سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و از او پرسیدند : خدا چگونه حساب مردم را مى‏رسد با بسیار بودن آنان ؟ فرمود : ] چنانکه روزى شان مى‏دهد با فراوان بودنشان . [ پرسیدند : چگونه حسابشان را مى‏رسد و او را نمى‏بینند ؟ فرمود : ] چنانکه روزى‏شان مى‏دهد و او را نمى‏بینند . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :81
بازدید دیروز :149
کل بازدید :342713
تعداد کل یاداشته ها : 423
103/9/4
8:42 ص
مشخصات مدیروبلاگ
 
مسلم فروزان نیا[102]

خبر مایه
لوگوی دوستان
 

سوال – در مورد زندگانی حضرت زینب توضیحاتی بفرمایید .
پاسخ – به مناسبت تولد عقیله بنی قاشم ، قهرمان کربلا ، حضرت زینب تبریک عرض می کنیم و تبریک ویژه به مناسبت روز پرستار عرض می کنیم و ازهمه پرستاران و کسانی که وظیفه ی پرستاری در منزل را دارند تشکر می کنیم و امیدواریم که با حضرت زینب محشور بشوند .
حضرت زینب کبری شخصیتی است که امام معصوم مدح او را گفته است . امام حسین (ع) به او می فرمود که ای خواهر جان من را در نماز شب و دعاهایت فراموش نکن . و همچنین امام سجاد (ع) به او می فرمود : تو عالمه ای هستی که آموزگار نداشتی . علم لدنی کار هر کسی نیست و در کسی باید ظرفیت باشد تا خود علم بدون آموزش را به او بدهد . ما از زندگی قبل از کربلای جضرت زینب را کمتر خبر داریم . ایشان خصوصیتی که دارد این است که در کنار پنج تن بوده است . یعنی شاهد مرگ هر پنج تن بوده است ، رسول خدا ، حضرت زهرا ، حضرت امیر المومنین ، امام حسن (ع) و امام حسین (ع) . پس ویژگی زینب زیستن در کنار اهل کساء و اهل عصمت و طهارت است و زندگی همه ی اینها را درک کرده است . ماایشان را بیشتر در قالب حوادث کربلا می شناسیم و حوادث قبل از کربلای ایشان را تاریخ کمترنقل کرده است . ولی همان میزانی که از خطبه های ایشان و مطالبی که در کربلا از ایشان نقل شده است ، برای الگو گرفتن کافی است . ایشان شخصیتی است که حتی اندیشمندان غیر شیعه درباره ی ایشان کتاب نوشته اند و او را ستوده اند . در کتابهای اهل سنت که درباره ی معرفی اصحاب یا شخصیت های تاریخی است ، یکی از گزینه ها را زینب کبری می بینید . حتی اندیشمند مصری و درکتاب های تفسیری کارکرده ، کتاب مستقلی نوشته و اسم آن را زینب قهرمان کربلا گذاشته است . بعضی ها ایشان را زهرای دوم نامیده اند یعنی آینه ی تمام نمای چهره حضرت زهرا در ایشان است . با توجه به آداب مسلمانی من به چند ویژگی ایشان اشاره می کنم . یکی از صفات مهم حضرت زینب که بنظر من یک ویژگی کلیدی است و ما الان در جامعه با فقدان این صفت خیلی مشکل داریم ، حالت رضا و خشنودی است . راضی بودن از خدا و زندگی . آیه ی 22سوره ی مجادله وقتی می خواهد حزب الله را معرفی کند . فرد حزب اللهی کسی است که خدا از او راضی است و او از خدا راضی است . آخر سوره ی فجر می فرماید : صاحب قلب مطمئن کسی است که بهشت برای او کم است و خدا می فرماید که بسوی پروردگارت بازگرد و او از خدا راضی و خدا هم از او راضی است . الان در مردم غلبا بی رضایتی و شِکوه می بینید. کسی که ماشین او مدل پایین است می گوید که ای کاش مدل بالا بود ، ای کاش خانه ام فلان بود ، ای کاش فلان رشته قبول می شدم ، این شکوه ونارضایتی از وضعیت موجود ، یکی از صفات منفی است که باعث غم و افسردگی انسان می شود و باعث میشود که انسان شاداب نباشد. روایت داریم که راحتی و شادی در صفت رضاست . همه ی ما داریم زندگی می کنیم ، در مسیر این ناملایمات سختی ها ، کمبودها ،مشکلات ،فراز و نشیب هست . این را نخواهیم که همیشه پاشنه ی در به نفع ما بچرخد . گاهی ممکن است عکس چیزی که ما بخواهیم بچرخد . حضرت زینب کبری در عاشورا مصیبت زیاد دید . در میان دشمن گفت که این ناملایمات همه اش زیباست. این از باور انسان نشأت می گیرد . این از اعتقاد ، باور و ایمان قوی است . می گویند که ما بین زندگی کردن و زندگی نکردن اختیار نداریم . یعنی من اختیار ندارم که زندگی بکنم یا نکنم . زندگی نکردن یعنی مرگ . ما بین خوب