داستان شکر نعمت
خداوند متعال خواست سه نفر را که یکی، بیماری پیسی داشت و دیگری، کچَل بود و سومی نابینا، مورد آزمایش، قرار دهد. پس فرشته ای را بسوی آنان فرستاد. فرشته نزد فرد پیس آمد و گفت: محبوبترین چیز، نزد تو چیست؟ گفت: رنگ زیبا و پوست زیبا، چرا که مردم از من، نفرت دارند. فرشته، دستی بر او کشید و بیماری اش برطرف شد و رنگ و پوستی زیبایی به او عطا گردید. سپس، فرشته پرسید: محبوبترین مال نزد تو چیست؟ گفت: شتر. پس به او شتری آبستن، عنایت کرد و گفت: خداوند آنرا برایت مبارک می گرداند».
سپس، فرشته نزد مرد کَچل آمد و گفت: محبوبترین چیز، نزد تو چیست؟ گفت: موی زیبا تا این حالتم بر طرف شود چرا که مردم از من، نفرت دارند. فرشته، دستی به سرش کشید. در نتیجه، آن حالت، بر طرف شد و مویی زیبا به او عطا گردید. آنگاه، فرشته پرسید: کدام مال نزد تو محبوبتر است؟ گفت: گاو. پس گاوی آبستن به او عطا کرد و گفت: خداوند آنرا برایت مبارک می گرداند.
سرانجام، نزد فرد نابینا آمد و گفت: محبوترین چیز نزد تو چیست؟ گفت: اینکه خداوند، روشنایی چشمانم را به من باز گرداند تا مردم را ببینم. فرشته، دستی بر چشمانش کشید و خداوند، بینای اش را به او باز گردانید. آنگاه، فرشته پرسید: محبوبترین مال نزد تو چیست؟ گفت: گوسفند. پس گوسفندی آبستن به او عطا کرد.
آنگاه آن شتر وگاو وگوسفند، زاد و ولد کردند طوریکه نفر اول، صاحب یک دره پر از شتر، و دومی، یک دره پر از گاو، و سومی، یک دره پر از گوسفند، شد.
سپس، فرشته به شکل همان مرد پیس، نزد او رفت و گفت: مردی مسکین و مسافرم. تمام ریسمانها قطع شده است و هیچ امیدی ندارم. امروز، بعد از خدا، فقط با کمک تو می توانم به مقصد برسم. بخاطر همان خدایی که به تو رنگ و پوست زیبا و مال، عنایت کرده است به من شتری بده تا بوسیله ی آن به مقصد برسم. آن مرد، گفت: من تعهدات زیادی دارم. فرشته گفت: گویا تو را می شناسم. آیا تو همان فرد پیس و فقیر نیستی که مردم از تو متنفر بودند پس خداوند همه چیز به تو عنایت کرد؟ گفت: این اموال را از نیاکانم به ارث برده ام. فرشته گفت: اگر دروغ می گویی، خداوند تو را به همان حال اول بر گرداند.
آنگاه، فرشته به شکل فرد کَچل، نزد او رفت و سخنانی را که به فرد اول گفته بود، به او نیز گفت. او هم مانند همان شخص اول، به او جواب داد. فرشته گفت: اگر دروغ می گویی، خداوند تو را به حال اول بر گرداند.
سر انجام، فرشته به شکل مرد نابینا نزد او رفت و گفت: مردی مسکین و مسافرم و تمام ریسمانها قطع شده است (هیچ امیدی ندارم). امروز بعد از خدا، فقط با کمک تو می توانم به مقصد برسم. بخاطر همان خدایی که چشمانت را به تو برگرداند، گوسفندی به من بده تا با آن به مقصد برسم. آن مرد گفت: من نابینا بودم. خداوند، بینائی ام را به من باز گردانید و فقیر بودم. خداوند مرا غنی ساخت. هر چقدر می خواهی، بردار. سوگند به خدا که امروز، هر چه بخاطر رضای خدا برداری، از تو دریغ نخواهم کرد. فرشته گفت: مالت را نگهدار. شما مورد آزمایش، قرار گرفتید. خداوند از تو خشنود و از دوستانت، ناراضی شد».
