روزی پدری نزد شیوانا آمد و از او در خصوص رفتار ناهنجار پسر نوجوانش راهنمایی خواست شیوانا پرسید : مگر پسرت چه می کند ! مرد گفت : او به طرز متفاوتی نسبت به بقیه جوانان لباس می پوشد و موهای خود را به شکلی زننده آرایش می کند و رفتاری مغایر با بقیه دارد هر چه به او می گوییم که این کار باعث بی حیثیتی خانواده می شود به گوشش نمی رود .
شیوانا گفت : فرزند تو جایی بابت این رفتارش از کسی تایید می گیرد ببین چه کسی به این شکل عجیب و غریب او می خندد و در عمل ( و نه در گفتار ) او را به خاطر این شکل خاص تحسین می کند ! انسان های بد کار بد انجام می دهند چون کسی یا پنداری آن ها را به این باور رسانده که کار بد چندان هم بد نیست ! بد بودن و زشت بودن کارهای پسرت را کسی یا کسانی به شکل دیگری معنا می کنند ! این افراد را پیدا کن و از آن ها بخواه که هر وقت پسرت مقابل آن ها ظاهر شد حالت انزجار به خود بگیرند و با نفرت از شکل ظاهری او طردش کنند پسرت بلافاصله رفتاری را پیشه می کند تا از دیگران تایید بگیرد .
مرد با عصبانیت گفت : چه می گوئید استاد ! در خانواده ما همه این کار را زشت می دانند و هیچ کس رفتار او را تایید نمی کند دوستان این پسر هم همگی از خانواده های محترم هستند چگونه ممکن است او تایید این مسخره بازی را از کسی بگیرد .
مرد ناراحت و عصبانی به سوی خانه اش به راه افتاد او آن قدر عصبانی بود که کارهای آن روزش را نیمه کاره رها کرد و سر زده وارد خانه شد . وقتی قدم به درون حیاط منزل گذاشت در کمال حیرت دید که همسر و فرزندانش پسر جوان را که لباس زنانه پوشیده تشویق می کنند و او را به خاطر شیرین کاری هایش تحسین می کنند .
حق با شیوانا بود تمام اعضای خانواده در عمل با خندیدن به رفتار ناهنجار پسر او را به این باور رسانده بودند که رفتارش چندان هم زشت نیست مرد با شرمندگی سرش را پایین انداخت و بدون این که با هیچ کس حرفی بزند غمگین و ناراحت از لابه لای جمع خانواده عبور کرد و به درون اتاقش رفت و با خودش خلوت کرد می گویند از آن روز به بعد آن پسر رفتارش را تغییر داد