سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانش، شریف ترین تبار است . [امام علی علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :106
بازدید دیروز :26
کل بازدید :342219
تعداد کل یاداشته ها : 423
103/9/1
8:46 ع
مشخصات مدیروبلاگ
 
مسلم فروزان نیا[102]

خبر مایه
لوگوی دوستان
 

قال النبی صلی الله علیه و آله و سلم: «من صمت نجی» صدق نبی الله

 

 

هست خاموشی نشان اهل راز

باش دایم از خموشی درگداز

هست خاموشی عیار از بهر عشق

هست خاموشی زبان شهر عشق

هست خاموشی درون دل مرا

لیک عشقم گفت اینها بر ملا

هست خاموشی میان ما و دوست

این همه معنی من پیدا ازوست

هست خاموشی بآخر حال تو

نیست گردد جمله قیل و قال تو

هست خاموشی به از گفتن بسی

سرّ این معنی نمی‌داند کسی

هست خاموشی بمعنی ورد من

پیش نااهلان نمی‌گویم سخن

هست خاموشی میان ما و پیر

سرّ این معنی نداند هر فقیر

هست خاموشی طریق اهل راه

تا نگردد همچو درّاج او تباه

هست خاموشی چراغ جان جان

هستاز احوال منصور این عیان

هست خاموشی میان روح و تن

رو تو شو خاموش و کن جا در وطن

هست خاموشی نعیم و خلد وحور

تو زخاموشان طلب اسرار صور

هست خاموشی بپیش اهل دید

این چنین گلها همه عطّار چید

هست خاموشی به پیش مرتضا

رو به هر بی دین مگو اسرار ما

هست خاموشی این دل خاموش من

عالمی را سوخته این جوش من

هست خاموشی مرا در جان نهان

لیک حیدر گوید این معنی عیان

هست خاموشی نظام ملک من

این معانی ها بجست ازکلک من

هست خاموشی طریق صالحان

غیر این معنی نباشد در جهان

هست خاموشی مرا در پیش او

زانکه گویائی از او باشد نکو

هست خاموشی بحق واصل شدن

از دوئی بگذشتن و یک دل شدن

هست خاموشی همه در ملک دوست

گفته? عطّار در معنی نکوست

هست خاموشی همه گنجینه‌اش

او نشسته در درون سینه‌اش

هست خاموشی بمعنی گفت او

لیک تو گفتش نمی‌دانی نکو

هست خاموشی نهفتن راز حق

خود نگفتن پیش نااهلان سبق

هست خاموشی به پیش تو خراب

خویش را کردی بمعنی در عذاب

هست خاموشی جهان پرصدا

نه نبی گفتا که مَن صَمُت نجا

هست خاموشی بدانا همعنان

همره عیسی بود در آسمان

هست خاموشی عدم اندر عدم

رو درآ در وادی او همچویم

هست خاموشی درون طبع ما

مظهرم گفته یکایک بر ملا

هست خاموشی همه بنیاد این

هست خاموشی همه علم الیقین

هست خاموشی بفقرت راهبر

رو تو خاموشی گزین و راه بر

هست خاموشی ترا سلمان راه

بوذر معنیت گشته پادشاه

هست خاموشی فراغت از جهان

این معانی هست پیش عاشقان

هست خاموشی خلاصی از بدان

این معانی کرد مظهر خود عیان

هست خاموشی بهشت با نعیم

رو چو خاموشان صراط مستقیم

رو تو خاموشی گزین چون صابران

تا نیفتی در میان فاجران

روتو خاموشی گزین چون اهل دید

زآنکه خاموشی است جنّت را کلید

رو تو خاموشی گزین در سرّ شاه

تا بیابی سرّ معنی از الاه

رو تو خاموشی گزین و شاه بین

وانگهی سوی جنان تو راه بین

رو تو خاموشی گزین و دان علی

زآنکه او راخوانده خود حق یا ولی

رو تو خاموشی گزین با حبّ او

تا که گردد دین و دنیایت نکو

رو تو خاموشی گزین و راه او

زآنکه راه اوست خود مقصود تو

رو تو خاموشی بجو ازعافیت

چون فنا خواهی شدن در عاقبت

رو تو خاموشی گزین و شاه گو

تا که باشد روز موتت آبرو

رو تو خاموشی گزین با یاداو

بر زبان جز ذکر او چیزی مگو

رو بگورستان و بین تو غار خود

تا که گردی شرمسار از کار خود

رو بگورستان ببین تنها و دل

طعمه? موران شده در زیر گل

سرشده خاک و زبان ناگو شده

جمله خاموشند و محو اوشده

خویش را ز آلایش اوّل پاک کن

خرقه? سالوس خود را چاک کن

بعد از آن خاموش شو در کش زبان

تا شوی واقف ز اسرار نهان

من سخن خواهم که گویم بیشمار

لیک من هستم ز گفتن شرمسار

من ز گفتن شرم دارم پیش کس

تو نداری شرم از گفتارو بس

من چگویم سرّ مظهر این زمان

زآنکه بهتر باشد این معنی نهان

ختم کن عطّار و سردرکش بجیب

تا بیابی بوی اسرارش ز غیب

ختم کن عطّار و درمعنی بایست

ختم معنی چون بعین و لام ویی است


  
  
عنوان عشق به جهاد
موضوع عشق به جهاد
راوی ابراهیم باشتنی
متن کامل خاطره

اسماعیل وقتی به سن تکلیف رسیده بود خیلی دلش می خواست به جبهه برود اما به علت اینکه در همان زمان من قصد عزیمت به جبهه را داشتم برای همین خانواده با رفتن هر دو موافقت نمی کردند. اسماعیل به من گفت: هر کس حسابی خاص برای خودش نزد پروردگار دارد. تو که می روی برای خودت می روی من هم که می روم برای خودم می روم. او دیگر طاقت نیاورد و با دیگر دوستانش که از طریق هنرستان اعزام شده بودند به جبهه رفت و بعد از 30 الی 40 روز خبر شهادت او را آوردند.

  
  

(1)امام على (علیه السلام):

ان العبد اذا اراد ان یقراء اءو یعمل عملا فیقول : بسم الله الرحمن الرحیم فانه یبارک له فیه ؛(1)

هر گاه بنده اى بخواهد چیزى بخواند و یا کارى انجام دهد و بسم الله الرحمن الرحیم بگوید در کارش برکت داده مى شود.

(2)امام صادق (علیه السلام):
المفوض اءمره الى الله فى راحة الابد والعیش الدائم الرغد والمفوض ‍ حقا هو العالى عن کل همه دون الله تعالى ؛(2)
کسى که کارهاى خود را به خدا بسپارد همواره از آسایش و خیر و برکت در زندگى برخوردار است و واگذارنده حقیقى کارها به خدا، کسى است که تمام همتش به سوى خدا باشد.
(3)امام على (علیه السلام):
من اءصلح فیما بینه وبین الله اءصلح الله فیما بینه وبین الناس ؛(3)
هر کس رابطه اش را با خدا اصلاح کند، خداوند رابطه او را با مردم اصلاح خواهد نمود.
(4)رسول اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم):
ان الله لاینظر الى صورکم و لا الى اءموالکم وانما ینظر الى قلوبکم و اءعمالکم ؛(4)
خداوند به شکل شما و اموال شما نگاه نمى کند بلکه به دلها و اعمال شما توجه مى نماید.
(5)امام على (علیه السلام):
طوبى لمن اءخلص لله عمله وعمله وحبه وبغضه واءخذه وترکه وکلامه وصمته وفعله وقوله ؛(5)
خوشا به سعادت کسى که عمل ، علم ، دوستى ، دشمنى ، گرفتن ، رهاکردن ، سخن ، سکوت ، کردار و گفتارش را براى خدا خالص گرداند.
(6)امام على (علیه السلام):
من ترک لله سبحانه شیئا عوضه الله خیرا مما ترک ؛(6)
هر کس به خاطر خداى سبحان از چیزى بگذرد، خداوند بهتر از آن را به او عوض خواهد داد.
(7)رسول اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم):
اللهم ارزقنى حبک وحب من یحبک وحب ما یقربنى الى حبک واجعل حبک اءحب الى من الماء البارد؛(7)
خدایا روزى کن مرا محبت خودت و محبت دوستدارانت را و محبت آنچه مرا به تو نزدیک مى کند و محبت خودت را نزد من از آب خنک محبوب تر گردان .
(8)رسول اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم):
لیس من عبد یظن بالله خیرا الا کان عند ظنه به ؛(8)
بنده اى نیست که به خداوند خوش گمان باشد مگر آنکه خداوند نیز طبق همان گمان با او رفتار کند.
(9)رسول اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم):
من اءخلص لله اءربعین صباحا ظهرت ینابیع الحکمة من قلبه على لسانه ؛(9)
هر کس چهل روز خود را براى خدا خالص کند چشمه هاى حکمت از قلب وى بر زبانش جارى مى شود.
(10)امام صادق (علیه السلام):
من استخار الله راضیا بما صنع الله له خار الله له حتما؛(10)
هر کس از خدا خیر بخواهد و به آنچه خدا خواسته راضى باشد، خداوند حتما براى او خیر خواهد خواست .

