سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مردمى خدا را به امید بخشش پرستیدند ، این پرستش بازرگانان است ، و گروهى او را از روى ترس عبادت کردند و این عبادت بردگان است ، و گروهى وى را براى سپاس پرستیدند و این پرستش آزادگان است . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :214
بازدید دیروز :144
کل بازدید :342471
تعداد کل یاداشته ها : 423
103/9/2
11:46 ع
مشخصات مدیروبلاگ
 
مسلم فروزان نیا[102]

خبر مایه
لوگوی دوستان
 

«مَّن یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ  وَ مَن تَوَلىَ‏ فَمَا أَرْسَلْنَاکَ عَلَیْهِمْ حَفِیظًا(80) وَ یَقُولُونَ طَاعَةٌ فَإِذَا بَرَزُواْ مِنْ عِندِکَ بَیَّتَ طَائفَةٌ مِّنهُْمْ غَیرَْ الَّذِى تَقُولُ  وَ اللَّهُ یَکْتُبُ مَا یُبَیِّتُونَ  فَأَعْرِضْ عَنهُْمْ وَ تَوَکلَ‏ْ عَلىَ اللَّهِ  وَ کَفَى‏ بِاللَّهِ وَکِیلاً(81) أَ فَلَا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْءَانَ  وَ لَوْ کاَنَ مِنْ عِندِ غَیرِْ اللَّهِ لَوَجَدُواْ فِیهِ اخْتِلَافًا کَثِیرًا(82) وَ إِذَا جَاءَهُمْ أَمْرٌ مِّنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُواْ بِهِ  وَ لَوْ رَدُّوهُ إِلىَ الرَّسُولِ وَ إِلىَ أُوْلىِ الْأَمْرِ مِنهُْمْ لَعَلِمَهُ الَّذِینَ یَسْتَنبِطُونَهُ مِنهُْمْ  وَ لَوْ لَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَتُهُ لاَتَّبَعْتُمُ الشَّیْطَنَ إِلَّا قَلِیلًا(83) فَقَاتِلْ فىِ سَبِیلِ اللَّهِ لَا تُکلََّفُ إِلَّا نَفْسَکَ  وَ حَرِّضِ المُْؤْمِنِینَ  عَسىَ اللَّهُ أَن یَکُفَّ بَأْسَ الَّذِینَ کَفَرُواْ  وَ اللَّهُ أَشَدُّ بَأْسًا وَ أَشَدُّ تَنکِیلًا(84) مَّن یَشْفَعْ شَفَاعَةً حَسَنَةً یَکُن لَّهُ نَصِیبٌ مِّنهَْا  وَ مَن یَشْفَعْ شَفَاعَةً سَیِّئَةً یَکُن لَّهُ کِفْلٌ مِّنْهَا  وَ کاَنَ اللَّهُ عَلىَ‏ کلُ‏ِّ شىَ‏ْءٍ مُّقِیتًا(85) وَ إِذَا حُیِّیتُم بِتَحِیَّةٍ فَحَیُّواْ بِأَحْسَنَ مِنهَْا أَوْ رُدُّوهَا  إِنَّ اللَّهَ کاَنَ عَلىَ‏ کلُ‏ِّ شىَ‏ْءٍ حَسِیبًا(86)»

ترجمه آیات:

«هر که از پیامبر اطاعت کند، از خدا اطاعت کرده است. و آنان که سرباز زنند، پس ما تو را به نگهبانى آنها نفرستاده‏ایم. (80) مى‏گویند: فرمانبرداریم. و چون از نزد تو بیرون شوند گروهى از ایشان به شب خلاف آنچه تو مى‏گویى اندیشه‏اى در دل مى‏پرورند. و خدا آنچه را شب در خاطر گرفته‏اند مى‏نویسد. پس، از ایشان اعراض کن و بر خداى توکل کن که او کارسازى را کافى است. (81) آیا در قرآن نمى‏اندیشند؟ هر گاه از سوى دیگرى جز خدا مى‏بود در آن اختلافى بسیار مى‏یافتند. (82) و چون خبرى، چه ایمنى و چه ترس به آنها رسد، آن را در همه جا فاش مى‏کنند. و حال آنکه اگر در آن به پیامبر و اولو الامرشان رجوع مى‏کردند، حقیقت امر را از آنان درمى‏یافتند. و اگر فضل و رحمت خدا نبود، جز اندکى، همگان از شیطان پیروى مى‏کردید. (83) پس در راه خدا نبرد کن که جز بر نفس خویش مکلف نیستى، و مؤمنان را به جنگ برانگیز. شاید خدا آسیب کافران را از شما باز دارد و خشم و عذاب خدا از هر خشم و عذاب دیگرى سخت‏تر است. (84) هر کس در کار نیکى میانجى شود او را از آن نصیبى است و هر کس در کار بدى میانجى شود او را از آن بهره‏اى است. و خدا نگهبان بر هر چیزى است. (85) چون شما را به درودى نواختند به درودى بهتر از آن یا همانند آن پاسخ گویید. هرآینه خدا حسابگر هر چیزى است. (86)»

