قناعت از ماده قنع گرفته شده است . « مَن عمل صالحاً من ذکرٍ او اُنثی و هو مومنَ فلنحییَّهُ حیاهً طیبه2 پیامبراکرم صلی الله علیه واله وسلم فرمودند: خوشا بحال آنکه با اسلام هدایت شود ومعیشت او به حد کفاف باشد و قناعت کند3 امام صادق علیه السلام می فرمایند : هر که به معاش اندک خدا راضی گردد خدا هم به عمل اندک او راضی شود. 4 همان طور که حضرت علی علیه السلام می فرمایند : عزّت و سربلندی نتیجه قناعت است. 6 حضرت علی علیه السلام فرموده است : رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم فرمودند : هر که خواهد بی نیازترین مردم باشد باید به آنچه در دست خداست اعتمادش بیشتر از آنچه در دست دیگرانست بوده باشد. 8 حضرت علی علیه السلام فرموده اند : هیچ گنجی غنی تر از قناعت نیست.11 ذلت و خواری ،نگرانی و تشویش خاطر ،چشم طمع داشتن به مال دیگران ،عدم امنیت در معیشت،احساس حقارت .کسی که به آنچه خداوند به او داده راضی نباشد خواه ناخواه دست نیاز به سوی دیگران دراز می کند که باعث باعث ذلت و خواری او می شود. سلامت در دین، اصلاح نفس، راضی بودن به رضای خدا ، عزت و سربلندی، بی نیازی، زندگی پاک، آسایش و آسودگی . اگر در افراد جامعه ای فرهنگ غنی قناعت رواج داشته شود به مدینه فاضله ای که مدّ نظر اسلام است می رسیم . دیگر حق محرومان ، مستضعفین و بقیه مردم ضایع نخواهد شد.
از نظر لغوی : به معنای اکتفا کردن به اندک از آنچه مورد نیاز انسان است.1
به معنای زیاد دیگری نیز آمده است : راضی شدن به اندازه نیاز بسنده کردن و صرف کردن . زیاده طلبی نداشتن در خرج و صرف مال و هر چیزی اندازه نگه داشتن و .... و همچنین به معانی صرفه جویی – روحیه بی نیازی – حرص و طمع نداشتن و ضد اسراف کاری می باشد.
در اصطلاح شرعی : صفتی است که با تکرار و تمرین در انسان بصورت ملکه ای درمی آید که باعث خشنودی و راضی شدن به چیز کم و نگه داشتن نفس از زاده خواهی می شود. شرع مقدس حد و حدود هر چیزی را در مصرف شخص معین کرده است. باید توجه داشت که بیشتر از آن حدی که معین شده و بیشتر از حد لزوم صرف و خرج نشود. به بیان دیگر می توان گفت : قناعت : رضایت به کم و حسن تدبیر معاش است بدون دوست داشتن زیاده از حد زندگانی و اعتدال و میانه روی نیز می باشد.
قناعت در آیات و روایات به معانی و تعابیر بسیار جالب اشاره شده است از جمله :
هر مرد و زن با ایمانی که کار نیکی انجام دهد او را زندگی پاکیزه خواهیم بخشید.
از حضرت علی علیه السلام پرسیدند که منظور خداوند از حیاه طیبه چیست فرمودند : هی القناعهِ.
امام رضا علیه السلام فرموده اند : کسیکه جز به روزی زیاد قناعت نکند ، جز عمل بسیار او را بس نباشد و هر که روزی اندک کفایتش کند عمل اندک هم کافیش باشد. 5
پس میوه قناعت عزت و آبرو برای انسان است.
اِقنَع بِما اوتیتَهُ َحِفَّ علیکَ الحسابُ 7
به آنچه داده شدی قناعت ورز تا حساب روز قیامت بر تو سبک و آسان گردد.
