حاج آقای رفیعی: بسم الله الرحمن الرحیم. السلام علیک ایتها الصدیقة الشهیده. السلام علیک ایها الحورا الانسیة، شهادت صدیقهی طاهره، ام ابیها، بضعة الرسول، حضرت زهرا(س) را به پیشگاه فرزند بزرگوارشان حضرت بقیة الله الاعظم و همهی علاقمندان به حضرت تسلیت میگویم. عرض سلام دارم خدمت بینندگان عزیز، امیدوارم انشاءالله پیروان خوبی برای حضرت زهرا باشیم و انشاءالله زندگیمان فاطمی شود که اگر فاطمی شد، هم حسینی است و هم مهدوی است و هم در رأی انشاءالله محمدی است. چون حضرت زهرا حلقهی وصل رسول خدا و ائمه است، اگر کسی زندگیاش را فاطمی کرد، مطمئن باشد به سیرهی همهی ائمه عمل کرده است.
آقای شریعتی: خیلی مقدمهی خوبی بود، با همین مقدمه انشاءالله وارد بحث امروز شویم. خوشحال هستیم که فضای برنامه ما معطر و منور به عطر نام و یاد زهرا(س) است. در خدمت شما هستیم و بحث شما را میشنویم.
حاج آقای رفیعی: برای مقدمه دو سه جمله از فضایل حضرت زهرا(س) را از زبان پدر بزرگورشان و از زبان همسر و فرزندانشان یک اشارهی مختصری به خاطر آن نتیجهای که می خواهم بگیرم، بکنم. میدانید یکی از آیاتی که در قرآن مورد بحث در فضایل اهلبیت است، آیهی تطهیر در سورهی مبارکهی احزاب است. این آیه که بین آیاتی و بین جملاتی واقع شده است که راجع به زنان پیغمبر است و جالب است بیش از بیست مرتبه در این سوره و این آیه و آیات قبل و بعدش ضمیر مؤنث است. یعنی ضمیر «کُنَّ» مثلاً فرض کنید «فی بیوتِکُنَّ»، ضمیرهای مؤنث آمده است. اما یک مرتبه عوض میشود میفرماید: «إِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً» (احزاب/33) یعنی «کُم» میشود. معلوم میشود این «کُن» غیر از «کُم» است. معلوم میشود این «بیوت، اهل البیت» غیر از «بیوت» است و خیلی روشن است کسی یک خرده با سیاق عربی و ادبیات آشنا باشد با بلاغت و فصاحت متوجه میشود این اهلبیت، ایم «کُم» غیر از آن «بیوت» و غیر از آن «کُن» است. این راجع به خاندان خاص پیامبر یعنی زهرای مرضیه(س)، امیرالمؤمنین و امام حسن و امام حسین است.
به مصداق آیهی تطهیر، حضرت زهرا معصوم است. چرا؟ چون ما چند گونه طهارت داریم. یک موقع انسان دستش را با آب می شوید. این را طهارت میگویند. یک وقت کسی کافر است، مسلمان میشود، این طهارت اعتقادی میشود. یکوقت شما زکات میدهی، مالت پاک و طاهر میشود. توبه میکنی، قلبت پاکیزه میشود، اما این طهارتی که میگوید: «لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ» خدا شما را پاکیزه قرار داد، همهی پلیدیها را از زندگی شما برد. چو خلاقیت داشتید، چون زمینهاش در شما بود، مثل عصمت میماند. عصمت هم خدادادی است. زمینهاش در معصوم است. خدا شما را پاکیزه قرار داد. اگر حضرت زهرا طاهره شد، طیبه، مطهره، سیرهی او حجت است. اگر او سکوت کرده جت است. اگر دفاع کرده، حجت است. امام او کیست،حجت است. یعنی دیگر این مبنا را اول درست میکنیم. دلیل دیگر برای اینکه آنچه حضرت زهرا میگوید، حجت است و سیرهی او برای ما الگوست، این حدیث نورانی است که رسول خدا فرمود. این حدیث در منابع اهل سنت هم آمده است. فرمود: وقتی قرار شد، من پیغمبر مباهله کنم، پیامبر با مسیحیها در 24 ذی الحجه مقابل هم قرار گرفتند، اسقف بزرگ مسیحیها و رسول خدا، قرار شد همدیگر را نفرین کنند. حالا پیغمبر باید چه کسی را بیاورد؟ عزیزترین کسها و برترین کسها را بیاورد. فرمود: اگر خدا از این چهار مورد برتر رو کرهی زمین سراغ داشت، میگفت: پیامبر آنها را ببر. علی را ببر که جان تو است. فاطمه، فرزندانت، امام حسن و امام حسین. «لو علم الله» اگر خدا میدانست، «ان فی الارض اکرم» روی کرهی زمین از این چهار نفر بالاتر است، امر میکرد. پس این هم دلیل دوم برای اینکه اینها برترین موجودات عالم هستی بعد از رسول خدا هستند.
