سفارش تبلیغ
صبا ویژن
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : یاد دهید و آسان گیرید و سخت مگیرید [ابن عباس]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :27
بازدید دیروز :124
کل بازدید :333424
تعداد کل یاداشته ها : 423
103/2/7
4:22 ص
مشخصات مدیروبلاگ
 
مسلم فروزان نیا[103]

خبر مایه
لوگوی دوستان
 

 آقا سید محمد موسوى نجفى معروف به هندى که از اتقیاء علماء و ائمه جماعت حرم امیر المؤ منین (علیه السلام ) است نقل کرد از جناب شیخ باقر فرزند شیخ هادى کاظمینى مجاور نجف اشرف و ایشان از شخص ‍ مورد اعتمادى که به دلاکى اشتغال داشت آن شخص را پدر پیرى بود که هیچگونه کوتاهى نسبت به خدمتگزارى او نمى کرد حتى خودش براى او آب در مستراح مى برد و منتظر مى شد تا خارج شود و به مکانش برساند. پیوسته ملازم خدمت او بود مگر در شب چهارشنبه که به مسجد سهله مى رفت و در آن شب به واسطه اعمال مسجد سهله و شب زنده دارى در آنجا از خدمت معذور بود ولى پس از مدتى ترک کرد و دیگر به آنجا نرفت .
از او پرسیدم چرا رفتن به مسجد سهله را ترک کردى ؟ گفت چهل شب چهارشنبه به آنجا رفتم . شب چهارشنبه چهلم رفتنم به تاءخیر افتاد تا نزدیک غروب . در آن وقت تک و تنها بیرون رفتم و با همان وضع به سیر خود ادامه دادم تا یک سوم راه باقى ماند کم کم ماهتاب مقدارى از تاریکى شب را به روشنائى تبدیل کرد. در این هنگام شخص عربى را دیدم بر اسبى سوار است به طرف من مى آید. در دل خود گفتم الان این مرد راهزن مرا برهنه مى کند.
همین که به من رسید با زبان عرب بدوى شروع به صحبت کرد. پرسید کجا مى روى ؟ گفتم مسجد سهله . گفت با تو چیز خوردنى هست ؟ جواب دادم نه . فرمود دست خود را در جیب کن . گفتم در آن چیزى نیست . باز آن سخن را با تندى تکرار کرد. من دست در جیب کردم مقدارى کشمش ‍ یافتم که براى کودک خود خریده بودم و از خاطرم رفته بود به او بدهم .
آنگاه به من فرمود ( اوصیک بالعود) سه مرتبه وعود به زبان عرب بدوى پدر پیر را مى گویند، یعنى سفارش مى کنم تو را به پدر پیرت . بعد از این سخن ناگهان از نظرم ناپدید شد. فهمیدم که او حضرت مهدى (علیه السلام ) بود و دانستم آنجناب راضى نیست ترک خدمت پدرم را، حتى در شب چهارشنبه . از این رو دیگر به مسجد سهله نرفتم و این کار را ترک نمودم .(1)

 

همه هست آرزویم که ببینم از تو روئى

چه زیان ترا که من هم برسم به آرزوئى

به کسى جمال خود را ننموده اى و ببینم

همه جا به هر زبانى ز تو هست گفتگوئى

همه موسم تفرج بچمن روند و صحرا

تو قدم بچشم من نه بنشین کنار جوئى

چه شود که از ترحم دمى اى سحاب رحمت

من خشک لب هم آخر ز تو تر کنم گلوئى

بره تو بس که نالم ز غم تو بس که مویم

شده ام ز ناله نائى شده ام ز مویه موئى (2)


 


1- منتهى الامال ، ج 2، ص 324.
2- رضوانى .


94/2/30::: 7:22 ص
نظر()
  
  

 ایشان نماینده ای از یک طیف هستند . چه دخترها و چه پسرها . شاید تک تک کسانی که این را می شنوند این مشکل را یا خودشان یا عزیزانشان داشته باشند .من روی صحبتم با تمام کسانی است که جوان دارند . آیا راست می گوییم که حضرت زهرا (س) وحضرت علی (ع) خوشبخت ترین زوج آسمانی و بشری هستند و آیا راست میگوییم که آنها خدایی ترین ازدواج را داشتند که یا راست می گوییم یا دروغ می گوییم . گاهی اوقات خودمان هم نمی دانیم که به خودمان دروغ می گوییم .اگر فکر میکنیم که راست می گوییم و این ها را این قدر دوست داریم و اگر احساس میکنیم که این راست است که وقتی حضرت پیامبر از علی پرسید که فاطمه چگونه همسری برای توست ؟ و او فرمود : فاطمه خوب کمکی است برای رسیدن به طاعت خدا، اگر باور داریم ، شاخصه ها و ملاک های زندگی آنها را در زندگی خودمان و بچه های مان پیاده کنیم. وقتی حضرت امیرالمومنین به خواستگاری حضرت زهرا (س) آمدند ایشان این چیزهای که این جوان بعنوان گله می گوید نپرسیدند. آیا ماشین ، خانه و شغل داری ؟ حالا میگویند که او حضرت زهرا (س) بود . بله اگر قرار باشد که ما هیچ کاری را نتوانیم مثل حضرت زهرا (س) انجام بدهیم ، پس ما مرخص هستیم . شاخصه ها را بگیریم . من نگفتم مثل آنها باشیم . آنها امام ما هستند و رابطه ی امام و ماموم متابعت و شباهت است . ما باید حداقل یک کمی شبیه آنها باشیم . ای پدر و مادرهایی که دختر و پسر دارید ، وقتی برای ازدواج فرزندتان فکر میکنید قبل از اینکه به این قضایایی فکر کنید که فرزندان در گلویشان عقده شده است و به این صداقت میگویند که ما داریم گناه میکنیم ، به این فکرکنید که شما هم در گناه آنها شریک هستید. بچه وقتی می گوید که من گرسنه یا تشنه هستم وقتی شما جلوی او آب یا غذا نگذارید ، چیز دیگری می خورد . گاهی بچه تشنه اش است و داروی مادرش را می خورد . آیا مادر میتواند او را بزند ؟ نمی تواند زیرا او میگوید که تشنه بودم و آب می خواستم و آب نبود .امروز جوانان ما تشنه ی آب حلال ازدواج هستند . آب حلال ازدواج نیست و حرام ارتباط هست . آب حلال ازدواج سخت است و هزینه های آن بالاست ، ارتباط آسان است و هزینه هایش پایین است. آخر او چه گناهی کرده است ؟ حتما این جوان هنگام نوشتن نامه گریه میکرده ؟ زیرا او نیاز دارد . قرآن میگوید که اگر ازدواج نکردید عزت نفس پیشه کنید . آیا همه میتوانند عزت نفس پیشه کنند ؟ ما میتوانیم به دوازده میلیون جوانی که در معرض ازدواج هستند بگوییم که همه تان عزت نفس پیشه کنید ؟ پدرها و مادرها می گویند که هنوز وقتش نرسیده است . خوب وقتش چه موقع است ؟ ملاک و آدابش چیست ؟ آیا راست می گوییم که می خواهیم بنده ی خدا بشویم و آیا راست میگوییم که از گناه بدمان می آید ؟ گاهی شرح حال ما این است که توبه بر کف ، دل پر از شوق گناه ، معصیت را خنده می آید از توبه ی ما . مادری میگفت که دختر من بدحجاب است ولی خودش محجبه بود . گفت که خیلی ناراحت هستم . به او گفتم که شما دلت می خواهد مثل او باشی ولی خجالت می کشی مثل او باشی . او دارد خودت را به خودت نشان می دهد . با گریه گفت که راست می گویید . آیا راست می گویم که از گناه بدمان می آید و حضرت امیر الگوی ماست و آیا راست می گوییم که آخر گناه آتش است ؟ ما دو جور ظروف در خانه داریم. ظروف عتیقه ای و دم دستی . مثلا یک ظرف از زمان صفویه داریم و آن را در دِکُر می گذاریم و خیلی آنرا دوست داریم ولی هیچ وقت درون آن آبگوشت نمی خوریم ولی در ظروف دم دستی با اینکه ارزان است و قیمتی ندارد آبگوشت می خوریم و خیلی از آنها استفاده می کنیم . نکند الگوهای ما هم دو دسته شده اند. الگوهای اتیغه ای و دم دستی . حضرت امیر الگوی اتیغه ای ما شده است که روز اول ذیحجه همه جا این ازدواج آسمانی را جشن میگیرند ولی الگوی ازدواج ما شده شرقی و غربی . پس به خودمان دروغ می گوییم و بچه مان هم نتیجه ی دروغ مان را نشان می دهد . پس نگویید که ما بنده ی خدا هستیم و نمی خواهیم گناه بکنیم . سن ازدواج وقتی است که طرف گرسنه اش بشود همانطور که وقت غذا زمانی است که طرف گرسنه اش بشود . بله فقط نیاز جنسی علامت ازدواج نیست . این جوان را با خودش به چالش بیندازید . بگو پسرم یا دخترم تو عرضه ی چرخاندن زندگی را نشان بده ، من اقدام می کنم. ما به فرزندمان میگوییم که ساکت باش برادر بزرگتر هنوز ازدواج نکرده . این اشتباه است . اگر خواهر بزرگ یا برادر بزرگ او ساعت دو غذا میخورد و او ساعت یک گرسنه اش شده است باید به او بگویم غلط کردی که گرسنه ات شده است ؟ اگر راست میگوییم که می خواهیم به سمت خدا برویم ، پس این حرفها درست نیست . شاید از تحمیل هزینه ها می ترسیم . تو بندگی خدا را بکن .کلید طاعت بندگی خداست . مگر ما از بی برکتی زندگی مان نمی نالیم ؟ بی برکتی معصیت خداست چرا از معصیت خدا نمی ترسیم . ما حاضریم بچه مان به گناه بیفتد و هر بلایی را سر خودش بیاورد ولی ما کار درست را انجام ندهیم . این دوست عزیز بقیه ی گناهانش را نگفته است . وقتی پیامبر به علی گفت که چه چیزی برای فاطمه آورده ای ؟ علی گفت : میخواهیم با یکدیگر بندگی خدا بکنیم . دیانت و لیاقت چرخاندن زندگی برای ازدواج کافی است . پسری 22 ساله ای گفت که به پدرم می گویم می خواهم ازدواج کنم ولی پدرم می گوید که تو عرضه ی چرخاندن زندگی را نداری ولی خودش نوزده سالگی ازدواج کرده است . به او گفتم که پدر بزرگ تو توانست نوزده سالگی پدرت را مرد کند ولی پدر تو نتوانست تو را در 22 سالگی مرد کند . پس آفرین بر پدر بزرگ تو . اگر پدر نمی تواند فرزندش را مرد بار بیاورد و مادرنمی تواند دخترش را زن بار بیاورد که شوهرداری بکند ، تقصیر کیست؟ پدر و مادرها ، این قدر نسبت به گناه فرزندانمان بی خیال نباشیم . در اواخر سوره ی احزاب داریم که می فرماید : خدایا عذاب پدر و مادرم را زیاد کن . اگر پسری مزاحم دختری در خیابان بشود ، وقتی مردم می بینند میگویند : بر پدر و مادرت لعنت که به تو یاد ندادند حرام و حلال چیست .


  
  

 اگر خداوند کسی را به خودش واگذار بکند ، فرد گناه می کند و اصلا هم پشیمان نمی شود . خلاف می کند و از خلاف هم لذت می برد و احساس پشیمانی و ندامت هم به او دست نمی دهد . اینها را خدا به خودشان واگذار می کند . این افراد راحت گناه می کنند و افتخار هم می کنند و گردنکشی هم می کند و اگر به او نصیحت کنیم اصلا قبول نمی کند . او خودش را در فضای مثبت و قشنگ می بیند و فکر می کند که هنر می کند که این کارها را می کند . اینها افرادی هستند که خدا آنها را رها کرده است و می فرماید که تمتعوا و سوف تعلمون . برخوردار شوید ، بزودی خواهید فهمید . هرچه فضا را آماده کردم که برگردید ولی برنگشتید ، الان بروید و عشق تان را بکنید . خدا برای این افراد از در و دیوار خوشی می ریزد . حالا که می خواهند غافل باشند و به خودشان واگذار شده اند ، من هم به آنها نعمت های زیادی می دهم تا اینها باعث غفلت بیشتر آنها بشود . بنابراین این افراد احساس نگرانی نمی کنند و خیلی هم خوش می گذرانند . اما افرادی که فکر گناه هم آنها را آزار می دهد جزء کسانی نیستند که خدا آنها را به خودشان واگذار کرده است . این القاء شیطان است و جلوی آن را بگیرید . شیطان می گوید که تو که گناه کردی دیگر توبه و کارخوب فایده ای ندارد و می خواهد شما را به طرف گناه بکشاند . پس این عزیزان کاملا امیدوار باشد . این احساس پشیمانی ، احساس قشنگی است . همین که از فکر گناه یا خود گناه احساس بدی دارد ، نشان می دهد که آثار معنوی هنوز در ایشان وجود دارد . و احساس می کند که هنوز ارتباط با خدا دارد . دیگر اینکه خانواده ها برای ا زدواج سخت نگیرند . بعضی از پدرها و مادرها شرایط سنگینی برای ازدواج می گذارند یا اینکه شرایط مالی برای ازدواج می گذارند . روایت داریم که اگر بخاطر ثروت یا شهرت یا زیبایی دختر یا پسر ازدواجی صورت بگیرد ، خدا می فرماید که من آنها را از طرف می گیرم . اینها معیارهای مادی و دنیوی است و جذابیت و کششی برای ادامه ی زندگی ندارد . دورا دور جذاب است ولی وقتی در فضای آن قرار گرفتی ، کم کم برای شما بی مزه می شود و دلیلی برای استمرار و ادامه ی زندگی ندارید . قرآن می فرماید : کسانی که شرایط ازدواج برای آنها فراهم نیست عفت پیشه کنند . خدا این توانمندی را در مواجه با گناه درانسان گذاشته است . اگر وقتی در خلوت قرار می گیرد فکر گناه می کند ، سریع فضایش را عوض کند . سعی کند که مشغولیات ذهنی که باعث تحریک غریزه ی حیوانی او می شود را تحریک نکند . محیط زندگی اش عوض کند . انشاءالله خدا در آینده ازدواج بهتری را برای او در نظر گرفته است . پس ناامید نباشد . شاید اصلا همین آزمایش ایشان باشد . یکی را با بیماری ، یکی را با فقیر یا ثروت امتحان می کنند یا یکی را با فراهم شدن شرایط ازدواج فراهم می کنند یا یکی را با عدم این شرایط امتحان می کنند . پس پدرها و مادرها سخت نگیرند و برای ازدواج شرایط مادی و دنیوی را در نظر نگیرند . ازدواج را آسان بگیرند تا ازدواج بیشتر بشود . هر چه ما آسانتر بگیریم جوانان راحت تر زندگی می کنند . اگر در فضای گناه آلود قرار گرفتیم حتما فضا را عوض کنیم . بجای اینکه به نداشته ها فکر کنیم بهتر است به بندگی خدا فکر کنیم . باید تمام نیازهایی که خدا به من داده ، در راه بندگی و ایمانی که در راه خدا باید داشته باشم سازماندهی کنم . من باید شهوت ،ریا، غضب و امیال خودم را در این فضا پرورش دهم و ببینم چه عواملی باعث ضعف ایمان من می شود . خیلی از جوانان در این شرایط هستند ولی اصلا فکر گناه نمی کنند . نمی گویند که چون شرایط برای ما فراهم نیست پس گناه کنیم . این خودش یک فضای امتحان است . یعنی کسی که تحت فشار جنسی قرار گرفته است و مبارزه می کند این مصداق مبارزه در راه خدا است او با شهوتش مبارزه می کند . یکی با مال در راه خدا مبارزه می کند ، یکی با جان در راه خدا مبارزه می کند و یکی با همین جهاداکبر در راه خدا مبارزه می کند . کسی که در خلوت می خواهد فکر گناه به سرش بزند ، دو رکعت نماز می خواند و با شیطان نفسش درگیر می شود، به مراتب این فرد که با نفسش مبارزه می کند از کسی که در راه خدا مبارزه می کند بالاتر است زیرا او دارد جهاد اکبر انجام میدهد . کسی که زیر بار شهوتش نمی رود و آن را کنترل می کند و با نماز خواندن از خدا کمک می گیرد ، آرامش می گیرد . بداند که در جهاد بزرگی قرار گرفته است .


