سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرگاه خداوند بنده ای را دوست بدارد، بلا را به او می پیوندد ؛ زیرا خداوند ـ عزّوجلّ ـ، می خواهد او راخالص سازد . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :41
بازدید دیروز :175
کل بازدید :342848
تعداد کل یاداشته ها : 423
103/9/5
7:6 ص
مشخصات مدیروبلاگ
 
مسلم فروزان نیا[102]

خبر مایه
لوگوی دوستان
 

سوال – در خصوص فضیلت های ماه رمضان توضیحاتی بفرمایید.
پاسخ – ماه رمضان از یک جهت میهمانی ویژه ای است چرا که در جهان آخرت مشخص می شود که افراد در این دنیا چگونه تمرین کرده اند و چگونه خود را ساخته اند . افرادی که می خواهند در این مسابقه برنده شوند ، از آموزش و تمرین اصلاً کوتاهی نمی کنند . در جمله ای از امیرالمومنین (ع) است که من عاشق روزه ی روزهای طولانی تابستان هستم . البته کاری که آن حضرت می کرد با زندگی راحتی که ما داریم فوق العاده متفاوت است . اما همینقدر کافی است که ما می گوییم ای حضرت ما نیز مانند شما در روزهای گرم روزه می گیریم همانطور که شما دوست دارید . البته آن زمان کولر ، یخچال و ... نبود و خواب و خوراک آنان نیز با ما متفاوت بود اما همین تشابه هم خیلی خوب است . نکته ی دوم این است که این ماه ، ماه رحمت و برکت است . ماهی که خدا می فرماید : من نفس کشیدن شما را نیز به حساب ذکر می گذارم مانند تسبیحی که در دست شما است و سبحان الله می گویید . خواب شما را نیز عبادت حساب می کنم . شیاطین را نیز بسته ام که شما را اذیت نکنند . درهای بهشت را نیز به روی شما باز کرده ام که از هر دری خواستید بتوانید وارد شوید . وقتی یک چنین چیزی باشد یک میهمانی و ضیافت بزرگی است . همچنین خدا می گوید که من دیگر نگاه نمی کنم که هر کسی در گذشته چه کاری کرده است ، هر کسی بگذرد می گویم که او را دعوت کنید داخل شود . در گذشته وقتی پادشاهان می خواستند از محلی عبور کنند در جلوی آنها علم دارانی می آمدند که همه بفهمند موکب پادشاه در راه است . به این اصطلاحاً سنجق می گویند . مولوی می گوید که این ماه رمضان سنجق سلطان است و از محله ی ما آدمیان در حال عبور است . از برکات آن به همه یک چیزی می رسد . البته بستگی به این دارد که ظرف هر کسی چقدر باشد . کسی که دست خود را نگاه می دارد به اندازه ی کف دست او به او می دهند . یک نفر دیگر هم یک کشتی می آورد برای اینکه آن را از رحمت پر کند . یک کسی هم یک جان اقیانوس گونه می آورد و جان نازنین او از رحمت و برکات خداوند پر می شود . بنابراین این ماه ، ماه عجیبی است و خوشا بحال کسانی که توانسته اند سر خود را از لاک خود بیرون بیاورند که مبادا وقتی این شاه می گذرد خواب باشند .
سوال – در ماه رمضان چکار کنیم که امروزه مان با دیروزمان متفاوت باشد ؟
پاسخ – در دعای کمیل یک تعبیری است که می گوید خدایا تو اینجا را میدان مسابقه قرار داده ای . در میدان مسابقه چند اتفاق می افتد .اتفاق اول این است که انسان فقط به فکر بردن است . یعنی اینکه فرد نگاه نمی کند که دیگران چکار می کنند و در اطراف او چه می گذرد و فقط به بردن فکر می کند و فقط می خواهد از دیگران جلو بزند . به همین خاطر حضرت می فرماید : خدایا یک کاری کن که من از همه ی مبارزه دهندگان جلوترباشم. اینکه دیگران روزه نمی گیرند مهم نیست چون این افراد افتاده اند ، تو باید بدوی . به اینکه برخی افراد بد اخلاق هستند چکار داری، تو در خوش اخلاقی سبقت بگیر . در فامیل همه با هم قهر هستند به تو ربطی ندارد ، تو با همه آشتی باش . اگر کسی بتواند این ماه رمضان را یک مسابقه ی ویژه حساب کند آنوقت دیگر به تعبیر قرآن هرکسی به فکر برنده شدن خود است . اگر همه هم باختند چه بهتر ما باید گلیم خود را از این جهت بیرون بکشیم و کاری هم نداشته باشیم . مثلاً زمانی که پرفسور حسابی درس خواند و به این درجات علمی رسید شاید نود و نه درصد از مردم ما دیپلم هم نداشتند . ولی او نمی گفت که الان که مردم دیپلم هم ندارند برای چه ما تا درجه ی پروفسوری پیش برویم . ما به اکثر افراد چه کار داریم ، اگر اکثرا افراد بی سواد هستند آیا شما نمی خواهید پرفسور شوید ؟ اگر اکثر افراد طلا و جواهرات بدلی به خود آویزان می کنند ، شما نمی خواهید یک طلای بیست و یک عیار به گردن خود آویزان کنید ؟ به قول پروین اعتصامی : رو گهری جوی که وقت فروش ، خیره کند مردم بازار را . روزی است که خدا می خرد و خوب هم می خرد اما چیزی را می خرد که همه ی چشم ها خیره می شود . روزی که سر همه پایین است یک فروشنده ای می آید و متاع خود را نشان می دهد . انواع مسابقه ها را خدا در این ماه قرار داده است . مسابقه ی افطاری دادن . مسابقه ی دستگیری از مردم مستمند . افطاری های ما نباید به گونه ای باشد که فقط به افراد اطراف خود و پولدارها و مدیرکل ها بدهیم . گاهی شما دیده اید که سر چهارراه ها یک کارگرانی می ایستند که به دنبال کار هستند و به برخی از این افراد تا غروب هم کاری مراجعه نمی شود . موقع غروب می بیند که در ماشین های مدل بالا افراد نشسته اند و جعبه های زولبیا و شیرینی را با خود به خانه می برند و او نگران این است که نانی را بدست نیاورده که برای زن وفرزندان خود ببرد . چه خوب است که به این افراد افطاری بدهیم . حتی می توانیم اگر کاری هم نداریم ، یک وظیفه ی مختصری به او بدهیم و به این بهانه پولی به او بدهیم تا به خانه ی خود ببرد . با این کار این فرد هم وقتی به خانه می رود شرمنده ی خانواده ی خود نیست و هم فکرهای شیطانی به سر او نخواهد زد . می گویند وقتی فقر وارد می شود ایمان از در دیگر خارج می شود . ایمان و فقر با هم در یک مکان جمع نمی شوند . با فقر ، فرد به فکر سرقت ، قاچاق و ... می افتد . گاهی در برخی از فامیل ها یک خانواده ی فقیر است آنها را کسی به خانه ی خود دعوت نمی کند . یا حداکثر یک غذای مختصری به در خانه ی آنها می فرستند . این کار اشتباه است باید آنها را نیز به سر همین سفره ی خود دعوت کنید . در ماه رمضان مسابقه ی حسن خلق است . پیامبر(ص) در خطبه ای فرمود : اگر کسی بتواند از نظر اخلاقی با خود کار کند یعنی اگر در ماه های دیگر اخمو و بد اخلاق است در این ماه یک مقدار خوش اخلاق تر باشد . البته کلاً روزه یک مقدار بداخلاقی به همراه دارد و گرسنگی و تشنگی اعصاب انسان را به هم می ریزد . اگر کسی بتواند این حالت را کنترل کند کار مهمی کرده است . در تاریخِ جوانمردی است که یک خانمی به عقد آقایی درآمد . در فاصله ی زمانی که عقد شد تا به خانه ی همسر خود برود گرفتار بیماری آبله شد و یک چشم خود را از دست داد . همسر او متوجه شد . خانواده ی عروس یک مقدار صبر می کردند شاید بتوانند او را مداوا کنند . اما وقتی این مرد متوجه شد دو یا سه روز بعد اظهار چشم درد کرد و چند روز بعد هم گفت که من نابینا شده ام . عروس از این قضیه خوشحال شد و به خانه ی داماد آمد . بیست سال این زن و شوهر با هم زندگی کردند و بعد براثر یک بیماری خانم از دنیا رفت . وقتی که خانم از دنیا رفت مرد چشم باز کرد . پرسیدند این چه حالت است ؟ گفت خود را به نابینایی زده بودم که او از بیماری خود اندوهگین نباشد . به او گفتند تو در اوج جوانمردی هستی . اگر ما این افراد را ببینیم و از آنها فیلم بسازیم در جامعه ی ما اتفاقات خوب تری خواهد افتاد


  
  

سوال – در مورد روزه از کتاب رساله ی سجادیه توضیحاتی بفرمایید .
پاسخ – امام سجاد(ع) می فرماید: اما حق روزه ، روزه پرده و حجابی است که خداوند بر زبان ،گوش ،چشم ،عورت و شکم تو کشیده است بخاطر اینکه تو را از آتش مصون بدارد و در حدیث نبوی هم امده که روزه سپر آتش است . اگر اعضای بدن تو در پس این حجاب آرام گرفت امیدوار باش که مصونیت یافتی . اگر آنها را رها کردی که به پریشانی و حرکات خارج از قاعده شان ادامه بدهند و پرده و حجاب را بالا بزنند ، اگر بیجا و از روی شهوت نظر بکنند و پا را از حدود تقوای الهی بیرون بگذارند ، ایمن مباش که آن پرده دریده بشود و از آن خارج بشوی .
ما در این یازده ماه کارهای خلاف زیادی انجام داده ایم ، چون خدا ما را دوست دارد می خواهد ما را بنده ی خویش قرار بدهد و چون خودش مهربان است ، دنبال راهی می گردد که ما را از پیامدهای کارهای بدمان نجات بدهد . بعضی ها فکر می کنند که خدا دنبال بهانه ای می گردد که ما را به جهنم بفرستد . اگر انسان کمی به خدا نزدیکتر بشود می بیند که خدا دنبال بهانه ای می گردد که ما را به بهشت بفرستد . وقتی انسانی از دنیا می رود خدا می گوید که برای او نماز میت بخوانید . بگویید : خدایا ما جز خوبی از این انسان سراغ نداریم حتی اگر انسان خیلی بدی هم بوده است . خدا می خواهد بهانه ای پیدا کند و او را پیش خودش بیاورد. اگر چهل نفر شهادت بدهند که فردی خوب بوده خدا هم قبول می کند . گاهی کوهی را به کاهی می بخشد. ماه مبارک رمضان از همان بهانه هاست . مولوی می گوید : بار دگر آن دلبر عیار مرا یافت سرمست همی گشت به بازار مرا یافت ، پنهان شدم از نرگس مخمور مرا دید بگریختم از خانه ی خمار مرا یافت ، چون آهو از آن شیر رمیدم به بیابان آن شیر گه صید به کُه سار مرا یافت ، پنهان شدنم چیست ؟ کز او جان نبرد کسی بگریختنم چیست که صد بار مرا یافت ، جامی که برد از دلم مازار به من داد آن لحظه که آن یار کمان آزار مرا یافت . حدیث داریم که دنیا بازار است و مولانا می گوید که من در این بازار من گم شده بودم و بالاخره من را پیدا کرد . ما انسانها با اعمال مان از چشم خدا پنهان شدیم و او من را در مجلس گناه پیدا کرد . خدا یک صیدگاه هایی دارد و یکی از صیدگاه های خدا ماه رمضان است . خدا خسته نمی شود که ما را پیدا بکند . ما را پیدا کرده است که دست نوازشی بر سر ما بکشد . امام می فرماید که تو باید بدانی که ماه رمضان یک جلیقه ی ضد گلوله است ، یک حجاب و پرده ای است که می خواهد این را به زبان ،گوش ، چشم ، عورت و شکم تو بزند تا تو را از جهنم نجات بدهد . خدا می خواهد آن آتشی که خودت با دست ، گوش ، دل و زبانت بپا کردی قرآن می فرماید که آتش از دل شما زبانه می کشد . نظامی می گوید که بد میندیش گفتمت پیشی عاقبت بد کند بد اندیش . فکر بد را از دلت بیرون کن ، فکر بد آخر به عمل بد منتهی می شود . این جهنم را تو خودت برای خودت درست کردی . مگر قاضی شما را به زندان می برد ؟ خیر . اعمال خودتان شما را به زندان می برد . اگر دل کسی را سوزاندی ، دل تو را می سوزانند . تو هرگز رسیدی به فریاد کس که امروز می خواهی فریادرس . فریاد رس به فریاد کسی می رسد که به فریاد کسی رسیده باشد . گاهی والدین به دخترشان می گویند که با این پسر معتاد ازدواج نکن زیرا زندگی ات را به آتش می کشی . می گوییم : کاری نکن که آتش در زندگی ات بیاید ، اگر با رفیق بد بگردی خودت را به آتش می کشی . اینها در ادبیات ما بکار رفته است و درست هم هست . خدا هم می گوید که با اعمال و رفتارتان برای خودتان جهنم درست نکنید . مولانا می گوید : چون زخشم آتش تو بر دلها زدی مایه ی نار جهنم آمدی . امام می فرماید که به ماه رمضان به دید رحمت خدا نگاه کن . کسی می گوید که چهل سال است که من روزه نگرفته ام ، اشکالی ندارد خدا می خواهد من را پیدا کند و امسال روزه بگیرم . خدا نمی خواهدکه ما خجالت بکشیم ، خدا می خواهد دست ما را بگیرد . خدا برای دستگیری ما آماده است . گاهی در چراغ قرمز که ایستاده ای گداها می آیند و انسان چون حوصله ندارد اصلا به آنها نگاه نمی کند . او به ده تومان هم قانع است اما شما حاضر نیستی که به او ده تومان هم بدهی . یک وقت نذر می کنی و صدقه ای می دهی که حاجتت برآورده بشود و آن وقت در پشت چراغ قرمز ، شما دنبال یک گدا می گردی تا یک هزار تومانی بدهی . در آن موقع شما قدراو را داری . در ماه رمضان هم این جوری است . خدا هزار تومانی های مغفرت و رحمت خودش را آماده کرده است و دنبال گدا می گردد . گر گدا کاهل بود تقصیر صاحب خانه چیست . امام سجاد (ع) خودش به یک حدیث استناد می کند . می فرماید که در حدیث پیامبر هم این را می فرماید که روزه سپر آتش است . در قدیم اگر کسی می خواست به جنگ برود باید سپر داشت و اِلا تیر مستقیم به او می خورد . روزه یک عبادت بی صداست . خدا تنها موجودی است که صدا ندارد . در ضرب المثل می گوییم که چوب خدا صدا ندارد . خود خدا هم صدا ندارد ولی همه جا هست . خدا موجودی است که صدا ندارد ولی صدایش از همه بلندتر و گوش نوازتر است . مشکل از گوش ماست . چون خدابی صداست از اعمال بی صدا خوشش می آید. نماز بخصوص نماز جماعت خیلی صدا دارد ، قدیم چاوشی می خواندند که طرف می خواهد حج برود و وقتی هم که برمی گشتند ولیمه می داند که حاجی شده اند، صدقه صدا دارد اما روزه صدا ندارد. ممکن است در خانه ای فردی روزه باشد و اهل خانه هم خبردار نشوند . در روزه انسان می تواند راحت حقه بازی کند ، روزه را بخورد و کسی متوجه نشود . بخاطر همین روایت داریم که فرد روزه دارد دو عید دارد .یکی از آنها عید فطر است و یک عید آن لحظه ی افطار است و همان لحظه هم دعا مستجاب می شود . دعای لحظه ی افطار هم این است که خدایا من این روزه را بخاطر تو گرفتم . در جمهوری های سابق شوروی مسلمان زیاد بودند و کمونیست ها بشدت با آنها مقابله می کردند . آنها متوجه شده بودند که مسلمانان سحری بلند می شوند . در آن هنگام مامور گذاشته بودند که اگر دیدند در آن ساعت چراغ خانه ای روشن شد آنها را دستگیر بکنند . آنها در خاطراتشان نوشته بودند که وقتی شب می خواستند بخوابند سحری را آماده می کرند و در جایی می گذاشتند و در سحر به آرامی در آنجا می نشستند و سحری می خورند که کسی متوجه نشود. الان بعد از هفتاد سال ، مسجدها و کلیساها دوباره برپا شده است . این اوج بندگی است . پس مشخص می شود که خدا در این ماه رحمت هایی دارد که می خواهد با این خلاف هایی که ما کردیم گرفتار نشویم

سوال – در ادامه رساله حقوق امام سجاد (ع) در مورد روزه توضیحاتی بفرمایید .
پاسخ – در قرآن آیه روزه هست . در سوره بقره می فرماید : یا ایها الذین امنوا کتب علیکم الصیام . لحن این آیه خیلی ملایم است . خدا در قرآن خطاب های مختلفی دارد . مثلا یا ایها الناس ، قل یا ایها الکافرون ، قتل الانسان : مرگ بر شما انسانها . انسانی بچه اش را به اسم صدا می زند اما گاهی می گوید : پسرم ، عزیزم ، عزیز دل پدر . یا ایها الذین امنوا یعنی عزیزم ، نور چشمم . کتب علیکم الصیام . کتب فعل مجهول نوشته شدن است .یعنی نوشته شد بر شما روزه . مثل مادری است که می خواهد برای بچه اش واکسن بزند و به بچه اش می گوید که عزیزم بخشنامه شده است که همه ی بچه ها باید واکسن بزنند ببین همه ی بچه ها این واکسن را می زنند. خدا خواسته با کمال مهربانی این جمله را بگوید . گرفتن روزه آن هم در عربستان با آن گرما خیلی سخت بوده است . فرد باید کشاورزی کند ، نانوایی در کنار تنور آتش بکند ، در جنگ شرکت کند ، ... و روزه بگیرد. خدا می فرماید که یهودیان و مسیحیان هم روزه داشته اند ، این برای تقوای خودتان است . تنها ویزای ورود به بهشت تقوا است. ان اکرمکم عندالله اتقکم . بعد می فرماید : مدتی بیشتر نیست . حالا اگر کسی بیمار یا مسافر است روزه نگیرد ، اگر پی مرد یا پیر زن است یا بچه شیر می دهد روزه نگیرد . امام می فرماید : خودت را در پشت این سپر روزه پنهان کن . این می تواند تو را حفظ کند . اگر این کار را کردی امید فراوانی داشته باشد که نجات پیدا کردی .این روزه آتش نشان است و آتش ها را خاموش می کند . اگر جایی آتش بگیرد ، بعد از حاموشی آتش ویرانه های آن برجا می ماند . ولی این آتش جوری خاموش می شود که هیچ اثری برجا نمی گذارد . می فرماید : اگر روزه نگرفتی و خودت را پشت این روزه پنهان نکردی دیگر در امان نباش ، انسان باید خیلی بدبخت باشد که در کنار این ماه قرار بگیرد و از برکات آن بهره مند نشود .