نیاز های اساسی زنان ؛
? محبت
? گفتگو
? صداقت و راستی
? حمایت مالی
? تعهد خانوادگی و وفاداری
? نیاز جنسی
??ایده های جالب عشقولانه و جذاب برای متفاوت شدن زندگی ??
?? جملات عاشقانه بنویس و بذار تو جیب پیراهن یا شلوارش و که تو محل کارش ببینه
?? بعضی وقتا یهویی به همسرتون پیام بدین که چقدر دوسش دارین، مثلاً ؛
بنویس به اندازه متراژ کل سیم های برق آویزون تو شهر دوست دارم یا به اندازه تمام تخمه هندونه های دنیا دوست دارم.
???خانم ها بخوانند ؛
?? قابل توجه خانمها لطفا از گفتن این کلمات به همسرتان به شدت پرهیز کنید:
??1. کاش به خواستگار قبلیم جواب مثبت میدادم!
??2. همه شوهر کردن، منم شوهر کردم!
??3. اگر برام فلان چیز رو نخری، قهر می کنم و دیگه از رابطه جنسی خبری نیست.
??4. جای تاسفه که چنین پدر و مادری داری!
??5. اگر این کار رو انجام ندی، مهریه ام رو اجرا میذارم!
??6. چقدر خسیسی!
.
?? این کلمات اعتماد به نفس و اقتدار مردانه همسرتان را از او خواهد گرفت.
وفات حضرت خدیجه(س)
خوب آقا، این خانم برگردن تمام اهل اسلام حق دارد. می دانید که با فاصله کمی با حضرت ابو طالب وفاتش اتفاق افتاد. اول وفات حضرت خدیجه یک چند روز بعد از آن هم وفات حضرت ابوطالب پدر بزرگوار امیرالمومنین(ع). آقا حضرت رسول اکرم آنقدر غصه خورد که اسم آن سال را گذاشت «عام الحزن»؛ یعنی سال حزن، سال غصه و اندوه این بانوی بزرگ یار و یاور پیغمبر بود. آنقدر این خانم لیاقت داشت که خدا دوازده معصوم از نسل او بیرون آورده است.
روایت داریم بهشت چهار بانو دارد: یکی از آنها حضرت خدیجه کبری است. این خانم وقتی از دنیا رفت پیامبر اکرم به دست خودش متولی کارهای خانم شد و به دست خودش او را در قبر گذاشت. خانم خیلی عظمت دارد اسراری در وجود نازنینش است که اجمالاً این اسرار زیاد است. خدا ان شاء الله همه ما را محرم اهل بیت بکنه. یک عنایتی یک وقتی از خانم دیده شد من شاهد بودم که کسی که گرفتاری داشت روز روشن این گرفتاری شاید یک ماه دوندگی داشت. این ها ببینید هرچه مصلحت بدانند یک نفر شب حالا یک جوری گفت: خانم یک شفاعتی بکن دست شما باز است تو آخر مادر امام زمانی مادر حضرت زهرا.
به چشم خودم دیدم نصف شب یک نفر با لباس زیر و با دمپایی حتی لباس رو نپوشیده بود آمد رفت تو خانه اش و گفت: من احساس کردم تو ناراحت هستی شبانه مشکل حل شد. آدم به جایی برسد که خدا بهش دختری بدهد که این دختر در رحم مادر حرف بزند، تسبیح بگوید، تقدیس بگوید، پیغمبر بیاید ببیند خدیجه کبری مشغول حرف زدنه.
فاطمه بنت اسد مثلاً آدم فوق العاده ای بود درخت خرمای بلندی در خانه حضرت ابوطالب بود که مشکل بود کسی برود بالای آن هر وقت باد می آمد این خرما ها می ریخت. پیامبر اکرم بچه بود یتیم بود دو تا یتیم درخانه عمو نگهداری می شد. رسول اکرم در سنین بچگی خرما ها را جمع می کند می برد بین بچه های کوچه تقسیم می کرد. فاطمه بنت اسد هم می دانست اینها را جمع می کرد برایش. فاطمه بنت اسد می گوید: یک روز باد اصلاً نیامده بود این بچه آمد گفت: زن عمو کو این خرمایی که میخواهم بین بچه ها تقسیم بکنم گفتم نور دیده ام به خدا امروز باد نیامده. این سبد را بچه برداشت با یه حسرتی به این خرما نگه کرد. فاطمه می گوید والله دیدم که درخت خم شد آمد و آمد تا اینکه این بچه از این خرما هم چید و سبد را پر کرد و درخت برگشت سر جای خودش.