  
  

پاسخ – ازدواج سمت خداست . در قرآن داریم که کسانی که به سمت لواط می رفتند خدا را فراموش کرده بودند پس ازدواج سمت خداست، سوادآموزی سمت خداست. هر کاری که برای خدا باشد سمت خداست. هر کاری که رنگ خدا دارد سمت خداست. یک خانم در خانه آشپزی می کند و حدیث داریم که هر بشقابی که جابجا می کند اجر دارد و این کارها در سمت خداست . البته اصول اصلی آن نماز و دستورات خداست .
در قرآن فرموده که بدون پول هم می شود ازدواج کرد. موسی در دربار فرعون نفوذی داشت . در دربار طراحی کردند که موسی را بکشند. در قرآن داریم : آمد و دوید و گفت که می خواهند تو را بکشند ،فرار کن. موسی به منطقه ی دیگر رفت. در آنجا چوپانهایی آمده بودند که به گوسفندها آب بدهند. موسی دید که چند تا خانم کنار ایستاده اند. و گفتند که چون پدر ما بیمار است ما جفتی چوپانی می کنیم و اگر الان جلوبرویم تنه ی ما به تنه ی مردها می خورد، ما کنار ایستاده ایم تا بعدا به گوسفندان مان آب بدهیم .موسی گفت که من به گوسفندان آب می دهم . موسی مجانی به گوسفندان آب داد و ماموریت این کار را نداشت و حتی فراری بود و گرسنه بود. او پیش شرط نکرد که اگر من این کار را کردم شما به من چیزی بدهید .او به گوسفندان آب داد و پشتش را به آنها کرد. دخترها به خانه رفتند و گفتند که جوانی به ما کمک کرد تا به گوسفندان آب بدهیم .پدر دخترها گفت که او را بیاورید. یکی از این دخترها گفت که پدرم شما را دعوت کرده است. ( این آیه نشان می دهد که مرد باید از مرد دعوت کند) و می خواهد به شما پاداش بدهد .( اگر کسی برای خدا کار می کند شما به او پول بدهید و نگویید که مخلص است) پس موسی نجات پیدا کرد و با یکی از دخترها ازدواج کرد و در همان خانه زندگی کرد و چون مهریه نداشت قرار گذاشت که هشت تا ده سال برای پدر دختر چوپانی کند .( برای مهریه بین هشت تا ده سال داماد را آزاد گذاشت.پس نباید به داماد سخت گرفت . اسم دیگر مهریه صداق است . صداق از صدق یعنی راستگویی است . پس مهریه علامت صداقت است نه معامله . روایت داریم کسانی که مهریه ی را بالا می گیرند زندگی شان به فتنه و تفرقه نزدیکتر است . داماد را باید انتخاب کرد نه اینکه به گروگان گرفت. خدا انسان و خوک را خلق کرد و گفت که انسان نباید گوشت خوک بخورد. غربی ها چندین سال این گوشت را خوردند و الان فهمیده اند که این گوشت کرم کدو دارد .گاهی دستوراتی است که ما علت را نمی دانیم ولی باید به آن عمل کنیم .)پدر دخترها، شعیب پیامبر بود و مربی موسی شد . پس امنیت، اشتغال، ازدواج، مهریه و تعلیم و تربیت موسی حل شد .اگر در این زمانه انسان خوبی پیدا بشود ، باید به او دختر داد حتی با مهریه پنج سکه و اگر انسانی نااهل باشد و دو تا گونی سکه هم مهر کند، به درد نمی خورد. در نهج البلاغه و قرآن می فرماید که باید بعضی از شرایط را شکست .مثلا میراث فرهنگی هم خوب است و هم بد است .بت پرستها می گفتند که هر کاری پدران مان کردند ما هم همان کار را می کنیم . یعنی بت پرستی میراث فرهنگی آنها بود. باید بت را شکست .گوساله ی سامرایی را آتش زدند و خاکستر آنرا در دریا ریختند با اینکه از طلا بود. با اینکه قبر رضا شاه میلیون ها تومان قیمت داشت امام فرمودند که قبر رضا شاه باید خراب بشود. بعضی ها می گویند که حالا فردی عصبانی شده است و دیگری را کشته است ، بیاییم از او استفاده بکنیم و او را نکشیم .قاتل را باید کشت و الا امنیت عمومی بهم می خورد. پسرها و دخترهای خوب زیاد هستند. الان مهمترین مشکل جامعه ی ما بالا رفتن سن ازدواج است. کسی که بخاطر مادیات و پول ازدواج نمی کند در واقع به خدا سوءظن دارد. در جامعه ی ما چشم هم چشمی وجود دارد. آیا اشکال دارد که انسان چند سال روی زمین بخوابد و بعد روی تخت بخوابد ؟ آیا اشکال دارد که انسان در اول زندگی با دست لباس بشوید و بعد ماشین لباسشویی بخرد؟ ما مثل بت پرست ها شده ایم. بت پرست ها با دست خودشان بت می تراشیدند و برای آنها گریه می کردند. من با رعایت پنج نکته زندگی ام را از زندگی آخوندی جدا کرده ام . یکی اینکه چه کسی گفته است که باید آخوند را دعوت کرد، بخاطر همین خودم بچه ها را دعوت کردم و برایشان قصه گفتم .دیگر اینکه بجای منبر تخته سیاه را انتخاب کردم . دیگر اینکه من برای کلاس ها پول نگرفتم و تبلیغات را به ماه رمضان یا محرم محدود نکردم. دانشگاه هم چنین کاری را انجام داد یعنی دانشگاه را در شهرهای کوچک راه انداخت و آموزش از راه دور را باب کرد و در روزهای تعطیل هم کلاس برقرار کرد و دانشگاه را پولی کرد و استادهای جوان را هم بکار گرفت. یکسری غل و زنجیر به دانشگاه وصل کرده بودیم ولی همه اینها را برداشتیم و در دانشگاهها باز شد. برای ازدواج هم باید ابراهیمی پیدا بشود . ما باید ستاد ازدواج ایجاد کنیم .در هر فامیلی افراد پولدار و خیری هستند ، اینها مشکل دختر و پسرهای جوان را حل کنند . جوانان ما از دو تا سوراخ نابود می شوند:راه غفلت و راه شهوت .مقابله با راه غفلت نماز است و مقابله با راه شهوت ازدواج است. پس اگر فرزندان ما نماز خوان باشند و همسرهم داشته باشند تا 90 درصد بیمه هستند. هر هیئتی می توانند ده جوان را داماد کنند. شهرداری ها می توانند خرج تالار را بدهند و گل ماشین عروس را بدهند. ما باید در ازدواج همت کنیم . در روایت داریم که هر کس دلالی خوبی بکند اجر سنگینی دارد و دلالی خوب یعنی ازدواج .


  
  
ماه شعبان یکی از عزیزترین ماه‌های اسلامی و یادآور خاطره‌های بزرگ است که از همه مهمتر، خاطره میلاد مبارک سالار شهیدان کربلا، امام حسین(ع) و میلاد فرخنده حضرت بقیّة‌اللّه مهدی منتظر(ع) است که فضای این ماه را به بوی ولایت عطرآگین ساخته است.
در فضیلت این ماه، همین بس که ماه پیامبر اکرم(ص) نامیده شده و هنگامی که آن حضرت هلال ماه را مشاهده می‌کرد، دستور می‌داد، کسی در سراسر مدینه ندا دهد که: ای مردم! این ماه، ماه من است، خدا رحمت کند کسی که مرا بر ماه من یاری دهد، یعنی آن را روزه بدارد!
اعمال مشترک این ماه
1 روزه: درباره روزه مستحبّی در این ماه بسیار تأکید شده است. رسول گرامی اسلام(ص) این ماه را روزه می‌گرفت و آن را به ماه مبارک رمضان وصل می‌کرد.
2 طبق روایت امام صادق(ع) هر روز 70 مرتبه بگوید: اَسْتَغْفِرُاللّهَ وَ اَسْأَلُهُ التَّوْبَةَ.
3 هر روز 70 مرتبه بگوید: اَسْتَغْفِرُاللّهَ الَّذی لا اِلهَ اِلاَّ هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحیمُ، اَلْحَیُّ الْقَیُّومُ، وَاَتُوبُ اِلَیْهِ. از روایات استفاده می‌شود که بهترین ذکرها در این ماه استغفار است و هر کس هر روز از این ماه 70 مرتبه استغفار کند، مثل آن است که در ماه‌های دیگر 70 هزار مرتبه استغفار کرده است.
4 صدقه دادن و کمک به نیازمندان در این ماه فضیلت فراوان دارد. راوی می‌گوید: به امام صادق(ع) عرض کردم: یابن رسول اللّه! بهترین اعمال در این ماه کدام است؟ فرمود: صدقه دادن و استغفار. هر کس در ماه شعبان صدقه دهد، خداوند متعال، صدقه او را پرورش می‌دهد همچنان که شما شتربچّه‌ای را پرورش می‌دهید، و در قیامت به صاحبش می‌رسد، در حالی که به اندازه کوه اُحُد بزرگ شده باشد! در روایت دیگری از امام رضا(ع) آمده است که صدقه در این ماه سبب نجات از آتش دوزخ است.
5 صلوات بر پیامبر و آلش(علیهم السلام) در این ماه ثواب زیادی دارد. در حدیثی از امام صادق(ع) نقل شده است که پیامبر اکرم(ص) فرمود: شعبان ماه من است، در این ماه بر من و آل من، بسیار صلوات بفرستید.
6 در تمام این ماه، هزار بار بگوید: لا اِلهَ اِلاَّ اللّهُ، وَلانَعْبُدُ اِلاَّ اِیّاهُ، مُخْلِصینَ لَهُ الدّینَ، وَلَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ. در روایتی از رسول خدا(ص)آمده است: کسی که چنین کند، در قیامت در حالی از قبرش خارج می‌شود که چهره‌اش مثل ماه شب بدر (شب چهاردهم) می‌درخشد.
7 در هر پنجشنبه ماه شعبان، دو رکعت نماز بگزارد، در هر رکعت بعد از سوره «حمد» صد مرتبه، سوره «توحید» را بخواند و پس از سلام، صد بار صلوات بفرستد. در روایتی که امیر مؤمنان(ع) از رسول خدا(ص) نقل کرده، آمده است که هر کس این نماز را بگزارد خداوند هر حاجتی از حاجت‌های دینی و دنیوی که داشته باشد، برآورده سازد و هر کس آن روز را روزه بدارد، خداوند جسدش را بر آتش دوزخ حرام کند. در همین روایت، رسول خدا(ص) فرمود: در هر روز پنجشنبه از ماه شعبان، آسمان‌ها را زینت می‌کنند، و فرشتگان عرض می‌کنند: خداوندا! روزه دارانِ این ماه را بیامرز و دعایشان را مستجاب گردان!

  
  

تا   صورت   پیوند   جهان  بود   علی   بود               تا نقش زمین بود و زمان  بود  علی  بود

شاهی که ولی بود و وصی بود علی بود                 سلطان سخا و کرم  و  جود  علی   بود

هم آدم و هم شیث و هم ادریس و هم ایوب           هم یونس و هم یوسف و هم هود علی بود

هم موسی وهم عیسی وهم خضر و هم الیاس       هم  صالح  پیغمبر  و   داوود   علی   بود

عیسی به وجود آمد و در حال سخن گفت               آن نطق و فصاحت که در او بود علی بود

مسجود ملائک  که  شد  آدم  ز  علی  بود              در  قبله  محمد  بود ،  مقصود  علی  بود

از   لحمک   لحمی   بشنو   تا   که   بیایی              کان  یار  که  او  نفس  نبی  بود علی بود

آن  شاه  سرافراز  که   اندر  شب  معراج                  با   احمد   مختار   یکی   بود   علی   بود

محمود    نبودند    کسانی     که     ندیدند              کاندر   ره   دین  احمد  محمود  علی  بود
 
این کفر  نباشد  سخن  کفر نه  این  است               تا هست علی  باشد  و  تا  بود  علی  بود

آن  قلعه   گشایی  که   در   حلقه   خیبر                برکند به یک حمله  و  بگشود ،  علی بود

آن   گرد   سرافراز   که   اندر   ره   اسلام                تا   کار   نشد  راست  نیاسود  ، علی  بود
 
آن   شیر   دلاور   که   برای   طمع  نفس                بر  خوان  جهان  پنجه  نیالود  ،  علی  بود
 
سر  دو  جهان  جمله  ز  پنهان  و  ز  پیدا                 شمس الحق  تبریز  که  بنمود ، علی بود
 
  


  
  

کارشناس:حجت الاسلام والمسلمین ماندگاری
تاریخ پخش: 93/03/28  


بسم الله الرحمن الرحیم
و صل الله علی محمدٍ و آله الطاهرین


همچون نسیم صبح و سحرگاه می‌رود *** هرکس میان صحن حرم راه می‌رود
از هرچه غصه دارد و غم می‌شود رها *** هر زائری به خدمت این شاه می‌رود
وقتی فرشته‌های حرم بال می‌زنند *** از سینه‌ها شعله زده آه می‌رود
اینجا بهشت روی زمین فرشته‌هاست *** از کوهی تو فرشته به اکراه می‌رود
خورشید در طواف حرم چه دیدنی است *** هر شب به پای بوسی آن ماه می‌رود
باب الجواد راه ورودی به قلب توست *** حاجت رواست هرکه از این راه می‌رود