93/4/22::: 6:31 ع
نظر()
  
  

سوال – درباره ی  سیره ی رسول اکرم توضیح بفرمایید .
پاسخ – در سایر برنامه ها دوستان به سیره ی رسول اکرم پرداخته اند منتها این ظرافت ها این قدر در زندگی رسول اکرم زیاد است که هر چه هم به آن پرداخته بشود ، بازهم جای صحبت دارد. بخشی از آیات قرآن به معرفی شخصیت پیامبر پرداخته است . آیات آخر سوره ی توبه خدا         می فرماید: این پیامبر از جنس خود شماست . این پیامبر نسبت به شما مهربان است . درد شما را درد خودش  می داند . این پیامبر حرص دارد بر راهنمایی شما مردم . در جای دیگر می فرماید: این پیامبر بر اعمال شما گواه است . این پیامبر نذیر و بشیر است یعنی شما را بشارت میدهد و از عذاب         می ترساند. این قدر پیامبر نسبت به امت مهربان بود که در بعضی از نقل ها خدا می فرماید: این قدر خودت را به زحمت نینداز ، پیامبر بعضی از این ها قابل هدایت نیستند . داریم که گاهی به آن حضرت سنگ می زدند و او مجروح می شد و خون از بدن شان جاری می شد . همسرشان می گفتند که من می دیدم که پیامبر زخمی شده ولی گوش های نشسته و زمزمه می کند و می فرماید : خدایا این مردم را هدایت کن . همه ی تلاشش این بود که مردم را هدایت کند و هیچ گاه از تلاشش ناامید نشد . به ایشان سنگ و چوب زدند و به ایشان تهمت زدند و مسخره اش می کردند ولی هیچ گاه از کار هدایت دست برنداشت . به گونه ای که روز را از شب نمی شناخت ، شب را از روز          نمی شناخت . یک وقتی پیامبر دیدن یک نوجوان یهودی آمد . حضرت آن را دعوت به اسلام کرد . آن نوجوان داشت جان می داد در حال احتضار بود . نوجوان مسلمان شد . نوشته اند آن قدر پیامبر خوش حال شد وقتی از خانه بیرون آمد خدا را شکر کرد که امروز توانسته یک نفر را هدایت کند . این در واقع  بخشی از آیات قرآن همان طور که اشاره کرده ام است که به معرفی شخصیت و تلاش ایشان  پرداخته ، از طرفی  قرآن کریم آیات متعددی به مردم توصیه کرده که هر چه پیامبر می گوید گوش کنید . حرفهای پیامبر وحی است . هرچه پیامبر برای شما آورده آنرا بگیرید . منظورش فقط قرآن نیست . اطیعوا الله و اطیعوالرسول : هرچه پیامبر میگوید اطاعت کنید . خدا می فرماید که هر چقدر که من را دوست دارید حرف پیامبر را گوش بدهید . در قرآن در آیات متعدد می فرماید که هر چه پیامبر بگوید حجت است . ارشاد پیامبر در جامعه بیشتر عملی بود . مثلا در مورد نماز فرمودند که همان طور که من نماز می خوانم نماز بخوانید. در سال آخر که به حج آمد ، مردم احکام حج را یاد گرفتند . چند روز در منا و چند روز در عرفات توقف کردند ؟ چه جور طواف کردند ؟ تمام اینها را یاد گرفتند و اینها اعمال حج شدند . پس سیره ی پیامبر بر دو بخش است . بخشی که لازم و واجب است یعنی باید و نباید است . اینکار را انجام بدهید یا ندهید . بخش دوم سیره واجب نیست ولی خوب است که انسان آنها را یاد بگیرد . اگر کسی آنها را رعایت نکند ، روز قیامت محاکمه نمی شود . بقول یکی از نویسندگان ،انسان در زندگی اش باید زنبورصفت باشد . نه اینکه مثل بعضی ها بوقلمون صفت باشد ، که تغییر رنگ می دهند یا مگس صفت باشد که بدنبال نقطه های منفی       می روند . حضرت علی (ع) می فرماید : در زندگی مثل زنبور عسل باشید زیرا او سراغ شهد گل می رود .  اگر ما بخواهیم در زندگی رفتار کسی را الگو قرار بدهیم ، شهد گل ما چیست ؟ انک علی خلق عظیم . از امام صادق (ع) روایت داریم که وقتی پیامبر مبعوث شد آیه ای برای ایشان نازل شد . ای پیامبر از خطاکاران بگذر یا طلب عفو و مغفرت کن . اگر کسی خطایی کرد از او اِعراض کن . وقتی پیامبر اینها را عمل کرد آیه نازل شد : انک علی خلق عظیم . پس ما باید عفو و گذشت را از زندگی پیامبر درس بگیریم . سیره ی پیامبر از همان قرن اول مورد توجه مورخین بوده است . کتابهای تاریخ که نوشته می شده ، اسم آن را سیره می گذاشتند . خوشبختانه آن قدر اصحاب دقیق بودند که حتی شمایل پیامبر را هم نوشته ا ند . الان کتابهایی بنام شمایل النبی داریم که قد ،قیافه ، چشم و ابروی پیامبر را توصیف کرده است. حتی راه رفتن و غذا خوردن پیامبر هم نوشته اند . کتاب سنن النبی مرحوم علامه ی طباطبایی کتاب خوبی است که رفتار پیامبر و آداب او را نوشته است البته بطور مختصر و اگر کسی کامل بخواهد باید کتاب های تاریخی را بخواند . من بخشی از آنها را از این کتاب برای شما نقل می کنم . پیامبر اسلام کارهای خودش را خودش انجام می داد . لباس وصله می زد ، کفش تعمیر می کرد و از گوسفند شیر می دوشید . این خیلی مهم است . بعضی از آقایان می گویند که زن را برای همین کارها گرفته ایم . می گویند که من کفش تمیز کنم یا لباس اتو بزنم ؟ یا فلان کار را انجام بدهم ؟ گروهی از مکه خدمت امام صادق (ع) آمدند . یک نفر از کسی شروع به تعریف کرد . فلان شخص همه اش مشغول نماز ، دعا ، قرآن و طواف بود . وقتی حرفهای شخص تمام شد ، پیامبر پرسید : پس کارهای او را چه کسی انجام میداد ؟ چه کسی اسب او را تیمار می کرد و برایش غذا تهیه می کرد ؟ گفت : ما کارهای او را می کردیم .  پیامبر فرمود که شما به مراتب بهتر از او هستید . روایت داریم : خدا لعنت کند کسی را که بارش بر دوش جامعه باشد . پیامبر با برده ها غذا می خورد و روی زمین می نشست . بعضی ها می گویند که کلاس ما به فلانی نمی خورد . او دیپلم است و من دکتر هستم . این توهین به پیامبر است که بگوییم او بی سواد بود ، پیامبر استاد ندیده بود . اُمی یعنی کسی که مکتب نرفته بود . پیامبر فرمود : خدا چهل سال من را تربیت کرد . نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت ، به غمزه مسئله آموز صد مُدرس شد . با این جایگاهی که داشت ، با برده ها هم غذا می شد . وقتی سوار مرکب بود دیگری را هم سوار      می کرد . اگر شما سوار ماشین خالی بودی و کسی جلوی شما را گرفت ، او را سوار کن . نگویید که مگر من مسافرکش هستم و در شأن من نیست . از اینکه شخصا برای رفع نیاز به بازار برود هیچ عبایی نداشت . امام صادق (ع) چیزی برای خانه اش خریده بود و داشت می برد . اصحاب گفتند که بدهید ما بیاوریم . امام فرمود که من خودم صاحب عیال هستم و سزاوار هستم ، پس به من می رسد. بعضی ها فکر می کنند که اگر پست و منصبی دارند دیگر نباید به بازار یا پارک پا بگذارند یا بچه را به تفریح ببرند . پیامبر شخصا به بازار می رفت و خرید منزل را انجام می داد . دیگر اینکه هر چه به او تعارف می شد کوچک نمی شمرد . در هدیه ، به خود هدیه دهنده نگاه کن نه به خود هدیه . کسی پیش امام صادق (ع) آمد و امام دو حبه انگور به او داد . شما به دو تا حبه نگاه نکن به خود امام نگاه کن . اگر کسی به حضرت هدیه ی کوچکی می داد ، نمی  گفت که این چیست ؟ حتی اگر نامرغوب ترین خرما بود . نفس عمل برای پیامبر مهم بود . همواره لبخند به لب داشت . پیامبر فرمود : ای مردم هر روز صدقه بدهید . یک نفر گفت : یا رسول الله ما نمی توانیم هر روز صدقه بدهیم . فرمود : تبسم در چهره ی مردم صدقه است . اینکه دیگر هزینه ندارد . بعضی ها دنبال عبادتهای ارزان می گردند . لبخند صدقه است . غمگینی درونش از چهره اش معلوم هویدا نبود . متواضع بود . داریم که جهنم بدجایگاهی برای انسانهای متکبر است. از میان صفات رذیله ، بدترین آن تکبر است . ما درس آیت الله مظاهری که از مراجع تقلید هستند می رفتم . ایشان چند جلسه ای درباره ی تکبر صحبت می کردند . ایشان فرمودند : تکبر از میان صفات رذیله بدترین است زیرا با خدا در افتادن است. روایت داریم : عظمت زیبنده ی خداست و کسی که من می گوید یعنی با خدا در می افتد و عبودیت را نادیده می گیرد . خودپسندی و خودبینی یعنی خدا نبینی . چون خودبینی یعنی خدا نبینی ، بنابراین خدا بدش می آید . ویژگی دیگر آن حضرت این بود که اهل اعتدال بود. هرگز اسراف نمی کرد . الان ما در جامعه مان دچار اسراف هستیم . اعتدال یعنی میانه روی . البته بخیل بودن هم صفت خوبی نیست . در عین حال که گشاده دست بود مُسرف نبود . سیره دیگر پیامبر   سیره ی ظاهری بود . بعضی از خانم ها می گویند که شوهر ما به خودش نمی رسد . لباس خوب نمی پوشد و ژولیده بیرون می آید . وقتی می خواهیم بازار برویم ، خجالت می کشیم که با او  به بازار برویم . پیامبر مرتب در آینه نگاه می کرد . و موهایش را شانه می زد و مرتب می کرد .    می فرمود که خدا دوست دارد که بنده در هنگام بیرون رفتن ، خودش را برای برادر مومنش بیاراید . معطر و زیبا بودن خوب است . مشکلی که ما در مساجدمان داریم این است که بوی پا در فضای مسجد می پیچد . طبق شرع و علمای ما مَس پا برای وضو کافی است . خدا می فرماید که سر و پا را مس کنید . نمی گوید که بشویید . مَس مانع از شستن نیست . خوب است بعد از مس پا ، آن را بشویید و جوراب تمیزی بپوشید . در بعضی مساجد خیلی بوی پا انسان را اذیت می کند. این نکته ی مهمی است . دیگر اینکه حضرت به هر کوچک و بزرگی سلام میکرد . یک روز پیامبر شیطان را دیدند . گاهی اوقات شیطان برای انبیاء مجسم می شده است. شیطان بر انبیاء مسلط نبوده است . نه اینکه سراغشان نمی آمده بلکه حریف شان نمی شده است . در قرآن داریم که اگر کسی ایمان داشته باشد شیطان حریف او نمی شود . گاهی شیطان به انبیاء می گفت که من می خواهم به شما نصیحتی بکنم . پیامبر به شیطان گفت که چه چیزی تو را ضعیف و لاغر می کند ؟ شیطان گفت : چند چیز من را لاغر می کند. یکی اینکه وقتی مردم به هم سلام می کنند . شیطان از کینه و بخل خوشش    می آید. این صریح قرآن است که می فرماید : شیطان میخواهد بین شما کینه و دشمنی بیندازد . وقتی ما به یکدیگر سلام می کنیم ، مودت می آورد . مودت نقطه ی مقابل بغض است . بخاطر همین شیطان لاغر می شود . دیگر اینکه وقتی با یکدیگر مصافحه می کنند و احوال پرسی هم می کنند . شیطان گفت که این دیگر من را خیلی حرص می دهد و لاغر می کند. دیگر اینکه در شروع کارهایشان بسم الله الرحمن الرحیم می گویند . این کلمه یاد کردن از خداست. چقدر قشنگ است که وقتی سفره را می اندازیم بسم الله بگوید و بقیه همه با هم بسم الله بگویند . و وقتی هم که غذا تمام شد همه با هم الحمدلله بگویند . دیگر اینکه ذکر استغفرالله ربی و اتوب الیه من را لاغر می کند . دیگر اینکه صلوات بر محمد و آل محمد من را لاغر می کند . وقتی نام پیامبر را ببری و استغفار کنی تقویت کننده ایمان است . لذا یکی از ویژگی های پیامبر این بود که به کوچک و بزرگ سلام        می کرد .     

سوال – ادامه ی سیره ی رسول را بفرمایید .
پاسخ – یکی دیگر از ویژگی آن حضرت این بود که نگاه هایش را میان اصحابش تقسیم می کرد . اعتدال در همه امور خوب است حتی در نگاه کردن . همه را بصورت مساوی نگاه می کرد . این را برای خانواده هایی که بین فرزندانشان فرق میگذارند می گویم . بعضی ها بین عروس بزرگ و کوچک فرق می گذارند . اگر پدر شوهر و مادر شوهری صدای ما را می شنوند می گوییم که عروس ها و پسرها باهم فرقی ندارند. نباید عروس اول را رها کنید و عروس آخر را تکریم کنند . بین خواهر و برادران هم نباید تفاوت بگذارند . دیگر اینکه حضرت هیچ گاه در برابر اصحابش پایش را دراز نکرد . یعنی پیامبر ادب می کرد . حالا اگر کسی پایش درد می کند ، عذرخواهی بکند و پایش دراز کند . و اگر دست می داد دستش را رها نمی کرد . و وقتی اصحاب این را متوجه شده بودند ، خودشان دستشان را رها میکردند زیرا می دانستند که پیامبر این کار را نمی کند . نکته ی مهم دیگر این است که رسول خدا شوخی می کرد ولی جز حق نمی گفت. در قول دیگری دارد که من شوخی می کنم ولی دروغ نمی گویم .پس شوخی و مزاح یک نوع تفریح در زندگی است . در زندگی لازم و ضروری هم هست . انسان نمی شود که در خانه یا جامعه همیشه اخم هایش درهم باشد . شوخی باعث خنده می شود و خنده یک نوع ورزش برای روان و روح انسان است . شوخی غیر از دروغ و سرکار گذاشتن و تمسخر است. اگر من یکی را مسخره کنم و همه بخندند ، این شوخی نیست . پیامبر شوخی می کرد که در آن تحقیر و ناسزا نبود . شخصی می گوید از امام رضا (ع) پرسیدم که فردی میان کسانی زندگی می کند که اهل شوخی هستند . آیا این درست است ؟ امام فرمود :اشکال ندارد اگر نباشد. فهمیدم که منظور امام این است که در آن فحش و ناسزا نباشد . دیگر اینکه هرگز بخاطر خود انتقام نگرفت . بخاطر خدا از کسانی که توطئه می کردند انتقام می گرفت اما بخاطر خودش هرگز انتقام نگرفت بلکه همیشه می بخشید . و خطاکار را عفو می کرد . وقتی مکه را فتح کرد در مقابل موج مخالفین ، همه را آزاد کرد . عده ای خدمت ایشان رسیده بودند که       جرم های بزرگی داشتند و قاتل بعضی اصحاب بودند ولی پیامبر آنها را عفو می کرد . در آستان میلاد پیامبر و امام صادق (ع) هستیم . سیره ی ایشان هم چنین بود . فردی پیش امام صادق (ع) رسید و گفت که پسر عموی شما پشت سر شما چنین و چنان گفته است  . امام وضو گرفت و نماز خواند . و فرمود : خدایا یک حقی من داشتم گذشتم و یک حقی هم توداری ، تو هم بگذر . در اینجا می توانیم نتیجه بگیریم که گذشت را در زندگی خودمان زیاد کنیم . شما به این خانم زندگی می کنی و همسر شماست . حالا متوجه  شد و چیزی گفت . یا آقا اشتباهی در مورد خانواده ی شما انجام داد ، دیگر به رُخش نکش . قهر نکنید . چقدر خانواده ها بخاطر مسائل جزئی و پیش پا افتاده قهر هستند . خدا بهانه جویی را دوست ندارد . بعضی  خانواده ها بهانه جو هستند . یعنی دنبال عاملی می گردد که یک ماه با شما قهر کند و رفت و آمد نکند . می گویند که بره ای در برف راه می رفت و گرگ دنبال بهانه ای می گشت که آن را بخورد . به بره گفت که گرد و خاک نکن . بره گفت که اینجا که خاک نیست که من گرد و غبار نکنم . اگر می خواهی ما را بخوری بخور . بعضی ها می خواهند خانه ی طرف نروند می گویند که چرا این طور شد ؟ چرا فلانی را دعوت کرد ؟ چرا من را دیر گفت ؟ آقایی می گفت که ما فامیلی داریم که اگر به کارت دعوت بدهیم ، می گوید که ما را غریبه حساب کردید . اگر تلفن بزنیم ، می گوید که ما را آدم حساب نکردی که کارت بدهید . ما نمی دانیم به کدام ساز او بسازیم . انسان های بهانه جو هم خودشان را اذیت می کنند و خانواده هایشان را اذیت می کنند . دوستی می گفت که یک نفر با ما قهر است .می گوید که شب عروسی همه با سواری رفتند و ما با مینی بوس رفتیم و شما به ما تعارف نکردی . آن شب این بنده ی خدا باید حواسش به چهارصد نفر میهمان باشد . شما یکی که نیستی . بعضی ها به ما سلام می کنند و ما متوجه سلام آنها نمی شویم و گله می کنند و من می گوید که اصلا شما را ندیدم . آنهایی که دنبال بهانه می گردند برای اختلاف قضیه ی گرگ و بره است . اینها ویژگی اجتماعی پیامبر بود . حالا اشاره ای به ویژگی عبادی پیامبر بکنیم . همسر پیامبر می گفت که پیامبر با ما حرف می زند و همین که صدای اذان بلند می شد، با ما بیگانه می شد . همین پیامبر مهربان موقع نماز کسی را نمی شناخت . بینندگان ، صدای اذان که بلند می شود با همه چیز بیگانه بشوید . با غذا دوست تلفن بیگانه بشوید . گاهی موقع اذان است و با تلفن صحبت   می کنید . از طرف عذر خواهی کنید و بعد از نماز با او صحبت کنید . اینها آثار تربیتی دارد . همسر پیامبر می گفت که دیدم پیامبر به خاک افتاده و دارد دعا        می کند. می فرمود : خدایا من را مورد شماتت دشمنان قرار نده ، خدایا نعمت هایی که به من دادی ، از من نگیز ، خدایا گناهانی را که مرتکب نشده ام باز هم توفیق بده که مرتکب آنها نشوم ، خدایا یک لحظه من پیامبر را به خودم واگذار نکن . همسرش به پیامبر گفت که مگر شما هم به خودت واگذار می شوی ؟ تو که معصوم هستی . فرمود : برادرم یونس یک لحظه به خودش واگذار شد و در شکم ماهی افتاد. قرآن می فرماید : یونس در تاریکی آن قدر فریاد زد : لا اله الا انت سبحانک کنت من الظالمین. همه می توانند در زندگی دچار این آفت بشوند . می فرماید : پیامبر اسوه شماست . بعضی ها می گویند پیامبر کجا و ما کجا ؟ اخلاق پیامبر را خیلی عرشی نکنید که نتوانیم فرشی به آن عمل کنیم . وقتی خدا می فرماید که او الگوه ی شماست. پس ما نیم خواهیم صددرصد مثل پیامبر نماز بخوانیم ولی خیلی هم سبک نماز نخوانیم . هرچه قدر می توانیم خودمان را در آن مسیر قرار بدهیم . 
 


