پروانه ام و دور سرت می گردم
بیمار توام ای تو دوای دردم
تا آخر زندگانیش نوکر تو
از عشق تو دم می زند اقا هر دم
ترسم چه بود لحظه ی مرگم آقا
من دل به دو دست کرمت بسپردم
از من بپذیر و تو بگیر این جان را
جان بر طبق عشق و خلوص آوردم
در کاسه ی این گدا محبت بگذار
مپسند که با دست تهی برگردم
چشمم گره با زلف تو خورده آقا
بر غیر تو رو کنم، مگر نامردم؟
پس کی رسی به داد درد دنیا
تا تو برسی عزیر من هم مُردم
سروده : جعفر ابوالفتحی
وبلاگ اشعار مذهبی