنین در جنگ جمل فرمودند: اینها (حسن و حسین از فرزندان پیامبرهستند ،مواظب آنها باشید.)

نوشته اند که امام حسین (ع) برای احترام به برادرش ، هیچ گاه جلوی پای امام حسن (ع) راه نمی رفت. و هیچ گاه امام حسین (ع) در مقابل امام حسن (ع) سخن نمی گفت. فردی بنام قیس خدمت امام حسین(ع) آمد و خواست که بخاطر صلح امام حسین (ع) تحریکی بکند و جلو آمد و گفت که ما در خدمت شما هستیم و امام حسین (ع )فرمود : ای قیس، امام و حجت خدا بر من امام حسن (ع) است. همه برای امام حسین (ع) مصیبت می خوانند ولی امام حسین (ع) وقتی خواست امام حسن (ع) را دفن کند مرثیه می خواند: مصیبت زده کسی است که برادرش را دفن می کند. این نشانه ی جایگاه و عظمت امام حسن(ع) است . امام حسن (ع) در صلح با معاویه اسلام را حفظ کردند. ما در تاریخ صلح هایی داریم . پیامبر خدا در صلح حدیبیه مورد سرزنش قرار گرفتند و مردم می گفتند که بد صلحی است ولی پیامبر محکم ایستاد و بعدا آثار و برکات این صلح را دیدند. در تاریخ به آثار صلح امام حسن (ع) توجه نشده است و حق امام ادا نشده است .امام حسن(ع)  خیلی شجاع بود. امام در جنگ جمل ، جنگ را به سوی پیروزی کشاند و وارد عرصه ی جنگ شد . بعد از شهادت پدرش لشکر آماده کرد و به مدائن آمد و آماده ی نبرد شد. ولی یاران امام او را یاری نکردند و سجاده از زیر پای امام کشیدند و ایشان مجبور به صلح شد. پس شجاعت امام حسن (ع) و امام حسین (ع) با هم تفاوتی ندارد. اقتضائات با هم فرق می کرد.

امام حسن (ع) می فرماید: کسی که به این سه شکل بتواند به مردم کمک کند، در روز قیامت با همه ی انبیا، شهدا و صالحین محشورمی شود. ما در نمازهای واجب روزی ده مرتبه می گوییم که خدایا ما را به راه راست هدایت کن.، راه کسانی که به آنها نعمت داده ای در سوره نساء آیه 69 خدا می فرماید : راه کسانی که به آنها نعمت (غیرمادی) داده شده است راه چهار گروه است، انبیاء ،جانشینان انبیا، شهدا و صالحین . امام می فرماید : یکی کسی که با پول به مردم کمک کند. روزی امام سوار قاطر بود و فردی به امام گفت که شما عجب مرکبی دارید. امام فرمود: مگر تو مرکب نداری ؟ او گفت : خیر .امام از مرکب پیاده شد و افسار را به آن مرد داد . فردی به مسجد آمد و دیه بر گردنش آمده بود. او گفت که من بدهکار دیه هستم . به او مقداری دارند ولی خیلی کم بود . فردی گفت که اگر کمک می خواهی از آن سه نفر کمک بخواه که یک امام حسین (ع) و یکی امام حسین (ع) و یکی عبدالله بن جعفر بود. امام حسین(ع) پانصد درهم و امام حسین (ع) 499 درهم  و عبدالله بن جعفر 480 درهم داد . سوره ی هل اتی در شان مادر این دو امام نازل شده است. امام می فرماید : با آبرو به دیگران کمک کند. امام حسن (ع)داشت طواف می کرد و معتکف هم بود و نمی توانست از مسجد بیرون بیاید .فردی به امام گفت که من بدهکار هستم و فرد طلبش را می خواهد. شما به او بگویید که او فرصتی به من بدهد. امام از مسجد بیرون رفت و کار را انجام داد و برگشت . به امام گفتند که شما معتکف بودید .امام حسن(ع) فرمود که از رسول خدا شنیدم که اگر مشکل کسی را حل کنی  ثوابش از یک ماه اعتکاف بیشتر است. امام در اینجا از اعتبارش استفاده کرد. امیرالمومنین با آبروی خودش از زنی که همسرش او را از خانه بیرون کرده بود حمایت کرد. گاهی نامه هایی از علما به مسئولین نوشته می شود ،خوب است که به این نامه ها احترام بگذارند . زکات آبرو، شفاعت است . در ادامه امام فرمود : با سخن پاکیزه به مردم کمک کنید. گاهی شما با سخن زیبا می توانید فرد را نصیحت کنید و او را هدایت کنید .شما با این کار کار انبیاء را انجام می دهید. امام حسن (ع) دیدند که چند جوان با هم شوخی های زشت می کنند. ( داریم که در سفر سه چیز نشانه ی جوانمردی است : به یکدیگر توشه دادن ، مزاح کردن و پشت سر هم حرف نزدن . البته تمسخر با مزاج فرق می کند ) امام نگاهی به این جوانان کردند و گفتند که شما این آیه را می دانید که همه مردم به جهنم می روند ولی مومن از آن عبور می کند ولی کافر در جهنم می ماند. در واقع راه بهشت از جهنم می گذرد .ما کسانی را نجات می دهیم که اهل تقوا باشند . آیا شما مطمئن هستید که به بهشت می روید و از جهنم عبور می کند. یاد قیامت انسان را می سازد . این جوانان تکان خوردند و بیهودگی را کنار گذاشتند. یک روز امام حسن(ع) در روز عید دیدند که چند جوان کارهای زشت می کنند و امام به آنها فرمود که خدا امروز جایزه می دهد ، پس چرا شما بجای ذکر و دعا، این کارهای ناپسند را می کنید؟ پس امام فرمود: کسی که برادری کند به مال ، آبروی و سخنان پاکیزه ، روز قیامت با چهار گروه انبیاء ،جانشینان ، شهدا و صالحین محشور می شود.

در زندگی ارتباط با خدا ،خداشناسی و عبادت از ما خواسته شده است. خدا برای بندگی ائمه را الگوی ما قرار داده است .عصمت خدادادی است ولی فرد باید زمینه اش را هم داشته باشد.

یکی از ویژگی امام حسن (ع) نماز امام بود. هنگام اذان امام اشک می ریخت و هنگام وضو وقتی به آب نگاه می کرد اشک می ریخت و جلوی مسجد اشک می ریخت و هنگام خواندن نماز بدنش می لرزید. خوب است که ما هم به نمازهای مان اهمیت بدهیم .نماز عروج مومن است وقتی که انسان خودش را از دنیا جدا کند. و حضور قلب داشته باشد، مقدمات نماز حضور قلب می آورد. یکی دیگر از ویژگی های امام حسن (ع) قرآن خواندن ایشان بود . امام هر شب سوره ی کهف را می خواند. سفارش شده است که شب های جمعه سوره ی کهف را بخوانید زیرا آثار زیادی دارد. امام حسن (,) زیاد به یاد قیامت بودند . امام هنگام شهادت گریه می کرد و می فرمود که من برای دو چیز گریه می کنم : یکی بخاطر جدا شدن از دوستان و ترس از قیامت . ما باید زندگی ائمه رالگوی خودمان قرار بدهیم .