  
  

سوال – آیا الگو پذیری از حضرت فاطمه (س) فقط مخصوص خانم ها است ؟
پاسخ – فرارسیدن ایام فاطمیون و شهادت حضرت فاطمه را تسلیت عرض می کنم . امیدوارم در زندگی همه پیرو ایشان باشیم .
نفس اینکه انسان از دیگران تبعیت کند و روش آنها را در زندگی پیاده کند به دوقسم است . گاهی تبعیت و الگوپذیری و روش دیگران را به کاربردن بصورت تقلید کورکورانه است همان که به آن طوطی وار می گوییم . اگر شما به طوطی فحش بدهید ، از شما فحش را یاد می گیرد و اگر حرف خوب برنید ، حرف خوب را از شما یاد می گیرد . این جور تقلید آیینه ی انتقال است . جلوی آینه هر کاری انجام بدهی ، همان را نشان می دهد . این را اسلام تایید نمی کند . اتفاقا آنرا مذمت و سرزنش هم می کند . زیرا وقتی مشرکین بت پرستی می کردند و خدا را نمی پرستیدند ، به آنها می گفتند که این بتها کاری از دستشان بر نمی آید ، چرا بت پرستی می کنید و خدا را نمی پرستید ؟ می گفتند : زیرا پدران ما هم بت پرست بودند و ما هم از آنها تبعیت می کنیم . به این عمل تقلید کورکورانه می گویند یا طوطی وار دنبال دیگران رفتن . قسم دوم تقلید آگاهانه است . در تقلید آگاهانه شما می بیند این صفتی که فرد دارد صفت خوبی است ، خردمندانه است و باعث رشد و ترقی است ، ما به این دلیل دنباله روی از آنها می کنیم . در قرآن یک اتبعوا و یک لاتتبعوا داریم . یک جاهایی می گوید که پیروی بکنید و یک جاهایی می گوید که پیروی نکنید و علت آنرا هم می گوید . در قرآن راجع به شیطان دارد که لا تتبعوا خطوات الشیطان . دنبال گامهای شیطان نروید . زیرا شیطان امر به فحشاء و زشتی می کند . می فرماید : بعضی ها دنبال شیطان می رفتند . آنها اشتباه می کردند و رشد نمی کنند . زیرا فرعون کسی نیست که مردم را رشد بدهد . می فرماید : از انبیاء پیروی کنید زیرا باعث رشد و تعای شما می شوند و شما را هدایت می کنند. آنجا که قرآن می فرماید : تبعیت بکنید منظور پیروی آگاهانه است . چرا می گوید تبعیت کنید زیرا حرفهای پیامبر خوب است . باعث رشد و تعالی است . مطلق تبعیت بد نیست . یک دانش آموز از معلم تبعیت می کند. یک ورزشکار از مربی خودش تبعیت می کند . اعتقادش این است که مربی اش وارد است . در خصوص بحث اهل بیت و عصمت و طهارت ، اصلا بحث زن و مرد نیست . بحث یک کسی است که واجد یک سری صفات خوب است . صفاتی که ویژگی زن و مرد ندارد . مثلا یکی از صفات حضرت فاطمه ادب آن حضرت است . ادب در مقابل شوهر ، پدر . یکی از ویژگی های آن حضرت اخلاص ایشان است . آیا اخلا ص فقط برای خانمها است و برای آقایان نیست ؟ پس حضرت زهرا فقط الگوی خانمها نیست و بر این مطلب شاهد هم داریم . سوره تحریم شاهد این مطلب است . می فرماید : خدا همسر فرعون را برای مومنان الگو معرفی می کند. نمی گوید برای زنها معرفی می کند ، زن فرعون آسیه است . در قرآن سوره ی مریم داریم و خدا مریم را الگو معرفی می کند . همچنین قرآن ادریس و ابراهیم را الگو معرفی می کند . در آنجا هم نمی گوید که این دو الگوی مردهاست . پس خدا می فرماید : هر کسی کارا خوب انجام بدهد ، چه زن باشد چه مرد ، ما به او زندگی جاودانه می دهیم . پس در بحث ارزش ها زن و مرد مطرح نیست . حضرت زهرا الگو برای همه است .
سوال – ما می خواهیم زندگی مان را بر اساس سیره ی عملی حضرت فاطمه (س) بنا کنیم . راهنمایی بفرمایید .
پاسخ – کتابهای زیادی در مورد حضرت زهرا نوشته شده است . کتابی بنام موصوئه نوشته شده است که 25 جلد است . کلمات سخنان خطبه های حضرت زهرا است . یک کاری هم در دست انجام است بنام دانشنامه ی فاطمی مجموعه ی مقالاتی در مورد حضرت فاطمه است که بزودی در بازار خواهد آمد . دانشنامه ی امام علی (ع) قبلا به بازار آمده است . کتابهایی که در مورد حضرت نوشته شده است خیلی زیاد است . چه شیعه ، چه سنی . متعدد اهل سنت در مورد حضرت کتاب نوشته اند و در تمام کتابهایی که اهل سنت راجع به شرح حال اصحاب نوشته اند و اصحابی نزدیکتر از حضرت فاطمه به پیامبر نبوده ، هم ویژگی های آن حضرت را می نویسند و سفارش های پیامبر را هم راجع به ایشان می نویسند . حدیث : فاطمه پاره ی تن من است را هم اهل شیعه و هم اهل سنت نقل کرده اند . در زندگی کوتاه حضرت فاطمه ، ما می خواهیم الگوهای رفتاری را مورد بحث قرار بدهیم و در جامعه بگوییم که دختران و پسران ما ، زنان و شوهران ما از آن بانوی بزرگوار درس بگیرند ، من فهرست وار این الگوهای رفتاری را خدمت شما عرض می کنم . یکی از این ویژگی ها مسئله ی رضایت الهی است . هفته ی گذشته بحث ما در مورد رضایت حضرت زینب در زندگی بود . صفت رضا معنایش این است که انسان ، وقتی امر بین رضایت خدا و رضایت خودش و مردم دایر می شود ، رضایت خدا را ترجیح بدهد . این صفت خیلی با ارزشی است . برای حضرت زهرا خواستگار آمد . خواستگار حضرت علی (ع) بود . قبل از ایشان افراد پولدار هم آمده بودند ولی حضرت امیر وضعیت اقتصادی خوبی نداشت . حضرت محمد گفت که دخترم خواستگار آمده است . کسانی که در ازدواج دختران شان تحکم می کنند ، بدانند چهارده قرن پیش زمانی که کسی برای زن حساب باز نمی کرد و در آن زمان که دختر زنده به گور می کردند ، در آن زمان حضرت رسول موضوع خواستگاری را با دخترش مطرح کرده است . و نظر او را خواسته است . بعضی ها می گویند که نظر دختر مهم نیست و نظر پدر مهم است . از آن طرف گاهی دختر خانم هایی هستند که نظر پدر را نادیده می گیرند و می گویند که حتما این ازدواج باید انجام بشود . درخواست این است که ازدواج دوستانه و طرفینی در خانواده باشد . حضرت محمد به دخترش می فرماید که علی به خواستگاری تو آمده است . نظر تو چیست ؟ اولین سوالی که حضرت فاطمه پرسیدند این بود : آیا خدا راضی است ؟ آیا شما بعنوان پیامبر راضی هستید ؟ حضرت فرمود : بله . هم خدا و هم من راضی هستیم . سوال نکرد که چه چیزی دارد ؟ خانه اش کجاست ؟ امکاناتش چیست ؟ رضایت خدا برایش مقدم بود . روایت داریم که اگر کسی به خواستگاری دخترتان آمد و دین او را پسندیدید به او دختر بدهید . البته این به آن معنا نیست که شما چشم بسته عمل بکنید . نه شغل ، نه زندگی و نه خانه او را کار نداشته باشید . نه اینها همه مهم است . شغل ،زیبایی ،امکانات و کفو بودن مهم است . در روایت داریم که اگر حضرت فاطمه نبود کفوی برای حضرت علی (ع) نبود . و اگر حضرت علی (ع) نبود کفوی برای فاطمه نبود . پس کفویت شرط است . ولی رضایت خدا در زندگی حضرت زهرا مطرح است . نمونه ی دیگر این است که شما می دانید حضرت نان خود را به اسیر ، فقیر و مسکین انفاق کردند و سوره ی هل اتی نازل شد . در این سوره می خوانیم که ما این اطعام را به خاطر خدا انجام دادیم . جوانان بیایید در زندگی کاری بکنیم که خدا از ما راضی باشد . گاهی می پرسند که از کجا تشخیص بدهیم که خدا ازما راضی است ؟ جایی که کار ما خلاف امر و نهی خداست نباشد . وقتی من دارم این حرفی که می زنم غیبت است ، خدا به غیبت راضی نیست ، پس آن را انجام ندهیم . این نگاه ، نگاه به نامحرم و نگاه شهوت آمیز است و خدا می فرماید که چشم از نامحرم ببندید . پس خدا به این نگاه راضی نیست . در مجلس یزید خطیبی بالای منبر رفته بود و ازامام حسین (ع) بد می گفت و از یزید تعریف می کرد . امام حسین (ع) با آن همه عظمت و عصمت و یزید با آن همه جنایت . امام سجاد (ع) فرمود : ساکت باش . تو خدا را از خودت ناراضی می کنی که یزید را از خودت راضی کنی . گاهی ممکن است که من یک دروغ بگویم که شما خوشت بیاید . و کارمن هم راه بیفتد . پس شما خوشت می آید ولی خدا خوشش نمی آید . گاهی ممکن است که من کاری انجام بدهم که فرزندم خوشش بیاید ، فرزند و زنم راضی بشود . آقایانی هستند که دوست دارند خانمشان بدحجاب بیرون بیاید و با نامحرم دست بدهد ، دست دادن با نامحرم حرام است ، پس خدا ناراضی است ولی شوهر راضی است ، ولی خانم باید رضایت خدا را ترجیح بدهد . البته نمی خواهم بگویم که دعوا و درگیری بشود . باید گفته بشود که الگوی ما حضرت زهرا است . حضرت زهرا هم در همه ی حالات سعی اش این بود که رضایت خدا را بر رضایت دیگران ترجیح بدهد . زمانی پیامبر تازه به مدینه آمده بود و همه وضع مالی خوبی نداشتند . حضرت علی (ع) به فاطمه فرمودند که پیش پدرت برو و از ایشان کمک بگیر . حضرت زهرا به پیامبر فرمود که کمکی به ما بکنید . پیامبر فرمود که الان پیش من چیزی نیست . ولی ذکری به تو یاد می دهم . این را بخوان تا در زندگی ات گشایشی بشود . حضرت زهرا دست خالی برگشت . برای پول رفته بود با یادگیری دعا و ذکر برگشت . وقتی وارد خانه شد، حضرت پرسید : چه شد ؟ حضرت فاطمه فرمود : برای دنیا رفته بود ولی با آخرت برگشتم . اگر ما بودیم می گفتیم ای بابا ، گفتیم که کمک مالی بگیر . ما خودمان ذکر می دانیم . ولی حضرت علی (ع) فرمود : امروز خوب روزی است که ما چیز یاد گرفتیم . نگاه ما همیشه سودمندانه به قضیه نباشد . گاهی اوقات ما اگر نمی توانیم کمکی بکنیم ، کار کسی را خراب نکنیم . اگر کسی در اتوبوس می گوید که ما اذیت می شویم ، شما نگویید که اگر اذیت می شوی پیاده شو . حداقلش این است . در جامعه داریم خانواده هایی که وضع مالی خوبی ندارند ولی شوهر خانم مهربان و خوش اخلاقی است . بعضی ها در میهمانی ها به خانم میگویند که حیف تو نیست زن این مرد شده ای . تو در خانواده پدرت چقدر خوب زندگی می کردی . آخر شما چکار داری ، زندگی دیگران را تخریب نکن . ویژگی دیگری سادگی و بی پیرایگی زندگی حضرت زهرا است . ازدواج ایشان ، ازدواج کم هزینه ای بود . خانه ایشان ، خانه ی محقری بود . امکانات هم ، امکانات بسیار کمی بود . جهیزیه حضرت زهرا 18 وسیله ی ساده بود . ما نمی خواهیم مثل سادگی زندگی آنها را در زندگی ما پیاده کنیم . می خواهیم آنرا بومی کنیم . بومی به این معنا که من نمی گویم که الان دختر خانم کاسه ی گلی داشته باشد ، کاسه برای آن زمان بوده است . نمی خواهیم لباس ساده یا وصله دار مثل آن حضرت بپوشیم زیرا در جامعه ی امروز لباس کسی لباس وصله دار نمی پوشد . او سادگی را بومی و به روز کرد . آیا یخچال چهارصد هزارتومانی آب را سرد نمی کند ؟ حتما باید یخچال دو میلیونی باشد ؟ الان پدرها در دادن جهیزیه مشکل دارند . آیا واقعا در ظرف چینی ساده نمی شود غذا خورد ؟ حتما باید فلان مارک باشد ؟ آی روی فرش ساده نمی شود زندگی کرد ؟ در قدیم سادگی زیاد بود و صمیمت و صفا هم زیاد بود . الان همه خانه های مستقل می خواهند و همه از هم دور هستند . افسردگی زیاد است. این خیلی بد است . ما اگر با هم باشیم و ساده زندگی کنیم و صفت شکر در ما زیاد باشد ، موجب می شود که زندگی بهتری داشته باشیم . داریم که خدا به شما زندگی پاکیزه می دهد . حضرت علی می فرماید حیات طیبه (زندگی پاکیزه ) همان قناعت است . انسان قناعت کار ، زندگی پاکیزه ای دارد . روزی پیامبر به خانه ی حضرت فاطمه آمد و دید که حضرت حسن و حسین روی پایش است و گندم آسیاب می کند و ذکر هم می گوید . پیامبر اشک در چشمانش حلقه زد و گفت که دخترم صبور باش . می دانم دنیا بر تو سخت است ولی آخرت بر تو شیرین است . حضرت فاطمه فرمود که پدر ، من ناراضی نیستم . لذا سختی های ایشان هم برایشان زیبا بوده است . اگر سادگی عروسی ها ، جهیزیه ها و میهمانی ها در زندگی ما نهادینه بشود ، ارتباط ما صمیمانه تر می شود . فردی به مسجد آمد و گفت که من گرسنه هستم . پیامبر فرمود که چه کسی او را سیر می کند ؟ حضرت علی (ع) او را به خانه برد و به همسرش گفت که آیا غذا به اندازه ی میهمان هم داریم ؟ حضرت فاطمه گفت که غذا به اندازه ی خودمان است ولی خودمان کمتر می خوریم و به میهمان غذا می دهیم . جوری هم وانمود می کنیم که میهمان احساس کم بودن غدا را نکند . این فرهنگ ساده زیستی و قناعت است ، اکتفا به داشته است . این یکی دیگر از درس هایی است که باید از زندگی حضرت زهرا بگیریم


  
  

سوال – آداب مسلمانی در خانواده را توضیح بدهید .
پاسخ – این بحث را در برنامه های قبلی به مناسبتی اشاره کرده ایم ولی الان قویتر وارد اصول این بحث می شویم و بصورت فهرست وار آن چیزی که موجب می شود خانواده استحکام و تداوم پیدا کند و آسایش در آن باشد را بیان می کنم . نگاه اسلام به خانواده نگاه مقدسی است . و خانواده نخستین نهاد اجتماعی است که شخصیت فرزندان در آن شکل می گیرد و به همین دلیل است که روایت داریم که در اسلام بنایی با ارزش تر از بنای ازدواج و خانواده نیست . تاکید اسلام بر خانوادهخ در درجه نخست بدست آوردن آرامش است . لتسکنوا علیها . اینکه خانواده باعث آرامش و سکینه بشود ، و بین آنها دوستی و ملاطفت باشد . در یک بخش از جامعه گاهی کانون های خانواده از هم می پاشد و منجر به طلاق می شود . مثلا می گویند از هر ده ازدواج فلان قدر منجر به طلاق می شود و ما امیدواریم که به صفر برسد . بخش دیگر در جامعه طلاق های عاطفی است . در طلاق عاطفی زن و شوهر زیر یک سقف هستند و با هم زندگی می کنند ولی با هم همدل نیستند ، پشتیبان هم نیستند و در کنار هم آرامش ندارند . آقایی می گفت که آرامش من وقتی است که به سر کار می روم و همسرم هم به سرکار می رود . این خیلی بد است . این نکته ی مقابل فرهنگ قرآنی است که تعبیر جعلکم مودة و رحمه را دارد . من قبل اینکه به سلسله اصول بپردازم که عامل دوام خانواده است روایتی از امام صادق (ع) می خوانم . امام صادق (ع) می فرماید : یک انسان در خانواده اش به سه چیز احتیاج دارد . اگر این سه تا صفت در ذات او نیست آنرا بدست بیاورد . بعضی صفات ذاتی است . مثلا ما کسانی را داریم که صبور هستند . ولی بعضی ها عصبانی هستند و اگر این افراد بخواهند صبور بشوند سختی دارد . بعضی ها خوش استعداد و پرحافظه هستند . انسان خوش حافظه اگر درسی را حفظ کند بسهولت این کار را می کند ولی انسان کم حافظه همین درس را با زحمت حفظ می کند . این را تکلف می گویند . تکلف یعنی کاری که در ذات انسان نیست و انسان این را به خودش می قبولاند . پس این سه تا ویژگی را افراد یا دارند یا ندارند . اگر ندارند با زحمت آنرا برای خودشان کسب کنند . می فرماید : اول معاشرت زیبا یعنی آراستگی در برخورد همان که قرآن می فرماید : واشروهن بالمعروف .معاشرت به معنای برخورد و ارتباط داشتن است . مثلا آراستگی . رسول خدا به چهره اش اهمیت می داد ، عطر می زند و می فرمود که من عطر را دوست دارم و دوست دارم که این کار ادامه پیدا کند و این سنت من است . موها را کوتاه می کرد و ناخن ها را می گرفت و موها را شانه می زد . زن یکی از اصحاب متدین پیامبر پیش ایشان آمد و از همسرش گله کرد که او فرد خوبی است و اهل نماز شب است و به همه ی کارهایش می رسد اما به ظاهر خودش نمی رسد ، ژولیده ، نامرتب است و کمتر به خانه می آید . در همان موقع آیه نازل شد که ای پیامبر به مردم بگو که حلال های خدا را بر خودتان حرام نکنید . آنجا که خدا می فرماید که گوشت خوک حرام است ، شراب حرام است نخورید . وقتی من کم سن بودم آقایی سخنرانی می کرد و می فرمود : زیبایی و آراستگی در افراد مسن باید بیشتر باشد . زیرا جوان خودش یک زیبایی ذاتی دارد و اگر دست به سرش هم بکشد جلوه می کند ولی شما مسن ها آن قدر تمیز و منظم باشید که عروس و نوه دوست داشته باشند و بخواهند که به خانه ی شما بیایند . وقتی خانم یا آقا مسن می شوند به اقتضای کهولت سن مقداری زیبایی را از دست می دهند و اگر عطر نزنی و به ظاهر خودت نرسید خودبخود تنفر و زدگی را ایجاد می کنید . دیگر اینکه ایشان می گفتند که در زندگی بچه هایتان دخالت نکنید . اگر می خواهید که عروس خانم شما را تحویل بگیرد و حضور شما در خانه باعث گرمی بشود . امام رضا (ع ) روزی چند بار موهایشان را شانه می زدند و می فرمودند که این کار بیماری را رفع می کند . پیامبر فرمود : چند تا سنت در سر و چند تا سنت در بدن است . یعنی اینها روش پیامبر است . سنت پیامبر دو قسم است . یکی سنت واجب است که انسان باید آنرا انجام بدهد . مثل اینکه پیامبر نماز خوانده است و ما هم باید بخوانیم . یا مثل او حج انجام بدهیم . یکی دیگر سنتی است که فضیلت است . سنت های سر یکی مسواک ، آب در دهان کردن ، کوتاه کردن مو . سنت در بدن یکی از بین بدن موهای زائد ، عطر زدن . پس این یک بخش معاشرت جمیله است و یک بحث آن در گفتمان است . وقتی حضرت زهرا می خواست شوهرش را صدا بزند می فرمود : پسر عمو یا ابالحسن . حضرت فاطمه در آخرین صحبت هایش با شوهرش می فرمود که علی جان دلم می خواهد بدانم که تو از من راضی هستی یا نه ؟ هنگام مرگ رضایت همسر مهم است . معاشرت جمیله این است که همسر را با نام خوب صدا بزنید ، تحقیر نکنید و جلوی جمع همدیگر را نکوبید . بعضی ها به فرهنگ مقایسه عادت دارند . می گویند که خوش به حال فلانی . عجب زن و بچه ای دارد . بعضی ها با مزاح و شوخی عادت دارند که کلماتی بکار ببرند که خانواده را مکدر می کند ، ای کاش شانس داشتیم و ای کاش این نمی شد . معاشرت جمیله کنایه از این است که الفاظی که گفته می شود و برخوردهایی که انجام می شود زیبا باشد . امام می فرماید : دیگری آسان گیری و سخت گیر نبودن . امام صادق (ع) فرمود که در مومن سه تا چیز نیست . یکی از آنها سخت گیری است که در مومن نیست . بعضی خانم ها می گویند که شوهر من این قدر سخت گیر است که اجازه نمی دهد من با پسرخاله ام احوالپرسی بکنم یا نمی گذارد ما به عروسی و میهمانی برویم ممکن است که نامحرم شما را ببیند . حتی خانمی می گفت که آقای ما وقتی صبح سرکار می رود در را قفل می کند و ظهر که می آید در را باز می کند . این بدبینی در بعضی از آقایان هست . آقایی می گفت که داماد من انسان خوب و مذهبی است ولی حتی اجازه نمی دهد که بچه هایش برنامه ی کودک نگاه کنند . می گوید که آهنگ آن اشکال دارد . من نمی خواهم روی آهنگ هایی که از صدا و سیما پخش می شود مهر تایید بزنم . ملاک حلیت حرمت است . ممکن است که صدا و سیما هم از دست خارج بشود و موسیقی های غیر شرعی هم پخش کند . اگر شما تلویزیون جمهوری اسلامی را با تلویزیون های دیگر مقایسه بکنید ، می بینید در بخش کودکان آمیزه های خوبی دارد و این پدر چقدر باید سخت گیر باشد . من گفتم که این بچه الان تحت سیطره ی توست ولی اگر از دست تو خارج بشود دیگر نه نماز می خواند و نه تکالیف دینی انجام می دهد و از دین زده می شود و عقده ای بار می آید . بعضی ها در تهیه لوازم زندگی سخت می گیرند . مثلا به دیگران کمک می کنند ولی به بچه ی خودش نمی رسد . پس معاشرت زیبا و آسان گیری و دیگری غیور بودن است که اینها سه ضلع یک مثلث هستند . امام می فرماید : دیگری غیور بودن است . آقا باید نسبت به حجاب خانواده رفت و آمد فرزندان حساس باشد . درست است که دخترش دانشگاه می رود با برای کار بیمارستان می رود یا خانمش در بیرون کار می کند که اسلام نسبت به اینها منعی ندارد اما آقا توجه داشته باشد که با چه کسی تعامل و گفتگو دارد . علی (ع ) فرمود : ای آقایان آیا حیا نمی کنید
؟ مردی که ازهمسرش اطاعت کند او را با صورت به آتش جهنم پرتاب می کنند. فردی گفت : چه اطاعتی ؟ اگر همسر ما بگوید که زیارت برویم مگر بد است ؟ اگر همسرمان بگوید که برویم بیرون شام بخوریم بد است ؟ اگر بگوید که برویم برای خانه میزی بخریم بد است ؟ اینها که بد نیست . حضرت سه مثال فرمود : زنی از مردش تقاضا می کند که به حمام برود . قدیم حمام بیرون بوده است . حالا شما بگویید که امروز خانمی می خواهد به استخر یا جکوزی برود یا خانمی می خواهد رانندگی یاد بگیرد . فرمود : یا خانمی می خواهد به عروسی یا عزا برود ، با لباس نازک و بدن نما یا چهره ای که شرعی نیست بیرون برود و اگر مرد به این وضعیت راضی باشد او را با صورت به جهنم می اندازند . منظور از غیرت این است که مردها حساس باشند . بعضی مواقع پدر می گوید که حریف دختر نمی شوم .این دیگر عذر بدتر از گناه است . من نمی گویم با درگیری و نا امنی و بی اعتمادی مراقب دختر باشد . روایت داریم :اگر در برخورد با جوانان سرزنش و ملامت بکنید لجوج بار می آیند . ما باید یک ترسیم آگاهانه داشته باشیم .دخترم اگر با پسری دوست شدی ، بعدها در ازدواج تو خدشه ایجاد می شود ، برای تو در جامعه سرخوردگی ایجاد می شود ، اگر در جامعه لباس مناسب داشته باشی موجب امنیت تو می شود و باعث می شود که در معرض چشم بیگانگان قرار نگیری . با گفتگوی صحیح ، با ابراز آثار مثبت حجاب و آثار بد حجابی این کار را انجام بدهند . در دینداری و نماز هم همین جور است . خوب است خود پدر و مادر الگو باشند این خیلی مهم است . جوانی که در خانه می بیند پدرش دروغ نمی گوید ، با مادرش بدرفتاری نمی کند ، مقید به نماز صبح است ، لقمه ی حرام در خانه نمی آورد .خمس مالش را می پردازد ، پشت سر برادر و خواهرش حرف نمی زند ، این خودبخود می شود آیه که می فرماید: مردم را جز به زبانتان به دین دعوت کنید . آن تعدادی که مردم با رفتار پیامبر مسلمان شدند با گفتار و استدلال های او مسلمان نشدند . مردم می دیدند که او ساده زیست است با همسرش مهربان است ، اهل تلاش است و گفتار صادقانه دارد . مردم مکه را رفتار پیامبر مسلمان کرد . پیامبر در فتح مکه همه را بخشید . حالا ممکن است این مطالبی را که ما می گوییم صد درصد جواب ندهد . ممکن است پدری هم نمازخوان باشد و هم خمس بدهد یا اصلا بنده ی برگزیده ی خداست و یک بچه ی فاسد دارد . نوح با اینکه بنده ی برگزیده ی خدا بود ، فرزندش صالح نبود . از طرف دیگر داشته ایم کسانی مثل فرعون ولی همسری مثل آسیه دارد . تا آنجا که در دست ماست توصیه می کنیم ولی وقتی ازدست ما خارج شد ، ما باید فقط دعا کنیم که خدا آنها را نجات بدهد . و یک جوری مسیر زندگی شان را عوض کنید. با ازدواج ، با شغل و با رفیق می توانیم در او تغییر و تحول ایجاد کنیم . پس این مثلث سه ضلع دارد . معاشرت جمیله ، آسان گیری وغیرت . البته در اسلام غیرت زیادی هم ممنوع است . بعضی ها تعصب زیادی نسبت به خانواده دارند . آقایانی که بدبین هستند و حساسند یکی از دلایلش این است که خانم شان را دوست دارند . یعنی محبت زیاد باعث این می شود . خانم ها فکر نکنند که این آقای بدی است بلکه چون خانم را خیلی دوست دارد حتی دوست ندارد که خانم با آقایی هم کلام بشود . توصیه ی ما همان بحث اعتدال و میانه روی است