زندگی کردن و بد زندگی کردن اختیار داریم . یعنی نگاه انسان به حوادث . اگر ما در زندگی مثبت اندیش باشیم ، مثلا آقا یک بیماری دارد ، دستش درد می کند ولی در کنار آن قلب ، چشم ،گوش او سالم است . یک آقایی از بیماری می نالید . به او گفتم که دو تا برگ کاغذ بیاور ، روی یکی بیماری و روی یکی اعضای سالم بدنت را بنویس ، ببین کدامش بیشتر است . مثبت اندیش یعنی این که شما نیمه ی خالی لیوان را نبینید . در واقع اهداف و قضایا را ببینی . یکی از مشکلاتی که ما در جامعه داریم سطح توقعات بالاست . وقتی سطح توقعات بالاست . یک آقایی می گفت که من می خواستم با خانمی ازدواج کنم ولی این اتفاق نیفتاد و من با خانم دیگری ازدواج کردم ، من دائما ناراحت هستم و می گویم که اگر با اوازدواج می کردم چه می شد ؟ اوتا آخر عمرش ناراضی زندگی می کند . اگر کسی که سوار پراید می شود و می گوید که ای کاش ماکسیما بود ، احساس نارضایتی میکند ولی اگر بگوید که همین است و خوب است یعنی رضایت . رضایت یعنی به وضعیت موجود قانع بودن ، سطح توقعات را بالا نبردن ، مثبت اندیشی داشتن ، این معانی رضایت است . حضرت علی (ع) می فرماید : وقتی آن چیزی که شما می خواهید نمی شود آنچیزی که می شود بخواهید . الان آقا و خانمی ازدواج کردند و می گوید که فرزند اول مان دختر است . دختر خیلی دوست دارد و دختر می خواهد . بعد از سونوگرافی می فهمد که بچه دختر است.چیزی که شما می خواستید نشد اما این که شده بخواهید . و اِلا تا آخرعمر هرچه به این پسر نگاه می کنی می گویی پسر هم خوب است ولی اگر دختر می شد یک چیز دیگری بود . این انسان همیشه کارش خراب است . این به افق دین ما به دنیا و حوادث برمی گردد . کسی داشت رد میشد و به حضرت امیر گفت که انشاءالله بد نبینی و حضرت به او گفت که این دعا غلط است . مگر می شود که انسان بد نبیند . اسکندر که فاتح چند کشور بود وقتی از دنیا رفت وصیت کرد که کسانی در مراسم من شرکت کنند که تابحال مصیبت در زندگی شان ندیده اند . وقتی مراسم برپا شد مادر او دید که هیچ کس به عزاداری نیامد و کسی مرگ پسرش را به او تسلیت نگفت . وعلت را پرسید و به او گفتند که چه کسی در این عالم را پیدا می کنی که مصیبت ندیده باشد؟ گفت : پسرم خواسته به من بفهماند که در این عالم همه مصیبت دیده هستند . انبیاء و اولیاء خدا مصائب و سختی ها دیده اند . اوج این مصیبت و سختی ها در زندگی حضرت زینب کبری است . کسی که داغ چند برادر ، دو فرزند و چند عزیز برادر دیده است ، گرسنگی ، تشنگی ، رفتن به شام و ... اینها انسان را منفجر می کند . اما حضرت زینب همان شب یازدهم نماز شبش ترک نمی شود . همانروز در مجلس دشمن می گوید که من همه ی این مصیبت ها را زیبا می بینم . در دروازه ی کوفه خطبه می خواند .این برادر قطعه قطعه که بر دستش بوده ، کنار بدن علی اکبر و قاسم بوده ، گویا این انسان هیچ مصیبتی ندیده است . این قدر آرام و با صفت رضا بوده که شاعر می گوید : تسلیم و رضا نگر که آن دخت بتول در مقتل کشتگان شده مُد نزول ، شکرانه سرود ای خداوند جلیل قربانی ما به پیشگاه تو قبول . یعنی وقتی برادرش را در دست گرفت گفت : اللهم تقبل . در روز عاشورا امام حسین (ع) فرمود : ما به آنچه خدا بخواهد راضی هستیم .
مصائبی که ما در زندگی می بینم سطحش آنقدر بالا نیست . ما نمی توانیم مصیبت را تغییر بدهیم . مثلا یک آقا و خانم پسر جوان شان را در تصادف از دست داده اند یا بچه اش سرطان گرفته و دارد جلوی چشمش می میرد یا جوانی در تصادف قطع نخاع شده است ، آیا نارضایتی این قطع نخاع را بر می گرداند یا بیمار را خوب می کند ؟ این فقط نگاه ماست . این می تواند نگاهی باشد که روی من تاثیر نگذارد و من بتوانم با آن کنار بیایم یا می تواند نگاهی باشد که آن بیمار لطمه بخورد و خودم هم از بین بروم یعنی این نارضایتی تاثیری ندارد و ما فقط خودمان را اذیت می کنیم . ما نمی توانیم مسیر مصائب را تغییر بدهیم . پسر امام صادق (ع) بیمار بود و امام خیلی ناراحت بود و برایش داروهای آن زمان را می آورد . به امام خبر دادند که بچه مرده است. امام آرام نشست و فرمود : ما اهل بیت قبل از مصیبت تلاش می کنیم که مصبت وارد نشود ( البته این وظیفه ی همه است که در درمان بیماری تلاش خودشان را بکنند ، اما اگر این اتفاق افتاد بی صبری نمی کنیم . من در مورد زندگی های عادی می گویم که در آن مصیبت هم نیست زن و شوهر و بچه سالم هستند و دارند با هم زندگی می کنند ، الان چون ما سطح توقعات را بالا می بریم و نقاط منفی را می بینیم ، از همین زندگی خوب هم ناراضی هستیم . آقا ماشین ، خانه ، حقوق ، زن و بچه هم دارد ولی باز اظهار شِکوه و نارضایتی می کند زیرا نیمه ی خالی لیوان را می بیند . به ما سفارش شده که در زندگی به پایین دست خودتان نگاه کنید . سلمان می گوید که پیامبر خدا هفت سفارش به من کرد که من هیچ گاه آنها را فراموش نمی کنم . (کتاب مرحوم خصال صدوق ) ایشان به من سفارش کرد همیشه به پایین دست خودت نگاه کن به بالا دست خودت نگاه نکن که غصه بخوری . سعدی میگوید که من کفش نداشتم و غصه می خوردم . به مسجد جامع کوفه رفتم و مردی را دیم که پا نداشت . گفتم خدا را شکر که من اگر کفش ندارم پا دارم . به ما سفارش شده که به مراکز درمانی یا به قبرستان بروید .گاهی حضرت امیر اصحابش را به قبرستان می برد و می گفت که ببینید قیصرها ، فراعنه و سلیمان کجا هستند . رفت و آمد با خانواده هایی که سطح شان پایین تر است و دیدن مشکلات دیگران ، باعث می شود که انسان در زندگی صفت رضا پیدا کند . امام صادق (ع) فرمود : پیامبر هر اتفاقی که می افتد نمی فرمود که اگر این نمی شد بهتر بود . مثلا در جنگ احد پیامبر شکست خورد ولی اما و اگر نیاورد . حالا اتفاقی افتاده باید چکار کنیم ؟ خیلی از مسلمانان اعتراض کردند که مگر خدا نمی فرماید : ان تنصرالله ینصرکم .کسانی که بت پرست بودند پیروز شدند و ما که خدا را پرستش کردیم نابود شدیم ، آیه نازل شد که این پیروزیها و شکست ها می چرخد . در بدر مسلمانان پیروز شدند و در احد دشمن پیروز شد . این شکست دلیل بر بد بودن شما نیست . بعضی ها می گویند که همسایه ی ما نماز نمی خواند و شراب هم می خورد ولی روزگار خوبی دارد ولی ما اهل نماز ودین هستیم ولی سخت زندگی می کنیم ، پس کسی که بی دین است راحت تر زندگی می کند . اصلا این طور نیست ، شما دین را با این چیزها گره نزنید . زندگی ناملایماتی دارد . یک وقت ممکن است کوه ناملایمات روی سر ایوب بریزد و ایوب مظهر سختی ها بشود و یک وقت هم ممکن است کوه ثروت و امکانات روی سر سلیمان بریزد . سلیمان وضعش خوب بود و ایوب گرفتار بود ، آیا ایوب انسان بدی بود یا سلیمان انسان خوبی بود ؟ هر دوی آنها خوب بودند . ما در جامعه مومن های مصیبت دیده داریم ، مومن های در رفا هم داریم ، کافر مصیبت دیده داریم ، کافر در رفاه هم داریم . اینها را باهم گره نزنیم و سعی کنیم در زندگی یک سری مشکلات را گره به این جور موارد نزنیم . نگوییم که خدا ما را دوست ندارد و ما را رها کرده است . پیامبر در احد شکست خورد ، آیا خدا پیامبرش را رها کرد ؟ در قرآن می فرماید : ای پیامبر ، خدا هیچ وقت تو را رها نمی کند . پس یکی از صفات حضرت زینب صفت رضا بود . ویژگی دوم حضرت زینب عفاف او بود . این را مخصوصا برای دختران جوان می گویم . زینب الگوی ماست ، او دختر امیرالمومنین است ، خواهر امام حسین (ع) است ، در محیطی کاملا مذهبی و محیط وحی رشد کرده است ، یکی از خصوصایت این بانوی بزرگوار عفاف اوست . وقتی می گوییم عفاف ذهن روی حجاب می رود البته حجاب نوعی عفاف است . عفاف یعنی خویشتن داری . ما یک عفت گفتاری داریم . انسانهایی که بددهان هستند و فحش می دهند ، اینها عفت گفتاری ندارند . من بایددر کلام خودم عفیف باشم و درست صحبت کنم حتی راجع به دشمن وکسانی که آنها را قبول ندارم فحاشی نکنم . دیگری عفت مالی این است که من نگذارم حرام وارد زندگی ام بشود .