آقای شریعتی: سلام می‌گویم به همه‌ی بیننده‌های خوبمان، خانم‌ها و آقایان، به سمت خدای امروز خوش آمدید. یک سلامی به امام هشتم، امام رضا(ع) بدهیم. انشاءالله زیارت مشهد الرضا نصیب همه شما شود. حاج آقای ماندگاری سلام علیکم و رحمة الله.
حاج آقای ماندگاری: علیکم السلام و رحمة الله، بسم الله الرحمن الرحیم، و الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمدٍ و آله الطاهرین. من هم عرض سلام و ادب خدمت بینندگان عزیز دارم و همه کسانی که دوست دارند امروز سر سفره کریمانه امام کاظم، امام رضا و امام جواد و امام هادی(علیهم‌السلام) باشند. با خواندن دعای سلامت امام زمان به وجود نازنین حضرت توسل بجوییم و برای حضرت دعا کنیم. [دعای فرج] دسته گل صلواتی را نثار آقا و مولا و صاحبمان کنیم.
آقای شریعتی: در جلسات گذشته حاج آقا مطالبی را پیرامون مسأله حجاب بیان کردند و بازتاب‌هایی هم در بین پیام‌های شما داشته است. امروز به برخی از سؤالات شما می‌پردازیم. اول من دو انتقاد را بخوانم، بعد سؤالات را مطرح کنم.
سلام با تشکر از برنامه‌ی خوبتان،صحبت‌های ابتدایی حاج آقا در مورد بدحجابی خانواده ما را دلگیر کرد. شرایط جامعه‌ به گونه‌ای شده که همه دم از پاکی دل می‌زنند و حجاب را بیهوده می‌دانند. حرف‌های شما مهر تأییدی بود، بر آن حرف‌ها و بر آن نگاه‌ها. مگر می‌شود کسی در جامعه اسلامی زندگی کند، مدرسه اسلامی برود، قرآن بخواند، هیأت برود، ولی نداند مقدار پوشش خانم چقدر است. در صورتی که خانم تازه مسلمان که در بلاد کفر زندگی می‌کند، مقدار پوشش را می‌داند. وقتی شما از بدحجاب‌ها حمایت می‌کنید، از سایرین انتظاری نیست.
سلام چرا وقتی حرف از حجاب می‌شود، صریح نمی‌گویید که بدحجابی حرام است؟ اگر شما بخواهید با مسالمت بگویید، بقیه خانم‌ها هم به راه آنها می‌روند، برای آنکه آنها هم می‌گویند: قلب ما پاک است.  
حاج آقای ماندگاری: ما متشکریم از اینکه بحث را دنبال می‌کنند و از همه بزرگواران تقاضا داریم که هرچه فکر می‌کنند، عیب و ایرادی در کلام ما است، به ما متذکر شوند. چون نه تنها من، هیچ یک از مسؤولین در نظام جمهوری اسلامی، هیچ‌گدام از مردم از رهبر گرفته تا پایین، خودشان را معصوم نمی‌دانند. انتقاد هم یا درست است یا وارد نیست. اگر انتقاد وارد است، من خودم را اصلاح کنم. اگر انتقاد وارد نیست، دید آن برادر یا خواهر مؤمن خودم را اصلاح کنم.
من نمی‌گویم کلام من عیبی نداشته است، ولی حداقل بینندگان عزیز بدانند این برادر کوچکتان قصدش تطهیر بدحجاب‌ها نبوده است. قصدش تعدیل این نگاه بوده است. همه بدحجاب‌ها را در جامعه ما به عنوان بی‌دین، ضد انقلاب، ضد روحانیت، ضد مسجد و روضه و ضد ارزش‌های دینی ندانیم. به دلیل اینکه بخشی از زائران امام رضا از همین اقشار هستند. بخشی از آنهایی که در راهپیمایی‌های 22 بهمن و روز قدس می‌آیند از همین اقشار هستند. بخشی از معتکفین، نمازگزاران، زائران، کستمعان مجالس اهلبیت، از همین طیف هستند. اینها اهل نماز و روزه و عبادت هستند. وقتی به اینها می‌گوییم، نه اینکه پوشش را ندانند، یا کسی تحت تربیت حجاب قرار نگرفتند، یا غافل و جاهل هستند. بی‌دین نیستند. ما منظورمان این بود. ما می‌خواهیم روی اینها تأثیر مثبت بگذاریم. اگر بخواهیم اینها تکفیر کنیم و اینها را از دایره دیانت و انقلاب و ولایت و نظام خارج کنیم، دیگری چیزی نمی‌ماند. من حس می‌کنم این نگاه، نگاه اهل‌بیتی است. نگاه دین ما است که وقتی ما با اینها مواجه می‌شویم، انگی بی دینی نزنیم. یک اقلیتی از بد حجاب‌ها و بی‌حجاب‌ها با دین مشکل دارند، با انقلاب مشکل دارند. ما با آنها کاری نداریم.
ما نه دنبال حلال کردن بدحجابی حرام هستیم، و نه میدان دادن به بدحجاب‌ها. من مأمور انجام این کار نیستم. من فقط می‌گویم وقتی بدحجابی را دیدیم، نگوییم: این بی‌نماز هم هست. نگوییم: این ضد انقلاب است. این ضد ولایت است. این ضد امام حسین است. حقی نداریم از مجلس امام حسین بیرونش کنیم. من گفتم: بدحجابی این قطعاً گناه است، اما از این محسنات استفاده کنیم، نگاهمان را تعدیل کنیم.
این دهه آخر ماه شعبان ماه توبه و استغفار است. من این را برای خودم می‌گویم، انشاءالله هرکس می‌شنود برایش فایده داشته باشد. وقتی الآن ما در زندان می‌رویم، به آنهایی که در زندان هستند به چشم یک مجرم، یک آدمی که قطعاً وضعش از من خراب‌تر است، نگاه می‌کنیم. وقتی دیدن زندانی‌ها رفتم، تنها بودم. گفتم: خدایا اینها هم آدمیزاد هستند. به آنها گفتم: می‌دانید فرق من با شما چیست؟ با خنده گفتند: شما آن طرف میله‌ها هستی، ما این طرف میله‌ها هستیم. گفتم: نه! فرق من با شما این است که خطای شما لو رفته، خطای من لو نرفته است. معلوم نیست مقدار خطای من کمتر از شما باشد. من مقداری احتیاط کردم، خطای من لو نرفته است.آن طرف معلوم می‌شود، خطای چه کسی بیشتر بوده است؟ اینها زیر گریه زدند. گفتم: حالا که همه قبول کردیم، خطاکار هستیم، بیایید با هم توبه کنیم. آداب توبه را گفتم. تقاضا کردند روضه هم برایشان بخوانم. یک نفرشان کنار من آمد و گفت: من نوحه خوان بودم. بلند شدند سینه  زنی کردند. از بیرون زندان آمدند، گفتند: چه خبر است؟ گفتم: عده‌ای از دوستان امام حسین گرفتار شدند. شیطان اینها را مجروح کرده است. دست توسل به دامن اهلبیت زدیم ما را نجات بدهند. حتی به اینها گفتم: من با دوستان قوه قضاییه احوالپرسی دارم، می‌خواهید نامه بدهید، سفارش شما را بکنم؟ همه خوشحال شدند و گفتند: بله. گفتم: یک سؤال دارم. گفتم: خدا بالاتر است یا مسؤولین قوه قضاییه؟ گفتند: خدا. گفتم: پس یک نامه برای خدا بنویسید. مسؤولین زندان گفتند: چه خبر است؟ گفتم: اینها دارند با خدا حرف می‌زنند.
همسر من باحجاب است. یک خانم بد حجابی را دید، نگوید: من همه امورم درست است و او همه امورش غلط است. اما شاید اگر او یک غلط دارد که در ویترین است، من دو غلط دارم که پشت ویترین است. من می‌گویم: به اینها با تحقیر نگاه نکنیم.
الآن خانواده‌های می‌گویند: ما در خانواده‌ مان گرفتار هستیم. چه کنیم؟ می‌گویم: اول روی نقطه بدحجابی‌اش دست نگذار. این نقطه حساسیت او است، فرار می‌کند. جوان‌ها می‌گویند: شما فقط می‌خواهید به ما گیر بدهید و نصیحت کنید. جوان امروز نصیحت پذیر نیست. شما دست روی نقطه مثبت او بگذار. بگو: این که تو داری، من ندارم. من به زندانی‌ها گفتم: این اشکی که شما یکباره برای خدا ریختید، من نریختم. شما دلهایتان پاک است. نگویید: دل پاکی مجوز برای بی‌حجابی است. من چنین حرفی نزدم که این عزیز اینطور تذکر داده است! من نگفتم: هرکس دلش پاک است مجوز برای بدحجابی است. من می‌گویم: به دلیل اینکه آن ظاهر و ویترینش گناه آلود است، همه باطن او را به هم نریز. خوبی‌های دیگر او را بشمار.
در آسایشگاه بچه‌های معلول، من گاهی وقت‌ها دیدم یکسری از این خانم‌های بدحجاب، ماهی یکبار،ْ هفته‌ای یکبار در این آسایشگاه‌ها می‌روند. بچه‌ها را حمام می‌برند، تمیز می‌کنند، هدیه می‌برند. این یک ویژگی بی‌نهایت مثبت اینهاست. بدحجابی را تأیید نمی‌کنم، اما این ویژگی اینها قابل تأیید است یا نه؟ ما حتی به شیوه‌ی نازنین پیامبر اکرم استناد کردیم. در جامعه جاهلیت که سیاه‌ترین جامعه است، اول پیغمبر روی نقطه‌ها و فرهنگ‌های مثبت این جامعه دست گذاشتند. پیغمبر نگفتند: چرا دختران را زنده به گور می‌کنید. فرمودند: فرهنگ‌های شما مثل وفای به عهد، شجاعت و مهمان نوازی شما بسیار زیباست. بعد فرمودند: یک فرهنگ شما مقداری اشکال دارد. تعصب شما اگر به غیرت تبدیل شود بسیار زیبا می‌شود. بعد از این همه تأیید و تبدیل سراغ فرهنگ‌هایی آمدند که نه قابل تأیید و نه قابل تبدیل بود مثل زنده به گور کردن دختران، برده‌داری، شرابخواری، اینها را به مرور زمان تخریب کردند.
اگر می‌خواهیم بدحجاب‌های جامعه را اصلاح کنیم، یک راه این است. واقعاً آفت جامعه ما را پر کرده است. من بی‌جا می‌کنم بخواهم برحجابی را تأیید کنم. من می‌گویم: بی‌حجابی قابل تأیید نیست. این به معنای این نیست که هر بدحجابی را دیدیم، تخریبش کنیم. ما می‌توانیم بدحجاب را احیا کنیم. کسی که ترکش خورده را ترمیم می‌کنند. اینها هم ترکش خورده شیطان هستند. این یا غافل است، یا جاهل است، من گفتم: سراغ معاندها نمی‌رویم. آن طرف دنیا آنهایی که غافل و جاهل بودند، بیدار شدند. هنر پیشه آمریکایی، خواننده فرانسوی و ملکه زیبایی روسی، هر سه مسلمان و محجبه شدند. از این معلوم می‌شود فطرت پاک بوده است، ویژگی‌های زیبایی در وجودش بوده است، همه بدحجابی و بی‌حجابی‌هایش رو بنایی بوده است. زیر بنایی نبوده است. حالا آمده حاضر است شغلش و موقعیتش را از دست بدهد، برای اینکه این گوهر حجاب و عفافی که پیدا کرده است، از دست ندهد.          
آقای شریعتی: گفتند: وقتی در و دیوار یک جامعه از خانواده تا تلویزیون فریاد می‌زنند که زیبا باش تا دوست‌داشتنی شوی، زییا باش تا انتخاب شوی، نتیجه این می‌شود که ارزش و آدم‌ها خودشان را با ارزش‌ها هماهنگ می‌کنند، و نتیجه همان است که امروز می‌بینیم. در زمان مادران ما حجاب یک ارزش بود، و خانمی که حجاب داشت، محترم خوانده می‌شد و توجه داشته باشید که آدم‌ها در همه دوران‌ها سعی در گرفتن تأیید از دیگران دارند. آنهایی که ایمانشان بالاتر است دنبال تأیید خدا و اولیای خدا هستند، و پایین‌ترها دنبال تأیید اطرافیان هستند. به نظر من در جامعه ما از نهادینه کردن ارزش‌های حقیق غفلت شده و چاره آن انجام یک کار فرهنگی درست برای تحقق این موضوع است.
حاج آقای ماندگاری: من کاملاً صحبت این بیننده را تأیید می‌کنم. ما در قصه و معضل فرهنگی حجاب قائل به تقصیر هستیم. بیاییم هرکسی سهم خودش را پیدا کند. سهم جامعه در ترویج فرهنگ بدحجابی کاملاً محفوظ است. نه فقط رسانه، بلکه در مهمانی‌ها و بازار و مراودات و تمام ارتباطات، دانشگاه‌های ما، تا زیبا نباشی، در چشم نیستی. ایران در جراحی زیبایی مقام اول را دارد. چرا؟ چون همیشه ظاهر بین شدند. این سهم جامعه ما است. جامعه چیست؟ آیا جامعه هویتی مستقل دارد یاجامعه تک‌تک افرادی مثل ماست. ما جامعه را می‌سازیم. اگر هم ما از یک نقطه شروع کنیم، من از خودم شروع کنم، این فرهنگ را در وجود خودم اصلاح کنم. تمام زیبایی به زیبایی صورت نیست. چه بسا زیبا صورتانی که ذره‌ای اخلاق ندارند. اصلاً با این آدم نمی‌شود زندگی کرد و حرف زد. اگر ما باور کنیم که ارزش‌های دیگری هم باید در جامعه ما باشد، قطعاً وضعیت فرهنگ حجاب عوض می‌شود. فقط بدحجابی و عروسک بودن آدم را مقبول نمی‌کند. محبوبیت فقط به این زیبایی ظاهری نیست. سهم مراکز آموزشی و فرهنگی در جامعه ما چقدر است. ما یک محیط‌های خاص داریم. رسانه، دانشگاه، مدرسه، محیط‌های اداری ما محیط‌های خاص هستند. حرف بعضی از مردم این است که شما حریف خیابان نمی‌شوید، حریف ادارات که می‌شوید. در ادارت قانون بگذارید کسی آرایش نکند. مثل قانونی که برای ساعات اداری گذاشتید. مثل پلیس که باید حتماً لباس فرم تنش باشد. یکبار به یکی از مهماندارهای بزرگوار گفتم، شما می‌گویی: کمربند ببندید، خودتان کمربند نبندید، مردم می‌بندند. گفتم: پس چرا خودتان این تذکرتان را انجام نمی‌دهید؟ در محیط‌های اداری می‌توانیم این ارزش‌ها را حاکم کنیم. در حرم امام رضا این ارزش حاکم شده است. هرکس وارد حرم امام رضا شود این ارزش را می‌داند. در بعضی دانشگاه‌ها که وارد می‌شوی، نمی‌دانی اینجا سالن عروسی است، یا دانشگاه است؟  
یکی از دوستان ما می‌گفت: در یکی از دانشگاه‌های انگلستان، در فضای دانشگاه پلاکارت زده بودند، اینجا جای درس خواندن است. در یک محیط آموزشی باید قوانین آموزشی باشد. در ادارات، در محیط‌های آموزشی، در رسانه ما که این همه خدمت می‌کند، انصافاً هم رعایت شده، فقط در فیلم‌ها و سریال‌ها رعایت نشود، در محیط رسانه، مثل فیلم‌بردارها و تهیه‌کننده‌ها و غیره هم رعایت شود. اصل حاکم اینجا ارزش حجاب باشد. حداقل حجاب رعایت شود. با آرایش و لباسی که می‌خواهند عروسی بروند، اینجا نیایند. محیط‌های اداری، محیط‌های عمومی، محیط‌های فرهنگی، محیط‌های آموزشی مقصر هستند.
در پیام‌ها گفتند: دخترم تا زمانی که در دبیرستان بود، می‌توانستیم حریفش شویم. همینکه وارد دانشگاه شد، نمی‌توانم حریف او شوم. چطور در دانشگاه حضور و غیاب را اجباری می‌کنیم؟ قانون حجاب را هم در دانشگاه بگذاریم.
من بارها در امر به معروف و نهی از منکر گفتم. تعبیر قرآن امر است، امر یعنی یک قدرتی باشد. ضمن اینکه این امر باید فرهنگ‌سازی شود، هیچ شرطی ندارد. حجاب اجباری به درد نمی‌خورد. الآن بی‌حجابی دارد اجباری می‌شود. یعنی آن کسی که حجاب دارد، انگشت نما می‌شود. «یَأْمُرُونَ بِالْمُنْکَرِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوف‏» (توبه/67) امام صادق ما را از این زمان ترساندند. ما نمی‌گوییم مثل اول انقلاب همه دکمه‌هایشان را تا بالا ببندند، همه خانم‌ها با چادر و مقتعه باشند، ما می‌گوییم: با آرایش نیایند. این روسری‌ها که سرشان است برای عروسک‌هایشان است. چهار، پنجم موهایشان بیرون است.
در دین ما گفته شده از روزی که من و شما مجرد بودیم، دوران نوجوانی و به تکلیف رسیدیم، برای تربیت بچه‌مان که یک عنصر آن تربیت حیا و حجاب و عفت است باید به فکر بودیم. یعنی دختر و پسر امروز ما از سیزده، چهارده سالگی، باید خودشان را به گونه‌ای تربیت کنند، که به فکر حیا و عفت فرزند پنج سال دیگر خودشان باشند. یعنی دوران جوانی‌اش، ازدواج، انعقاد نطفه‌اش، بارداری‌اش،  دوران شیرخوارگی‌اش، تا اینکه هفت سال سوم منطقی قبول کند. ما این دستورات دین را رعایت نکردیم، تا هشت سالگی هم مثل عروسک راه بردیم، گفتند: نه سال نشده که تکلیف شود. یک ماه بازی جام جهانی بستگی به چهار سال تمرین دارد. ما روزی که تکلیف می‌رسیم، نمی‌شود تمرین کنیم. باید قبلش تمرین کنیم. اگر دختر من و شما نه سالگی به تکلیف می‌رسد، پسر من و شما 15 سالگی به تکلیف می‌رسد، باید از سه، چهار سال قبل تمرینش را شرواع کنیم. این کارها را نکردیم، حالا می‌گوییم: چرا جامعه اینطور شده و ما حریف بچه‌مان نمی‌شویم. در جامعه اروپا و آمریکا بی‌حیایی و بی عفتی خیلی بدتر است. من جوان‌های پاکدامنی را سراغ دارم، از ایران رفتند در دانشگاه‌های آنجا درس می‌خوانند، عفت و حیایشان را حفظ کردند. چرا؟ چون گوهر عفت و حیا را در جامعه نگرفتند، با شیر از مادر گرفتند. با نطفه از پدر گرفتم. ما این تقصیرات خودمان را نادیده می‌گیریم، می‌گوییم: شما آخوندها کم کاری کردید. ما دستمان را بالا می‌بریم. حوزه و روحانیت هم کم‌کاری کرده است. رسانه هم در بحث حجاب و حیا کم کاری کرده است. دانشگاه‌ها و جامعه هم کم کاری کردند. ولی همه کم کاری‌ها یک طرف، کم‌کاری خودم در خانواده یک طرف است. فرزندانی هستند که می‌آیند و می‌گویند: حاج آقا ما باید به پدر و مادرمان تذکر بدهیم که یک مقدار بهتر در خانه لباس بپوشید. دختر می‌گوید: ما باید یک طور به پدرمان بفهمانیم که در خانه نیمه لخت راه نرو. پسر می‌گوید: ما باید به مادرمان بگوییم، در خانه لباس مناسبت‌تری بپوش. باز معنای این حرف این نیست که خانم‌ها در خانه با چادر راه بروند. آقایان هم با کت و شلوار راه بروند. راجع به حجاب همه کم کاری کردیم. همه باید استغفار کنیم و بگوییم: «استغفرالله ربی و اتوب الیه». شیطان فرصت طلب است. ما کم کاری می‌کنیم و او فرصت طلبی می‌کند. نباید فضای جامعه‌ای که 300 هزار شهید داده اینگونه باشد که همه دلشان به درد بیاید.              
آقای شریعتی: صفحه 116 مصحف شریف، آیات 46 تا 50 سوره مبارکه مائده در سمت خدای امروز تلاوت می‌شود. باز می‌گردیم به برکت صلوات بر محمد و آل محمد.
«وَ قَفَّیْنَا عَلىَ ءَاثَرِهِم بِعِیسىَ ابْنِ مَرْیَمَ مُصَدِّقًا لِّمَا بَینْ‏َ یَدَیْهِ مِنَ التَّوْرَئةِ  وَ ءَاتَیْنَاهُ الْانجِیلَ فِیهِ هُدًى وَ نُورٌ وَ مُصَدِّقًا لِّمَا بَینْ‏َ یَدَیْهِ مِنَ التَّوْرَئةِ وَ هُدًى وَ مَوْعِظَةً لِّلْمُتَّقِینَ(46) وَ لْیَحْکمُ‏ْ أَهْلُ الْانجِیلِ بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ فِیهِ  وَ مَن لَّمْ یحَْکُم بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ فَأُوْلَئکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ(47) وَ أَنزَلْنَا إِلَیْکَ الْکِتَابَ بِالْحَقّ‏ِ مُصَدِّقًا لِّمَا بَینْ‏َ یَدَیْهِ مِنَ الْکِتَابِ وَ مُهَیْمِنًا عَلَیْهِ  فَاحْکُم بَیْنَهُم بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ  وَ لَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ عَمَّا جَاءَکَ مِنَ الْحَقّ‏ِ  لِکلُ‏ٍّ جَعَلْنَا مِنکُمْ شرِْعَةً وَ مِنْهَاجًا  وَ لَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَعَلَکُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَ لَاکِن لِّیَبْلُوَکُمْ فىِ مَا ءَاتَئکُمْ  فَاسْتَبِقُواْ الْخَیرَْاتِ  إِلىَ اللَّهِ مَرْجِعُکُمْ جَمِیعًا فَیُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمْ فِیهِ تخَْتَلِفُونَ(48) وَ أَنِ احْکُم بَیْنهَُم بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ وَ لَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ وَ احْذَرْهُمْ أَن یَفْتِنُوکَ عَن بَعْضِ مَا أَنزَلَ اللَّهُ إِلَیْکَ  فَإِن تَوَلَّوْاْ فَاعْلَمْ أَنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ أَن یُصِیبهَُم بِبَعْضِ ذُنُوبهِِمْ  وَ إِنَّ کَثِیرًا مِّنَ النَّاسِ لَفَاسِقُونَ(49) أَ فَحُکْمَ الجَْاهِلِیَّةِ یَبْغُونَ  وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُکْمًا لِّقَوْمٍ یُوقِنُونَ(50)»
ترجمه آیات:    
«و باید که اهل انجیل بر وفق آنچه خدا در آن کتاب نازل کرده است داورى کنند. زیرا هر کس به آنچه خدا نازل کرده است داورى نکند، از نافرمانان است. (47) و این کتاب را به راستى بر تو نازل کردیم تصدیق‏کننده و حاکم بر کتابهایى است که پیش از آن بوده‏اند. پس بر وفق آنچه خدا نازل کرده است در میانشان حکم کن و از پى خواهشهاشان مرو تا آنچه را از حق بر تو نازل شده است واگذارى. براى هر گروهى از شما شریعت و روشى نهادیم. و اگر خدا مى‏خواست همه شما را یک امت مى‏ساخت. ولى خواست در آنچه به شما ارزانى داشته است بیازمایدتان. پس در خیرات بر یکدیگر پیشى گیرید. همگى بازگشتتان به خداست تا از آنچه در آن اختلاف مى‏کردید آگاهتان سازد. (48) میانشان بر وفق آنچه خدا نازل کرده است حکم کن و از خواهشهاشان پیروى مکن و از ایشان بپرهیز که مبادا بفریبندت تا از بعضى از چیزهایى که خدا بر تو نازل کرده است سرباز زنى. و اگر رویگردان شدند بدان که خدا مى‏خواهد آنان را به پاداش برخى گناهانشان عقوبت کند، و هر آینه بسیارى از مردم نافرمانند. (49) آیا حکم جاهلیت را مى‏جویند؟ براى آن مردمى که اهل یقین هستند چه حکمى از حکم خدا بهتر است؟ (50)»

