سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و از معنى لا حول و لا قوة إلاّ باللّه از او پرسیدند ، فرمود : ] با وجود خدا ما را بر چیزى اختیار نماند و چیزى نداریم جز آنچه او ما را مالک آن گرداند . پس چون ما را مالک چیزى کرد که خود بدان سزاوارتر است تکلیفى بر عهده‏مان گذاشته و چون آن را از ما گرفت تکلیف خود را از ما برداشته . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :60
بازدید دیروز :12
کل بازدید :344003
تعداد کل یاداشته ها : 423
103/9/28
5:54 ص
مشخصات مدیروبلاگ
 
مسلم فروزان نیا[102]

خبر مایه
لوگوی دوستان
 

خطبه 192 معروف به خطبه قاصعه است. حضرت می‌فرماید: «لَمْ یَجْمَعْ بَیْتٌ وَاحِدٌ یَوْمَئِذٍ فِی الْإِسْلَامِ غَیْرَ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ خَدِیجَةَ وَ أَنَا ثَالِثُهُمَا» (شرح نهج‌البلاغه/ج13/ص201) در صدر اسلام خانه‌ای نبود که اسلام را پذیرفته باشد. جز یک خانه که در آن پیامبر بود، خدیجه کبری و من سومین نفر بودم. یعنی خدیجه کبری(س) بعد از پیامبر اول کسی است که ایمان آورد. مادری که می‌تواند مادر دوازده معصوم باشد. یازده امام و دوازده معصوم، فاطمه زهرا(س) و یازده امام. از امام مجتبی تا امام زمان(ع). در زیارتنامه‌ها می‌خوانیم «السلام علیک یابن رسول الله، یابن امیرالمؤمنین، یابن فاطمه الزهرا، یابن خدیجة الکبری» یعنی دوازده معصوم در زیارتشان فخرشان به این است که ما آنها را به عنوان فرزندان خدیجه(س) می‌دانیم.

بحث نداهای الهی در قیامت را مفصل گفتیم. یکی از نداهای الهی که در قیامت زده می‌شود «این فاطمة الزهرا» است. فاطمه زهرا کجاست؟ در غوغای محشر که هرکس به فکر خودش است، یکی از نداها «این خدیجة الکبری» است.

پیامبر خدا وقتی نام خدیجه کبری را می‌بردند، گریه می‌کردند. این نشانه وفا است. وفای در زندگی خیلی خوب است. گاهی می‌بینیم آقا و خانمی اوایل گرفتاری‌ها با هم هستند، زندگی که روی روال می‌افتد، مرد بی‌وفا می‌شود. یا زن بی‌وفا می‌شود. آن روز یکه آن در بساط نداشتی، ان روزی که مستأجر بودی، حقوق کمی داشتی، چه کسی با تو بود؟ این خانم با تو بود. حالا وضعت خوب شد و پست پیدا کردی. پیامبر خدا تا روز آخر ده سال بعد از خدیجه کبری زنده بودند. هر بار نام این بانوی بزرگوار می‌آمد، گریه می‌کردند و اشک می‌ریختند.

زمانی پیامبر گریه می‌کردند، یکی از همسران پیامبر نگاهش زمینی بود. بعضی‌ها نگاه آسمانی دارند. گفت: برای چه گریه می‌کنی؟ خدیجه کبری سنی داشتند، می‌گویند: زمان ازدواج 40 ساله بودند. برای چه گریه می‌کنی؟ او پیرزن بود. خدا در عوض او من جوان را به تو داد. پیامبر فرمود: ساکت باش. آن روزی که همه شما مرا تکذیب می‌کردید، او به من ایمان آورد. آن روزی که همه شما کافر بودید او به من ایمان آورد. این زن گفت: وقتی دیدم پیامبر اینقدر به خدیجه کبری علاقه دارد، فهمیدم اگر بخواهم در دل پیامبر راه پیدا کنم باید از چه راهی وارد شوم. منافقانه از خدیجه کبری تعریف می‌کردم، که در دل پیامبر راه پیدا کنم.

در روایت هست وقتی پیامبر شب معراج از معراج برگشتند. خطاب به جبرئیل فرمود: شما در دنیا کاری ندارید؟ جبرئیل فرمود: سلام خدا و سلام مرا به خدیجه کبری برسانید. پیامبر خدا حامل سلام الهی بر فرشته وحی الهی بر خدیجه کبری بود.

امام صادق(ع) فرمودند: وقتی پیامبر با خدیجه کبری ازدواج کردند، تمام زنان مکه با این بانوی بزرگوار قطع رابطه کردند. اعتراض داشتند که چرا با پیامبر ازدواج کردی. دوران بارداری خدیجه کبری شد.      حتی در موقع وضع حمل هیچکس را نداشتند که زنان بهشتی آمدند. این حدیث را شیخ صدوق در خصال نقل کردند. در دوران بارداری فاطمه زهرا(س) در شکم مادر با خدیجه کبری(س) سخن می‌گفت، دلداری می‌داد. غم نخور مادر که غمخوارت منم! یکوقت پیامبر وارد شدند، دیدند خدیجه دارد با کسی حرف می‌زند. کسی در خانه نیست. بانوی تنها در خانه بودند. فرمودند: خدیجه با چه کسی سخن می‌گویی؟ فرمود: این فرزندی که در رحم دارم، با او سخن می‌گویم.

اگر بخواهیم جایگاه این بانوی بزرگوار را بدانیم، وقتی خدیجه کبری از دنیا رفتند، با فاصله کمی حضرت ابوطالب از دنیا رفتند. پیامبر خدا در فاصله کوتاهی جناب ابوطالب و خدیجه کبری را از دست داد. آن سال را پیامبر سال غم و غصه و اندوه نامیدند. دیگر پیامبر نتوانستند در مکه بمانند. وقتی این دو یاور را از دست دادند مجبور به هجرت به مدینه شدند.

«اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، أَمَّنْ یُجیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوء» خدایا به حق محمد و آل محمد و به حق بانوی بزرگوار، خدیجه کبری(س) و دوازده معصوم از نسل این بانو و به حق چهارده معصوم(ع) حوائج همه ملتمسین دعا، مخصوصاً عزیزانی که به این برنامه التماس دعا گفتند، برآورده به خیر بفرما. بیماران را لباس عافیت بپوشان و گرفتاری‌ها را برطرف بفرما. به همه ما توفیق روزه این ماه و عمل به فرایض این ماه را عنایت بفرما.