دیگری عفت رفتاری است . دختر شعیب پیش موسی با عفاف راه می رفت یعنی یک خانم می تواند رفتارش غیر عفیفانه باشد . دیگری عفت پوششی است که انسان پوشش خودش را رعایت کند . وقتی شب یازدهم خیمه ها را آتش زدند و بچه ها در بیابان فرار کردند که آتش دامن شان را نگیرد . بعد که آتش خاموش شد حضرت زینب می گشت و بچه ها را پیدا می کرد . همین طور که داشت می گشت به بالای سر دختر بچه ای رسید که از شدت خستگی و گرسنگی خوابش برده بود تا زینب کبری بالای سر او آمد ترسید و بیدار شد و فکر کرد که دشمن است و می خواست فرار کند ولی حضرت زینب نگذاشت . تا بچه عمه اش را دید نگفت که عمه بابایم کجاست یا نگفت عمه آب بلکه گفت : عمه جان پارچه ای داری که من صورت و سرم را بپوشانم ؟ این نکته ی مهمی است . عقیله ی بنی هاشم وقتی وارد مجلس دشمن شد ، به اعتقاد من چهره و صورت او را کسی ندید . مرحوم کاشف القطاع شعری درباره ی زینب گفته بود و خیلی ناراحت بود . زیرا در آن شعر گفته بود که حجاب از چهره ی زینب کنار رفت و زینب با دست و بازو خودش را حفظ می کرد . با ناراحتی خوابید و صبح که بلند شد دید که یک بیت شعر به رنگ سبز در زیر آن بیت نوشته شده است . کاشف القطاع غصه نخور ، زینب ناموس خداست . هر کس به او نگاه می کرد پرده ی نور می دید . کسی نتوانست موی خاندان عصمت و طهارت را ببیند . آنها حجاب شان محفوظ بود حتی خدا این نگاه به آلُ الله را از دشمن گرفت . وقتی زینب کبری وارد مجلس یزید شد ، یزید نشسته بود و خاندانش را پشت پرده گذاشته بود . شام بعد از کوفه است . یعنی روزهای زیادی در راه بودند و با سختی و تشنگی درگیر بودند ولی تا به مجلس یزید وارد شد اولین حرفی که زد این بود : ای پسر ابوسفیان این عدالت است که زنهای خودت پشت پرده باشند و زنهای عصمت و طهارت را مقابل نامحرمان بیاوری . این همان دغدغه ی عفاف است . ای خواهر اگر شما در جامعه حجاب را رعایت کنی هم عزت و هم عظمت و هم ارزش پیدا می کنی . در میان این حجاب شما گوهری هستی که اجازه ی چشم چرانی به چشمهای ناپاک را نمی دهی . من در مشهد درباره ی حجاب صحبت می کردم . در خیابان جوانی جلوی من را گرفت و خانمش هم همراهش بود و بدحجاب بود . اعتراض کرد که چرا شما این قدر روی حجاب تاکید می کنید ؟ خانم من زن مومن و عفیف است و اهل نماز است و با هم به زیارت آمده ایم و اجازه نمی دهد که مرد نامحرم سراغش بیاید و من را دوست دارد . چرا برداشت شما این است که چنین افرادی ولنگارهستند ؟ من از صحبت های شما چنین برداشتی می کنم . (در حالی که من این را نگفته بودم ) گفتم : خانم شما خوب و متدین ولی هزاران جوان دارند از این خیابان رد می شوند . آیا شما می توانی جلوی چشمهای آنها را بگیری ؟ خانم شما زمینه را فراهم کرده است . وقتی به مو ، آرایش و لباس تنگ او نگاه می کنند ، بالاخره بهره مند می شوند . آیا تو راضی هست ؟ گفت : نه . وقتی شما در شیشه ی عطر را بازکردی که نمی توانی بگویی فلانی بو نکش . من با کسانی که بدحجاب هستند خیلی برخورد دارم که اهل نماز و روزه ی مستحبی زیارت عاشورا و دعا هستند ولی ساختار فرهنگی خانواده ایم بده است . من نمی گویم که هر کس که حجاب داشت انسان خوبی است و هر کس که حجاب نداشت انسان بدی است . شما که در یک پازل نود و نه رقم را درست چیده ای ، نماز می خوانی ، صله ی رحم می کنی ، دروغ نمی گوی ، پس حجاب را هم رعایت کن که این پازل کامل بشود . ویژگی دوم زینب عفاف او بود . داریم که بالاترین عبادت عفاف است. کسی پیش امام باقر (ع) آمد و گفت که من مرد کم عملی هستم . نه خیلی اهل نماز و خیلی اهل روزه هستم . البته وظایف شرعی را انجام می دهم . نماز واجب را می خوانم ولی نماز شب و روزه ی مستحبی نمی گیرم نمی خوانم . من یک انسان معمولی هستم . ولی دوویژگی در زندگی ام دارم یکی اینکه حرام نمی خورم و دیگر اینکه شهوتم را از راه حرام ارضاء نمی کنم . نظر شما در مورد من چیست ؟ امام فرمود : بیشترین عبادت را تو داری . خدا به چیزی بالاتر از کنترل شکم و قوای جنسی عبادت نشده است. یعنی کنترل شکم که حرام نخوریم و کنترل قوای جنسی که به حرام نیفتیم ، اینها بالاترین عبادت است . عفیف باشیم بالاترین عبادت است.