آقای شریعتی: انشاءالله زندگی همه ما منور به نور قرآن باشد. اشاره‌ی قرآنی امروز را حاج آقای ماندگاری بفرمایند و در خدمت شما هستیم.
حاج آقای ماندگاری: در آیه 48 می‌فرماید: «وَ لَاکِن لِّیَبْلُوَکُمْ فىِ مَا ءَاتَئکُمْ» با آنچه به شما دادیم، شما را امتحان می‌کنیم. زیبایی که خدا به مردها و زن‌ها داده است، یک فضیلت نیست. از فضل خدا هست ولی فضیلت نیست. «هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّی لِیَبْلُوَنی‏» (نمل/40) اینجا می‌فرماید: آنچه به شما دادیم، برای امتحان شما دادیم.اگر از این امتحان خوب بیرون بیایید، این زیبایی برای شما می‌ماند. ولی اگر از این امتحان بیرون نیایید، این زیبایی در آخرت برای شما تبدیل به یک زشتی می‌شود که هیچکس شما را تحمل نمی‌کند. «فَاسْتَبِقُواْ الْخَیرَْاتِ» در رابطه با خیرات سه تعبیر در قرآن هست. یکجا فرموده: اهل خیر باشید. یکجا می‌فرماید: «یُسارِعُونَ فِی الْخَیْرات‏» (آل‌عمران/114) یکی حرکت در خیرات، یکی سرعت در خیرات، یکی سبقت در خیرات است.
در آستانه ماه مبارک رمضان هستیم. بیاییم سبقت در خیرات را خیرات فرهنگی بدانیم. چون تا می‌گوییم: خیرات، مردم فکر می‌کنند باید پول بدهیم، غذا بدهیم، لباس بخریم. هر خانم محجبه این ماه رمضان برای خودش تکلیف درست کند، لذت‌هایی که خودش از حجاب برده است، که انشاءالله برده است، به یک خانم بدحجاب با محبت بگوید. هر خانم محجبه‌ای یک خانمی را که معمولاً هم در جلسات قرآن و ماه رمضان می‌آیند، او را اقامه حجاب و حیا کند. از آقایان هم هر مرد ی یک آقایی که حس می‌کند ایشان خواهرش، همسرش، دخترش بدحجاب است، روی او کار کند. این ماه رمضان را حتی شده اگر یک پولداری بگوید من حاضرم به یک تعدادی چادر و مقنعه به خانم‌ها هدیه بدهم. در این ماه مبارک رمضان، گویندگان بگویند، نویسندگان بنویسند، هنرمندان کار هنری کنند. حتی گویندگان رسانه همه بیایند دست به دست هم بدهیم، پدر و مادرها خسته نشوند، پولدارها در این زمینه پول خرج کنند، هدیه دهنگان هدیه‌هایشان را متناسب با فرهنگ حجاب بدهند. در ماه مبارک رمضان بتوانیم این معضل جامعه را کمرنگ کنیم.
در این معضل همه مقصر هستیم. بیایید در اصلاح این معضل همه شریک شویم. رفع بد حجابی بار سنگینی است. یک روز پیامبر(ص) از شیطان پرسیدند: ابزار تو برای گول زدن مردم چیست؟ گفت: بی‌عفتی زنان است. معلوم می‌شود به اندازه‌ای که شیطان روی بی‌عفتی زنان کار می‌کند، روی هیچ چیز دیگر کار نمی‌کند. خطاب من به خواهران و مادرانی و دختر خانم‌هایی است که یقین دارم همه آنها خدا را دوست دارند. فاطمه زهرا را دوست دارند. من از اینها سؤال می‌کنم که دوست دارید برای گول زدن دیگران ابزار شیطان باشید؟ اگر شما مادر خوبی باشید، اگر همسر خوبی باشید، اگر دختر خوبی باشید می‌توانید ابزار دست خدا برای هدایت دیگران باشید. سنت الهی نصرت دین و هدایت خلق است. ما می‌توانیم واسطه سنت الهی شویم. خانم‌ها در این واسطه بودند، توفیقشان بیشتر است. چون مادر و مربی هستند. حیف نیست این خانم و این بانو احتمال بده که این بدحجابی و بی‌حجابی‌اش یک آسیب می‌زند به اینکه این می‌تواند واسطه هدایتی شود یا واسطه نصرت دین شود.
دعایی که در دهه آخر ماه شعبان سفارش شده جلسه قبل هم گفتیم، باز هم می‌گوییم «اللَّهُمَّ إِنْ لَمْ تَکُنْ غَفَرْتَ لَنَا فِیمَا مَضَى مِنْ شَعْبَانَ فَاغْفِرْ لَنَا فِیمَا بَقِیَ مِنْهُ» خدایا اگر تا این لحظه از ماه شعبان ما و همه بینندگان و ملتمسین و دعا را نبخشیدی، به آبروی صاحب این ماه یعنی رسول الله، ما و همه ملتمسین دعا و اموات را ببخش و بیامرز تا برای انتظار آقایمان امام زمان(ع) آماده باشیم.
آقای شریعتی:
راز خلقت همه پنهان شده در عین علی است *** کهکشان‌ها نخی از وصله‌ی نعلین علی است

والحمدلله رب العالمین، و صل الله علی محمدٍ و آله الطاهرین.


  
  

کارشناس:حجت الاسلام والمسلمین ماندگاری
تاریخ پخش: 93/04/04 

  
بسم الله الرحمن الرحیم
و صل الله علی محمدٍ و آله الطاهرین


آیین عشق بازی دنیا عوض شده است *** یوسف عوض شده است، زلیخا عوض شده است
سر همچنان به سجده فرو برده‌ام ولی *** در عشق سالهاست که فتوا عوض شده است
خو کن به قایقت که به ساحل نمی‌رسیم *** خو کن که جای ساحل و دریا عوض شده است
آن با وفا کبوتر جلدی که پر کشید *** اکنو به خانه آمده اما عوض شده است
حق داشتی مرا نشناسی به هر طریق *** من همچنان همانم و دنیا عوض شده است


آقای شریعتی: سلام می‌گویم به همه‌ی بیننده‌های خوبمان، خانم‌ها و آقایان، به سمت خدای امروز خوش آمدید. حاج آقای ماندگاری سلام علیکم و رحمة الله.