نکتهی سوم که نکتهی سادهای نیست و نمیشود از کنار آن به راحتی عبور کرد، این است که فرمود: غضب فاطمه، غضب من است. رضای فاطمه، رضای من است. اینکه غضب رسول خدا غضب خدا است، رضای رسول خدا، رضای رسول خداست، این روشن است. این را قرآن میفرماید و شکی نیست. «ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوه» (حشر/7) هرکسی زهرای من از او ناراحت است، من ناراحت هستم و خدا هم ناراحت است. هرکسی زهرا از او راضی است، من راضی هستم، خدا هم راضی است. مجموع اینها را که روی هم بریزیم، خیلی زیاد است. من برای نمونه میگویم.
چهارم اینکه ائمهی ما فرمودند: مادر ما صدیقه است. صدیقه یعنی چه؟ در قرآن کریم کلمهی صدیقه راجع به چه کسی آمده است؟ راجع به حضرت مریم آمده است. صدیقه یعنی کسی که هرچه میگوید، درست است. صدیق صیغهی مبالغه است. غیر از صادق است. صادق به معنی راستگو و راست کردار است. اما صدیق یعنی خیلی اهل درستی و راستی. صدیق یعنی تمام موضع گیریهایش براساس حق است، صحیح است. پس باز با این تعبیر ما برای حجیت سیره و سخنان حضرت زهرا(س) استفاده میکنیم.
آقای شریعتی: ما در رویات هم داریم که اهلبیت(ع) فرزندان حضرت زهرا بگویند: مادر ما حجت ما است؟
حاج آقای رفیعی: این را هم شنیدم و یک روایتی از امام عسگری است که «فاطمة حجت الله علینا» حالا من هم به آن روایت استناد نمیکنم. چون اینقدر منابع داریم که استناد کنیم، آن هم کمک بحث میشود. در واقع مجموعش را روی هم میریزیم و استفاده میکنیم. ولی روایتی هم در تفسیر اطیب البیان داریم.
نکتهی بعدی این است که ائمهی ما تحقیقاً همهی آنها حضرت زهرا را به عنوان یک محور و الگو و یک وسیلهی افتخار مطرح کردند. این حرف سادهای نیست. یعنی کسانی که خودشان الگوهای عالم هستند و معصوم هستند، نمونهاش را عرض میکنم. امیرالمؤمنین(ع) نامهی 28 نهج البلاغه را به معاویه نوشته است. میگوید: «منا سیدة النساء العالمین». جای دیگر میگوید: من به زهرا و پدرش میبالم.
نمونهی دیگری که باز قابل توجه و تأمل است، این است که امام سجاد روی منبر شام وقتی میخواست خودش را معرفی کند، سیدهی نساء العالمین از ماست. یعنی مورد افتخارشان بود. تا آنجا که حتی امام باقر وقتی تب دارد، آب بر سر و صورتش میزند، که یک خرده تبش پایین بیاید، میگوید: یا فاطمه! نام مادرشان را میبرند. این نکتهای دارد. خیلی از اوقات در نظراتی که ائمه میدادند، میفرمودند: در مصحف مادر ما فاطمه این مطلب آمده است. پس حضرت زهرا برای ما سیرهشان حجت است.
