مسابقه دو و میدانی
روزی دو نفر به استادیوم رفتند و مسابقه دو میدانی را که در حال برگزاری بود مشاهده می کردند .
اولی : اصغری چرا اینا همه می دوند
دومی : خوب برای اینکه یکی از آنها برنده بشود .
اولی : خوب پس چرا بقیه می دوند ؟
روز تولد
دیوانه اولی : تو کی به دنیا آمدی ؟
دیوانه دومی : جمعه !
دیوانه اولی : چرا دروغ می گویی ؟
دیوانه دومی : چرا ؟
دیوانه اولی : آخر روز جمعه که تعطیل است !
خدمتکار زبل
صاحبخانه : که گفتی آشپزی هم بلدی ؟
خدمتکار : بله ، دو جور آشپزی بلدم !
صاحبخانه : چرا دو جور ؟
خدمتکار : این بستگی دارد که دلتان بخواهد باز هم مهمان به خانه بیاید یا هرگز نیاید .
سرباز ترسو
فرمانده : سرباز !بگو در جنگ چه وقت پیشروی میکنیم و چه وقت عقب نشینی ؟ سرباز : وقتی دشمن از رو به رو می آید عقب نشینی می کنیم و وقتی دشمن از عقب می آید ، باید پیشروی کنیم .