از امام صادق علیه السلام نقل است که فرموده اند :
مردی از اصحاب پیغمبر علیه السلام حال زندگیش سخت شد. همسرش گفت : ای کاش خدمت پیغمبر می رفتی و از او چیزی می خواستی . مرد خدمت پیغمبر صلی الله علیه واله وسلم آمد و چون حضرت او را دید فرمود : هر که از ما سوال کند به او عطا می کنیم و هر که بی نیازی جوید خدایش بی نیاز می کند. مرد با خود گفت : مقصودش جز من نیست پس بسوی همسرش آمد و به او خبر داد. زن گفت رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم هم بشر است و از حال تو خبر ندارد، او را از حال خودت آگاه کن، مرد خدمتش آمد و چون حضرت او را دید فرمود : هر که از ما سوال کند به او عطا می کنیم و هر که بی نیازی جوید خدایش بی نیاز می کند. تا سه بار آن مرد چنین کرد. سپس رفت و کلنگی عاریه کرد و به جانب کوهستان رفت. از بالای کوه مقداری هیزم جمع آوری کرد و آورد و به نیم چارک آرد فروخت و آن را به خانه برد . فردا هم رفت و هیزم بیشتری آورد و فروخت و همواره کار می کرد و اندوخته می نمود تا اینکه خودش کلنگی خرید. باز هم کار کرد تا دوشتر و غلامی خرید و ثروتمند بی نیاز گشت.9
حضرت علی علیه السلام می فرمایند :
القناعهُ راسِ الغِنی 10
قناعت راس بی نیازی و ثروت است.
واژه هایی هم معنا و هم مفهوم با قناعت ذکر کرده اند که عبارتند از کفاف، اقتصاد، اقتصادر، زهد.
کفاف از ریشه کف به معنی آنچه حاجت آدمی را برمی آورد و مانع درخواست و تمنای از غیر می گردد. به زبان ساده تر می توان گفت به معنی کفایت کردن یا کافی بودن است.
حضرت علی علیه السلام فرموده اند : خوشا بحال کسی که به یاد معاد و بازگشت باشد برای روز حساب کار کند و در زندگی به اندازه کفایت قناعت کند و از خدا راضی باشد. 12
امام صادق علیه السلام می فرمایند : خدایا ! به محمد و آل محمد و دوستانش پاکدامنی و به اندازه کفایت روز مرحمت فرما و به دشمنان آنها مال و فرزند بده 13
اقتصاد از ریشه قصد گرفته شده به چندین معنی آمده است از جمله : میانجی شدن. میانه رو بودن ، به اعتدال خرج کردن و ...
رسول خدا فرموده اند :
ما عالَ مَنِ اقتَصَد 14
هرکسی میانه روی کند محتاج نشود.
اقتصاد داشتن مایه اعتدال ، بی نیازی ، تنگدشت نشدن ، مانع فقر و مایه نجات می شود.
اقتصار از ریشه لغوی قصر است به معنای کوتاه و کم . به فلان چیز اکتفا و بسنده کرد.
حضرت علی علیه السلام می فرمایند :
کلُّ مُقتَصِرِ علیه کاف 15
چیزی که به آن می توان اداره کرد زندگانی را بس است.
حضرت مولا امیرالمومنین در وصیتی به پسر گرامیشان می فرمایند :
والاقتصار علی ما فرضه الله علیک
اکتفا کردن به آنچه خدا به تو واجب گردانیده است.
زهد : مصدر الزهاده است. به معنی به اندازه کفایتت بگیر یا بردار.
ممکن است کسی در عمل به ناچار مسائل و مشکلات مالی و اقتصادی قناعت پیشه باشد ولی در اصل قلب او راضی نباشد چنین فردی قناعت عملی در زندگی ندارد . اگر از دنیا روی گردان بود و به آن وابسته نبود قلبش نیز راضی و خشنود و قانع باشد زاهد است.
زهد مانند سدّی است یا نیرویی است در جلوی هوسها و خواهشهای افراط طلبانه نفس که مزاحم سیر تکاملی انسان به سوی کمال است می ایستد. زهد همانند قناعت است ازاین جهت که به انگیزه رسیدن به کمالات بالاتر از کمالات دنیوی است .حضرت علی علیه السلام می فرمایند : کسی که غم گذشته نخورد و از آینده خوشحال نشود هر دو جانب زهد را در اختیار گرفته است.16 (کنایه از اینکه حقیقت زهد ترک تمام وابستگی های گذشته و آینده است)
پیامبر اکرم صلی الله علیه واله وسلم فرمودند :
مَن زَهِدَ فی الدنیا هانت علیه المصائب 17
کسی که در دنیا زاهد باشد گرفتاریها برایش آسان شود.