سوال – تکلیف حضرت زینب در مقابل یزید مشخص بود . صبوری در خانواده یا دوستانی که دشمن اعتقاد ما هستند چگونه باید باشد ؟
پاسخ – خیلی افراد وقتی از پیامبر و اهل بیت می گوییم فورا می گویند که آنها اهل بیت هستند ، ما کجا و آنها کجا . وقتی می گوییم صبر امام حسین (ع) ، می گویند که من و امام حسین (ع) . ما از سطح ائمه خارج می شویم و به میان اصحاب ، علماء ، دانشمندان و رزمنده های خودمان می آییم . ما چنین نمونه هایی نداریم ؟ عامربن عبدالله در یک روز هفت پسرش را از دست داد . شهید ثانی کتابی بنام مَُسَکِن الفواد دارد. ایشان پسری داشت که از دنیا رفت و برای دل خودش این کتاب را نوشت . و چون برای دل خودش نوشته قشنگ نوشته چون برای مردم ننوشته است . دکتر محمد باقر حجتی آنرا ترجمه کرده است بنام آرامش بخش دلهای افسرده . در این کتاب داستان مردی که هفت پسرش را در یک روز از دست داد را نوشته است . صاحب جواهر پسرش را از دست داد و در کنار جسد پسرش کتابش را نوشت چون عهد کرده بود هر شب مقداری از این کتاب بنویسد . امام وقتی سید مصطفی را از دست دادن با آرامش گفتند که این لطف خفیه ی الهی بوده است . در اطرافیان خودمان هم افراد بردبار و صبور می بینم . مسئله را آرمانی نکنیم . اگر این کار محال بود خدا در قرآن از ما نمی خواست که از پیامبر الگو بگیریم . دیگر اینکه زینب کبری در روز عاشورا در مقابل یزید بود و تکلیفش فرق می کرد . بعضی ها برادرشان اذیت شان می کنند یا همسرشان در خط آنها نیستند ، شوهر نماز نمی خواند . خانمی می گفت که شوهر من درخانه نماز نمی خواند ، فحاشی هم می کند ، رعایت حریم را نمی کند و ولنگاری هایی هم در بیرون دارد ، صبوری در اینجا خیلی سخت است . ممکن است یک وقت انسان به نقطه ای برسد که ببیند خودش و بچه هایش دارند فدا می شوند ، ارتباط را قطع می کند و از این مرد جدا می شود .گاهی می خواهد با طرف زندگی کند . در اینجا صبوری یعنی اینکه تحمل کند و از مرد هم تاثیر نپذیرد . شما روی بچه هایتان کار کنید . تربیت فرزند در خانه ی شهید مطهری که خودش برای نماز صبح بلند می شد و اذان می گفت و بعد بچه ها را بیدار می کرد ، خیلی راحت تر از خانه ای است که پدر اهل نماز نیست و تا صبح معصیت می کند . اهل بیت ما این مشکلات را داشته اند . امام حسن (ع) مگر همسرش مخالفش نبود ؟ مگر پسر نوح مخالف او نبود ؟ صبر شاخه هایی دارد . صبر بر عبادت ، صبر بر معصیت ، صبر بر مصیبت و صبر بر دوستان بد . یکی داغ جوان می بیند و صبر می کند و یکی شوهر بداخلاق دارد و صبر می کند . یکی بر بیماری صبر می کند و یکی دائما صحنه ی گناه برای او فراهم است و صبر می کند. فردی می گوید : من در محیطی کار می کنم که خانمها بدحجاب هستند و موسیقی حرام گوش می دهند . من چکار کنم ؟ گفتم شما باید صبر بر معصیت بکنید . بهخانمها نگاه نکنی موسیقی گوش نکنی و اگر می توانی کارت را عوض کنی و اگر نمی توانی ذکر بگوییی که موسیقی روی تو اثر نگذارد

لطفاً در خصوص فضایل حضرت زینب توضیح بفرمایید .
پاسخ – ابتدا دو کتاب درخصوص حضرت زینب (س) معرفی می کنم : یک کتاب را که نویسنده ی اهل سنت دکتر عایشه بنت شاطح نوشته است. ایشان مصری است و کتاب های زیادی در تفسیر دارد . کتاب ایشان زینب قهرمان کربلا نام دارد . این کتاب ترجمه ی فارسی شده و در بازار موجود است . مرحوم آقای قزوینی که قبلاً من از ایشان کتابی را اینجا در رابطه با حضرت فاطمه معرفی کردم به نام فاطمه از مهد تا هنگام شهادت ، ایشان کتابی را نیز با همان قطر و سیاق در رابطه با حضرت زینب سلام الها دارد که اسم آن زینب کبری (س) است . این کتاب ترجمه ی فارسی شده و در بازار موجود است . ایشان به خصوص در این کتاب به بخش خطبه ی حضرت زینب پرداخته است . درباره ی عقیله ی بنی هاشم (س) تاریخ ناقص است و خیلی از زوایای زندگی ایشان را منعکس نکرده است . اما یک خصوصیتی که ایشان دارد این است که در کنار تاریخ اولیه ی اسلام حضور داشته است . ایشان تمام پنج تن را درک کرده است . یعنی رسول خدا ، امیرالمومنین ، حضرت زهرا(س) و امام حسن (ع) و امام حسین (ع) را درک کرده است.