یک زن چیز عجیب را ببینه لحظه لحظه شماری می کنه که شوهرش بیاید به او بگوید: شب شیخ ابوطالب آمد گفت: ابوطالب از یتیم برادرت عجیب چیزی دیدم. وقتی گفت دید که ابوطالب مثل کوهی از متانت و وقار تبسمی کرد و گفت: خدای متعال فرزندی هم به تو خواهد داد که عین این باشد فقط فرقشان این است که این پیغمبر است و آن نیست. این ها آدم های معمولی نبودند ابوطالب مردم ملکوتی بود متصل به غیب بود. اینها یک اسراری بود.
خدیجه کبری خداوند از چشم او پرده را برداشته بود یک چیز در پیامبر دید که آن طور مشتاق شد و آن قدر زخم زبان تحمل کرد . سلام بر تو ای بانوی بزرگ اسلام. که همه مسلمین این را میدانند که شما حق بر گردنشان دارید و پیامبر آن سال را عام الحزن گذاشته ولی میخواهم با اجازه خودت یک چیز را عرض بکنم. یکی این است که دختر همیشه هر دردی داشته باشد اول به مادر میگوید اما شما هیچ میدانید که فاطمه زهرا مادر نداشت، آقا فشار که می آمد چه کار می کرد می رفت کنار قبر رسول، ای بانوی بزرگ اسلام اگر شما در قید حیات بودید صدیقه کبری مگر نمی آمد با شما درد دل کند خانم اما شما نبودید می رفت کنار قبر رسول خدا به دو دلیل می رفت: یکی اینکه آنجا بهترین جا بود یکی هم اینکه مادر نداشت.
این یک مطلب مطلب بعدی این است که جسارت نمیکنم خانم ای خدیجه کبری من که نمیخواهم مصیبت را تازه کنم دل شما را به درد بیاورم شما خودتان همه اهل بیت می دانید که من نمیتوانم بعضی چیزها را بگویم اما میخواهم بگویم که پیامبر اکرم با تمام اندوه شما را در قبر گذاشت یک شخصیتی هم دخترت را در قبر گذاشت اما خیلی مساله تفاوت داشت. ای بانوی بزرگ جسارت مرا ببخشید شما را وقتی گذاشتند در قبر پهلویتان نشکسته بود آمد امیرالمومنین خیلی حرف است صبر امیرالمومنین ضرب المثل است در عالم. اما میدانید آمد گفت: «السلام علیک یا رسول الله» و سلام بر تو ای رسول خدا! از من و از این دخترت که مهمان تو آمده. گفت: یا رسول الله! صبرم بعد از فاطمه تمام شد.
خبر پیامبر از حوادث آخر الزمان در حدیثی به سلمان فارسی
- در آخر الزمان : نماز ها ضایع میشود
- مومن منکرات را میبیند ولی قدرت تغییر آن را ندارد
- منکر معروف میشود و معروف منکر
- زنان بر جامعه ریاست میکنند و اطفال بر منبر ها مینشینند
- مردان بر مردان و زنان بر زنان اکتفا میکنند ( همجنس بازی )
- مردان شبیه به زنان و زنان شبیه به مردان میشوند
- زنان بر مرکب ها سوار میشوند پس بر این زنان از امت من لعنت باد
- مساجد نقش و نگار و طلا کاری میشود و مناره ها بلند و دراز میشود و قرآنها تزئین میشوند و صفهای جماعت طولانی میشود ولی دلها پر از کینه و دشمنی است
- مردها آرایش میکنند و طلا به خود می بندند
- ربا خواری ظاهر شود و طلاق زیاد میشود و حدود شرعی اجرا نمیشود
- کنیزان خواننده و آلات لهو و لهب ظاهر میشود
- اغنیاء برای فخر فروشی حج میکنند و متوسطین برای تجارت و فقرا برای ریا و شهرت
- ولدالزنا زیاد میشود
- قرآن به شکل موسیقی خوانده میشود
- معاصی وگناهان زیاد میشود و بدان بر خوبان مسلط میشونددروغ منتشر میشود و باران در غیر فصل میبارد
- شطرنج و نرد و سایر وسایل قمار را نیکو می شمارند.