منابع:

1- بحارالانوار 92/242/48.
2- مصباح الشریعة 1/175/83.
3- بحارالانوار 71/366/12.
4- امالى طوسى 1/536/1162.
5- تحف العقول ص 100.
6- غررالحکم 5/395/8909.
7- محجة البیضاء 8/5.
8- بحارالانوار 70/384/42.
9- نهج الفصاحه ح 2836.
10-کافى 8/241/330.

 


  
  

1. قال الامام الصادق ـ علیه السّلام ـ : لا یُمَحِّضُ رجلٌ الایمانَ باللهِ حتّی یکونَ اللهُ احبُّ الیهِ من نفسِهِ و ابیهِ و امّهِ و ولدِهِ و اهلِهِ وَ مالِهِ و من الناسِ کُلُّهِمِ.
«
بحارالانوار، ج 7، ص 25»
امام صادق ـ علیه السّلام ـ فرمودند: ایمان انسان پاک و خالص نمی گردد مگر اینکه خداوند در نزد او محبوبتر و دوست داشتنی تر از جان، مال، پدر، مادر، فرزند و خانواده اش و همه‌ مردم باشد.
2.
قال رسول الله ـ صلی الله علیه و آله ـ : قالَ الله: ما تَحبَّبَ اِلَیَّ عَبدی بشیٍ احبّ اِلَیَّ ممّا افترضتُه علیه و اِنّهُ لیتحبَّبُ اِلیَّ بالنافلةِ... .
«
المحاسن، ج 1، ص 454»
رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ فرمودند: خداوند می فرماید: هیچ بنده ای با چیزی بهتر از انجام واجبات به من اظهار دوستی و محبت نکرده است و همانا بنده با انجام نوافل اظهار محبت و دوستی به من می نماید تا آنجا که محبوب من واقع می شود‌، پس زمانی که من او را دوست بدارم گوش او می شوم که با آن می شنود، چشم او می شوم که با آن می بیند، زبان او می شوم که با ‌آن سخن می گوید، دست او می شوم که با آن می گیرد و پای او می شوم که با آن راه می رود، اگر مرا بخواند اجابتش می کنم و اگر چیزی از من بخواهد به او خواهم داد.
3.
قال الامام الصادق ـ علیه السّلام ـ : و الله ما اَحَبَّ اللهَ مَنْ احبَّ الدّنیا و الی غیرَنا.
«
فروع الکافی، ج 8، ص 129»
امام صادق ـ علیه السّلام ـ فرمودند: به خدا سوگند، کسی که دنیا را دوست بدارد (برای غیر خدا) و ولایت غیر ما اهل بیت را داشته باشد خدا را دوست ندارد.
4.
قال الامام الصادق ـ علیه السّلام ـ : المُحِبُّ... تباهیَ الملائکةُ عندَ مناجاتةٍ و تَفْتخِرُ بِرُویَتِهِ و بِهِ یعمّرُ اللهُ تعالی بلادَهُ و بکَرامتِهِ یُکرِمُ عباده ...
«
بحارالانوار، ج 15، ص 79»
امام صادق ـ علیه السّلام ـ فرمودند: انسان محب و دوستدار خدا ... کسی است که به هنگام مناجات با خدا فرشتگان به وجود او مباهات و به دیدارش افتخار می کنند، خداوند به وسیله او شهرها را آباد می کند و به جهت کرامت و بزرگواری او بندگان خود را کرامت می بخشد، خواسته های بندگانش را به حق او عطا می کند، به وسیله او بلا را از مردم دفع می نماید. اگر مردم مقام و منزلت محبین خدا را در پیشگاه او می دانستند که چیست، تنها به وسیله خاک قدم آنها به خدا تقرب می جستند.
5.
قال الامام الصادق ـ علیه السّلام ـ : و المحبّ اخلَصُ النّاسِ سرّاً لله، و اصدَقُهُم قولاً و افواهُم عهداً و ازاکاهُمْ عَمَلاً و اصفاهُم ذِکراً و اعبَدُهُم نفساً.
«
بحارالانوار، ج 15، ص 79»
امام صادق ـ علیه السّلام ـ فرمودند: انسانی که محب و دوستدار خداست، باطن او از همه مردم خالص تر است، از همگان راستگوتر، در وفای به عهد از همه باوفاتر، عملش از همه پاک تر، ذکرش از همه صاف تر و روشن تر و وجودش از همه عابدتر می باشد.
6.
قال الامام علی ـ علیه السّلام ـ : حبُّ اللهِ نارٌ لا یَمَرُّ علی شیٍ الا احْتَرَقُ و نور اللهِ لا یَطَّلِعُ علی شیٍ الاّ اضاءَ.
«
بحارالانوار، ج 67، ص 23»
حضرت علی ـ علیه السّلام ـ فرمودند: دوستی و حب خدا آتشی است که بر هر چه بگذرد آن را می سوزاند و بر هیچ چیز نمی تابد مگر اینکه روشن و نورانیش می نماید.
7.
قال الامام علی ـ علیه السّلام ـ : اطیبُ شیٍ فی الجنَّةِ و اَلَذّهُ حُبُّ اللهِ و الحبُّ فی اللهِ و الحمدُ للهِ ربِّ العالمین.
«
مستدرک الوسائل، ج 2، ص 366»
حضرت علی ـ علیه السّلام ـ فرمودند: نیکوترین و لذیذترین چیز در بهشت محبت و دوستی خداوند و دوستیِ در راه خدا و حمد و ستایش پروردگار جهانیان می باشد.
8.
قال الامام الصادق ـ علیه السّلام ـ : الحبُّ افضَلُ من الخوفِ.
«
فروع الکافی، ج 8، ص 129»
امام صادق ـ علیه السّلام ـ فرمودند: حب (خداوند) برتر از ترس از خداست.
9.
قال الامام علی ـ علیه السّلام ـ : ان کنتم تحبُّونَ اللهَ فاخرِجُوا من قلوبِکُم حبَّ الدّنیا.
«
تصنیف غررالحکم، ص 141، ح 2510»
حضرت علی ـ علیه السّلام ـ فرمودند: اگر دوست دار خدا هستید (و به او عشق می ورزید)، پس محبت دنیا را از قلبهایتان خارج سازید.
10.
قال الامام علی ـ علیه السّلام ـ : کما انّ الشَّمسَ و القَمَرَ لا یجتمعانِ، کذلِکَ حبُّ اللهِ و حبُّ الدّنیا لا یجتمعان.
«
تصنیف غررالحکم، ص 141، ح 2513»
حضرت علی ـ علیه السّلام ـ فرمودند: همانطور که خورشید و ماه با همدیگر جمع نمی شوند، همچنین حب خداوند و حب دنیا با هم جمع نمی گردند.
11.
قال الامام الصادق ـ علیه السّلام ـ : حبُّ اللهِ اِذا اضاءَ عَلی سرِّ عبدٍ اخلاهُ عَلی کلِّ شاغِلٍ و کلِّ ذکرٍِ سویَ اللهِ عند ظلمةٍ.
«
بحارالانوار، ج 15، ص 79»
امام صادق ـ علیه السّلام ـ فرمودند: حب خداوند زمانی که باطن و درون بنده اش را روشن نماید او را از هر دل مشغولی و سرگرمی باز می دارد و یاد غیر خدا را در هر تاریکی ای از وی سلب می کند.
12.
قال رسول الله ـ صلّی الله علیه و آله ـ : قال الله تعالی لداود ـ علیه السّلام ـ : احبِبْنی و حّبِّبنی الی خَلقی. قالَ یا ربّ کیفَ اُحِبّّبکَ الی خلقِکَ؟ قالَ: اُذکرنی بالحسن الجمیل... .
«
محجة البیضاء، ج 7، ص 254»
رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمودند: خداوند به حضرت داود ـ علیه السّلام ـ وحی فرمود: مرا دوست بدار و مرا محبوب خلقِ من ساز. حضرت داود عرض کرد: چگونه ترا محبوب خلق سازم؟ خداوند فرمود: به نزد آنان مرا به نیکی یاد کن و نعمت ها و احسان هائی را که به آنها نموده ام بدانها یادآوری کن.
13.
قال رسول الله ـ صلّی الله علیه و آله ـ : احبّوا اللهَ لِما یَغْدوکُمْ بهِ من نِعمةٍ و احبُّونی للهِ تعالی و احبّوا قَرابَتی لی.
«
علل الشرایع، ص 600»
رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمودند: خداوند را به خاطر نعمت هائی که به شما ارزانی داشته دوست بدارید و مرا به خاطر خداوند و خویشاوندانم را به خاطر من دوست بدارید.
14.
قال الامام الصادق ـ علیه السّلام ـ : طَلَبْتُ حبَّ الله عزّوجلّ فَوَجدتُهُ فی بُغضِ اهلِ المعاصیِ.
«
مستدرک الوسائل، ج 12، ح 13810»
امام صادق ـ علیه السّلام ـ فرمودند: حب و دوستی خداوند را جستجو نمودم و آنرا در دشمنی با اهل گناه یافتم.
15.
قال الامام الصادق ـ علیه السّلام ـ : قال الله تبارِکَ و تعالی ما تَحَبَّب الَیَّ عبدی باحبّ مِمّا افترضتُ علیه.
«
الکافی، ج 2، ص 82»
