اَطیَبُ العَیشِ القَناعَةُ؛
خوشترین زندگى، زندگى با قناعت است.
غررالحکم، ح 2918
مَنِ اقتَصَرَ عَلى بُلغَةِ الکَفافِ فَقَدِ انتَظَمَ الراحَةَ وَ تَبَوَّأَ خَفضَ الدَّعَةِ؛
هر کس به مقدار کفایت، قناعت کند، آسایش مىیابد و براى خویش زمینه گشایش فراهم مىکند.
نهج البلاغه، حکمت 377
مِن شَرَفِ الهِمَّةِ لُزومِ القِناعَةِ؛
پایبندى به قناعت، از والایى همّت است.
غررالحکم، ج6، ص44، ح9435
حُرِمَ الحَریصُ خَصلَتَینِ وَلَزِمَتهُ خَصلَتانِ: حُرِمَ القَناعَةَ فَافتَقَدَ الرّاحَةَ وَحُرِمَ الرِّضا فَافتَقَدَ الیَقینَ؛
حریص از دو خصلت محروم شده و در نتیجه دو خصلت را با خود دارد: از قناعت محروم است و در نتیجه آسایش را از دست داده است، از راضى بودن محروم است و در نتیجه یقین را از دست داده است.
غررالحکم، ج3، ص330، ح4634
امام على علیه السلام :
اِنتَقِم مِنَ الحِرصِ بِالقَناعَةِ کَما تَنتَقِمُ مِنَ العَدُوِّ بِالقِصاصِ؛
از حرص، با قناعت انتقام بگیر، چنان که با قصاص از دشمن انتقام مى گیرى.
کافى، ج2، ص138، ح3
لَو لاخَمسُ خِصالٍ لَصارَ النّاسُ کُلُّهُم صالِحینَ: أوَّلُهَا القَناعَةُ بِالجَهلِ، الحِرصُ عَلَى الدُّنیا، وَالشُّحُّ بِالفَضلِ، وَالرِّیاءُ فِى العَمَلِ وَالعجابُ بِالرَّىِ؛
اگر پنج خصلت نبود، همه مردم جزوِ صالحان مى شدند: قانع بودن به نادانى، حرص به دنیا، بخل ورزى به زیادى، ریاکارى در عمل، و خود رأیى.
غررالحکم، ج2، ص451، ح3260
اِنَّ صاحِبَ الدّینِ فَکَّرَ فَـعَـلَـتْهُ السَّکینَةُ وَ اسْتَـکانَ فَـتَواضَعَ وَ قَنِعَ فَاسْتَغْنى وَ رَضىَ بِما اُعْطىَ وَ انْفَرَدَ فَکُفىَ الاِْخْوانَ وَ رَفَضَ الشَّهَواتِ فَصارَ حُرّا وَ خَلَعَ الدُّنْیا فَتَحامَى الشُّرورَ وَ اطَّرَحَ الْحَسَدَ فَظَهَرتِ الْمَحَبَّةُ وَ لَمْ یُخِفِ النّاسَ فَـلَـمْ یَخَفْهُمْ وَ لَمْ یُذْنِبْ اِلَیْهِمْ فَسَلِمَ مِنْهُمْ وَ سَخَتْ نَفْسُهُ عَنْ کُلِّ شَىءٍ ففازَ وَ اسْتَکْمَلَ الْفَضْلَ وَ اَبْصَرَ العافیَةَ فَاَمِنَ النَّدامَةَ؛
آدم دیندار چون مىاندیشد، آرامش بر جان او حاکم است. چون خضوع مىکند متواضع است. چون قناعت مىکند، بىنیاز است. به آنچه داده شده خشنود است. چون تنهایى را برگزیده از دوستان بىنیاز است. چون هوا و هوس را رها کرده آزاد است. چون دنیا را فرو گذارده از بدىها و گزندهاى آن در امان است. چون حسادت را دور افکنده محبتش آشکار است.مردم را نمىترساند پس از آنان نمىهراسد و به آنان تجاوز نمىکند پس از گزندشان در امان است. به هیچ چیز دل نمىبندد پس به رستگارى و کمال فضیلت دست مىیابد و عافیت را به دیده بصیرت مىنگرد پس کارش به پشیمانى نمىکِشد.
امالى مفید، ص 52، ح 14
مَنِ اقْتَصَرَ عَلى بُلْغَةِ الْکَفافِ فَقَدِ انْتَظَـمَ الرّاحَةَ وَ تَبَوَّاَ خَفْضَ الدَّعَةِ؛
هر کس به اندازهاى که او را کفایت مىکند، قناعت کند، به آسایش و نظم مىرسد و در آسودگى و رفاه منزل مىگیرد.
نهج البلاغه، حکمت 371
اَطْیَبُ الْعَیْشِ القَناعَةُ؛
خوشترین زندگى، زندگى با قناعت است.
غررالحکم، ح 2918
کانَ النَّبىّ صلىاللهعلیهوآله قَبْلَ المَبْعَثِ مَوصوفا بِعِشرینَ خَصلَةً مِن خِصالِ الاَنْبیاءِ لَوِ انْفَرَدَ واحِدٌ بِاَحَدِها لَدَلَّ عَلى جَلالِهِ فَکَیْفَ مَنِ اجْتَمَعَت فیهِ؟! کانَ نَبیّا اَمینا، صادِقا، حاذِقا، اَصیلاً، نَبیلاً، مَکینا، فَصیحا، عاقِلاً، فاضِلاً، عابِدا، زاهِدا، سَخیا، کمیا، قانِعا، مُتَواضِعا، حَلیما، رَحیما، غَیورا، صَبورا، مُوافِقا، مُرافِقا، لَمیُخالِطْ مُنَجِّما وَ لا کاهِنا و لا عَیافا؛
رسول اکرم صلىاللهعلیهوآله پیش از مبعوث شدن، بیست خصلت از خصلتهاى پیامبران را دارا بودند، که اگر کسى یکى از آنها را داشته باشد، دلیل عظمت اوست؛ چه رسد به کسى که همه آنها را دارا باشد، آن حضرت پیامبرى امین، راستگو، ماهر، اصیل، شریف، استوار، سخنور، عاقل، با فضیلت، عابد، زاهد، سخاوتمند، دلیر و با شهامت، قانع، متواضع، بردبار، مهربان، غیرتمند، صبور، سازگار، و نرمخو بودند و با هیچ منجّم (قائل به تأثیر ستارگان)، غیبگو و پیشگویى همنشین نبودند.
المناقب لابن شهر آشوب، ج 1، ص 123
فى تَفْسیر آیَةِ «مَنْ عَمِلَ صالِحا مِنْ ذَکَرٍ اَوْ اُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فلَنُحیَینَّهُ حَیاةً طَیِّبَةً وَ لَنَجْزیَنَّهُمْ اَجْرَهُمْ بِاَحْسَنِ ما کانوا یَعْمَلونَ» اَلْقَناعَةُ وَ الرِّضا بِما قَسَمَ اللّهُ؛
در تفسیر آیه «هر مؤمنى مرد یا زن کار نیکى انجام دهد، قطعا او را با زندگى پاکیزهاى، حیات مىبخشیم و مسلما به آنان بهتر از آنچه انجام دادهاند پاداش خواهیم داد» زندگى پاک، یعنى قناعت و رضایت به آنچه خداوند مقدّر نموده است.
نهج الفصاحه، ح 27