حضرت صادق (علیه السلام ) فرمود عابدى از بنى اسرائیل مدت سه سال پیوسته دعا مى کرد تا خداوند به او پسرى عنایت کند، ولى دعایش مستجاب نمى شد. روزى در ضمن مناجات عرض کرد یا رب ابعید انا منک فلا تسمعنى ام قریب فلا تجیبنى خدایا من از تو دورم که سخنم را نمى شنوى یا تو در نزدیکى ولى جوابم را نمى دهى .
در خواب به او گفتند مدت سه سال است خداى را با زبانى که به فحش و ناسزا عادت کرده و قلبى آلوده به ستم و نیت دروغى مى خوانى اگر مى خواهى دعایت مستجاب شود فحش و ناسزا را رها کن .، از خدا بترس قلبت را از آلودگى پاک نما نیت خود را نیز نیکو بگردان .
حضرت صادق (علیه السلام ) فرمود به دستورات عمل کرد آنگاه دعا نموده خداوند اجابت نمود و پسر به او داد.(1)
و نیز آنجناب فرمود روزى حضرت موسى (علیه السلام ) پیروان خود را موعظه مى کرد. یکى از شنوندگان چنان تحت تاءثیر گفتار موسى (علیه السلام ) قرار گرفت که از جا حرکت کرده پیراهن خود را چاک زد. خداوند به حضرت موسى (علیه السلام ) وحى کرد به او بگو لاتشق قمیصک ولکن اشرح لى عن قلبک نمى خواهد پیراهنت را چاک زنى قلبت را برایم بشکاف (و محبت دیگران را خارج نما.)
حضرت صادق (علیه السلام ) در پایان گفتار فرمود یک روز حضرت موسى (علیه السلام ) به مردى از پیروان خود گذشت که در حال سجده بود، از آنجا رد شد. پس از انجام دادن کار خود برگشت ، باز او را در حال سجده دید به آن مرد گفت اگر حاجت تو به دست من بود برآورده مى کردم .
به موسى (علیه السلام ) خطاب شد لو سجد حتى ینقطع عنقه ما قبلته حتى یتحول عما اکحره الى ما احب اگر آنقدر سجده کند که گردنش قطع شود از او نمى پذیرم مگر اینکه قلب خود را پاک کند. آنچه من دوست دارم او نیز دوست بدارد و از آنچه بى میلم نسبت به آن او هم بى میل شود.(2)