در شهر مدینه مردی پست و فرومایه بود که کارش فقط هرزه گویی و خنداندن مردم بود یک روز با خود گفت که این مرد ( یعنی علی بن الحسین علیه السلام ) مرا عاجز کرده است زیرا تاکنون نتوانسته ا م او را بخندانم تا اینکه روزی امام سجاد (ع) به همراه دو تن از خدمتگزاران خود می گذشت او نیز فرصتی به دست آورد و عبای آن حضرت را از دوش مبارکش کشید و رفت اما حضرت هیچ گونه اعتنایی به او نکرد .کسانی که آنجا بودند رفتند و ردای امام سجاد (ع) را از او گرفتند و بر دوش مبارک آن بزرگوار انداختند .امام (ع) پرسید : این شخص کیست ؟ گفتند : او مرد هرزه و خوشمزه ای است که مردم مدینه را می خنداند . فرمود : قولوا له ان لله یوما یخسر فیه المبطلون به او بگویید خداوند را روزی است که در آن یاوه سرایان زیانکار خواهند شد . (بحار الانوار ج 46 ، ص 68 )