سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دوستی پادشاهان و خیانتکاران، کمتر می پاید [امام علی علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :22
بازدید دیروز :175
کل بازدید :342829
تعداد کل یاداشته ها : 423
103/9/5
5:0 ص
مشخصات مدیروبلاگ
 
مسلم فروزان نیا[102]

خبر مایه
لوگوی دوستان
 

روز قدس در کلام امام خمینی (ره)

  «روز قدس، روز اسلام است.

روز قدس، روز حیات اسلام است.

روز قدس، روزی است که اسلام را باید احیا کرد.

روز قدس، روزی است که باید سرنوشت ملت های مستضعف معلوم شود.

روز قدس، یک روزجهانی است؛ روزی نیست که فقط اختصاص به قدس داشته باشد، روز مقابله مستضعفین با مستکبرین است.

روز قدس که هم جوار شب قدر است، لازم است که در بین مسلمانان احیا شود و مبدأ بیداری و هشیاری آنان باشد.

مسلمانان جهان باید روز قدس را روز همه مسلمین، بلکه مستضعفین بدانند.

روز قدس که [در]آخرین روزهای شهر الله اعظم [واقع]است، سزاوار [آن] است که همه مسلمانان جهان، از قید اسارت و بردگی شیاطین بزرگ و ابرقدرت ها رهاشده و [به] قدرت لایزال الله بپیوندند».(1)

روز قدس درکلام مقام معظم رهبری

  «روز قدس را گرامی بدارید و آن را گرامی بشمارید».(2)

  «خودتان را برای راهپیمایی روز قدس آماده کنید، آن هم صحنه عظیمی است برای اینکه همه بدانند که ملت ایران در صحنه است، بیدار است، پابرجاست و از هیچ قدرتی و از هیچ قلدری در سطح عالم، باک ندارد».(3)

  «مردم ایران به عنوان متولیان روز قدس، باید کاری بکنند که برای دیگر ملت ها سرمشق شود؛ چون هر سال ملت های دیگر در گوشه و کنار، حتی در خود اروپا و جاهای دیگر به تبع شما، روز قدس را گرامی می دارند».(4)

  «روز قدس از روزهای مهم و تعیین کننده است. سال های متمادی است که سعی می شود مسئله قدس فراموش بشود. روز قدس درست تیری است به قلب این توطئه، حرکتی است برای خنثی کردن این توطئه خباثت آمیزی که استکبار و صهیونیسم و طرفداران و همکارانشان دست به یکی کرده اند تا به کلی مسئله فلسطین را به دست فراموشی بسپارند».(5)

 

پی نوشت

 

  1-کلمات قصار،صص147 و 148.

  2-سخنرانی 1370/1/16، به نقل از: نرم افزار به سوی نور، کاری از سپاه پاسداران انقلاب اسلامی.

  3-همان، سخنرانی 1371/12/7.

  4-همان، 1376/10/26.

  5-همان،1377/10/11.

منبع:نشریه اشارات، شماره 124


93/5/1::: 5:27 ع
نظر()
  
  

صبر

 

 

 

حدیث (1) رسول اکرم صلى الله علیه و آله :

اَلصَّبرُ ثَلاثَةٌ: صَبرٌ عِندَ المُصیبَةِ، وَ صَبرٌ عَلَى الطّاعَةِ و َصَبرٌ عَنِ المَعصیَةِ؛
 

صبر سه نوع است: صبر در هنگام مصیبت، صبر بر طاعت و صبر بر ترک گناه.

کافى، ج2، ص91، ح15

حدیث (2) امام على علیه السلام :

اَلصَّبرُ اَن یَحتَمِلَ الرَّجُلُ ما یَنوبُهُ و َیَکظِمَ ما یُغضِبُهُ؛

 

صبر آن است که انسان گرفتارى و مصیبتى را که به او مى رسد تحمل کند و خشم خود را فرو خورد.

غررالحکم، ج2، ص69، ح1874

حدیث (3) رسول اکرم صلى الله علیه و آله :

عَلامَةُ الصّابِرِ فى ثَلاثٍ: أوَّلُها أن لا یَکسِلَ، وَالثّانیَةُ أن لا یَضجَرَ، وَالثّالِثَةُ أن لا یَشکُوَ مِن رَبِّهِ تَعالى؛ لأِنَّهُ إذا کَسِلَ فَقَد ضَیَّعَ الحَقَّ، وَ إذا ضَجِرَ لَم یُؤَدِّ الشُّکرَ، وَإذا شَکا مِن رَبِّهِ عَزَّوَجَلَّ فَقَد عَصاهُ؛


صبور سه نشانه دارد : اول آن که سستى نمى کند ، دوم آن که افسرده و دلتنگ نمى شود و سوم آن که از پروردگار خود شِکوه نمى کند ؛ زیرا اگر سستى کند، حق را ضایع کرده، و اگر افسرده و دلتنگ باشد شکر نمى گذارد و اگر از پروردگارش شکوه کند او را معصیت کرده است .

علل الشرایع، ج2، ص498، ح1

حدیث (4) رسول اکرم صلى الله علیه و آله :

اَلصَّبرُ أربَعُ شُعَبٍ: اَلشَّوقُ ، وَالشَّفَقَةُ ، وَ الزَّهادَةُ ، وَ التَّرَقُّبُ ، فَمَنِ اشتاقَ إلَى الجَنَّةِ سَلا عَنِ الشَّهَواتِ ، وَ مَن أشفَقَ عَنِ النّارِ رَجَعَ عَنِ المُحَرَّماتِ، وَ مَن زَهِدَ فِى الدُّنیا تَهاوَنَ بِالمُصیباتِ، وَمَنِ ارتَقَبَ المَوتَ سارَعَ فِى الخَیراتِ؛

صبر چهار شعبه دارد : شوق، ترس، زهد و انتظار ، هر کس شوق بهشت داشته باشد ، از هوا و هوس دست مى کشد و هر کس از آتش بترسد، از حرام ها خود را نگه مى دارد و هر کس به دنیا بى اعتنا باشد ، گرفتارى ها را به چیزى نگیرد و هر کس منتظر مرگ باشد ، در کارهاى خیر بکوشد .

کنزالعمال، ج1، ص285، ح1388

حدیث (5) رسول اکرم صلى الله علیه و آله :

ثَلاثٌ مَن کُنَّ فیهِ جَمَعَ اللّه  لَهُ خَیرَ الدُّنیا و َالآخِرَةِ: اَلرِّضا بِالقَضاءِ وَالصَّبرُ عِندَ البَلاءِ و َالدُّعاءُ عِندَ الشِّدَّةِ و َالرَّخاءِ؛

کسى که سه خصلت در او باشد خداوند خیر دنیا و آخرت را براى او فراهم مى کند: خشنودى به مقدّرات، صبر در بلا و دعا در سختى و راحتى .

بحارالأنوار، ج68، ص156، ح71

حدیث (6) امام کاظم علیه السلام :

اِصبِر عَلى طاعَةِ اللّه ، وَاصبِر عَن مَعاصِى اللّه ؛ فَإنَّمَا الدُّنیا ساعَةٌ، فَما مَضى مِنها فَلَیسَ تَجِدُ لَهُ سُرورا وَلا حُزنا، وَ ما لَم یَأتِ مِنها فَلَیسَ تَعرِفُهُ، فَاصبِر عَلى تِلکَ السّاعَةِ الَّتى أنتَ فیها فَکَأَنَّکَ قَدِ اغتَبَطتَ؛

 

بر طاعت خدا صبر کن و در ترک معاصى او شکیبا باش ؛ زیرا دنیا لحظه اى بیش نیست . آنچه گذشته جاى شادى و غم ندارد و از آنچه نیامده نیز خبرى ندارى . پس لحظه اى را که در آن به سر مى برى ، صبور باش چنان که گویى خوشبخت و خوشحالى .

بحارالأنوار، ج75، ص311، ح1

حدیث (7) امام على علیه السلام :

فَصَبرا عَلى دُنیا تَمُرُّ بِلوائِها کَلَیلَةٍ بِأَحلامِها تَنسَلِخُ؛

 

در برابر دنیایى که گرفتارى آن، مانند خواب هاى پریشان شب مى گذرد شکیبا باش.

بحارالأنوار، ج40، ص348، ح29

حدیث (8) رسول اکرم صلى الله علیه و آله :

إنَّ المَعونَةَ تَتى مِنَ اللّه  عَلى قَدرِ المَؤونَةِ وَإنَّ الصَّبرَ یَتى مِنَ اللّه  عَلى قَدرِ المُصیبَةِ؛


براستى که کمک از جانب خداوند به اندازه هزینه مى رسد و صبر از جانب خداوند به اندازه گرفتارى مى آید.

کنزالعمال، ج6، ص347، ح15993

حدیث (9) امام على علیه السلام :

إنّکَ إن صَبَرتَ جَرَت عَلَیکَ المَقادیرُ و أنتَ مَأجُورٌ ، و إن جَزِعتَ جَرَت عَلَیکَ المَقادیرُ و أنتَ مَأزورٌ؛


اگر صبر کنى مقدرات الهى بر تو جارى مى شود و اجر خواهى بُرد و اگر بیتابى کنى باز هم مقدرات خداوند بر تو جارى مى شود و گناهکار خواهى بود.

جامع الأخبار، ص316، ح882

حدیث (10) امام على علیه السلام :

اَلصَّبرُ فِى المورِ بِمَنزِلَةِ الرَّأسِ مِنَ الجَسَدِ، فَاِذا فارَقَ الرَّأسُ الجَسَدَ فَسَدَ الجَسَدُ وَ اِذا فارَقَ الصَّبرُ المورَ فَسَدَتِ المورُ؛

 

نقش صبر در کارها همانند نقش سر در بدن است؛ همچنان که اگر سر از بدن جدا شود، بدن از بین مى رود، صبر نیز هرگاه همراه کارها نباشد، کارها تباه مى گردند.

کافى، ج2، ص90، ح9

حدیث (11) امام على علیه السلام :

اَلحِلمُ حِجابٌ مِنَ الافاتِ؛

 

بردبارى، مانعى در برابر آفت هاست.

غررالحکم، ح720

حدیث (12) امام باقر علیه السلام :

فى قَولِهِ «قُولُوا لِلنّاسِ حُسنا» قال: قُولوا لِلنّاسِ أحسَنَ مَا تُحبّونَ أن یُقالَ لَکُم، فَاِنَّ اللّه  عزَّوَجلَّ یُبغِضُ اللَّعّانَ السَّبّابَ الطَّعّانَ عَلىَ المُؤمِنین، اَلفاحِشَ المُتَفَّحِشَ السّائَلَ المُلحِفَ، وَ یُحِبُّ الحَیّى الحَلیمَ اَ لعفیفَ المُتعَفِّـفَ؛

 

درباره این گفته خداوند که «با مردم به زبان خوش سخن بگویید» فرمود: بهترین سخنى که دوست دارید مردم به شما بگویند، به آنها بگویید، چرا که خداوند، لعنت کننده، دشنام دهند، زخم زبان زن بر مؤمنان، زشت گفتار، بدزبان و گداى سمج را دشمن مى دارد و با حیا و بردبار و عفیفِ پارسا را دوست دارد.

