و از این جهت سید رسل - صلی الله علیه و آله - فرمود: «من صمت نجی» . یعنی: «هرکه خاموشی را شعار خود ساخت نجات یافت» . (66)و فرمود: «هر که ایمان آورد به خدا و رسول، باید هر سخنی که می گوید خیر باشد یاخاموش نشیند» . (67)
اعرابی به خدمت آن حضرت آمد عرض کرد: «مرا به علمی دلالت کن که داخل بهشت شوم. فرمود: گرسنگان را سیر کن. و تشنگان را سیراب نمای. پس اگر قدرت براینها نداشته باشی زبان خود را از غیر سخن حق و خیر محافظت کن که به این سبب برشیطان غالب می گردی» . (68)
و فرمود: «چون مؤمن را خاموش و صاحب وقار بینید به او تقرب جوئید که حکمت بر دل او القا می شود» . (69)
و نیز فرمود: «مردم سه طایفه اند: «غانم» و «سالم» و «هالک» . «غانم» کسی است که: ذکر خدا کند. و «سالم» آن است که سکوت را شعار خود سازد. و «هالک» آن است که: به سخنان باطل فرو رود» . (70)
تامل کنان در خطاب و صواب
به از ژاژ خایان(71)حاضر جواب
روزی شخصی به خدمت آن سرور آمد عرض کرد: «یا رسول الله! مرا وصیتی کن.
فرمود: زبان خود را محافظت کن. باز عرض کرد: مرا وصیتی کن. باز فرمود: زبان خودرا محافظت کن. مرتبه سیم عرض کرد: مرا وصیتی کن. باز فرمود: زبان خود رانگاه دار» . (72)
از عیسی بن مریم مروی است که: «عبادت ده جزء است، نه جزء آن خاموشی است، ویکی در فرار از مردم» . (73)
و فرمود که: «پر سخن نگوئید در غیر ذکر خدا، به درستی که: کسانی که بسیار سخن می گویند دلهای ایشان را قساوت فروگرفته است و نمی دانند و از آن غافل اند» . (74)
لقمان پسر خود را گفت: «ای فرزند! اگر چنان پنداری که سخن گفتن، نقره است، بدان که: سکوت، طلاست» . (75)
و حضرت امام محمد باقر - علیه السلام - فرمود: «این است و جز این نیست که شیعیان و دوستان ما زبان ایشان لال است» . (76)
و از حضرت امام جعفر صادق - علیه السلام - مروی است که: «از جمله حکمت آل داود این بود که: بر عاقل، لازم است که شناسایی با اهل زمان خود داشته باشد. و روبه کار خود آورده باشد. و نگاهبان زبان
خود باشد» . (77)
و در کتاب مصباح الشریعه از آن جناب منقول است که فرمود: «خاموشی، کلید هرراحتی است از دنیا و آخرت. و باعث خوشنودی پروردگار، و سبکی حساب روز شماراست. و سبب محفوظ بودن از لغزش و خطا است. و زینت عالم است و پرده جاهل» . (78)
چو در بسته باشد چه داند کسی
که گوهر فروش است یا پیله ور
ریاضت نفس به آن است و شیرینی عبادت از آن. به سبب آن قساوت دل برطرف می گردد. و مروت و عفاف حاصل می شود. پس در را بر روی زبان خود ببند.
«ربیع بن خثیم» (79)کاغذی در نزد خود می گذاشت و هر چه می گفت می نوشت. و چون شب داخل می شد حساب خود را می رسید و می گفت: آه، آه «نجی الصامتون و بقینا» .
یعنی: «خاموشان نجات یافتند و ما باقی ماندیم» . (80)
و بعضی از اصحاب حضرت رسول - صلی الله علیه و آله - سنگریزه به دهان خودمی گذاردند، تا بی اختیار سخن نگویند. چون اراده تکلم به سخنی که از برای خدا بودمی کردند آن را از دهان خود بیرون می آوردند. و بسیاری از اصحاب آن جناب چون نفس می کشیدند نفس کشیدن ایشان چون نفس کشیدن غریق بود. و سخن گفتن ایشان شبیه به سخن گفتن مریض بود. این است و جز این نیست که: سبب هلاکت خلق، و نجات ایشان، تکلم و خاموشی است. پس خوشا به حال کسی که عیب کلام را بشناسد وفواید خاموشی را بداند. به درستی که: خاموشی از اخلاق انبیا، و شعار اصفیا است. (81)
از آن حضرت مروی است که: «خاموشی، دری است از درهای حکمت. پس هر که دهان خود را بست، در حکمت بر او گشوده می شود» . (82)
این دهان بستی دهانی باز شد
گو خورنده لقمه های راز شد
و از آنچه مذکور شد معلوم شد که: صمت و خاموشی با وجود سهولت و آسانی آن، نافع ترین چیزهاست از برای انسان. و از برای بعضی سخنان، اگر چه بعضی فوایدهست اما امتیاز میان خوب و بد سخن، نهایت صعوبت دارد. و علاوه بر این، چون زبان را رها کردی اقتصار بر سخنان بی عیب مشکل است. پس بنابر این، مهما امکن خاموشی را شعار خود ساختن و تابه حد ضرورت نرسد به سخن گفتن نپرداختن، اولی و اصوب است.
منقول است که: «چهار پادشاه به ملاقات یکدیگر رسیدند و در یک مجمع، جمع شدند و رای هند و خاقان چین و کسرای عجم و قیصر روم، و همه در مذمت سخن گفتن و مدح خاموشی متفق گشتند.
یکی از ایشان گفت: من هرگز از خاموشی پشیمان نشده ام، اما بسیار بر سخنی که گفته ام پشیمانی خورده ام.
و دیگری گفت: هرگاه من کلمه ای را گفتم، او مالک من می شود، و دیگر مرااختیاری از آن نیست. و مادامی که نگفته ام من مالک و صاحب اختیار آنم.
و سیمی گفت: عجب دارم از برای متکلم، زیرا: اگر کلامی بر خود او برگردد ضرربه او می رساند، و اگر برنگردد نفعی به او نمی رساند.
چهارمی گفت: به رد آنچه نگفته ام قادرترم از رد آنچه گفته ام.