از سال های اولیه ی هجرت که به دنیا آمدند تا قضیه ی کربلا ،نزدیک به شصت و چند سال ، مجموعه ی عمر ایشان تمام اینها را حضور داشته اند . ناقل خطبه ی حضرت زهرا در مسجد یعنی خطبه ی فدک ، حضرت زینب است . ایشان در آن زمان پنج سال بیشتر نداشتند . اما محدثین از قول ایشان خطبه ی حضرت زهرا را در مسجد نقل کرده اند . گفته شده است که ایشان در کوفه درس تفسیر داشته اند و برای خانم های کوفه تفسیر قرآن می گفته اند . اگر هیچکدام از اینها هم نباشد همان قضیه ی کربلا برای ما کافی است . من سه یا چهار ویژگی را فهرست وار از زندگی آن بزرگوار مرور می کنم : یکی از ویژگی های مهم زینب کبری، شجاعت ایشان است . شجاعت صفتی است که برای زن و مرد فرقی نمی کند . یعنی شجاعت به معنای دفاع از حق و ایستادن در مقابل باطل است . شما یک نگاهی به زندگی حضرت زینب (س) بکنید .زمانی که وارد مجلس یزید و ابن زیاد می شود، با چه شجاعتی یک زن در مقابل پسر معاویه می ایستد و فریاد می زند . تو دروغگو ، فاسق و فاسد هستی . تو مفتضح هستی . شهادت افتخار ما است . ایشان ابن زیاد را ابن مرجانه خطاب می کند . خود این حرف توهینی است که در آنجا لازم بوده به این دلیل که مادر این فرد فاسد بوده است . و بعد فریاد می زند هر اتفاقی برای ما افتاده زیبا است و ما ناراحت نیستیم . شجاعت چیزی است که مخصوصاً من درخواست می کنم که بانوان و زنان دقت کنند که زن و مرد ندارد . یکی از صفات یک انسان متدین و مومن این است که شجاع است و در دفاع از حق به خود تردید راه نمی دهد . ویژگی دوم زینب کبری (س) عفاف است . ایشان وقتی که وارد مجلس یزید می شود با تمام سختی هایی که کشیده است . تمام مسیر را آمده ، کوفه آمده و سر مطهر امام حسین (ع) در مقابل ایشان بوده است . اولین مطلبی را که اشاره می کند این است که ای پسر ابوسفیان ، آیا این عدالت است که زنان تو در پشت پرده باشند اما ناموس رسول خدا در مقابل نامحرمان باشند ؟ این خیلی نکته ی دقیقی است . در شب یازدهم محرم که یک شب حساسی است . شبی است که شهدا بر روی زمین هستند، خیمه ها آتش گرفته است ، بچه ها گرسنه هستند ، زن ها سراغ مردهای خود را می گیرند ، مادران سراغ فرزندان خود را می گیرند ، خود حضرت زینب داغ برادر و اولاد دیده است . با همه ی این وضعیت وقتی که خطر ایجاد شد و خیمه ها آتش گرفت ، بچه ها فرار کردند . عقیله ی بنی هاشم این بچه ها را یکی یکی پیدا می کرد و درجایی سامان دهی می کرد . در روایتی است که ایشان بالای سر یک دختر بچه رسید و زمانی که این دختر متوجه شد که عمه ی او زینب است ، نگفت که عمه بابای من کجا است ، نگفت عمه من گرسنه و تشنه هستم . گفت عمه جان امکان دارد یک تکه پارچه و یا روسری به من بدهید که سر خود را بپوشانم . ما گاهی ملاحظه می کنیم که پدر و مادر متدین هستند . حتی خود مادر چادری است اما دختر بزرگ هشت یا نه ساله ی خود را با یک شلوارک و تاپ بیرون می برند و می گویند ایشان مکلف نیست . درست است که در نه سالگی مکلف است و تکلیف به گردن او است اما مگر چقدر فاصله دارد ؟ آیا نیمه عریان آمدن این بچه بیرون از خانه با موهای باز و لباس های نامناسب درست است ؟ من نمی گویم بچه ها را اذیت کنیم . من نمی گویم آنها را از دین زده کنیم . ولی بعضی از این ها طوری هستند که وقتی نگاه انسان به آنها می افتد گویی به یک انسان بالغ نگاه می کند . یعنی این دختر نماینده ی مادرخود است . گویا چهره ی خانواده ی خود را بروز می دهد . بعضی از اینها در ترمینال ، فرودگاه ، کوچه و خیابان خیلی بد حضور پیدا می کنند . خانواده ها هم می گویند که این بچه است . این دختر اولاً شش سال ، هفت سال یا هشت سال دارد . از امام کاظم (ع ) فرمودند: وقتی سن بچه از یک حدی گذشت و دیگر خود را به گونه ای بروز می دهد . به صورتی او را بیرون بیاورید که باعث تحریک دیگران نباشد . این عفاف حضرت زینب است . وقتی که می گوییم زینب ، آیا زینب اشک و گریه می خواهد ؟ درست است ما از زینب یک چهره ی بیچاره و درمانده بسازیم ؟ زینب واقعاً قهرمان است . هیچ کجا اظهار عجز و ناتوانی نکرده است . او نگران است و دغدغه دارد اما دغدغه ی حجاب و عفاف دارد و اینکه نامحرم او را نبیند . این ویژگی دومی است که من تقاضا می کنم که هم خانم ها و هم آقایان به آن دقت کنند و از زندگی عقیله ی بنی هاشم درس بگیرند . ویژگی سوم حضرت زینب که برای امروز ما در جامعه خیلی مهم است . صفت تسلیم و رضا است . بعضی اوقات ما به ائمه توسل پیدا می کنیم اما حاجت ما برآورده نمی شود . مریض ما شفا پیدا نمی کند . جلوی یک مرگ و میر را می خواهیم بگیریم اما گرفته نمی شود و مرگ اتفاق می افتد . فوراً با دین ، خدا و پیامبر قهر می کنیم . توقع من این است که وقتی من به حرم حضرت علی ابن موسی الرضا رفتم باید با شفای بچه ی خود بازگردم و یا جلوی مرگی را بگیرم . شما