سوال - – ادامه آداب مسلمانی در خانواده را توضیح بفرمایید .
پاسخ – یکی اصل تقدیر و تشکر از یکدیگر است . دیگری بحث اعتدال و میانه روی در زندگی است .یعنی انسان در زندگی نه افراط داشته باشد نه تفریط . یکی از مفسرین می گوید که این بحث در همه ی فرهنگ های قرآن حاکم است . حتی وقتی سوال می کنند که گاو بنی اسرائیل چه رنگ و چه سنی باشد ، تاکید بر روی اعتدال است . حتی سوال می شود که چه مقدار انفاق انجام بدهیم قرآن می فرماید : معتدل انفاق کنید . در سوره فرقان داریم وقتی انفاق می کنید اسراف نکنید و بخل هم نورزید . این یک اصل حاکم است که اگر بخواهیم آن را در اعتقادات بگوییم ما باید در باورهای مان هم اعتدال داشته باشیم . نه خیلی معتقد به جبر باشیم ونه معتقد باشیم که همه چیز به ما واگذارد شده است و اختیار محض داریم . درنهج البلاغه می فرماید که اگر از مردم خیلی تعریف کنید تملق است و اگر کم تعریف کنید حسادت است . دو تا مرز دارد . بعضی ها خیلی تعریف می کنند و هدفی دارند این چاپلوسی است . داریم : اگر بیشتر از آن چیزی که استحقاقش را دارد تعریف بکنید این تملق می شود . اگر لیسانس بود و گفتی فوق لیسانس تملق است واگر گفتی دیپلم حسادت است . در مسائل مربوط به حوزه ی اقتصاد نه باید خیلی سخت گیری کرد و رفاه را برای خانواده قفرا هم نکرد نه خیلی اسراف و ریخت و پاش که بچه هر چه دلش بخواهد برای او فراهم کنید . بچه باید بداند یک مرزها و حدهایی هست . داریم : روش مومن در زندگی میانه روی است . یعنی مقتصد است . حضرت امیر خانه ی کسی برای عیادت رفت که خانه ی خیلی بزرگی داشت . و امکانات فراوانی داشت . حضرت فرمود : خانه ی خوبی داری . نگفت که چرا خانه ی بزرگی داری ؟ داریم : یکی از نشانه های سعادت انسان بزرگی خانه اش است. فرمود : چه خوب است در این خانه از دیگران هم پذیرایی کنی و دست دیگران را هم بگیری . همین فرد یک برادری داشت که در غار زندگی می کرد وبه خودش سخت می گرفت و عبادت می کرد . حضرت امیر سراغ برادر او رفت و گفت ای دشمن نفس خودت ، چرا زینت ها را بر خودت حرام می کنی و این جوری زندگی می کنی ؟ دو برادر یکی افراطی و یکی تفریطی . حضرت با هر دو مقابله کرد . وبه آنها تذکر داد . در خصوص خانواده این اصل کاربرد زیادی دارد . در مسائل اقتصادی و رفت و آمد و مسائل خانوادگی خاص . اگر انسان در خانواده حریم را رعایت نکند . این عدم رعایت اعتدال است . درست است که این خانم همسر شماست و باهم صمیمی هستید ولی فحش دادن ، ناسزا گفتن و تحقیرکردن نباید باشد و حریم ها باید رعایت بشود. پدر و پسری خیلی با هم دوست هستند با هم به ورزشگاه می روند و به تفریح می روند ولی باید حریم پدری و فرزندی حفظ بشود . سیره ی معصومین هم این را نشان می دهد . دو جلد کتاب بنام اخلاق درنهج البلاغه از آیت الله مکارم شیرازی است . در این کتاب صفات متقین را شرح داده است . حتی بعضی از بزرگان در قدیم به بچه هایشان می گفتند که این خطبه را حفظ کنند . در این خطبه بیش از صد صفت برای متقین آمده است . ما می توانیم بر اساس این صفات از خودمان آزمون بگیریم و به خودمان نمره بدهیم . از میان این صد صفت یکی این است که متقین تعامل وپوشش شان میانه روی است . اگر کسی آنقدر غرق در خانواده شد که پدر و مادرش را فراموش کرد ، این افراط است و جایز نیست . یا اینقدر وابسته به پدر و مادرش است که همه ی تصمیماتش را مادرش می گیرد و خودش بی اراده است و این همسرش را زجر می دهد . خانمی می گفت که ما تازه ازدواج کرده ایم و تمام تصمیم گیری شوهر من به دهان مادرش است . هرچه او بگوید انجام می دهد . مراقبت توسط بزرگتر ها عالی است ولی دخالت زشت است . دخالت غیر از مراقبت است . پیامبر بعد از ازدواج حضرت علی (ع) و فاطمه پیش حضرت علی (ع) آمد و پرسید که فاطمه چگونه همسری است ؟ ایشان فرمود : او کمک من در بندگی خداست . از فاطمه پرسید و فاطمه گفت که خوب شوهری است .این اشکالی ندارد که یک پدرزن یا مادر زن این را سوال کند . بعد پیامبر به حضرت علی (ع) فرمود : کارهای خانه با زهرا و کارهای بیرون با شما است . گاهی اگر نکاتی را می دید به آنها تذکر می داد . یک روز وارد خانه ی زهرا شد و دید پرده ای آویخته است . البته پرده و فرش خوب در خانه اشکالی ندارد ولی آن زمان مسلمانان در تنگنای اقتصادی بودند و عده ای در ایوان مسجد می خوابیدند و خانه نداشتند و همه تحت فشار بودند و حتی وقتی بود که سه شبانه روز فقط خرما می خوردند . در آن روز پیامبر سلامی کرد و برگشت و فاطمه فهمید که پدر ناراحت شده است . حضرت زهرا پرده را جمع کرد و داد به کسی که آن را به پیامبر بدهد که بفروشد و خرج فقرا بکند . پیامبر نمی خواهد دخالت و برخورد بکند می خواهد مدیریت بکند . این کاری است که در جامعه ی ما باید به آن خیلی توجه بشود . بزرگترها باید درزندگی زوج های جوان دخالت مستقیم نداشته باشند و اجازه بدهند که خودشان تصمیم بگیرند ،ممکن است که اشتباه بکنند . اعتدال به این معناست کهنه رها کردن نه دخالت .
کتاب آموزه های اخلاقی رفتاری امامان توسط بوستان کتاب چاپ شده است . که در مورد رفتار و اخلاق امامان در خانواده است. درسوره فرقان خدا دعایی از زبان بندگان برگزیده نقل می کنند . یعنی انسانهای ممتاز این جوری دعا می کنند : خدایا ما و خانواده های مان را نور چشم مان قرار بده و ما را پیشوای متقین قرار بده . انشاءالله خانواده و فرزندان ما نور چشم باشند نه خار چشم .



  
  

سوال – امر به معروف و نهی از منکر در خانواده تا چه حدی باید پیش برود ؟
پاسخ – فرض کنیم کسی به خانمش می گوید که نماز بخوان و خانم می گوید که من نمی خوانم یا به بچه ام گفتم که نماز بخوان احترام کرد ولی نماز نخواند ، در این جور موارد ما می توانیم از اهرم های دیگری استفاده کنیم . گاهی اهرم تشویق ، تنبیه یا همسالان . مثلا برویم روی دوستانش کار کنیم . می بینم من به او امر کردم و نماز نخواند ، خوب ببینم آیا می توانم از طریق همسالانش وارد بشوم . ممکن است از طریق تشویق یعنی هدیه ای برایش بخرم یا از طریق بی مهری کردن . مثلا دختری نماز نمی خواند و پدر از طریق بی مهری کردن به او می فهماند که نمازش را بخواند . رگ خوابها متفاوت است . باید آنرا پیدا کنیم . کتاب پرسمان نماز از پژوهش های صدا و سیما است . 75 پرسش در مورد نماز می باشد . در این کتاب نوشته که چطور می توان جوانان را به نماز جذب کرد . در مدارس با فرهنگ سازی نماز و تبیین آثار نماز می توان این کار را کرد . من به مدیران توصیه می کنم که سالی یک روز نشست نماز داشته باشید . چند تا مقاله و یک مسابقه در مورد نمازخوانی داشته باشند . درست است که اینها نماد ظاهری است ولی یک موج ایجاد می کند ، وقتی موج ایجاد کند فرهنگ سازی می کند. نماز خانه تمیز و معطر داشته باشند و حتی پذیرایی های خوبی در میان نماز داشته باشند . اینها باعث جذب به نماز می شود . اصل دیگر اصل عدم تکلف است . تکلف یعنی چه ؟ ما یک تکلیف و یک تکلف داریم . نماز تکلیف است . اگر انسان نماز نخواند راحت تر است یا روز ه تکلیف است و در روز چندین ساعت چیزی نخوردن سخت است .این تکالیف غیر ممکن نیست ، زحمت دارد ولی در رشد و تعالی انسان اثر دارد . مثل محصلی که می خواهد درس بخواند تکلیف دارد . کسی که می خواهد آزمون رانندگی بدهد برایش زحمت دارد ولی نتیجه اش خوب است . تکلیف از نظر دین خوب است . ما می گوییم که بچه مان به تکلیف رسید یعنی آماده شد برای اجرای احکام دین . تکلف یعنی خود را به مشقت انداختن ، تصنع ، ریا ، ظاهر سازی . پیامبر می فرمود : ما از متکلفین نیستیم . روایت داریم : پیامبران و انسانهای خوب در زندگی شان تکلف ندارند . تکلف یعنی انسان آن چیزی که نیست جلوه کند . مثلا یک انسان بی سواد بخواهد با سواد جلوه کند ، یک فردی که هیچ اطلاعاتی از پزشکی ندارد بخواهد نظریه ی پزشکی بدهد .و تکلف یعنی چیزی که انسان ندارد به زور ، تصنع و ریا می خواهد خودش را جلوه آن جور جلوه بدهد . اصل این است که انسان در زندگی تکلف به خرج ندهد . و سعی کند آن چیزی که هست جلوه کند . مثلا الان ما میهمانی داریم . درآمد صاحبخانه مشخص است . اگر صاحبخانه خودش را به تکلف انداخت و خرج زیادی کرد و میهمانی سنگینی گرفت ، بعدا باید قسط این را بدهد و دیگر نمی تواند این میهمانی را تکرار کند . مثلا یک خانواده با درآمدشان می توانند یک جهیزیه ساده تهیه کنند ، حالا اگر با قرض و زحمت جهیزیه ای تهیه کرد که خودش را به زور به یک سطح بالاتری برساند ، این تکلف می شود . پس اصل عدم تکلف می گوید همان چیزی که هستی باش . اگر بخواهد تصنع به خرج بدهد و ریاکاری بکند این تکلف است . این نفاق است . تکلف در مسائل علمی هم هست . فردی چیزی بلد نیست خودش را طوری جلوه بدهد که بلد است . حاج شیخ عباس قمی صاحب کتاب مفاتیح ، کتابی بنام سفینةالبحار دارد که البته کتاب روایی و تخصصی است . ایشان در اول کتاب می گوید که کسی بعنوان سخنران و عالم در جایی نشسته بود و فردی معنی کلمه ای سخت را پرسید و او گفت که نمی دانم و خودش گفت که پیامبر گفته خودتان را به تکلف نیندازید و در جایی که نمی دانید در آنجا ننشینید . حضرت علی (ع) فرمود : هر کس هر سوالی دارد از من بپرسد ، من جواب می دهم . البته هر کس جزء من این حرف را بزند گیر می افتد و همین طور هم شد و هر کس که این حرف را زد گیر افتاد . تکلف در قدرت ، کسی از مدیریتی برنمی آید و آنرا قبول کند . آن کار را خراب می کند و آبرویش می رود . تکلف در تعاملات خانوادگی ، پدر استعداد بچه اش را می بیند و می داند که این بچه استعداد یک مدرسه ی عادی را دارد ولی پدر با زحمت و زوری و با کلاس های پشت سر هم می خواهد او را دانش آموز مدرسه ی تیزهوشان قرار بدهد . یا می خواهد بچه را در رشته ی بالاتر از استعدادش بگنجاند . این اصل دقیق و قاب لتوجهی است . امام رضا (ع) می فرمود : ما برای میهمان خودمان را به تکلف نمی اندازیم . امام حسن مجتبی (ع) از جایی رد می شدند و دو پسر نوجوان به امام گفتند که می شود پیش ما غذا بخوری و امام قبول کردند . بعضی ها برای خودشان کلاس می گذارند و می گویند که من حتما باید دعوت رسمی بشوم . پیامبر فرمود که من چند ویژگی دارم که می خواهم بعد از سنت بشود . یکی اینکه با فقرا غذا می خورم ، یکی اینکه روی خاک می نشینم ، یکی اینکه به بچه ها سلام می کنم . افراد متکلف نمی توانند خودشان را راحت وفق بدهند . گاهی بعضی ها می گویند که اگر فلانی منزل ما آمد مبل ما باید مطابق مبل آنها باشد یا ماشین ما باید مطابق ماشین آنها باشد یا لباسی من در میهمانی قبلی پوشیدم الان نباید بپوشم . اینها تکلف است . چه اشکالی دارد که در این میهمانی این لباس را پوشیدی در میهمانی بعدی هم بپوشی ؟ در عزا هم طرف سعی می کند که طوری جلوه بدهد که آبروی پدرش نرود . اصل عدم تکلف خیلی مهم است . اصل بعدی اصل تکریم است . تکریم یعنی بزرگداشت و احترام همدیگر را داشتن . می گویند که حرمت امامزاده را باید متولی نگه دارد . حرمت خانم را باید آقا نگه دارد ، حرمت آقا را خانم باید نگه دارد ، حرمت بچه ها را باید پدر و مادر نگه دارند . ما یک کرامت ذاتی داریم که خدا به همه داده است . و کرمنا بنی آدم . خدا به همه عقل فهم شعور وجدان داده است ، اینها کرامت است . یک کرامت هم داریم که اکتسابی است . یعنی اگر ما آن را بخواهیم باید بدست بیاوریم . ان اکرمکم عندالله اتقکم . کرامت صفت خداست . اقرا و ربک الاکرم . روایت داریم که مومن اختیار ندارد که خودش را خوار کند . چرا گفته اند که در موضع تهمت نروید ؟ چرا گفته اند که مکان هایی نروید که برای شما حرف در می آورند ؟ ما باید در خانواده خودمان اصل تکریم را رعایت کنیم . ما باید با همسر و فرزندان طوری برخورد کنیم که آنها را تحقیر نکنیم . امام باقر (ع) فرمود : اگر بچه ها در صف اول نماز آمدند ، آنها را به صف های عقب نفرستید بلکه بین آنها فاصله بیندازید تا نماز درست بشود . حالا اگر شما به بچه بگویید که برو عقب بایست ، این برای بچه زدگی ایجاد می کند . پیامبر دید که عده ای بچه دارند با خاک بازی می کنند ، بعضی از اصحاب گفتند که این کار را نکنید ، چرا خاک بازی می کنید ؟ پیامبر فرمود : خاک بهار بچه است بگذارید بازی کنید . من در خارج از ایران به یک مهد کودکی رفتم . دیدم که یک کامیون خاک تمیز به آنجا آوردند . بچه ها هم با سطل آنها را می آوردند و خوشحال بودند . خوب حالا بچه را در زیرزمین محدود بکنی و آموزش قرآن بدهی ، این چقدر با قبلی فرق دارد . روایت داریم که کسی که با بچه برخورد می کند باید اخلاق بچه را داشته باشد . وقتی پیامبر به دیدن اصحاب در قبایل می رفت اول به بچه هایشان سلام می کرد و دست سر بچه ها می کشید .اصل تکریم به این معناست که ما خودمان را تحقیر نکنیم . بعضی خانم ها در پیش مردم شوهرش را حسابی تکریم و تجلیل می کند ولی در خانه او را تحقیر می کند . این کار باعث می شود که یک موقع این کار را در جلوی مردم هم انجام بدهند و دیگر اینکه این تضاد است . دیگر اینکه این تصنع است


  
  