ایشان در زمان پیغمبر خیلی نمود نداشتند، یعنی اظهار کلام و سخن، چون پیغمبر بود. نه ایشان، حضرت امیر(ع) همه سخنرانیها و خطبههایش برای بعد از پیغمبر است. حضرت زهرا نمود علمیشان که به هر حال کلمات و مطالبشان باشد، بیشتر بعد از رحلت رسول خداست. این هم خیلی کوتاه بوده است. تا شش ماه هم گفتند ولی بیشتر از این را کسی نگفته است. خطبهی حضرت زهرا دو خطبه است. یک خطبهی فدک است، یک خطبه با زنان مهاجر و انصار است. این نخستین خطبهی رسمی است که از طرف خاندان رسالت صادر شده است.
یکوقتی آیت الله العظمی صافی فرمودند: این خطبه بر خطبای نهجالبلاغه مقدم است. چون هنوز خطبههای نهجالبلاغه صادر نشده بود. در این خطبه غوغا کرده است. کسی میخواهد خط حضرت زهرا را بشناسد، ببیند در خطبهی فدک ایشان از چه کسی دفاع کرده است. و لذا من گاهی به دوستان میگویم: اگر کسی از شما سؤال کرد، آقا دلیل شما برای اینکه بعد از رسول خدا، امیرالمؤمنین (ع) امام و حجت خداست، دلیل شما چیست؟ خیلی دلیل داریم. بگویید: غدیر، حدیث منزلت، آیهی اکمال، اصلاً همهی اینها را یک گوشه بگذارید. خیلی ساده وخودمانی، اگر یک کسی این حرف را بزند، بگوید: دلیل من این است، حضرت زهرا نزدیکترین آدم به پیغمبر بود. ایشان در خانهی پیغمبر بزرگ شده بود. از کودکی با پیامبر بوده است. ام ابیها است. «فداها ابوها» است. کسی است که در این خانه رشد کرده است، بعد از عروسی هم ارتباطش با پیغمبر قطع نشده است. مرتب حضرت آمده و رفته و سرزده و درخانهشان آمده است. ایشان بالاخره میداند نظر پیامبر راجع به امام پس از او چیست؟ شما به ما جواب بدهید که حضرت زهرا بعد از رحلت پیغمبر، شما که العیاذ بالله نمیتوانی بگویی: فاطمهی زهرا بیامام از دنیا رفت. این را که کسی نمیتواند بگوید. حضرت زهرا یک صدیقه است. فاضله و عالمه و محدثه و معصوم است. عصمت الله است. عرض من این است، شما سؤال مرا جواب بدهید که امام ایشان بعد از رسول خدا که بود؟ از چه دفاع کرد؟ برای چه فریاد زد؟همین کافی است. من نمیگویم سلمان و مقداد، شاید شما بگویید: سلمان و مقداد نمیدانستند. اشتباه کردند. اما حضرت زهرا میداند پیغمبر نظرش روی چه کسی بوده است. میدانید که پیغمبر هم در قضیهی امامت امر به دست خداست. فقط وظیفهاش ابلاغ است.اگر حضرت زهرا(س) ذرهای احتمال دیگری در ذهنش بود، اینطور دنبال امیرالمؤمنین دفاع نمیکرد. کسی که از نامحرم نابینا رو میگیرد، قانوناً شاید وظیفه نباشد، اما میخواهد این رسم حفظ شود. بالاخره این مرد است. کسی که خوشحال میشود وقتی به او میگویند: کار خانه با تو، کار بیرون با امیرالمؤمنین باشد. کسی که میفرماید: بهترین چیز برای این زن این است که نامحرم او را نبیند، چرا باید در مسجد بیاید و خطبه بخواند؟ مردها هم بودند. البته حجاب کامل بود. خمار بود، روسری بلند داشتند، جلباب بود که حتی زیر پای حضرت کشیده میشد. در مسجد پرده زده شده بود. زنان بنی هاشم بودند ولی حضرت زهرا خیلی برایش سخت است. به هر حال این حضور که کنار قبر حمزه بیاید و گریه کند. دفاع کند، شب در خانهی مهاجر و انصار برود. این چیزی نیست جز اینکه در دفاع از ولایت و امامت احساس وظیفه کرد.