آقای براتی: در این آیات نورانی که از کلام الله مجید تلاوت شد، چه نکاتی را آقای دکتر رفیعی برای ما بیان می‌کنند.

حاج آقای رفیعی: می‌فرماید: «وَ إِذَا جَاءَهُمْ أَمْرٌ مِّنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ» بعضی‌ها تا یک خبر ناراحت کننده یا یک خبر امید بخش می‌شنوند، «أَذَاعُواْ بِهِ» فوراً شایعه و پخش می‌کنند، صبر کنید. حتی خبر خوب را هم ندهید. یکی از عوامل ناامنی اجتماعی، شایعه پراکنی است و گناه بسیار بزرگی است. قرآن کریم می‌فرماید: لعنت خدا و عذاب دردناک بر کسانی که دوست دارند «إِنَّ الَّذینَ یُحِبُّونَ أَنْ تَشیعَ الْفاحِشَةُ» (نور/83) دوست دارند با شایعه پراکنی و گسترش فحشا در جامعه، عذاب الیم و دردناک دارند. خیلی عجیب است، این آیه می‌فرماید: عده‌ای وقتی خبری به آنها می‌رسد، یا امید بخش «مِّنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ» یا نگران کننده، «وَ لَوْ رَدُّوهُ إِلىَ الرَّسُولِ وَ إِلىَ أُوْلىِ الْأَمْرِ مِنهُْمْ» اگر به کارشناسش برگردند، نزد پیغمبر بروند، خدمت آقا برسند، یا به اولی الامر و پیشوایان به کسانی که خبر دارند، قصه را به آنها برگردانند، می‌فرماید: «لَعَلِمَهُ الَّذِینَ یَسْتَنبِطُونَهُ مِنهُْمْ» آنهایی که آگاه هستند، خبر دارند، از قضیه با خبر می‌شوند و می‌گویند: این درست بود، این غلط بود. این خیلی نکته مهمی است.

یکی از عوامل ناامنی را قرآن می‌فرماید: قضاوت زود و سریع است. دامن زدن که در کشور ما هم زیاد است. یکی از غصه‌هایی که من می‌خورم همین روزنامه‌ها است. که امروز می‌نویسند و فردا تکذیب می‌کنند. می‌گوید: این طرفش اشتباه بود. آن کسی که گفته بود، اینقدر را دروغ گفته بود. یعنی من این را مکرر دنبال می‌کنم. سعی کنیم همیشه در هر کاری به کارشناس اصلی‌اش رجوع کنیم. دامن نزنیم و در واقع خودمان هم توجه داشته باشیم.

یکی از علما از جایی عبور می‌کرد، دید دو جوان کم سن و سال با هم صحبت می‌کنند و می‌گویند: می‌دانید دختر فلانی خیلی طلا دارد. سینه ریز فلان دارد. ایشان آمد جلو گفت: شما تا به حال حمام زنانه رفته‌اید؟ گفتند: ما که حمام زنانه نمی‌رویم. گفت: پس این طلاهایی که می‌گویید، چون دختر من پوشیه هم می‌زند و از خانه بیرون می‌آید، یعنی حجاب کامل دارد. گفتند: آقا کسی به ما گفته است. بسیاری از اخبار را وقتی دنبال می‌کنیم، می‌بینیم منشأ آن یک منشأ واقعی و حقیقی نیست، هواس ما جمع باشد. «أَ لَمْ یَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ یَرى‏» (علق/14) خدا می‌بیند، ناظر است.

علامه طباطبایی وقتی از نجف خواستم بیایم خدمت قاضی طباطبایی رفتم. گفتم: یک نصیحتی کنید. آقا فرمودند: «أَ لَمْ یَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ یَرى‏» همیشه این در ذهنت باشد. امام می‌فرمود: عالم محضر خداست.