امام صادق ـ علیه السّلام ـ فرمودند: خداوند می فرماید هیچ بنده ای با چیزی بهتر از دوست داشتن و انجام فرائض و واجبات، با من اظهار دوستی نکرد.
16.
قال الامام الصادق ـ علیه السّلام ـ : اذا تَخلّی المومِنُ من الدّنیا سَماو وَجَدَ حلاوَةَ حبِّ اللهِ و کان عندَ اهلِ الدّنیا کانّه قد خولِطَ.
«
الکافی ج 2، ص 130»
امام صادق ـ علیه السّلام ـ فرمودند: زمانی که انسان مؤمن خود را از محبت دنیا خالی می نماید آنگاه شیرینی محبت پروردگارش را احساس می کند و با این که در میان اهل دنیا به سر می برد اما گویا اختلال حواس پیدا کرده است (با آنها نیست).
17.
قال رسول الله ـ صلی الله علیه و آله ـ : مَنْ اَحبَّ لقاءَ اللهِ، احبَّ اللهُ لقاءَهُ وَ مَنْ کَرِهَ لقاءَ اللهِ کَرِهَ اللهُ لقاءَه.
«
بحارالانوار، ج 6، ص 133»
رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ فرمودند: کسی که دوستدار دیدار و ملاقلات پروردگار است، ‌خداوند نیز ملاقات با او را دوست دارد و کسی که دیدار خدا در نظر او ناپسند است خداوند نیز دیدار او را ناپسند می دارد.
18.
قال الامام علی ـ علیه السّلام ـ : اذا اکرمَ اللهُ عبداً لشَغَلَهُ بمحبَّتِهِ.
«
تصنیف غررالحکم، ص 199، ح 3964»
حضرت علی ـ علیه السّلام ـ فرمودند: زمانی که خداوند بنده ای را اکرام نماید او را به محبت و دوستی خودش مشغول می سازد.
19.
قال الامام الصادق ـ علیه السّلام ـ : فیما اوحی الله تعالی الی موسی ـ علیه السّلام ـ : کَذِبَ مَنْ زَعَم انّهُ یحبّنی فاذا جَنَّهُ اللًّیلُ نام عَنّی، الَیسَ کلُّ محبٍّ یُحبُّ خلوَةَ حبیبِهِ؟.
«
امالی شیخ صدوق، ص 292»
امام صادق ـ علیه السّلام ـ فرمودند: خداوند در وحی به حضرت موسی ـ علیه السّلام ـ اینگونه فرمود: ای موسی کسی که گمان می کند مرا دوست دارد و هنگامی که شب فرا می رسد به خواب می رود، دروغ می گوید، آیا این طور نیست که دوست، عاشق و مشتاق خلوت با دوست خود است؟
20.
قال الامام علی ـ علیه السّلام ـ حین سَاَلَهُ اعرابیٌ عَن درجاتِ المُحبّین: أدنی دَرَجاتِهم منِ استَصْغَرَ طاعَتَهُ و استعظَمَ ذنبَهُ... .
«
مستدرک الوسائل، ج 1، ص 133»
حضرت علی ـ علیه السّلام ـ در جواب سوال شخصی که از درجات محبین سوال کرد‌، فرمود: پائین ترین درجه‌ آنها این است که عبادات خود را کوچک شمرده و گناهان خود را بزرگ می شمرند و گمان می کنند در دنیا کسی جز آنها مورد مواخذه و بازخواست قرار نمی گیرد. آن شخص وقتی کلام حضرت را شنید بی هوش شد، بعد از این که به هوش آمد از حضرت پرسید: آیا بالاتر از این هم درجه ای است؟ حضرت فرمودند: بلی هفتاد درجه ‌دیگر هست!.
21.
قال الامام الصادق ـ علیه السّلام ـ : هل الدینُ الاّ الحبُّ؟ انّ اللهَ عزّوجلّ یقول: قُل ان کُنتم تُحبّونَ اللهَ فاتّبعونی یُحببکُم الله.
«
الخصال، ص 21»
امام صادق ـ علیه السّلام ـ فرمودند: آیا دین چیزی غیر از حب و دوستی است؟ همانا خداوند عزوجل می فرماید: ای پیامبر به مردم بگو اگر مرا دوست می دارید پس مرا اطاعت کنید، پس آنگاه خدا شما را دوست خواهد داشت.
22.
قال الامام علی ـ علیه السّلام ـ : مَنْ احبَّ ان یعلَمَ کیفَ منزلَتُه عند الله فلینظُر کیف منزلةَ اللهِ عندَهُ... .
«
جامع الاخبار، ص 505»
حضرت علی ـ علیه السّلام ـ فرمودند: کسی که دوست دارد بداند جایگاه او در نزد خداوند چگونه است پس باید ببیند خداوند در نزد او چه جایگاهی دارد پس هر انسانی بین دو امر مخیر گردیده، امر دنیا و آخرت، پس امر آخرت را بر دنیا کسی انتخاب می کند که خدا را دوست دارد و کسی که اختیار می کند امر دنیا را، پس او کسی است که خداوند در نزد او جایگاهی ندارد.
23.
فیما اوحی الله تعالی الی داود ـ علیه السّلام ـ : یا داود مَنْ احبَّ حبیباً صَدَّقَ قولَهُ وَ مَنْ رضی بِحَبیبٍ رَضیِ بفِعلِه و مَنْ وَثِقَ بِحَبیبٍ اِعتَمَدَ علیه وَ مَنِ اشتاقَ الی حبیبٍ جدَّ فی السّیرِ الیهِ.
«
عدة‌الداعی، ص 237»
خداوند به حضرت داود ـ علیه السّلام ـ وحی فرمود: ای داود،‌ کسی که دوستی را دوست دارد گفتار او را تصدیق می کند و کسی که از دوستی با کسی خشنود است راضی به اعمال اوست و کسی که به دوستی اطمینان دارد بر او اعتماد می کند و کسی که مشتاق دیدار دوست خود است برای رسیدن به او تلاش می کند.
24.
قال الامام علی ـ علیه السّلام ـ : القَلْبُ المُحِبّ للهِ یُحّب کثیراً النَّصَب لله و القَلبُ اللاهی عن الله یحّب الراحةَ... .
«
تنبیه الخواطر، ص 87»
حضرت علی ـ علیه السّلام ـ فرمودند: قلبی که دوستدار خداوند است، به خاطر او تحمل سختی های بسیار را دوست می دارد و دلی که حب خدا در آن نیست (و از خدا روگردان شده) دوستدار آسایش و راحتی است.
25.
قال رسول الله ـ صلّی الله علیه و آله ـ : حبُّ الدّنیا و حبّ اللهِ لا یجتمعان فی قلبٍ ابداً.
«
تنبیه الخواطر، ج 2، ص 122»
رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمودند: حب و دوستی دنیا با حب خدا هرگز با هم در یک قلب جمع نمی شوند.
26.
قال الامام السجاد ـ علیه السّلام ـ : اللّهم انّی اسئلک ان تملَاَء قلبی حُبّاً لکَ.
«
بحارالانوار، ج 95، ص 93»
امام سجاد ـ علیه السّلام ـ در دعا اینگونه می فرمودند: خداوندا قلب مرا از محبت به خودت سرشار نما.
27.
قال رسول الله ـ صلّی الله علیه و آله ـ : اللّهم انّی اسئُلکَ حُبَّکَ و حُبَّ مَنْ یُحبُّکَ و العَمَل الذّی یبلّغُنی حُبَّکَ، اللهمَّ اجْعَل حُبَّکَ احبُّ الیَّ من نَفسی و اهلی و الماءِ الباردِ.
«
کنزالعمال، ج 2، ص 209»
رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ در مناجات با پروردگار اینگونه دعا می کردند: خداوندا محبت خود و محبت دوستدارانت را از تو خواستارم، (خداوندا) عملی را به من ارزانی کن که با آن به محبت تو دست یابم، خداوندا محبت و دوستی خودت را از دوست داشتن من نسبت به خودم و خانواده ام و آب خنک و گوارا، بیشتر و محبوبتر گردان.
28.
قال رسول الله ـ صلی الله علیه و آله ـ : علامَةُ حبِّ اللهِ تعالی حبُّ ذکرِ اللهِ و علامَةُ بُغضِ اللهِ بُعض ذکرِِ الله.
«
کنز العمال، ح 1776»
رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ فرمودند: نشانه حب و دوستی خداوند، حب و علاقه به ذکر و یاد خداست و نشانه بعض خداوند، بغض و تنفر از یاد حق می باشد.
29.
قال رسول الله ـ صلی الله علیه و آله ـ : اللّهم اجعَلْ حبَّکَ احبَّ الاشیاء عندی ... و اقطع عنّی حاجاتِ الدّنیا بالشّوق الی لقائک.
«
کنزل العمال، ح 3648»
رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ در مناجات با پروردگار اینگونه دعا می نمودند: خداوندا محبت خودت را دوست داشتنی ترین چیزها در نزد من قرار بده ... و به واسطه شوق به دیدارت حاجات دنیا را از دل من بر کن.