صدیقه است، طاهره است، مصداق مباهله است، مبارکه است، غضب و رضایش، موضعگیریهایش درست مثل موضعگیریهای رسول خداست. احدی نمیتواند بگوید: حضرت زهرا در این سه، چهار ماه موضعگیری خلاف این داشته است. شما شاهدی پیدا نمیکنید. این برای باور دینی که ما معتقد باشیم به امامت امیرالمؤمنین(ع) و فرزندانش کافی است. صدهاد دلیل دیگر هم فرض کنید نداشته باشیم که داریم. حدیث لوح را داریم. «الْأَئِمَّةُ بَعْدِی اثْنَا عَشَرَ» (فقیه/ج4/ص179) امامان بعد از من، دوازده نفر داریم. اگر یک کسی گفت: آقا من یک دلیل ساده دارم، سادهترین دلیل همین حضور حضرت زهرا است.
آنچه میخواهم امروز خدمت بینندگان عزیز عرض کنم القاب و اوصافی دارد. بعضیها دیدم تا 135 مورد اینها را رساندهاند. چون نام ایشان هم به ابجد 135 میشود تا 135 لقب و اسم است. البته اسامی شاید چند مورد بیشتر نباشد، ولی بقیهاش در همین زیارتنامهشان هم آمده است. «المحدثه، العلیمه، الفاضله، الرشیده، سیدة النساء العالمین، بضعة الرسول» من سه، چهار مورد از اینها را میخواهم برای بینندگان عزیز معنا کنم. حضرت زهرا را از این منظر بشناسند.
یکی از آنها همان است که در مفاتیح آ شیخ عباس قمی اول زیارت حضرت زهرا آورده است. «یا ممتحنه» سلام بر تو ای کسی که مورد امتحان الهی قرار گرفتی. همهی ما در معرض امتحان هستیم. «أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ» (عنکبوت/2) مردم فکر کردید ایمان بیاورید، کافی است، امتحان نمیشوید. امتحان دو نوع است. «وَ بَلَوْناهُمْ بِالْحَسَناتِ وَ السَّیِّئات» (اعراف/168) یعنی گاهی سخت است و گاهی آسان است. حسنات یعنی عافیت، سلامت، رزق، پول. سیئات فقر و نداری و مرگ و میر است. هردو رقمش است. سلیمان شانساش به حسنات افتاد. ایوب صیاد بود و فقر و گرفتاری بسیار داشت. آنچه مهم است و من میخواهم خدمت بینندگان عزیز عرض کنم، این است که مردم در مقابل امتحان الهی سه دسته هستند. یک دسته جزوع هستند. تا امتحان سخت میآید داد و فریاد میکنند. «إِنَّ الْانسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا، إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا» (معارج/19 و20) چرا من اینطور شدم؟ این بد است.
دستهی دوم صبور هستند، میگویند: خدا خواسته، صبر میدهد. شاید ته دلش هم ناراحت است ولی خدا خواسته و صبر میدهد. گاهی شما دیدن یک بیمار در بیمارستان میروید، میگویید: احوالتان چطور است؟ میگوید: حالا که روی تخت بیمارستان هستیم، انشاءالله صبور هستیم. هرچه خدا بخواهد. صبر خوب است، منتهی گاهی ممکن است در این صبر، گلهای هم باشد.
سوم شکور و راضی بودن است. حضرت زهرا ممتحنهای است که راضیه است. یعنی میگوید: پسندم آنچه را، زهرا پسندد. لذا وقتی رسول خدا به خانه آمد و دید، فقر در خانه است و حضرت زهرا واقعاً اذیت میشود، بچه روی پایش است. زبانش به ذکر است. حضرت علی(ع) به یکی از قری فرمود: آنقدر فاطمه در خانهی من مشک به دوش کشید که جای بند مشک به بدنش ماند. آنقدر با دستش آسیاب کرد، که دستش تاول زد. خانمها الآن که ازدواج میکنند، تا هفت، هشت سال بچهدار نمیشوند. بعد هم میگویند: یک بچه کافی است. حضرت زهرا چهار بچه پشت سر هم در یک خانهی ساده دارد. نگویید: آقا او زهرای مرضیه بود. این فرافکنی خیلی بد است. ما گاهی به بعضیها میگوییم: پیغمبر گرامی اسلام بخشید. او که پیغمبر بود. اگر قرار بود من هم اینطور باشم، پیغمبر میشدم. به او میگفتم: عزیز من، قرآن نمیگوید: او پیغمبر بود. قرآن میگوید: «لَقَدْ کانَ لَکُمْ فی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَة» (احزاب/21) این فرافکنی خیلی بد است. آقا به آنها خدا صبر داده بود! نه بابا شکم آنها از غذای بهشت سیر بود! نه بابا اینطور نیست. سه شب گرسنه خوابیده و به مسکین و یتیم و اسیر نان داده است. بشر است! رسول خدا در خندق، از شدت گرسنگی به شکم سنگ میبستند. همان آغاز خدا به او چهار فرزند داده همه هم کوچک هستند، فقیر هم هستند و امکانات امروزی هم نیست ولی راضی است. پس ممتحنه یعنی کسی که در معرض امتحان قرار میگیرد. آنوقت در این ممتحنه آدم صبور، جزوع یا راضی باشد؟ بهترینش این است که راضی باشد. حضرت زهرا راضیهی مرضیه هستند. این یک صفت است.
