حجربن عدی یکی از شخصیت های بزرگ اسلامی است که از یاران پیامبر و امیرالمومنین است. سیدمحسن امین در کتاب اعیان الشیعه می نویسد: حجر از نیکان صحابه بود. فرماندهی شجاع، بلند همت، عابد، زاهد مستجاب الدعوة ،عارف به خدا، مطیع محض فرمان پروردگار، حق گو، صریح ظلم ستیز، صبور، بی هراس از شهادت، ایثارگر و از یاران امیرالمومنین بود.
حجر فردی متدین و مومن بود و از دل باختگان به اهل بیت و پیامبر بود. شبی که حضرت امیر ضربت خوردند، او در مسجد بود. قبل از اینکه حضرت امیر به مسجد بیاید، حجر از ترور حضرت با خبر شد. سریع خودش را به خانه رساند که آقا به مسجد نیاید ولی آقا از راهی آمد که او را ندید و این اتفاق افتاد. او از فرماندهان جنگ جمل و صفین بود. حضرت او را خیلی دوست داشت. در بیستم ماه رمضان، حجر به دیدن حضرت امیر رفت و دید که حضرت از هوش می رود و دوباره به هوش می آید و برای حضرت شعر می خواند: من تاسفم می خورم که چنین مولای با تقوایی را از دست داده ام، غصه بر خودم می خورم که از محضر شما محروم شده ام. اما به هوش آمد و پرسید که این چه کسی است که شعر می خواند؟ گفتند : او حجر است. آقا او را صدا زد و فرمود: اگر روزی به تو بگویند که از علی تبری بجوی، آیا حاضری از من دست برداری ؟ او گفت :اگر مرا با شمشیر قطعه قطعه کنند و بسوزانند، من دست از محبت شما برنمی دارم. امام فرمود: من می دانستم. امام شهید شد و بعدها در زمان معاویه، ابن زیاد، حجرو پسر و تعدادی از یارانش را دستگیر کردند و به مرزهای عزرا در حاشیه ی سوریه در دمشق بردند. او نگاهی به این منطقه کرد و گفت که مردم این منطقه بدست من مسلمان شدند و من اولین تکبیر را در اینجا گفتم. در زمان خلیفه ی دوم حجر سفیر اسلام بود .سپاهیان معاویه گفتند که از علی برائت بجوی و اِلا تو را می کشیم. او قبول نکرد و گفت من دوتا خواهش دارم: اجازه بدهید که دو رکعت نماز بخوانم . او نماز را سریع خواند و گفت که من نمازم را خیلی تند خواندم که نگویید :حجر ازمرگ ترسیده است. دیگر اینکه اول پسرم همام را بُکشید و بعد مرا بکشید، می ترسم وقتی شمشیر به گردن من گذاشته شود عواطف پسرم تحریک بشود و دست ازدفاع از علی بردارد. حجر ،یاران و پسرش را به شهادت رساندند و در منطقه ی کنونی یعنی مرز عزرا دفن کردند.
معاویه بعد از شهادت حجر ،سفری به حجاز داشت و با عایشه ملاقاتی کرد.عایشه به معاویه در مورد شهادت دو نفر اعتراض کرد :محمد بن ابی بکر برادر عایشه که در مصر به شهادت رسید و حجر. عایشه به معاویه گفت: از پیامبر شنیدم در مرز عزرا( در دمشق )افرادی کشته می شوند که خشم خدا تا ابد بر قاتل آنهاست. حتی داریم که امام حسین(ع) به معاویه اعتراض کرد که آیا تو حجر را نکشتی ؟
پس حجر در این سرزمین به شهادت رسید و الان به قبر او جسارت شده است و نبش قبر کرده اند. واقعا جای تعجب است ؟ الان مناطقی وجود دارد که هنور در آن بت می پرستند و کسی به آنها کاری ندارد ولی عده ای از اروپا می آیند و قبر اولیاء خدا را خراب می کنند. علت این کار تحجر و عصبانیت است. علت اصلی آن مخالفت با خداست. احترام به قبور لازم است.
نجم الدین طبسی کتابی در نقد وهابیت نوشته است . ایشان در این کتاب پنج دسته دلیل برای زیارت قبور آورده است:
دسته ی اول آیات قرآن است ،سوره نساء آیه 64 می فرماید: ای پیامبر اگر مسلمانان برای استغفار پیش تو بیایند خدا توبه آنها را قبول می کند. رسول خدا فرمود: حیات من با ممات من یکی است و اگر بعد از مرگم هم طلب مغفرت بکنید خدا قبول می کند. در سوره کهف داریم که وقتی محل حضور اصحاب کهف را پیدا کردند آنرا مسجد قرار بدهید. بعضی ها از قرآن ،خدا و پیامبر جلو می افتند.
در اینترنت یک بحثی فرضی با عبدالوهاب بنیانگزار فرقه ی وهابیت و خدا طراحی شده است . از زبان وهاب نوشته اند: خدایا تو به فرشته ها گفتی که به انسان سجده کنند و این شرک است. خدایا در قرآن فرموده ای که محل ابراهیم را محل عبادت قرار بدهید، این شرک است. آنها واقعا از خدا جلو افتاده اند. آنها می گویند که افکار ما با محوریت قرآن است ولی آنها قرآن را با سلیقه ی خودشان تفسیر می کنند.
ابن عباس معاویه را دید و گفت که چرا تفسیر قرآن را ممنوع کرده ای ؟ معاویه گفت که تفسیر قرآن تو را که به روش علی تفسیر می کنی ،ممنوع کرده ام ولی اگر از افراد خودمان قرآن را تفسیر کنند اشکالی ندارد.
دسته ی دوم احادیث اهل سنت است. در منابع اهل سنت آمده است که پیامر فرمود :هر کس قبر مرا زیارت کند شفاعت من بر او واجب می شود.
دسته سوم سیره صحابه و تابعین است. درکتاب اهل سنت داریم که خلیفه ی دوم هرگاه به مدینه وارد می شد به قبر پیامبر سلام می داد، عبدالله بن عمر کنار قبر پیامبر می ایستاد و سلام می داد. حتی داریم که اصحاب به زیارت قبر بلال می رفتند. قرآن می فرماید که شهدا زنده هستند و باید آنها را تکریم کرد. توهین به قبر مسلمان هم اشکال دارد.
سُنی ها قبر بزرگانی مثل شافعی و ابوحنفی را زیارت می کنند. توهین کردن به قبور با فرهنگ و باورهای سازش ندارد. این تفکر بین مسلمانان افتاده است و الان جنایات را به اسم اسلام و با فتواهایی که در تونس داده می شود انجام می دهند. اینها زیر سر یهودیان و اسرائیلی ها است که مسلمانان را به جان هم انداخته اند و مسلمانان را قتل عام می کنند. نبش قبر اهانت است.
دسته چهارم فتاوی اهل سنت برای توصیه زیارت اهل قبور است.
دسته پنجم کتاب های متعددی است که در مورد نقد جایز نبودن زیارت قبور مومنین نوشته شده است.