  
  

سوال - درباره ی آداب اسلامی غذا خوردن توضیح بفرمایید .
پاسخ - در بحث آداب اسلامی و مسلمانی در بعضی از روایت داریم که مواظب باشید که دیگران در عمل به قرآن از شما سبقت نگیرند . ما دستور دینی در آداب خوردن ، آشامیدن ، خوابیدن ، در میهمانی رفتن و در عیادت بیمار داریم . دیگرانی که قرآن را قبول ندارند یا حتی آنرا ندیده اند ، روی جنبه های فطری شان رعایت کنند ولی ما که مسلمان هستیم این ها را رعایت نکنیم ، این خیلی بد است . در روایات داریم که ائمه میگویند که زینت ما باشید . کسی شما را می بیند مشخص باشد که پیرو اهل بیت هستید . ما همه مسلمان هستیم . اسلام یک دین مهمی در دنیاست . منتها در بین مردم یک چیزهای پیش پا افتاده مثل آداب خوردن ، انسان روزی سه بار غذا می خورد یا خوابیدن و حمام رفتن یا لباس پوشیدن . بعضی ها می گویند که مگر اسلام برای این حرفها هم مطلب دارد . اسلام در باره ی مبدا و معاد عدل است . نه اتفاقا اینها خیلی مهم است چون رفتار یک شخص نشان دهنده ی شخصیت اوست . رفتار یک شخص نشان دهنده دین ، آیین و مرام اوست . ما چقدر در قرآن و روایات راجع به مستحبات ، واجبات و آداب چقدر توصیه داریم . در کتب فقهی ما کتاب اطعم و اشرب داریم . یعنی خوردنی ها و آشامیدنی ها . قرآن کریم در آیات متعددی بحث خوردن را مطرح کرده است . در کنار این توصیه هایی هم کرده که من این چند توصیه را عرض می کنم . این آیه در چند جا تکرار شده است که ای مردم هرچه روی زمین است شما می توانید استفاده کنید یکی اینکه حلال باشد و یکی اینکه پاکیزه باشد . این دو با هم فرق می کند . در اسلام یک چیزهایی حلال است . ممکن است که ما فلسفه ی حرمتش را بدانیم یا اینکه فلسفه ی حرمتش را ندانیم . ما در فروع دین به دنبال این نیستیم که الزاما بدانیم که اگر این گوسفند رو به قبله یا پشت به قبله ذبح بشود ، چه تاثیری از نظر جسمی روی انسان می گذارد . ما به این ها کاری نداریم . ما دینی داریم که اصولی دارد که آنرا با تحقیق پذیرفته ایم و فروع آن هم مسلم حکمت دارد . منتها ممکن است آن حکمت را بدانیم یا ندانیم . پس می فرماید : اول حلال باشد . پس چیزهایی که حرام است مثل شراب نخورید . آیه صریح قرآن است که شراب ، قمار و بت پرستی ، این ها رجس و پلید است ، از آنها دوری کنید . حالا شاید بگویند که این مال قدیم بود . خیر ، حلال محمد تا قیامت حلال است و حرام محمد تا قیامت حرام است . اگر کسی شراب بخورد ، حرام مرتکب شده است . حالا سوال می کنند که این کار توبه هم دارد؟ بله . توبه اش این است که دیگر نخورید . بعضی ها میگویند که اگر بخوریم تا چهل روز می توانیم نماز نخوانیم . اینجور روایات که میگوید مثلا لقمه ی حرام تا چهل روز نمی گذارد دعا بالا برود و یا خوردن شراب باعث میشود تا چهل روز نماز شما قبول نباشد ، این ها می خواهد اهمیت حرمت را بگوید نه اینکه بگوید نماز نخوان . بله در هنگام مستی نماز درست نیست . یکی از احکام نماز این است که انسان مست نباشد . ولی وقتی اینحالت تمام شد ، باید نمازش را بخواند . اگر در آن چهل روز ، توبه نکند و ادامه بدهد ، این نماز ثوابش کم میشود ولی تکلیف سرجای خودش می ماند . بعضی مواقع شراب می خورند و دهانشان را آب می کشند . نجاست با حرمت فرق میکند . این نجاست است که باید با آب شسته شود تا پاک شود . ولی این یکی حرام است . یکی از مصادیق حرام شراب و گوشت مردار است . شما به خارج از کشور می رویید و گوشتی که ذبح اسلامی نشده می خورید ، این حرام است . این ها هم نجس است و هم حرام . بعضی چیزها پاک است ولی از راه حرام بدست آمده است . این آیه می خواهد بگوید که از راه حرام هم بدست نیاورید ، از راه شرعی بدست بیاورید . بعضی ها می گویند که لقمه ی حرام یعنی چه ؟ فکر می کنند از دیوار مردم بالا رفتن و سرقت است . خیر ، پزشک و کارمند از کارشان کم بگذارند ، حقه بازی ، خدعه ، ربا و دغل باشد ، احتکار باشد و یا جنسی را بی دلیل در بازار گران کنند ، کم فروشی و گران فروشی هم از مصادیق حرام است . در این آیه می گوید که آنچه می خورید پاکیزه هم باشد . یعنی همان جنبه های بهداشتی در آن رعایت شده باشد . یک چیزی ممکن است پاک هم باشد ، حلال هم باشد ولی بهداشتی نباشد ، آلوده باشد . وقتی اصحاب کهف از خواب چند ساله بیدار شدند ، پول به یکی از آنها دادند و گفتند که غذا تهیه کن و در قرآن داریم که گفتند : ببین کدام غذا پاکیزه تر است ، آنرا تهیه کن . قرآن چیزهایی که می گوید حکمت دارد . مثلا در قرآن هیچ گاه سن یوسف را نگفته است یا آن چاهی که در آن افتاد چند متر بود را نگفته است . جنس عصای موسی چه بود را نگفته است ، این ها مهم نیست . آن که اثر تربیتی دارد مهم است . آیه دوم سوره یس که قلب قرآن است و توصیه به خواند آن شده است ، می فرماید : بخورید از انگور ، خرما و باغ ها ولی تشکر کنید . پس بعد از حلال و پاکیزه بودن شکر و سپاس گزاری است . سومین نکته می گوید به غذا دقت کنید . به حلال بودن و پاکیزه بودن و خالق آن دقت کنید . من فقط کشت کردم ، زارع کسی دیگر است. در روایت داریم که نان را تکریم کنید. قدیم پدران ما تا نان را می دیدند آنرا می بوسیدند و می خوردند یا کنار میگذاشتند . نان ما بین زمین و آسمان روی آن کار شده است . نانی که می خوری مابین آسمان و زمین است بله ابر و باران و خورشید و نانوا هم در کار بوده است . سوره مومنون آیه 51 آمده است که بخورید ولی عمل صالح انجام بدهید . حَجاج غذا می خورد و آدم می کشد ، این غذا خوردن مقدمه ی حرام است . چرا بعضی ها همه ی آن ها را رعایت می کنند ولی نتیجه ای نمی گیزند و عده ای هیچ کدام از این ها را مراعات نمی کنند ولی زندگی خوب و خوشی دارند ؟ ما همیشه نمی خواهیم نتیجه ی کارهای مان را در این دنیا بگیریم . کسی نماز می خواند و طرف می گفت : حتما نماز می خوانی ، وضعت خوب است و هر چه بخواهی خدا به تومی دهد . بعضی ها فکر میکنند که کارگری است . نه نماز برای تشکر از خداست . نماز یک وظیفه و غذای روح است . کسی که بهداشت را رعایت می کند یا پدرش را احترام می کند ، بخاطر این نیست که حتما یک آثاری را از آن بگیرد . در مسائل پاکیزگی این امکان دارد . کسی در این دنیا حرام می خورد ولی زندگی خوبی دارد . او در همین دنیا هم محرومیت هایی دارد ، او از لذت عبادت محروم است . ما نباید لذت ها را فقط در ماشین و خانه ببینیم و آنرا محدود کنیم . کسی گناه می کرد و بد مستی می کرد ، حضرت موسی به میقات می رفت . او گفت : به خدا بگو من که این همه گناه میکنم ، هنوز اتفاقی برای من نیفتاده است که این قدر هم تهدید میکنی . موسی وقتی به میقات آمد ، خجالت کشید که این را با خدا مطرح کند و وقتی خواست برگردد ، خدا گفت : بنده ای به تو پیغام داد ، به او بگو که تو از شیرینی ذکر من محروم هستی . حضرت ابراهیم می گفت : من حاضرم همه ی زندگی ام را بدهم و یک بار دیگر در نیمه شب صدای یا سبوح یا قدوس را بشنوم . امام صادق (ع) می فرماید : دو رکعت نماز در دل شب از همه دنیا برای من زیباتر است . کسی که حرامی میخورد از ذکر ، مناجات ، حلاوت و شیرینی صحبت با خدا محروم میشود . محرومت های او بیشتر معنوی است و این مهم است . حالا از قبر و قیامت نگویید که کسانی که حرام می خورند شکمشان پر از آتش میشود . لقمه ی حرام آثار منفی در جهنم دارد . اینها همه بماند .