نگاه کنید خود امام حسین (ع) در روز عاشورا چقدر داغ دیده است . زینب کبری چقدر داغ دیده است . معنای صفت تسلیم و رضا این است که انسان همیشه نخواهد حوادث بر وفق مراد او باشد . وقتی اتفاق می افتد خود را با آن وفق دهد . شما یک بار در روز عاشورا و یا بعد از آن کلمه ای را از حضرت زینب کبری پیدا نمی کنید که ناشی از ناسپاسی و اظهار عجز باشد . داغ اولاد و داغ برادر دیده است اما وقتی که به گودی قتلگاه می آید می گوید خدایا این قربانی را از ما قبول کن . لذا روی عبادت او هم اثر نمی گذارد . اگر یک مریضی و یا حادثه ای برای خود یا فرزندان ما پیش بیاید همه ی عبادات ما به هم می ریزد . امام سجاد (ع) می گوید یک زمانی من در دل شب یازدهم دیدم که عمه ی من در حال خواندن نماز شب است . شب یازدهم که از لحاظ حوادث یک شب استثنایی است و فصل دوم عاشورا در این شب گشوده می شود . در این شب فصل اول تمام می شود و فصل دوم که جبهه ی دیگری است گشوده می شود . ویژگی چهارم ایشان مسئله ی ولایت پذیری است . ولایت پذیری یک مسئله ی عقلی است . ما اگر آیات و روایات را نیز در نظر نگیریم ،یک مسئله ی عقلی است . الان شما اگر سه نفر به مسافرت بروید یک نفر رئیس خواهد شد . دو نفر با هم کنار می آیند اما مابین سه نفر اختلاف بوجود می آید . یکی از آنها رئیس می شود. امیرالمومنین می فرمایند که مردم پیشوا می خواهند، چه فاجر و چه مومن . یعنی حتی در کشورهای کفر هم اگر پیشوا نداشته باشند کار پیش نمی رود . شما حتی فرض کنید در جبهه ی کفر ، یعنی همان جنگ احد که فرمانده ی آن را ابوسفیان به عهده دارد ، جنگ بدر و یا جنگ خندق و یا جنگ هایی که با ائمه شده است . در همان جنگ ها نیز اگر رئیس نداشت و فرمانده نبود امکان نداشت و سنگ روی سنگ بنا نمی شد . امام و پیشوا در هر جبهه ای لازم است . در جبهه ی دین، اولین ولی خود خداوند است . انَما وَلیُکُم الله و رَسوله . بعد پیامبر خدا است . چقدر ما لطمه دیده ایم از مخالفت با پیغمبر؟ همان جنگ احد چرا مسلمانان شکست خوردند . حرف ولی خدا را گوش نکردند . در صلح حدیبیه رسول خدا صلح کرد برخی از افراد اعتراض کردند . در زمان غیبت وقتی که به صورت ظاهر امام معصوم در بین ما نیست تکلیف چیست ؟ آیا باید جامعه رها شود ؟ آیا باید حدود، احکام و تجارت اسلامی تعطیل شود؟ ربا و رشوه آزاد باشد . هرکسی هرکاری خواست انجام دهد . این مسائل امکان ندارد و عقل آن را نمی پذیرد. به تعبیر حضرت امام می فرمود: تصور ولایت فقیه باعث تصدیق است . یعنی اگر کسی فکر کند قبول می کند . اگر قرار شد ولی و حجتی که در درجه ی اول خدا است ، بعد پیامبر و بعد از آن ائمه ی معصومین هستند . در زمان غیبت نزدیک ترین فرد به امام عالم دینی است . کسی است که حدیث و قرآن را می شناسد . معنای ولایت پذیری این است که ما روی حرف ولی حرف نزنیم . امام فرمود باید با صدام جنگید . همه قبول کردند . یک زمانی نیز فرمود من قطعنامه را پذیرفتم باید بگوییم چشم . معنای ولایت پذیری این است . این مسئله در زندگی زینب کبری (س) موج می زند . ولی خدا می گوید به مکه برویم قبول می کند . به کوفه برویم ، در کربلا خیمه بزنیم ، همه را قبول می کند. وقتی که فهمید فردا برادر او شهید می شود، در شب عاشورا زینب کبری خیلی اشک می ریخت . شب عاشورا در نزدیک صبح یک لحظه امام حسین خوابیدند ، زینب کبری کنار ایشان آمدند و گفتند چه شده است ؟ امام گفتند : خواب بودم . الان جدم رسول خدا را خواب دیدم ایشان فرمودند امشب افطار میهمان ما هستید . حسین جان ما به تو مشتاق هستیم زودتر بیا . حضرت زینب خیلی از قضایا را می دانست . ایشان می فرمود : مادر من همه را برای من تعریف کرده است . صبح روز یازدهم زمانی که خواستند از کربلا بروند ، امام سجاد (ع) خیلی ناراحت بود . می دید بدن بابا و برادر او بر روی زمین است . زینب کبری جلو آمدند و گفتند که تو در حال جان دادن هستی و قالب تهی می کنی چه شده است ؟ گفت عمه جان ما این بدنها را بگذاریم و برویم ؟ این بدن حجت و ولی خدا است . زینب کبری فرمود اینها دفن می شوند . اینجا زیارتگاه می شود و مردم مشتاق به اینجا می آیند . من از پدرم امیرالمومنین آن شبی که ضربت خورد شنیدم . یعنی آنچه که امام سجاد (ع ) در خصوص حضرت زینب فرمود که عالِمَة غَیرَ مُعلم، معنای آن همین است . امام حسین (ع) وقتی که خبر داد من جدم رسول خدا را خواب دیدم . شروع کرد به گریه کردن و لرزیدن . اباعبداله فرمودند خواهرم آرام باش . تو باید صبوری کنی . هنوز چیزی نشده است . تا فرمود باید صبوری کنی . زینب فرمود : هرطور که تو بخواهی . لذا کسی در روز عاشورا از زینب ناله و زاری ندید .