لقب دوم هم عرض کنم، واژهی «حانیه» است. «حانیه» با «ح» به معنی مهربان است. «المشفق علی زوجها و اهلها» حضرت زهرا حانیه بود. یعنی مهربان بود. میخواهم بگویم: یک خانم هر موقعیتی در خانه دارد، پزشک متخصص است، سرش هم شلوغ است، هفتهی پنج عمل هم دارد، استاد دانشگاه است، هیأت علمی است و استاد تمام است. وزیر است، وکیل است، معاون است. هرچه میخواهی باش. در خانه برای شوهرت زن هستی. برای بچههایت مادر هستی. برای پدر و مادرت دختر هستی. این را میگویم، چون یکوقت آقایان دیپلم هستند و سطح سواد خانمها در جامعه بالا میرود، اما دلایل مختلفی هم دارد، خوب است و بد است و من نمیخواهم بحث کنم. فقط این را بگویم یکوقت به هوای فوق لیسانس و دکترا از ازدواج باز نمانید. دکترا را میگیرید، اما زندگی را از دست دادی. ازدواج کن، بعد دکترا بگیر. حاج آقای قرائتی بارها فرموده: من همهی دخترانم را دوران دبیرستان، قبل از دانشگاه شوهر دادم، همهی دخترانم هم بعد از ازدواج دانشگاه رفتند و لیسانس و مدارک بالا گرفتند. حانیه یعنی مهربان، زهرا مرضیه کسی است که فرشته در مقابلش زانو میزند. کسی است که فرشتگان میگویند: مشتاق به دیدار تو هستیم. کسی است که امام(ره) فرمودند: بعد از رحلت پیامبر گرامی اسلام، در این سه ماهی که حضرت زهرا بود، ارتباط جبرئیل با این خانه قطع نشد. این خیلی حرف است! حورا است، حوریه است که انسیه شده است. اما با این حال مطیع امر همسر است.
وقتی امیرالمؤمنین کنار بستر حضرت زهرا نشست، حضرت زهرا عرض کرد: «یَا ابْنَ عَمِّ مَا عَهِدْتَنِی کَاذِبَةً وَ لَا خَائِنَةً» (بحارالانوار/ج43/ص191) تا به حال نه به تو دروغ گفتم و نه خیانت کردم. «وَ لَا خَالَفْتُکَ مُنْذُ عَاشَرْتَنِی» از روزی که دست من در دست تو آمد، با تو مخالفت نکردم. شما تاریخ را نگاه کنید، دو نفر در خانهی حضرت زهرا آمدند، ایشان را ملاقات کنند. حضرت به این ملاقات راضی نبود. به خاطر حوادثی که پیش آمده است. امیرالمؤمنین(ع) آمد و فرمود: فاطمه جان به ملاقات آمدند. میخواهند با شما گفتگو کنند. حضرت زهرا راضی نبود. عدم رضایتش را هم اعلام کرد. وقتی هم آمدند، فرمود: از شما راضی نیستم. اما وقتی آمدند، حضرت زهرا چه گفت؟ خیلی مهم است. «الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساء» (نساء/34) نمیگوید: مرد به زن زور بگوید. میگوید: خانم مدیریت مرد را در خانه بپذیر. قوام خانه به مرد است. مرد را در خانه خرد نکنید. بگذار بچههایت بر مرد یک جایگاه ویژهای قائل باشند. این برای تو خوب است و به نفع تو است. اگر مدیر کل اداره را کوبیدی، شما که معاونش هستی لطمه میخوری. بگذار مدیر کل، مدیر کل بماند. امروز جامعهی ما در این آیه « الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساء» کمرنگ شده است.