کتاب من لا یحذروه الفقیه که احادیثی از کتب چهار گانه ی ماست . چهار کتاب اصلی ما بنام کافی ، تهذیب ، استبصارو من لا یحذرووه الفقیه که مال شیخ صدوق است . این چهار تا کتاب اصلی حدیثی است و علما ما در کنار قرآن با این احادیث فتوا می دهند . بعضی ها می گویند که علمای ما از کجا فتوا می دهند زیرا اینها در قرآن نیست . نماز صبح هم در قرآن نیست که چند رکعت است . در این کتاب روایت خیلی زیبایی است . پیامبر به علی فرمود که سفره 12 تا آداب دارد . انسان مسلمان سزاور است یاد بگیرد وقتی سر سفره می نشیند . فرمود که چهار تا از این ها لازم است یعنی ضرورت است . مثل نماز صبح نیست که اگر ترک کند گناه کرده است . چهارتای آن مستحب است و چهار تای آن آداب است . یعنی چهار تای آن اهمیتش بیشتر است. چهار تا از این ها خوب است که رعایت بشود . چهارتای آن هم نشانه ی ادب است. از این دوازده تا هیچ کدام لزوم شرعی نیست . چهارتایی که لازم و ضروری است این است که چیزی را که می خورد بشناسد . منظور از معرفت یعنی بشناسید که این را از چه راهی بدست آمده باشد یعنی حلال و حرام . خانمی شیری برای رسول اکرم توسط فرزندش فرستاد ، پیامبر گفت : بگو که این شیر از کجاست . یعنی می خواست بداند که از راه حلال بدست آمده است و مادر کودک گفت : بگو این حلال است ما خودمان گاو داریم و شیر آنرا دوشیده ام . پیامبر فردا او را دید و تشکر کرد و فرمود : ناراحت نشو ، ما انبیاء جز حلال چیزی نمی خوریم . دوم نام خدا را بردن . ای کاش در میهمانی یک نفر با صدای بلند بگوید . سوم شکر گفتن است و چهارم راضی بودن . یکی داشت کنار کسی که چلو کباب می خورد ، نان خشک می خورد و می گفت : الهی شکر الهی شکر . یکی گفت : این الهی شکر گفتن شما از صد تا ناسزا گفتن به خدا بدتر است . راضی بودن باید قلبی باشد . یکی از اصحاب اکرم می گوید که ما ندیدم پیامبر به غذایی عیب بگیرد ، اگر غذایی را دوست داشت می خورد و اگر دوست نداشت ساکت بود و عیب روی غذا نمی گذاشت . حالا شما جایی میهمان هستید و آن غذا را دوست ندارید ، عیب نگیرید و اشتهای دیگران را کور نکنید . . این حدیث در 1400 سال پیش گفته شده و در آن موقع قاشق ،چنگال ، میز و مبل نبوده است . فرض می کنیم ما با هم اردویی می رویم که در آنجا قاشق و چنگال نیست و می خواهیم آنرا بخوریم . این روایت زمان صدورش در چنین شرایطی است . چهارتای آن ادب است . یکی لقمه را کوچک گرفتن ، خوب جویدن غذا ، شستن دستها و نگاه نکردن به صورت کسی که غذا می خورد .

سوال - برای هر لقمه ای که می خوریم و یا هر نذری که می آورند ، آیا باید برای حلال بودن آن تحقیق کنیم ؟
پاسخ - ما یک قواعد فقهی داریم که برای تسهیل در امور و زندگی است . مثلا یکی از این قواعد ، قاعده ی سوق است . یعنی قاعده ی بازار مسلمانان . الان شما از مرغ فروشی مرغ می خرید ولی لازم نیست تا دام پزشکی پیش بروی و ببینی که کسی که این مرغ را کشته بسم اله گفته و یا رو به قبله بوده یا خیر . قاعده ی سوق می گوید که این برای شما حلال است . شما هتل می روی و در اینجا مسلمان می آید ، لازم نیست که شما سوال کنید که آقایی که قبل از من در این اتاق بودند، بچه ی کوچک داشتند که اینجا را کثیف بکند یا خیر ؟ خیر ، این ها لازم نیست . یکی دیگر از این قواعد ، قاعده ی حلیت است . هر چیزی که شما می بینید پاک است مگر اینکه به حرمت آن یقین کنید . الان من را به میهمانی دعوت می کنند . در سر سفره لازم نیست که من بپرسم آقا شما خمس می دهید یا نه ؟ این از در آمد این ماه شماست یا خیر ؟ در کارت کم کاری نکرده ای ؟ شما غذا را بخور و تشکر کن و بیرون بیا . من از یکی از بزرگان سوال کردم که ما منزل یکی از اقوام می رویم که یقین دارم خمس نمی دهد و اصلا خمس را قبول ندارد . ایشان فرمودند که خمس پولی است که باید یکسال از آن بگذرد . شما یقین داری که پول این غذا را از درآمد سال گذشته خرج کرده است ؟ شاید از درآمد این ماه باشد . البته احتیاط یک بحث دیگری است . بعضی ها می خواهند احتیاط کنند و لقمه ی شبهه ناک هم نخورند ولی ما احتیاط را نمی توانیم یک نسخه ی عمومی قرار بدهیم . عموم مردم باید با قضایایی که سر و کار دارند راحت باشند . خدا کارها را آسان گرفته است . آقایی را در مسجد الحرام دیدم که پلاستیکی پایش کرده است و گفت : دیدم اینجا خونی ریخته و آنها پاک کرده اند . من گفتم که ما تابع قانون این ها هستیم و این ها این جوری پاک میکنند ، اینجا مسجد الحرام است و آنها ابن جوری پاک میکنند . من مراجع بزرگ را دیده ام که در اینجا نماز خوانده اند . مادر شیخ انصاری می گوید : بدون وضو به بچه ام شیر نداده ام و نگذاشته ام که بچه ام غذای کس دیگری را بخورد و خودم هم این غذا را درست کرده ام ، بعضی ها این احتیاط ها را میکنند . این یک بحث دیگری است . این نمی تواند یک برنامه ی عام و فراگیر باشد . بیشتر بحث معرفت من روی خودمان بود . من که برای خانوده ام غذا تهیه می کنم حواسم جمع باشد که حلال باشد