امالى صدوق، ص326

حدیث (13) رسول اکرم صلى الله علیه و آله :

لأَِمیرِ المُؤمِنین علیه السلام أَلا اُخبِرُکُم، بِأَشبَهِکُم بى خُلقا؟ قالَ: بَلى یا رَسولَ اللّه  قالَ: أَحسَنُکُم خُلقا، وَأَعظَمُکُم حِلما، و َأَبَرُّکُم بِقَرابَتِهِ وَأشَدُّکُم مِن نَفسِهِ إِنصافا؛


به امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند: آیا تو را خبر ندهم که اخلاق کدام یک از شما به من شبیه تر است؟ عرض کردند: آرى، اى رسول خدا. فرمودند: آن کس که از همه شماخوش اخلاق تر و بردبارتر و به خویشاوندانش نیکوکارتر و با انصاف تر باشد.

مکارم الاخلاق، ص442  

حدیث (14) امام على علیه السلام :

إِنَّ العَبدَ لَیَحرُمُ نَفسَهُ الرِّزقَ الحَلالَ بِتَرکِ الصَّبرِ، و َلا یُزادُ عَلى ما قُدِّرَ لَهُ؛


بنده به سبب بى صبرى، خودش را از روزى حلال محروم مى کند و بیشتر از روزى مقدّر هم نصیبش نمى شود.

شرح نهج البلاغه، ج3، ص160

حدیث (15) امام على علیه السلام :

اَلحِلمُ یُطفى نارَ الغَضَبِ و َالحِدَّةُ تُؤَجِّجُ إِحراقَهُ؛


بردبارى آتش خشم را فرو مى نشاند و تندى آن را شعله ورتر مى کند.

غررالحکم، ج2، ص123، ح20632

حدیث (16) امام على علیه السلام :

مَن غاظَکَ بِقُبحِ السَّفَهِ عَلَیکَ، فَغِظهُ بِحُسنِ الحِلمِ عَنهُ؛


هر کس با زشتىِ سبکسرى تو را خشمگین کرد تو با زیبایى بردبارى او را به خشم آور.

غررالحکم، ج5، ص333، ح8620

حدیث (17) امام صادق علیه السلام :

ثَلاثَةٌ لا تُعرَفُ إِلاّ فى ثَلاثِ مَواطِنَ: لا یُعرَفُ الحَلیمُ إِلاّ عِندَ الغَضَبِ و َلاَ الشُّجاعُ إِلاّ عِندَ الحَربِ و َلا أَخٌ إِلاّ عِندَ الحاجَةِ؛

سه کس اند که جز در سه جا شناخته نمى شوند: بردبار جز در هنگام خشم، شجاع جز در جنگ و برادر جز در هنگام نیازمندى.

بحارالأنوار، ج78، ص229، ح9

حدیث (18) امام على علیه السلام :

أَشرَفُ الخَلائِقِ التَّواضُعُ و َالحِلمُ و َلینُ الجانِبِ؛

شریف ترین اخلاق، تواضع، بردبارى و نرم خویى است.

غررالحکم، ج2، ص442، ح3223

حدیث (19) امام صادق علیه السلام :

اَلحِلمُ سِراجُ اللّه ... وَالحِلمُ یَدورُ عَلى خَمسَةِ أَوجُهٍ: أَن یَکونَ عَزیزا فَیَذِلَّ أَو یَکونَ صادِقا فَیُتَّهَمَ أَو یَدعُوَ إِلَى الحَقِّ فَیُستَخَفَّ بِهِ أَو أَن یُؤذى بِلا جُرمٍ أَو أَن یُطالِبَ بِالحَقِّ وَیُخالِفوهُ فیهِ، فَإِن آتَیتَ کُلاًّ مِنها حَقَّهُ فَقَد آصَبتُ... ؛


بردبارى چراغ خداست... پنج چیز است که بردبارى مى طلبد: شخص عزیز باشد و خوار شود، راستگو باشد و نسبت ناروا داده شود، به حق دعوت کند و سبکش بشمارند، بى گناه باشد و اذیت شود، حق طلبى کند و با او مخالفت کنند. اگر در هر پنج مورد، به حق رفتار کنى، بردبار هستى... .

بحارالأنوار، ج71، ص422، ح61

حدیث (20) امام على علیه السلام :

اَلحِلمُ غِطاءٌ ساتِرٌ وَ العَقلُ حِسامٌ قاطِعٌ، فَاستُر خَلَلَ خَلقِکَ بِحِلمِکَ وَ قاتِل هَواکَ بِعَقلِکَ؛


بردبارى پرده اى پوشاننده و عقل شمشیرى برنده است، پس عیبهاى اخلاقى خود را با بردبارى بپوشان و با عقلت به جنگ هوا و هوست برخیز.

نهج البلاغه، حکمت 424

حدیث (21) امام على علیه السلام :

إن لَم تَکُن حَلیما فَتَحَلَّم فَإِنَّهُ قَلَّ مَن تَشَبَّهَ بِقَومٍ إِلاّ أَوشَکَ أَن یَکونَ مِنهُم؛


اگر بردبار نیستى خود را بردبار جلوه ده، زیرا کمتر کسى است که خود را شبیه گروهى کند و بزودى یکى از آنان نشود.

نهج البلاغه، حکمت 207

حدیث (22) رسول اکرم صلى الله علیه و آله :

کادَ الحَلیمُ أَن یَکونَ نَبیّا؛

 

آدم بردبار به پیامبرى نزدیک است.

بحارالأنوار، ج43، ص70، ح61

حدیث (23) رسول اکرم صلى الله علیه و آله :

لَیسَ بِحَلیمٍ مَن لَم یُعاشِر بِالمَعرُوفَ مَن لا بُدَّ لَهُ مِن مُعاشَرَتِهِ حَتّى یَجعَلَ اللّه  مِن ذلِکَ مَخرَجا؛


بردبار نیست آن که با کسى که چاره اى جز معاشرت با او ندارد به نیکى معاشرت نکند تا این که خداوند براى او راه نجاتى از معاشرت با وى فراهم آورد.

کنزالعمال، ج3، ص130، ح5815

حدیث (24) امام على علیه السلام :

لَیسَ الحَلیمُ مَن عَجَزَ فَهُجِمَ وَإِذا قَدَرَ انتَقَمَ، إِنَّمَا الحَلیمُ مَن إِذا قَدَرَ عَفا وَکانَ الحِلمُ غالِبا عَلى کُلِّ أَمرِهِ؛

کسى که چون ناتوان شود هجوم برد و چون قدرت یابد انتقام گیرد بردبار نیست، بلکه بردبار کسى است که قدرت داشته باشد اما گذشت کند و بردبارى بر تمامى امور او غالب باشد.

غررالحکم، ج5، ص91، ح7529

حدیث (25) امام على علیه السلام :

مَن حَلَمَ عَن عَدُوِّهِ ظَفِرَ بِهِ؛

هر کس در مقابل دشمن بردبار باشد بر او پیروز مى شود.

کنزالفوائد، ص147

حدیث (26) امام على علیه السلام :

مَن غاظَکَ بِقُبحِ السَّفَهِ عَلَیکَ، فَغِظهُ بِحُسنِ الحِلمِ عَنهُ؛

هر کس با زشتىِ سبکسرى تو را خشمگین کرد تو با زیبایى بردبارى او را به خشم آور.

غررالحکم، ج5، ص333، ح8620

حدیث (27) رسول اکرم صلى الله علیه و آله :

فَأَمَّا الحِلمُ فَمِنهُ رُکوبُ الجَمیلِ، وَ صُحبَةُ البرارِ وَ رَفعٌ مِنَ الضَّعَةِ وَ رَفعٌ مِن الخَساسَةِ وَ تَشَهِّى الخَیرِوَتَقَرُّبُ صاحِبِهِ مِن مَعالِى الدَّرَجاتِ وَ العَفوُ وَ المَهَلُ وَ المَعروفُ وَ الصَّمتُ فَهذا ما یَتَشَعَّبُ لِلعاقِلِ بِحِلمِهِ؛

حاصل بردبارى: آراسته شدن به خوبیها، هم نشینى با نیکان، ارجمند شدن، عزیز گشتن، رغبت به نیکى، نزدیک شدن بردبار به درجات عالى، گذشت، آرامش  و تأنى، احسان  و خاموشى. اینها ثمره  بردبارى  عاقل  است.

تحف العقول، ص16

حدیث (28) امام رضا علیه السلام:

لا یستَکمِلُ عَبدٌ حقیقةَ الایمانِ حَتَّى تَکونَ فیهِ خِصالُ ثَلاثٍ: اَلتَّفقُّهُ فِى الدّینِ وَحُسنُ التَّقدیرِ فِى المَعیشَةِ، وَالصَّبرُ عَلَى الرَّزایا؛
 

هیچ بنده  اى حقیقت ایمانش را کامل نمى  کند مگر این که در او سه خصلت باشد: دین  شناسى، تدبر نیکو در زندگى، و شکیبایى در مصیبت ها و بلاها.

بحار الانوار، ج 78، ص 339، ح1

حدیث (29) امام على علیه السلام :

إِنَّ المُؤمِنَ... إذا أَصابَتهُ شِدَّةٌ صَبَرَ... وَالمُنافِقُ إِذا أصابَتهُ شِدَّةٌ ضَغا؛
 

مؤمن در گرفتارى صبور است، و منافق در گرفتارى بى‏تاب.

تحف العقول، ص212

حدیث (30) امام على علیه‏ السلام :

خَیرُ النّاسِ مَن اِن اُغضِبَ حَلُمَ وَ اِن ظُلِمَ غَفَرَ وَ اِن اُسى‏ءَ اِلَیهِ اَحسَنَ؛
 

بهترین مردم کسى است که اگر او را به خشم آورند، بردبارى نماید و چنانچه به او ظلم شود، ببخشاید و چون به او بدى شود، خوبى کند.

غررالحکم، ج3، ص 430، ح 5000

حدیث (31) امام صادق علیه‏ السلام :

اَلحِلمُ سِراجُ اللّه‏ِ... وَالحِلمُ یَدورُ عَلى خَمسَةِ أَوجُهٍ: أَن یَکونَ عَزیزا فَیَذِلَّ أَو یَکونَ صادِقا فَیُتَّهَمَ أَو یَدعُوَ إِلَى الحَقِّ فَیُستَخَفَّ بِهِ أَو أَن یُؤذى بِلا جُرمٍ أَو أَن یُطالِبَ بِالحَقِّ وَیُخالِفوهُ فیهِ، فَإِن آتَیتَ کُلاًّ مِنها حَقَّهُ فَقَد اَصَبتَ... ؛
 

بردبارى چراغ خداست... پنج چیز است که بردبارى مى‏طلبد: شخص عزیز باشد و خوار شود، راستگو باشد و نسبت ناروا داده شود، به حق دعوت کند و سبکش بشمارند، بى‏گناه باشد و اذیت شود، حق‏طلبى کند و با او مخالفت کنند. اگر در هر پنج مورد، به حق رفتار کنى، بردبار هستى... .

بحارالأنوار، ج 71، ص 422، ح61

حدیث (32) امام على علیه‏ السلام :

اِحتَمِل ما یَمُرُّ عَلَیکَ فَاِنَّ الحتِمالَ سِترُ العُیوبِ وَ اِنَّ العاقِلَ نِصفُهُ اِحتِمالٌ وَ نِصفُهُ تَغافُلٌ؛
 

در برابر آنچه بر تو مى‏گذرد، بردبار باش، زیرا بردبارى، عیب‏ها را مى‏پوشاند. به راستى که نیمى از عقل، بردبارى و نیمه دیگرش خود را به غفلت زدن است.

غررالحکم، ح 2378

حدیث (33) امام على علیه‏ السلام :

اَلصَّبرُ فِى المورِ بِمَنزِلَةِ الرَّأسِ مِنَ الجَسَدِ، فَاِذا فارَقَ الرَّأسُ الجَسَدَ فَسَدَ الجَسَدُ وَ اِذا فارَقَ الصَّبرُ المورَ فَسَدَتِ المورُ؛
 

نقش صبر در کارها همانند نقش سر در بدن است؛ همچنان که اگر سر از بدن جدا شود، بدن از بین مى‏رود، صبر نیز هرگاه همراه کارها نباشد، کارها تباه مى‏گردند.