- زن با شوهرش در تجارت شریک می شود و بر صغیر رحم نمیکنند و کبیر را احترام نمیگذارند
- قتل و خونریزی فراوان میشود ، بازارها به هم نزدیک میشود و جثه آنها آدم است و دل آنها شیطان
- در آن زمان بهترین عمل نگاهداشتن زبان و ملازم خانه بودن است
- حضرت امام صادق (ع) : فتنه ای به شما خواهد رسید که در آن بی امام وهدایت خواهید ماند و نجات نخواهد یافت احدی از شما مگر آنکه این دعا را بخواند ( بسم الله الرحمن الرحیم یا رحمن یا رحیم یا مقلب القلوب ثبت قلبی علی دینک )
- امام زمان ( عج الله تعال فی فرجه الشریف ) در نامه خطاب به شیخ مفید فرمودند :
هرگاه شیعیان ما به عهد خود وفا می نمودند شرف خدمت و ملاقات ما برایشان به تاخیر نمی افتاد پس آنچه که ما را حبس کرده ( غیبت ) بواسطه گناهانی است که از آنها سر میزند و ما آن را خوش نداریم و هریک از شما شیعیان باید عمل نماید به آنچه که موجب خوشنودی ماست و اجتناب نماید از آنچه که موجب غضب ماست به تحقیق امر ظهور ما بی خبر و ناگاه میرسد در آن زمان توبه و پشیمانی فائده نخواهد داشت .
منبع : منتهی الآمال
به مناسبت ولادت حضرت ابوالفضل العباس (ع) و روز جانباز
پیشوایان معصوم، عالی ترین نمونه رهبری در جهان هستند و همه صفات پیشوایی در وجود مبارکشان به کمال رسیده است. همچنانکه این بزرگواران در رهبری بی نظیرند، در میان پیروان شان نیز کسانی یافت می شوند که در رهروی و پیروی از پیشوایان معصوم، مرتبه ای عالی و بی نظیر دارند، به عبارت دیگر، معصومین(ع) پیروانی دارند که نمونه اعلا برای چگونه پیروی کردن از پیشوایان الهی هستند.در حقیقت، اینگونه افراد درس پیروی از معصوم را به طور عملی به دیگران می آموزند.
باب الحوائج، حضرت عباس بن علی(ع)، برترین نمونه ای است که چگونگی پیروی از پیشوای معصوم را عملاً تعلیم می دهد. شخصیت آن بزرگوار به گونه ای است که همه صفاتی را که لازمه یک پیرو واقعی است، به نحو کامل بروز داده و تجسمی از همه فضائل است.
«وفا» از مهمترین صفات انسانی است و معیاری برای شناختن نیکان است. این صفت زمانی پسندیده تر است که انسان نسبت به میثاق خدایی وفادار باشد. وفاداری نسبت به پیشوای معصوم از مهمترین مصداق وفا به میثاق الهی است و حضرت باب الحوائج عباس بن علی (ع) تا پای جان به میثاق خویش وفادار ماند. به طوری که از آن پس در تاریخ تشیع به عنوان مظهر وفا شناخته شده و وفاداری به نام آن بزرگوار مترادف گردیده است.
یکی از صحنه های شکوهمند وفاداری حضرت عباس بن علی (ع) زمانی بود که شمر لعنت اللّه علیه، به خیمه های امام حسین (ع) نزدیک شد و برای حضرت عباس(ع) امان نامه ای آورد و آن بزرگوار را صدا زد. حضرت ابوالفضل(س) از پاسخ دادن به شمر کراهت داشت لذا پاسخی به صدای شمر نداد ولی امام حسین (ع) به عباس(س) فرمود پرسش شمر را که تو را صدا می زند، بی پاسخ مگذار. حضرت باب الحوائج به دستور امام خویش در پاسخ به شمر فرمود: ای دشمن خدا، بر امانی که برای ما آورده ای لعنت باد.
یکی از مهمترین عنصری که انسان را وادار به دفاع از حق می کند، «غیرت» است. غیرت نیروی محرکه وجود انسان در برابر ستم، ظلم و تجاوز به نوامیس الهی است. آن کس که شعله غیرت وجودش را روشن کرده است، در برابر ناحق بی تفاوت نمی شنید و تا پای جان پیش می رود. گذشته از این، غیرت نشان عفت شخص است و به تعبیر امام علی(ع)، عفت مرد، به مقدار غیرت اوست.