  
  

روایت شده: یکی از یاران امیرالمومنین علیه السلام که او را همام می گفتند و مردی عابد بود به حضرت عرضه داشت: اهل تقوا را چنانکه گویی آنان را می بینم برای من وصف کن. امام در پاسخ او درنگ کرد، سپس فرمود: ای همام، تقوای الهی پیشه کن و کار نیک انجام بده، زیرا خداوند با اهل تقوا و اهل کار نیک است. همام به این مقدار سخن قناعت نکرد و حضرت را قسم داد. حضرت خدا را سپاس و ثنا گفت و بر پیامبر - که درود خدا بر او و آلش باد – درود فرستاد و سپس فرمود:

اما بعد، خداوند پاک و برتر مخلوقات را آفرید در حالی که از اطاعتشان بی نیاز، و از گناهشان ایمن بود، زیرا عصیان عاصیان به او زیان نمی رساند، و طاعت مطیعان او را سود نمی دهد. پس روزی آنان را در میانشان تقسیم کرد، و هر کس را در دنیا در جایی که سزاوار بود قرار داد. پرهیزکاران در این دنیا اهل فضائل اند، گفتارشان صواب، پوشاکشان اقتصادی، و رفتارشان افتادگی است. از آنچه خدا بر آنان حرام کرده چشم پوشیده، و گوشهای خود را وقف دانش با منفعت نموده اند. آنان را در بلا و سختی و آسایش و راحت حالتی یکسان است، و اگر خداوند برای اقامتشان در دنیا زمان معینی را مقرر نکرده بود از شوق به ثواب و بیم از عذاب به اندازه چشم به هم زدنی روحشان در بدنشان قرار نمی گرفت.

خداوند در باطنشان بزرگ، و غیر او در دیدگانشان کوچک است. آنان با بهشت چنانند که گویی او را دیده و در فضایش غرق در نعمتند، و با عذاب جهنم چنانند که گویی آن را مشاهده نموده و در آن معذبند. دلهایشان محزون، همگان از آزارشان در امان، بدن هاشان لاغر، نیازهایشان سبک، و نفوسشان با عفت است. روزی چند را در راه حق صبر کردند که برای آنان راحتی جاوید به دنبال آورد، این است تجارتی سودآور که خداوند برای آنان مهیا نمود.

دنیا آنان را خواست و آنان آن را نخواستند، به اسارتشان کشید و آنان با پرداخت جانشان خود را آزاد کردند.

به هنگام شب برای عبادت برپایند، در حالی که اجزای قرآن شمرده و سنجیده تلاوت کنند، خود را به آیات قرآن اندوهگین ساخته، و داروی دردشان را از آن برگیرند. . چون به آیه ای بشارت دهنده بگذرند به مورد بشارت طمع کنند، و روحشان از روی شوق به آن خیره گردد، و گمان برند که مورد بشارت در برابر آنهاست. و چون به آیه ای بگذرند که در آن بیم داده شده گوش دل به آن دهند، و گمان برند شیون و فریاد عذاب بیخ گوش آنان است.

قامت به رکوع خم کرده اند، به وقت سجده پیشانی و دست و زانو و انگشتان پا بر زمین می گذارند، و از خداوند آزادی خود را از عذاب می طلبند. اما به هنگام روز، بردباران و دانشمندان و نیکوکاران و پرهیزکارانند. بیم از حق جسمشان را چون تیر تراشیده لاغر کرده، مردم آنان ر ا می بینند به تصور اینکه بیمارند، ولی بیمار نیستند، و می گویند دیوانه اند، در حالی که امری عظیم آنان را بدین حال درآورده.

به طاعت اندک خشنود نمی شوند، و طاعت زیاد را زیاد ندانند، بنابراین خود را به کوتاهی در بندگی متهم کنند، و از عبادت خود در وحشتند. هرگاه یکی از آنان را تمجید کنند ار آن تمجید بیم نموده و گوید: من از دیگران به خود آگاه ترم، و پروردگارم از خودم به من داناتر است؛ خداوندا، مرا به آنچه درباره ام گویند مگیر، و از آنچه می پندارند بهتر گردان، و زشتی هایی را که از من خبر ندارد بر من ببخش.

از نشانه های دیگرشان آن است که هر کدام را دارای نیرومندی در دین، دوراندیشی با نرمی، ایمان همراه با یقین، حرص در دانش، علم با بردباری، میانه روی در توانگری، فروتنی در عبادت، آراستگی در تهیدستی، بردباری در سختی، جویایی در حلال، نشاط در هدایت، و دروی از طمع بینی. در عین به جا آوردن اعمال شایسته ترسان است. شب می کند در اندیشه شکر، و روز می کند در اندیشه ذکر. شب را به سر می برد با خوف، و روز می نماید دلشاد: خوف از غفلتی که او را در آنچه بر او سنگین است از او پیروی نکند او نیز آنچه را که نفس به آن رغبت دارد به او نمی دهد.

روشنی چشمش در آن چیزی است که جاوید است، و بی رغبتیش در آن است که فانی شدنی است. بردباری را با دانش، و گفتار را با عمل آمیخته می کند. آرزویش کم و کوتاه، لغزشش اندک، دلش فروتن، نفسش قانع، خوراکش اندک، زندگیش آسان، دینش محفوظ، شهوتش مرده و خشمش فروخورده است. خیرش را متوقع، و از شرش در امانند.

اگر در میان غافلان باشد از ذاکرانش به حساب آرند، و اگر در میان ذاکران باشد در شمار غافلانش نیارند. از آن که بر او ستم کرده بگذرد، به آن که او را محروم نموده عطا کند، و با کسی که با او قطع رحم نموده صله رحم نماید. زبان دشنام ندارد، گفتارش نرم است، زشتیش پنهان، و خوبیش آشکار است، نیکی اش روی آورده، و شرش روی گردانده، در حوادث آرام، در ناخوشیها شکیبا، و در خوشیها شاکر است. بر دشمن ستم نمی کند، و به خاطر محبوبش مرتکب گناه نمی شود. پیش از حاضر کردن شاهد، خود اقرار به حق می نماید. امانت را تباه نمی کند، و آنچه را به یادش آرند به فراموشی نمی سپارد، احدی را با لقب زشت صدا نمی کند، به همسایه نمی زند، به بلاهایی که به سر مردم می آید شادی نمی نماید، در باطل وارد نمی شود، و از حق خارج نمی گردد. اگر سکوت کند سکوتش غمگینش نکند، و اگر بخندد قهقهه نزند، چون به او ستم روا دارند صبر پیشه سازد تا خدا انتقامش را بگیرد.

از خود در رنج است، و مردم از او در راحتند. در امر آخرت خود را به زحمت اندازد، و مردم را از جانب خود قرین آسایش کند. دوریش از آن که دوری می کند محض زهد و پاک ماندن، و نزدیکی اش به آن که نزدیک می شود به خاطر نرمی و رحمت است، دوریش از راه تکبر و خودخواهی، و نزدیکی اش از باب مکر و فریب نیست.