کافى، ج 2، ص 90، ح 9

حدیث (34) پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله :

اَطعِمُوا المَرأَةَ فى شَهرِها الَّذى تَلِدُ فیهِ التَّمرَ فَاِنَّ وَلَدَها یَکونُ حَلیما نَقیّا ؛
 

به زن، در ماهى که زایمان کرده ، خرما بدهید ، چرا که فرزند او بردبار و پاک مى‏شود.

مکارم الأخلاق ، ص 169

حدیث (35) پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله :

ثَلاثٌ مَن لَم تَکُن فیهِ فَلَیسَ مِنّى وَ لا مِنَ اللّه‏ِ عَزَّوَجَلَّ. قیلَ: یا رَسولَ اللّه‏ِ، وَ ما هُنَّ؟ قالَ: حِلمٌ یَرُدُّ بِهِ جَهلَ الجاهِلِ وَ حُسنُ خُلقٍ یَعیشُ بِهِ فِى النّاسِ وَ وَرَعٌ یَحجُزُهُ عَن مَعاصِى اللّه‏ِ عَزَّوَجَلَّ؛
 

سه چیز است که هر کس نداشته باشد نه از من است و نه از خداى عزّوجلّ. عرض شد: اى رسول خدا! آنها کدامند؟ فرمودند: بردبارى که به وسیله آن جهالت نادان را دفع کند، اخلاق خوش که با آن در میان مردم زندگى کند و پارسایى که او را از نافرمانى خدا باز دارد.

خصال، ص 145، ح 172

حدیث (36) امام صادق علیه ‏السلام :

کَمالُ الدَبِ وَالمُروءَةِ سَبعُ خِصالٍ : اَلعَقلُ وَ الحِلمُ ، وَالصَّبرُ ، وَالرِّفقُ ، وَالصَّمتُ ، وَحُسنُ الخُلقِ وَ المُداراةُ؛
 

کمال ادب و مروت در هفت چیز است: عقل، بردبارى، صبر، ملایمت، سکوت، خوش‏اخلاقى و مدارا.

بحار الأنوار ، ج 84 ، ص 325، ح 14

حدیث (37) امام على علیه ‏السلام :

اِنَّکَ مُقَوَّمٌ بِاَدَبِکَ فَزَیِّنهُ بِالحِلمِ؛
 

تو با ادبت ارزش‏گذارى مى‏شوى، پس آن را با بردبارى زینت بخش.

مشکاة الأنوار، ص 239، ح 689

حدیث (38) پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله :

اَلعَدلُ حَسَنٌ وَلکِن فِى المَراءِ اَحسَنُ، وَ السَّخاءُ حَسَنٌ وَلکِن فِى الغنیاءِ اَحسَنُ، اَلوَرَعُ حَسَنٌ وَلکِن فِى العُلَماءِ اَحسَنُ، اَلصَّبرُ حَسَنٌ وَلکِن فِى الفُقَراءِ اَحسَنُ، اَلتَّوبَةُ حَسَنٌ وَلکِن فِى الشَّبابِ اَحسَنُ، اَلحَیاءُ حَسَنٌ وَلکِن فِى النِّساءِ اَحسَنُ؛
 

عدالت نیکو است اما از دولتمردان نیکوتر، سخاوت نیکو است اما از ثروتمندان نیکوتر؛ تقوا نیکو است اما از علما نیکوتر؛ صبر نیکو است اما از فقرا نیکوتر، توبه نیکو است اما از جوانان نیکوتر و حیا نیکو است اما از زنان نیکوتر.

نهج الفصاحه، ح 2006

حدیث (39) امام صادق علیه ‏السلام :

 ایّاکَ وَ خَصلَتَینِ: اَلضَّجَرَ وَ الکَسَلَ، فَاِنَّکَ اِن ضَجِرتَ لَم تَصبِر عَلى حَقٍّ وَ اِن کَسِلتَ لَم تُؤَدِّ حَقّا؛
 

 از دو خصلت بپرهیز: بى‏حوصلگى و تنبلى، زیرا اگر کم‏حوصله باشى بر حق شکیبایى نکنى و اگر سست و تنبل باشى حقّى را ادا نکنى.

امالى صدوق، ص 636

حدیث (40) پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله :

ألا اُخبِرُکُم بِاَشبَهِکُم بى؟ قَالوا: بَلى یا رَسولَ اللّه‏ِ. قالَ: اَحسَنُکُم خُلقا وَ اَلیَنُکُم کَنَفا وَ اَبَرُّکُم بِقَرَابَتِهِ وَ اَشَدُّکُم حُبّا لاِِخوانِهِ فى دینِهِ وَ اَصبَرُکُم عَلَى الحَقِّ وَ اَکظَمُکُم لِلغَیظِ وَ اَحسَنُکُم عَفوا وَ اَشَدُّکُم مِن نَفسِهِ اِنصافا فِى الرِّضا وَ الغَضَبِ؛
 

آیا شما را از شبیه ترینتان به خودم با خبر نسازم؟ گفتند: آرى اى رسول خدا! فرمودند: هر کس خوش اخلاق‏تر، نرم‏خوتر، به خویشانش نیکوکارتر، نسبت به برادران دینى‏اش دوست‏دارتر، بر حق شکیباتر، خشم را فروخورنده‏تر و با گذشت‏تر و در خرسندى و خشم با انصاف ‏تر باشد.

کافى، ج 2، ص 240، ح 35


  
  

 

تحیة و سلام

  • مردی با حسین بن علی (ع) برخورد و در اولین کلام از حضرت احوال پرسی کرد و از خداوند برای آن جناب عافیت خواست. آن حضرت در جواب فرمودند : سلام قبل از سخن گفتن است خدایت عافیت دهد. بعد فرمودند به کسی اجازه ی سخن ندهید تا سلام کند.

منبع : مستدرک جلد2 ص68

  • امام صادق (ع) از رسول اکرم نقل کرده است که می فرمودند : پنج چیز است که تا لحظه ی مرگ آن ها را ترک نمی کنم ، یکی از آن ها سلام گفتن به کودکان است . در انجام این اعمال مراقبت دارم تا بعد از من به صورت سنتی بین مسلمین بماند و عمل کنند.

منبع : وسائل جلد3 ص209

سلام به کودک دو اثر روانی دارد : برای سلام کننده باعث تقویت خوی پسندیده ی تواضع و فروتنی است، و برای کودک وسیله ی احیاء شخصیت و ایجاد استقلال است . طفلی که بزرگسالان به او سلام کنند و بدین وسیله از وی احترام نمایند، لیاقت و شایستگی خود را باور می کند و از کودکی معتقد می شود که جامعه او را انسان می شناسد و مردم به او اهمیت می دهند

 

  • انس بن مالک می گوید : رسول اکرم در رهگذری با چند کودک خردسال برخورد نمود ،به آن ها سلام کرد و طعامشان داد.

منبع : مستدرک جلد 2 ص69

  • از صفات پسندیده ی پیغمبر اسلام این بود که به تمام مردم ازصغیر و کبیر سلام میکرد.

منبع : مستدرک جلد 2 ص69

  • علی (ع) فرموده اند: هر تازه واردی در محیط نامأنوس، حیرت زده میشود، برای آرامش خاطر، سخن خود را به سلام آغاز کنید.

منبع : غررالحکم ، ص579


  
  

از دوستان عزیز خواهشمندم، این مطالب را بخوانند تا متوجه شوند که چرا می گوییم مرگ بر امریکا یا مرگ بر سایر رژیم های مستکبر.

آثار محبت به خدا

1- دوستی با دوستان خدا:

وقتی محبت خداوند در دلی خانه کرد، آن دل محبت همه ی کسانی را که رنگ و نشانی از او دارند، در خود می یابد و به مقداری که این رنگ و نشان بیش تر و قوی تر باشد، علاقه و محبت نیز فزون تر می شود. در منظومه ی عاشقان و دوستان الهی که بر گرد کعبه ی وجود او حلقه زده اند، نزدیک ترین آن ها، رسول خدا (ص) و اهل بیت ایشان (ع) هستند که مظهر تمام و کمال حق و جلوه ی زیبایی های اویند. هرکس این خانواده را بشناسد و با فضائل اخلاقی آنان آشنا گردد، عشق به آنان را در خود می یابد.

2- پیروی از خداوند:

نمی شود انسان از صمیم دل کسی را دوست داشته باشد اما از فرمانش سرپیچی کند. این سرپیچی نشانه ی عدم صداقت در دوستی است. در شعری منسوب به امام صادق(ع) آمده است.:

خدا را نافرمانی کنی و اظهار دوستی با او نمایی؟

به جان خودم این رفتاری شگفت است.

اگر دوستی ات راستین بود، اطاعتش می کردی؛

زیرا دوستدار، مطیع محبوب خود است.1

برخی می گویند: قلب انسان با خدا باشد، کافی است و عمل به احکام دین ضرورتی ندارد، اعمال ظاهری و ظاهر انسان مهم نیست، آن چه اهمیت دارد، درون و باطن انسان است.

قُل اِن کُنتُم تُحِبّونَ اللهَ فَاتَّبِعونى یُحبِبکُمُ اللهُوَ یَغفِر لَکُم ذُنوبَکُم و اللهُ غَفورٌ رَحیمٌ(2)

بگو: اگر خدا را دوست دارید از من پیروی کنید تا خدا نیز دوستتان بدارد و گناهانتان را بیامرزد، و خدا آمرزنده ی مهربان است.

این توجیه، با کلام خداوند سازگار نیست. خداوند می فرماید اگر مرا دوست دارید و اگر محبت من در قلب شما قرار گرفته، شایسته است از دستورات من پیروی کنید. چگونه ممکن است کسی به دیگری اظهار ارادت و علاقه قلبی کند اما برخلاف خواسته ی او عمل نماید؟

امام صادق (علیه السّلام) فرمودند:

ما اَحَبَّ اللهَ مَن عَصاهُ 3 - کسی که از فرمان خدا سرپیچی می کند، او را دوست ندارد.

خواسته و فرمان خداوند، یعنی ((دین))، همان برنامه ی سعادت و راه رستگاری و کمال ماست. او نیازی ندارد تا به ما فرمان دهد و نیازش را برطرف کند. خداوند، در فرمان هایش فقط و فقط به مصلحت ما نظر دارد. مانند دوست ریاکاری نیست که فقط به خواسته ی دل ما توجه کند. او ناصحانه به ما هشدار می دهد که چه بسیار چیزهایی که شما خوشتان می آید ولی به ضرر شماست و چه بسیار چیزهایی که بدتان می آید اما به نفع شماست. حتی اگر احساس کنیم برخی دستور های خداوند سخت است، باید مطمئن باشیم که این دستور برای سعادت ما ضروری است. باید بگذاریم عشق به سعادت حقیقی در دل ما جوانه بزند، آن گاه خواهیم دید که سختی بر ما آسان خواهد شد.