حضرت باب الحوائج این صفت والا را به حد کمال دارا بودند وغیرت به وجودش سرافراز است. گرچه کربلا تجلیگاه غیرت بود و غیورترین مردان تاریخ شکوه غیرت را در آن جا به نمایش گذاشتند ولی غیرت عباس بن علی(ع) در دفاع از حق برجستگی دیگری داشت. آن بزرگوار در دفاع از حریم ولایت آنچنان جانبازی نشان داد که تاریخ نمونه ای برای آن ندارد.
شجاعت و رزم آوری عنصر دیگر شخصیت حضرت باب الحوائج است. هیبت و مهابت حضرت در کربلا چنان بود که افواج سپاه دشمن همچون رمه از برابرش می گریختند. اخلاص نیز در وجود عباس بن علی(ع) جامه کمال پوشید، آن بزرگوار همه توان خویش را در طبق اخلاص نهاد و در پیشگاه ولایت و امام بر حق خویش نثار کرد.
به همین خاطر است که امام صادق(ع) هنگام زیارت قبر مطهر حضرت عباس بن علی(س) به غایت اخلاص آن حضرت تأکید می فرماید: «حضرت باب الحوائج تنها در صحنه فضائل اخلاقی و میادین نبرد قهرمان نبود، بلکه در دانش و حکمت نیز تالی معصوم و قهرمان صحنه دانش به شمار می رود.
به هر حال، جانباز قهرمان کربلا، همه صفاتی را که یک پیرو واقعی معصوم باید داشته باشد، دارا بود. او آموزگاری است که چگونگی پیروی از ولایت و جانبازی در راه حقیقت را به دیگران آموخته است. همین امر سبب شده است که در روز قیامت همه شهدا بر مقام و منزلت آن بزرگ مرد تاریخ غطبه بخورند. همچنانکه حضرت سجاد(ع) می فرماید:«عمویم عباس در پیشگاه خداوند منزلتی دارد که در روز قیامت همه شهدا غبطه اش را می خورند.
سالروز ولادت جانباز سترگ کربلا را که مظهر غیرت و شجاعت است به همه پیروان ولایت بویژه جانبازان رشید و دلاور میهنمان تبریک می گوییم.
روز جانباز فرصت مناسبی است که نسل امروز ما علاوه بر الگوپذیری از رشادت ها و جانبازی های حضرت عباس(ع) در وقایع دفاع مقدّس و دلاوری ها و شجاعت های جانبازان عزیز و غیرتمند ایران اسلامی به مطالعه بپردازند و درسها و پیامهای زندگی ساز را از متن این تاریخ ماندگار استخراج نمایند.
منابع:
1. پایگاه اطلاع رسانی حوزه
2. پایگاه رسول نور
جملات زیبا در وصف جانبازان عزیز
ای جانباز! فراتِ جان تو، سقّای خیمه های تشنگان وطن بود تا امروز، در سایه امن ایمان،
عبّاس(ع) را در آیینه چهره تو ببینیم.
******
جانبازان، تمثال وفاداری و ایثار، شکوه زخم و زیبایی و تصویرگر ایمانند.
******
جانباز یعنی قلّه وارستگی در اوج شکستگی و زیستن بدون دلبستگی.
******
جانباز، با لبخند زخم خویش، خاطرات خفته عباس(ع) را در کربلا بیدار می کند.
******
ای جانباز! زخم تنت ستاره دنباله داری است که یادآور نادیده های آسمان کربلاست.
******
سلام بر تو ای جانباز که زیباترین فرصت پرواز را در بال های شکسته ات می توان یافت.
ولادت حضرت ابوالفضل(ع) و روز جانباز مبارک باد.