راوی گفت: چون سخن به اینجا رسید همام فریادی برکشید و جان داد. حضرت فرمود: به خدا قسم از چنین پیشامدی بر او می ترسیدم. سپس ادامه داد: اندرزهای رسا با اهلش اینگونه معامله می کند! یکی از حاضران فضول به حضرت گفت: خودت چه حالی داری؟ فرمود: وای بر تو، هر اجلی را وقت معینی است که از آن نمی گذرد، و علتی است که از آن تجاوز نمی کند. بازایست و دیگر اینچنین مگوی که این سخنی بود که شیطان بر زبانت جاری ساخت.

 


  
  

زندگی اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم السلام) راهنمای بسیار روشنی است برای کسانی که بخواهند به بهترین حیات دنیوی و اخروی دست یابند.

در زیارت مقدسه جامعه کبیره که از امام هادی(ع) نقل شده است می خوانیم:اَلسَّلامُ عَلى مَحاَّلِّ مَعْرِفَةِ اللَّهِ (سلام بر جایگاههاى شناسایى خدا)؛ آنچه از این فراز بر می آید این است که بهترین راه و جایگاه برای شناخت خدا و راه رسیدن به خدا بررسی زندگی ائمه و معصومین (ع) است.

همینطور در فرازی دیگر از این زیارت امده است:مَنْ اَتیکُمْ نَجى وَمَنْ لَمْ یَاْتِکُمْ هَلَک (هرکس به نزد شما آمد نجات یافت و هر کس نیامد هلاک شد.

و ثمره وصال انسان به آن بزرگواران را طیباً لِخَلْقِنا وَطَهارَةً لاِنْفُسِنا وَتَزْکِیَةً لَنا وَکَفّارَةً لِذُنُوبِنا (موجب پاکى اخلاق ما و پاک شدن خود ما و تزکیه ما و کفاره گناهان ما) بیان می کند.

در زیارت عاشورا می خوانیم:اللهُمَّ اجْعَلْ مَحْیایَ مَحْیا مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد، وَمَماتی مَماتَ مُحَمَّد وَآل مُحَمَّد. که همان اشاره به خواست خداوند و دعای شیعه برای قرار گرفتن در مسیر سبک زندگی اهل بیت(ع) است.

از میان معصومین(ع) آن که زندگی پر برکتش برای همه بخصوص زنان مسلمان همچون خورشیدی نورافشانی می کند، وجود نازنین حضرت فاطمه زهرا(س) است

 حضرت زهرا(س) مبارکه است

مبارکه از نامهای حضرت زهرا(س) به معنی وجود پر برکت است. مبارکه یعنی صاحب برکت در علم و فضل و کمالات و معجزات و اولاد گرامی.

راغب در مفردات گوید: جایی که خیرالهی به صورتی که در خور نگهداری و شمارش و اندازه‌گیری نباشد و هر کسی به آن بنگرد فزونی محسوسی در آن ببیند، گویند در آن برکت است و آن چیز مبارک است.

مبارکه یعنی عامل برکت و خیر کثیر، یعنی عامل اثر فراوان. یعنی وقتی چیزی ظاهر کم، ‌اما آثار فراوان داشته باشد،به آن دارای برکت گویند.

حضرت زهرا(س) عامل برکت!

از برکت حضرت زهرا(س)، همین بَس که ائمه(ع) همگی از نسل او هستند. برکت دیگر حضرت‌زهرا(س) نسل سادات و سیدها هستند که همه آنها منسوب به فاطمه زهرا(س)  هستند. پس اگر حضرت زهرا(س) را می‌گوییم مبارکه یعنی عامل برکت، خیر، اثر فراوان و تأثیر زیاد.

در روایتی است که پیغمبر اکرم(ص) خطاب به حضرت فاطمه(س) فرمودند: دخترم این امت افتخاراتی دارد که هر کدام را دنبال کنی به تو می‌رسد.

اى فاطمه! بهترین پیامبران از ماست و آن پدر تو است و بهترین اوصیا از ماست و آن شوهر تو است و بهترین شهیدان از ماست که آن حمزه سیدالشهدا عموى پدر تو است و از ما شهیدى است که او را در بهشت دو بال است که به وسیله آن در بهشت به هر کجاى که بخواهد پرواز مى‌کند و آن جعفر پسرعموى پیامبر تو است و از ما دو سبط پیامبر این امت هستند که سید جوانان اهل بهشتند و آن حسن و حسین دو پسر تو هستند و قسم به آن‌کس که جانم در دست اوست، مهدى این امت از ما است و او از فرزند تو است.

این موضوع در قرآن چگونه آمده؟

باطن آیه تطهیر، فاطمه است، باطن سوره کوثر، فاطمه است و باطن انا انزلنا، فاطمه است.اگر قرآن برترین کتاب است، این کتاب زهرا(س) را ستوده و آمده که إِنَّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ. اگر حضرت‌رسول‌اکرم(ص) برترین پیامبر است، این پیامبر فاطمه را ستوده و فرموده بَضعه منّی؛ امیرالمؤمنین(ع) بالاترین وصی فاطمه را ستوده «لیفرح بفاطمه»، اگر ائمه(ع) بالاترین شخصیت‌های عالم هستند، افتخار به حضرت زهرا(س) می‌کردند.

قرآن کریم چیزهایی را عامل برکت خوانده است. یکی از آنها باران است، در سوره نور آمده و نزّلنا من السماء ماء مبارکاً؛ لذا روایت داریم هنگام آمدن باران، چون رحمت است دعا کنید که مستجاب است.

دوم، خداوند در سوره آل عمران، مکه را عامل برکت معرفی می‌کند «این سرزمین با این آب و هوای گرم و ‌بیابان، سرزمین برکت است».

سوم خود قرآن مبارک است. کتاباً مبارکا؛‌ مرحوم مجلسی می‌فرمود: من ده‌ها مریض را با سوره حمد خوب کردم.

چهارم قرآن می‌فرماید شب قدر، شب مبارکی است. إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِی لَیْلَه الْقَدْرِ.

فاطمه انگیزه خلقت!

عظمت وجود حضرت زهرا(س) در نام مبارک آن حضرت هم دیده می‌شود و حقیقتاً این عظمت وجودی حضرت است که علت خُلق و خلقت خدای متعال است. خدای متعال خطاب به ذات مقدس رسول خدا(ص) می‌فرماید: ای احمد! اگر تو نبودی افلاک را نمی‌آفریدم و اگر علی نبودی تو را نمی‌آفریدم و اگر فاطمه نبود شما دو تن را نمی‌آفریدم.

در حدیث شریف کساء هم که منسوب به حضرت زهرا(س) است این نکته وضوح دارد که خدای متعال به حضرت جبرئیل می‌فرماید: انی ما خلقت سماء مبنیه و لا ارضا مدحیه و ... الا فی محب? هولاء الخمسه.

خدای متعال انگیزه خلقت را محبت به خمسه طیبه، یعنی وجود مقدس حضرت محمد مصطفی(ص) و امیرالمومنین(ع) و بی‌بی دو عالم حضرت زهرا(س) وامام حسن وامام حسین (ع) معرفی می‌کند. حضرت زهرا(س) نه تنها در میان همه خلایق جایگاه خاصی دارند، بلکه حتی در بین ذوات مقدسه معصومین علیهم‌السلام هم جایگاه ویژه‌ای دارند. قلب عالم امکان وجود مطهر امام عصر(عج) می‌فرماید: دختر

رسول‌خدا(ص) برای من اسوه حسنه است.

در پایان به عنوان جمع‌بندی می‌توان گفت: حضرت زهرا(س) با برکت است.

این شخصیت با برکت برای فرشته ها و انسانها،‌ برای عالم مُلک و ملکوت، هم قبل و هم بعد آفرینش عامل برکت بود.

نیایش ‏هاى فاطمه زهرا(س(

فاطمه‏ ى زهرا علیهاالسلام در کنار نماز و رکوع و سجود طولانیش، به دعا و نیایش مى‏پرداخت و در این میدان عارفانه، به قدرى پیش مى‏رفت، که گویا همه‏ى چیزها و نهانها براى او پیدا بود، وى مى‏توانست با مأمورین آسمانى که از دید دیگران نامریى و ناپیدا بودند، مذاکره و گفتگو کند و نادیده‏ها را ببیند، و به جایى رسد که بین خالق و مخلوق پرده‏ها و حاجبها بى‏معنى باشد.