سوال – توضیحاتی در ادامه ی آداب مسلمانی در خانواده بفرمایید .
پاسخ – خانواده نخستین نهاد اجتماعی است که شخصیت فرزند در آن شکل می گیرد . و اسلام هم برای این کانون اهمیت ویژه ای قائل است . تعابیری که در قرآن در مورد مرد و زن آمده مبنی بر اینکه باعث آرامش ، مودت و رحمت باشید . کدام خانواده باعث آرامش است ؟ کدام خانواده برای هم پوشش و لباس هستند ؟ طبیعتا این خانواده یک شرایطی دارد . کدام خانواده به تعبیری که قبلا داشتیم نور چشم است . قرآن می فرماید که بعضی از خانواده ها دشمن انسان هستند. یکسری اصول و مبانی است که بکار بستن این اصول و مبانی موجب می شود که آن خانواده ی نورچشم را داشته باشیم و ما آن خانواده ی مطلوب دینی را از نظر اسلام بتوانیم معرفی کنیم . من به دو اصل دیگر اشاره می کنم . اصل اول اصل وفای بعهد است . در قرآن و روایات خیلی تاکید شده که به قول تان عمل کنید ، بدقولی نکنید ، پایبند به عهدتان باشید . حضرت علی (ع) در نامه ی 53 به مالک اشتر نامه ای نوشته است که یک از نویسندگان مسیحی این نامه را با منشور سازمان ملل مقایسه کرد بود که این نامه چه برتری هایی بر آن منشور دارد با اینکه 1400 سال از نظر زمانی فاصله دارند . منشور سازمان بین الملل را کارشناسان ساعتها روی آن بحث کرده اند و نوشته اند اما این نامه را خود حضرت امیر به مالک اشتر نوشته است . در این کتاب نوشته شده که فرق منشور سازمان ملل با این نامه این است که منشور سازمان بین الملل را اولین کسانی که زیر پا گذاشتند خود نویسندگان آن بودند ولی منشور حضرت علی (ع) به مالک اشتر اولین کسی که به آن عمل کرد خود آقا بودند . در این نامه حضرت به مالک اشتر می نویسد : چیزی میان واجبات الهی بالاتر از وفای بعهد نیست با تمام اختلافی که مردم با هم دارند . زیرا کارها با هم فرق می کند ، شکل ها با هم فرق می کند و دیدگاهها با هم فرق می کند این تعبیر عظیمی است . بعد حضرت فرمود : مالک حتی مشرکین هم ملزم به آن هستند یعنی مسلمان وغیر مسلمان ندارد و مشرکین هم قبل از اسلام در بین خودشان مقید بودند که وفای به عهد داشته باشند و ما در روایت داریم که اصل دین دو چیز است . یکی امانت داری و یکی وفای بعهد . ما با افراد مختلف با سلیقه های مختلف تعامل داریم ، ما باید بهم اعتماد داشته باشیم و اگر اعتماد از بین برود زندگی از هم می پاشد . وقتی کاسبی قیمت یک جنس را به شما می گوید ، شما باید به او اعتماد کنید که درست می گوید یا کسی مطلبی به شما می گوید یا درسی را تدریس می کند یعنی ما باید در تمام امور به یکدیگر اعتماد کنیم ، از جمله در خانواده . یکی از ریشه و مبانی اصل اعتماد وقای بعهد است . یعنی زمانی اعتماد سازی درست می شود که ما صداقت به وفای عهد داشته باشیم . وعده ای که می دهیم خلاف آن عمل نکنیم و دروغ نگوییم . ما سه جور وفای بعهد داریم . یکی عهد با خدا است که در قرآن هم بیشتر همین عهد آمده است . کسانی که با عهدشان با خدا وفا می کنند . عهد با خدا یعنی این که ما بقول پیامبر با خدا خدعه نکنید . نگویید تو را می پرستیم و چیز دیگری بپرستید یا پول بپرستید و بگویید : ایاک نعبد . نگویید : اهدناالصراط المستقیم و بر سبیل انحراف باشید . نگویید : انعمت علیهم غیر المغضوب علیهم و کفران نعمت کنید . این وفای عهد با خداست که در سوره ی یاسین هم آمده است . الم اعهد الیکم یا بنی آدم ...مردم شیطان را تبعیت نکنید و از من اطاعت کنید ، این عهد با خدا می شود . اگر کسی عهدش را با خدا بشکند ، خدا در قرآن او را لعنت کرده است . دوم عهد با امام است . مثل دعای عهد که می خوانیم . حضرت علی (ع) می فرماید : امام عهدی بر گردن شما دارد . حدیثی از امام رضا (ع) داریم : یکی از نشانه های عهد با امام این است که به زیارت آن حضرت بروید . همین که شما به زیارت امام رضا (ع) می روید یعنی اینکه ما سر عهدمان هستیم . بعضی ها می گویند که برای چه باید به زیارت برویم ؟ یعنی بعبارت دیگر من دارم دوستی ام را ابراز می کنم . عهد سوم پیمانهایی است که با خودمان می بندیم . به همسر ، بچه ، پدر و مادر قول می دهیم . در روایت داریم : کسی که امانت دار نباشد ایمان ندارد . کسی که به عهدش وفا نکند ایمان ندارد . شخصی گفت که دیدم پیامبر در آفتاب گرم ایستاده بود و گفتم که یا رسول الله چرا اینجا ایستاده اید ؟ فرمود که با کسی اینجا قرار دارم . گفتم که به سایه بروید و بایستید . فرمود : نه من با او اینجا قرار دارم . یکی از ویژگی های حضرت ابراهیم این بود که صادق الوعد بود . رسول خدا قبل از رسالتش قراری با سلمان گذاشته بود که گوسفندان شان را با هم به چرا ببرند . رسول خدا سر قرار آمد ولی دید که عمار نیامده است . صبر کرد و او دیر آمد . عمار گفت : آقا می گذاشتی که حیوانات به چرا بروند . حضرت فرمود که نه من با تو قرا گذاشته بودم که حیوانات را با هم به چرا ببریم . اینها نکاتی است که می بینیم غیر مسلمان آنرا رعایت می کند . اینها از اصل های جهانی است که همه آنرا رعایت می کنند . در معارف حضرت مسیح و زبور آل داوود و معارف حضرت موسی یکی از اصیلی ترین دعوت انبیاء الهی دعوت به وفای به عهد است . در خانه قولی که زن و شوهر به یکدیگر می دهند بپای آن بایستند . مخصوصا وعده ای که به بچه ها می دهید به آن عمل کنید . ممکن است که انسان یادش برود و شرایطی پیش بیاید ولی این طور نباشد که تعهداتی که نسبت به هم دارند فراموش بکنند مخصوصا تعهدات کلیدی . وقتی این آقا با خانم ازدواج می کند و اظهار محبت و دوست داشتن می کند ، بعد زیر قولش نزند . به همسرش خیانت نکند . اگر با به عهدی قسم خورده باشیم آن عهد واجب می شود ولی وقتی قسم نمی خوریم یک تعهد اخلاقی داریم . من به شما قول داده ام که برای شما کاری انجام بدهم ، باید به آن عمل کنم و اگر این کار را نکنم خلف وعده کرده ام و این کار گناه است . حالااگر قسم خوردم که این کار را برای شما انجام بدهم و ندهم ، بحث کفاره پیش می آید . اصل دوم اصل نصیحت پذیری یا خیر خواهی است . پیامبر اکرم سه بار فرمود : دین چیزی جزء خیرخواهی نیست ،برای خدا ، امام ، پیامبر و جامعه ی اسلامی . منظور این است که نسبت به خطای همدیگر و کارهایی که در زندگی پیش می آید بی تفاوت نباشیم و همدیگر را نصیحت کنیم . بدی و خوبی را بگوییم منتها در نصیحت انسان باید سرزنش نکند ، خیرخواه باشد ، عیب جویی ، تحقیر و تمسخر نکند . یک چیز مهم این است که بداند اینجا مورد ، مورد نصیحت است . امام باقر (ع) داشت کشاورزی می کرد و فردی ایشان را نصیحت کرد که شما پسر پیامبر و از رجال الهی هستید باید در مسجد باشید ، عبادت کنید و نماز بخوانید . امام فرمود : این کار هم عبادت است . اما حسن مجتبی (ع) خیلی با اُبهت بود . با ابهت بودن و با ع زت بودن خدا دادی است و عیبی ندارد . فردی گفت که من در شما تکبر می بینم . آقا فرمود که شما اشتباه می کنید . ما را که برای سخنرانی زیاد دعوت می کنند یا تلفنهای مان زیاد زنگ می خورد ، نمی توانیم همه ی آنها را جواب بدهیم . به ما پیامک می زنند که شما ما را کوچک کردید و ما را به حساب نیاوردید . خیر این طور نیست زیرا فرصت محدود است . گاهی انسان در جلسه است و فرصت پاسخگویی ندارد . بعضی از دوستان ما در شهرستان ما را دعوت می کنند و وقتی ما به آنها پاسخ نمی دهیم می گویند که شهر ما کوچک بود که شما نیامدید . لایکلف الله نفسا الا بوسعها . آنها فکر نمی کنند که طرف کارهای دیگری هم دارد . نصیحت و خیرخواهی معنایش این است که درخانه اگر مردی از زنش خطایی دید یا زنی از مردش خطایی دید به یکدیگر تذکر بدهند . یکی از مهمترین مسائل این است که این تذکر غیر مستقیم باشد . غیر مستقیم به این معنا که انسان توی روی طرف نگوید که به او بربخورد چون باعث سرزنش و کوبیدن می شود . تعدادی روحانی برای تبلیغ جایی رفته بودند و هر روز یکی از آنها سخنرانی می کرد و اغلب آنها مبتدی بودند . یکی از علمای بزرگ شهر هم می نشست و به سخنرانی آنها گوش می داد . وقتی سخنرانی تمام می شود ایشان تعریف و تمجید می کرند ولی اگر طرف حدیثی را اشتباهی خوانده بود صحیح آنرا می خواند و سخنران اشتباه خودش را متوجه می شد . مثل امام حسن (ع) و امام حسین (ع) که وقتی پیرمردی اشتباه وضوء می گرفت نزد او رفتند و وضوی صحیح گرفتند تا پیرمرد متوجه اشتباهش بشود ولی گفتند که ما وضوء می گیریم و شما بگویید که کدامیک از ما درست وضو می گیرم . تاثیر این کار بیشتر است و باعث می شود که توی ذوق طرف نخورد . مثلا شما به میهمانی می روید و خانم شما کاری کرده که از نظر شما این حرکت ناپسند است . وقتی به خانه می رسند بطور مستقیم به خانم تذکر می دهد و می گویند که ما زن و شوهر هستیم اشکالی ندارد که در خانه مستقیم به یکدیگر تذکر بدهیم . درست است ولی می توان از راه بهتری این را بیان کرد که طرف ناراحت نشود . حالا یک وقت می بینیم که مادر یا پدرمان دارند غیبت می کنند یا تهمت می رنند به آنها چگونه تذکر بدهیم ؟ در این جور موقعیت ها انسان نمی تواند توی روی پدر و مادر بایستد پس باید بحث را عوض کند یا مسیر جلسه را تغییر بدهد یا بطور مستقیم طوری بگوید که آنها متوجه بشوند که این کار آنها درست نیست . پس اصل نصیحت و خیرخواهی در خانواده خیلی مهم است .
سوال – امام جواد در حدیثی می فرماید : انسان سه ارتباط نیاز دارد .ارتباط با خدا ، با مردم و خودش . در مورد این حدیث توضیح بدهید .
پاسخ – در مورد ارتباط با خدا ، توفیق مهم است . اگر خدا به انسان توفیق ندهد انسان هیچ کاری نمی تواند بکند. پس از طرف خدا احتیاج به توفیق دارد . در ارتباط با مردم باید پذیرش نصیحت داشته باشیم که اگر کسی من را نصیحت کرد آنرا بپذیرم . بعضی مواقع ما صد تا توجیح می آوریم که زیر بار نصیحت نرویم . یک بخشی از آن بخاطر تکبر انسان است و بخاطر غروری که دارد نمی خواهد نصیحت را بپذیرد و به او برمی خورد . در حالات بزرگان داریم که وقتی خطایی می کردند ، در جمع می پذیرفتند که اشتباه کرده اند و نصیحت را قبول می کردند . از بزرگی سوال کردند که فرق حضرت آدم با شیطان چه بود که خدا آدم را بخشید و او توانست توبه کند ولی شیطان توبه نکرد و اغواگر ماند . ایشان گفت : آدم اشتباهش را پذیرفت وگفت که خدایا ما بد کردیم . ولی شیطان قبول نکرد و گفت که خدایا تو من را گمراه کردی و گردن خدا انداخت . این روایت امام جواد (ع) که می گوید نصیحت را از مردم بپذیرید مهم است . گاهی اوقات کسی سخنرانی می کند و یک کلمه را اشتباه می گوید یا یک اشتباه کوچک می کند یا شعری را پس و پیش خوانده است . بعضی ها در روی طرف می گویند که شعر را خراب کردی . خوب معلوم است که به طرف برمی خورد . راهش این است که بگوییم ما از شما تشکر می کنیم که در این سخنرانی آیه روایت زیاد بود و مطالب قابل استفاده زیاد بود و بنظرم می آید که اگر شعر را این طوری می خواندید صحیح تر بود . در اینجا طرف می پذیرد . بعبارت دیگر شما خوبی ها را ببین و در کنارش آن نقطه ی منفی را هم تذکر بده . مثلا خانم شما ده تا نکته ی مثبت در زندگی دارد ، یک خطا هم دارد ، شما این خطا را برجست نکن . در بحث نصیحت ما می خواهیم اصلاح کنیم . می خواهیم بگوییم خانمی که ده تا خوبی داری ، این اشکال به خوبی های تو لطمه می زند و شما آن را کم کم درست کن . همه اشتباه را دارند . دیگر این که انسان گاهی بنشیند و خودش را نصیحت کند .
سوال – اگر بعضی ها نصیحت پذیر نبودند ما باید دیگر آنها را رها کنیم و به آنها فکر نکنیم ؟
پاسخ – البته شرایط تاثیر دارد . یک وقت فرد می گوید که من می دانم این اشتباه است و می خواهم انجام بدهم . اگر احساس کنیم که از راهش وارد بشویم تاثیر دارد باید این کار را بکنیم . منظور من بیشتر اصلاح در خانواده است . اگر بتوانیم با تذکرات غیر مستقیم و عملی این شیوه را اتخاذ کنیم اثر گذار خواهد بود .