امام سجّاد (علیه السّلام) در ابتدای یک مناجات، به خدا عرض می کند:

(( خدایا! کیست که شیرینی دوستی با تو را چشیده باشد و غیر تو را طلب کند؟))

آن گاه، پس از مقداری راز ونیاز، می گوید:

((ای آرزوی دل مشتاقان

و ای نهایت آرمان دوستان

دوستی تو را از تو می خواهم

و دوستی هر که تو را دوست می دارد

و دوستی هر کاری که مرا به تو نزدیک می کند.))4

3- بیزاری از دشمنان:

عاشق روشنایی، از تاریکی می گریزد. دوستدار زندگی و بقا، از نیستی و نابودی متنفر است. دل بسته ی عدالت و آزادی و صداقت و وفا، از ظلم و استبداد و ریا و بی وفایی بیزار است و آن کس که به دوستی با خدا افتخار می کند، با هر چه ضد خدایی است، مقابله می نماید. او دوستدار حق و دشمن باطل است.

لا تَجِدُ قَوماً یُؤمِنونَ بِاللهِ وَ الیَومِ الاخِرِ یُوادّونَ مَن حادَّ اللهَ وَ رَسولَه وَ لَو کانوا ءاباءَهُم اَو اَبناءَهُم اَؤ اِخوانَهُم اَؤ عَشیرَتَهُم5

هیچ قومی را نمی یابی که به خدا و روز واپسین ایمان آورده باشند در حالی که با کسانی که با خدا و رسولش مخالفت کرده اند دوستی کنند، هر چند آنها پدران یا پسران یا برادران یا خویشانشان باشند.

حضرت علی(ع) در یکی از مراسم حج، که مسلمانان از نقاط مختلف به مکه آمده بودند، از طرف رسول خدا(ص) مأموریت یافت این خبر را به مردم برساند که خدا و رسولش از مشرکین بیزارند و به مشرکین اعلام کند که بهتر است توبه کنید و خود را از گمراهی نجات دهید6

4- مبارزه با دشمنان خدا:

عاشقان خدا پرچمدار مبارزه با زشتی ها، ستم و ستمگران بوده اند. همه ی پیامبران، از حضرت نوح(ع) و حضرت ابراهیم(ع) تا پیامبر اسلام ( صَلّی الله علیه و آله) زندگی خود را در مبارزه ی با ستم و پلیدی گذراندند و پرچم مبارزه را از نسلی به نسل بعد منتقل کردند. نمی شود کسی را دوستدار فضیلت ها و کرامت ها باشد و در جهان زشتی و نامردمی و ستم ببیند و در عین حال بتواند قرار و آرام بگیرد.

قَد کانَت لَکُم اُسوَةٌ حَسَنَةٌ فی اِبراهیمَ وَ الَّذینَ مَعَه اِذ قالوا لِقَومِهِم اِنا بُرَءاءُ مِنکُم وَ مِمّا تَعبُدونَ مِن دونِ اللههِ کَفَرنا بِکُم وَ بَدابَینَنا و َ بَینَکُمُ العَداوَةُ وَالبَغضاءُ اَبَدًا حتّی تُؤمِنوا بِاللهِ وَحدَه7

همانا برای شما در (حالات) ابراهیم و کسانی که با او بودند سرمشق خوبی است، آنگاه که به قوم خود گفتند: ما از شما و از آنچه به جای خدا می پرستید بیزاریم و (آیین) شما را منکریم، و میان ما و شما برای همیشه دشمنی و کینه پدید آمده است تا وقتی که به خدای یگانه ایمان بیاورید.

 

از این رو ((جهاد در راه خدا)) در برنامه ی تمام پیامبران الهی بوده و بیش تر آنان در حال مبارزه ی با ستمگران به شهادت رسیده اند. امروزه نیز وقتی به حوادث جهان می نگریم، مشاهده می کنیم که مستکبران و ستمگران برای رسیدن به منافع و لذایذ دنیایی خود حقوق ملت ها را زیر پا می گذارند و حتی از داشتن یک سرزمین برای زندگی شرافت مندانه محروم می کنند. رنج و محرومیت مردم فلسطین نمونه ی آشکاری از رفتار مستکبران است که جز با مبارزه، برطرف نخواهد شد.

نتیجه این که:

دینداری با دوستی خدا آغاز می شود و برائت و بیزاری از باطل و دشمنان خدا را به دنبال دارد. به همین جهت اگر کسی بخواهد قلبش را خانه ی خدا کند باید شیطان و امور شیطانی را از آن بیرون نماید. جمله ی ((لا اِلهَ اِلَّا اللهُ)) که پایه و اساس بنای اسلام است، مرکّب از یک نفی و یک اثبات است: ((نه)) به هر چه غیر خدایی است و ((آری)) به خدای یگانه.8

پس دینداری بر دو پایه استوار است: تولّی (دوستی با خدا) و تبرّی (بیزاری از باطل) و به میزانی که دوستی با خدا عمیق تر باشد نفرت از باطل هم عمیق تر است.

امام خمینی((رحمة الله علیه)) در پیام ارزشمندی، بعد از تبیین دقیق مرزهای دوستی و بیزاری می گوید: (( مگر تحقق دیانت، جز با اعلام محبت و وفاداری نسبت به حق و اظهار خشم و برائت نسبت به باطل است؟ حاشا که خلوص عشق موحدین جز به ظهور کامل نفرت از مشرکین و منافقین میسر شود.))9

بر مبنای همین تحلیل، ایشان به مسلمانان جهان سفارش می کنند: (( باید مسلمانان، فضای سراسر عالم را از محبت و عشق نسبت به ذات حق و نفرت و بغض عملی نسبت به دشمنان خدا لبریز کنند.))10

(1): جاذبه و دافعه ی علی (علیه السّلام)، استاد شهید مرتضی مطهری،ص60

(2): آل عمران،31

(3): امالی شیخ صدوق،ص369

(4): مفاتیح الجنان، مناجات المحبّین از مناجات های خمس عشرة

(5): مجادله،22

(6): توبه،1تا3

(7): ممتحنه،4

(8): سیری در نهج البلاغه،استاد شهید مرتضی مطهری،ص285

(9)و(10): پیام امام خمینی رحمة الله علیه به مناسبت حج 1407 ه.ق برابر با 1366 ه.ش


  
  

روایات مختلفی به بیان آثار، فوائد و ویژگی هایی که بر دعا کردن برای تعجیل فرج مترتب است، پرداخته است که به پاره ای از آنها اشاره می کنیم.

1- فرمایش حضرت ولی عصر (علیه السّلام) : بسیار دعا کنید برای تعجیل فرج که فرج شما در آن است.

2- این دعا سبب زیاد شدن نعمت می شود.

3- اظهار محبت قلبی است.

4- نشانه ی انتظار است.

5- زنده کردن امر ائمه اطهار (علیه السّلام) است.

6- مایه ی ناراحتی شیطان لعین است.

7- نجات یافتن از فتنه های آخر الزمان است.

8- اداء قسمتی از حقوق آن حضرت است، که اداء حق هر صاحب حقی،واجب ترین امور است.

9- تعظیم خداوند و دین خداوند است.

10- حضرت صاحب الزمان (علیه السّلام) در حق او دعا می کند.

11- شفاعت آن حضرت در قیامت شامل حال او می شود.

12- شفاعت پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) ان شاءالله شامل حالش می شود.

13- این دعا امتثال امر الهی و طلب فضل و عنایت او است.

14- مایه ی استجابت دعا می شود.

15- اداء اجر رسالت است.

16- مایه ی دفع بلا است.

17- سبب وسعت روزی است ان شاءالله.

18- باعث آمرزش گناهان می شود.

19- سبب تشرف به دیدار آن حضرت در بیداری یا خواب می شود ؛ ان شاءالله.

20- سبب رجعت به دنیا در زمان ظهور آن حضرت می شود ؛ ان شاءالله.

21- از برادران پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) خواهد بود.

22- فرج مولای ما حضرت صاحب الزمان (علیه السّلام) زودتر واقع می شود.

23- پیروی از پیغمبر و امامان (علیه السّلام) خواهد بود.

24- وفای به عهد و پیمان خداوندی است.

25- آثار نیکی به والدین برای دعا کننده حاصل می شود.

26- فضیلت رعایت و اداء امانت برایش حاصل می شود.

27- زیاد شدن اشراف نور امام (علیه السّلام) در دل او است.

28- سبب طولانی شدن عمر است، ان شاءالله.

29- تعاون و همکاری در کارهای نیک و تقوی است.

30- رسیدن به نصرت و یاری خداوند و پیروزی بر دشمنان به کمک خداوند است.

31- سبب هدایت به نور قرآن مجید است.

32- نزد اصحاب اعراف معروف می گردد.

33- به ثواب طلب علم نائل می شود؛ ان شاءالله.

34- از عقوبت های اخروی ان شاءالله در امان می ماند.

35- هنگام مرگ به او مژده می رسد و با او به نرمی رفتار می شود.

36- این دعا اجابت دعوت خدا و رسول (صلّی الله علیه و آله و سلّم) است.

37- با امیرالمومنین (علیه السّلام) و در درجه آن حضرت خواهد بود.

38- محبوب ترین افراد نزد خداوند خواهد بود.

39- عزیزترین و گرامی ترین افراد نزد خداوند خواهد بود.

40- ان شاءالله از اهل بهشت خواهد شد.

41- دعای پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) شامل حالش می شود.

42- کردارهای بد او به کردارهای نیک مبدل می شود.

43-خداوند متعال در عبادت ، او را تأیید می فرماید.

44- ان شاءالله با این دعا عقوبت از اهل زمین دور می شود.

45- ثواب کمک به مظلوم را دارد.

46- ثواب احترام به بزرگ تر و تواضع نسبت به او را دارد.

47- پاداش خونخواهی حضرت ابی عبدالله الحسین (علیه السّلام) را دارد.

48- شایستگی دریافت احادیث ائمه اطهار (علیه السّلام) را می یابد.

49- نور او برای دیگران نیز- روز قیامت – درخشان می گردد.

50- هفتاد هزار نفر از گنهکاران را شفاعت می کند.

51- دعای امیرالمومنین (علیه السّلام) در روز قیامت ، شاملش می گردد.

52- بی حساب داخل بهشت شود.

53- از تشنگی روز قیامت در امان می ماند.

54- در بهشت جاودان است.

55- مایه ی خراش روی ابلیس و مجروح شدن دل او است.

56- روز قیامت هدیه های ویژه ای دریافت می دارد.

57- خداوند عزوجل از خدمتگزاران بهشت نصیبش می فرماید.

58- در سایه ی گسترده ی خداوند قرار گرفته و رحمت بر او نازل می شود – مادامی که مشغول آن دعا باشد.

59- پاداش نصیحت مومن را دارد.

60- مجلسی که در آن برای حضرت قائم – عجل الله فرجه – دعا شود، محل حضور فرشتگان می گردد.

61- دعا کننده مورد مباهات خداوند می شود.

62- فرشتگان برای او طلب آمرزش می کنند.

63- از نیکان مردم – پس از ائمه اطهار (علیه السّلام) – می شود.

64- این دعا اطاعت از اولی الامر است که خداوند اطاعتشان را واجب ساخته است.

65- مایه ی خرسندی خداوند عزوجل می شود.

66- مایه ی خشنودی پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) می گردد.

67- این دعا خوشایندترین اعمال نزد خداوند است.

68- از کسانی خواهد بود که خداوند در بهشت به او حکومت می دهد، ان شاءالله.

69- حساب او آسان می شود.

70- این دعا در عالم برزخ و قیامت مونس مهربانی خواهد بود.

71-این عمل بهترین اعمال است.

72- باعث دوری غصه ها می شود.

73- دعای هنگام غیبت بهترازدعای هنگام ظهور امام  (علیه السّلام) است.

74- فرشتگان درباره اش دعا می کنند.

75- دعای حضرت سید الساجدین (علیه السّلام) – که نکات و فوائد متعددی دارد- شامل حالش می شود.