کلمه سکینه به معنی آرامش است و شش مرتبه هم در قرآن آمده است. اول من خواستگاه قرآنی بحث را بگویم. قرآن کریم می‌فرماید: «أَنْزَلَ اللَّهُ سَکینَتَهُ عَلى‏ رَسُولِهِ وَ عَلَى الْمُؤْمِنین‏» (توبه/26)

واژه‌ی دیگری که این معنا را در قرآن می‌رساند واژه اطمنیان است که شما آیه را خواندید. «أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» یا «یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ» (فجر/27) یا «وَ لکِنْ لِیَطْمَئِنَّ قَلْبی‏» (بقره/260) همین دو واژه کافی است. واژه سکینه و واژه اطمینان دو واژه عربی است که به معنای آرامش است.

یک راه کسب آرامش خود دعاست. زیارت امین الله را زیاد بخوانید. مخصوصاً در حرم‌های ائمه، سیزده دعا در زیارت امین الله است. زیارت امین الله از امام سجاد(ع) است. از آن زیارت‌های کم سلام هم است که خیلی سلام ندارد. اولین دعایی که می‌کنیم «فَاجْعَلْ نَفْسِی مُطْمَئِنَّةً بِقَدَرِک‏» خدایا به من آرامش بده، بدانم تو برنامه‌ریز هستی. وقتی تو برنامه‌ریز هستی من دیگر نگران نیستم. تقدیر توست. البته نمی‌نشینم گوشه‌ای و نظاره‌گر باشم. تلاشم را می‌کنم.

پسر امام صادق(ع) مریض بود. می‌رفت و می‌آمد و تلاش می‌کرد. همه کوشش‌ها را کرد و این مریض را خوب کرد. یکوقت یک کسی کنار آقا آمد و گفت: بچه از دنیا رفت. امام صادق نشست و آرام شد. گفتند: چه شد؟ فرمود: «إِنَّا أَهْلَ الْبَیْتِ إِنَّمَا نَجْزَعُ قَبْلَ الْمُصِیبَة» (کافی/ج3/ص225) ما همه تلاشمان قبل از واقعه است. «فَإِذَا وَقَعَ أَمْرُ اللَّهِ رَضِینَا» حالا که اتفاق افتاد، دیگر صبور هستیم. «مُطْمَئِنَّةً بِقَدَرِک‏»

دعایی هم یاد بدهیم که ساده هم هست. یکی از صلوات‌هایی که نقل شده همین تعبیر آمده است.«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْزِلْ عَلَیَّ مِنْکَ سَکِینَة» (بحارالانوار/ج94/ص378) این حدیث از امام باقر(ع) است. در کتاب تهذیل الاحکام شیخ طوسی دیدم، که ساده است. «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْزِلْ عَلَیَّ مِنْکَ سَکِینَة» خود همین آرامش می‌آورد.

دو، سه شب قبل یک خانم و آقایی جلوی مرا گرفتند، خیلی زوج موفق و مهربانی بودند. گفت: حاج آقا زندگی ما خیلی گرم است. خیلی همدیگر را دوست داریم، ولی احساس می‌کنیم به ما حسادت می‌شود، چشممان می‌زنند. از همین هم نگران هستیم. خود همین یک اضطراب است. همین ما را به هم می‌ریزد، چه کار کنیم؟ گفتم: صبح به صبح، سوره ناس و فلق را بخوانید و یک صدقه هم برای سلامتی امام زمان بگذارید. ذکر «لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم» را هم بخوانید. آرامش می‌دهد. حتماً نباید نزد دعا نویس بروند.

در روایت دیدم کسانی که از چشم زخم می‌ترسند، این هم خودش یک عامل اضطراب است. سه مرتبه داریم که بگویید: «ماشاء الله لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم». یک راه دعاست.

دومین راه کسب آرامش حسن ظن است. ما سه نوع حسن ظن داریم. یکی خوب نیست و دو تا خوب است. حسن ظن به خود خوب نیست. آدم همیشه باید به خودش بدبین باشد. این چه وضع سخنرانی بود من کردم. این چه حرف‌هایی است من می‌زنم؟ اینقدر بهتر از من هست که حرف‌های خوب بزند. چرا این باید باشد که آدم را غرور نگیرد.

وقتی دکتر حجازی از امام(ره) تعریف کرد، فرمود: می‌ترسم اینها را باور کنم. این است که انسان به خودش با همه این تلاشش که برای نهضت و انقلاب انجام داد، فرمود: رهبر من طفلی است که زیر تانک رفت. این خیلی حرف مهمی است.