حاج آقای ماندگاری: علیکم السلام و رحمة الله، بسم الله الرحمن الرحیم، و الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمدٍ و آله الطاهرین. من هم عرض سلام و ادب خدمت بینندگان عزیز دارم و مثل هفته‌های گذشته با خواندن دعای سلامت امام زمان به وجود نازنین حضرت توسل بجوییم و برای حضرت دعا کنیم. [دعای فرج] دسته گل صلواتی را نثار آقا و مولا و صاحبمان کنیم.
آقای شریعتی: روزهای پر خیر و برکتی را پشت سر می‌گذاریم. خدایا اگر در این مدت ماه شعبان ما را نیامرزیدی در باقیمانده ماه شعبان ما را ببخش و بیامرز. انشاءالله باغ ایمانتان آباد باشد. در جلسات گذشته حاج آقا مطالبی را پیرامون مسأله حجاب و عفاف بیان کردند و بازتاب‌هایی هم در بین پیام‌های شما داشته است. امروز هم به همین راستا می‌پردازیم.
حاج آقای ماندگاری: چون در آستانه ماه مبارک رمضان هستیم، به احتمال قوی در ماه رمضان بحث ما حال و هوای دیگری دارد، دوست داشتم بحث عفاف و حجاب را بیشتر باز کنم، و راههای مقابله با آن را بیان کنم. ولی گفتم به خار توفیق روزهای آخر ماه شعبان که ماه مهمانی رسول خدا است، یک تیر خلاص به بحثمان بزنیم تا هرکسی می‌خواهد موضع خودش را مشخص کند. من حس می‌کنم هرچه من می‌گویم درست از آیات و روایت است، اما شاید یک استدلال‌ها و بهانه‌هایی صورت بگیرد. من حس کردم بهترین کلام، کلام خداست. گاهی وقت‌ها یکی از علل و عوامل اصلی ترویج گناه، اینکه گناهکارها زیاد و متدین‌ها کم می‌شوند، این است که گناه برای خود ژست و عنوانی پیدا می‌کند. از این طرف مؤمنین و کسانی که می‌خواهند شعائر دینی را رعایت کنند، می‌خواهد نماز بخواند احساس می‌کند تنها و غریب است. می‌خواهد حجاب داشته باشد احساس غربت می‌کند. وارد مغازه می‌شود احساس می‌کند با این خانم که با حجاب است نسبت به خانم بی‌حجاب با تندی برخورد می‌شود، احساس غربت می‌کند. می‌خواهد روزه بگیرد، احساس تنهایی می‌کند. از آن طرف کسی که روزه می‌خورد احساس می‌کند خیلی با کلاس است. با کلاس است که تظاهر به روزه‌خواری می‌کند. آن کسی که در دانشگاه نماز می‌خواند، احساس غربت می‌کند. از آن طرف بی‌نماز احساس با کلاس بودن می‌کند. آن کسی که در اداره رشوه نمی‌گیرد، احساس غربت می‌کند، ولی کسی که رشوه می‌گیرد فکر می‌کند همه مثل او هستند. آن کسی که می‌خواهد ضابطه را رعایت کند، گاهی ترس دارد. فکر می‌کند برای رعایت کردن قانون خدا باید ترس داشته باشد، از آن طرف بی‌قانونی و پا گذاشتن روی قانون خدا با‌کلاسی شده است.
این سه آیه که می‌گویم بسیار مهم است. خدا در قرآن سه بار فرموده «یَحسَبون» یعنی گمان و فکر می‌کنند. حقیقت و واقعیتی ندارد. در قرآن می‌گوید: کسی که سراب را نگاه می‌کند، گمان می‌کند آب است، درواقع آب نیست. قرآن یکجا می‌فرماید: «وَ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ» (اعراف/30) فکرشان غلط است. آنهایی که فکر می‌کنند، بدحجابی کلاس است. فکر می‌کنند روزه‌خواری کلاس است، فکر می‌کنند رشوه‌خواری رایج است و کلاس است، فکر می‌کنند اگر خودآرایی و آرایش کنند در دل مردم جای می‌گیرند.
در حرم امام رضا(ع) بودیم، بچه‌هایی پای صحبت ما بودند، می‌خواستند این آیات را معنا کنم. گفتم: چطور بگویم اینها متوجه شوند؟ یکباره خدا به ذهنم عنایت کرد، کلمه بادکنک به ذهنم رسید. به بچه‌ها گفتم: بادکنک دیدید؟ گفتند: بله، بادکنک را باد می‌کنیم، باد می‌کنیم اوه... چه بزرگ شد! ولی یک سوزن می‌خورد می‌بینیم هیچی نبوده است. من گفتم: خدا می‌گوید: فکر بادکنکی! اینها فکرهایشان بادکنکی رشد می‌کند. فکر می‌کنند اگر ظاهر اسلامی را رعایت نکنند، شخصیت پیدا کردند. فکر می‌کنند گناه به اینها شخصیت می‌دهد. فکر می‌کنند اگر نماز نخوانند، برد کردند. اگر روزه نگیرند، برد کردند.
به جوانی گفتم: چرا روزه می‌خوری؟ گفت: بیکار که نیستم روزه بگیرم! گفتم: روزه امر خداست، به نفع خودت است. فکر می‌کند دارد برد می‌کند. «وَ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ» فکرهایشان باد کنکی است. قرآن می‌گوید: مؤمنین نگران نشوید، آنها دارند بادکنکی رشد می‌کنند. پرده‌ها که کنار برود و دنیا تمام شود، آخرت که بیاید، باطن آشکار شود، می‌بینی آنها اصلاً بزرگ نیستند. هیچی نیستند. فکرهایشان پوچ است. آیات قرآن می‌گوید: زمانی می‌رسد که جای منکر و معروف عوض می‌شود. «یَأْمُرُونَ بِالْمُنْکَرِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوف‏» (توبه/67) همه چیز عوض شده اما این یک جولانی است. بادکنک همیشه باد کرده نمی‌ماند.
آنها که در مسیر حق و انجام واجبات و ترک محرمات هستند، با اینکه به حسب ظاهر تعدادشان کم است، اگر نبود قرآن نمی‌گفت: «کَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلیلَة» (بقره/249) اگر نبود که اهل‌بیت نمی‌گفتند: در عصر غیبت این دعا را بخوانید. «اللَّهُمَّ إِنَّا نَشْکُو إِلَیْکَ غَیْبَةَ نَبِیِّنَا عَنَّا وَ شِدَّةَ الزَّمَانِ عَلَیْنَا وَ وُقُوعَ الْفِتَنِ بِنَا وَ تَظَاهُرَ الْأَعْدَاءِ عَلَیْنَا وَ کَثْرَةَ عَدُوِّنَا وَ قِلَّةَ عَدَدِنَا» (فقیه/ج1/ص487) پس به ما گفتند: آماده باش باشید. شاید تعدادشان کم باشد، شاید تعداد روزه اولی‌ها کم باشد، اما آماده باشید. تعداد شما هم کم شد، آن طرف اگر زیاد شد، آن زیادی حباب است. احساس شخصیت آنها کاذب است، برای شما واقعی است. خدا می‌گوید: گمان می‌کنند فکرهای درستی دارند.
«یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً» (کهف/104) تجارت بادکنکی است. فکر می‌کنند تجارت خوبی کردند. من فقط راجع به خودآرایی می‌گویم. دو نفر آقا پسری را دیدم که با قیافه‌ی خیلی عجیبی بودند. با صورت آرایش کرده بودند. مردم خیلی به آنها نگاه می‌کردند. وقتی هم مورد توجه مردم بودند، به هم تنه می‌زدند که نگاه کن، کار خودمان را کردیم! در چشم مردم هستیم. این فکر می‌کند تجارت کرده است. چه تجارتی کرده است؟ نگاه مردم! قرآن می‌گوید: «یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً» فکر می‌کند تجارتش سود آور است. یک روز پرده‌ها کنار می‌رود. «فَکَشَفْنَا عَنکَ غِطَاءَکَ فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدِیدٌ» (ق/22) داد می‌زند: «رَبّ‏ِ ارْجِعُونِ، لَعَلىّ‏ِ أَعْمَلُ صَالِحًا فِیمَا تَرَکْت‏» (مؤمنون/99 و 100) وقتی با مرگ از خواب بیدار شود می‌فهمد باختد. اگر تا آخر نفهمد باخته است، برد کرده است. چون او کیفش را کرده است. ولی یک روزی می‌فهمد فکر و عملش بادکنکی بوده است.
«وَ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ عَلى‏ شَیْ‏ء» (مجادله/18) کامل مردی کنار من نشسته بود و از ثروت‌هایش می‌گفت. من حوصله‌ام سر رفت. گفتم: ببخشید، بزرگوار! پولهای شما از صندوق بانک مرکزی بیشتر است؟ گفت: نه! آنقدر نیست. گفتم: به اندازه بانک مرکزی هم پول داشته باشید، اسم حضرتعالی گاو صندوق می‌شود. نگاهی کرد و گفت: نمی‌توانستی از این قشنگ‌تر فحش بدهی؟ گفتم: خودت خواستی. شخصیتی که تو از خودت نشان دادی، گاو صندوق بود.
مطلب دوم این است که سر تا سر قرآن این پیام را داد می‌زند. دو حزب در این عالم بیشتر وجود ندارد. حزب الله، حزب شیطان! آنهایی که پای واجبات خدا ایستادید، ولو تعدادتان کم باشد، در حزب الله هستید. احساس تنهایی نکنید. ای کسانی که پای حجابتان ایستادید، پای خمس و زکاتتان ایستادید، الآن آنهایی که خمس می‌دهند، احساس تنهایی می‌کنند. تو داری حکم خدا را انجام می‌دهی. ببینید رفیق‌های شما چه کسانی هستند؟اگر رفیق‌های شما نسبت به رفیق‌های بی‌دین‌ها، بد حجاب‌ها و بی‌نمازها سر هستند، شما احساس شخصیت بکنید. آیه 69 سوره نساء می‌فرماید: «وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِکَ مَعَ الَّذینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ وَ الصِّدِّیقینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحینَ وَ حَسُنَ أُولئِکَ رَفیقاً» اگر می‌خواهید پای نامه عمل شما کامنت بگذارند، اگر می‌خواهید عملتان را بپسندند، بدانید چه کسانی برای شما کار انجام می‌دهند. این چهار گروه با شما اعلام رفاقت می‌کنند. عمل شما را می‌پسندند. شما بی‌حجاب باشید چهار نفر برای شما کف می‌زنند، اما فاطمه زهرا دیگر برای شما کامنت نمی‌گذارد!!! مؤمنین باید باور کنند که حفظ رفقایی مثل انبیاء و ائمه و شهدا به بایکوت شدن نسبت به بعضی‌ها می‌ارزد. در نهایت غلبه با شماست.
من کسی را سراغ دارم به خاطر اینکه نماز می‌خوانده، از خانه بیرونش کردد. از ارث محرومش کردند. این اتفاقات می‌افتد. از این بایکوت شدن نترسید. از نیش زدن‌ها و بی‌اعتنایی‌ها نترسید. چرا؟ چون با رفقات انبیاء و اولیا و شهدا صالحین می‌ارزد. «وَ لَقَدْ کَتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصَّالِحُونَ» (انبیاء/105) انشاءالله آقای ما بیاید. خیلی دیر نیست. صدای آمدنش می‌آید.
دلم هوای تو کرده است، هوای آمدنت *** صدای پای تو آید، صدای آمدنت
آمدن آقای ما نزدیک است. چون ظلم دارد به اوج خودش می‌رسد. روزی که آقای ما بیاید، این عوض شدن‌ها درست می‌شود. حق در جایگاه خودش قرار می‌گیرد. حق در اوج عزت قرار می‌گیرد.
آیه دیگر، آیه سوره مائده است. «وَ مَنْ یَتَوَلَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ» (مائده/56) مؤمنین باور کنند، اهل حجاب و حیاء باور کنند، اهل نماز باور کنند، وعده خداست. «إِنَّ اللَّهَ لا یُخْلِفُ الْمیعادَ» (آل‌عمران/9) هرکس ولایت خدا را، ولایت رسول و اهل‌بیت(ع) بپذیرد، ولایت یعنی ترک از واجبات و ترک محرمات کند. هرکس این ولایت را بپذیرد، بداند جزء حزب الله است. «فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ»
«إِنَّ الَّذینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا» (فصلت/30)خیلی از اینهایی که به تعبیر شما عوض شدند، یک روزی متدین بودند. یک روزی نمازخوان بودند. دختر خانم دختر متدینی بود، در جمع دانشجویی رفت، خراب شد. اگر استقامت می‌کردند، رفقایشان «تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَةُ» می‌شدند. از آسمانی‌ها برایت سوت و کف می‌زدند. ملکه روسیه روزی زمینی‌ها برایش کف می‌زدند. حالا مسلمان شده، محجبه شده، آسمانی‌ها برایش سوت و کف می‌زنند.
من بارها گفتم، به هنرپیشه‌ها می‌گویم: گاهی شما می‌خواهید طنازی کنید، در چشم مردم بیایید و مردم برایتان سوت و کف بزنند. ولی من هنرپیشه‌هایی را می‌شناسم، که پلاکشم کند. گفتند: چرا پلاکت را می‌کنی؟ گفت: هرچه فکر کردم دیدم یاران امام حسین در کربلا پلاک نداشتند. 1400 سال است آسمانیان برای اصحاب امام حسین سوت و کف می‌زنند. «فَرِحینَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِه» (آل‌عمران/170)‏ کیف می‌کنند. دیگر کیف اینها «یحسبون» نیست. واقعی واقعی است. «أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ» (آل‌عمران/169) این ساختگی نیست. شخصیت کاذب نیست، واقعی است. بعد می‌فرماید: «أَلاَّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتی‏ کُنْتُمْ تُوعَدُونَ»
روزی سه مرتبه ده دقیقه آیات قرآن را بخوانیم، شارژ می‌شویم. چون در هر ده دقیقه آیات قرآن، حتماً یک بشارتی برای حزب الله دارد و یک امضایی برای حزب الشیطان دارد.
آقای شریعتی: صفحه 123 مصحف شریف، آیات 90 تا 95 سوره مبارکه مائده در سمت خدای امروز تلاوت می‌شود. باز می‌گردیم به برکت صلوات بر محمد و آل محمد.
«یَأَیهَُّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ إِنَّمَا الخَْمْرُ وَ الْمَیْسرُِ وَ الْأَنصَابُ وَ الْأَزْلَامُ رِجْسٌ مِّنْ عَمَلِ الشَّیْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ(90) إِنَّمَا یُرِیدُ الشَّیْطَانُ أَن یُوقِعَ بَیْنَکُمُ الْعَدَاوَةَ وَ الْبَغْضَاءَ فىِ الخَْمْرِ وَ الْمَیْسرِِ وَ یَصُدَّکُمْ عَن ذِکْرِ اللَّهِ وَ عَنِ الصَّلَوةِ  فَهَلْ أَنتُم مُّنتهَُونَ(91) وَ أَطِیعُواْ اللَّهَ وَ أَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَ احْذَرُواْ  فَإِن تَوَلَّیْتُمْ فَاعْلَمُواْ أَنَّمَا عَلىَ‏ رَسُولِنَا الْبَلَاغُ الْمُبِینُ(92) لَیْسَ عَلىَ الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ جُنَاحٌ فِیمَا طَعِمُواْ إِذَا مَا اتَّقَواْ وَّ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ ثُمَّ اتَّقَواْ وَّ ءَامَنُواْ ثُمَّ اتَّقَواْ وَّ أَحْسَنُواْ  وَ اللَّهُ یحُِبُّ المُْحْسِنِینَ(93) یَأَیهَُّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ لَیَبْلُوَنَّکُمُ اللَّهُ بِشىَ‏ْءٍ مِّنَ الصَّیْدِ تَنَالُهُ أَیْدِیکُمْ وَ رِمَاحُکُمْ لِیَعْلَمَ اللَّهُ مَن یخََافُهُ بِالْغَیْبِ  فَمَنِ اعْتَدَى‏ بَعْدَ ذَالِکَ فَلَهُ عَذَابٌ أَلِیمٌ(94) یَأَیهَُّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَقْتُلُواْ الصَّیْدَ وَ أَنتُمْ حُرُمٌ  وَ مَن قَتَلَهُ مِنکُم مُّتَعَمِّدًا فَجَزَاءٌ مِّثْلُ مَا قَتَلَ مِنَ النَّعَمِ یحَْکُمُ بِهِ ذَوَا عَدْلٍ مِّنکُمْ هَدْیَا بَلِغَ الْکَعْبَةِ أَوْ کَفَّارَةٌ طَعَامُ مَسَاکِینَ أَوْ عَدْلُ ذَالِکَ صِیَامًا لِّیَذُوقَ وَبَالَ أَمْرِهِ  عَفَا اللَّهُ عَمَّا سَلَفَ  وَ مَنْ عَادَ فَیَنتَقِمُ اللَّهُ مِنْهُ  وَ اللَّهُ عَزِیزٌ ذُو انتِقَامٍ(95)»
ترجمه آیات:    
«اى کسانى که ایمان آورده‏اید، شراب و قمار و بتها و گروبندى با تیرها پلیدى و کار شیطان است، از آن اجتناب کنید تا رستگار شوید. (90) شیطان مى‏خواهد با شراب و قمار میان شما کینه و دشمنى افکند و شما را از یاد خدا و نماز باز دارد، آیا بس مى‏کنید؟ (91) خدا و پیامبرش را اطاعت کنید و پروا کنید. اگر رویگردان شوید بدانید که وظیفه پیامبر ما رسانیدن پیام روشن خداوند است. (92) بر آنان که ایمان آورده‏اند و کارهاى شایسته کرده‏اند در آنچه خورده‏اند گناهى نیست، هر گاه پرهیزگارى کنند و ایمان بیاورند و به کارهاى شایسته پردازند، باز هم پرهیزگارى کنند و ایمان بیاورند، باز هم پرهیزگارى کنند و نیکى، که خدا نیکوکاران را دوست دارد. (93) اى کسانى که ایمان آورده‏اید، خدا شما را به صیدى که به دست مى‏گیرید یا به نیزه شکار مى‏کنید، مى‏آزماید تا بداند چه کسى در نهان از او مى‏ترسد. و هر که از این پس از حد تجاوز کند او راست عذابى دردآور. (94) اى کسانى که ایمان آورده‏اید، هر گاه که در احرام باشید شکار را مکشید. هر که صید را به عمد بکشد جزاى او قربانى کردن حیوانى است همانند آنچه کشته است به شرط آنکه دو عادل از شما گواهى دهند و قربانى را به کعبه رساند، یا به کفاره درویشان را طعام دهد، یا برابر آن روزه بگیرد، تا عقوبت کار خود بچشد. از آنچه در گذشته کرده‏اید خدا عفو کرده است، ولى هر که بدان باز گردد خدا از او انتقام مى‏گیرد، که خدا پیروزمند و انتقام‏گیرنده است. (95)»
آقای شریعتی: خدایا عاشقان را بساز، خستگان را بنواز و دیگران را از چشم دوستدارانت بیانداز. انشاءالله زندگی همه ما منور به نور قرآن باشد. اشاره‌ی قرآنی امروز را حاج آقای ماندگاری بفرمایند و در خدمت شما هستیم.
حاج آقای ماندگاری: من فکر می‌کنم سه آیه اول بحثی بود که اشاره کردیم و تأیید حضرت حق است. معمولاً کسانی که اهل شراب و قمار هستند، اهل بازی‌های حرام هستند، یک شخصیت کاذبی برای خودشان قائل هستند. اینجا قرآن می‌گوید: جزء حزب شیطان هستند. از اینها دوری کنیم، هرچند امروز به قول بحث خودمان بادکنکی هستند، شهرت دارند و برایشان سوت و کف می‌زنند، ولی یک روزی تمام می‌شود. آن روز که همه شوکت اینها تمام می‌شود، چه وقت است؟ خدا دو وعده را داده است. شاید بعضی‌ها به وعده اول نرسند. ولی وعده دوم همه می‌رسند. وعده اولی که خدا داده است، وعده ظهور است. ما باید ایمان پیدا کنیم که «أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصَّالِحُونَ» (انبیاء/105) ایمان پیدا کنیم برای اینکه امام زمان(ع) بیاید، همه آنچه عوض شده دوباره عوض می‌کند. سر جای اول خودش و در جای خودش می‌آید. چون عدل به معنی هر چیزی را در جای خود گذاشتن است. امام زمان(ع) می‌آید حق را به حقدار می‌دهد. اما شاید یک عده‌ای چه برای زمان‌های قبل بودند، چه برای زمان‌های بعد باشند، امام زمان(ع) را نبینند. در وعده دوم همه می‌بینند. وعده دوم چیست؟ ایوان قیامت، در قیامت که اصلی‌ترین حیات ما آنجاست. «وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِیَ الْحَیَوان‏» (عنکبوت/64) حیات اصلی ما آنجاست. اگر آنجا دیدید که دارید پایمال می‌شوید، آنجا دیگر می‌گویید: ما صبر نمی‌کنیم. ولی اینجا دار صبر است. در حزب شیطان نرخش عداوت است، بغض است، ولو شاید در ظاهر به عنوان جنگ سرد با همدیگر کنار بیایند، می‌گویند: ببخشید،در جنگل هم گاهی حیوانات درنده مجبور باشند، کنار می‌آیند ولی درندگی در خوی آنها است. حزب شیطان درندگی در خویشان است. مواظب باشید که از حزب خدا و رسول جدا نشوید. رسول و خدا را اطاعت کنیم. مواظب باشیم از حزب الله و دستورات خدا روی برنگردانیم. اگر روی برگردانیم، خدا بی‌طرفدار نمی‌ماند. تمام موجودات عالم در حزب خدا هستند، و برای خدا تسبیح می‌گویند. تمام فرشته‌ها تسبیح خدا را می‌گویند. وظیفه پیغمبر ابلاغ است. پیغمبر تنها نمی‌ماند. ما هستیم که در حزب شیطان تنها می‌مانیم.  
در سوره مجادله می‌فرماید: «یَوْمَ یَبْعَثُهُمُ اللَّهُ جَمیعا» (مجادله/18) روزی که خدا همه را مبعوث می‌کند، «فَیَحْلِفُونَ لَهُ کَما یَحْلِفُونَ لَکُم‏» قسم می‌خورند. آنجا هم می‌خواهند برای کارهای خودشان توجیه بیاورند. ولی پیغمبر تو خواهی دید، آنها هم خواهند دید. «وَ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ عَلى‏ شَیْ‏ءٍ أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْکاذِبُون‏» اینها شخصیت‌هایشان بادکنکی بود. شخصیتی که به ثروت و شهرت دنیایی و شهوت باشد، بادکنکی است. ایمان به قیامت است که صبر مرا در دنیا زیاد می‌کند. تا کی ما باید این سرزنش‌ها و متلک‌ها را تحمل کنیم؟ در ادامه می‌گوید: «اسْتَحْوَذَ عَلَیْهِمُ الشَّیْطَانُ» شیطان سوار اینها شده است. «فَأَنسَئهُمْ ذِکْرَ اللَّهِ» جای حق و باطل را گم کردند. نفهمیدند «ذکر الله» چیست. «أُوْلَئکَ حِزْبُ الشَّیْطَانِ» اینها حزب شیطان هستند. «أَلَا إِنَّ حِزْبَ الشَّیْطَانِ هُمُ الخَْاسِرُونَ» اینها خسارت دیدگانند. خسارت را چه وقت می‌فهمند؟ اگر خدا لطف کند در همین حیات می‌فهمند. اگر بفهمند می‌توانند خسارت را جبران کنند. نشد در زمان ظهور آنهایی که زنده باشند می‌فهمند، خسارت و برد و باخت را می‌فهمند.اگر در زمان ظهور هم نباشند، قطعاً در زمان قیامت می‌فهمند. «إِنَّ الَّذِینَ یحَُادُّونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ» (مجادله/20) آنهایی که با خدا و رسول می‌جنگند. گناه جنگ با خداست. مخصوصاً اگر خدای نکرده با دهان کجی باشد. یکوقت یک کسی می‌گوید: من تربیت نشدم، حال چادر ندارم. یکوقت به حجاب و چادر دهان کجی می‌کند. یکی از روی تنبلی و بی‌حسی نماز نمی‌خواند. یک وقت نمازخوان را مسخره می‌کند. یک کسی نزول می‌خورد، ولی یک کسی نزول را افتخار می‌داند و کسی را که نزول نمی‌خورد، مسخره می‌کند. «أُوْلَئکَ فىِ الْأَذَلِّینَ» اینها یقیناً جز کسانی هستند که خیلی سقوط می‌کنند. شاید خیلی‌ها بگویند: اینها که ذلیل نیستند و به خوبی دارند زندگی می‌کنند. آمار فقط همین دنیا نیست.اگر ایمانمان را به آخرت قوی کنیم، آن روز خواهیم دید «خافِضَةٌ رافِعَةٌ» (واقعه/3) یک عده را خدا زمین می‌زند و یک عده را بالا می‌برد.
در آیه‌ی آخر سوره مجادله می‌فرماید: «لَّا تجَِدُ قَوْمًا یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الاَْخِرِ یُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ» (مجادله/22) شما پیدا نمی‌کنید کسانی که اهل ایمان به خدا و رسول خدا باشند، با دشمنان خدا جمع شوند. با آنها طرح رفاقت و دوستی بریزند. «وَ لَوْ کَانُواْ ءَابَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِیرَتهَُمْ» ولو قوم و خویشانشان باشند، وقتی خطش را از خط خدا و حزب الله خارج کرد، من هم با او قطع رابطه می‌کنم. «أُوْلَئکَ کَتَبَ فىِ قُلُوبهِِمُ الْایمَانَ وَ أَیَّدَهُم بِرُوحٍ مِّنْهُ» اینها به تأیید الهی تأیید می‌شوند و تقویت می‌شوند. خدا شارژشان می‌کند. «وَ یُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تجَْرِى مِن تحَْتهَِا الْأَنْهَارُ خَلِدِینَ فِیهَا رَضىِ‏َ اللَّهُ عَنهُْمْ وَ رَضُواْ عَنْهُ» بالاترین پاداش‌ها این است که خدا از آنها راضی است. «أُوْلَئکَ حِزْبُ اللَّهِ  أَلَا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ المُْفْلِحُونَ» رستگاران هستند.
آیه‌ی 4 سوره حشر می‌فرماید: «ذَالِکَ بِأَنهَُّمْ شَاقُّواْ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ مَن یُشَاقّ‏ِ اللَّهَ فَإِنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ» حواسشان باشد آن کسی که دارد بدحجاب راه می‌رود، با من آخوند لجبازی نکرده است. با من مجادله نکرده است. آن خانمی که با آرایش در خیابان راه می‌رود، با خدا و رسول لجبازی می‌کند. آدم‌هایی که گناه می‌کنند با خدا و رسول مجادله می‌کنند. هرکس با خدا و رسول دشمنی کند، «فَإِنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ» اصل شدید العقاب در آخرت است.
مؤمنین و مؤمنات احساس تنهایی نکنید. طرفداران حزب الله در زمین و آسمان خیلی زیاد هستند. حزب الله عاقبتش زیباست. حزب الشیطان شاید جولانی داشته باشد، شاید سر و صدایی داشته باشد، ولی قطعاً طرفداران اینچنینی ندارد، عاقبتش هم این طرفی نیست. «إِنَّا هَدَیْناهُ السَّبیلَ إِمَّا شاکِراً وَ إِمَّا کَفُوراً» (انسان/3) روز قیامت نگوییم: کسی به ما نگفت. روز قیامت می‌گویند: کسی نبود شما را انذار بدهد؟ مؤمنین و مؤمنات پای ایمانشان بایستند. خدا از آنها راضی است. عاقبتشان زیباست. آخرتشان آبادتر است. برنده هستند.
آقای شریعتی: والحمدلله رب العالمین، و صل الله علی محمدٍ و آله الطاهرین.