جانباز یعنی نقطه اوج شکفتن
جانباز یعنی حرفی از خود وانگفتن
جانباز یعنی یک نگاه صادقانه
تا وسعت سبز بهشتی جاودانه
جانباز یعنی با خطر اعجاز کرده
تا قله های عاشقی پرواز کرده
جانباز مرد ساختن با درد و اندوه
مردی که می ماند صبور و سخت چون کوه
جانباز یعنی مثل گلها تازه بودن
در عاشقی بی حد و بی اندازه بودن
جانباز یعنی یک بهار سبز و زیبا
جانباز یعنی در تلاطم مثل دریا
جانباز یعنی خاطرات دفتر جنگ
بوی شلمچه، یاد یاران هماهنگ
گلچینی از بیانات رهبری به مناسبت روز جانباز
یکوقت در مورد جانبازها فکر مىکردم، که به نظرم رسید گاهى فضیلت آنها از شهدا هم بیشتر است. جانباز کسى است که بعد از آنکه قسمتى از بدنش را در راه خدا داد و عضو یا اعضاى شهیدى را با خودش همراه کرد و در بقیهى مدت زندگى و عمرش هم متقى و شکرگزار بود و عمل صالح انجام داد، خداى متعال در مورد اینگونه از مجروحین جنگ در قرآن مىفرماید: «الّذین استجابوا للَّه و الرّسول من بعد ما اصابهم القرح للّذین احسنوا منهم و اتّقوا اجر عظیم». کلمهى «عظیم» در پایان این آیهى شریفه، قابل تأمل است.
سخنرانى در مراسم بیعت گروه کثیرى از جانبازان 28/04/1368
اگر پیروان ما به راستی در راه وفای به پیمانی که بر دوش دارند، همدل و یک صدا بودند، هرگز خجستگی دیدار ما از آنان به تأخیر نمیافتاد.
- پنجشنبه بیست و سوم ذیالحجه سال 412 هجری قمری، فرمان دیگری از پیشگاه مقدس اباصالحالمهدی(عج) به افتخار شیخ مفید صادر شد، برخی بر این باورند که در طول 30 سال، 30 توقیع و نامه شریف از ناحیه مقدس حضرت ولیعصر(عج) برای شیخ مفید صادر شده که در عنوان بسیاری از آنها این جمله نورانی دیده میشود: "برادر گرامی و استوار؛ شیخ مفید..." اما به راستی شیخ مفید چه ویژگیداشت که این گونه مورد محبت امام زمان(عج) خویش قرار میگیرد؟
لقب مفید را چه کسی به شیخ داد؟
در اواخر ماه صفر سال 416 هجری، نامهای از طرف حضرت ولیعصر(عج) برای وی فرستاده شد که در آن ضمن ستایش و تکریم وی، برای اولین بار، لقب (مفید) به او داده شد. این نامه با عبارات زیر شروع میشود: "للاخ السدید و الولی الرشید الشیخ المفید..." همچنین در توقیعی دیگر با لطفی افزونتر در پنجشنبه 23 ذیالحجه هجری با این عبارت: "بسمالله الرحمن الرحیم، سلام الله علیک ایها الناصر للحق، الداعی الیه بکلمه الصدق..." عظمت آن عالم فرزانه، به شیعیان ثابت شد.
متن توقیع امام زمان(عج) به مفید امتش در 23 ذیالحجه
درود خدا بر تو ای یاری رسان حق! و آنکه با گفتار راستین و شایسته، مردم را به سوی حق فرا میخوانی! ما در نامه خویش به سوی تو، خدای جهان آفرین را که خدایی جز او نیست (و) خدای ما و خدای نیاکان ما است، سپاس میگذاریم و از بارگاه با عظمتش بر سرور و سالارمان محمد(ص) آخرین پیام آور خدا و خاندان پاک و مطهرش، درودی جاودانه میطلبیم. و بعد! دوست راه یافته به حقیقت! خداوند بدان وسیلهای که به سبب دوستان ویژه خود، به تو ارزانی داشته است، وجودت را حفظ و تو را از نیرنگ دشمنانش حراست فرماید.