تا عصر عاشورا همه شهید شدند و نوبت به امام حسین رسید. ایشان نیز به میدان رفت . اباعبدالله در روز عاشورا یک موضعی را در میدان انتخاب کرده بودند . می جنگیدند ، بر می گشتند و می ایستادند و می گفتند لاحَولَ و لا قُوةَ اِلا بالله . این صدا به زینب می رسید و ایشان آرام می شد . می دانست که امام زنده است و در حال جنگ است . اما مدتی این صدا قطع شد . صدا که قطع شد عقیله ی بنی هاشم از خیمه بیرون آمد ببیند چه اتفاقی افتاده است . خود را به تل زینبیه رساند . وقتی که نگاه کرد دید که ابا عبدالله در خون در حال غلطیدن است . تمام بدن او غرق خون است و دشمن نیز دورتا دور او را محاصره کرده است . زینبی که خار به دست حسین نمی توانست ببیند . تا این صحنه را دید دست های خود را بر روی سر گذاشت و گفت : وا محمدا . اباعبدالهد چشم های خود را باز کرد و گفت : خواهرم بازگرد . فرمود : چشم . به این ولایت پذیری می گویند . اگر قرار باشد ما در مقابل ولایت تفکیکی عمل کنیم . و بگوییم ما هشتاد درصد قبول داریم اما بیست درصد قبول نداریم . نگاه تبعیضی داشتن کار را خراب می کند . اجازه ی ساماندهی و مدیریت را به ولی نمی دهد . امیر المومنین فرمودند من در صفین مأموم شما شدم دیگر امام شما نیستم . اگر امام مأموم شد خطرناک است . اگر امام را بردند خطرناک است . امام باید ببرد . البته مدیریت ناشی از دیکتاتوری نیست . ناشی از عدالت و فهم است . تفاوت آن با حکومت های خودکامه این است . آن حکومت ها می گوید همین و لابد. اما این می گوید که تشخیص براساس دین و مصلحت و عدالت است . نه براساس تشخیص شخصی . در طول تاریخ مردان زیادی از دامن زنان به معراج رفتند . در طول تاریخ زنان زیادی عامل حرکت های مهم و حساس مردان بودند . شما نگاه کنید مادر عیسی مدافع او است . مادر موسی مدافع او است . خدیجه ی کبری ، زهرای مرضیه و ... متأسفانه در مورد تاریخ زنان کتاب کم نوشته شده است . یکی از علما کتابی را نوشته به نام ریاحین الشریعه . مرحوم آقای محلاتی فقط کتاب خود را به شرح حال زنان اختصاص داده است . ما زنان شجاع و غیوری در طول تاریخ داشته ایم . یکی از آن شخصیت ها که متأسفانه ما فقط در مورد مصائب او صحبت کرده ایم و ابعاد دیگر او را فراموش کرده ایم زینب کبری است .
سوال – چطور می توان به حضرت زینب نزدیک شد ؟
پاسخ – بعضی از افراد می گویند که این حرف ها درست است اما او زینب بود و دختر علی بود . نه اینطور نیست ما مانند ایشان زیاد داریم . در همین کشور خودمان مگر نداشتیم زنانی که گاهی چهار شهید تقدیم کردند . اما استوار باقی ماندند . من در یک تشییع جنازه ای بودم که سومین شهید یک مادری را آوردند . زمانی که جنازه را آوردند ایشان ایستاد و رو کرد به عکس بزرگی از امام که در آنجا بود و رو کرد به جنازه و گفت ای امام تو سلامت باشی. ما می توانیم با اراده و تسلیم خود را با این ویژگی ها انطباق بدهیم . اینکه اگر در زندگی من مصیبت و سختی روی می دهد با آن کنار بیایم . مصیبت ها را آسان ببینم و بر آنها فائق آیم . هرچقدر ایمان ما قوی تر شود و اعتقاد ما بیشتر شود، تسلیم و رضا در زندگی ما بیشتر خواهد بود .

سوال – برخی از افراد می گویند زینب دریای فضایل است اما به واسطه ی مصیبت هایی که ایشان تحمل کرده اند اگر اسم فرزند خود را زینب بگذاریم شاید او نیز دچار مصائب شود . نظر شما چیست ؟
پاسخ – ای کاش در جاهای مختلف که اتفاقاتی می افتاد یک آمار از اسامی می گرفتند که آیا واقعاً این گونه است یا خیر. الان افراد قضاوت کنند که آیا واقعاً در میان بیماران ، دردکشیده ها و افرادی که طلاق گرفته اند یا اختلافات خانوادگی دارند اسم آنها زینب است . اتفاقاً عکس قضیه صادق است . زینب نام های زیادی را ما می شناسیم که همسران خوب دارند ، خوشبخت هستند و زندگی خوب دارند . البته وقتی که شما روی چیزی دقت داشته باشید پیدا می کنید . ممکن است که دو یا سه نفر به نام زینب هم در همسایگی و یا در اطرافیان خود پیدا کنید که پدر خود را از دست داده باشند . یا مادر خود را از دست داده باشند یا مبتلا به بیماری شده باشند . اما در کل این حرف کاملاً نادرستی است . حرف عوامانه ای است که نه آمار آن را تأیید می کند ، نه دین و نه عقل . زینب نام های زیادی در تاریخ نویسنده ، شاعر و افراد بسیار بارزی داشته ایم .