سوال – آداب مسلمانی در خانواده را توضیح بدهید .
پاسخ – اسلام نگاه عمیق و زیبایی به خانواده دارد . بحث امروز در مورد آزار ندادن همسراست یعنی عدم ایذاء . روایت کلی هم داریم که نه زن و نه مرد نباید همسرشان را آزار بدهند . من مصادیق اینها را ریز کرده ام که یک مرد چطور می تواند زنش را آزار بدهد و یک زن چطور می تواند شوهرش را آزار بدهد . وقتی ما کلی گویی می کنیم نمی توانیم نتیجه ی مطلوبی بگیریم . ولی وقتی موارد را ریز بشویم نتیجه ی بهتری با توجه به آیات و روایات خواهیم گرفت . ما به قبل از تشکیل خانواده یعنی به زمان ازدواج و قبل از آن برمی گردیم . خیلی از افراد در مورد نظر اسلام در مورد نظرخواهی از دختر در مورد ازدواج می پرسند . مم می خواهم به خانواده هایی که دختر و پسرشان را در ازدواج مورد اذیت و آزار قرار می هند یا نظرشان را به دختر تحمیل می کنند دو تا حدیث بخوانم . حدیث اول در کتاب کافی آمده است و کتاب کافی از کتب معتبر ماست . خانمی می گفت که من نزد امام صادق (ع) رفتم و گفتم که من برای ازدواج آقایی را می خواهم ولی پدر و مادرم فرد دیگری را می خواهند . ایشان به نقل از پیامبر فرمودند : آن کسی که خودت می خواهی با او ازدواج کن نه آن کسی که پدر و مادرت می خواهند و اسرار می کنند . گاهی پدر و مادر ، صلاح فرزند را می بینند و فرزند خودش احساسی عمل می کند ، منظور حدیث این مورد نیست . منظور این است که در اینجا پیامبر نظر دختر را ترجیح داد . امیرالمومنین فرمود : هیچ کس دخترش را به ازدواج درنیاورد مگر اینکه نظر او را بخواهد . بالاخره این دختر خودش را بهتر می شناسد که با یان مرد توافق دارد یا خیر . بعد حضرت فرمود: اگر به دخترت گفتی که پسر عموت یا فلانی به خواستگاریت آمده و دختر چیزی نگفت و گریه کرد یا خندید ، این ها اذن محسوب می شود . سکوتو خنه مشخص است ولی گریه دو جور است . یک وقت اشک می ریزد که پدر من چطور از تو جدا بشوم واز خانه ی تو بروم ، یعنی من این مرد را می خواهم ولی ناراحت هستم که از تو جدا می شوم . یک وقت گریه می کند که من طرف را نمی خواهم منظور همان گریه اولی است . حالا اگر گفت که پدر این به صلاح من نیست این ازدواج را سر ندهید . دختری خدمت پیامبر آمد که پدرش می خواست او را به عقد مردی در بیارود که او راضی نبود . پیامبر پدر او را خواست . و او گفت که این پسر پسرعمویش است و انسان خوب و راست گویی است . یک وقت انسان وقتی می خواهد با فردی ازدواج کند خوبی طرف کافی نیست و دل انسان هم باید طرف را بخواهد . یک وقت طرف به دل انسان نمی نشیند . پیامبر فرمود : نظر دخترت را خواسته ای ؟ پدر گفت :خیر. پیامبر فرمود که من اجازه ی این ازدواج را نمی دهم ، نمی گویم که ا نتخاب تو بد بوده است بلکه کارت بد بوده که از دخترت نظر نخواستی . دختر هم باید به اذن پدر و صلاح پدر توجه کند و ما این روایت را برای پدرانی خواندیم که نظر دخترشان را در ازدواج نمی پرسند . در اینجا مشورت با خانواد مورد آزار و اذیت خانواده در قبل از ازدواج می شود . بطور کلی در اسلام اذیت کردن دیگران حرام است . مسلمان کسی است که دیگران از دست و زبان او در آزار نباشند . در مورد مومن هم در روایات داریم که باید دیگران از اذیت و آزار او در اما باشند . ما چند نوع آزار داریم . یکی خدا آزاری است . بعضی ها خدا را آزار می دهند . وقتی کسی نعمتهای خدا را کفران می کند خدا آزار می بیند . الان اگر شما چیزی را درست کنید و یکی آنرا به زمین بزند و بشکند ، آیا شما ناراحت نمی شوید ؟ مثلا کسی انگور که نعمت خداست را به شراب تبدیل کند و بخورد ، خدا ناراحت نمی شود ؟ اگر شما به بچ ات پول بدهی و او مواد مخدر بخرد ، آیا شما ناراحت نمی شوید ؟ این می شود خدا آزاری یعنی خلاف فرمان خدا انجام دادن . دیگری پیامبر آزاری است .گاهی افراد پیامبر را مورد آزار قرار می دهند . مثلا افرادی به زیارت بروند و آداب زیارت را بجا نیاورند یا کسی خلاف دستور رسول خدا عمل کند یا منسوبین به پیامبر را اذیت کند . اگر کسی بچه ی شما را آزار بده یعنی شما را آزار داده است . پیامبر فرمود : کسی که زهرا را آزار بدهد من را آزار کرده است . دیگری امام آزاری . گاهی اوقات عملکرد ما ائمه را مورد آزار قرار می دهد . فردی نزد امام صادق (ع) آمده بود . او مومنی را تحقیر کرده بود . امام از دستش ناراحت شد و گفت که تو نمی دانی کسی که مومنی را تحقیر کند ما را تحقیر کرده است . این امام آزاری می شود . گاهی مردم آزاری ، همسایه آزاری ، پدرآزاری ، حیوان آزاری ، درخت آزاری ، گیاه آزاری و ...است .باید کتابی در مورد تک تک مصادیق آزار نوشته بشود . بحث ما در مورد همسر آزاری و آزاردادن مرد نسبت به زن است . آقایی به من گفت که سخنرانی از شما شنیدم که در آن تماما از حقوق مرد صحبت کرده بودید و من ناراحت شدم ولی بعد دیدم که مخاطبان شما زن بودند . در این بخش مخاطبان ما آقایان هستند . حدیثی از کتاب ثواب الاعمال شیخ صدوق داریم که رسول اکرم فرمودند : خدا و پیامبر بیزار هستند از کسانی که همسرشان را آزار می دهند . خدا و پیامبر از مشرکان بری هستند . امیرالمومنین فرمود : زنان در خانه ی مردان امانت خدایی هستند نه به آنها آزار برسانید و نه با آنها بدرفتاری کنید . ما به نماز و امام معصوم امانت می گوییم . السلام علیک یا امین الله . چگونه یک مرد زن را آزار می دهد . امیدواریم این مصداق ها در کشور ما وجود نداشته باشد . یکی از موارد زدن است . این عمل در روایات ما مذمت شده است . داریم : اگر مردی به صورت زنش سیلی بزند خداوند به خازن جهنم دستور می دهد که هفتاد سیلی به او بزند . پیامبر فرمود : خجالت نمی کشید که بعضی از شما زنهایتان را می زنید . بعضی ها می گویند که در قرآن آمده : وضربوا هن . اولا آیات قرآن کلی است و باید تفسیر آنرا از پیامبر و اهل بیت دریافت کرد با آنها را با سایر آیات تفسیر کرد . دوماً قبل از این آیه توصیه هایی دارد . اگر زن بنای ناسازگاری با زن گذاشت ، بسترتان را جدا کنید و چند روز قهر کنید . حالا یک وقت زن نشوز می کند و از مرد تبعیت نمی کند . این تبعیت برای نشوز است یعنی عدم اطاعت از مرد در اموری که حق مرد است و اگر زنی این حق را نادیده گرفت در اینجا مصداق دارد و در بعضی روایات پیامبر مثال زدند با چوب مسواک . یعنی زدنی که گاهی نوازی از آن بهتر است . خانمی پیش پیامبر آمد و گفت که شوهرم من را زده است . پیامبر ایستاد و این کار را انکار کردند و گفتند که چرا یکی از شما همسرش را می زند ؟ آیا خجالت نمی کشید ؟ پس یک مصداق آزار دادن است . انسان باید نسبت به همسر مهربان باشد و او را دوست داشته باشد و مواظب باشد که این حرکت از او صادر نشود . آقای خامنه ای در سخنرانی که در آذربایجان داشتند فرمودند : شنیده ام که در بعضی از مناطق حقوق زن تحقیر می شود . ما در شهرها و مناطقی داریم که این نگاه غلط را نسبت به زن دارند . بعدی استخفاف است . استخفاف یعنی خوار کردن و سبک شمردن . پیامبر فرمود : کسی که پنج توهین در زندگی او باشد پنج تا ضرر و خسران دیده است . کسی که در زندگی اش پنج نفر را خوار بشمارد از پنج چیز محروم می شود . اگرکسی علماء را خوار بشمارد در دینش ضرر می کند . وقتی شما مرجع تقلید و عالم را کوچک شمردی یعنی رساله اش را نخواندی و پای سخنرانی اش هم نرفتی به احکام هم توجه نکردی ، در دین خودت ضرر می کنی و اینها را یاد نمی گیری . وقتی ما مکه می رویم می بینیم که مردم خیلی دنباله طلبه ها و روحانیون می آیند زیرا آنجا کارشان خیلی گیر است . قبلا حمد و سوره اش را درست نمی کند ولی در آنجا باید حمد و سوره اش را درست کند . اگر کسی فامیل را خوار بشمرد از نظر جوانمردی ضرر کرده است یعنی ناجوانمردی کرده است . کسی که فامیل را خفیف می شمارد صله ی رحم انجام نمی دهد و ارتباط ندارد و از خیلی چیزها محروم می شود . همه میهمانی و مسافرت می روند ولی به او نمی گویند . دویست نفر میهمان ضرر نمی کنند که این آقا به میهمانی نمی آید زیرا آنها میهمانی شان را می روند ولی تو ضرر می کنی که ارتباط خودت را قطع کرده ای . دیگر کسی که خانواده اش را خوار بشمارد خوشی زندگی اش را از دست می دهد . بعضی ها جلوی جمع خانواده شان را تحقیر می کنند . من در خانه ای میهمان بودم و خانم غذا را آورد . بعد آقا فریاد زد که ای غذا را چرا شور کردی ؟ میهمان ها چیزی نمی گویند ولی این آقا دارد همسرش را جلوی آنها خوار می شمارد . ما اگر همسرمان را بزرگ بشماریم در واقع خودمان را بزرگ شمرده ایم . اگر کسی همسر را تکریم کند در واقع خودش را تکریم کرده است زیرا او لباس و پوشش شماست . اگر انسان حتی همسر را جلوی خودش هم تحقیر کند این در دلش می ماند . بعضی ها پشت سر این تحقیر را بکار می برند . مورد بعدی بخل است . پیامبر فرمود : بدترین مردم کسی است که برخانواده اش سخت بگیرد . می فرماید : مبغوض ترین بنده پیش خدا کسی است که به خانواده اش بخل بورزد . یک وقت مردی پول ندارد و نمی تواند ماشین خوب بخرد و کسی هم از او توقع ندارد . اما بعضی ها دارند و برای خانواده شان وسایل خوب تهیه نمی کنند . بعضی از خانم ها می گویند که آقای ما به مردم کمک می کند ، به فقرا جهیزیه می دهد ، در میلاد و شهادت ائمه خرج می دهد اما مبل خانه که فرسوده شده را عوض نمی کند و می گوید که اینها تجملات است . این طور نباید باشد . بخل بر همسر معنایش این است . یکی از ویژگیهای خوب مرد توسعه بر عیال است . سخت گیری و بخل بر همسر به میزان هزینه کردن نیست . مثلا بگوید صد هزار تومان خرج کردم . گاهی کار بچه با پانصد تومان راه می افتد یا با یک هدیه کوچک کار خانم راه می افتد . بعضی ها می گویند که این روز زن را جدیدی ها درآورده اند . ما پنجاه سال ازدواج کرده ایم و حالا روز زن کادو بخریم ؟ بالاخره زن نیاز به توجه دارد و میزان مهم نیست . ما با یک از دوستان مان از سفر حج برمی گشتیم . در هنگام بازگشت دیدم که او یک ساک دستی کوچک دارد وگفت که من هیچ وقت سوغاتی نمی خرم ولی وقتی به خانه می روم به همسرم پول می دهم و می گویم هر چه می خواهید خودتان بخرید . این یک نگاه یک سویه و محقرانه ای است . بعضی ها می گویند که من به مسافرت خارج از کشور رفتم و دیدم که جنس در آنجا گرانتر است و نخریدم و گفتم که در کشورمان می خرم . اتفاقا شما باید همان جنس گران آن کشوری که رفته بودی می خریدی که بگویید که من به یاد شما بودم . پیامبر در سفری به اصحاب فرمودند که بروید و سوغات بخرید ما صبر می کنیم .
سوال – ادامه بحث آزار و اذیت آقایان نسبت به خانم ها را بفرمایید .
پاسخ – یکی دیگر از مصداق اذیت و آزار مرد به زن این است که مرد تهمت ناروای فحشاء به همسرش بزند . ین گناه خیلی زشت است . داریم که این کار کفر است و جای کافر در جهنم است . پیامبر فرمود : عقوبت این کار خیلی شدید است . مورد دیگر بی تدبیری و سوء تدبیر است . امیر المومنین فرمودند : هر که تدبیر نداشته باشد باعت تدمیر می شود یعنی خانواده اش را از هم می پاشد . مثل کسانی که ورشکست شده اند زیرا خانواده اذیت می شود .الان آقا مغازه دارد و می گوید که این کار دلم را زده است و می خواهم ماشین بخرم و روی آن کار کنم . مغازه را می فروشد و کم کم پول آنرا می خورد و خلاصه کارش را از دست می دهد . و خانواده به مستاجری و بدبختی می افتد .چه آزاری از این بالاتر است ؟ چه اشکال دارد که انسان در این مواقع با همسر و بزرگترهایش مشورت کند . درست است که این مغازه زیاد درآمد ندارد ولی این کاسبی است . داریم : کاسبی عقل انسان را زیاد می کند . خیلی بد است که کسی بی حساب و کتاب پولش را در جایی سرمایه گذاری می کند و پولش را از دست می دهد . البته ما داریم که انسان باید جسور و شجاع باشد ولی این کار باید با تدبیر باشد . حالا آقایی کارمند است و اول ماه تمام حقوقش را خرج می کند و برای سفر و جهیزیه دخترش برنامه ریزی نمی کند . بی تدبیری مرد یکی از ضربه هایی است که به خانواده می خورد . سوء تدبیر در رانندگی و مسافرت هم داریم . آقا با سرعت رانندگی می کند و قوانین را رعایت نمی کند و تصادف می کند و از بین می رود یا عضویی را از دست می دهی و خانواده باید عمری پای بی تدبیری آقا بنشینند . مورد دیگر تغایر یعنی غیرت بی مورد داشتن است . پیامبر فرومود : ما دو تا غیرت داریم که یکی را خدا دوست دارد و یکی را خدا دوست ندارد . غیرت بجا غیرتی است که در مورد عفاف زن باشد . مثلا اگر خانم بی حجاب یا بد حجاب باشد آقا باید غیور باشد و بگوید که شما همسر من هستی و من راضی نیستم که مرد نامحرم تو را ببیند . اینکه روی نامحرم حساس باشی خوب است . اما غیرت در غیر این مورد را خدا مبغوض می داند . مثلا خانم من حجاب را رعایت می کند ولی من بیخودی به او بگویم که در اداره به آن آقا چه می گفتی ؟ چرا به زاننده نگاه می کردی ؟ این کار خیلی زشت است . غیرت وسوسه را خدا مبغوض می دارد . غیرتی که ناشی از حفظ زن است خوب است . آخرین آسیب تنوع طلبی مرد است . مبغوض ترین مردها کسانی هستند که زن می گیرند و طلاق می دهند و دوباره زن می گیرند . یعنی با زندگی بازی می کنند. تنوع طلبی یعنی طرف بدون هیچ دلیلی دیگران را در زندگی اش وارد کند و باعث آزار همسر بشوند . ما نمی خواهیم در مورد بحث تعدد زوجات صحبت بکنیم . زیرا برای این ضوابطی تعیین شده است . بحث من برای مردهایی است که نسبت به همسرشان ناسپاس هستند و با تنوع طلبی و نادیده گرفتن نقاط مثبت همسر قبل ، دنبال بولهوسی می روند . شما که همسر خوب و راضی داری و فرزندان خوب داری چرا دنبال بولهوسی می روی ؟ گاهی وقتی سراغ همسر دیگری می روند اصلا به همسر اول سر نمی زنند و او را در انزوا قرار می دهند . این چه عدالتی است . این خلاف بحث تعدد زوجات است .

سوال – جمع بندی در مورد آداب مسلمانی در خانواده بفرمایید .
پاسخ – خانواده مقدس ترین نهاد اجتماعی است . قرآن کریم هم دو نگاه به خانواده و زن و فرزند دارد . هر دوی اینها هم در آیات آمده است . در یک نگاه می فرماید که خانواده نور چشم است یا زینت دنیا است . در یک نگاه دیگر می فرماید : خانواده و فرزندان شما دشمن شما هستند . یعنی با توجه به این دو نگاه خانواده هم می تواند دشمن شما باشند و هم می توانند نور چشم و زینت باشند . پس تعامل و نوع نگاهی که انسان به خانواده دارد ، آنها را زینت یا دشمن خود قرار می دهد . در قرآن و روایت اصولی برای این تقدس خانواده ذکر شده است . یکی از آن اصول تقویت جنبه های مذهبی و دینی خانواده است . اسلام برای اصل خانواده خیلی اهمیت قائل است و بخاطر همین تاکید شده که وقتی بچه بدنیا می آید ، به گوش بچه اذان و اقامه بگویید ، عقیقه کنید، اگر پسر است حتی می خواهید اسم دیگری رویش بگذارید نام او را چند روزی محمد بنامید . از همان اول نگاه دینی به بچه دارد تا وقتی که بزرگ می شود . مثلا می گویدکه در چه سنی به او یاد بدهید که لا اله الا الله بگوید یا در چه سنی نماز را به او یاد بدهید و در چه سنی به او یاد بدهید که آداب نماز را رعایت کند . منظور اسلام این است که ما خانواده ای مذهبی و اسلامی داشته باشیم . قرآن می فرماید : مردم خودتان و خانواده تان را از آتش جهنم حفظ کنید . از پیامبر پرسیدند که خانواده های مان را چطور حفظ کنیم ؟ پیامبر فرمود : با امر به نیکی ها و نهی از بدی ها . یعنی خوبی و بدی را برای آنها تبیین کنید . یک بچه باید از ابتدا بداند که دروغ بد است ، راستگویی خوب است ، تهمت بد است ، آبروریزی بد است و وفای بعهد خوب است . انسان باید اینها را آرام آرام در خانواده تمرین کند و اینجا پدر و مادر آیینه انعکاس این رفتارها هستند . در مورد تربیت دینی فرزندان ، اگر خود پدر و مادرها به دین اهمیت بدهند ، و فرزند ببیند که پدر اهل نماز و قرآن خواندن است ، او هم اینها را یاد می گیرد . شم دیده اید که وقتی پدر یا مادر در خانه مشغول مطالعه هستند بچه هم یک مداد پیدا می کنند و شروع به نقاشی کردن می کند . می خواهد خودش را در خانواده وفق بدهد . حالا اگر حرکت دیگری را ببیند همان را تمرین می کند و یاد می گیرد . اصل تقویت جنبه های مذهبی این است که ما روی بچه ها و خانواده های مان مراقبت داشته باشیم . از نظر حلال و حرام مراقب باشیم . در راه وقتی به بچه ها صدقه می داند ، حضرت زینب صدقه ها را از بچه ها می گرفت و می گفت ک اینها بر ما حرام است . نباید گفت که این بچه است و اشکالی ندارد ،باید کنترل انجام شود . ما معتقد هستیم که نطفه و لقمه در مباحث تربیتی اثر دارد . در قدیم حتی بزرگان مواظب بودند که حتی بچه های شیر خوار شیر هر دایه ای ننوشند . حضرت موسی وقتی نوزاد بود و پبش فرعون بود بالاخره شیر مادرش را نوشید . شیر زنان دیگر را نخورد .




  
  