دل کندن از این دلبستگی های دنیا و دل بستن به جهان آخرت موجب رستگاری انسان می شود بنا به فرموده حضرت علی علیه السلام : خوشا آنانی که دل از این جهان کندند و به آن جهان بستند.18
قناعت در دنیای امروز جایگاهی ندارد ! چرا که فزون طلبی و زیاده خواهی به عنوان یک ارزش و اصل مطرح است و این تفکر اشتباه ترویج می شود . چرا این قدر انسان گرفتار یک نوع زیاده خواهی حریصانه و سیر نشدنی شده است ؟!
دنیای مدرن و مصرف گرای امروز ملاک ارزش و برتری انسان را پایمال کردن حقوق دیگران و رسیدن به خواسته های خود انسان می داند و این اعتقاد در غرب بسیار رواج دارد و به نهایت اوج خود رسیده است . مثل مستکبرین و استعمارگران انسان و منابع طبیعی از جمله آمریکا و انگلیس و فرانسه و همان طور که در تاریخ ملتها از جمله خود کشور عزیزمان نشانه ترکه استثمار و استعمار آنان هنوز به جای مانده و زخمهای کاری آنها در حال خوب شدن است.
چنین دولت هایی از قناعت و اعتدال و را رفتن در خط میانه بسیار بسیار دور هستند . در عوض افراط داشتن در طمع و آز را می پسندند و رسیدن به خواسته های خودشان از هر چیزی حتی ارزشهای انسانی و اخلاقی و دینی و حتی از جان انسانها می گذرند تا به خواسته های پلید خودشان برسند و از هیچ چیز در راه رسیدن به فزون طلبی دریغ نمی کنند . با ترویج چنین تفکر و اعتقادی در میان افراد آنان را حریصانه و آزمندانه به جان منابع انسانی و طبیعی دنیا چنگ انداخته اند و دارند مانند زالو خون آن را می مکند. با این کار آنان را مصرف گرا و پر خرج پرورش می دهند که از هر لحاظ به نفع خودشان است.
قناعت با موضوعاتی از جمله رزق، تلاش، حرص و طمع و تقدیر و سرنوشت نیز ارتباط دارد.
دین مبین اسلام فرد را برای بدست آوردن رزق و روزی خود ترغیب به تلاش و سعی می کنند . از طرفی فرموده است خداوند روزی همه مخلوقات را بر عهده دارد و روزی همه جنبندگان را خداوند می رساند . خداوند در قرآن کریم می فرماید : فرزندانتان را از ترس گرسنگی نکشید ما روزی آنها و شما را می دهیم. 19
خداوند متعال فرموده است : به راستی خداوند تنها روزی دهنده صاحب قوت و قدرت است. 20
حضرت علی علیه السلام می فرمایند : روزی شما را خداوند ضمانت کرده است و شما مامور به عمل هستید. 21
شرع مقدس از طرف دیگر مردم را همان طور که تشویق به سعی و تلاش می کند از طرف دیگر می فرماید که جلوی حرص و از را باید بگیرند و تلاش در روزی شما را به فزون طلبی نکشاند. باید به آنچه که شرع دستور داده از راه حلال به دست آورد و قانع و راضی باشد و طمع نکندو زیادی اموال خود را خمس و زکات و انفاق و ... بدهد.
و کسی نمی تواند بگوید چون خداوند روزی من را مقدر کرده و برایم می فرستد پس من تلاش نکنم. نه این طور نیست تضمین روزی بدان معنی نیست که هر کس در خانه اش بنشیند تا روزی او را به درخانه اش بیاورند یا از اسمان برای او مائده نازل می کنند. بلکه مقصود این است که در عالم طبیعت ، منابع تامین کننده روزی جانداران پیش بینی شده است. همان طوری که خداوند روزی نوزادی که به دنیا می آید در پستان مادر قرار داده است. و دیگر اینکه اگر کسی بگوید روزی من بیشتر ازاین نمی شود و سرنوشت و تقدیر من این است پس تلاش من چه فایده ای دارد ؟ در جواب می گوییم انسان باید تلاش خود را انجام دهد و خداوند به اندازه تلاش او به او روزی می دهد و بیشتر از آن حدی که خداوند تکلیف کرده از او نمی خواهد.
چنانچه که در قرآن فرموده است :
و اِنَّ لیسَ لِلاِنسانِ اِلّا ماسَعی 22
برای انسان بهره ای جز سعی و کوشش او نیست.