در دعای کمیل، در دعاهای امام سجاد(ع)، مناجات شکایت کنندگان در مفاتیح هم هست. مناجات خمسه عشرف اصلاً آدم تعجب می‌کند که امام با آن مقام که راوی می‌گوید: وقتی من دیدم امام سجاد در زیر ناودان طلا می‌گوید: من حجم تمام شده بود، داشتیم برمی‌گشتیم، دیدم همینطور مثل باران اشک می‌ریزد، رفتم جلو گفتم: شما دیگر چرا؟ ما اگر گریه کنیم حق داریم. جد شما رسول خدا، پدرت امام حسین، مادرت حضرت زهرا است، رحمت خدا و شفاعت را دارید. فرمود: طاووس یمانی اینها را کنار بگذار. روز قیامت با خود من کار دارند. امام اینها را برای چه می‌گوید؟ برای همان که انسان به خودش باید سوء ظن داشته باشد.

در خطبه‌ی متقین نهج‌البلاغه امیرالمؤمنین وقتی صفات متقین را می‌شمرد یکی این است. «فَهُمْ لِأَنْفُسِهِمْ مُتَّهِمُون‏» (شرح نهج‌البلاغه/ج10/ص132) اینها خودشان همیشه متهم هستند.

اما دو حسن ظنی که خوب است. یکی حسن ظن به مردم است. اگر شما به مردم حسن ظن داشتی، ناآرام نمی‌شوی. آقای عزیز که تا طرف می‌آید با همه سلام می‌کند، به شما یادش می‌رود، شما می‌گویی: می‌خواست کم محلی کند! اگر حسن ظن داشته باشی، بگویی: یادش رفت، حمل بر صحت است و خودت هم اذیت نمی‌شوی. اگر آقای داماد به پای همه بلند شد، شما را ندید. چقدر الآن اختلاف در خانواده‌ها سر همین موضوعات است. حاج آقای قرائتی می‌فرمود: چقدر افراد قهر هستند برای اینکه می‌گویند:ما را شب عروسی سوار مینی‌بوس کرد، فلانی را سوار، سواری کرد. حسن ظن به مردم خوب نیست. نه این می‌خواست ما را تحقیر کند. این می‌خواست ما را بکوبد. نه عزیز من شاید قصد خیر داشت. در بعضی روایات داریم محمل‌های متعدد پیدا کنید. محمل‌های متعدد پیدا کنید برای اینکه پیش نیاید.

یکوقت یکی از علمای بزرگ، پای منبر من نشسته بود. من فکر کردم ایشان رفته است. چون ایشان کار داشت و هرروز می‌رفت. به خاطر کهولت سن هرروز می‌رفت. آن روز احترام کرده بود و نشسته بود. من از روی منبر پایین آمدم، نمی‌دانم ایشان نشسته است. مثل روزهای عادی از مسجد بیرون آمدم. یک نفر کاغذی داد و گفت: آقا چرا شما تکبر داری؟ این آقای بزرگ و این مرجع تقلید نشسته بود. گفتم: مگر ایشان نشسته بود؟ گفتم: والله من ایشان را ندیدم. بالله ایشان را ندیدم. خوب یک احتمال هم بده که آقای رفیعی ایشان را ندید. چرا حمل بر تکبر می‌کنید؟ فردای آن روز رفتم و یک ربع قبل از نماز ایشان در محراب نشستم. دستش را بوسیدم، بنده خدا یادش هم نبود. گفت: شما چه می‌گویی؟ گفتم: من دیروز از جلوی شما رد شدم، مردم حساس شدند این خیلی مهم است. ما اگر این را داشته باشیم نهایتاً نسبت به هم این بدبینی را پیدا نمی‌کنیم. البته این نکته را هم بگویم، در روایت داریم در موضع تهمت قرار نگیرید.

سومی حسن ظن به خداست. اگر شما حسن ظن به خدا داشتی، چرا من یک پسر خواستم، دختر دادی؟ برای اینکه رشدم در دختر است. برای اینکه شاید آن پسر به صلاحم نبود. این همان قصه‌ی حسن ظن خدا است. و خدا در قرآن کریم چند گروه را لعنت کرده، یکی «الظَّانِّینَ بِاللَّهِ ظَنَّ السَّوْءِ» (فتح/6) کسانی که به خدا سوء ظن می‌ورزند. پس دو عامل را برای کسب آرامش گفتیم.