76- این دعا تمسک به ثقلین (کتاب و عترت) است.

77- چنگ زدن به ریسمان الهی است.

78- سبب کامل شدن ایمان است.

79- مانند ثواب همه ی بندگان به او می رسد.

80- تعظیم شعائر خداوند است.

81- این دعا ثواب کسی که با پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) شهید شده را دارد.

82- ثواب کسی که زیر پرچم حضرت قائم (علیه السّلام) شهید شده را دارد.

83- ثواب احسان به مولای ما حضرت صاحب الزمان – عجل الله فرجه – را دارد.

84- در این دعا ، ثواب گرامی داشتن عالم هست.

85- پاداش گرامی داشتن شخص کریم را دارد.

86- در میان گروه ائمه اطهار (علیه السّلام) محشور می شود.

87- درجات او در بهشت بالا می رود.

88- از بدی حساب در روز قیامت در امان می ماند.

89- به بالاترین درجات شهدای روز قیامت نائل می شود.

90- و رستگاری به سبب شفاعت فاطمه زهرا (علیه السّلام) را در پی دارد.

منبع : مکیال المکارم، ج 1 ، ص 351 ( ترجمه سیّد مهدی حائری قزوینی )


  
  

چی کار داری بنده خدا، گناهی کردی، پشیمانی، ناراحتی، توبه کن خدای متعال میبخشد اصلا خدا دوست ندارد مومنین لکه دار شوند.

SHIA-NEWS.COM شیعه نیوز:

به گزلرش «شیعه نیوز»،  استاد فاطمی نیا گفت: در قرآن می‌فرماید:"شهر رمضان الذی انزل فیه القران هدى للناس وبینات من الهدى والفرقان" . بعضی از روایات ناظر است بر اینکه رمضان اصلا از نام های خداست و حتی حدیث داریم که میفرماید:لا تقولو جاء رمضان و ذهب رمضان نگویید رمضان آمد و رمضان رفت قولوا جاء شهر رمضان بگویید ماه رمضان آمد. حالا این حدیثی است که میشود مورد تحقیق قرار بگیرد و ممکن است که رمضان به اعتباری از نام های خدا باشد، این حرف مستبعدی نیست.
 
و اما از نظر لغت ملاحضه میفرمایید که راء و میم و ضاد اصل لغت رمضان است، الف و نون، زائد بر جوهر لغت است خب همیشه همینطور است وقتی شما میگویید "حدثان" همان حاء و دال و ثاء اصل لغت است بقیه زائد است، علی کل حال این ماده راء و میم و ضاد را لغویون برسی کرده اند و گفته شده است که این یک اصل است خب این را توضیح بدهم، بعضی لغت ها را میبینید که دو اصل است، دو تا کلمه می آید این ها از نظر جوهر و مواد عینا یکی هستند اما دو اصل هستند، معانی متفاوت میشود، من اینجا همان مثال فا و را و سین را میزنم که مثلا از این حروف "فَرَس" درست میشود "فَرَس" به معنای اسب است اما از طرفی میبینیم که دریدن شیر را میگویند "افتراس"، اگر شیر حیوانی را دریده باشد می‌گویند "افترسه الاسد" و آن شکاری که شیر بدست می آورد آن را "فریسه" میگویند در صورتی که ملاحضه میکنید هیچ ربطی به اسب ندارد یا اینکه فِراست به معنای تیز هوشی و پیش بینی است حالا فََراست اگر بگوییم به معنای اسبداری میشود، یک زیر و زبر انقدر حساس است فِراست یعنی تیزهوشی آینده نگری فَراست یعنی اسب داری، خوب این را مثال میزنیم که اینها دو اصل هستند برای اینکه فَرس که اسب باشد ربطی به طعمه شیر ندارد و هکذا ...
 
اما اصل واحد ان شاء الله جوان ها دقت میکنند به لغتی میگویند که این لغت به هر شکلی به هر صورتی در بیاد یک روح بر آن سایه میگسترد یعنی همان مفهوم در همه جا محفوظ است و گفته اند یکی از اون ها راء و میم و ضاد است که رمضان ار آن درست شده است هر کجا راء و میم و ضاد باشد از آنجا حرارت و سوزاندن استفاده میشود.مثلا سرزمینی که آفتاب آن را داغ کرده باشد میگویند "ارضٌ رمضاء" سرزمینی که آفتاب داغش کرده است، پس رمضان یعنی داغ ، سوزاندن از آن استفاده میشود، چرا؟ باز برمیگردیم به حدیث، میفرماید:"سمی رمضان رمضان لانه تحرق الذنوب" این ماه را رمضان نامیدند به خاطره اینکه رمضان گناهان را میسوزاند، گناهان بندگان در این ماه بخشیده میشود.
 
یک سال مانده به شب قدر به فکر شب قدر باشید
 
حالا چیزی به دنبال همان رمضان عرض کنم که وصل بشود به مسئله شب های قدر که این برای ما بسیار مهم است، خب اگر ما الان چند شب مانده به شب قدر به فکر شب قدر هستیم هنر نمیکنیم جمال السالکین آیت الله آمیرزا جواد آقای ملکی تبریزی قدس الله روحه مینویسد یک سال مانده به شب قدر به فکر شب قدر باشید، من نمیگویم که الان این جمله را میفهمم، ادعا ندارم اما انقدر بگویم که در جوانی که این مطلب را دیدم خیال خامی داشتم، خیال میکردم که این مرد بزرگ میخواهد بگوید که یعنی آدم تقویمش را نگاه کند آن شب مثلا به خانه دوستش نرود، آن شب عروسی نرود، آن شب را ضایع نکند و ازاین حرف ها. بعد فهمیدم که نه مقصودش این نیست میخواهد بگوید در طول سال کاری نکنی که آن کار شب قدر بیاد جلوی تو را بگیرد. یک دلی شکستی بدست نیاوردی همینطور که سرگرم بک یا الله هستی اون دل میاد میگه یواش برو کجا میری! حقی رو ضایع کردی هنوزجبران نکردی، پدر رو خشمگین کردی، دل مادررو شکستی و هکذا.
 
اقسام گناهان
 
پس اجازه بدهید باز برگردیم به کلمه رمضان تا ان شاء الله دنبال مطلب را بگیریم.پس روایت میفرماید که رمضان یعنی گناهان را میسوزاند، خب بله روایات زیادی داریم که در هر افطاری پروردگار هزاران هزار از این گنه کاران را میبخشد، در این دعا میخوانیم که:  "من علی بفکاک رقبتی من النار فیمن تمن علیه" بر من منت بگذار که این گردن من را از آتش آزاد کنی جزو آن مردمی که آنها را آزاد میکنی و بر آنها منت میگذاری نه فقط من را ببخشی.بنابراین گناهان بخشیده میشود اما گناهان چند نوع است، بعضی از گناهان است که حق الله است، بین خود و خدا یک خطائی کردیم و حالا پشیمان هستیم توبه میکنیم، تازه حق الله هم دو جور است بعضی از حق الله ها هست که با استغفار و توبه کار تمام نمیشود مثلا خدای ناکرده یک نفر کاهل نماز بوده حالا ناراحت است که چرا کاهل نماز بوده ولی این بس نیست قضای اینها را هم باید بجا بیاورد، حق کسی را ضایع کرده خب برو جبران کن، بعضی حق الله ها نه اصلا به کسی ارتباط نداشه بین خدا و بنده بوده حالا پشیمان است، ناراحت است، اصلا واقعا ناراحت است که چرا من این کار را کردم خدا او را برای همین ناراحتیش میبخشد حتی روایات نشان میدهد اسغفرالله گفتن شرایط کمال است. میفرماید "کفی بندم توبة" میفرماید که همان پشیمانی از لحاظ توبه کافی است.
 
نهی از اعتراف به گناهان نزد مخلوق
 
اصلا حتی نمیخواهد حتی به کسی بگوید، بعضی ها می آیند به مردم میگویند که من یک وقتی فلان گناه را مرتکب شده ام، پشیمان است ها، ولی اصلا چرا می آیی میگویی؟! روایت داریم یک نفر آمد در محضر حضرت سید انبیاء ایستاد گفت که یا رسول الله من زنا کردم، حضرت صورتش را برگرداند که یعنی من نشنیده ام، رفت از آن طرف آمد گفت آقا من زنا کردم حضرت باز صورت مبارکش را برگردوند، رفت از طرف سوم و بالاخره از طرف چهارم آمد، آخر حضرت فرمود: از این مردم تعجب میکنم که خدا عیوب اینها را پرده کشیده است خودشان به دست خودشان عیبشان را فاش میکنند.

چی کار داری بنده خدا، گناهی کردی، پشیمانی، ناراحتی، توبه کن خدای متعال میبخشد اصلا خدا دوست ندارد مومنین لکه دار شوند، شیوه خدا این است که همیشه زیبایی ها را ظاهر میکند، قبیح ها را میپوشاند، از دعاهای خیلی عظیم القدر است که میفرماید: "یا من اظهرالجمیل" ای خدایی که زیبا را ظاهر میکند و "ستر القبیح" قبیح را میپوشاند.الان شما ببینید همه ما در اجتماع یک آبرویی داریم، چرا داریم؟ برای اینکه خدا زیبایی های ما را ظاهر کرده است، اگر خدا بدی های ما را ظاهر میکرد، آیا ما این آبرو را داشتیم؟ یا در دعای کمیل میخوانید که میفرماید: "کم من قبیح سترته" خدایا من چه قدر قبیح داشتم که تو پوشاندی "و کم من ثناء الجمیل لست اهل له نشرته" آدم از این کرم، اکرم اکرمین باید عمری شرمنده بشود ببینید شما، اگر من و امثال من از کسی چیزی بدانیم میرویم آن را میگوییم یک چیزی هم میگذاریم رویش، اما خدا قبایحی را از ما میداند که میپوشاند یک آرایشی هم میدهد که میتوانیم زنگی کنیم.طرف خوابیده تا دم آفتاب، نماز صبحش قضاست اما بر زبان ها انداخته که این نماز شبش ترک نمیشود!عجب خدایی، عجب کرمی "کم من قبیح سترته" فقط این نیست که قبیح را بپوشاند "و کم من ثناء الجمیل لست اهل له نشرته" چقدر ثناء جمیل برای من منشتر ساختی.

منبع:  عقیق

  
  

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏
إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ (1)
وَ ما أَدْراکَ ما لَیْلَةُ الْقَدْرِ (2)
لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ (3)
تَنَزَّلُ الْمَلائِکَةُ وَ الرُّوحُ فِیها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ أَمْرٍ (4)
سَلامٌ هِیَ حَتَّی مَطْلَعِ الْفَجْرِ (5)

با توجه به آیات سوره قدر می‌توان به فضیلت‌های شب قدر پی برد:
1. قرآن در آن نازل شده است.
2. عبادت و احیای آن معادل بیش از هزار ماه است.
3. خیرات و برکات الهی در آن شب نازل می‏شود.
4. رحمت خاص خدا شامل حال بندگان می‏گردد.
5. فرشتگان و روح در آن شب نازل می‏گردند.

شب قدر از شب‌های مقدس و متبرک اسلامی است. خداوند در قرآن مجید از آن به بزرگی یاد کرده و سوره‌ای نیز به نام «سوره قدر» نازل فرموده است. در تمام سال، شبی به خوبی و فضیلت شب قدر نمی‌رسد. این شب، شب نزول قرآن، شب فرود آمدن ملائکه و روح نیز نام گرفته است. عبادت در شب قدر برتر از عبادت هزار ماه است. در این شب، مقدرات یک سال انسان‌ها و روزی‌ها، عمرها و امور دیگر مشخص می‌شود. ملائکه در این شب بر زمین فرود می‌آیند، نزد امام زمان(عج) می‌روند و آنچه را برای بندگان مقدر شده بر ایشان عرضه می‌دارند. شب‌زنده‌داری و تلاوت قرآن و مناجات و عبادت در این شب، بسیار توصیه و تأکید شده است.