سوال – در مورد زندگانی حضرت زینب توضیحاتی بفرمایید .
پاسخ – به مناسبت تولد عقیله بنی قاشم ، قهرمان کربلا ، حضرت زینب تبریک عرض می کنیم و تبریک ویژه به مناسبت روز پرستار عرض می کنیم و ازهمه پرستاران و کسانی که وظیفه ی پرستاری در منزل را دارند تشکر می کنیم و امیدواریم که با حضرت زینب محشور بشوند .
حضرت زینب کبری شخصیتی است که امام معصوم مدح او را گفته است . امام حسین (ع) به او می فرمود که ای خواهر جان من را در نماز شب و دعاهایت فراموش نکن . و همچنین امام سجاد (ع) به او می فرمود : تو عالمه ای هستی که آموزگار نداشتی . علم لدنی کار هر کسی نیست و در کسی باید ظرفیت باشد تا خود علم بدون آموزش را به او بدهد . ما از زندگی قبل از کربلای جضرت زینب را کمتر خبر داریم . ایشان خصوصیتی که دارد این است که در کنار پنج تن بوده است . یعنی شاهد مرگ هر پنج تن بوده است ، رسول خدا ، حضرت زهرا ، حضرت امیر المومنین ، امام حسن (ع) و امام حسین (ع) . پس ویژگی زینب زیستن در کنار اهل کساء و اهل عصمت و طهارت است و زندگی همه ی اینها را درک کرده است . ماایشان را بیشتر در قالب حوادث کربلا می شناسیم و حوادث قبل از کربلای ایشان را تاریخ کمترنقل کرده است . ولی همان میزانی که از خطبه های ایشان و مطالبی که در کربلا از ایشان نقل شده است ، برای الگو گرفتن کافی است . ایشان شخصیتی است که حتی اندیشمندان غیر شیعه درباره ی ایشان کتاب نوشته اند و او را ستوده اند . در کتابهای اهل سنت که درباره ی معرفی اصحاب یا شخصیت های تاریخی است ، یکی از گزینه ها را زینب کبری می بینید . حتی اندیشمند مصری و درکتاب های تفسیری کارکرده ، کتاب مستقلی نوشته و اسم آن را زینب قهرمان کربلا گذاشته است . بعضی ها ایشان را زهرای دوم نامیده اند یعنی آینه ی تمام نمای چهره حضرت زهرا در ایشان است . با توجه به آداب مسلمانی من به چند ویژگی ایشان اشاره می کنم . یکی از صفات مهم حضرت زینب که بنظر من یک ویژگی کلیدی است و ما الان در جامعه با فقدان این صفت خیلی مشکل داریم ، حالت رضا و خشنودی است . راضی بودن از خدا و زندگی . آیه ی 22سوره ی مجادله وقتی می خواهد حزب الله را معرفی کند . فرد حزب اللهی کسی است که خدا از او راضی است و او از خدا راضی است . آخر سوره ی فجر می فرماید : صاحب قلب مطمئن کسی است که بهشت برای او کم است و خدا می فرماید که بسوی پروردگارت بازگرد و او از خدا راضی و خدا هم از او راضی است . الان در مردم غلبا بی رضایتی و شِکوه می بینید. کسی که ماشین او مدل پایین است می گوید که ای کاش مدل بالا بود ، ای کاش خانه ام فلان بود ، ای کاش فلان رشته قبول می شدم ، این شکوه ونارضایتی از وضعیت موجود ، یکی از صفات منفی است که باعث غم و افسردگی انسان می شود و باعث میشود که انسان شاداب نباشد. روایت داریم که راحتی و شادی در صفت رضاست . همه ی ما داریم زندگی می کنیم ، در مسیر این ناملایمات سختی ها ، کمبودها ،مشکلات ،فراز و نشیب هست . این را نخواهیم که همیشه پاشنه ی در به نفع ما بچرخد . گاهی ممکن است عکس چیزی که ما بخواهیم بچرخد . حضرت زینب کبری در عاشورا مصیبت زیاد دید . در میان دشمن گفت که این ناملایمات همه اش زیباست. این از باور انسان نشأت می گیرد . این از اعتقاد ، باور و ایمان قوی است . می گویند که ما بین زندگی کردن و زندگی نکردن اختیار نداریم . یعنی من اختیار ندارم که زندگی بکنم یا نکنم . زندگی نکردن یعنی مرگ . ما بین خوب زندگی کردن و بد زندگی کردن اختیار داریم . یعنی نگاه انسان به حوادث . اگر ما در زندگی مثبت اندیش باشیم ، مثلا آقا یک بیماری دارد ، دستش درد می کند ولی در کنار آن قلب ، چشم ،گوش او سالم است . یک آقایی از بیماری می نالید . به او گفتم که دو تا برگ کاغذ بیاور ، روی یکی بیماری و روی یکی اعضای سالم بدنت را بنویس ، ببین کدامش بیشتر است . مثبت اندیش یعنی این که شما نیمه ی خالی لیوان را نبینید . در واقع اهداف و قضایا را ببینی . یکی از مشکلاتی که ما در جامعه داریم سطح توقعات بالاست . وقتی سطح توقعات بالاست . یک آقایی می گفت که من می خواستم با خانمی ازدواج کنم ولی این اتفاق نیفتاد و من با خانم دیگری ازدواج کردم ، من دائما ناراحت هستم و می گویم که اگر با اوازدواج می کردم چه می شد ؟ اوتا آخر عمرش ناراضی زندگی می کند . اگر کسی که سوار پراید می شود و می گوید که ای کاش ماکسیما بود ، احساس نارضایتی میکند ولی اگر بگوید که همین است و خوب است یعنی رضایت . رضایت یعنی به وضعیت موجود قانع بودن ، سطح توقعات را بالا نبردن ، مثبت اندیشی داشتن ، این معانی رضایت است . حضرت علی (ع) می فرماید : وقتی آن چیزی که شما می خواهید نمی شود آنچیزی که می شود بخواهید . الان آقا و خانمی ازدواج کردند و می گوید که فرزند اول مان دختر است . دختر خیلی دوست دارد و دختر می خواهد . بعد از سونوگرافی می فهمد که بچه دختر است.چیزی که شما می خواستید نشد اما این که شده بخواهید . و اِلا تا آخرعمر هرچه به این پسر نگاه می کنی می گویی پسر هم خوب است ولی اگر دختر می شد یک چیز دیگری بود . این انسان همیشه کارش خراب است . این به افق دین ما به دنیا و حوادث برمی گردد . کسی داشت رد میشد و به حضرت امیر گفت که انشاءالله بد نبینی و حضرت به او گفت که این دعا غلط است . مگر می شود که انسان بد نبیند . اسکندر که فاتح چند کشور بود وقتی از دنیا رفت وصیت کرد که کسانی در مراسم من شرکت کنند که تابحال مصیبت در زندگی شان ندیده اند . وقتی مراسم برپا شد مادر او دید که هیچ کس به عزاداری نیامد و کسی مرگ پسرش را به او تسلیت نگفت . وعلت را پرسید و به او گفتند که چه کسی در این عالم را پیدا می کنی که مصیبت ندیده باشد؟ گفت : پسرم خواسته به من بفهماند که در این عالم همه مصیبت دیده هستند . انبیاء و اولیاء خدا مصائب و سختی ها دیده اند . اوج این مصیبت و سختی ها در زندگی حضرت زینب کبری است . کسی که داغ چند برادر ، دو فرزند و چند عزیز برادر دیده است ، گرسنگی ، تشنگی ، رفتن به شام و ... اینها انسان را منفجر می کند . اما حضرت زینب همان شب یازدهم نماز شبش ترک نمی شود . همانروز در مجلس دشمن می گوید که من همه ی این مصیبت ها را زیبا می بینم . در دروازه ی کوفه خطبه می خواند .این برادر قطعه قطعه که بر دستش بوده ، کنار بدن علی اکبر و قاسم بوده ، گویا این انسان هیچ مصیبتی ندیده است . این قدر آرام و با صفت رضا بوده که شاعر می گوید : تسلیم و رضا نگر که آن دخت بتول در مقتل کشتگان شده مُد نزول ، شکرانه سرود ای خداوند جلیل قربانی ما به پیشگاه تو قبول . یعنی وقتی برادرش را در دست گرفت گفت : اللهم تقبل . در روز عاشورا امام حسین (ع) فرمود : ما به آنچه خدا بخواهد راضی هستیم .
مصائبی که ما در زندگی می بینم سطحش آنقدر بالا نیست . ما نمی توانیم مصیبت را تغییر بدهیم . مثلا یک آقا و خانم پسر جوان شان را در تصادف از دست داده اند یا بچه اش سرطان گرفته و دارد جلوی چشمش می میرد یا جوانی در تصادف قطع نخاع شده است ، آیا نارضایتی این قطع نخاع را بر می گرداند یا بیمار را خوب می کند ؟ این فقط نگاه ماست . این می تواند نگاهی باشد که روی من تاثیر نگذارد و من بتوانم با آن کنار بیایم یا می تواند نگاهی باشد که آن بیمار لطمه بخورد و خودم هم از بین بروم یعنی این نارضایتی تاثیری ندارد و ما فقط خودمان را اذیت می کنیم . ما نمی توانیم مسیر مصائب را تغییر بدهیم . پسر امام صادق (ع) بیمار بود و امام خیلی ناراحت بود و برایش داروهای آن زمان را می آورد . به امام خبر دادند که بچه مرده است. امام آرام نشست و فرمود : ما اهل بیت قبل از مصیبت تلاش می کنیم که مصبت وارد نشود ( البته این وظیفه ی همه است که در درمان بیماری تلاش خودشان را بکنند ، اما اگر این اتفاق افتاد بی صبری نمی کنیم . من در مورد زندگی های عادی می گویم که در آن مصیبت هم نیست زن و شوهر و بچه سالم هستند و دارند با هم زندگی می کنند ، الان چون ما سطح توقعات را بالا می بریم و نقاط منفی را می بینیم ، از همین زندگی خوب هم ناراضی هستیم . آقا ماشین ، خانه ، حقوق ، زن و بچه هم دارد ولی باز اظهار شِکوه و نارضایتی می کند زیرا نیمه ی خالی لیوان را می بیند . به ما سفارش شده که در زندگی به پایین دست خودتان نگاه کنید . سلمان می گوید که پیامبر خدا هفت سفارش به من کرد که من هیچ گاه آنها را فراموش نمی کنم . (کتاب مرحوم خصال صدوق ) ایشان به من سفارش کرد همیشه به پایین دست خودت نگاه کن به بالا دست خودت نگاه نکن که غصه بخوری . سعدی میگوید که من کفش نداشتم و غصه می خوردم . به مسجد جامع کوفه رفتم و مردی را دیم که پا نداشت . گفتم خدا را شکر که من اگر کفش ندارم پا دارم . به ما سفارش شده که به مراکز درمانی یا به قبرستان بروید .گاهی حضرت امیر اصحابش را به قبرستان می برد و می گفت که ببینید قیصرها ، فراعنه و سلیمان کجا هستند . رفت و آمد با خانواده هایی که سطح شان پایین تر است و دیدن مشکلات دیگران ، باعث می شود که انسان در زندگی صفت رضا پیدا کند . امام صادق (ع) فرمود : پیامبر هر اتفاقی که می افتد نمی فرمود که اگر این نمی شد بهتر بود . مثلا در جنگ احد پیامبر شکست خورد ولی اما و اگر نیاورد . حالا اتفاقی افتاده باید چکار کنیم ؟ خیلی از مسلمانان اعتراض کردند که مگر خدا نمی فرماید : ان تنصرالله ینصرکم .کسانی که بت پرست بودند پیروز شدند و ما که خدا را پرستش کردیم نابود شدیم ، آیه نازل شد که این پیروزیها و شکست ها می چرخد . در بدر مسلمانان پیروز شدند و در احد دشمن پیروز شد . این شکست دلیل بر بد بودن شما نیست . بعضی ها می گویند که همسایه ی ما نماز نمی خواند و شراب هم می خورد ولی روزگار خوبی دارد ولی ما اهل نماز ودین هستیم ولی سخت زندگی می کنیم ، پس کسی که بی دین است راحت تر زندگی می کند . اصلا این طور نیست ، شما دین را با این چیزها گره نزنید . زندگی ناملایماتی دارد . یک وقت ممکن است کوه ناملایمات روی سر ایوب بریزد و ایوب مظهر سختی ها بشود و یک وقت هم ممکن است کوه ثروت و امکانات روی سر سلیمان بریزد . سلیمان وضعش خوب بود و ایوب گرفتار بود ، آیا ایوب انسان بدی بود یا سلیمان انسان خوبی بود ؟ هر دوی آنها خوب بودند . ما در جامعه مومن های مصیبت دیده داریم ، مومن های در رفا هم داریم ، کافر مصیبت دیده داریم ، کافر در رفاه هم داریم . اینها را باهم گره نزنیم و سعی کنیم در زندگی یک سری مشکلات را گره به این جور موارد نزنیم . نگوییم که خدا ما را دوست ندارد و ما را رها کرده است . پیامبر در احد شکست خورد ، آیا خدا پیامبرش را رها کرد ؟ در قرآن می فرماید : ای پیامبر ، خدا هیچ وقت تو را رها نمی کند . پس یکی از صفات حضرت زینب صفت رضا بود . ویژگی دوم حضرت زینب عفاف او بود . این را مخصوصا برای دختران جوان می گویم . زینب الگوی ماست ، او دختر امیرالمومنین است ، خواهر امام حسین (ع) است ، در محیطی کاملا مذهبی و محیط وحی رشد کرده است ، یکی از خصوصایت این بانوی بزرگوار عفاف اوست . وقتی می گوییم عفاف ذهن روی حجاب می رود البته حجاب نوعی عفاف است . عفاف یعنی خویشتن داری . ما یک عفت گفتاری داریم . انسانهایی که بددهان هستند و فحش می دهند ، اینها عفت گفتاری ندارند . من بایددر کلام خودم عفیف باشم و درست صحبت کنم حتی راجع به دشمن وکسانی که آنها را قبول ندارم فحاشی نکنم . دیگری عفت مالی این است که من نگذارم حرام وارد زندگی ام بشود .دیگری عفت رفتاری است . دختر شعیب پیش موسی با عفاف راه می رفت یعنی یک خانم می تواند رفتارش غیر عفیفانه باشد . دیگری عفت پوششی است که انسان پوشش خودش را رعایت کند . وقتی شب یازدهم خیمه ها را آتش زدند و بچه ها در بیابان فرار کردند که آتش دامن شان را نگیرد . بعد که آتش خاموش شد حضرت زینب می گشت و بچه ها را پیدا می کرد . همین طور که داشت می گشت به بالای سر دختر بچه ای رسید که از شدت خستگی و گرسنگی خوابش برده بود تا زینب کبری بالای سر او آمد ترسید و بیدار شد و فکر کرد که دشمن است و می خواست فرار کند ولی حضرت زینب نگذاشت . تا بچه عمه اش را دید نگفت که عمه بابایم کجاست یا نگفت عمه آب بلکه گفت : عمه جان پارچه ای داری که من صورت و سرم را بپوشانم ؟ این نکته ی مهمی است . عقیله ی بنی هاشم وقتی وارد مجلس دشمن شد ، به اعتقاد من چهره و صورت او را کسی ندید . مرحوم کاشف القطاع شعری درباره ی زینب گفته بود و خیلی ناراحت بود . زیرا در آن شعر گفته بود که حجاب از چهره ی زینب کنار رفت و زینب با دست و بازو خودش را حفظ می کرد . با ناراحتی خوابید و صبح که بلند شد دید که یک بیت شعر به رنگ سبز در زیر آن بیت نوشته شده است . کاشف القطاع غصه نخور ، زینب ناموس خداست . هر کس به او نگاه می کرد پرده ی نور می دید . کسی نتوانست موی خاندان عصمت و طهارت را ببیند . آنها حجاب شان محفوظ بود حتی خدا این نگاه به آلُ الله را از دشمن گرفت . وقتی زینب کبری وارد مجلس یزید شد ، یزید نشسته بود و خاندانش را پشت پرده گذاشته بود . شام بعد از کوفه است . یعنی روزهای زیادی در راه بودند و با سختی و تشنگی درگیر بودند ولی تا به مجلس یزید وارد شد اولین حرفی که زد این بود : ای پسر ابوسفیان این عدالت است که زنهای خودت پشت پرده باشند و زنهای عصمت و طهارت را مقابل نامحرمان بیاوری . این همان دغدغه ی عفاف است . ای خواهر اگر شما در جامعه حجاب را رعایت کنی هم عزت و هم عظمت و هم ارزش پیدا می کنی . در میان این حجاب شما گوهری هستی که اجازه ی چشم چرانی به چشمهای ناپاک را نمی دهی . من در مشهد درباره ی حجاب صحبت می کردم . در خیابان جوانی جلوی من را گرفت و خانمش هم همراهش بود و بدحجاب بود . اعتراض کرد که چرا شما این قدر روی حجاب تاکید می کنید ؟ خانم من زن مومن و عفیف است و اهل نماز است و با هم به زیارت آمده ایم و اجازه نمی دهد که مرد نامحرم سراغش بیاید و من را دوست دارد . چرا برداشت شما این است که چنین افرادی ولنگارهستند ؟ من از صحبت های شما چنین برداشتی می کنم . (در حالی که من این را نگفته بودم ) گفتم : خانم شما خوب و متدین ولی هزاران جوان دارند از این خیابان رد می شوند . آیا شما می توانی جلوی چشمهای آنها را بگیری ؟ خانم شما زمینه را فراهم کرده است . وقتی به مو ، آرایش و لباس تنگ او نگاه می کنند ، بالاخره بهره مند می شوند . آیا تو راضی هست ؟ گفت : نه . وقتی شما در شیشه ی عطر را بازکردی که نمی توانی بگویی فلانی بو نکش . من با کسانی که بدحجاب هستند خیلی برخورد دارم که اهل نماز و روزه ی مستحبی زیارت عاشورا و دعا هستند ولی ساختار فرهنگی خانواده ایم بده است . من نمی گویم که هر کس که حجاب داشت انسان خوبی است و هر کس که حجاب نداشت انسان بدی است . شما که در یک پازل نود و نه رقم را درست چیده ای ، نماز می خوانی ، صله ی رحم می کنی ، دروغ نمی گوی ، پس حجاب را هم رعایت کن که این پازل کامل بشود . ویژگی دوم زینب عفاف او بود . داریم که بالاترین عبادت عفاف است. کسی پیش امام باقر (ع) آمد و گفت که من مرد کم عملی هستم . نه خیلی اهل نماز و خیلی اهل روزه هستم . البته وظایف شرعی را انجام می دهم . نماز واجب را می خوانم ولی نماز شب و روزه ی مستحبی نمی گیرم نمی خوانم . من یک انسان معمولی هستم . ولی دوویژگی در زندگی ام دارم یکی اینکه حرام نمی خورم و دیگر اینکه شهوتم را از راه حرام ارضاء نمی کنم . نظر شما در مورد من چیست ؟ امام فرمود : بیشترین عبادت را تو داری . خدا به چیزی بالاتر از کنترل شکم و قوای جنسی عبادت نشده است. یعنی کنترل شکم که حرام نخوریم و کنترل قوای جنسی که به حرام نیفتیم ، اینها بالاترین عبادت است . عفیف باشیم بالاترین عبادت است.

سوال – تکلیف حضرت زینب در مقابل یزید مشخص بود . صبوری در خانواده یا دوستانی که دشمن اعتقاد ما هستند چگونه باید باشد ؟
پاسخ – خیلی افراد وقتی از پیامبر و اهل بیت می گوییم فورا می گویند که آنها اهل بیت هستند ، ما کجا و آنها کجا . وقتی می گوییم صبر امام حسین (ع) ، می گویند که من و امام حسین (ع) . ما از سطح ائمه خارج می شویم و به میان اصحاب ، علماء ، دانشمندان و رزمنده های خودمان می آییم . ما چنین نمونه هایی نداریم ؟ عامربن عبدالله در یک روز هفت پسرش را از دست داد . شهید ثانی کتابی بنام مَُسَکِن الفواد دارد. ایشان پسری داشت که از دنیا رفت و برای دل خودش این کتاب را نوشت . و چون برای دل خودش نوشته قشنگ نوشته چون برای مردم ننوشته است . دکتر محمد باقر حجتی آنرا ترجمه کرده است بنام آرامش بخش دلهای افسرده . در این کتاب داستان مردی که هفت پسرش را در یک روز از دست داد را نوشته است . صاحب جواهر پسرش را از دست داد و در کنار جسد پسرش کتابش را نوشت چون عهد کرده بود هر شب مقداری از این کتاب بنویسد . امام وقتی سید مصطفی را از دست دادن با آرامش گفتند که این لطف خفیه ی الهی بوده است . در اطرافیان خودمان هم افراد بردبار و صبور می بینم . مسئله را آرمانی نکنیم . اگر این کار محال بود خدا در قرآن از ما نمی خواست که از پیامبر الگو بگیریم . دیگر اینکه زینب کبری در روز عاشورا در مقابل یزید بود و تکلیفش فرق می کرد . بعضی ها برادرشان اذیت شان می کنند یا همسرشان در خط آنها نیستند ، شوهر نماز نمی خواند . خانمی می گفت که شوهر من درخانه نماز نمی خواند ، فحاشی هم می کند ، رعایت حریم را نمی کند و ولنگاری هایی هم در بیرون دارد ، صبوری در اینجا خیلی سخت است . ممکن است یک وقت انسان به نقطه ای برسد که ببیند خودش و بچه هایش دارند فدا می شوند ، ارتباط را قطع می کند و از این مرد جدا می شود .گاهی می خواهد با طرف زندگی کند . در اینجا صبوری یعنی اینکه تحمل کند و از مرد هم تاثیر نپذیرد . شما روی بچه هایتان کار کنید . تربیت فرزند در خانه ی شهید مطهری که خودش برای نماز صبح بلند می شد و اذان می گفت و بعد بچه ها را بیدار می کرد ، خیلی راحت تر از خانه ای است که پدر اهل نماز نیست و تا صبح معصیت می کند . اهل بیت ما این مشکلات را داشته اند . امام حسن (ع) مگر همسرش مخالفش نبود ؟ مگر پسر نوح مخالف او نبود ؟ صبر شاخه هایی دارد . صبر بر عبادت ، صبر بر معصیت ، صبر بر مصیبت و صبر بر دوستان بد . یکی داغ جوان می بیند و صبر می کند و یکی شوهر بداخلاق دارد و صبر می کند . یکی بر بیماری صبر می کند و یکی دائما صحنه ی گناه برای او فراهم است و صبر می کند. فردی می گوید : من در محیطی کار می کنم که خانمها بدحجاب هستند و موسیقی حرام گوش می دهند . من چکار کنم ؟ گفتم شما باید صبر بر معصیت بکنید . بهخانمها نگاه نکنی موسیقی گوش نکنی و اگر می توانی کارت را عوض کنی و اگر نمی توانی ذکر بگوییی که موسیقی روی تو اثر نگذارد