عامل سومی که آرامش می‌آورد کاهش دلبستگی است. هرچه شما دلبستگی‌ات را به همسر و فرزند و دنیا کمتر کردی، آرامتر هستی. کاری که بچه‌های ما در جبهه می‌کردند. عزیزی شهید شد. انشاءالله خدا همه آنها را با رسول الله محشور کند. 19 ساله بود. خواهرش یک لحظه گفت: این آخری‌ها با ما بداخلاقی می‌کرد. گاهی روی ما دست بلند می‌کرد. می‌گفت: من می‌گفتم فلانی از تو بدم می‌آید، می‌گفت: بدت بیاید. بعد می‌گفت: وصیت‌نامه‌اش را که باز کردیم از همه ما عذرخواهی کرد. نوشته بود من می‌خواستم این محبت شما از دل من کمرنگ شود که در جبهه من اثر نگذارد. شما نگویید: چرا نمی‌آید و شش ماه دیر کرد؟

فرزند یکی از علمای بزرگ مریض شد. خیلی حالش بد بود و امام جمعه هم بود. نماز جمعه آمدند و ایستادند و شروع به خواندن سوره منافقون کردند. آن آیه‌ای که در سوره منافقون راجع به اولاد و اموال آمده است. می‌گویند: ایشان سه مرتبه این را در نماز تکرار کرد. همه تعجب کردند که آقا فراموش کرده بود. بعد از نماز به آقا گفتند. فرمود: من این را سه بار تکرار کردم، گویی سه بار جلوی چشمانم جنازه‌ی فرزندم را دیدم. یعنی فکر کردم اگر مُرد هم دیگر اتفاقی نیفتد. این خیلی مهم است. صاحب جواهر پسرش از دنیا رفت. کنار بدن پسرش کتاب جواهرش را نوشت. میرزا جواد آقای ملکی صبح عید غدیر پسرش فوت کرد و در آب خفه شد. گفت: جنازه را در زیر زمین بگذارید، عید مردم را خراب نکنید.

پسر حاج شیخ عباس قمی، می‌گفت: پدر در بستر در حال احتضار بود. صدایم زد و گفت: میرزا علی آقا این کتاب را از این اتاق بیرون ببر. گفتم: چرا؟ فرمودند: این کتاب را خیلی دوست دارم. می‌ترسم همین باعث شود که عزرائیل وقتی می‌آید وابستگی به این کتاب باعث شود من بیمار از دنیا بروم. این خیلی مهم است. گاهی می‌بینی کسی یک وابستگی ساده دارد، شیطان هنگام جان دادن وابستگی‌ها را جلوی چشم آدم می‌آورد. این بچه تو است، پس بگو: خدا نیست تا بچه‌ات نجات یابد. بگو دین نیست. سومین عامل کاهش دلبستگی‌ها است.

عامل چهارم ذکر خداست. «أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» آن دعا باز غیر از این ذکر است. این ذکر همیشه می‌شود باشد. «خوشا آنان که الله یارشان بی *** و ذکر قل هو الله کارشان بی»، «خوشا آنان که دائم در نمازند» الآن ماه رجب است. در این ماه ده هزار «قل هو الله» وارد بود، چند مورد را خواندید؟ خود ذکر آرامش می‌آورد. خدا قسمت نکند که در هواپیما باشید و نقصی رخ بدهد، خیلی سخت است. در هواپیمای اخیر در زاهدان بعضی گفتند: مرگ جلوی چشمانمان بود. اما بعضی همان لحظه آرام هستند. شما که ذکر می‌گویید با آن کسی که آرام است، هیچ فرقی نمی‌کنید. بیفتد هردو می‌میریم، نیفتد هم هردو زنده می‌مانیم. فقط او آرام است و شما ناآرام هستی.

راه پنجم آرامش که در روایت ما آمده است، بحث مقایسه است. سعدی گفت: کفش نداشتم، غصه می‌خوردم. نگاه کردم دیدم یک نفر پا ندارد. گفتم: پس اوضاع من بهتر است. من که کفش ندارم اوضاعم بهتر از کسی است که پا ندارد. نگاه کردن به اینگونه افراد هم مؤثر است.