  
  

مدح و ثنای حضرت زهرا از زبان ما مشکل است. در قرآن در آیه تطهیر و مباهله از حضرت زهرا تعریف کرده است و پیامبر نیز از حضرت زهرا تعریف کرده است. این تعابیر بی نظیر است. حتی اهل سنت هم کتابی در فضایل حضرت زهرا نوشته اند. حاکم نیشابوری که ازعلمای اهل سنت است کتابی در مدح حضرت زهرا دارد و روایاتی در این مورد آورده است. تمام سیره نویسان اهل سنت یعنی تمام کسانی که زندگی اصحاب پیامبر را نوشته اند، وقتی به کلمه ی فاطمه رسیده اند بخشی از روایات ( متواتر) را آورده اند. پیامبر فرمود: فاطمه پاره تن من است، درجای دیگر فرمود: فاطمه گوشت تن من است .گاهی می فرمود: فاطمه موی بدن من است. گاهی می فرمود :فاطمه روح من است یا نور چشم من است .

روزی سلمان نزد پیامبر آمد و گفت که وضعیت مالی حضرت زهرا و وضعیت معیشتی او خوب نیست من از دیدن این سختی ها، ناراحت شده ام. رسول خدا فرمود: دخترم فاطمه تمام وجودش ایمان و یقین است.

امیرالمومنین در نامه 28 نهج البلاغه به معاویه (در مورد افتخارات اسلام) می نویسد: یکی از افتخارات ما رسول خدا، حمزه سید الشهد است ... زهرا از ماست. در نقل دیگر حضرت می فرماید: من می بالم به فاطمه و پدرش .دنیای حضرت زهرا خیلی عجیب است. این تعابیر مختص منابع شیعه نیست و در منابع سُنی هم این تعابیر نقل شده است. رفتارهای عملی پیامبر که جلوی فاطمه می ایستاد ،به سوی او می شتافت و دست او را می بوسید نیز مهم است و می فرمود که تو مادرم هستی.

آیه 61 سوره آل عمران (آیه مباهله)درمورد حضرت زهرا است . وقتی پیامبر خواست با یهودیان نجران مباهله ( نفرین کردن یکدیگر یعنی همدیگر را نفرین کنند تا هرکدام که حق نبودند از بین بروند )کند، سران آنها دیدند که پیامبر با امام حسن و امام حسین و حضرت زهرا می آید. در این آیه به پیامبر می فرماید که بگو ما پسران مان را با خودمان می آوریم و شما هم پسران تان را بیاورید. ما زنهای مان را می آوریم .یکی از علمای اهل سنت از پیامبر نقل می کند: اگر محبوب تر از این چهار نفر( علی، فاطمه، حسن و حسین) روی زمین سراغ داشت به من می فرمود که آنها را بیاور.ولی خدا به من دستور داد که آنها را بیاورم زیرا آنها خلق افضل هستند.

گاهی آیات قرآن در مناسبتی نازل شده است یعنی مناسبت آن همان شأن نزول آیه می شود. ممکن است که پیامبر این آیه را در جاهای دیگر استفاده کند یا جبرئیل همان آیه را در مناسبت دیگری بر پیامبر نازل کند یعنی یک آیه دو بارنازل بشود که این انطباق است. مثلا ضرب المثلی اتفاق می افتد مثل تخم مرغ دزد شتر دزد می شود. ما این ضرب المثل را در مورد فردی که از بانک دزدی می کند هم بکار می بریم . قرآن از این دسته آیات زیاد دارد و کسانی که با قرآن آشنا نیستند گاهی دچار اشتباه می شوند. آیه 9 سوره حشر در مورد ایثار است و می فرماید: بعضی ها دیگران را بر خودشان ترجیح می دهند با اینکه خودشان هم نیاز دارند.

ایثار بالاترین ویژگی اخلاقی است یعنی انسان خودش گرسنه می خوابد ولی غذایش را به فرد دیگری می دهد. اگر انسان نصف غذا را خودش بخورد و نصف دیگر را به فرد دیگری بدهد این انفاق است. ایثار صفت با اررزشی است. وقتی مردم مکه به مدینه آمدند، مردم مدینه مال های شان را ایثار کردند یعنی خانه شان را به مهاجرین دادند و خودشان در کوچه ماندند. این داستان شأن نزول این آیه است.

فقیری به مسجد آمد و گفت: یا رسول الله من گرسنه هستم و جای استراحت ندارم. پیامبر به اصحاب فرمود که چه کسی به این فرد پناه می دهد؟ هیچ کس حاضر نشد که این کار را بکند. حضرت علی(ع) قبول کرد و او را به خانه برد. حضرت علی (ع)از فاطمه پرسید که چه مقدار غذا داریم و فاطمه فرمود که به اندازه ی یک نفر غذا داریم. حضرت فرمود که من امشب میهمان آورده ام. اهل خانه گرسنه خوابیدند و میهمان هم غذا را خورد و متوجه چیزی نشد. فردا این آیه دوباره نازل شد.

ایثار سه نوع است :مالی، آبرویی( گاهی انسان آبروی کسی را می خرد و آبروی خودش را از دست می دهد. حضرت زهرا ایثار آبروی هم داشتند. ایشان با حضرت علی (ع) ازدواج کردند و خیلی از مردم به ایشان اعتراض کردند که چرا با علی ازدواج کرده است. حضرت در مقابل آنها ایستادند) و ایثار جان مثل حضرت ابوالفضل که جانش را در کربلا داد. حضرت زهرا ایثار جان هم داشتند. زیرا خودشان را سپر کرد و سختی کشید تا مسئله ی ولایت و امامت مطرح بشود .

پیرمردی که گرسنه و فقیر بود به مسجد آمد. پیامبر فرمود که چه کسی این پیرمرد را سیر می کند؟ خبر به فاطمه رسید. حضرت فاطمه گردنبندشان را برای پیامبر فرستادند تا پیامبر آنرا بفروشد و به فقیر بدهد. از فروش گردنبند برای پیرمرد غذا و محل خواب و اسب تهیه شد.

عمار یاسر این گردنبند را دوباره خرید و به حضرت فاطمه هدیه کرد. پیامبر غلامی را که گردنبند را آورد و دوباره برگرداند، آزاد کرد. پیامبر فرمود :چه گردنبند با برکتی .

حضرت عیسی می فرمود: مم مبارک هستم. مبارک یعنی چیزی که کم است ولی آثار زیادی دارد مثلا شب قدر هشت ساعت بیشتر نیست ولی بالاتر از هزار شب است و این شب مبارک است. مکه سرزمین کوچکی است ولی با برکت است و خواندن دو رکعت نماز ،ثواب هزار رکعت نمار را دارد. قرآن کتاب است ولی با برکت است. گاهی شخصیت ها با برکت هستند. حضرت زهرا با برکت است زیرا یازده امام می فرمایند که مادر ما زهرا است .سادات از نسل حضرت زهرا هستند.  ما باید از ایثارهای حضرت زهرا درس بگیریم و ایشان را الگوی خودمان قرار بدهیم.

حضرت امام حسن(ع) و امام حسین(ع) بیمار شدند. حضرت فاطمه و امیرالمومنین نذر کردند که برای شفاعت فرزندانشان، سه روز روزه بگیرند.(روزی امام حسین(ع) در کودکی گم شد. پیامبر و حضرت علی(ع) در مدینه نبودند. روایت داریم که حضرت زهرا 70 بار به در منزل آمد و برگشت و به امام حسن (ع) فرمود که به دنبال برادرت برو، من ناراحت هستم.

در بحارالانوار داریم :بلال می گوید که به خانه حضرت زهرا رفتم و دیدم که حضرت گندم آرد می کند و بچه هم در بغل دارد. سلام کردم و گفتم که اجازه بدهید که من بچه را نگه دارم؟ حضرت فرمود :اگر می خواهی کمک کنی ،گندم را آرد کن و من بچه را نگه می دارم. زیرا مادر به بچه مهربانتر است. این داستان ،شفقت حضرت زهرا را نسبت به فررزندان شان می رساند. یکی از اسامی حضرت زهرا هانیه است یعنی مهربان و شفیق . یکی از اسامی خدا هم شفیق است. در حالات امام زمان(عج) داریم که امام مثل پدر مهربان است. پس شما می توانید برای شفای فرزندان تان نذر کنید و این نذر حتما نباید مالی باشد ). حضرت نذر خودشان را ادا کردند و سه روز روزه گرفتند. سه شب پیاپی سر افطار فقیر ،یتیم و اسیر آمد و آنها افطاری را به آنها دادند و خودشان گرسنه ماندند و با آب افطار کردند .در اینجا سوره هل اتی (دهر یا انسان) نازل شد که می فرماید: آنها برای خدا این کار را کردند. ما تشکری از یتیم نمی خواهیم و کار ما فقط برای خداست. خداوند هجده آیه در مورد حضرت زهرا و خانواده اش نازل کرد زیرا این کار با اخلاص و برای رضایت خدا بود.

حضرت فاطمه می فرماید: از دنیای شما سه چیز پیش من محبوب است :تلاوت قرآن ،نگاه به چهره  پیامبر و انفاق در راه خدا .

در این صفحه داریم که در هر کاری بگویید: انشاءالله .البته این انشاءالله گفتن نباید لفظی باشد و باید آنرا باور داشته باشیم. البته گفتن لفظی انشاءالله هم تاثیر داردو باعث تقویت باور می شود.

کتاب هایی نوشته شده است که در مورد آیات قرآنی است که در مورد حضرت زهرا نازل شده است. آیه 33 سوره احزاب( آیه تطهیر)هم در مورد حضرت زهرا نازل شده است. روایت داریم که شش ماه ( یا نُه ماه)پس از نازل شدن این آیه ،پیامبر به در منزل حضرت زهرا می آمدند و می فرمودند : السلام علیک یا اهل البیت. تا مردم کسان دیگری را اهل البیت تلقی نکنند. در نزد فریقین از منابع اهل سنت و شیعه در مورد آیه تطهیر روایت آورده شده است. خدا در آیه تطهیر می فرماید: خدا اراده (تکوینی یعنی اتفاق می افتد)کرده است از شما خاندان پلیدی و زشتی را ببرد. و شما را پاکیزه قرار داده است. این آیه می رساند که اهل بیت معصوم هستند.

گاهی طهارت از نجاست است مثلا لباسی آلوده است و با شستن پاک می شود، این طهارت احکامی است .طهارت دیگر طهارت از شرک است یعنی فردی مشرک است بعد مومن می شود و پاک می شود که این طهارت اعتقادی است. طهارت دیگر طهارت قلبی است .در روایت داریم که استغفار طهارت است یعنی با استغفرالله گفتن قلب شما شسته می شود. طهارت دیگر پاکیزگی از گناه است. یعنی کسی که در زندگی اش گناه نیست البته به خلاقیت خودش و خداوند در آنها عصمت قرار داده است و فرد زمینه اش را هم دارد. طهارتی که در این آیه آمده است همان عصمت است. یعنی در اهل بیت هیچ گناهی راه ندارد. بعضی می گویند که این آیه در مورد زنان پیامبر است ولی این درست نیست. زنان پیامبر اهل بیوت هستند نه اهل البیت. در قرآن داریم که ای زنان پیامبر، در خانه بمانید، زینت های خودتان را آشکار نکنید، نماز را برپا کنید،زکات بدهید و خدا و پیامبر را اطاعت کنید و در آخر آیه خداوند در مورد اهل البیت می فرماید که آنها پاکیزه هستند. شان نزول این  آیه در باره ی حضرت زهرا و خاندانش است .

در سوره شوری ،آیه مودت هم خدا می فرماید: پیامبر بگو که من اجری برای رسالت خودم نمی خواهم مگر دوستی برای اهل بیت .

حضرت زهرا با این عظمت وقتی احساس وظیفه کرد که باید از حق دفاع کند و نباید سکوت کند وارد جامعه شد، شب به در خانه ی مهاجر و انصار رفت و در مسجد خطبه خواند و از امام علی(ع) دفاع کرد. پس پیروان حضرت زهرا نباید در جامعه نسبت به مسائل بی تفاوت باشند. باید حق را بشناسید و از آن دفاع کنید، باطل را بشناسید و با آن بجنگید. جدا کردن از صحنه های اجتماعی جزو سیره ی حضرت زهرا نیست. الان زمان انتخابات است . بی تفاوتی نسبت به سرنوشت جامعه ناپسند است و همه ی مردم مسئول هستند. در قرآن داریم که انسان در مورد اعضای بدنش مسئولیت دارد. ما از حضرت فاطمه، هم درس فردی مثل ایثار و انفاق و هم درس اجتماعی مثل شرکت کردن در جامعه می گیریم.

در سوره تحریم داریم که آسیه الگوی همه ی مومنان است. پیامبر فرمود: زهرا پاره ی تن من است و پیامبر الگوی همه ی مومنان است پس حضرت زهرا هم الگوی همه ی زنان و مردان است. بعضی از ائمه فرموده اند که زهرا الگوی ما ائمه است.


93/4/22::: 5:25 ع
نظر()
  
  

ولادت حضرت امیرالمومنین و روز پدر را تبریک می گوییم. برای بیان کردن فضایل امیرالمومنین باید از قرآن و روایات گفت. امام علی (ع) یک شخصیت استثنایی است ، جامع الاضداد است یعنی صفاتی در آن حضرت دیده می شود که در ظاهر با هم جور در نمی آیند. معمولا افرادی که خیلی سیاسی و حکومتی هستند کمتر احساسی هستند. امام علی(ع) همان طور که حکومت می کرد و در میدان جنگ با شمشیر می جنگید، اشک یتیم او را به درد می آورد و بخاطر خوف خدا اشک می ریخت. در طول تاریخ دوستان حضرت از روی ترس و دشمنانش از روی غرض، فضائل او را پوشاندند.

در طول تاریخ سعی کردند حضرت را از تاریخ حذف کنند با سب کردن حضرت ،جعل حدیث و ... ولی با این وجود مسلمان ها و غیرمسلمان ها از فضیلت حضرت تعریف کرده اند.

در زیارت غدیر، بخشی عمده ای از فضائل حضرت از زبان حضرت هادی (ع) آورده شده است. اما هادی(ع) در مضامین بلند این زیارت می فرماید :ای علی، تو کسی هستی که خدا فضیلت های تو را گفته است. شبی که جای پیامبر خوابیدی آیه نازل شد :و من الناس من یشری نفسه وابتغاء مرضات الله، آن روزی که در نماز انگشتر دادی آیه نازل شد: الذین یوتون الزکات و هم راکعون، آنروزی که بعنوان ولی خدا در کنار پیامبر قرار گرفتی آیه نازل شد: الیوم اکملت دینکم. یا علی، تو مصداق نبأ عظیم و آیه اِن الله اشتری هستی .این زیارت در مفاتیح نوشته شده است .

روایات بی شماری از رسول خدا در مورد حضرت علی(ع) رسیده است. در حالیکه پیامبر فرمود :من تمام صفات تو را نمی گویم زیرا می ترسم که افرادی از امت تو را خدا بدانند.

یکی از علمای اهل سنت (قرن 4) کتابی بنام فضائل علی بن ابیطالب دارد که ترجمه شده است. یکی از علمای دمشق کتابی بنام تاریخ دمشق دارد که سه جلد کتاب در مورد مناقب علی بن ابیطاب است. چند نفر از بزرگان اهل سنت بر نهج البلاغه شرح نوشته اند.

در تاریخ بعضی ها طاقت عدل حضرت را نداشتند و به معاویه می پیوستند ولی در دربار معاویه از علی تعریف می کردند. نجاشی در ماه رمضان به منزل یکی از دوستانش دعوت شد که در آنجا سفره ی شراب پهن بود. او وسوسه شد و شراب خورد. او را نزد امیرالمومنین آوردند و حضرت برای او صد ضربه شلاق نوشت.( هشتاد ضربه بخاطر خوردن شراب و بیست ضربه بخاطر ماه رمضان) بعد از شلاق خوردن آبروی او رفت و در شام به معاویه پیوست و به معاویه گفت :ازعدل علی به ظلم تو پناه آورده ام.

معاویه قاتل حجر بن عدی است. و فردی ریاست طلب بود و برای بدست آوردن دنیا هر کاری می کرد. و راحت آدم می کشت.ولی با این وجود گاهی فضائل حضرت علی(ع) را می گفت .فردی پیش معاویه آمد .معاویه پرسید که از کجا می آیی؟ او گفت: از نزد بخیل ترین انسانها علی بن ابیطالب. معاویه گفت: ساکت باشد، اتاق کاه با اتاق طلا برای علی فرقی نمی کند. حضرت علی(ع) می فرماید: طلا ، نقره و خاک برای من یکی است.

کتاب فروغ ولایت آیت الله سبحانی یک دوره تاریخ زندگانی حضرت امیر را به رشته ی تحریر کشیده است. کتاب علی از گهواره تا گور مرحوم آیت الله قزوینی (که از علمای بزرگ قم است)هم درمورد فضایل علی است. در مجموعه هزار و یک فضیلت هم بخشی از فضائل حضرت آورده شده است .

پیامبر به حضرت علی(ع) فرمود که هفت ویژگی در تو وجود دارد: اولین کسی هستی که ایمان آورده ای ،وفادارترین مردم به عهد خدا هستی، استوارترین به امر خدا و با عدالت ترین مردم هستی.

در ادامه پیامبر می فرماید: بصیرترین مردم در قضاوت هستی .در قدیم قضاوت کردن خیلی سخت تر از الان بود. مثلا فردی یک فرزند شش ماهه بدنیا آورده بود و طرف می گفت که این فرزند من نیست. حضرت با استناد به دو آیه ی قرآن( که می فرماید :دوره ی حمل و شیردادن سی ماه است و بچه ها را تا دو سال شیر بدهید، فاصله ی بین سی و بیست و چهارماه می شود شش ماه . پس از نظر قرآن اقل حمل شش ماه است.) او را راضی کرد.  بسیاری از خلفاء در مورد قضاوت ها به حضرت مراجعه می کردند. و حضرت را ملاک قرار می دادند. حضرت احاطه ی زیادی بر روی قضاوت ها داشتند.

حضرت در ادامه می فرماید: عادل ترین مردم نسبت به مردم هستی .عدالت حضرت به این صورت بود که می فرمود: فرزندم با بقیه ی مردم برای من فرقی نمی کند. روزی یکی از فرزندان حضرت از بیت المال ( با اجازه )مقداری عسل گرفته بود. حضرت ناراحت شد و گفت که اگر این کار با اذن نبود، تو را مجازات می کردم . حضرت بلافاصله پول دادند و عسل را ازبیت المال خریدند.  وقتی عقیل برادر حضرت در مضیقه ی مالی بود و از بیت المال درخواست پول بیشتری داشت حضرت در مقابل او ایستاد. حضرت حتی در مقابل دشمن هم عدالت داشت.

درجنگ صفین ،وقتی به میدان جنگ رسیدند سپاه معاویه آب را بسته بودند. حضرت خطبه ای خواند و گفت که باید آب را آزاد کنید ،با شمشیرها خون راه بیندازید و با سپاه بجنگید . بالاخره آب را محاصره کردند. یکی از افراد سپاه گفت که ما هم مقابله به مثل کنیم و آب را بر آنها ببندیم ولی حضرت قبول نکردند و به سپاه معاویه پیغام دادند که اگر آب می خواهید بردارید و نترسید .

کاندیداهای ریاست جمهوری باید عدالت را با عمل در جامعه پیاده کنند و وعده هایی به مردم ندهند که برای رای آوردن باشد ،به مردم راست بگویید تا مردم خودشان انتخاب کنند.

در ادامه حضرت فرمود :مقرب ترین افراد نزد خدا هستی. روزی حضرت از پیامبر خواست که برایش دعا کنند ،پیامبر فرمود: خدایا به حق علی،علی را بیامرز. بعد از رسول خدا، کسی بالاتر ازعلی نیست. او شخصیتی است که دشمنانش زبان به مدح و ستایش او بگشودند. آیت الله مکارم هم شرحی بر نهج البلاغه نوشته اند.

انشاءالله خداوند در ظهور امام عصر تعجیل بفرماید و همه ی ما را از پیروان خوب ثقلین مقرب بگرداند.

حضرت به یکی از استاندارهایش نوشت :من از شما توقع ندارم که مثل من لباس بپوشید و مثل من غذا بخورید ولی من را با تقوا، تلاش ،محکم بودن و عفت تان یاری کنید.

رسول خدا فرمود: هر کس می خواهد عزم نوح ،علم آدم، حلم ابراهیم و زهد عیسی را ببیند، به علی نگاه کند. حضرت ،امیر نیکی هاست. ائمه می گفتند که علی از ما افضل است. حضرت شخصیتی است که پیامبر در مورد او روایات زیادی گفته است.

پیامبر با حضرت علی(ع) صحبت های زیادی داشته است. شیخ صدوق گفتگوهای حضرت علی (ع)با پیامبر را جمع آوری کرده است. پیامبر به امیرالمومنین فرمود که تو هفت ویژگی داری: ایمان تو از همه بالاتر است(حضرت علی(ع) فرمود که اگر همه ی پرده های کنار برود در ایمان من تغییری ایجاد نمی شود . پس ما هم ایمان مان را قوی کنیم با خواندن قرآن، دعا ، مطالعه وعبادت)، تو وفادارترین مردم هستی به عهد خدا (عهد خدا با ما این است که شیطان را عبادت نکنیم ، بنده ی خدا باشیم. ما هم باید با عهدمان به خدا وفا کنیم)،در هر کاری امر خدا را پیاده می کنی( درجنگ جمل ،حضرت محمد حنفیه را به جلو فرستاد تا آرایش جنگی دشمن را بهم بزند . او به جلو رفت ولی موفق نشد. حضرت شمشیر را گرفت و خودش به قلب دشمن زد و فقط صدای الله اکبر شنیده می شد. فردی گفت که بالاخره آرایش نظامی لشکر بهم ریخت. وقتی حضرت برگشت ما دور حضرت حلقه زدیم و امام فرمود: به خدا قسم ،فقط برای خدا به قلب دشمن زدم.

بعد از کشتن خلیفه ی سوم،حضرت علی(ع) به خلافت رسید البته خلافت با امامت فرق می کند. ابن عباس می گوید که من در مکه بودم وقتی از مکه به مدینه آمدم به من گفتند که خلیفه ی سوم کشته شده و مردم امیرالمومنین را به خلافت رساندند. وقتی به خانه ی حضرت رسیدم مغیره را دیدم که از خانه حضرت بیرون می آمد .او مخالف اهل بیت بود. خدمت آقا رفتم و آقا فرمود که او به من گفت که به حکومت شام و معاویه کاری نداشته باش ولی من قبول نکردم .ابن عباس گفت: این فکر بدی نیست ولی حضرت کسی نبود که بخاطر اینکه حکومت خودش محکم بشود حکومت ظالمی را بپذیرد.

در حنگ جمل فردی به امام گفت که توحید یعنی چه ؟ ابن عباس گفت که الان جای این سوال نیست. امام فرمود :سوالی که این فرد می کند همان چیزی است که ما داریم برای آن می جنگیم (تا آنها موحد بشوند.) پس باید جواب سوال او را بدهیم. امام حتی در جنگ هم نگاهش به آسمان بود تا نماز اول وقت را از دست ندهد. ما هم باید کارها را بخاطر خدا انجام بدهیم. خدا سبقت الله است و ماندنی است.)، در تقسیم اهل عدالت هستی.( حضرت داشت بیت المال را تقسیم می کرد که خواهرش آمد. حضرت مبلغ سی درهم به او داد. همان موقع خانم دیگری آمد و حضرت سی درهم به آن خانم فارس داد. خواهر امام اعتراض کرد و گفت که من هم خواهر خلیفه و هم عرب هستم. حضرت فرمود: این دو ویژگی که می گویی در قرآن نوشته نشده است، ان اکرمک عندالله اتقیکم.

الان از سراسر دنیا برای یادگیری مسائل دینی به ایران می آیند. بخشی از آنها به دانشگاه ها مثل دانشگاه بین المللی امام خمینی می آیند و درس می خوانند. بخشی از آنها در حوزه ی علمیه قم تحصیل می کنند و بخشی از آنها هم بصورت کوتاه مدت می آیند. یعنی گروهی بزرگی برای مدت یک ماه به قم می آیند تا با حضرت علی(ع) و معارف آشنا بشوند و برگردند. بعضی مواقع تعامل مردم با آنها خوب نیست. مثلا طرف چهره اش سیاه یا سرخ است. اگر فرزند شما فرزند آنها را در مدرسه اذیت کنند آنها هیچ وقت یادشان نمی رود و همیشه از شیعه خوش شان نمی آید. بعضی از این افراد وقتی به کشورهایشان بر می گردند در دانشگاه تدریس می کنند یا مراکز تحقیقی می زنند. و اهل بیت را برای مردم تعریف می کنند. این کار مهمی است. مردم باید آنها را بیشتر تحویل بگیرند زیرا آنها میهمان هستند. مخصوصا کسانی که ازنظر چهره با ما تفاوت دارند. امیرالمومنین دنباله رو پیامبر بود. پیامبر در فتح مکه به بلال گفت که اذان بگو و عده ای اعتراض کردند و آیه نازل شد که همانا بهترین شما نزد خدا باتقواترین شماست .


  
  

حاج آقای رفیعی: بسم الله الرحمن الرحیم. السلام علیک ایتها الصدیقة الشهیده. السلام علیک ایها الحورا الانسیة، شهادت صدیقه‌ی طاهره، ام ابیها، بضعة الرسول، حضرت زهرا(س) را به پیشگاه فرزند بزرگوارشان حضرت بقیة الله الاعظم و همه‌ی علاقمندان به حضرت تسلیت می‌گویم. عرض سلام دارم خدمت بینند‌گان عزیز، امیدوارم انشاءالله پیروان خوبی برای حضرت زهرا باشیم و انشاءالله زندگی‌مان فاطمی شود که اگر فاطمی شد، هم حسینی است و هم مهدوی است و هم در رأی انشاءالله محمدی است. چون حضرت زهرا حلقه‌ی وصل رسول خدا و ائمه است، اگر کسی زندگی‌اش را فاطمی کرد، مطمئن باشد به سیره‌ی همه‌ی ائمه عمل کرده است.

آقای شریعتی: خیلی مقدمه‌ی خوبی بود، با همین مقدمه انشاءالله وارد بحث امروز شویم. خوشحال هستیم که فضای برنامه ما معطر و منور به عطر نام و یاد زهرا(س) است. در خدمت شما هستیم و بحث شما را می‌شنویم.

حاج آقای رفیعی: برای مقدمه دو سه جمله از فضایل حضرت زهرا(س) را از زبان پدر بزرگورشان و از زبان همسر و فرزندانشان یک اشاره‌ی مختصری به خاطر آن نتیجه‌ای که می خواهم بگیرم، بکنم. می‌دانید یکی از آیاتی که در قرآن مورد بحث در فضایل اهلبیت است، آیه‌ی تطهیر در سوره‌ی مبارکه‌ی احزاب است. این آیه که بین آیاتی و بین جملاتی واقع شده است که راجع به زنان پیغمبر است و جالب است بیش از بیست مرتبه در این سوره و این آیه و آیات قبل و بعدش ضمیر مؤنث است. یعنی ضمیر «کُنَّ» مثلاً فرض کنید «فی بیوتِکُنَّ»، ضمیرهای مؤنث آمده است. اما یک مرتبه عوض می‌شود می‌فرماید: «إِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً» (احزاب/33) یعنی «کُم» می‌شود. معلوم می‌شود این «کُن» غیر از «کُم» است. معلوم می‌شود این «بیوت، اهل البیت» غیر از «بیوت» است و خیلی روشن است کسی یک خرده با سیاق عربی و ادبیات آشنا باشد با بلاغت و فصاحت متوجه می‌شود این اهلبیت، ایم «کُم» غیر از آن «بیوت» و غیر از آن «کُن» است. این راجع به خاندان خاص پیامبر یعنی زهرای مرضیه(س)، امیرالمؤمنین و امام حسن و امام حسین است.

به مصداق آیه‌ی تطهیر، حضرت زهرا معصوم است. چرا؟ چون ما چند گونه طهارت داریم. یک موقع انسان دستش را با آب می شوید. این را طهارت می‌گویند. یک وقت کسی کافر است، مسلمان می‌شود، این طهارت اعتقادی می‌شود. یکوقت شما زکات می‌دهی، مالت پاک و طاهر می‌شود. توبه می‌کنی، قلبت پاکیزه می‌شود، اما این طهارتی که می‌گوید: «لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ» خدا شما را پاکیزه قرار داد، همه‌ی پلیدی‌ها را از زندگی شما برد. چو خلاقیت داشتید، چون زمینه‌اش در شما بود، مثل عصمت می‌ماند. عصمت هم خدادادی است. زمینه‌اش در معصوم است. خدا شما را پاکیزه قرار داد. اگر حضرت زهرا طاهره شد، طیبه، مطهره، سیره‌ی  او حجت است. اگر او سکوت کرده جت است. اگر دفاع کرده، حجت است. امام او کیست،حجت است. یعنی دیگر این مبنا را اول درست می‌کنیم. دلیل دیگر برای اینکه آنچه حضرت زهرا می‌گوید، حجت است و سیره‌ی او برای ما الگوست، این حدیث نورانی است که رسول خدا فرمود. این حدیث در منابع اهل سنت هم آمده است. فرمود: وقتی قرار شد، من پیغمبر مباهله کنم، پیامبر با مسیحی‌ها در 24 ذی الحجه مقابل هم قرار گرفتند، اسقف بزرگ مسیحی‌ها و رسول خدا، قرار شد همدیگر را نفرین کنند. حالا پیغمبر باید چه کسی را بیاورد؟ عزیزترین کس‌ها و برترین‌ کس‌ها را بیاورد. فرمود: اگر خدا از این چهار مورد برتر رو کره‌ی زمین سراغ داشت، می‌گفت: پیامبر آنها را ببر. علی را ببر که جان تو است. فاطمه، فرزندانت، امام حسن و امام حسین. «لو علم الله» اگر خدا می‌دانست، «ان فی الارض اکرم» روی کره‌ی زمین از این چهار نفر بالاتر است، امر می‌کرد. پس این هم دلیل دوم برای اینکه اینها برترین موجودات عالم هستی بعد از رسول خدا هستند.

نکته‌ی سوم که نکته‌ی ساده‌ای نیست و نمی‌شود از کنار آن به راحتی عبور کرد، این است که فرمود: غضب فاطمه، غضب من است. رضای فاطمه، رضای من است. اینکه غضب رسول خدا غضب خدا است، رضای رسول خدا، رضای رسول خداست، این روشن است. این را قرآن می‌فرماید و شکی نیست. «ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوه‏» (حشر/7) هرکسی زهرای من از او ناراحت است، من ناراحت هستم و خدا هم ناراحت است. هرکسی زهرا از او راضی است، من راضی هستم، خدا هم راضی است. مجموع اینها را که روی هم بریزیم، خیلی زیاد است. من برای نمونه می‌گویم.

چهارم اینکه ائمه‌ی ما فرمودند: مادر ما صدیقه است. صدیقه یعنی چه؟ در قرآن کریم کلمه‌ی صدیقه راجع به چه کسی آمده است؟ راجع به حضرت مریم آمده است. صدیقه یعنی کسی که هرچه می‌گوید، درست است. صدیق صیغه‌ی مبالغه است. غیر از صادق است. صادق به معنی راستگو و راست کردار است. اما صدیق یعنی خیلی اهل درستی و راستی. صدیق یعنی تمام موضع گیری‌هایش براساس حق است، صحیح است. پس باز با این تعبیر ما برای حجیت سیره و سخنان حضرت زهرا(س) استفاده می‌کنیم.

آقای شریعتی: ما در رویات هم داریم که اهلبیت(ع) فرزندان حضرت زهرا بگویند: مادر ما حجت ما است؟

حاج آقای رفیعی: این را هم شنیدم و یک روایتی از امام عسگری است که «فاطمة حجت الله علینا» حالا من هم به آن روایت استناد نمی‌کنم. چون اینقدر منابع داریم که استناد کنیم، آن هم کمک بحث می‌شود. در واقع مجموعش را روی هم می‌ریزیم و استفاده می‌کنیم. ولی روایتی هم در تفسیر اطیب البیان داریم.

نکته‌ی بعدی این است که ائمه‌ی ما تحقیقاً همه‌ی آنها حضرت زهرا را به عنوان یک محور و الگو و یک وسیله‌ی افتخار مطرح کردند. این حرف ساده‌ای نیست. یعنی کسانی که خودشان الگوهای عالم هستند و معصوم هستند، نمونه‌اش را عرض می‌کنم. امیرالمؤمنین(ع) نامه‌ی 28 نهج البلاغه را به معاویه نوشته است. می‌گوید: «منا سیدة النساء العالمین». جای دیگر می‌گوید: من به زهرا و پدرش می‌بالم.

نمونه‌ی دیگری که باز قابل توجه و تأمل است، این است که امام سجاد روی منبر شام وقتی می‌خواست خودش را معرفی کند، سیده‌ی نساء العالمین از ماست. یعنی مورد افتخارشان بود. تا آنجا که حتی امام باقر وقتی تب دارد، آب بر سر و صورتش می‌زند، که یک خرده تبش پایین بیاید، می‌گوید: یا فاطمه! نام مادرشان را می‌برند. این نکته‌ای دارد. خیلی از اوقات در نظراتی که ائمه می‌دادند، می‌فرمودند: در مصحف مادر ما فاطمه این مطلب آمده است. پس حضرت زهرا برای ما سیره‌شان حجت است.

ایشان در زمان پیغمبر خیلی نمود نداشتند، یعنی اظهار کلام و سخن، چون پیغمبر بود. نه ایشان، حضرت امیر(ع) همه ‌سخنرانی‌‌ها و خطبه‌هایش برای بعد از پیغمبر است. حضرت زهرا نمود علمی‌شان که به هر حال کلمات و مطالبشان باشد، بیشتر بعد از رحلت رسول خداست. این هم خیلی کوتاه بوده است. تا شش ماه هم گفتند ولی بیشتر از این را کسی نگفته است. خطبه‌ی حضرت زهرا دو خطبه است. یک خطبه‌ی فدک است، یک خطبه با زنان مهاجر و انصار است. این نخستین خطبه‌ی رسمی است که از طرف خاندان رسالت صادر شده است.

یکوقتی آیت الله العظمی صافی فرمودند: این خطبه بر خطبای نهج‌البلاغه مقدم است. چون هنوز خطبه‌های نهج‌البلاغه صادر نشده بود. در این خطبه غوغا کرده است. کسی می‌خواهد خط حضرت زهرا را بشناسد، ببیند در خطبه‌ی فدک ایشان از چه کسی دفاع کرده است. و لذا من گاهی به دوستان می‌گویم: اگر کسی از شما سؤال کرد، آقا دلیل شما برای اینکه بعد از رسول خدا، امیرالمؤمنین (ع) امام و حجت خداست، دلیل شما چیست؟ خیلی دلیل داریم. بگویید: غدیر، حدیث منزلت، آیه‌ی اکمال، اصلاً همه‌ی اینها را یک گوشه بگذارید. خیلی ساده وخودمانی، اگر یک کسی این حرف را بزند، بگوید: دلیل من این است، حضرت زهرا نزدیک‌ترین آدم به پیغمبر بود. ایشان در خانه‌ی پیغمبر بزرگ شده بود. از کودکی با پیامبر بوده است. ام ابیها است. «فداها ابوها» است. کسی است که در این خانه رشد کرده است، بعد از عروسی هم ارتباطش با پیغمبر قطع نشده است. مرتب حضرت آمده و رفته و سرزده و درخانه‌شان آمده است. ایشان بالاخره می‌داند نظر پیامبر راجع به امام پس از او چیست؟ شما به ما جواب بدهید که حضرت زهرا بعد از رحلت پیغمبر، شما که العیاذ بالله نمی‌توانی بگویی: فاطمه‌ی زهرا بی‌امام از دنیا رفت. این را که کسی نمی‌تواند بگوید. حضرت زهرا یک صدیقه است. فاضله و عالمه و محدثه و معصوم است. عصمت الله است. عرض من این است، شما سؤال مرا جواب بدهید که امام ایشان بعد از رسول خدا که بود؟ از چه دفاع کرد؟ برای چه فریاد زد؟همین کافی است. من نمی‌گویم سلمان و مقداد، شاید شما بگویید: سلمان و مقداد نمی‌‌دانستند. اشتباه کردند. اما حضرت زهرا می‌داند پیغمبر نظرش روی چه کسی بوده است. می‌دانید که پیغمبر هم در قضیه‌ی امامت امر به دست خداست. فقط وظیفه‌اش ابلاغ است.اگر حضرت زهرا(س) ذره‌ای احتمال دیگری در ذهنش بود، اینطور دنبال امیرالمؤمنین دفاع نمی‌کرد. کسی که از نامحرم نابینا رو می‌گیرد، قانوناً شاید وظیفه نباشد، اما می‌خواهد این رسم حفظ شود. بالاخره این مرد است. کسی که خوشحال می‌شود وقتی به او می‌گویند: کار خانه با تو، کار بیرون با امیرالمؤمنین باشد. کسی که می‌فرماید: بهترین چیز برای این زن این است که نامحرم او را نبیند، چرا باید در مسجد بیاید و خطبه بخواند؟ مردها هم بودند. البته حجاب کامل بود. خمار بود، روسری بلند داشتند، جلباب بود که حتی زیر پای حضرت کشیده می‌شد. در مسجد پرده زده شده بود. زنان بنی هاشم بودند ولی حضرت زهرا خیلی برایش سخت است. به هر حال این حضور که کنار قبر حمزه بیاید و گریه کند. دفاع کند، شب در خانه‌ی مهاجر و انصار برود. این چیزی نیست جز اینکه در دفاع از ولایت و امامت احساس وظیفه کرد.

صدیقه است، طاهره است، مصداق مباهله است، مبارکه است، غضب و رضایش، موضع‌گیری‌هایش درست مثل موضع‌گیری‌های رسول خداست. احدی نمی‌تواند بگوید: حضرت زهرا در این سه، چهار ماه موضع‌گیری خلاف این داشته است. شما شاهدی پیدا نمی‌کنید. این برای باور دینی که ما معتقد باشیم به امامت امیرالمؤمنین(ع) و فرزندانش کافی است. صدهاد دلیل دیگر هم فرض کنید نداشته باشیم که داریم. حدیث لوح را داریم. «الْأَئِمَّةُ بَعْدِی اثْنَا عَشَرَ» (فقیه/ج4/ص179) امامان بعد از من، دوازده نفر داریم. اگر یک کسی گفت: آقا من یک دلیل ساده دارم، ساده‌ترین دلیل همین حضور حضرت زهرا است.

آنچه می‌خواهم امروز خدمت بینندگان عزیز عرض کنم القاب و اوصافی دارد. بعضی‌ها دیدم تا 135 مورد اینها را رسانده‌اند. چون نام ایشان هم به ابجد 135 می‌شود تا 135 لقب و اسم است. البته اسامی شاید چند مورد بیشتر نباشد، ولی بقیه‌اش در همین زیارت‌نامه‌شان هم آمده است. «المحدثه، العلیمه، الفاضله، الرشیده، سیدة النساء العالمین، بضعة الرسول» من سه، چهار مورد از اینها را می‌خواهم برای بینندگان عزیز معنا کنم. حضرت زهرا را از این منظر بشناسند.

یکی از آنها همان است که در مفاتیح آ شیخ عباس قمی اول زیارت حضرت زهرا آورده است. «یا ممتحنه» سلام بر تو ای کسی که مورد امتحان الهی قرار گرفتی. همه‌ی ما در معرض امتحان هستیم. «أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ» (عنکبوت/2) مردم فکر کردید ایمان بیاورید، کافی است، امتحان نمی‌شوید. امتحان دو نوع است. «وَ بَلَوْناهُمْ بِالْحَسَناتِ وَ السَّیِّئات‏» (اعراف/168) یعنی گاهی سخت است و گاهی آسان است. حسنات یعنی عافیت، سلامت، رزق، پول. سیئات فقر و نداری و مرگ و میر است. هردو رقمش است. سلیمان شانس‌اش به حسنات افتاد. ایوب صیاد بود و فقر و گرفتاری بسیار داشت. آنچه مهم است و من می‌خواهم خدمت بینندگان عزیز عرض کنم، این است که مردم در مقابل امتحان الهی سه دسته هستند. یک دسته جزوع هستند. تا امتحان سخت می‌آید داد و فریاد می‌کنند. «إِنَّ الْانسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا، إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا» (معارج/19 و20) چرا من اینطور شدم؟ این بد است.

دسته‌ی دوم صبور هستند، می‌گویند: خدا خواسته، صبر می‌دهد. شاید ته دلش هم ناراحت است ولی خدا خواسته و صبر می‌دهد. گاهی شما دیدن یک بیمار در بیمارستان می‌روید، می‌گویید: احوالتان چطور است؟ می‌گوید: حالا که روی تخت بیمارستان هستیم، انشاءالله صبور هستیم. هرچه خدا بخواهد. صبر خوب است، منتهی گاهی ممکن است در این صبر، گله‌ای هم باشد.

سوم شکور و راضی بودن است. حضرت زهرا ممتحنه‌ای است که راضیه است. یعنی می‌گوید: پسندم آنچه را، زهرا پسندد. لذا وقتی رسول خدا به خانه آمد و دید، فقر در خانه است و حضرت زهرا واقعاً اذیت می‌شود، بچه روی پایش است. زبانش به ذکر است. حضرت علی(ع) به یکی از قری فرمود: آنقدر فاطمه در خانه‌ی من مشک به دوش کشید که جای بند مشک به بدنش ماند. آنقدر با دستش آسیاب کرد، که دستش تاول زد. خانم‌ها الآن که ازدواج می‌کنند، تا هفت، هشت سال بچه‌دار نمی‌شوند. بعد هم می‌گویند: یک بچه کافی است. حضرت زهرا چهار بچه پشت سر هم در یک خانه‌ی ساده دارد. نگویید: آقا او زهرای مرضیه بود. این فرافکنی خیلی بد است. ما گاهی به بعضی‌ها می‌گوییم: پیغمبر گرامی اسلام بخشید. او که پیغمبر بود. اگر قرار بود من هم اینطور باشم، پیغمبر می‌شدم. به او می‌گفتم: عزیز من، قرآن نمی‌گوید: او پیغمبر بود. قرآن می‌گوید: «لَقَدْ کانَ لَکُمْ فی‏ رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَة» (احزاب/21) این فرافکنی خیلی بد است. آقا به آنها خدا صبر داده بود! نه بابا شکم آنها از غذای بهشت سیر بود! نه بابا اینطور نیست. سه شب گرسنه خوابیده و به مسکین و یتیم و اسیر نان داده است. بشر است! رسول خدا در خندق، از شدت گرسنگی به شکم سنگ می‌بستند. همان آغاز خدا به او چهار فرزند داده همه هم کوچک هستند، فقیر هم هستند و امکانات امروزی هم نیست ولی راضی است. پس ممتحنه یعنی کسی که در معرض امتحان قرار می‌گیرد. آنوقت در این ممتحنه آدم صبور، جزوع یا راضی باشد؟ بهترینش این است که راضی باشد. حضرت زهرا راضیه‌ی مرضیه هستند. این یک صفت است.

لقب دوم هم عرض کنم، واژه‌ی «حانیه» است. «حانیه» با «ح» به معنی مهربان است. «المشفق علی زوجها و اهلها» حضرت زهرا حانیه بود. یعنی مهربان بود. می‌خواهم بگویم: یک خانم هر موقعیتی در خانه دارد، پزشک متخصص است، سرش هم شلوغ است، هفته‌ی پنج عمل هم دارد، استاد دانشگاه است، هیأت علمی است و استاد تمام است. وزیر است، وکیل است، معاون است. هرچه می‌خواهی باش. در خانه برای شوهرت زن هستی. برای بچه‌هایت مادر هستی. برای پدر و مادرت دختر هستی. این را می‌گویم، چون یکوقت آقایان دیپلم هستند و سطح سواد خانم‌ها در جامعه بالا می‌رود، اما دلایل مختلفی هم دارد، خوب است و بد است و من نمی‌خواهم بحث کنم. فقط این را بگویم یکوقت به هوای فوق لیسانس و دکترا از ازدواج باز نمانید. دکترا را می‌گیرید، اما زندگی را از دست دادی. ازدواج کن، بعد دکترا بگیر. حاج آقای قرائتی بارها فرموده: من همه‌ی دخترانم را دوران دبیرستان، قبل از دانشگاه شوهر دادم، همه‌ی دخترانم هم بعد از ازدواج دانشگاه رفتند و لیسانس و مدارک بالا گرفتند. حانیه یعنی مهربان، زهرا مرضیه کسی است که فرشته در مقابلش زانو می‌زند. کسی است که فرشتگان می‌‌گویند: مشتاق به دیدار تو هستیم. کسی است که امام(ره) فرمودند: بعد از رحلت پیامبر گرامی اسلام، در این سه ماهی که حضرت زهرا بود، ارتباط جبرئیل با این خانه قطع نشد. این خیلی حرف است! حورا است، حوریه است که انسیه شده است. اما با این حال مطیع امر همسر است.

وقتی امیرالمؤمنین کنار بستر حضرت زهرا نشست، حضرت زهرا عرض کرد: «یَا ابْنَ عَمِّ مَا عَهِدْتَنِی کَاذِبَةً وَ لَا خَائِنَةً» (بحارالانوار/ج43/ص191) تا به حال نه به تو دروغ گفتم و نه خیانت کردم. «وَ لَا خَالَفْتُکَ مُنْذُ عَاشَرْتَنِی‏» از روزی که دست من در دست تو آمد، با تو مخالفت نکردم. شما تاریخ را نگاه کنید، دو نفر در خانه‌ی حضرت زهرا آمدند، ایشان را ملاقات کنند. حضرت به این ملاقات راضی نبود. به خاطر حوادثی که پیش آمده است. امیرالمؤمنین(ع) آمد و فرمود: فاطمه جان به ملاقات آمدند. می‌خواهند با شما گفتگو کنند. حضرت زهرا راضی نبود. عدم رضایتش را هم اعلام کرد. وقتی هم آمدند، فرمود: از شما راضی نیستم. اما وقتی آمدند، حضرت زهرا چه گفت؟ خیلی مهم است. «الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساء» (نساء/34) نمی‌گوید: مرد به زن زور بگوید. می‌گوید: خانم مدیریت مرد را در خانه بپذیر. قوام خانه به مرد است. مرد را در خانه خرد نکنید. بگذار بچه‌هایت بر مرد یک جایگاه ویژه‌ای قائل باشند. این برای تو خوب است و به نفع تو است. اگر مدیر کل اداره را کوبیدی، شما که معاونش هستی لطمه می‌خوری. بگذار مدیر کل، مدیر کل بماند. امروز جامعه‌ی ما در این آیه « الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساء» کمرنگ شده است.

وقتی قرآن می‌گوید: رجال باعث قوام است، یعنی بگذارید ستون در خانه حفظ شود. این استواری در خانه حفظ شود. حضرت زهرا است، ملاقات ایشان آمدند، به این ملاقات هم راضی نیست. اما به امیرالمؤمنین چه گفت؟ «الْبَیْتُ بَیْتُکَ وَ الْحُرَّةُ زَوْجَتُکَ افْعَلْ مَا تَشَاء» (بحارالانوار/ج43/ص197) خانه، خانه‌ی تو است و من هم زن تو هستم. هرطور دلت می‌خواهد تصمیم بگیر. این کم حرفی نیست. «الْبَیْتُ بَیْتُکَ وَ الْحُرَّةُ زَوْجَتُکَ افْعَلْ مَا تَشَاء» این  یک خط دهی و یک اساس است. و لذا امیرالمؤمنین این شب‌ها می‌سوخت. شب‌ها کنار قبرش می‌آمد و می‌سوخت. می‌فرمود: «فَوَ اللَّهِ مَا أَغْضَبْتُهَا» (بحارالانوار/ج43/ص134) به خدا قسم یکبار ناراحتش نکردم. «وَ لَا أَغْضَبَتْنِی‏» یکبار مرا ناراحت نکرد. وقتی به امیرالمؤمنین رو می‌کند، چه می‌گوید. می‌گوید: «روحی لروحک الفداء». کدام زنی با مردش اینگونه سخن می‌گوید؟ علی جان روحم فدای تو باشد. فدای تو شوم! «وَ نَفْسِی لِنَفْسِکَ وقاء» هستی من به پای تو باشد. «ان کنت فی خیر کنت معک، ان کنت فی شر کنت معک» هرکجا بروی پشت سر تو می‌آیم. خیر باشد یا شر باشد. معلوم است که حضرت امیر در شر نمی‌رود. منظور این است که دارا و ندار باشی، سالم باشی یا بیمار باشی، خوش باشی و ناخوش باشی همراه تو هستم! یک روز از احد می‌آیی، هفتاد زخم برداشتی، هستم. یک روز هم می‌گویی: فاطمه جان! صحرا برویم. ائمه‌ی ما تفریح هم داشتند. این را باید برای مردم بگوییم. خرما می‌خوردند، مقداری خرما برداشتند و هر دو با امام حسن و امام حسین بیرون می‌رفتند. در صحرا با تو هستم. در احد با تو هستم. تنها باشی، با تو هستم. لذا وقتی خبر شهادتش را به حضرت علی(ع) دادند، اول حرفی که زد این بود: من دیگر با چه کسی حرف بزنم؟ با چه کسی درد دل کنم؟ فرمود: هروقت از در خانه داخل می‌آمدم و به فاطمه نگاه می‌کردم، غم‌های دلم می‌رفت. این صفت حانیه است که به معنای مهربان و دوست‌داشتن است.

آقای شریعتی: خیلی نکات خوبی را شنیدیم. و من فکر می کنم انشاءالله به برکت نام حضرت زهرا (س) همه‌‌ی ما در مسیر یک زندگی فاطمی، در این بهاری که مزین به نام حضرت زهرا است، گام برداریم. از جناب آقای دکتر رفیعی خیلی خیلی متشکرم. دعای بفرمایید و همه‌ی ما آمین بگوییم.

حاج آقای رفیعی: فاطمه‌ی زهرا(س) متعلق به همه‌ی مردم است. یعنی اینطور نیست که در انحصار شیعه باشد. نه دختر پیامبر است. همه‌ی عالم باید او را تکریم کنند. دعا می‌کنیم که خدایا همه‌ی ما، نسل ما و فرزندان ما را از فاطمه‌ی زهرا و پدر بزرگوارش و فرزندانش جدا مگردان. حشر و نشر ما را با آنها قرار بده و در طهور آخرین فرزندش حجت‌ابن الحسن (ع) تعجیل بفرما.


93/4/22::: 5:10 ع
نظر()
  
  
<      1   2   3      >