عظمت و فضیلت این شب بر سایر شبها را از این امور می‌توان به دست آورد:

1) آمرزش گناهان: پیامبر خدا(ص) در تفسیر سوره «قدر» فرمودند:


«هر کس شب قدر را احیا بدارد و مؤمن باشد و به روز جزا اعتقاد داشته باشد، تمامی گناهانش آمرزیده میشود.»


2) قلب رمضان: امام صادق(ع) فرمودند:


«از کتاب خدا استفاده می‌شود که شماره ماههای سال نزد خداوند، دوازده ماه است و سرآمد ماهها ماه رمضان است و قلب ماه رمضان لیلة القدر است.»


3) نزول قرآن: طبق روایات، مجموع قرآن در شب قدر دفعی و یکباره بر پیامبر (ص) نازل شده است. این نزول دفعی و یکباره قرآن است، اما نزول تدریجی قرآن طی 23 سال دوران نبوت پیامبر گرامی(ص) به صورت الفاظ نازل شده است.
4) برتر از هزار ماه: نزول همه‌ی ملائکه و روح در شب قدر بر زمین و سلام دادن بر بندگان خدا نشانه شرافت آن بر هزار ماه است. امام باقر(ع) فرمودند:


«عمل صالح در شب قدر از قبیل نماز، زکات و کارهای نیک دیگر بهتر است از عمل در هزار ماهی که در آن شب قدر نباشد.»

فرصت شب قدر را غنیمت بدانیم

شب قدر فرصتی است زرین و طلایی برای شستشوی آینه دل. این شب بهترین فرصت است تا خوبی‌ها را جایگزین بدیها، صلح و صفا را جایگزین اختلاف و تفرقه، احسان و نیکی را جایگزین ظلم و ستم، احسان به والدین را جایگزین عاق والدین و صله رحم را جایگزین قطع رحم نماییم. نیکو و شایسته است با صدقات قدمی در جهت آبادانی خانه آخرت برداریم و با اعمال نیک و خیر، ثواب دو چندان ببریم.
در شب قدر که شب‌زنده‌داری می‌کنیم، خداوند نام ما را در گروه نیک‌بختان ثبت می‌کند و آتش جهنم را بر ما حرام می‌سازد. آیا توفیقی بالاتر از این هست که آتش جهنم بر ما حرام شود و به خدا نزدیک‌تر شویم؟
دعاهای شبهای رمضان مجموعه‌ای است روشنی‌بخش که با تکرار تلاوت آنها، آموزش‌های آن‌ها به صورت هدف‌هایی برای ما در می‌آیند. پس هنگام خواندن این ادعیه شایسته و بهتر است مفهوم آنها را نیز همواره مدنظر داشته باشیم و با تلاش و کوشش به سوی این هدف‌های مطرح‌شده در دعاها گام برداریم.


  
  
1. تاثیر ازدواج
قال رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم:اذا تزوج الرجل احرز نصف دینه.

کسى که ازدواج کند، نصف دینش را حفظ کرده است. ?مستدرک الوسائل، ج 14، ص 154??

2. ازدواج در هنگام تنگدستى
قال الامام الصادق علیه السلام:من ترک التزویج مخافة الفقر فقد اساء الظن بالله-عز و جل-، ان الله- عز و جل – یقول: «ان یکونوا فقراء یغنهم الله من فضله.» (2)

هر کس از ترس فقر ازدواج نکند نسبت‏ به لطف خداوند بدگمان شده است. چرا که خداوند مى‏فرماید: اگر آنان فقیر باشند خداوند از فضل و کرم خود بى نیازشان مى‏کند.

هر که با زنى به خاطر مالش ازدواج کند، خداوند او را به مال وى واگذار مى‏کند، و هر که با او به خاطر جمال و زیبائى‏اش ازدواج نماید، در او چیزى را که خوشایند او نیست، خواهد دید، و هر که با وى به خاطر دینش ازدواج کند، خداوند تمامى این مزایا را براى او جمع مى‏کند. ?من لا یحضره الفقیه، ج 3، ص 251?

3. ازدواج رحمت است
قال النبى صلى الله علیه و آله و سلم:یفتح ابواب السماء بالرحمة فى اربع مواضع: عند نزول المطر، و عند نظر الولد فى وجه الوالدین، و عند فتح باب الکعبة، و عند النکاح.

درهاى رحمت آسمانى در چهار وقت گشوده مى‏شود:1- موقع بارش باران.2- زمانى که فرزند به چهره پدر و مادرش مى‏نگرد.3- هنگام گشوده شدن در کعبه.4- هنگام برپایى مراسم عقد و عروسى. ?بحار الانوار، ج 103، ص 221?

4. آفات بى همسرى
قال رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم:اکثر اهل النار العزاب.
بیشترین اهل جهنم انسانهاى بى همسرهستند. ?من لا یحضره الفقیه، ج 3، ص 251?

5. تلاش در ازدواج بى همسران
عن الصادق علیه السلام قال:من زوج اعزبا کان ممن ینظر الله- عز و جل-الیه یوم القیامة.

کسى که مجردى را تزویج کند و امکان ازدواج او را فراهم نماید از کسانى است که در قیامت‏ خداوند به آنان نظر لطف مى‏کند. ?وسائل الشیعه، ج 20، ص 45?

6. در سایه عرش
قال موسى بن جعفر علیه السلام:ثلاثة یستظلون یظل عرش الله یوم القیامة، یوم لا ظل الا ظله: رجل زوج اخاه المسلم او اخدمه او کتم له سرا.

سه دسته در روز قیامت، روزى که سایه و پناهى جزء سایه خداوند نیست، در سایه و پناه خدا هستند:1- مردى که زمینه ازدواج برادر مسلمانش را آماده نماید.2- مردى که (به برادر مسلمانش خدمت کند.)3- کسى که سر برادر مسلمانش را بپوشاند. ?وسائل الشیعه، ج 20، ص 46?

7. منظور نظر حق
قال الامام الصادق علیه السلام:اربعة ینظر الله الیهم یوم القیامة:من اقال نادما او اغاث لهفان او اعتق نسمة او زوج عزبا.

چهار کس در قیامت مورد نظر پروردگارند:1-آنکه چون طرف معامله پشیمان شود، معامله را برگرداند.2- کسى که غم از دلى برگیرد.3- کسى که برده‏اى را آزاد کند.4- کسى که بى همسران را به ازدواج درآورد. ?وسائل الشیعه، ج 20، ص 46?

8. بهترین وساطت
قال امیرالمؤمنین على علیه السلام:افضل الشفاعات ان تشفع بین اثنین فى نکاح یجمع الله بینهما.

از بهترین شفاعتها، شفاعت‏ بین دو نفر در امر ازدواج است تا اینکه خداوند آنان را مجذوب یکدیگر گرداند. ?تهذیب، ج 7، ص 405، وسائل الشیعه، ج 20، ص 45?

9. ازدواج با دینداران
عن النبی صلى الله علیه و آله و سلم قال:من تزوج امراة لمالها وکله الله الیه، و من تزوجها لجمالها راى فیها ما یکره، و من تزوجها لدینها جمع الله له ذلک.

هر که با زنى به خاطر مالش ازدواج کند، خداوند او را به مال وى واگذار مى‏کند، و هر که با او به خاطر جمال و زیبائى‏اش ازدواج نماید، در او چیزى را که خوشایند او نیست، خواهد دید، و هر که با وى به خاطر دینش ازدواج کند، خداوند تمامى این مزایا را براى او جمع مى‏کند. ?وسائل الشیعه، ج 14، ص 31?

10. دیدار قبل از وصلت
عن الصادق علیه السلام قال:لا باس بان ینظر الرجل الى المراة اذا اراد ان یتزوجها. ینظر الى خلفها و الى وجهها.

مانعى ندارد که مرد قامت و صورت زنى را که قصد ازدواج با او دارد، ببیند. ?وسائل الشیعه، ج 20، ص 88?

11. دیدار عروس و داماد قبل از ازدواج
عن محمد بن مسلم قال: سالت ابا جعفر علیه السلام‏عن الرجل یرید ان یتزوج المراة، اینظر الیها؟ قال: نعم انما یشتریها باغلى الثمن.

محمد بن مسلم مى‏گوید: از امام باقر علیه السلام پرسیدم:مردى که مى‏خواهد با زنى ازدواج کند آیا حق دارد او را ببیند؟امام علیه السلام فرمود: آرى، چون در برابر آن بهاى سنگینى مى‏پردازد. ?وسائل الشیعه، ج 20، ص 88?

12. سؤال از اوصاف
قال على علیه السلام:اذا اراد احدکم ان یتزوج فلیسال عن شعرها کما یسال عن وجهها فان الشعر احد الجمالین.

هر وقت ‏یکى از شما، بخواهد، ازدواج کند، از اوصاف موى سر زن نیز سؤال کند همچنانکه از چگونگى رخسار او مى‏پرسد. چون که موى زن یکى از دو زیبایى (مو و صورت) اوست. ?من لا یحضره الفقیه، ج 3، ص 254?

13. خواستگار مذهبى و خوش اخلاق
قال الامام الرضا علیه السلام:اذا خطب الیک رجل رضیت دینه و خلقه فزوجه و لا یمنعک فقره و…

هنگامى که مردى از شما خواستگارى کرد که از دین و اخلاق او راضى بودید به ازدواج با او رضایت دهید. و مبادا فقر او ترا از این رضایت‏باز دارد و… ?میزان الحکمة، ج 4، ص 280?

14. داماد هم شان
قال النبی صلى الله علیه و آله و سلم:اذا جائکم الاکفاء فانکحوهن و لا تربصوا بهن الحدثان.

وقتى که اشخاص هم شان به خواستگارى دختران شما آمدند، به آنها دختر دهید و در کار آنها منتظر حوادث نباشید. ?نهج الفصاحه، ص 37، ح 193?

15. عروس شایسته
قال رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم:ما استفاد امرء فائدة بعد الاسلام افضل من زوجة مسلمة تسره اذا نظر الیها، تطیعه اذا امرها و تحفظه اذا غاب عنها فى نفسها و ماله.

پس از اسلام، هیچ نعمتى براى مرد بهتر از زن مسلمانى نیست که هر گاه به او بنگرد، مسرورش کند و هر گاه به او فرمان دهد، اطاعتش نماید و در غیاب او حافظ ناموس و مالش باشد. ?من لا یحضره الفقیه، ج 3، ص 255?

16. دقت در انتخاب
قال الامام الصادق علیه السلام:انما المراة قلادة فانظر ما تتقلد.

زن همانا گردنبندى است، نیک بنگر که چه گردنبندى را به گردنت آویزان مى‏کنى. ?وسائل الشیعه، ج 20، ص 33?

17. وصلت نکردن با خانواده ناشایست
عن النبى صلى الله علیه و آله و سلم قال:ایاکم و خضراء الدمن، قیل: یا رسول الله و ما خضراء الدمن؟ قال: المراة الحسناء فى منبت السوء.

بپرهیزید از سبزه‏هایى که در مزبله مى‏روید. عرض شد: یا رسول الله! سبزه‏هایى که در مزبله مى‏روید چیست؟ حضرت صلى الله علیه و آله و سلم فرمود: زن زیبایى که در خانواده پست و ناشایست ‏پرورش یافته باشد. ?من لا یحضره الفقیه، ج 3، ص 256، مکارم الاخلاق، ص 205?