  
  

کارشناس:حجت الاسلام والمسلمین ماندگاری

شریعتی: اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.

حاج آقا ماندگاری: چون روزهای پایانی سال است مردم یک سنت قشنگی دارند انصافا مخصوصا پنج شنبه‌ی آخر سال را می‌روند به زیارت اموات می‌خواهم یک اصطلاحی برای اموات به کار ببرم می‌روند به زیارت مسافرانی که یک کم از دسترس ما دور شدند و قابل بازگشت هم نیستند طبیعی است منطقی است عقلانی و وجدانی است تا موقعی که یک عزیزی اطراف ما است پسر ما دختر عروس داماد خواهر برادر ما بالاترین احساسی که نسبت به هم دیگر داریم این است که با هم هستیم دور هم هستیم فرزندان ما می‌گویند سایه‌ی پدر مادر را داریم حس می‌کنیم اگر چیز دیگری به آن‌ها می‌دهیم در اولویت دوم اهمیت قرار می‌گیرد مامان بابا همین که سایه‌ی شما بالای سر ما هست دایی خاله عمه عمو پدر بزرگ مادر بزرگ برای من یک دنیا ارزش دارد شاید خیلی توقع هدیه‌های مادی را نداشته باشیم اما همین عزیز ما می‌رود به مسافرت دور دست برای یک مدت طولانی در آن جا که است گاهی وقت‌ها این قدر راهش دور است فصلش با ما فرق می‌کند ما در بهار هستیم آن‌ها در زمستان پاییز اند توقعش بیشتر است که ما تلفنی حداقل از همین طریق ارتباطاتی که فضایش فراهم است هدیه‌ای یک کاری برایش بکنیم ما می‌توانیم یک کاری برای او بکنیم حس می‌کند ما این جا دور هم خوش و خرم هستیم می‌گوید الحمدلله این‌ها دور هم خوش هستند به یاد ما نیستند می‌خواهم بگویم مردم در مورد اموات و گذشتگان این طوری فکر بکنند نمی‌گویم همه جسارت می‌کنم ولی قاعده‌ی برزخ این است ما داریم وارد بهار می‌شویم آن‌ها در پاییز و زمستان اند برزخ دوران سختی است بگذریم یاد کنم از استاد بزرگوارمان حضرت آیت الله حاج آقا مجتبی تهرانی اعلی الله مقامه الشریف یک روایتی در مورد بزرخ می‌خواندند خدا شاهد است هم خودشان بلند بلند گریه می‌کردند هم همه را می‌لرزاندند از امام صادق علیه السلام وَاللهِ ما اَخافُ عَلَیکُم اِلاّ البَرزَخَ (تفسیر نور الثقلین، ج 3، ص553، ح 120)‌ امام صادق امام معصوم است می‌گوید بر شما شیعیان از دنیایتان خیلی نمی‌ترسم کمکتان می‌کنیم از قیامت هم نمی‌ترسم کمکتان نمی‌کنم استاد می‌فرمودند از این روایت معلوم می‌شود شفاعت اهل بیت خیلی در برزخ کارساز نیست فَاَمّا اِذا صارَ الاَْمرُ اِلَیْنا فَنَحْنُ اَوْلى بِکُمْ (بحارالأنوار، ج 6 ، ص 214) اگر امر برزخ شیعیان را هم خدا به ما واگذار می‌کرد به قول ما هوایتان را داشتیم از این روایت استفاده می‌کنند اساتید که برزخ بر دوستداران اهل بیت سخت است ما هستیم و اعمال خودمان است چون قرار است یک کم تسویه حساب شویم تسویه حساب در دنیا ارزان است در برزخ گران است در قیامت خیلی گران است فقط از این جهت روایت را گفتم این‌ها مسافرانی هستند پدران مادران عمو‌ها دایی‌ها دوستان فرزندان چون بعضی فرزندان جلو تر رفتند اساتید ما معلمان رفته اند و آن‌ها آن جا پاییز و زمستانشان است خیلی از ما دور شده اند ما در بهار وارد می‌شویم حالا که این مسافرها رفته اند خیلی دوست دارند ما بیشتر به یاد آن‌ها باشیم روایت از پیغمبر است که می‌فرمایند ارواح مومنین و مومنات در موقعیت‌های مختلف مخصوصا شب و روز جمعه می‌آیند اطراف عزیزان با یک ناله‌ی حزین با یک غم و غصه‌ای خیلی عجیب است این روایت می‌بینند عزیزانشان سر سفره‌ای که آن‌ها آماده کردند زحمت کشیدند نشستند دارند استفاده می‌کنند به یاد آن‌ها هم نیستند غصه دار می‌شوند البته همه این طوری نیست مسافر رفته از طریق شبکه‌ی تصویری می‌بیند که مثلا بابا رفته می‌بیند بچه‌ها سر سفره‌ای که بابا آماده کرده نشسته اند یک کلمه هم نمی‌گویند بابای ما آن سر دنیاست یک ذره هم به یاد پدر باشیم یاد مگر چقدر خرج دارد پول که نمی‌خواهید بدهید یاد می‌خواهید بکنید پیغمبر می‌فرماید خیلی غصه دار می‌شوند البته وقتی برمی‌گردند ارواح مومنین و مومنات دور هم می‌نشینند بعضی‌ها خوشحال هستند می‌گویند چرا خوشحال هستید می‌گوید رفتم دیدم چقدر به یاد من هستند بعضی‌ها حزنشان بیشتر می‌شود می‌گویند چرا این قدر محزونی می‌گوید رفتم دیدم هیچ کس به یاد من نیست حالا می‌فهمم این جا هر کسی باید بار خودش را بیاورد فهمیدم عجب‌ای کاش خودم این رفیق اصلی را یک روایت دیگری حضرت صادق علیه السلام می‌فرمایند إِنَّ لِلْمَرْءِ الْمُسْلِمِ ثَلَاثَةَ أَخِلَّاءَ (وسائل الشیعه ج 16 ص 106) ‌هر کسی سه رفیق دارد ما معمولا می‌گوییم برای کسی بمیر که لا اقل برایت تب بکند رفیق اول مالت است تا لحظه‌ی مرگ با تو است بمیری وصیت نکرده باشد مال تو نیست عجب رفیق نامردی است چقدر برایش مایه گذاشتم برای حرام حلالش رفیق دوم اولادت است تا دم قبر با تو است تازه خوب هایش می‌گذارند می‌روند تنهایت می‌گذارد رفیق سوم عمل است که حیا و میتا با تو است من چقدر برای این مایه گذاشتم از همه همراه تر است ولی من کمتر از بقیه برای او مایه گذاشتم تازه وقتی ارواح مومنین مومنات برمی‌گردند در آن عالم دور هم می‌گویند عجب ما فهمیدیم برای کسانی آن قدر سرمایه گذاری کردیم که خیلی به یاد ما نیستند ما و بینندگان عزیز مصداق این نباشند مسافرانمان رفته اند ما در بهار وارد می‌شویم آن‌ها احتمالا در پاییز و زمستان هستند چقدر به فکرشان هستیم.

شریعتی: نکته‌ی خوبی بود یاد همه‌ی آن‌هایی که در بین ما نیستند یا امسال آن‌ها را از دست دادیم. طبیعی است در پایان سال همان طور که شما اشاره کردید یکی از سنت‌های بسیار نیکو زیارت اهل قبور است مثلا فردا شب یا پس فردا مردم می‌روند زیارت بسیار سوال داشتیم وقتی می‌رویم زیارت اهل قبور چه کارهایی بکنیم بهتر است.

حاج آقا ماندگاری: ساده ترین کاری که من می‌توانم خیلی ساده یکی گفت به او می‌گفتم قرآن بخوان گفت سواد ندارم گفتم حمد و سوره هم بلد نیستی؟ ساده ترین کار این است که حمد و سوره بخوانند یک حمد یک قل هوالله. یک حمد و یک توحید ثواب یک ختم قرآن را دارد ما این‌ها را دست کم نگیریم حال بیشتری دارم یک حمد بخوانم با یازده توحید خیلی سفارش شده حال بیشتری دارم یک حمد یازده توحید هفت قدر. خیلی خدا با ما راه آمده یک حمد و توحید تنها یا یک حمد و سه توحید هم داریم یا یک حمد و یازده توحید یا یک حمد و یازده توحید و هفت قدر یا یک حمد و یازده توحید و هفت قدر و یک آیت الکرسی هم است. این کاری است که همه می‌توانند انجام بدهند حتی کسی که زبان ندارد می‌تواند در دلش بخواند دیگر از این واضح تر. همان جا یک صدقه‌ای را بدهند هستند گرفتارانی که همان جا در مزارها و زیارت گاه‌ها می‌آیند سراغ آدم خدا رحمت کند شهید خلیل نعیمی را خانمش نقل می‌کرد می‌گفت هر کسی می‌آمد سراغش می‌گفت من گرفتارم دست خالی بر نمی‌گرداند حکم قرآن است «وَأَمَّا السَّائِلَ فَلَا تَنْهَرْ» (ضحی/10) سائل به تو رجوع کرد رد نکن برگشتم گفتم شاید این‌ها دروغ می‌گویند چرا به همه شان کمک می‌کنی برگشت گفت مگر من و تو به خدا دروغ نمی‌گوییم؟ دوست داری خدا ردمان بکند؟ نگاه قشنگی است شما نا امید نکن احتمال می‌دهی ایشان مستحق واقعی نیست زیاد نده هزار تومانی که اشکالی ندارد ردش نکن مخصوصا بچه‌ها را به نیت اموات. همه‌ی این‌ها برای آن‌ها هستند آن‌ها مسافران دور دست ممنتظر هستند قرآن‌ها را که خواندید اگر حال بیشتری دارید بینشین سر قبر یک یاسین بخوان یک الرحمن بخوان سفارش شده هر چقدر می‌توانی قرآن بخوان اگر یک فرشی هم بردی آن جا دو رکعت نماز بخوان مخصوصا در شب جمعه اگر وارد شده در مفاتیح هم مرحوم آشیخ عباس قمی نوشته نماز فرزند برای والدین دعاهایش را هم بلد نیستم مثل نماز صبح دو رکعت نماز بخوان هدیه کن به پدر مادر و آن عزیزی که آن جا آرمیده خودت بخوان هدیه بکن پس قرآن بخوانیم همین مقدار ساده‌ای که گفتم یک صدقه همان جا بدهیم اگر فرض می‌کنیم یک عزیزی رفته آن جا هیچ کس نبود صدقه بگذارد کنار در جیب دیگرش بگذارد دم قبر صدقه را بگذارد نیت بکند بگذارد در جیبش یک نمازی آن جا بخوانیم این سه کار را همه می‌توانند انجام بدهند بیشتر از این یک خوراکی ببریم البته مواظب باشیم اسراف نشود چون این یکی طرفدار زیاد دارد گاهی وقت‌ها اسراف می‌شود و چقدر خوب است گاهی وقت‌ها خوراکی‌ها را به صورت مثلا یک نفر ده بیست بسته نزدیک سال جدید است آذوقه آماده کند ببرد سر قبر پدر مادرش مستضعفینی که می‌آیند بدهد بگوید بروید در خانه تان مصرف کنید چون در روایت تصریح شده نانی بدهید یعنی غذا بدهید آب بدهید لباس بدهید یک نفر امکان دارد ده لباس دخترانه ده لباس پسرانه بگذارد عقب ماشین نیاورد بساط هم بکند نگاه بکند دختر بچه می‌آید خانم می‌آید با بچه بیا این دو لباس برای بچه‌ی تو این‌ها را که میتوانیم این کارهای راحتی است پس قرآن سوره‌های کوچک و سوره‌های بزرگ هر کدام که توانستیم با آن تعدادی که توانستیم نماز صدقه خوراکی دادن پوشاک دادن این‌ها سفارش‌های اهل بیت است صریح گفته اند.

شریعتی: آن روایت نبوی خیلی روایت عجیبی بود که اموات با صوت حزینشان از ما خواهش‌ها و درخواست‌هایی دارند فکر می‌کنم خیلی تکان دهنده است این کارهایی که گفتید اگر انجام دهیم آن‌ها از ما راضی می‌شوند؟

حاج آقا ماندگاری: ریشه‌ی صوت حزین را می‌گویم. هر دارایی که خدا به من و شما می‌دهد سه حق در آن است یک حق الله است که خاطرم است یکی دو سه هفته‌ی پیش آقای حسینی عزیز مطرح کردند بحث خوبی را ما هم اشاره کردیم حق الله است خمس است زکات است واجبات مالی است باید بدهی ندهی گیر هستی آن جا در دنیا هم هر کس بدهی اش را به شهرداری دارایی به اوقاف به راهنمایی رانندگی خسارت‌ها جریمه‌ها یک روز که بازداشت اش کنند گیر است برزخ بازداشت گاه است آن را که حساب پاک است از محاسبه چه باک است کسی که این سه حق را پرداخت کرده باشد معمولا خدا به قول ما رسید می‌دهد.

شریعتی: یعنی این جا تسویه حساب شده باشد.

حاج آقا ماندگاری: بله و الا آن جا حزنش فزاینده است پس یکی حق الله و حق الرسول و حق اهل بیت است پرداخت کنند آن‌ها احتیاج ندارند من در برزخ می‌فهمم خدا و پیغمبر به این پول احتیاج نداشتند من لازم داشتم این پول را بدهم از بازداشت خودم را نجات بدهم این وثیقه است وثیقه‌ی آزادی در برزخ وثیقه‌ها را خودتان پرداخت کنید در دنیا حزن دوم حق العیال است یک عده‌ای واجب النفقه‌ی من است هر کسی واجب النفقه‌ای دارد برای واجب النفقه اش خرج نمی‌خورد نه خود خورم نه کس دهم گنده کنم مگس دهم گاهی وقت‌ها بعضی‌ها لذا در روایات به شدت سفارش شده اولین جایی که خیرات می‌کنید زن و بچه‌ی خودتان باشد آن‌ها اولویت دارند زن و بچه پدر و مادر خواهر و برادر قوم و خویش همسایه‌ها این‌ها اولویت دارند حقی دارند برادر بزرگواری که پول داری خواهر دایی عمه عمو خاله پدر بزرگ شما که وضعتان خوب است اطرافیان دارند به شما نگاه می‌کنند آخر سال است به مناسبت سال جدید به بچه‌ها هدیه بدهید من قطعا به بچه هزار تومانی هدیه بدهم می‌گذارد در جیبش ولی اگر به بچه‌ها پنجاه هزار تومانی بدهم می‌دهد دست پدرش کمک بکنیم به آن‌ها به خانواده کمک کرده ایم من به بچه لباس هدیه بدهم خرج پدرش را کم کردم هنر کنیم سلیقه به خرج بدهیم این‌ها حق العیال اند سوم حق المحرومین این سه حق را بدهیم آن جا در بازداشت راحت هستیم از محاسبه باکی نداریم پس حزن به سه دلیل است حقوق را پرداخت نکردیم دوم از راه درستی جمع نکردیم در مقدمه عرض کردم یک سفره‌ای را پهن کرده عزیزانش بر سفره نشستند روح میت این سفره را از کدام راه پهن کردی از راه رشوه نزول و گران فروشی؟ آن جا باید جواب بدهی یک سوال این است از چه راهی در آوردی سوال دوم این است که به چه راهی خرج کردی سوال سوم این است که آیا حقوق واجبش را پرداخت کردی یا نه هر کس این سه سوال را قبلا پرداخت کرده باشد خدایا من از راه حلال در آوردم. یک پیرمردی پای منبری می‌نشست می‌خوابید منبری گفت چرا می‌خوابی گفت من حرف‌های شما را حفظم گفت اگر حفظی چه می‌گوییم گفت همه‌ی منبری‌ها از اول تا آخر سه کلمه می‌گویند یک لقمه‌ی حلال بخور یعنی از راه حلال در بیاور دو مردم آزاری هم نکن حق الناس سه بندگی خدا را هم بکن حق الله این روحانی گفت دید راست می‌گوید خب بخواب راحت باش کسی که از راه حلال در بیاورد امروز یک کم بی توجهی دارد می‌شود به راه کسب فکر می‌کند حالا اگر بازرسی و دارایی و شهرداری این جا‌ها گیر ندادند نظارت و حساب رس‌ها گیر ندادند هنر کرده در رفته نه حساب رس اصلی می‌بیند لذا همین که بمیرم شروع می‌شود پس حزن آن‌ها به این دلیل است حالا من یقین دارم که انشاء الله فرصتی می‌شود که من بگویم بعضی‌ها می‌گویند پدر ما این کار‌ها را نکرده محزون است از دست من چه کاری بر می‌آید. خواهیم گفت. پس حزن آن‌ها به دلیل این است که گاهی وقت‌ها از راه درست در نیاوردند در راه دست خرج نکردند و حقوقش را ادا نکردند این سه را انجام بدهیم آن جا حزن نداریم لذا آیه‌ی 173 سوره‌ی آل عمران «فَرِحِینَ بِمَا آتَاهُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ» این آیه مال شهدا است شهدا کاشتشان حلال بوده داشتشان هم حلال بوده در مسجد و پای منبر تربیت شدند برداشت شان هم حلال بوده جانی که خدا به آن‌ها داده در راه خدا مصرف کردند پس نوش جانشان فرحین بما آتاهم الله من فضله جز خوش گذران‌های برزخ هستند کسی که از راه حلال به دست بیاورد حقوقش را هم درست ادا بکند کیفش را هم بکند ولی از راه حلال راه حلال هم خرج بکند درست خرج بکند نگفتند فقط مسجد و حسینیه از راه حلال نه حرام آن جا خوش می‌گذراند.