همان طور که می دانید فقیر بودن با قناعت داشتن فرق می کند . ممکن است فردی باشد و دارای بهره ها و برخوردار از متاع دنیا باشد در عین حال قناعت پیش هاست . حساب دخل و خرج خود را دارد و به تعبیر دیگر حسن تدبیر در معاش دارد ولی فردی هست که محروم است از چیزهایی که مورد احتیاج او است. اگر احتیاج بطور اعم باشد و مختص به مال نباشد.
همانا انسانها و موجودات در پیشگاه خداوند فقیر و محتاج هستند . غنی مطلق خداوند است و بس ! اوست که افاده وجود می کند به موجودات و مخلوقات خود.
اگر احتیاج تنها به مال اختصاص بدهیم همه مردم فقیر نیستند بلکه نسبت به آن مالی که نیاز دارند فقیر هستند ولی اگر فراتر از مال بگیریم همه محتاج یکدیگر هستند و به دلیل احتیاج و نیازی که دارند انسانها در کنار هم زندگی می کنند.
دل بستگی و وابستگی انسان به متاع دنیا از آفات و خطرهای بزرگ تکامل انسان و رسیدن به قرب الی الله است. مال، ثروت، مقام ، فرزند، ماشین و .. از وابستگی های انسان و متاع دنیایی محسوب می شوند.
کسی که دلبسته شد دچار حرص، طمع و آز می شود و تمام تلاش خود را در این زمینه صرف می کند و از به کمال رسیدن خود بسوی حق تعالی باز می ماند. لذا دین مبین اسلام رهنمودهایی و سفارشهایی در این زمینه برای انسان دارد که باید آنها را بشناسد و در راه عمل به آن کوشش کند.
یکی از آن راهها همان زهد و دل بریدن از دنیا بود. راه دیگر تاثیر پذیری الگوهایی موفق و همیشه زنده تاریخ که در قرآن فراوان نمونه هایی از انها بیان شده است . از جمله رسول اکرم صلی الله علیه واله وسلم حضرت ختمی مرتب ، حضرت علی ، ائمه هدی علیهما السلام . سایر پیامبران و انبیاء و اولیای خداوند همه و همه نمونه های عملی در زندگی هستند که با سرمشق گرفتن از زندگانی و روش ساده زیستی آنها می توانیم به جایگاه رفیع انسانی برسیم.
مثلا رسول اکرم صلی الله علیه واله وسلم در اوج قناعت ، فداکاری ، گذشت و .. بودید.
اگر پول و ثروت و مقام برای انسان شهرت و شخصت و بزرگی می آورد چرا پیامبر اسلام که در نهایت ساده زیستی و قناعت بودند نامدار و دارای شخصیت عظیم انسانی به عنوان الگوی همیشه تاریخ بشر هستند ؟!
یا حضرت علی علیه السلام که به مردمان نان و گوشت می خوراند و خودش ازنان جو و نمک استفاده می کرد. با این حال همیشه در همه زمانها و عصرها نام ایشان به عنوان اول مرد تاریخ برده می شود. در حالی که ایشان نه ثروت داشتند و نه کاخهای بزرگ و گرانقیمت و حتی بیشتر ازیک دست لباس نداشتند. چگونه نام ایشان از 1400 سال پیش تاکنون مانند خورشیدی می درخشد و مریدان و پیروانی در تمامی دنیا دارند. همین طور ائمه معصومین نیز با ساده زیستی و قناعت و اعتدال در زندگی اسوه و الگو برای همه انسانا در هر زمان هستند .
در احادیث و روایات از افراد قانع به عنوان سپاسگزارترین کردم یاد شده است و نشانه های دیگری نیز عنوان شده است از جمله : آزادگی، مردانگی و همت بلند . افرادی که قناع هستند دارای همت بلند هستند.
حضرت علی علیه السلام فرمودند : قانع ترین مردم باش تا شکرگزارترین آنان باشی. 23
حضرت علی علیه السلام فرموده اند : زندگی با قناعت نشانه همت بلند است. 24
رهنمود بعدی که سفارش شده است . حفظ آبروی خویش و نگه داشتن عزّت نفس است .بدترین وضع آن است که داشتن حرص و طمع و زیاده خواهی انسان را وادارکند که آبرویش را از دست بدهد. همین طور پا روی عزت نفس خود بگذارد. چرا که طلب و خواستن پل ذلت است مانند پلی است که از آبرو و شخصیت و عزت نفس خود می گذرد.
مگر پول و مقام چقدر مقدس است که انسان عزّت نفس خود را با آن معامله می کند ؟!