وقتی قرآن میگوید: رجال باعث قوام است، یعنی بگذارید ستون در خانه حفظ شود. این استواری در خانه حفظ شود. حضرت زهرا است، ملاقات ایشان آمدند، به این ملاقات هم راضی نیست. اما به امیرالمؤمنین چه گفت؟ «الْبَیْتُ بَیْتُکَ وَ الْحُرَّةُ زَوْجَتُکَ افْعَلْ مَا تَشَاء» (بحارالانوار/ج43/ص197) خانه، خانهی تو است و من هم زن تو هستم. هرطور دلت میخواهد تصمیم بگیر. این کم حرفی نیست. «الْبَیْتُ بَیْتُکَ وَ الْحُرَّةُ زَوْجَتُکَ افْعَلْ مَا تَشَاء» این یک خط دهی و یک اساس است. و لذا امیرالمؤمنین این شبها میسوخت. شبها کنار قبرش میآمد و میسوخت. میفرمود: «فَوَ اللَّهِ مَا أَغْضَبْتُهَا» (بحارالانوار/ج43/ص134) به خدا قسم یکبار ناراحتش نکردم. «وَ لَا أَغْضَبَتْنِی» یکبار مرا ناراحت نکرد. وقتی به امیرالمؤمنین رو میکند، چه میگوید. میگوید: «روحی لروحک الفداء». کدام زنی با مردش اینگونه سخن میگوید؟ علی جان روحم فدای تو باشد. فدای تو شوم! «وَ نَفْسِی لِنَفْسِکَ وقاء» هستی من به پای تو باشد. «ان کنت فی خیر کنت معک، ان کنت فی شر کنت معک» هرکجا بروی پشت سر تو میآیم. خیر باشد یا شر باشد. معلوم است که حضرت امیر در شر نمیرود. منظور این است که دارا و ندار باشی، سالم باشی یا بیمار باشی، خوش باشی و ناخوش باشی همراه تو هستم! یک روز از احد میآیی، هفتاد زخم برداشتی، هستم. یک روز هم میگویی: فاطمه جان! صحرا برویم. ائمهی ما تفریح هم داشتند. این را باید برای مردم بگوییم. خرما میخوردند، مقداری خرما برداشتند و هر دو با امام حسن و امام حسین بیرون میرفتند. در صحرا با تو هستم. در احد با تو هستم. تنها باشی، با تو هستم. لذا وقتی خبر شهادتش را به حضرت علی(ع) دادند، اول حرفی که زد این بود: من دیگر با چه کسی حرف بزنم؟ با چه کسی درد دل کنم؟ فرمود: هروقت از در خانه داخل میآمدم و به فاطمه نگاه میکردم، غمهای دلم میرفت. این صفت حانیه است که به معنای مهربان و دوستداشتن است.
آقای شریعتی: خیلی نکات خوبی را شنیدیم. و من فکر می کنم انشاءالله به برکت نام حضرت زهرا (س) همهی ما در مسیر یک زندگی فاطمی، در این بهاری که مزین به نام حضرت زهرا است، گام برداریم. از جناب آقای دکتر رفیعی خیلی خیلی متشکرم. دعای بفرمایید و همهی ما آمین بگوییم.
حاج آقای رفیعی: فاطمهی زهرا(س) متعلق به همهی مردم است. یعنی اینطور نیست که در انحصار شیعه باشد. نه دختر پیامبر است. همهی عالم باید او را تکریم کنند. دعا میکنیم که خدایا همهی ما، نسل ما و فرزندان ما را از فاطمهی زهرا و پدر بزرگوارش و فرزندانش جدا مگردان. حشر و نشر ما را با آنها قرار بده و در طهور آخرین فرزندش حجتابن الحسن (ع) تعجیل بفرما.