حضرت فاطمه علیهاالسلام دعاهاى زیادى مى‏خواند و به اصحاب و یاران مخصوص پیامبر خدا صلى اللَّه علیه و آله برخى از آنها را تعلیم فرمود، که در کتابهاى ادعیه آمده است، ولى در میان آنها دعایى (دعای نور)بسیار با برکت ، که آن را به حضرت سلمان سفارش فرمودند و افزودند که آن را بیشتر بخواند و فرمودند از جمله آثار آن این است که: تو را تب نمى‏گیرد و سعى کن بر خواندن آن مداومت نمایى...

حضرت سلمان مى‏گوید: سوگند به خدا که آن را به بیش از هزار نفر آموختم که در تب و بیمارى مى‏سوختند و به برکت دعاى آن حضرت همگى شفا یافتند.

فاطمه زهرا در صحنه‏ آموزش

دختر گرامى رسول خدا در مسائل علمى نیز مانند سایر ویژگیهاى اخلاقى و انسانى، از امتیازات بسیار بالایى برخوردار بود.

زیرا آن حضرت ارتباط قوى به عالم غیب داشت و مستقیماً با جبرئیل امین و سایر ملائک به گفتگو مى‏پرداخت و اخبار گذشته و آینده جهان را از آنان دریافت مى‏داشت.

فاطمه‏ى زهرا علیهاالسلام در میان امت اسلامى تنها زنى است که داراى مقام ارجدار عصمت مى‏باشد.

و بدین وسیله علوم و آگاهیش به عالم غیب، که از علوم الهى سرچشمه مى‏گیرد، بستگى دارد و پایان و حدودى بر آن متصور نیست و تمام مسائل جهان را در کلیه‏ى دورانها مى‏دانست و آنها را مو به مو خبر مى‏داد.

کانون تربیت سیاسى فاطمه زهرا (س)

تولّد فاطمه زهرا علیهاالسلام در دوران جاهلیت و شیوه رفتار پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله با این انسان الهى از ابتدا یک امر سیاسى (تکلیف الهى) بود. او در کانون سیاست و بحران‏هاى جامعه رشد مى‏کرد و تربیت مى‏یافت و همراه با تحوّلات و بحران‏ها، درس مى‏آموخت و شیوه‏هاى حضور در صحنه را عملاً آموزش مى‏دید. رسالت پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله زدودن خرافات جاهلیت و معرفى جایگاه شامخ زن در آفرینش بود و رسول اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله در رفتار خود با فاطمه زهرا علیهاالسلام ، سعى داشت نگرش جامعه را به سوى زن از ابعاد شهوانى لهو و لعب، به ابعاد ملکوتى و ظرافت‏هاى روحى و نقش تربیتى و مدیریتى زن تغییر دهد.

مقام و موقعیت ممتاز حضرت فاطمه علیهاالسلام و تثبیت جایگاه محکم او در انجام رسالت الهى به‏گونه‏اى بود که پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله در موقعیت‏هاى گوناگون، همواره بر دستان فاطمه زهرا علیهاالسلام بوسه مى‏زد؛ هرگاه صدیقه مرضیه در جمعى وارد مى‏شد که پیامبر در آن میان بودند، به احترام آن حضرت از جاى خویش بلند مى‏شدند و او را در جایگاه خود مى‏نشاندند؛ هنگام خروج از مدینه، از آخرین فردى که خداحافظى مى‏کردند فاطمه علیهاالسلام بود و هنگام ورود به شهر هم به دیدار اولین کسى که مى‏شتافتند باز هم راضیه مرضیه علیهاالسلام بود.

نگرش فاطمى در بیدارى زن مسلمان

در جهان امروز، جامعه مسلمانان به عنوان دومین جامعه بزرگ مذهبى است که بیش از 5/1 میلیارد عضو دارد که روز به روز در حال گسترش است و زنان نیز بیش از نیمى از این جامعه را تشکیل مى‏دهند. در چنین جامعه‏اى، شناخت الگوى راستین براى زنان مسلمان مى‏تواند تأثیر شگرفى بر جاى بگذارد. یکى از بزرگ‏ترین درس‏هاى عملى از حضرت زهرا علیهاالسلام ، حضور فعّال در صحنه‏هاى اجتماعى ـ سیاسى با حفظ عفّت و حجاب و ارزش‏هاى وجودى زن است که در انقلاب اسلامى، جلوه یافت و الگویى براى زنان مسلمان در سطح جهان گردید. تأسّى به اسوه و الگوى برتر زنان جهان، حضرت زهرا علیهاالسلام ، گامى نوین و حرفى نو مطرح ساخت که زن مسلمان در اقصا نقاط جهان، از آسیا تا آفریقا، از اروپا تا آمریکا، مى‏تواند با تکیه بر الگوى عملى فاطمى، به خودباورى و احیاى هویّت اسلامى دست یازد؛ همچنان که زنان مسلمان در سطح جهان با احیاى عزّت اسلامى و مبارزه با ساختارهاى موجود و جنبش‏هاى فمنیستى و قوانین موجود در جهت تثبیت ارزش‏هاى زن مسلمان گام برداشتند.

مبارزات سیاسی فاطمه (س)

اگر مبارزات سیاسى فاطمه زهرا علیهاالسلام در دفاع از حریم امامت و ولایت نبودند جریان امامت در همان «سقیفه بنى ساعده» خاتمه مى‏یافت. اما خداوند اراده کرده بود که ریحانه نبى و همسر ولایت بار سنگین مبارزات سیاسى را در مدت کوتاهى بر دوش بگیرد و جامعه خفته را بیدار سازد و همچون پیامبر گرامى صلى‏الله‏علیه‏و‏آله رسالت را به امامت متصل سازد و وجود آن حضرت، تجلّى‏بخش امامت بود. دفاع فاطمه زهرا علیهاالسلام از حریم امامت و ولایت بود که توانست از قتل حضرت على علیه‏السلام جلوگیرى کند و تا حدى جوّ متشنّج سیاسى آن روز مدینه را کنترل نماید و حقّانیت حضرت على علیه‏السلام را به مرور زمان ثابت کند تا در سال‏هاى بعد، با بیعت مردم با حضرت على علیه‏السلام مسیر امامت تداوم یابد و فرزندان آن حضرت ادامه‏دهنده خط‏مشى سیاسى و مبارزاتى مادر نمونه‏شان باشند. همو بود که دخترى همچون زینب علیهاالسلام را در کانون تربیتى خویش پرورش داد تا در کربلا ادامه‏دهنده و پیامبر خون امام حسین علیه‏السلام باشد.

تربیت و رفتار با فرزندان

سیره رفتار فاطمه(س) با فرزندان خود نیز سرمشقی مناسب برای تربیت صحیح فرزندان است. ایشان به فرزندان احترام می گذاشتند و آنها را با احترام خطاب می کردند و همیشه سعی در آموزش و تربیت دینی و اخلاقی آنها داشتند.

در حدیث شریف کساء حضرت فاطمه(س) در پاسخ سلام فرزند خود امام حسن(ع) می فرماید: سلام برتو اى نور دیده ام و میوه دلم. و در پاسخ سلام امام حسین(ع) می فرماید: سلام بر تو اى فرزند من و اى نور دیده ام و میوه دلم.

حضرت زهرا (س) فرزندان خود را همیشه برای یادگیری و تعلیم و تزکیه آماده می کرد؛ به فرزندش امام حسن(ع) می فرمود: «به مسجد برو ، آنچه را از پیامبر شنیدی فراگیر و نزد من بیا و برای من بازگو کن.

و در عین حال شادی و خوشحالی را در بیت خود تسری می داد و این تا حدی بود که از بازی با کودکان که نقش بسزایی در تربیت آنها دارد اجتناب نمی نمود. نقل شده است که فاطمه(س) فرزندش حسن(ع) را روی دست می گرفت و بالا می انداخت و حرکت می داد و می فرمود: اشبه أباک یاحسن، واخلع عن الحق الرّسن، واعبد الهاً ذامنن، ولاتوال ذا الاحسن. (ای حسن ، نظیر پدرت باش و ریسمان ظلم از حق دور کن، و خداوندی را که صاحب نعمت هاست پرستش کن و با افراد تیره دل دوست مباش)


  
  
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >