سفارش تبلیغ
صبا ویژن
نرسیدن خیرت [به دوستان] به دوستی [آنان]با دیگران می انجامد . [امام علی علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :103
بازدید دیروز :76
کل بازدید :334604
تعداد کل یاداشته ها : 423
103/2/16
8:8 ع
مشخصات مدیروبلاگ
 
مسلم فروزان نیا[103]

خبر مایه
لوگوی دوستان
 

مقایس? صعودی در امور دنیوی عامل اضطراب 

در امور مادی مقایس? صعودی، اضطراب می آورد اما مقایس? نزولی آرامش می آورد. اینکه سلمان می فرماید: «أَوْصَانِی خَلِیلِی» خلیل من، حبیب من، رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم ) به من هفت سفارش کرد یکی از آنها این بود «أَنْ أَنْظُرَ إِلَی مَنْ هُوَ دُونی»[7]  

ای سلمان! در دنیا مقایسه ات نزولی باشد نه صعودی، با آن که حقوقش پایین تر است، با آن که خانه اش پایین تر است. با آن که مدل ماشینش کمتر است. اما در امور معنوی مقایسه باید صعودی باشد.

دو تفکر دربار? زندگی قارون 

قرآن بخوانم، خوب دقت کنید. این آیه و این مقایس? صعودی و نزولی بسیار زیباست. هم سطح را کار ندارم و شاید بی بار باشد. قارون با ثروتش میان مردم آمد، فقرا هم صف کشیدند. قرآن می فرماید: دو تفکر درباره قارون اظهار شد، 1- یک عده آنان که فکرشان مادی بود و تنها جلوی چشمشان را می دیدند و تنها دنیا را می دیدند؛ «قالَ الَّذینَ یُریدُونَ الْحَیاةَ الدُّنْیا»، همین که نگاه کردند گفتند: «یا لَیْتَ لَنا مِثْلَ ما أُوتِیَ قارُونُ إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظیمٍ»[8]  ؛ خوشا به حال قارون مقایسه صعودی کاش ما مثل قارون می بودیم. چقدر وضعش خوب است. «ذُو حَظٍّ عَظیمٍ»؛ حظ و بهره فراوان دارد. قرآن را باید با دقت و با تدبر خواند. در آیه بعد می فرماید: «قالَ الَّذِین اُتُوا العِلْم»، اما دانشمندان، خردمندان؛ یعنی کسانی که می فهمیدند ثروتی که قارون دارد به درد نمی خورد؛ عصا پیش موسی است.

«قالَ الَّذِین اُتُوا العِلْم وَیْلَکُمْ»، آدم های خردمند، دانشمند و فهیم چه گفتند؟ گفتند: «ثَوَابُ اللَّهِ خَیْرٌ لِّمَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا»[9]   پول را می خواهیم چه کار کنیم؟! نظر خدا برنگردد، خداوند لطف کند ایمانمان قوی باشد، عمل صالح ما زیاد شود.

آن که همسر دارد، پسر دارد و خانه دارد مقایسه می کند که زن فلانی زیباتر است. اولاد فلانی موفق تر است. خان? فلانی بزرگ تر است. حدیث داریم پیغمبر (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: «مَنْ نَظَرَ إِلَی مَا فِی أَیْدِی النَّاسِ»، هر که در زندگی اش مقایس? صعودی داشت، دنبال این گزینه ها گشت «طَالَ حُزْنُهُ»؛ افسرده می شود و «دَامَ أَسَفُه»[10]  ؛ نگران می شود. شما تاریخ را نگاه کنید.

قرآن کریم می فرماید: ای پیامبر! به مسلمان ها بگو: «فَلاَ تُعْجِبْکَ أَمْوَالُهُمْ وَلاَ أَوْلاَدُهُمْ».[11]   ولید مشرک بود خیلی پیامبر را اذیت کرد. در ضعف و سستی او همین بس که خداوند در سور? مدثر به او مرگ گفته است[12]  ؛ مرگ به فکر و به اندیشه اش. او شایع? ساحر بودن پیامبر را مطرح کرد. گفت: پیامبر ساحر است.[13]   چندین آیه در سوره مدثر دربار? ولید است. ایشان ده، یازده بچ? خوب خوب به معنی کاری و سر حال داشت. قرآن می فرماید: «وَبَنِینَ شُهُودًا»[14]   اولادها همه کنارش بودند. ثروت فراوان داشت «مالاً مَمْدُوداً».[15]   از بس وضع مالی او خوب بود بعضی ها می گفتند: چرا این پیغمبر نشده است؟! فکر می کردند هر که پول دارتر باشد باید پیغمبر شود. می گفتند: چرا قرآن بر او نازل نشده است؟ رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) چیزی ندارد، خودش هم گاهی از گرسنگی شب را صبح می کند، کاش پیغمبر آدم ثروتمندی می شد.

قرآن کریم دربار? چنین آدمی با این ثروت و با این امکانات به مسلمانان و پیغمبر (صلی الله علیه وآله وسلم) می گوید: «فَلاَ تُعْجِبْکَ أَمْوَالُهُمْ وَلاَ أَوْلاَدُهُمْ»[16]  ؛ مال و اولاد اینها شما را مغرور نکند، شگفت زده و هیجان زده نکند. ما امروز در جامعه این مشکل را می بینیم و به آن دچار شده ایم. مسابقه در ثروت، مسابقه در چشم و هم چشمی. او خانه اش سنگ است من هم خانه ام را سنگ کنم، فلانی مبلش را عوض کرد من هم مبلم را عوض کنم. او ماشینش را عوض کرد من هم ماشینم را عوض کنم. این خیلی خطر است.

من چند آیه و چند روایت در این باره خواندم. اسلام با این طرز تفکر شدیداً برخورد می کند و می فرماید: «فَتَکُونَ لِأَنْعُمِ اللهِ شَاکِرا» مقایس? صعودی را کنار بگذارید. اگر همواره صفت شکر در شما باشد، در مسایل مادی و معنوی احساس کمبود و نقص نمی کنید.

دو سه نمونه تاریخی برایتان بگویم:

داستان عیاش برادر ابوجهل 

عیاش برادر ابوجهل است و پدر و مادرش «اسماء» مشرک بودند. اصلاً در خانواد? مشرک به دنیا آمده و بزرگ شده است. عیاش با خانم جوانش خدمت پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) آمدند و مسلمان شدند. گفت: یا رسول الله، من نمی توانم در مکه بمانم چون برادرانم مرا قطعه قطعه می کنند و از این رو با خانم جوانش به حبشه رفت.

زندگی آرام را رها کرد. دربه دری، سختی و مشکلات را تحمل کرد و آمد حبشه و از حبشه نیز به مکه رفت. پیغمبر او را به مدینه فرستاد. نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) به مدینه آمد و مسلمان ها در آنجا مستقر شدند. اطرافیان عیاش در فکر بودند که او را یک طوری به مکه بکشند و از او انتقام بگیرند؛ بالاخره چند نفری آمدند خدمت پیغمبر و گفتند که مادرش مریض است و بی تابی می کند که فرزندش را ببیند، فرزند کوچک است شما اجازه بدهید برای مدت کوتاهی به مکه بیاید باز او را بر می گردانیم.

با این ترفند او را از پیغمبر جدا کردند و به مکه آورده و زندانی کردند. زندان بی سقف، آفتاب شدید، گرمای سخت مکه، با اندک نانی. گفتند: تنها راه آزادی این است که دست از اسلام برداری. چه باید کرد؟! سختی است، آزار و شکنجه است. نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) گاهی در مدینه متأثر می شد و می فرمود: «مَنْ لِی لِعَیّاش وَ هِشام»، چه کسی می تواند عیاش و هشام را آزاد کند؟

هشام هم یکی از یاران پیغمبر بود. یکی از اصحاب رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) گفت: من می روم عیاش را آزاد می کنم. کسانی بودند که از این کارها انجام می داند، مأموریتشان این بود حرکت کرد و آمد مدینه. چند روزی کمین کرد تا راه ورود به محلی که عیاش را زندانی کرده بودند پیدا کرد. روزی از طریق خانمی که غذا می برد راه را پیدا کرد. شبانه از دیوار بالا آمد و او را به مدینه برد و از این مصیبت نجات داد.[17]  

محمد بن حذیفه 

مواردی داشتیم مثل محمد بن حذیفه که پسر دایی معاویه است، پدرش مشرک است. پسردایی معاویه در چنین خانواده ای و در قوم بنی امیه بزرگ شده است. اما او عاشق امیرالمؤمنین (علیه السلام ) بود. معاویه در دفاع از امیرالمؤمنین او را دستگیر کرد و گفت: دست از امیرالمؤمنین بردار تو از ما هستی، تو باید از من دفاع کنی! گفت:ابداً امکان ندارد. او را پای چوب? دار آوردند، ولی دست از دینش برنداشت. او را به شهادت رساندند ولی حاضر نشد دست از ولایت علی (علیه السلام) بردارد.[18]  

عالِم نمای دین فروش 

عکس قضیه را هم داشتیم. سمرة بن جندب چهارصد هزار درهم گرفت و آیه قرآن را جا به جا کرد.[19]   شأن نزولی که دربار? امیرالمؤمنین (علیه السلام) بود، گفت این دربار? ابن ملجم است. و نمونه هایی دیگر. زبیر در جنگ جمل وقتی وارد بصره شد چگونه بیت المال مسلمان ها را به تاراج برد! خیلی حواسمان باشد. یکی از ویژگی های انسان در زندگی مقایسه است. انسان همیشه مقایسه می کند، چه در نکته های منفی و چه در نکته های مثبت. عزیزان من! مقایسه گاهی صعودی و گاهی نزولی است.

اگر در مسایل مادی با بالاتر از خود مقایسه کردی، اضطراب، پریشانی، نگرانی، افسوس احساس می کنی. در روایت داریم «اُنْظُرْ اِلی مَنْ فُضِّلْتَ عَلَیْهِ»؛ نگاه کن به آن که توبه او ترجیح داده شدی.[20]   سعدی می گوید:

کفش تو بی پا نبود غصه نخور. رفتم مسجد کوفه دیدم یکی پا ندارد، گفتم: الحمدالله من کفش ندارم او پا ندارد. از این موارد در زندگی انسان زیاد است. اینکه گفته اند به مراکز نگهداری بیماران و کسانی که وضع مالی خوبی ندارند مراجعه کنید و سر بزنید برای این است که حالت شکر و سپاس در وجود شما زیاد شود.

آثار مقایس? صعودی 

حسادت 

مقایسه صعودی چند اثر منفی دارد:

1-     حسادت؛ انسانی که مقایس? صعودی می کند، حسادت می کند، قرآن هم می فرماید: «أَمْ یَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ»[21]   ای مردم! خداوند به کسی که بیشتر داده شما حسادت می ورزید. برادران یوسف مقایس? صعودی کردند. برادرمان چنین است، ما چنان. کار به جایی کشید که برادر را داخل چاه انداختند.

حسادت که یک بیماری خطرناک است. امام صادق (علیه السلام) فرمود: «لاَ لِحَسُودٍ لَذَّةٌ»[22]  ؛ حسود از دنیا لذت نمی برد. و فرمودند: «لاَ رَاحَةَ لِحَسُودٍ»[23] ؛ انسان حسود راحت نیست. خانواده ها باید حواسشان جمع باشند زمین? حسادت را فراهم نکنند. شخصی خدمت پیغمبر گرامی اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) بود دو فرزند داشت، یکی را بوسید و دیگری را نبوسید. پیامبر مکرم اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: «اعْدِلُوا بَیْنَ أَوْلاَدِکُم»[24]؛ بین فرزندانتان تساوی قائل شوید حتی در بوسیدن. امام صادق (علیه السلام) فرمودند: من بعضی از بچه ها را بیشتر دوست دارم. این بین ائمه (علیهم السلام ) طبیعی است. امام هادی (علیه السلام) یک فرزندش امام حسن عسکری (علیه السلام) و دیگری جعفر است. این دو با هم مساوی نیستند. قابل مقایسه نیستند. موسی بن جعفر (علیه السلام) با دیگر فرزندان امام صادق (علیه السلام) فرق می کند.

امام صادق (علیه السلام) فرمود: من به بعضی از فرزندانم بیشتر علاقه دارم تا جایی که می خواهم هم? محبتم را نثار او کنم ولی به آنها به طور مساوی ابراز محبت می کنم.

نباید زمین? حسادت را فراهم کرد ولی بدانید مقایس? صعودی باعث حسادت است. مقایس? صعودی با سقوط و سلب آرامش همراه است.

یأس و ناامیدی

مقایس? صعودی در انسان یأس و ناامیدی می آورد. روایتش را خواندم: «مَنْ نَظَرَ إِاَی مَا فِی أَیْدِی النَّاسِ طَالَ حُزْنُهُ». انسان احساس می کند کم دارد، مأیوس می شود، نگرانی پیدا می کند، حسرت می آورد، جنایت می آورد. گاهی در حوادث دیده می شود فردی قتل می کند چرا؟ چون فلانی به زن فلانی نگاه کرد، دید که از زن خودش زیباتر است. دنبال او رفت و رابطه برقرار کرد. اندک اندک زندگی او را از هم پاشاند. زندگی خودش را از هم پاشید و منجر به قتل شد. ما چقدر در زندان ها از این دست افراد داریم که به خاطر نگاه های مسموم گرفتارند. چرا اسلام می فرماید: خانم ها خودشان را بپوشانند تا زیبایی های آنها شناخته نشود و اذیت و آزار نشوند. شما با هر که ازدواج کنی از او زیباتر هم است. هر چه پیش بروی از او جوان تر هم است.

مکه بودم یک وقت دیدم شخصی خیلی باسوز دعا می کند، گفتم: فلانی چه می گویی؟ گفت: به خدا می گویم هر چه نامحرم است پیش من مبغوض جلوه دهد و زن خودم را از هم? زن های عالم زیباتر جلوه دهد. آیا این دعا اشکال دارد؟ گفتم: اتفاقاً در تاریخ داریم عبدالله بن عامر، در جنگ این گونه دعا کرد، می گفت: خدایا حب زن های نامحرم را از دلم بیرون کن. بعضی ها در سن بالا مبتلا هستند که به پشت سر زنها نگاه می کنند.

پیغمبر فرمود: ما انبیاء به پشت سر خانم ها نگاه نمی کنیم؛ «فَأَنَا مِنْ قَوْمٍ لاَ یَنْظُرُونَ فِی أَدْبَارِ النِّسَاءِ».[25] تحریک آمیز است. چرا این قدر در قرآن کریم بر غض بصر، بر حجاب و بر پوشش تأکید شده است؟! به خاطر اینکه قوام خانواده ها از هم می پاشد. نکته این جاست که مقایس? صعودی در خانواده ات، همسرت، اولادت و مال دنیا، یأس، حسرت و جنایت به دنبال دارد.

مقایسه در امور معنوی

اما مقایسه در امور معنوی باید صعودی باشد، باید مقایسه با افراد برتر و بالاتر باشد، باید در انتخاب ها سعی گند این طور ملاک را الگو قرار بدهد.

یکی از عوامل نگرانی، فرهنگ مقایسه است که فکر می کنم اگر مقایسه درنزولی و در معنویات صعودی باشد، حالت اعتدال در انسان ایجاد می کند. این قضیه را مرحوم شیخ عباس قمی اعلی الله مقامه الشریف نقل می کند: در مدینه شخصی خراسانی خدمت وجود مقدس امام صادق (علیه السلام) آمد. خیلی ها دلشان می خواست خدمتگزار امام باشند. الان هم همین طور است. من افرادی را می شناسم که صاحب کارخانه هستند، چند روز می آیند خادم افتخاری حرم امام رضا (علیه السلام) می شوند. و افراد زیادی در لیست این انتخاب هستند که به عنوان خادم افتخاری خدمت می کنند.- خراسانی رفت پیش یکی از خدمتگزاران امام صادق (علیه السلام) و به او گفت: نیمی از ثروت، مال، باغ و خانه ام را در خراسان در اختیار شما قرار می دهم پستت را به من بده. او مسئولیت نگهداری استر (اسب) امام صادق (علیه السلام) را بر عهده داشت. خراسانی مقایسه کرده بود بالاخره همین که اسب را نگه می دارد تا امام صادق (علیه السلام) سوار شود، خلاصه یک ارتباط و برخوردی با امام صادق (علیه السلام) است، و من از این ارتباط و برخورد دورم. مقایسه این جاست، اینکه کنار امام بودن، دوست امام بودن، هر روز امام را زیارت کردن.

خدمتگزار کمی این طرف و آن طرف کرد، رفت خدمت امام صادق (علیه السلام) عرضه داشت: قرار است پولی به من برسد و قصه را تعریف کرد. آقا فرمود: خود شما می دانی، می خواهی بروی برو. همین که راه افتاد برود امام (علیه السلام) صدایش زد، فرمود: فردای قیامت ما کنار پیغمبر اکرم (صلی الله علیه السلام ) وارد صحرای محشر می شویم، دوستان و شیعیان و کسانی که ما را بر مال دنیا ترجیح داده اند و محبت ما را حفظ کرده اند با ما می آیند خودت می دانی.

خدمتگزار قدری تأمل کرد، پشیمان شد و عرضه داشت: یابن رسول الله! اگر قرار است حشر و نشر ما در این دنیا باعث شود که در آن دنیا هم با شما محشور شویم، حاضر نیستم. آمد به خراسانی گفت: من حاضر نیستم.[26]

یک وقت می بینی عده ای در زندگی دچار این خبط و این مشکل می شوند. افرادی را می شناسم که به خاطر یک پناهندگی دست از اسلام برداشته اند. دست از دین برداشته اند، دست از شیعه بودن کشیده اند. به خاطر یک ازدواج حاضر شده اند مسیحی شوند، اعتقاد هم ندارند اما به خاطر اینکه به یک جریان و یک مسأل? مادی برسند، دست از دینشان برداشته اند. حواسمان جمع باشد به آنچه که در معنویات داریم ببالیم؛ به ولایتمان، به شیعه بودنمان، به هم جواری فاطمه معصومه (ع)، به اینکه توفیق داریم هر روز گنبد حرم حضرت معصومه (علیها السلام ) را ببینیم اینها افتخار است.

این سیر در مقایسه، باید سیر صعودی باشد و در مسایل مادی باید سیر نزولی باشد. امام صادق (علیه السلام) می فرماید: «اُنْظُرْ إِلَی مَنْ هُوَ دُونَکَ فِی الْمَقْدُرَةِ وَ لَا تَنْظُرْ إِلَی مَنْ هُوَ فَوْقَکَ فِی الْمَقْدُرَة».[27]

خدایا! به همه ما آرامش و امنیت و اطمینان و محشور شدن با اهل بیت عصمت و طهارت مرحمت بفرما.