18. ازدواج با دوشیزگان
قال رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم:تزوجوا الابکار فانهن اعذب افواها و ارتق ارحاما و اسرع تعلما و اثبت للمودة.

با دختران باکره ازدواج کنید زیرا که دهان آنان شیرین و رحمشان مناسبتر است و زود چیزى را یاد مى‏گیرند و محبتشان پایدارتر است. ?بحار الانوار، ج 103، ص 237?

19. رضایت داماد
سئل عن الصادق علیه السلام:انى ارید ان اتزوج امراة و ان ابوى اراد غیرها. قال: تزوج التى هویت ودع التى هوى ابواک.

من مى‏خواهم با زنى ازدواج کنم ولى پدر و مادرم مایلند با دیگرى ازدواج کنم. امام علیه السلام فرمود: با زنى که خودت مایل هستى ازدواج کن، و زنى را که پدر و مادرت [بدون رضایت تو] انتخاب کرده‏اند، رها کن. ?تهذیب، الاحکام، ج 7، ص 392?

20. سهولت ‏خواستگارى
قال رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم:ان من یمن المراة تیسیر خطبتها.

از نشانه‏هاى برکت زن آن است که خواستگاریش بى تکلف و آسان انجام گیرد. ?کنز العمال، ج 16، ص 322، ح 44721?

21. آداب خواستگارى
قال النبی صلى الله علیه و آله و سلم: لا یخطب احدکم على خطبة اخیه.

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله و سلم فرمود: هیچ یک از شما زنى را که دیگرى خواستگارى مى‏کند، خواستگارى نکند. [تا اینکه با او ازدواج کند و یا اینکه منصرف شود. اگر منصرف شد خواستگاریش بلامانع است.] ?صحیح مسلم، ج 2، ص 1034، ح 56?

22. خواستگار شرابخوار
قال رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم:شارب الخمر لا یزوج اذا خطب.

شرابخوار اگر تقاضاى ازدواج کرد قبول نکنید. ?وسائل الشیعه، ج 20، ص 79?

23. مراسم عروسى در شب
قال الامام الرضا علیه السلام:من سنته [رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم]التزویج باللیل، لان الله تعالى جعل اللیل سکنا و النساء انما هن سکن.

مراسم عروسى در شب، سنت پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله و سلم است، چرا که خداوند شب را مایه آرامش قرار داده و زن هم آرامش خاطر است. ?وسائل الشیعه، ج 20، ص 91?

24. سور عروسى
قال النبى صلى الله علیه و آله و سلم:لا ولیمة الا فى خمس: عرس او خرس او عذار او وکار او رکاز.

سور و ولیمه در پنج مورد است:1- عروسى 2- تولد اولاد 3- ختنه کردن نوزاد 4- خریدن خانه 5- بازگشت از سفر مکه. ?من لا یحضره الفقیه، ج 3، ص 263?

25. ولیمه در عروسى
قال الامام الصادق علیه السلام:ان رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم حین تزوج میمونة بنت الحارث اولم علیها و اطعم الناس الحیس.

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله و سلم در هنگام تزویج «میمونه‏» دختر «حارث‏» ولیمه داد و با غذاى معجون خرما از حاضرین پذیرایى فرمود. ?فروع کافى، ج 5، ص 368??

26. طعام دادن در عروسى
قال رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم:ان من سنن المرسلین الاطعام عند التزویج.

سور دادن و اطعام در ازدواج، از سنت پیامبران است. ?فروع کافى، ج 5،ص 367?

27. برترین زنان امت
قال رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم:افضل نساء امتى اصبحهن وجهان و اقلهن مهرا.

بهترین زنان امت من زنانى هستند که خوشروتر و مهریه ایشان کمتر باشد. ?من لایحضره الفقیه، ج 3، ص 252?

28. کمى مهریه برکت زن
قال الامام الصادق علیه السلام:ان من برکة المراة قلة مهرها.

از برکات زن کمى مهریه اوست. ?من لا یحضره الفقیه، ج 3، ص 254?

29. سنگینى مهریه
قال امیرالمؤمنین على علیه السلام:لا تغالوا بمهور النساء فتکون عداوة.

مهریه زنها را سنگین نگیرید که موجب کدورت و دشمنى گردد. ?وسائل الشیعه، ج 15، ص 11?

30. جهیزیه بى منت
قال رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم:لو ان جمیع ما فى الارض من ذهب و فضة حملته المراة الى بیت زوجها ثم ضربت على راس زوجها یوما من الایام، تقول: من انت؟ انما المال مالى، حبط عملها و لو کانت من اعبد الناس الا ان تتوب و ترجع و تعتذر الى زوجها.

اگر تمام چیزهایى که در روى زمین از طلا و نقره وجود دارد و زن آنها را به خانه شوهرش بیاورد. آنگاه یک روز از روزها بر سر شوهرش منت‏بگذارد و بگوید تو کیستى؟ این اموال مال من است. در این صورت اجر و عمل زن از بین مى‏رود اگر چه از عابدترین مردم باشد. مگر اینکه توبه کند و برگردد و از شوهرش عذرخواهى کند. ?مکارم الاخلاق، باب 8، ص 202?

31. مهریه چیست؟
عن ابى جعفر علیه السلام قال:الصداق ما تراضیا علیه من قلیل او کثیر فهذا الصداق.

مهریه همان چیزى است که طرفین بر آن توافق مى‏کنند، کم باشد یا زیاد. ?فروع کافى، ج 5، ص 378?

32. ندادن مهریه
عن ابى عبدالله علیه السلام قال:من امهر مهرا ثم لا ینوى قضاءه کان بمنزلة السارق.

کسى که مهریه‏اى (براى زن قرار دهد) و قصدش این باشد که به او ندهد او همانند دزد است. ?فروع کافى، ج 5، ص، 383??

33. خانه دوست داشتنى
قال الامام الصادق علیه السلام:ان الله یحب البیت الذی هو العرس.

خداوند خانه‏اى را که در آن عروسى انجام گرفته، دوست مى‏دارد. ?وسائل الشیعه، ج 22، ص 7?

34. بیدارى در شب عروسى
قال رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم:لا سهر الا فى ثلاث: متهجد بالقرآن، او فى طلب العلم، او عروس تهدى الى زوجها.

شب بیدارى روا نیست، مگر در سه مورد:1-تلاوت قرآن.2-تحصیل علم.3-بردن عروس به خانه داماد. ?وسائل الشیعه، ج 20، ص 92?

35. بدرقه عروس
امر النبی صلى الله علیه و آله و سلم بنات عبدالمطلب و نساء المهاجرین و الانصار: ان یمضین فى صحبة فاطمة علیها السلام و ان یفرحن و یرجزن و یکبرن و یحمدن و لا یقلن ما لا یرضى الله.

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله و سلم امر فرمود، دختران عبدالمطلب و زنان مهاجر و انصار در شب عروسى حضرت فاطمه علیها السلام به همراه او بروند و شادى کنند، شعر و سرود بخوانند، تکبیر و حمد بگویند. و از گفتن حرفهایى که خدا بدان راضى نیست، بپرهیزند. ?مستدرک الوسائل، ج 14، ص 198?

36. زفاف و مهمانى
عن الصادق علیه السلام قال:زفوا عرائسکم لیلا و اطعموا ضحى.

مراسم عروسى را در شب و مهمانى را در روز انجام دهید. ?من لا یحضره الفقیه، ج 3، ص 262?

37. دعاى شب زفاف
قال الصادق علیه السلام:اذا دخلت علیک اهلک فخذ بناصیتها و استقبل بها القبلة و قل: اللهم… فان قضیت لى منها ولدا فاجعله مبارکا سویا.

چون همسرت به خانه تو آمد، دست‏بر پیشانیش بگذار، و رو به قبله‏اش برگردان و [دعا کن و] بگو: خداوندا!… اگر از این همسرم، فرزندى براى من تقدیر نمایى، فرزند مبارک و سالم عنایت فرماى. ?من لا یحضره الفقیه، ج 3، ص 263?

38. هفته عروسى
سئل عن ابى عبدالله علیه السلام فى الرجل یتزوج البکر، قال:یقیم عندها سبعة ایام.

از امام صادق علیه السلام سؤال شد در مورد مردى که با دختر باکره‏اى ازدواج مى‏کند، امام علیه السلام فرمود:شوهر یک هفته در پیش او باشد. ?وسائل الشیعه، ج 21، ص 339?

39. آب دادن زن به شوهر
قال الامام الکاظم علیه السلام:ما من امراة تسقى زوجها شربة من ماء الا کان خیرا لها من عبادة سنة.

هر زنى که به شوهرش قدرى آب آشامیدنى بدهد، پاداش آن از عبادت یک ساله بالاتر است. ?وسائل الشیعه، ج 20، ص 172?

  

 

بسم الله الرحمن الرحیم
قرآن کریم در توصیف قدرتمندان ِ مؤمن و در صدر وظایف آنان اقامه‌ی نماز را نام برده است: الذین ان مکنّاهم فی الارض اقاموا الصلاة...
این وظیفه، در عمل شخصی، کیفیت بخشیدن به نماز است، و در تلاش اجتماعی، ترویج نماز و همگانی کردن آن.
کیفیت یافتن نماز بدین معنی است که نماز، با حال و حضور ادا شود؛ نمازگزار به نماز با چشمِ «میعاد ملاقات با خدا» بنگرد و در آن، با خدای خود سخن بگوید و خود را در حضور او ببیند؛ نماز را تا میتواند در مسجد و تا میتواند به جماعت بگزارد.
و ترویج نماز، هر حرکت و تلاشی است که در راه همگانی کردن آن، و تبیین اهمیت آن، و آسان کردن دسترسی به آن، بتوان صورت داد.
صاحبان اندیشه و بیان، با گفتن و نوشتن؛ دارندگان رسانه‌ها و منبرها با پرداخت جذّاب و هنری؛ مسئولان دستگاهها هر یک متناسب با کارکرد آن دستگاه، میتوانند این وظیفه‌ی بزرگ را ادا کنند.
کمبود مسجد در شهر و شهرک و روستا؛ نبود جایگاه نماز در مراکز اجتماعات همچون ورزشگاه و بوستان و ایستگاه و مانند آن؛ مراعات نشدن وقت نماز در وسائل مسافرتهای دور دست؛ نپرداختن شایسته به نماز در کتابهای درسی؛ نپرداختن به پاکیزگی و بهداشت در مساجد؛ نپرداختن امام جماعت به تماس و رابطه با مأمومین؛ و هر کمبود دیگری از این قبیل‌ ها، نقاط ضعفی است که باید همتهای بلند بر زدودن آن برانگیخته شود و نشانه‌ی ایمان صاحبان تمکّن یعنی اقامه‌ی نماز، در جامعه‌ی اسلامی ما روز بروز نمایان‌تر گردد.