چرا امام زمان(عج) محل سکونتش را به شیخ مفید گفت؟
ما ناظر نیایش(عارفانه و راز و نیاز پرشور و پراخلاص) تو با خدا بودیم و از خدای جهان آفرین برآورده شدن آن(خواستهات) را خواستیم. ما اینک در قرارگاه خویش، در مکانی ناشناخته بر فراز قلهای سر به آسمان کشیده، اقامت گزیدهایم که به تازگی به خاطر عناصری بیداد پیشه و بی ایمان، به ناگزیر از منطقهای پر دار و درخت به این جا آمدهایم و بزودی از اینجا نیز به دشتی گسترده که چندان از آبادی به دور نیست، فرود خواهیم آمد و از وضعیت و شرایط آینده خویش تو را آگاه خواهیم ساخت تا به آن وسیله در جریان باشی که به خاطر کارهای سازنده و شایستهات نزد ما مقرب هستی و خداوند به مهر و لطف خود، تو را به انجام و تدبیر این کارهای شایسته توفیق ارزانی داشته است. از این رو تو که خدای جهان آفرین با چشم عنایتش که هرگز آن را خواب نمیگیرد، وجودت را حفظ کند، باید در برابر فتنهای که جان آنان را که آن را در دلهایشان کشتهاند، به نابودی خواهد افکند، باید بایستی! و باید باطل گرایان بداندیش را بترسانی! چرا که از سرکوبی آنان، ایمان آوردگان، شادمان و جنایتکاران، اندوه زده خواهند شد. هنگامی که حضرت مهدی(عج) خبر از واقعهای به شیخ مفید میدهد و نشانه حرکت و جنبش ما از این خانهنشینی و کنارهگیری، رخداد مهمی است که در سرزمین وحی و رسالت، مکه معظمه، از سوی پلیدان نفاق پیشه و نکوهیده، رخ خواهد داد، از جانب عنصری سفاک که ریختن خونهای محترم را حلال شمرده و به نیرنگ خویش، آهنگ جان ایمان آوردگان خواهد کرد، اما به هدف ستمبار و تجاوزکارانه خویش دست نخواهد یافت، چرا که ما پشت سر توحیدگرایان شایستهکردار، به وسیله نیایش و راز و نیازی که از فرمانروای آسمان و زمین پوشیده نمیماند، آنان را حفاظت و نگهداری خواهیم کرد.
راهکارهای امام زمان(عج) برای در امان ماندن از فتنههای عصر غیبت برای شیعیانش
بنابراین قلبهای دوستان ما به دعای ما به بارگاه خدا، آرامش و اطمینان یابد و آسوده خاطر باشند که خداوند آنان را بسنده است و گرچه درگیریهای هراسانگیزی، آنان را به دلهره میافکند، اما از گزند آن عنصر تبهکار در امان خواهند بود و سرانجام، کار با دست توانا و ساخت تدبیر نیکوی خدا - تا هنگامی که پیروان ما از گناهان دوری گزینند- شایسته و نیکو خواهد بود. هان ای دوست پراخلاص که همواره در راه ما بر ضد بیدادگران در سنگر جهاد و پیکاری! خداوند همان طور که دوستان شایستهکردار پیشین ما را تأیید فرمود، تو را نیز تأیید کند! ما به تو اطمینان میدهیم که هر کس از برادران دینیات، پروای پروردگارش را پیشه سازد و آنچه را به گردن دارد به صاحبان حق برساند، در فتنه نابود کننده و گرفتاریهای تیره و تار و گمراهگرانه، در امان خواهد بود و هر آن کس که در دادن نعمتهایی که خداوند به او ارزانی داشته، به کسانی که دستور رسیدگی به آنان را داده است، بخل ورزد، چنین کسی در این جهاد و سرای دیگر، بازنده و زیانکار خواهد بود.
دلایل تاخیر ظهور از زبان حضرت حجت(عج)
دوست واقعی! اگر پیروان ما - که خدای آنان را در فرمانبرداری خویش توفیق ارزانی بدارد – به راستی در راه وفای به عهد و پیمانی که بر دوش دارند، همدل و یک صدا بودند، هرگز خجستگی دیدار ما از آنان به تأخیر نمیافتاد و سعادت دیدار ما، دیداری بر اساس عرفان و اخلاص از آنان نسبت به ما، زودتر روزی آنان میگشت. از این رو (باید بدانند که) جز برخی رفتار ناشایسته آنان که ناخوشایند ما است و آن عملکرد را زیبنده اینان نمیدانیم، عامل دیگری ما را از آنان دور نمیدارد، خداوند ما را در یاری بسنده و نیک، کارساز است و درود او بر سالار و هشدار دهنده ما محمد(ص) و خاندان پاکش باد! (کتاب "احتجاج" طبرسی جلد2)