شریعتی: اگر مثلا ما امواتمان پدرمان مادرمان احساس بکنیم که این حقوق را تمام و کمال ادا نکرده اند آن وقت بچه‌ها چه وظیفه‌ای دارند آن‌ها می‌توانند ادا بکنند؟ تسویه حساب بکنند و این نکته‌ی دیگری را هم ضمیمه بکنم بالاخره آخر سال است ما خودمان حساب و کتابی داریم حاج آقای عالی بحث برزخ که مطرح می‌شد من یک شعری را زمزمه می‌کردم‌ای که دستت می‌رسد کاری بکن پیش از آن کز تو نیاید هیچ کار وقتی خود ما هم بخواهیم نخواهیم تعبیر حاج آقای مهدوی خداوند رحمتشان بکند بعد 120 سال ایشان می‌گفتند اگر ما رفتیم بالاخره می‌رویم الآن چه کار باید بکنیم این نکاتی که شما گفتید خیلی نکات خوبی بود همین نکات مراقب این حقوق باشیم و مراقب مسیر ادای حقوق و مسیر کسب درآمدهایمان باشیم کفایت می‌کند یا کارهای دیگری هم باید بکنیم که خیال مان راحت باشد.

حاج آقا ماندگاری: من از سوال شما برداشت دو سوال می‌کنم یک بیش از آن تلاوت قرآن و لقمه غذایی که در قبرستان می‌دهیم آب و دانه و نانی که می‌دهیم و صدقه می‌گذاریم چه کار می‌توانیم برای امواتمان بکنیم و دوم این که چه کار برای خودمان می‌توانیم بکنیم. آن کاری که برای اموات است سه کار می‌گویم بعضی‌ها خیرات را گذاشتند در اولویت اول من در روایات این طور فهمیدم که انجام وظیفه در اولویت اول است یعنی من و شما به عنوان وارثان آن اموات اگر امروز انجام وظیفه بکنم وظیفه ام را درست انجام بدهم این اولین و بهترین خیرات برای اموات است آن قرآن و صدقه آن‌ها اورژانسی بود ساندویچی بود سریع به آن‌ها می‌رسد یک لقمه نان به حیوان بدهی به آن‌ها می‌رسد چه برسد به انسان بدهی چه برسد آن انسان نیازمند باشد یک لقمه نان جلوی سگ بیندازیم به آن‌ها سریع می‌رسد و آن‌ها به همین قدر نیاز دارند در روایت داریم به یک استخوانی که از غذای شما مانده و جلوی سگ می‌اندازید آن‌ها نیاز دارند کیف می‌کنند به نیت آن‌ها بیندازیم این‌ها سریع السیر است سریع پر کنیم پنج شنبه‌ی آخر سال سریع بفرستیم اما بلند مدت چه کار کنیم؟ من انجام وظیفه بکنم من بارها این را گفتم من در اداره هستم من در شرکت هستم در کارخانه در مغازه هستم من در یک پستی هستم برای کسی که ارباب رجوع هستی کارم را درست انجام می‌دهم خدایی اولین جمله‌ای که از زبان شما برمی‌آید چیست؟ خدا پدر و مادرت را بیامرزد این بالاترین خیرات است ولی اگر خدای نکرده صد آیه‌ی قرآن شعار قشنگ و عکس خوبان را بالای سرم بگذارم ولی به کار شما گیر بدهم اولین جمله‌ای که در دلت می‌آید به زبان هم نمی‌گویی چیست؟ می‌گویی بر پدر و مادرش... پس بهترین خیرات عمیق ترین خیرات بالاترین خیرات من در هر جایگاهی هستم وظیفه ام را انجام بدهم خانم‌ها اگر برای شوهرتان وظیفه تان را درست انجام بدهید چه پدر مادرتان زنده باشند چه پدر مادرتان از دنیا رفته باشند می‌گویند خدا رحمت کند آن پدر مادری که این طوری بچه شان را تربیت کردند آقایان اگر به زن و بچه تان درست برسید آن بچه و خانم می‌گویند خدا رحمت کند پدربزرگ مادر بزرگ عجب دسته گلی تربیت کردند ولی آن کسی که زندگی را جهنم کرده اولین لعنت را دارد برای پدر و مادر خودش می‌فرستد پس من انجام وظیفه کنم امروز دکتر‌ها در بیمارستان‌ها مردم در هر جایگاهی که هستند مخصوصا مسئولین مخصوصا آن‌هایی که در ادارات و شرکت‌ها هستند و کار عموم مردم دست آن‌ها است بدانند خودشان نیستند آن‌هایی که یک حساب خودشان دارند یک حساب هم برای پدر مادرشان پر بکنند یا رحمت یا لعنت. حاج آقای قرائتی می‌فرمودند بچه گفت پدر مادرش گفت اذیتم نکن عاقت می‌کنم گفت من هم تو را عوقت می‌کنم گفت چه است؟ گفت یک کاری می‌کنم هر کس من را دید بگوید بر پدر و مادرش لعنت امروز آقا پسری که جلوی مردم ترقه می‌اندازد نمی‌داند خودش دارد کیف می‌کند ولی نمی‌داند آن پیرزن و پیرمردی که از جا می‌پرند یا خانم بارداری که به هم می‌ریزد زندگی و روح و روانت می‌گوید بر پدر و مادرت بر شیر و ذاتت...

شریعتی: در آن هیاهو نه تنها باری را برنداشتیم باری را هم اضافه کردیم.

حاج آقا ماندگاری: آن‌ها در پاییز بودند ما هولشان دادیم در زمستان پس اولین و بهترین کار انجام وظیفه‌ی خودم است پسر هستم دختر هستم معلم روحانی رئیس مدیر ام وظیفه ام را درست انجام بدهم دوم این که گناه نکنم چون اگر گناه کردم یعنی یک شعله روشن کردم هر کسی در هر خانه‌ای یک آتش روشن کند قطعا همه‌ی اعضای خانه چه آن‌هایی که در مسافرت اند چه آن‌هایی که هستند از این شعله بهره مند خواهند شد «قُوا أَنفُسَکُمْ وَأَهْلِیکُمْ نَارًا» (تحریم/6) معنی اش یکی اش این است که هم خودت مواظب گناه باش هم مواظب باش آن‌ها گناه نکنند یکی اش هم این است که خودت گناه بکنی آن‌ها را هم می‌سوزانی سوم خیرات بکنیم حالا خیرات هم فقط آن‌هایی که در قبرستان گفتیم نیست آن‌ها سریع السیر بود خیلی از خانواده‌ها همین روزهای آخر سال من بارها گفته ام نمی‌توانند لباس‌هایی که تر و تمیز و مرتب است یک بار پوشیده اند دیگر نمی‌پوشند این‌ها را شست و شو بکنند یک اتوی مرتب یک پلاستیک قشنگ خودشان نمی‌توانند بدهند به خیریه‌ها لوازم بعضی از نهاد‌ها در تهران این کار را کرده اند خیلی دعایشان کرده ام بروند لوازمی که در خانه دیگر استفاده نمی‌کنند من یخجالی داشتم یخچال بزرگ تر گرفتم یخچال قبلی سالم است مرتب کنم برود در خانه‌ی دیگر قابل استفاده است برای دیگران ما یک شکمی را درست سیر کنیم تشنه‌ای را سیراب کنیم قدیم قنات احیا می‌کردم ما حالا به یک نفر برسیم یک نانی آبی لباسی برسانیم گرهی باز کنیم این‌ها مال آن‌ها است اما برای خودمان چه کار می‌توانیم بکنیم. روایات امام صادق علیه السلام یا پیغمبر فرموده اند وقتی من و شما می‌میریم اِذَا مَاتَ ابْنُ آدَمَ انْقَطَعَ عَمَلُهُ حساب‌ها بسته می‌شود بانک‌های کشور هم حساب‌ها را می‌بندند بانک خدا هم حساب‌ها را می‌بندد اما خدا سه حساب داری را نگه می‌دارد یعنی‌ای برادر خواهر‌ها سه حساب جاری را پر کنید بعد از مرگتان اضافه می‌شود نیستیم دیگر به قول شما‌ای که دستت می‌رسد کاری بکن رفته اما هنوز حسابش پر می‌شود یک وَلَدٍ صَالِحٍ یَدْعُو لَهُ یعنی هر چه برای تربیت بچه ام وقت بگذارم سرمایه گذاری بکنم بیشتر است من می‌توانم استفاده از فرزندم فقط دنیایی باشد می‌تواند آخرتی باشد یعنی اگر برای بچه ام رفتم استاد خصوصی گرفتم برای دیانتش چطور برای مسائل درسی ریاضی علوم می‌روم استاد خصوصی بگیرم برای نمازش استاد خصوصی گرفتم خرج کردم در واقع دارم برای خودم سرمایه گذاری می‌کنم‌ای مردم سرمایه گذاری برای تربیت فرزند یعنی سرمایه گذاری برای خودت و اگر در تربیت فرزند بی توجهی کنیم داریم خودمان را آتش می‌زنیم چون آیه اش را خواندم آخر سوره‌ی احزاب است «رَبَّنَا آتِهِمْ ضِعْفَیْنِ مِنَ الْعَذَابِ» (احزاب/68) بچه‌ای که تخم مرغ دزدید اگر مادرش تشویق نمی‌کرد شتر دزد نمی‌شد اگر درست تربیت نکنیم این‌ها خراب شوند برای ما هم وزر و وبال درست می‌کند آتش اش به ما می‌رسد پس برای خودمان اولاد صالح تربیت کنیم خانه‌ی بزرگ می‌سازیم شاید سالی یک بار روضه‌ی امام حسین بخوانند به ما می‌رسد ماشین خریدیم ده ماشین شاید یک بار برود حرم امام رضا به ما می‌رسد ولی بچه را خوب تربیت کنیم روزی پنج وعده سر می‌گذارد به سجده به ما می‌رسد دوم فرموده اند صدقه‌ی جاریه صدقه‌ی جاریه یعنی یک کاری بکنم بعد از مرگم قطع نشود من بیمارستان یک مسجد یک حسینیه یک هیئت مشارکت کردم یک کار خیری که ماندگار است وقف که من بارها گفته ام وقف سرمایه گذاری جاودانه است حتی ما یک سوم از اموال خودمان را اجازه داریم در زمان حیات مان وقف کنیم که بعد از مرگ مان بماند این صدقه‌ی جاریه است بیندازیم در کارهایی که تمام نشدی است مسجد مدرسه تمام نمی‌شود درمانگاه تمام نمی‌شود کارهای علمی و فرهنگی تمام نمی‌شود این صدقه‌ی جاریه برای خودم است در زمان حیاتم به فکر آن زمستان ام هستم به مصابه همان شعر وقتی جیک جیک مستون ام هست یک کم یاد زمستون ام باشم سوم در روایت دو تعبیر است یکی می‌گوید سنت حسنه یکی می‌گوید علم نافع هر دو اش هست علم نافع مال علما است خوش به حالشان شیخ مفید رفته امام بزرگوار رفته شهید مطهری رفته ولی حسابش بسته نشده چون از کتاب هایشان دارند همه استفاده می‌کنند سنت حسنه هم شبیه صدقه‌ی جاریه‌ای است یعنی یک حاج آقایی آمد در اقوام سنت چهارده سکه مهریه را گذاشت و به همه گفت هر کسی چهارده سکه بگذارد من جایزه می‌دهم الآن می‌رویم در مهمانی‌ها سال جدید است می‌رویم مهمانی حتما عزیزان حرمت فاطمه‌ی زهرا سلام الله علیها را پاس می‌دارند قطعا عزیزان دوست داران اهل بیت اند ولی در مهمانی‌ها می‌رویم معروف می‌شود بعضی‌ها می‌گویند حاج آقای صلواتی آمد تا می‌نشیند می‌گوید‌ای بابا برای اموات هم صلوات بفرستید بعضی‌ها معروفند به حاج آقای صلواتی بعضی‌ها معروفند به حاج آقای نماز اول وقتی حاج آقا آمد می‌خواهد اعلام نماز اول وقت بکند بعضی‌ها معروفند به حاج آقایی که نمی‌گذارند غیبت بکند بعضی‌ها تا می‌خواهند غیبت بکنند با صلوات جلویش را می‌گیرد هیچ کس هم به صلوات ایراد نمی‌گیرد هیچ کس ناراحت نمی‌شود من هم خدای نکرده بخواهم غیبت بکنم شما با یک صلوات بخواهید جلوی غیبت من را بگیرید من ناراحت نمی‌شوم نه بی ادبی کردی نه حرف ناجوری کردی صلوات فرستادی من همان لحظه‌ای که دارد صلوات فرستاده می‌شود فهمیدم غیبت چه کار بدی است این یک سنت حسنه است نماز اول وقت ازدواج آسان مهریه‌ی پایین صلوات جلوی غیبت گرفتن یک حاج آقا آمد برای دختر‌های قوم و خویش‌ها مقنعه‌ی قشنگ آورده کمک کرده برای حجابشان این‌ها سنت حسنه است و ماندگار است اول اخبار این نبود به اخبار گویان عزیز گفتند با صلوات بر محمد و آل محمد چند میلیون نفر صلوات فرستادند این سنت قشنگی است من گاهی وقت‌ها دیدم مجریان عزیز از شما هم گاهی وقت‌ها شنیدم وقتی خواستند آخر برنامه خداحافظی بکنند گفتند ان شاء الله روز بدون گناهی داشته باشید این یک سنت است چه اشکالی دارد ما می‌گوییم شاد و خرم و با نشاط باشید یک سنت بگذاریم در برنامه‌های صدا و سیما آخرین لحظه مجری بگوید ان شاء الله روز بدون گناهی داشته باشید روز داشته باشیم که ما را به انتظار نزدیک بکند این یک سنت است این سنت‌ها آن طرف به درد ما می‌خورد این جا که خیلی برکات دارد این‌ها کارهایی است که می‌توانیم برای خودمان انجام بدهیم.

شریعتی: ان شاء الله این آخرین برنامه‌ی ما در سال 1393 است چقدر خوب است با نکاتی که حاج آقا ماندگاری گفتند یاد اموات کردیم ثواب این آیات را هدیه می‌کنیم به روح امواتمان یادمان بکنیم از حاج آقای مهندسی رحمت و رضوان خدا بر ایشان باد برمی‌گردیم در بخش دوم هم همراه شما خواهیم بود امروز صفحه‌ی 389 قرار روزانه‌ی ماست آیات 29 ام تا 35 ام سوره‌ی مبارکه‌ی قصص تمام لحظات زندگی تان منور به نور صلوات بر محمد و آل محمد باشد

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

فَلَمَّا قَضَى مُوسَى الْأَجَلَ وَسَارَ بِأَهْلِهِ آنَسَ مِن جَانِبِ الطُّورِ نَارًا قَالَ لِأَهْلِهِ امْکُثُوا إِنِّی آنَسْتُ نَارًا لَّعَلِّی آتِیکُم مِّنْهَا بِخَبَرٍ أَوْ جَذْوَةٍ مِّنَ النَّارِ لَعَلَّکُمْ تَصْطَلُونَ ?29? فَلَمَّا أَتَاهَا نُودِیَ مِن شَاطِئِ الْوَادِ الْأَیْمَنِ فِی الْبُقْعَةِ الْمُبَارَکَةِ مِنَ الشَّجَرَةِ أَن یَا مُوسَى إِنِّی أَنَا اللَّـهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ ?30? وَأَنْ أَلْقِ عَصَاکَ فَلَمَّا رَآهَا تَهْتَزُّ کَأَنَّهَا جَانٌّ وَلَّى مُدْبِرًا وَلَمْ یُعَقِّبْ یَا مُوسَى أَقْبِلْ وَلَا تَخَفْ إِنَّکَ مِنَ الْآمِنِینَ ?31? اسْلُکْ یَدَکَ فِی جَیْبِکَ تَخْرُجْ بَیْضَاءَ مِنْ غَیْرِ سُوءٍ وَاضْمُمْ إِلَیْکَ جَنَاحَکَ مِنَ الرَّهْبِ فَذَانِکَ بُرْهَانَانِ مِن رَّبِّکَ إِلَى فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ إِنَّهُمْ کَانُوا قَوْمًا فَاسِقِینَ ?32? قَالَ رَبِّ إِنِّی قَتَلْتُ مِنْهُمْ نَفْسًا فَأَخَافُ أَن یَقْتُلُونِ ?33? وَأَخِی هَارُونُ هُوَ أَفْصَحُ مِنِّی لِسَانًا فَأَرْسِلْهُ مَعِیَ رِدْءًا یُصَدِّقُنِی إِنِّی أَخَافُ أَن یُکَذِّبُونِ ?34? قَالَ سَنَشُدُّ عَضُدَکَ بِأَخِیکَ وَنَجْعَلُ لَکُمَا سُلْطَانًا فَلَا یَصِلُونَ إِلَیْکُمَا بِآیَاتِنَا أَنتُمَا وَمَنِ اتَّبَعَکُمَا الْغَالِبُونَ ?35?