من در اولین منبر سال 63 این روایت را خواندم. «علامة الشقاوة اربعه» چهار چیز نشانه بدبختی است. «نسیان الذنوب الماضیه» فراموش کردن گناه، «ذکر الحسنات» خوبی‌هایت را به رخ دیگران بکشی. اینها عامل بدبختی است. سوم «نظره فی الدین إلى من هو دونه‏» (مجموعه ورام/ج1/ص169) در امور دینی به پایین دستت نگاه کنی. این عامل بدبختی است، رشد نمی‌کنی. من وقتی به شما می‌گویم: چرا فوق دیپلم داری؟ می‌گویی: فلانی سیکل هم ندارد، فوق دیپلم می‌مانید. ولی اگر گفتید: دکترا، رشد می‌کند. حداقل ارشد می‌گیرد. چهارم «نظره فی الدنیا الی من هو فوقه» آدم در امور دنیا به بالا دست نگاه کند احساس ضعف و شقاوت می‌کند. مقایسه کنیم. مردم خیلی مشکلات دارند.

دختر خانمی برای من نوشته بود، که به اردویی رفته بودند تا جانبازان قطع نخاعی را ببینند. گفت: ما رفتیم به اینها روحیه بدهیم، روحیه گرفتیم. جانباز پ5 سال در رختخواب افتاده بود. به دختری گفت: برای چه افسرده هستی؟ چه مشکلی داری؟ سالم و سر پا هستی. اگر جای من بودی چه می‌کردی؟ من از مدارس خواهش می‌کنم یکبار هم بچه‌ها را به جاهایی مثل موزه عبرت ببرید. اینها در روحیه‌شان اثر می‌گذارد.

همراه داشتن تربت اباعبدالله هم آرامش می‌آورد. یا همراه داشته باشد، یا سجده بر این تربت کند. مقید باشید که نماز شما در تربت اباعبدالله باشد. امام سجاد تربت ابا عبدالله را در کیسه داشت وموقع تربت بر آن سجده می‌کرد.

ائمه ما انگشتر داشتند. غالباً روی انگشترشان هم نشانه‌ای بوده است. مثلاً امام کاظم(ع) آرم انگشترش حسبی الله بود. و لذا اینطور چیزها آرامش بخش است. چرا امام جواد برای امام رضا حرز نوشتند؟ حرز چه بود؟ دعایی که آقا همراه داشتند. خود اینها یک احساس آرامشی به انسان می‌دهد.

عامل بعدی توبه و استغفار است. شما هرچه «استغفر الله ربی و اتوب الیه» بگویی، قلبت نورانی می‌شود. هرچه استغفار کنی، احساس گناه از تو دور می‌شود.

یکی از عوامل اصلی «وَ تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَیْرَ الزَّادِ التَّقْوى‏» (بقره/197) شخصی خدمت رسول خدا آمد گفت: از مرگ می‌ترسم. این هم خودش یک احساس ناآرامی است. بعضی می‌گویند: از مرگ و برزخ و قیامت و حشر و نشر می‌ترسیم. حضرت فرمود: پول دارید؟ پول دارم، پول برای آرامش دنیاست. آقا فرمودند: آن عالم فرستاده‌ای؟ مشهد هتل کرایه‌ کرده باشی و پول هم داشته باشی که نگران نیستی. کسی نگران است که بلیط هتل ندارد. منظور حضرت انفاق و صدقه و کمک به مردم بود. اگر فرستادی ناراحت نباش، چون آدم حداقل پول خودش را دوست دارد و بخاطرش می‌رود و نگران نیست. یکی از عوامل نگرانی دست خالی بودن است.     «وَ تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَیْرَ الزَّادِ التَّقْوى‏» به رحمت خدا امید داشته باشیم. خوف هم داشته باشیم. تلاش کنیم و افکار بیهوده هم به خودمان راه ندهیم.

یکی از چیزهایی که الآن خیلی‌ها را به هم ریخته است، این عرفان‌های کاذب است. عرفان‌های حلقه، افرادی که دفتر و دکان باز کردند. خودشان بعضی اعتقاد ندارند. خود اینها آدم‌هایی هستند که بعضی از اینها در اثر بیماری‌های حرام در غرب از دنیا رفتند. بدانید راه همان است که رسول خدا فرمود: «إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْن‏» (وسایل‌الشیعه/ج27/ص33) قرآن و عترت! امام سجاد فرموده: همه دنیا از بین برود، بمیرند، من یک قرآن داشته باشم، وحشت نمی‌کنم.

خیلی از افراد در ازدواجشان تأخیر می‌افتد، می‌گویند: ما را بستند، ما را سحر کردند، اینطور ترس‌ها را دارند. این ترس ناشی از هر عاملی باشد، راهکارش یکی است. مراجعه به قرآن و عترت و روایات اهل‌بیت، دعا و ذکر، که انشاءالله مرتفع خواهد شد.