انشاءالله
والسلام علیکم و رحمة‌الله
سیّد علی خامنه‌ای
11 شهریور 1392


  
  

پاسخ اول:
مىدانیم یکى از صفات خداوند متعال، حکیم است; یعنى هیچ کارى را بدون حکمت انجام نمىدهد. اینکه خداوند نماز را واجب کرده است ـ با اینکه مىتوانست به صرف راز و نیاز اکتفا کند ـ حتماً دلیلى و حکمتى داشته که او با علم و تدبیر بىنهایتش از آن اطلاع دارد; چون اگر این گونه نباشد باید ـ نعوذ باللّه ـ بگوییم خداوند در واجب کردن نماز، کار عبث و بیهودهاى انجام داده است. پس، از حکیم بودن خداوند مىفهمیم که در وجوب و اقامه نماز فایدهها و آثار بسیار زیادى وجود دارد که چیزى جاى آن را نمىگیرد.
پاسخ دوم:
یکى از علتهاى تشریع احکام از طرف خداوند بر بندگانش، امتحان کردن آنهاست. خداوند از بین بندگان، آنان را که روحیه اطاعت کامل دارند بر مىگزیند و آنان که بىچون و چرا به فرمانهاى خدایشان عمل مىکنند در امتحان اطاعت از خدا نمره قبولى مىگیرند. پس یکى از علل واجب شدن نماز این است که خداوند قصد داشته است که با این دستور بندگانش را بیازماید تا معلوم شود چه کسى راز و نیاز خود با خدا را به همان صورت که خداوند فرموده انجام مىدهد و چه کسى سرپیچى مىکند; تا هر دو به پاداش و جزاى عملشان برسند.
پاسخ سوم:
مىپرسیم: پاکى دل یعنى چه؟ اگر بگویید: به معناى این است که انسان در دل خود نسبت به همه کس و همه چیز حسن ظن داشته باشد و دلش آلوده به نیتهاى پلید و زشت نباشد; مىگوییم: پاکى دل به این معنا ـ یا به هر معناى دیگرى ـ وقتى مىتواند جاى نماز را بگیرد و ما را از خواندن نماز بىنیاز کند که تمام فایدهها و آثار و حکمتهایى را که در نماز وجود دارد دارا باشد; آیا پاکى دل چنین جامعیتى دارد؟ اینک با ذکر فایدهها و آثار و فلسفه وجوب نماز پاسخ این پرسش را به خود شما وامىگذاریم.
آثار و فواید نماز [1]
نماز، آثار و فواید زیادى دارد که در اینجا به اهم آنها اشاره مىکنیم:
1ـ از بین بردن گناهان
قرآن کریم مىفرماید:
( و أقِم الصلوة طَرَفَى النّهار و زُلَفاً من اللّیل انّ الحسنات یُذهِبْنَ السیئات ذلک ذکرى للذّاکرین ) [2]
«در دو طرف روز و اوایل شب نماز را بپادار، چه آنکه حسنات، سیئات را از بین مىبرد. این تذکرى است براى آنان که اهل تذکرند.»
در روایتى پیامبر اکرم ـ صلىالله علیه وآله وسلم ـ فرمود:
«کسى که طبق دستور خداوند وضو بگیرد و نماز بخواند تمام گناهان گذشتهاش آمرزیده مىشود.» [3]
2ـ طهارت روح
پیامبر اکرم ـ صلىالله علیه وآله وسلم ـ فرمود:
«مَثَل نماز در بین شما مَثَل نهرى است که در نزد هر یک از شماست که در شبانه روز پنج بار خود را در آن مىشویید و با این شست و شو دیگر چرک و آلودگى در شما باقى نمىماند; گناهان نیز با نمازهاى پنج گانه شست و شو مىشوند.» [4]
3ـ راندن شیطان
پیامبر اکرم ـ صلىالله علیه وآله وسلم ـ فرمود: «نماز، شیطان را روسیاه مىکند.» [5]
4ـ بازدارى از فحشاء و منکر
قرآن کریم مىفرماید:
( انّ الصلاة تَنهى عن الفحشاء و المنکر ) [6]
«نماز انسان را از زشتیها و گناه باز مىدارد.»
5ـ استقامت و پایدارى
قرآن کریم مىفرماید:
( یا ایها الذین آمنوا استعینوا بالصبر و الصلاة ) [7]
«اى ایمان آورندگان! از صبر (روزه) و نماز یارى بجویید.»
از حذیفه روایت شده است که پیامبر اکرم ـ صلىالله علیه وآله وسلم ـ هرگاه به اندوه یا مشکلى برخورد مىکرد نماز مىخواند. [8]
6ـ نزول رحمت الهى
امیرمؤمنان على ـ علیهالسلام ـ فرمود:
«هنگامى که مؤمن به نماز مىایستد، شیطان به طرف او مىآید و به سبب رحمتى که آن مؤمن را از جانب خداوند در برگرفته، به او از روى حسد مىنگرد.» [9]
7ـ استجابت دعا
پیامبر اکرم ـ صلىالله علیه وآله وسلم ـ فرمود:
«براى کسى که نماز واجبى را بخواند، در نزد خدا یک دعاى مستجاب وجود دارد.»
8ـ رسیدن به تمام خیرات
پیامبر اکرم ـ صلىالله علیه وآله وسلم ـ فرمود: «نماز کلید هر خیرى است.» [10]
9ـ تقرب به خداوند متعال
نیز از آن حضرت روایت شده که فرمود: «نماز، مایه تقرب مؤمن است.» [11]
10ـ وارد شدن به بهشت برین
رسول خدا ـ صلىالله علیه وآله وسلم ـ فرمود: «نماز، کلید بهشت است.» [12]
آن حضرت در روایتى زیبا براى نماز ده ویژگى ذکر کرده است:
«نماز ستون دین است; و در آن ده ویژگى وجود دارد: نورانى شدن صورت، نورانى شدن قلب، آرامش دهنده جسم، انیس قبر، محل فرود رحمت، چراغ آسمان، باعث سنگینى کفه ترازوى اعمال صالح، باعث کسب خشنودى خداوند، بهاى بهشت، سپر آتش; آن گاه فرمود: هر کس نماز را به پا دارد، به راستى دین خود را به پا داشته است و هر کس آن را ترک کند پس بىگمان دین خود را نابود کرده است.» [13]
در تفسیر نمونه نیز آثارى براى اقامه نماز ذکر شده است:
1ـ نماز سدى در برابر گناهان آینده است; چرا که روح ایمان را در انسان تقویت مىکند و نهال تقوى را در دل پرورش مىدهد، و مىدانیم «ایمان» و «تقوى» نیرومندترین سد در برابر گناه هستند;
2ـ نماز غفلت زداست; نماز به حکم اینکه در فواصل مختلف و در هر شبانه روز پنج بار انجام مىشود، مرتباً به انسان اخطار مىدهد، هشدار مىدهد، هدف آفرینش و موقعیت او را در جهان به او گوشزد مىکند;
3ـ نماز، خودبینى و کبر را درهم مىشکند; چه آنکه انسان وقتى در هر شبانه روز 17 رکعت و در هر رکعت دو بار در برابر خدا پیشانى بر خاک مىگذارد، خود را ذره کوچکى در برابر عظمت او مىبیند و پردههاى غرور و خودخواهى را از خود کنار مىزند;
4ـ نماز وسیله پرورش فضائل اخلاقى و تکامل معنوى انسان است; چرا که انسان را از جهان محدود ماده و چهار دیوار عالم طبیعت بیرون مىبرد و به ملکوت آسمانها دعوت مىکند; با فرشتگان هم صدا مىشود و خود را بدون نیاز به هیچ واسطه در برابر خدا مىبیند. تکرار این عمل در شبانه روز، آن هم با تکیه بر صفات خداوند، اثر قابل ملاحظهاى در پرورش فضایل اخلاقى در وجود انسان دارد;
5ـ نماز قطع نظر از محتواى خود، با توجه به شرایط صحت، به پاکى در زندگى دعوت مىکند; چرا که مىدانیم مکان نمازگزار، لباس نمازگزار، آبى که با آن وضو یا غسل را انجام مىدهد باید از هرگونه غصب و تجاوز به حقوق دیگران پاک باشد. بنابراین تکرار نماز در پنج وقت، خود دعوتى است به رعایت حقوق دیگران;
6ـ نماز روح انضباط را در انسان تقویت مىکند; چرا که دقیقاً باید در اوقات معینى انجام گیرد و تأخیر و تقدیم آن، هر دو، موجب بطلان نماز است. [14]
فلسفه واجب شدن نماز
1ـ هشام بن حکم مىگوید: از امام صادق ـ علیهالسلام ـ پرسیدم چرا نماز واجب شده است با آنکه مردم را از کار و رسیدن به مشکلات و نیازهایشان باز مىدارد و باعث زحمت و رنج جسمى آنها مىشود؟ حضرت در پاسخ فرمود:
«اگر به مردم به غیر از آمدن دین و وجود قرآن در بین آنها تذکرى داده نمىشد و بدون یاد و خاطره پیامبر اکرم ـ صلىالله علیه وآله وسلم ـ رها مىشدند، به همان سرنوشت پیروان ادیان پیشین دچار مىشدند; آنها براى خود دینى و کتابى داشتند و عدهاى را به سوى آیین خود فرا خواندند و در راه آن، جنگیدند. اما با رفتن آنها، دین و آیینشان هم کهنه شد و از بین رفت. خداى تبارک و تعالى چنین خواست که مسلمانان نام و یاد پیامبر اکرم ـ صلىالله علیه وآله وسلم ـ و دین او را از یاد نبرند. از این رو نماز را بر ایشان واجب فرمود تا روزى پنج مرتبه به یاد او باشند و نامش را بر زبان آورند و نماز و یاد خدا از آنان خواسته شد تا مبادا از یاد خدا غافل شوند و فراموشش کنند و در نتیجه یاد و نامش محو شود.» [15]
2ـ در روایتى از حضرت على ـ علیهالسلام ـ نقل شده که فرمود:
«خداوند براى پاک شدن بندگان از شرک ایمان را و براى دور ماندن آنان از غرور و کبر نماز را واجب کرد.» [16]
3ـ در روایتى امام رضا ـ علیهالسلام ـ در بیان علت وجوب نماز فرمود:
«نماز، طاعتى است که خداوند، بندگان را به آن امر کرده است; در نماز تعظیم و بزرگداشت خداوند است و هنگامى که بنده سجده مىکند، در واقع به آستان حق تعالى خضوع کرده است; نیز در نماز، اقرار کردن بنده به این است که بالاتر از او خداوندى وجود دارد که این بنده او را عبادت و سجده مىکند.» [17]
با توجه به آثار و فوایدى که تنها از نماز حاصل مىشود و با توجه به حکیم بودن خداوند و لزوم داشتن روحیه اطاعت بىچون وچرا از او و با نظر به این که وجوب نماز عللى داشته است، نتیجه مىگیریم که هیچ گونه مناجات و راز و نیازى غیر از نماز، فواید و آثار نماز را نخواهد داشت و صرف پاکى دل نیز ـ به فرض اینکه بدون نماز بتوان به آن رسید ـ براى انسان فایدهاى نخواهد داشت.

[1] - الصلاة ، محمد محمدى رىشهرى، ص 139.
[2] - سوره هود (11) آیه 114.
[3] - سنن ابن ماجه ، ج 1، ص 447.
[4] - امالى مفید ، ص 189.
[5] - الفردوس ، ج 2، ص 405.
[6] - سوره عنکبوت (29) آیه 45.
[7] - سوره بقره (2) آیه 153.
[8] - مجمع البیان ، ج 1، ص 217.
[9] - خصال ، ص 632.
[10] - تنبیه الخواطر ، ج 2، ص 76.
[11] - الجامع الصغیر ، ج 1، ص 314.
[12] - عوالى اللآلى ، ج 1، ص 322.
[13] - الاثنا عشریة ، ص 327.
[14] - تفسیر نمونه ، ج 16، ص 291 ـ 294.
[15] - علل الشرایع ، ص 317.
[16] - نهجالبلاغه ، حکمت 252.
[17] - الصلاة ، رى شهرى، ص 24.

93/4/24::: 6:55 ع
نظر()
  
  
<   <<   26   27   28   29   30   >>   >