ترجمه:

چون موسی آن مدت را به پایان برد و با خانواده اش رهسپار [مصر] شد، از جانب طور آتشی دید، به خانواده اش گفت: درنگ کنید که من آتشی دیدم، [می روم] شاید خبری از آن برای شما بیاورم یا پاره ای از آتش را می آورم تا گرم شوید. (29) چون نزد آن آمد، از جانب راست آن وادی در آن جایگاه مبارک از آن درخت ندا رسید که ای موسی! یقیناً منم خدا پروردگار جهانیان، (30) و عصایت را بیفکن. پس وقتی آن را دید که تند و سریع حرکت می کند، گویا ماری باریک و تیزرو است، پشت کنان گریخت و به پشت سر برنگشت. [ندا آمد:] ای موسی! پیش آی و مترس، بی تردید تو [از آسیب و گزند آن] در امانی، (31) دستت را در گریبانت ببر تا بدون هیچ عیبی سفید و درخشان بیرون آید، و برای [از بین رفتن] ترسی که دچارش شده ای دو دستت را بر سینه بگذار، پس این دو معجزه از ناحیه پروردگار توست به سوی فرعون و اشراف و سران او که همواره مردمی نافرمان هستند. (32) گفت: پروردگارا! من یک نفر از آنان را کشته ام، می ترسم مرا بکشند، (33) و برادرم هارون زبانش از من گویاتر است، پس او را همراه من بفرست که یاور و دستیارم باشد تا [در همه امور] مرا تصدیق کند؛ زیرا می ترسم [فرعون و فرعونیان] تکذیبم کنند. (34) [خدا] گفت: به زودی قدرت و نیرویت را به وسیله برادرت افزون کنم، و برای هر دوی شما به خاطر معجزات ما [که در اختیارتان نهاده ام] قدرتی قرار می دهم که آنان به شما دست نیابند، شما و آنان که از شما پیروی کنند، پیروزید. (35)

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

شریعتی: خوشحالیم خدمت شما هستیم صمیمانه آرزو می‌کنم سالی که پیش روست سالی سراسر پر از خیر و برکت باشد و مزین شده به نام حضرت زهرا سلام الله علیها تمام لحظات زندگی مان منور به نور آن حضرت باشد و همه مان مشمول شفاعت ایشان شویم. اشاره‌ی قرآنی امروز را بفرمایید.

حاج آقا ماندگاری: آیه‌ی 34 را با مدد از وجود نازنین امام رضا سلام الله علیه اشاره می‌کنم یکی از بهترین باقیات صالحات اولاد صالح است ما می‌بینیم نمی‌توانیم با بچه مان حرف بزنیم ولش می‌کنیم حضرت موسی دید نمی‌تواند با امت اش حرف بزند از خدا خواست هارون را همراه من کن چون لسان او فصیح تر است بهتر می‌تواند مقاصد را بگوید این یک نکته‌ی تربیتی است پدر مادرها اگر خودتان نمی‌توانید با فرزندتان بزرگ تر‌ها نمی‌توانید با کوچک تر‌ها‌ای مربی‌ها نمی‌توانید با عزیزان صحبت کنید از کس دیگری کمک بگیرید ولو هزینه داشته باشد این هم یک قدم برای تربیت اولاد است قرآن می‌گوید کسر شأن نیست حضرت موسی که پیامبر اولوالعزم بود به خدا گفت این وزیر من شود کمک من می‌کند اشکال ندارد من که خیلی برای خودم ادعایی دارم شاید بخواهم من به بچه‌ی ده ساله ام یک نکته‌ای را بگویم شاید پانزده ساله اش راحت تر بگوید زبانش نزدیک است من کمک بگیرم هزینه‌ای هم لازم شد خرج بکنم می‌تواند در تربیت اولاد کمک بکند.

شریعتی: بعضی از اموات می‌دانیم مرتکب گناهی شدند از روی غفلت و جهل آیا باز هم این نکاتی که گفته اید ثوابش به آن‌ها می‌رسد یا نه.

حاج آقا ماندگاری: کسی که مرده مثل عزیزی که بازداشت است عزیزی که بازداشت شده خودش پول ندارد اقوامش چه کار می‌کنند؟ کمکش می‌کنند حالا عزیز ما در برزخ بازداشت شده خیلی ساده اولین کاری که ما برای عزیزی که احساس می‌کنیم گناه کار بوده و از دنیا رفته به نیت او استغفار کنیم قطعا خدا قبول می‌کند این که قرآن فرموده استغفار ما برای خودمان و اموات و دیگران زنده و مرده اثر دارد پس استغفار را داشته باشیم شب و روز یا می‌رویم سر قبرشان دوم صدقه به نیتشان بدهیم اگر حقوق واجبی را می‌دانیم از بین برده اند به عنوان رد مظالم بدهیم اگر نه صدقه به نیت آن‌ها به طور کلی بدهیم بار آن‌ها را سبک می‌کند در کارهای خیر آن‌ها را شریک کنیم مثلا من دارم بنای خیری می‌سازم یک لیوان آب دست یکی می‌دهم قدم خیری برمی‌دارم بگویم خدایا این هم به نیت خودم هم به نیت پدرم ثواب ما هم کم نمی‌شود مثل قصه‌ی نیابت است وقتی یک عملی را نیابت می‌کنیم از صد نفر تا هزار نفر این مثل هندوانه نیست که بین صد نفر و هزار نفر سهم‌ها فرق بکند این مثل خورشید است هر چقدر از نور خورشید استفاده بکنند از خورشید چیزی کم نمی‌شود مثل چشمه است هر چقدر آب بردارند کم نمی‌شود پس در خیرات آن‌ها را شریک بکنیم چهار عباداتی که احتمال می‌دهیم انجام نداده انجام دهیم عبادت‌های استیجاری نیابتی نماز روزه حج

شریعتی: بعضی‌ها متاسفانه خودکشی کردند یک جور دیگری به آن‌ها نگاه می‌شود احساس می‌کنند آن‌ها مستحق چیزی نیستند ما وظیفه‌ای داریم در قبال آن ها.

حاج آقا ماندگاری: خواهش می‌کنم از لفظ خودکشی برای آن‌ها استفاده نکنیم چون لفظ خودکشی گناه است گناه کبیره است ما حق نداریم گناه کبیره را چون یقین نداریم معلوم نیست خودش را کشته باشد شاید اتفاقی افتاده شاید جنون لحظه‌ای برایش ایجاد شده این از دنیا رفته چون به ما تاکید شده اسم گناه را نسبت ندهیم به خیر آن‌ها را یاد کنیم اولا از لفظ خود کشی استفاده کنیم بگوییم بنده‌ی خدایی به هر دلیل از دنیا رفته او هم مثل سوال قبلی است اگر خدای نکرده به خودکشی هم بوده که گناه کبیره بوده به استغفار بیشتر نیاز دارد او به صدقه بیشتر نیاز دارد او به شراکت در اعمال خیر ما بیشتر نیاز دارد او به اعمال عبادی که احتمالا از او فوت شده بیشتر نیاز دارد که تدارک کنیم من احساس می‌کنم این کارها را داشته باشیم قطعا می‌توانیم به او کمک کنیم به آن‌هایی که زنده اند به زنده‌ها می‌توانیم تذکر دهیم که خود کشی گناه کبیره است در دین ما قائل به خودکشی نیستیم می‌توانیم صورت مسئله‌ها را دستکاری کنیم خودمان را به بن بست برسانیم چون فکر خودکشی بیاید به ذهن ما شیطان می‌شود کارگردان تمام ابزارش را برای ما آماده می‌کند برو خودت را آویزان کن پرت کن برو این را بخور آن کار را بکن شیطان می‌شود کارگردان فکر خودکشی مثل فکر گناه کبیره نباید بکنیم.

 


  
  

قبل از اینکه به بحث اجرایی یادواره ی شهدا و چگونگی برگزاری یک یادواره ی شهدا بپردازم بحث کوتاهی را در خصوص تاریخچه ی برگزاری یادواره شهدا خدمتتان بازگو می کنم.

تاریخچه ی یادواره های شهدا :

اگر ما از سال 70 تا 80 را دهه ی اول، از 80 تا 90 را دهه ی دوم و از 90 تا 1400 را دهه ی سوم بنامیم روند یادواره ها در این زمان به این صورت بوده است:  

در سه سال اول برنامه های مربوط به شهدا بیشتر حول نوحه خوانی و روضه خوانی و بازگو کردن خاطرات آنها بوده است. که الحق مردمان آن زمان این امر را به خوبی برگزار کردند. (منظور سالهای 67 تا 70 است)

در دهه ی اول یعین بین 80 تا 70 شکافی بین شهدا افتاد و یادواره ها به حالت های گوناگون برگزار شد. (حرفم را به اشتباه نگیرید، منظورم روند برگزاری یادواره هاست!) اگر شهید مسئول بود یا در جایی فعالیت می کرد آن ارگان به دنبال جلوه نمایی بود. از این رو شهدایی که کم سن و سال یا سرباز بودند در این یادواره ها جایی نداشتند.

یادواره های دهه ی اول همانند سه ساله ی اول بود با تغییراتی کوچک، مثلاً برخی یادواره ها به جای مسجد در سالن های همایش و با حضور مدعو برگزار می شد که حاله ای از یادواره های دهه ی دوم را نشان می دادند.

در دهه ی دوم یعنی بین سال های 80 الی 90 شمسی ، شکاف بین شهدا با انجام کار فرهنگی از طرف ارگان های مختلف و چاپ و نشر کتاب ها و مجلات مختلف در خصوص دفاع مقدس، کمتر و کمتر شود. یعنی همه ی شهدا را مثل سال های ابتدایی دیدند؛ برای همه ی آن ها یادواره ای به خصوص و درخور توجه برگزار کردند. که از این حیث بسیار مورد توجه قرار گرفته بود.  

در این دهه در انتهای مراسم به نوحه خوانی می پرداختند، آن هم نه برای خود شهید بلکه برای امام حسین (علیه السلام ) و دیگر ائمه ی معصومین، که از این حیث پیشرفت قابل توجهی کرده بودند.

با گذشت سال ها یعنی در همین سال هایی که ما در آن هستیم، افراد به فکر زیبایی و ظریف کاری در نشان دادن فرهنگ دفاع مقدس افتادند. که در این خصوص می توان به برخی نمایشگاه های دفاع مقدس و یادواره های شهدا اشاره کرد.

حال باید چگونه یادواره ای برگزار کنیم؟

ما باید با در نظر داشتن سبک و سیاق دهه ی دوم یادواره های شهدا به سوی یادواره های دهه ی سوم بپردازیم.

دهه ی سوم دهه ی نشر دفاع مقدس است. زیرا دفاع مقدس و شهدا در دل و جان بچه های انقلاب رخنه نکرده است. و هم اکنون بچه های انقلاب عملاً برگزاری این یادواره ها را در دست گرفته اند، لذا  شناخت کافی و وافی از آن ندارند. در نتیجه نیازمند برنامه های ظریف فرهنگی برای نشر دفاع مقدس در کنار برگزاری یادواره شهدا هستیم. که انشاءالله به اختصار به توضیح چنین برنامه هایی می پردازم. 

برگزاری یادواره شهدا :

تبلیغات :

1.      بنرهای تبلیغاتی که در سراسر منطقه ی برگزاری یادواره شهدا نصب خواهد شد

2.      پوستر های تبلیغاتی که همچون بنر در منطقه برگزاری یادواره شهدا نصب خواهد شد.

3.      کارت دعوت برای خانواده های شهدا

نکته : لازم به ذکر است که طرح مربوط به یادواره ی هر سال یک طرح به خصوص باشد که تمامی طرح ها بر اساس آن طراحی شود. زیرا در این صورت مردم منطقه نسبت به طرح یادواره شهدا شرطی شده و همیشه با یک نگاه به یاد آن می افتند.

4.      تبلیغات سایبری : این بحث یکی از نکات ظریفی است که باید به هنگام برگزاری هر یادواره شهدا به آن بپردازیم. این تبلیغات به دوصورت انجام می پذیرد. اول اطلاع رسانی به سایت ها خبری و تحلیلی و فرهنگی ، و دوم میل زدن به دوستان و آن ها به دوستان خود. لذا در این صورت نیز موج جدیدی از تبلیغات در جامعه ی اطراف جاری و ساری می شود.

نکته : تبلیغات سایبری بیش از اینکه جنبه ی تبلیغاتی اش اهمیت داشته باشد جنبه ی فرهنگی اش مد نظر است. زیرا در کنار آن می توان نکاتی را از شهدا بیان کنیم و چون اینترنت مختص افراد مذهبی نیست؛ لذا وجود این دست مطالب در اینترنت بسیار واجب و ضروری است.

محتوا:

محتوای برگزاری یادواره مهمترین بخش است. زیرا یادواره انجام وظیقه نیست بلکه انجام تکلیف است. در وظیفه آدمی شاید کمی قصور کند ولی در انجام تکلیف باید هر آنچه در اختیار داریم را بگذاریم تا آن چه باید بشود ، بشود. از طرفی دیگر ما باید تا عمر داریم یاد شهدای دفاع مقدس را گرامی بداریم ، نمی شود با کار های تکراری این رسالت را به انجام برسانیم. پس با پرداختن به محتوا و کارهای جانبی یادواره باید رسالت خود را به خوبی هر چه تمام تر انجام دهیم.  

1.      قاری :  سعی کنیم از قاری تراز اول استفاده کنیم تا در همان ابتدا حال و هوای مراسم تغییر کند.

نکته : قبل از اذان در تلویزیون نوایی پخش می شود چه خوب است که آن را بگیریم و قبل از خواندن قرآن آن را پخش کنیم. (حال و هوای قرآن گرفته ام)

2.      مجری : فردی باشد که خود با شهدا آشنا و لحن مذهبی گونه ی شیرینی داشته باشد.  

3.      مدعو : صفار هرندی – سردار کوثر – و ...  بسته به این است که سیاست گذاری یادواره به چه سمت و سویی گرایش داشته باشد. فرهنگی یا سیاسی

4.      ذکر خاطره : این امر می تواند حتی توسط یکی جوان ها ولی به صورت تئاتر و نمایش برگزار شود.

5.      سرود : نیازمند شعری قوی است.

پیشنهاد : سرودی پیدا شود و چند نفری آن را تمرین کنند و در انتهای مجلس جمع خوانی شود. باید خود سرود بر روی کاغذ نوشته شده باشد و به تمامی افرادی که در یادواره شرکت می کنند داده شود. مثل مراسم هایی که در حسینیه امام خمینی (ره) در حضور مقام معظم رهبری برگزار می شود.

6.       کلیپ : دوحالت دارد. یک حالت در خصوص شهدایی است که یادواره در خصوص آن هاست. و دوم کلیپی در خصوص دفاع مقدس است.

نکته : از طرفی چون می خواهیم به سمت و سوی یادوراه های دهه ی سوم نزدیک شویم می توانیم از کلیپ های حزب الله لبنان و فلسطین نیز بهره ببریم. چرا که باید بگوییم آن ها ادامه دهنده ی راه شهدای هشت سال دفاع مقدس اند.

7.      ایستگاه بلوتوث صلواتی :  می توان در داخل حیاط ایستگاهی با نام بلوتوث صلواتی تشکیل داد و در آن جا به بلوتوث کلیپ شهدا ، نوای شهدا و ... پرداخت. کلیپ های حزب الله هم خوب است. چه خوب است که کلیپ های پخش شده در یادواره را برای موبایل آماده کرد و در آنجا به افراد شرکت کننده داد.

8.      خواندن دلنوشته : دلنوشته ای اثر گذار که دل همه را به سوی دفاع مقدس بکشاند و از او سخن بگویند. باید به گونه ای خوانده شود که دل افراد حاضر در یادواره بشکند و یاد آن دوران بیفتند. این جای مراسم بسیار مهم است.

9.      هدیه :  هدیه ی به چند بخش تقسیم بندی می شود :

1.      Cd مولتی مدیا شهدا (اگر درست کرده اید)

2.      وصیت نامه های شهدا

3.      خودکار

4.      پوشه

5.      هدیه ای کوچک ولی خاص ( باید در مهستان به دنبال آن باشیم)

10.  نمایشگاه : بخش نمایشگاه را در خارج از مسجد می توان درست کرد. باید برای نمایشگاه امسال سعی کنیم فکری نو داشته باشیم و برای تهیه ی آن زمان بیشتر خرج نماییم. برای هرچه بهتر شدن این قضیه می توانیم به نمایشگاه های دائمی دفاع مقدس سر بزنیم تا ایده های نو را بدست آوریم.  

11.  تزئینات داخلی مسجد : باید هارمونیک باشد و همه ی تزئینات به همدیگر بخورد. نه یک مشرق و دیگری مغرب باشد.

12.  فیلمبرداری: فیلمبرداری باید با وجود سه دوربین گرفته شود که این دوربین ها باید به ویدئوپرژکتورها نصب شده باشند و با همدیگر هماهنگ باشد. تغییر تصاویر و ....

13.  گروه ساخت مستند از خود یادواره : ما باید در کنار این که یادواره را انجام می دهیم فیلم ها و عکس های مختلفی را از پشت صحنه ی این یادواره بگیریم تا هم در گزارشات از آن ها استفاده کنیم و هم در مولتی مدیای بعد از مراسم.

14.  مولتی مدیای بعد از برگزاری یادواره شهدا : پس از برگزاری یادواره مولتی مدیای این مراسم ساخته خواهد شد تا در دسترس مردم نیز قرار گیرد. طراحی این مولتی مدیا باید از هم اکنون آغاز گردد تا بعد از مراسم خیلی سریعتر از زمان ممکن چاپ شده و به دسترس عموم برسد. این کار فرهنگی است نه اطلاع رسانی پس باید به آن پرداخت.

15.  بخش پیشنهادی : دو بخش دیگر برای اضافه کردن به سین برنامه می توان در نظر داشت :

1.      آواز خوانی : فردی را که چند سالیست آواز خوانی می کند را دعوت کنیم تا در مراسم یکی از شعر هایی مورد نظر ما را به صورت سحر خوانی بخواند. این نوع خواندن دل و جان را صفا می دهد.

2.      تئاتر : نمی دانم چه تئاتری ولی باید دیگر وارد این تیپ کارهای فرهنگی در یادوراه های شهدا بشویم.

ببخشید سرتون و درد آوردم


94/1/22::: 6:58 ع
نظر()
  
  
<      1   2   3   4   5   >>   >