مگر دنیا چه اندازه ارزش دارد که انسان اعتبار و ابرو و شرف خود را از دست بدهد ؟!
زیاده خواهی انسان را به نابودی و تباهی می کشاند . به تدریج در این راه که وارد شود دیگر غرق در آن می شود و بیرون آمدن از آن سخت تر می شود مانند باتلاق است که اگر وارد آن شوی در آن فرو می روی و هر چه دست و پا بزنی بیشتر در آن فرو می روی و غرق می شوی.
حضرت علی علیه السلام می فرمایند : خویشتن را از هر چه که پست باشد بالاتر بدان و پرهیز کن هر چند تو را به خواسته ها و آرزوهایت برساند چرا که تو هرگز از آنچه از خویش می دهی چیزی عوض نخواهی یافت. 25
انسان حریص و طمعکار همیشه نگران است و خاطر ناراحت دارد . نگران سرنوشت مال و ثروتش است نگران وضعیت و مقام و منصب خود است لذا همیشه پریشان خاطر است.
فردی که حرص و طمع دارد همیشه احساس نا امنی در معیشت و زندگی می کند. فکر می کند باید هر چه بیشتر بدست آورم برای روز مبادا . در حالی که غافل از این است که خداوند روزی همه را تضمین کرده است. مورد بعدی این است که احساس حقارت می کند. اگر ساده زیست باشد و به دور از تجملات و چزهای پرخرج و به درد نخور و دکوری باشد فکر می کند تحقیر شده و چیزی از شخصیت و کلاسش کم شده است. ولی در اصل دین مبین اسلام چنین روشی پسندیده نیست. انسان حریص مریض است و باید آن را درمان کرد یا خودش برای درمان بیماریش که بسیار خطرناک نیز هست تلاش کند.
یکی از راههای درمان اعتماد کردن به قدرت و رزاقیت خداوند است که ثمره چنین اعتمادی در سلامت و عافیت بودن است هم از نظر فکری و روحی و هم روانی.
راههایی که در کتب اخلاقی و آیات و روایات برای درمان حرص و طمع گفته شده است. از جمله راه علمی است.
راه علمی : باید به عاقبت ثروتمندان و مردمان مال اندوز فرومایه بنگرد که در صفات چهارپایان دست و پا می زنند. مثل چهارپایان حریص شکم و شهوت و .. هستند.عاقبت عبرت آموز قارون را همه می دانند.
دیگر اینکه به شرافت و عزت انسانی و نفسانی و آزادگی از قید و بندهای دست و پاگیر دنیا که در قناعت نهفته است بیندیشد.
به رزّاق بودن خداوند اعتقاد و ایمان داشته باشد و بیشتر از حد خود تجاوز نکند.
علاج عملی : درراه تحصیل معاش اعتدال و میانه روی پیشه کند و مخارج غیر ضروری را از زندگی خود حذف کند . جلوی اسرافها و تبذیرها را بگیرد و با این عمل بیماری مزمن و خطرناک حرص مبارزه کند تا به پیروزی برسد.
خودش عمل کننده به دستورات دینی باشد و همین طور مشوّق خانواده خود و الگو باشد و آنان را به این روش ساده زندگی کردن در عین حال برخوردار بودن امکانات مورد لزوم عادت دهد.
و چشم طمع به مال دیگران نداشته باشد و به بالا دست خود نگاه نکند. اگر به بالاتراز خودش بنگرد گرفتار طمع می شود و شیطان در این موقع او را متوجه دنیا و متاع دنیا می کند.
خداوند در قرآن کریم می فرماید : هرگز چشم خود را به نعمت های مادی که به گروههایی از مردم داده ایم میفکن که اینها شکوفه های زندکی دنیا است و برای آن است که آنان را با این بیازماییم و روزی پروردگارت پایدار است. 26
حضرت علی علیه السلام فرموده اند : قناعت بهترین عامل برای سامان دادن به نفس و اصلاح آن است. 27
قناعت در فرهنگ غنی اسلام یکی از شاخصهای بالندگی و آفرینندگی و خلاقّیت و عزّت است که ممکن است در فرد یا یک ملت تحقق طابد.
هر کس می تواند با توجه به شرایط و وضعیتی که در آن قرار دارد طبق این اصل الهی رفتار کند. و به اقتصاد جامعه کمک کند. در مشاغل تولیدی، خدماتی، مدارس، مخصوصا حوزه های علمیه ، اداره ها و ... فرهنگ غنی قناعت مفهوم واقعی خود را پیدا کند و جا بیفتد و در این زمینه کار شود. می توان به آن مدینه فاضله ای که مقصود است برسیم. حضرت علی علیه السلام سفارشات زیادی به کارگزاران و فرمانداران خود نسبت به پرهیز از اسراف و تبذیر دارند و آنان را ملزم به صرفه جویی و صحیح مصرف کردن بیت المال می کند.
می فرمایند : نوک قلمها را باریک و فاصله سطرها را کم کنید و از زیاده روی در هزینه نمودن بیت المال بپرهیزید زیرا که اموال مسلمانان نباید متحمل ضرر شود. 28
و نیز فرموده اند :
کفی بِالقَناعَهِ مُلکاً و بِحُسنِ الخلقِ نعیما 29
پادشاهی در قناعت است و حسن خلق برای انسان کفایت می کند.
قناعت دارای آثاری است آثار فردی و اجتماعی که به اقتصار برمی شماریم.
کسی که قناعت دارد وینش و ایمانش از رذایل اخلاقی و آفات و خطرات بیماریهایی همچون حرص، طمع، آز، افزون خواهی، ایمان کردن حق دیگران و ... در امان می ماند. کسی که قناعت پیشه است می تواند نفس خود را اصلاح کند و چه چیزی بالاتر از این که نفس سالم باشد.
و به آنچه که خداوند به او داده است خشنود و راضی باشد چرا که در مقابل خداوند نیز به عمل کم او هم خشنود و راضی می شود و عزت و سربلندی در بین مردم بدست می آورد. احساس بی نیازی نسبت به مردم می کند. می تواند زندگی پاک داشه باشد به از راه حلال و مشروع روزی خود را بدست آورد. و آسودگی خاطر دارد دیگر دقدقه حفظ پول، خانه و ثروت را ندارد که بعد از مرگ او چه خواهد شد یا در اثر معامله ای آن را از دست بدهد.
در سایه چنین فرهنگی با جامعه معتدل و میانه رو دست پیدا می کنیم. همه به حق و حقوق فردی راضی هستند و دیگر ولع و طمع آنها را در دام خود اسیر نمی کند که باعث ناامنی در جامعه یا رکود اقتصادی ویا مشکلات فراوان دیگر شوند. چرا که هدف از زندگی اجتماعی رعایت حقوق دیگران و عمل کردن به وظایف اجتماعی است که با عمل کردن به دستورات دین انسان ساز اسلام می توانیم به سرمنزل مقصود برسیم.
1- مفردات راغب ، کتاب قاف ، ص413
2- سوره نحل . آیه 97
3- نهج الفصاحه . شماره 1980
4- اصول کافی. ج3 . ص207 . حدیث 3
5- اصول کافی ج 3. ص 207. حدیث 5
6- میزان الحکمه . ج8 . ح 16860
7- میزان الحکمه . ج8 . ص 283 - 282
8- اوصل کافی .ج3 . ص 209 . حدیث 8
9- اصول کافی .ج3 . ص 208 . حدیث 7
10- میزان الحکمه ص 281 - 208
11- جلوه های حکمت . اصغر ناظم زاده. ص 447
12- نهج البلاغه فیض الاسلام حکمت 41
13- اصول کافی. ج3 . باب کفاف. حدیث 3
14- نهج الفصاحه . ص538 . حدیث 2601
15- الحدیث . گفتار حکیمانه. مرتضی تنکابنی. ص 440
16- جلوه های حکمت. اصغر ناظم زاده. ص 279
17- نهج الفصاحه . ص281 . شماره 17
18- جلوه های حکمت. اصغر ناظم زاده. ص 279
19- سوره اسراء . آیه 31
20- سوره ذاریات . آیه 58
21- نهج البلاغه. صبح صالحی. خطبه 114
22- سوره نجم . آیه 39
23- ارشاد القلوب . جزء اول . ص 118
24- میزان الحکمه . ج2 . ح 16863
25- نهج البلاغه فیض الاسلام نامه 31 . ص 929
26- سوره طه. آیه 131
27- میزان الحکمه . ج8 . ح 16861
28- بحارالانوار. ج41 . ص 105
29- نهج البلاغه فیض الاسلام . حکمت 220