لطفاً در خصوص فضایل حضرت زینب توضیح بفرمایید .
پاسخ – ابتدا دو کتاب درخصوص حضرت زینب (س) معرفی می کنم : یک کتاب را که نویسنده ی اهل سنت دکتر عایشه بنت شاطح نوشته است. ایشان مصری است و کتاب های زیادی در تفسیر دارد . کتاب ایشان زینب قهرمان کربلا نام دارد . این کتاب ترجمه ی فارسی شده و در بازار موجود است . مرحوم آقای قزوینی که قبلاً من از ایشان کتابی را اینجا در رابطه با حضرت فاطمه معرفی کردم به نام فاطمه از مهد تا هنگام شهادت ، ایشان کتابی را نیز با همان قطر و سیاق در رابطه با حضرت زینب سلام الها دارد که اسم آن زینب کبری (س) است . این کتاب ترجمه ی فارسی شده و در بازار موجود است . ایشان به خصوص در این کتاب به بخش خطبه ی حضرت زینب پرداخته است . درباره ی عقیله ی بنی هاشم (س) تاریخ ناقص است و خیلی از زوایای زندگی ایشان را منعکس نکرده است . اما یک خصوصیتی که ایشان دارد این است که در کنار تاریخ اولیه ی اسلام حضور داشته است . ایشان تمام پنج تن را درک کرده است . یعنی رسول خدا ، امیرالمومنین ، حضرت زهرا(س) و امام حسن (ع) و امام حسین (ع) را درک کرده است.از سال های اولیه ی هجرت که به دنیا آمدند تا قضیه ی کربلا ،نزدیک به شصت و چند سال ، مجموعه ی عمر ایشان تمام اینها را حضور داشته اند . ناقل خطبه ی حضرت زهرا در مسجد یعنی خطبه ی فدک ، حضرت زینب است . ایشان در آن زمان پنج سال بیشتر نداشتند . اما محدثین از قول ایشان خطبه ی حضرت زهرا را در مسجد نقل کرده اند . گفته شده است که ایشان در کوفه درس تفسیر داشته اند و برای خانم های کوفه تفسیر قرآن می گفته اند . اگر هیچکدام از اینها هم نباشد همان قضیه ی کربلا برای ما کافی است . من سه یا چهار ویژگی را فهرست وار از زندگی آن بزرگوار مرور می کنم : یکی از ویژگی های مهم زینب کبری، شجاعت ایشان است . شجاعت صفتی است که برای زن و مرد فرقی نمی کند . یعنی شجاعت به معنای دفاع از حق و ایستادن در مقابل باطل است . شما یک نگاهی به زندگی حضرت زینب (س) بکنید .زمانی که وارد مجلس یزید و ابن زیاد می شود، با چه شجاعتی یک زن در مقابل پسر معاویه می ایستد و فریاد می زند . تو دروغگو ، فاسق و فاسد هستی . تو مفتضح هستی . شهادت افتخار ما است . ایشان ابن زیاد را ابن مرجانه خطاب می کند . خود این حرف توهینی است که در آنجا لازم بوده به این دلیل که مادر این فرد فاسد بوده است . و بعد فریاد می زند هر اتفاقی برای ما افتاده زیبا است و ما ناراحت نیستیم . شجاعت چیزی است که مخصوصاً من درخواست می کنم که بانوان و زنان دقت کنند که زن و مرد ندارد . یکی از صفات یک انسان متدین و مومن این است که شجاع است و در دفاع از حق به خود تردید راه نمی دهد . ویژگی دوم زینب کبری (س) عفاف است . ایشان وقتی که وارد مجلس یزید می شود با تمام سختی هایی که کشیده است . تمام مسیر را آمده ، کوفه آمده و سر مطهر امام حسین (ع) در مقابل ایشان بوده است . اولین مطلبی را که اشاره می کند این است که ای پسر ابوسفیان ، آیا این عدالت است که زنان تو در پشت پرده باشند اما ناموس رسول خدا در مقابل نامحرمان باشند ؟ این خیلی نکته ی دقیقی است . در شب یازدهم محرم که یک شب حساسی است . شبی است که شهدا بر روی زمین هستند، خیمه ها آتش گرفته است ، بچه ها گرسنه هستند ، زن ها سراغ مردهای خود را می گیرند ، مادران سراغ فرزندان خود را می گیرند ، خود حضرت زینب داغ برادر و اولاد دیده است . با همه ی این وضعیت وقتی که خطر ایجاد شد و خیمه ها آتش گرفت ، بچه ها فرار کردند . عقیله ی بنی هاشم این بچه ها را یکی یکی پیدا می کرد و درجایی سامان دهی می کرد . در روایتی است که ایشان بالای سر یک دختر بچه رسید و زمانی که این دختر متوجه شد که عمه ی او زینب است ، نگفت که عمه بابای من کجا است ، نگفت عمه من گرسنه و تشنه هستم . گفت عمه جان امکان دارد یک تکه پارچه و یا روسری به من بدهید که سر خود را بپوشانم . ما گاهی ملاحظه می کنیم که پدر و مادر متدین هستند . حتی خود مادر چادری است اما دختر بزرگ هشت یا نه ساله ی خود را با یک شلوارک و تاپ بیرون می برند و می گویند ایشان مکلف نیست . درست است که در نه سالگی مکلف است و تکلیف به گردن او است اما مگر چقدر فاصله دارد ؟ آیا نیمه عریان آمدن این بچه بیرون از خانه با موهای باز و لباس های نامناسب درست است ؟ من نمی گویم بچه ها را اذیت کنیم . من نمی گویم آنها را از دین زده کنیم . ولی بعضی از این ها طوری هستند که وقتی نگاه انسان به آنها می افتد گویی به یک انسان بالغ نگاه می کند . یعنی این دختر نماینده ی مادرخود است . گویا چهره ی خانواده ی خود را بروز می دهد . بعضی از اینها در ترمینال ، فرودگاه ، کوچه و خیابان خیلی بد حضور پیدا می کنند . خانواده ها هم می گویند که این بچه است . این دختر اولاً شش سال ، هفت سال یا هشت سال دارد . از امام کاظم (ع ) فرمودند: وقتی سن بچه از یک حدی گذشت و دیگر خود را به گونه ای بروز می دهد . به صورتی او را بیرون بیاورید که باعث تحریک دیگران نباشد . این عفاف حضرت زینب است . وقتی که می گوییم زینب ، آیا زینب اشک و گریه می خواهد ؟ درست است ما از زینب یک چهره ی بیچاره و درمانده بسازیم ؟ زینب واقعاً قهرمان است . هیچ کجا اظهار عجز و ناتوانی نکرده است . او نگران است و دغدغه دارد اما دغدغه ی حجاب و عفاف دارد و اینکه نامحرم او را نبیند . این ویژگی دومی است که من تقاضا می کنم که هم خانم ها و هم آقایان به آن دقت کنند و از زندگی عقیله ی بنی هاشم درس بگیرند . ویژگی سوم حضرت زینب که برای امروز ما در جامعه خیلی مهم است . صفت تسلیم و رضا است . بعضی اوقات ما به ائمه توسل پیدا می کنیم اما حاجت ما برآورده نمی شود . مریض ما شفا پیدا نمی کند . جلوی یک مرگ و میر را می خواهیم بگیریم اما گرفته نمی شود و مرگ اتفاق می افتد . فوراً با دین ، خدا و پیامبر قهر می کنیم . توقع من این است که وقتی من به حرم حضرت علی ابن موسی الرضا رفتم باید با شفای بچه ی خود بازگردم و یا جلوی مرگی را بگیرم . شما نگاه کنید خود امام حسین (ع) در روز عاشورا چقدر داغ دیده است . زینب کبری چقدر داغ دیده است . معنای صفت تسلیم و رضا این است که انسان همیشه نخواهد حوادث بر وفق مراد او باشد . وقتی اتفاق می افتد خود را با آن وفق دهد . شما یک بار در روز عاشورا و یا بعد از آن کلمه ای را از حضرت زینب کبری پیدا نمی کنید که ناشی از ناسپاسی و اظهار عجز باشد . داغ اولاد و داغ برادر دیده است اما وقتی که به گودی قتلگاه می آید می گوید خدایا این قربانی را از ما قبول کن . لذا روی عبادت او هم اثر نمی گذارد . اگر یک مریضی و یا حادثه ای برای خود یا فرزندان ما پیش بیاید همه ی عبادات ما به هم می ریزد . امام سجاد (ع) می گوید یک زمانی من در دل شب یازدهم دیدم که عمه ی من در حال خواندن نماز شب است . شب یازدهم که از لحاظ حوادث یک شب استثنایی است و فصل دوم عاشورا در این شب گشوده می شود . در این شب فصل اول تمام می شود و فصل دوم که جبهه ی دیگری است گشوده می شود . ویژگی چهارم ایشان مسئله ی ولایت پذیری است . ولایت پذیری یک مسئله ی عقلی است . ما اگر آیات و روایات را نیز در نظر نگیریم ،یک مسئله ی عقلی است . الان شما اگر سه نفر به مسافرت بروید یک نفر رئیس خواهد شد . دو نفر با هم کنار می آیند اما مابین سه نفر اختلاف بوجود می آید . یکی از آنها رئیس می شود. امیرالمومنین می فرمایند که مردم پیشوا می خواهند، چه فاجر و چه مومن . یعنی حتی در کشورهای کفر هم اگر پیشوا نداشته باشند کار پیش نمی رود . شما حتی فرض کنید در جبهه ی کفر ، یعنی همان جنگ احد که فرمانده ی آن را ابوسفیان به عهده دارد ، جنگ بدر و یا جنگ خندق و یا جنگ هایی که با ائمه شده است . در همان جنگ ها نیز اگر رئیس نداشت و فرمانده نبود امکان نداشت و سنگ روی سنگ بنا نمی شد . امام و پیشوا در هر جبهه ای لازم است . در جبهه ی دین، اولین ولی خود خداوند است . انَما وَلیُکُم الله و رَسوله . بعد پیامبر خدا است . چقدر ما لطمه دیده ایم از مخالفت با پیغمبر؟ همان جنگ احد چرا مسلمانان شکست خوردند . حرف ولی خدا را گوش نکردند . در صلح حدیبیه رسول خدا صلح کرد برخی از افراد اعتراض کردند . در زمان غیبت وقتی که به صورت ظاهر امام معصوم در بین ما نیست تکلیف چیست ؟ آیا باید جامعه رها شود ؟ آیا باید حدود، احکام و تجارت اسلامی تعطیل شود؟ ربا و رشوه آزاد باشد . هرکسی هرکاری خواست انجام دهد . این مسائل امکان ندارد و عقل آن را نمی پذیرد. به تعبیر حضرت امام می فرمود: تصور ولایت فقیه باعث تصدیق است . یعنی اگر کسی فکر کند قبول می کند . اگر قرار شد ولی و حجتی که در درجه ی اول خدا است ، بعد پیامبر و بعد از آن ائمه ی معصومین هستند . در زمان غیبت نزدیک ترین فرد به امام عالم دینی است . کسی است که حدیث و قرآن را می شناسد . معنای ولایت پذیری این است که ما روی حرف ولی حرف نزنیم . امام فرمود باید با صدام جنگید . همه قبول کردند . یک زمانی نیز فرمود من قطعنامه را پذیرفتم باید بگوییم چشم . معنای ولایت پذیری این است . این مسئله در زندگی زینب کبری (س) موج می زند . ولی خدا می گوید به مکه برویم قبول می کند . به کوفه برویم ، در کربلا خیمه بزنیم ، همه را قبول می کند. وقتی که فهمید فردا برادر او شهید می شود، در شب عاشورا زینب کبری خیلی اشک می ریخت . شب عاشورا در نزدیک صبح یک لحظه امام حسین خوابیدند ، زینب کبری کنار ایشان آمدند و گفتند چه شده است ؟ امام گفتند : خواب بودم . الان جدم رسول خدا را خواب دیدم ایشان فرمودند امشب افطار میهمان ما هستید . حسین جان ما به تو مشتاق هستیم زودتر بیا . حضرت زینب خیلی از قضایا را می دانست . ایشان می فرمود : مادر من همه را برای من تعریف کرده است . صبح روز یازدهم زمانی که خواستند از کربلا بروند ، امام سجاد (ع) خیلی ناراحت بود . می دید بدن بابا و برادر او بر روی زمین است . زینب کبری جلو آمدند و گفتند که تو در حال جان دادن هستی و قالب تهی می کنی چه شده است ؟ گفت عمه جان ما این بدنها را بگذاریم و برویم ؟ این بدن حجت و ولی خدا است . زینب کبری فرمود اینها دفن می شوند . اینجا زیارتگاه می شود و مردم مشتاق به اینجا می آیند . من از پدرم امیرالمومنین آن شبی که ضربت خورد شنیدم . یعنی آنچه که امام سجاد (ع ) در خصوص حضرت زینب فرمود که عالِمَة غَیرَ مُعلم، معنای آن همین است . امام حسین (ع) وقتی که خبر داد من جدم رسول خدا را خواب دیدم . شروع کرد به گریه کردن و لرزیدن . اباعبداله فرمودند خواهرم آرام باش . تو باید صبوری کنی . هنوز چیزی نشده است . تا فرمود باید صبوری کنی . زینب فرمود : هرطور که تو بخواهی . لذا کسی در روز عاشورا از زینب ناله و زاری ندید .تا عصر عاشورا همه شهید شدند و نوبت به امام حسین رسید. ایشان نیز به میدان رفت . اباعبدالله در روز عاشورا یک موضعی را در میدان انتخاب کرده بودند . می جنگیدند ، بر می گشتند و می ایستادند و می گفتند لاحَولَ و لا قُوةَ اِلا بالله . این صدا به زینب می رسید و ایشان آرام می شد . می دانست که امام زنده است و در حال جنگ است . اما مدتی این صدا قطع شد . صدا که قطع شد عقیله ی بنی هاشم از خیمه بیرون آمد ببیند چه اتفاقی افتاده است . خود را به تل زینبیه رساند . وقتی که نگاه کرد دید که ابا عبدالله در خون در حال غلطیدن است . تمام بدن او غرق خون است و دشمن نیز دورتا دور او را محاصره کرده است . زینبی که خار به دست حسین نمی توانست ببیند . تا این صحنه را دید دست های خود را بر روی سر گذاشت و گفت : وا محمدا . اباعبدالهد چشم های خود را باز کرد و گفت : خواهرم بازگرد . فرمود : چشم . به این ولایت پذیری می گویند . اگر قرار باشد ما در مقابل ولایت تفکیکی عمل کنیم . و بگوییم ما هشتاد درصد قبول داریم اما بیست درصد قبول نداریم . نگاه تبعیضی داشتن کار را خراب می کند . اجازه ی ساماندهی و مدیریت را به ولی نمی دهد . امیر المومنین فرمودند من در صفین مأموم شما شدم دیگر امام شما نیستم . اگر امام مأموم شد خطرناک است . اگر امام را بردند خطرناک است . امام باید ببرد . البته مدیریت ناشی از دیکتاتوری نیست . ناشی از عدالت و فهم است . تفاوت آن با حکومت های خودکامه این است . آن حکومت ها می گوید همین و لابد. اما این می گوید که تشخیص براساس دین و مصلحت و عدالت است . نه براساس تشخیص شخصی . در طول تاریخ مردان زیادی از دامن زنان به معراج رفتند . در طول تاریخ زنان زیادی عامل حرکت های مهم و حساس مردان بودند . شما نگاه کنید مادر عیسی مدافع او است . مادر موسی مدافع او است . خدیجه ی کبری ، زهرای مرضیه و ... متأسفانه در مورد تاریخ زنان کتاب کم نوشته شده است . یکی از علما کتابی را نوشته به نام ریاحین الشریعه . مرحوم آقای محلاتی فقط کتاب خود را به شرح حال زنان اختصاص داده است . ما زنان شجاع و غیوری در طول تاریخ داشته ایم . یکی از آن شخصیت ها که متأسفانه ما فقط در مورد مصائب او صحبت کرده ایم و ابعاد دیگر او را فراموش کرده ایم زینب کبری است .
سوال – چطور می توان به حضرت زینب نزدیک شد ؟
پاسخ – بعضی از افراد می گویند که این حرف ها درست است اما او زینب بود و دختر علی بود . نه اینطور نیست ما مانند ایشان زیاد داریم . در همین کشور خودمان مگر نداشتیم زنانی که گاهی چهار شهید تقدیم کردند . اما استوار باقی ماندند . من در یک تشییع جنازه ای بودم که سومین شهید یک مادری را آوردند . زمانی که جنازه را آوردند ایشان ایستاد و رو کرد به عکس بزرگی از امام که در آنجا بود و رو کرد به جنازه و گفت ای امام تو سلامت باشی. ما می توانیم با اراده و تسلیم خود را با این ویژگی ها انطباق بدهیم . اینکه اگر در زندگی من مصیبت و سختی روی می دهد با آن کنار بیایم . مصیبت ها را آسان ببینم و بر آنها فائق آیم . هرچقدر ایمان ما قوی تر شود و اعتقاد ما بیشتر شود، تسلیم و رضا در زندگی ما بیشتر خواهد بود .

سوال – برخی از افراد می گویند زینب دریای فضایل است اما به واسطه ی مصیبت هایی که ایشان تحمل کرده اند اگر اسم فرزند خود را زینب بگذاریم شاید او نیز دچار مصائب شود . نظر شما چیست ؟
پاسخ – ای کاش در جاهای مختلف که اتفاقاتی می افتاد یک آمار از اسامی می گرفتند که آیا واقعاً این گونه است یا خیر. الان افراد قضاوت کنند که آیا واقعاً در میان بیماران ، دردکشیده ها و افرادی که طلاق گرفته اند یا اختلافات خانوادگی دارند اسم آنها زینب است . اتفاقاً عکس قضیه صادق است . زینب نام های زیادی را ما می شناسیم که همسران خوب دارند ، خوشبخت هستند و زندگی خوب دارند . البته وقتی که شما روی چیزی دقت داشته باشید پیدا می کنید . ممکن است که دو یا سه نفر به نام زینب هم در همسایگی و یا در اطرافیان خود پیدا کنید که پدر خود را از دست داده باشند . یا مادر خود را از دست داده باشند یا مبتلا به بیماری شده باشند . اما در کل این حرف کاملاً نادرستی است . حرف عوامانه ای است که نه آمار آن را تأیید می کند ، نه دین و نه عقل . زینب نام های زیادی در تاریخ نویسنده ، شاعر و افراد بسیار بارزی داشته ایم .


  
  

در مورد آداب انتظار توضیحاتی بفرمایید.
پاسخ – در روایت داریم که انتظار افضل اعمال است . افضل اعمال را انتظار فرج  خوانده اند . این تعبیر در ائمه ی معصومین قبل از امام زمان (عج)  آمده است . در روایت امام باقر (ع) و امام صادق (ع) توصیه کرده اند که انتظار فرج ما را بکشید . همه ی ما و  چندین نسل قبل از ما هم در انتظار غیبت بوده اند . یازده امام ما حدود دویست و پنجاه سال در جامعه حضور داشته اند و با مردم ارتباط داشته اند . البته این طور نبوده که آنها همیشه در دسترس باشند . امام موسی بن جعفر در زندان بوده است و امام هادی (ع) و امام عسگری (ع) در تبعید بوده اند . ولی مردم جای امام را می دانستند وارتباط نامه ای با آنها داشتند تا سال 329 که غیبت کبری آغاز شده است . شصت و نه سال غیبت صغری بود . فرق غیبت صغری و کبری در این بوده است که در غیبت صغری امام چهار نماینده ی خاص داشتند که مردم از طریق این نماینده ها با امام ارتباط داشتند که همان نواب اربعه بوند . اما از آغاز غیبت کبری نیابت خاص تمام شد و نیابت عام شروع شد . دردوران غیبت که بیش از هز ار و صد سال طول کشیده ، چندین نسل آمده اند و ما انتطار ظهور را داریم و امیدواریم که ما زنده باشیم ولی ممکن است که این انتظار تا چند نسل بعد از ما اتفاق نیفتد . در مسئله ی مهدویت گفته اند که از دو چیز بپرهیزید . یک استعجال و یکی تعیین وقت است . در روایات گفته اند که اینها را تکذیب کنید . روایت داریم کسانی که عجله می کنند هلاک می شوند و از آن طرف کسانی هم که ناامید هستند هلاک می شوند . پس باید امیدوار بود . در دوران غیبت ، یکی از مهمترین مسائل انتظار است . آداب انتظار چیست ؟ یک منتظر باید چه ویژگی هایی داشته باشد ؟ کتاب کمال الدین بشیخ صدوق که قدمت هزار ساله دارد ، در مقدمه اش می نویسد که من این کتاب را به دستور امام زمان (ع) نوشته ام . یکی از بحث های این کتاب این است که وقتی امام زمان (عج) می آید چکار می کند . وقتی امام قیامش را از مکه شروع می کند و بر جهان حاکم می شود،  اولویت حکومت آن امام چیست . شاید ما نتوانیم زمان آن امام را درک کنیم همان طور که گذشتگان ما درک نکرده اند ، پس به دنبال آن اولویت ها برویم و آنها را پیاده کنیم . در روایات داریم که شما این کارها را نجام بدهید و اگر قبل از  ظهور از دنیا رفتید مثل این است که در زمان ظهور از بین رفته اید. فردی پیش امام صادق (ع) آمد و گفت که چه زمانی فرج صورت می گیرد و امام زمان (ع) ظهور می کند ؟ امام فرمودند : اگر امام زمان بیاید تو می خواهی چکار بکنی ؟ البته آن موقع هنوز امام متولد نشده بود . همان کارهایی را که باید در زمان امام انجام بدهی الان انجام بده . تمام احکام قرآن را انجام بدهید زیرا احکام قرآن عام است . کارهایی را که وقتی امام زمان می آید انجام می دهد را من به ترتیب می گویم تا ما هم آنرا انجام بدهیم . داریم که مهدی ما وقتی می آید چهار کار را در اولویت قرار می دهد . یکی قرآن ، یکی سنت پیامبر ، ولایت امیر المومنین و برائت از دشمنان است . داریم که امام بین قلبها محبت و الفت ایجاد می کند . در دعای ندبه       می خوانیم که ای کسی که اختلاف کلمه ها را حذف می کنی و بر محور تقوا اجتماع کلمه ایجاد می کنی . پس چرا ما خودمان  تالیف قلوب را ایجاد نکنیم ؟ چرا دلهای مان را بهم نزدیک نکنیم و با هم یکرنگ نباشیم ؟ توقیع به نامه هایی که از طرف امام زمان (ع) به افراد در دروان غیبت کبری نوشته شده است می گویند . ما دردوران غیبت کبری حدیث نداریم . در توقیع امام زمان (عج) به شیخ مفید که الان بصورت کتابی بنام نامه ی امام زمان به شیخ مفید چاپ شده است که در آننامه امام زمان(عج ) می فرمایند : اگر شیعه های ما اجتماع قلوب داشته باشند و وفای بعهد داشته باشند این قدر توفیق سلب نمی شود . پس در آن زمان اختلافها کنار می رود و بهتر است که ما خودمان الان این کار را انجام بدهیم . ان تنصروا الله ینصرکم . یعنی دین خدا و امام را یاری کنید . یاری کردن خدا معنی ندارد. اگر من کسی را که خدا دوست دارد یاری کنم در واقع خدا را یاری کرده ام . در قرآن داریم که حواریون به عیسی می گفتند که انصار خدا چه کسانی هستند ؟ انصار خدا کسانی هستند که عیسی را یاری کنند ، امام را یاری کنند . داریم که یکی از ویژگی هایی که در دروان غیبت اتفاق می افتد این است که فحشا ، شرب خمر و ربا از بین می رود ، امام مردم را به عبادات وا می دارد .پس اگر کسی می خواهد پیرو امام زمان (عج) باشد باید این کارها را کنار بگذارد و خودش را در اردوی امام زمان (عج) وارد کند . ما در قرآن آیاتی داریم که مصداق آن امام زمان (عج) است . آقای بهرامی کتابی نوشته اند که صد و بیست آیه قرآن را جمع کرده اند که مصداق آن امام زمان (عج) است. مثلا بقیةالله که در مورد حضرت شعیب است . مثلا یک ضرب المثل در یک مورد بکار رفته است ولی ما ممکن است که آنرا در چندین جا بکار بریم . در قرآن از این موارد زیاد داریم . خوب است که در نیمه ی شعبان و ماه محرم از این آیات استفاده بشود . این آیه اساسنامه ی حکومت امام زمان (عج ) است . یعنی وقتی ایشان ظهور کنند یکی از مصداق هایی که امام به دنبال آن هست که در جامعه پیاده بشود آیه الذین ان مکناهم فی الارض اقاموالصلاة و اتوالزکات و امرو بالمعروف و نهوا علی المنکر و لله عاقبة الامور : این آیه یکی از اهداف حکومت مهدوی است . پس یکی از اهداف ایشان برپا کردن نماز است . با مهدی مهدی کردن و جشن و شادی کار حل نمی شود . مثلا این خوب نیست که هنگام جشن نیمه ی شعبان هنگام نماز همه جا پر باشد ولی مسجد ها خالی باشد . پس در شب نیمه ی شعبان باید مساجد پر باشد زیرا ایشان برای اقامه ی نماز می آیند .

سوال – من می خواهم در زمان غیبت به دستورات دین عمل کنم اما وقتی می بینم خود فققها هم در مسائل دین اختلاف دارند ناامید می شوم و تصمیم می گیرم آن چیزی که خودم از قرآن می فهمم عمل کنم . راهنمایی بفرمایید.
پاسخ – مگر ایشان به فتوای همه ی فقها عمل می کنند ؟ ایشان باید به یک فتوا عمل کنند هرچند که فقها با هم اختلاف داشته باشند . تقلید یعنی اینکه تکلیف شرعی را به گردن کسی دیگری انداختن . در روزقیامت می گوید که شما مرجع تقلید فرمودید که طواف این جوری است و من هم همان جوری انجام دادم و انسان هیچ مسئولیت شرعی هم ندارد . ایشان باید یک رساله در منزل داشته باشند و از روی همان تقلید بکنند. وقتی پیامبر ازدنیا رفتند یک مجموعه احادیث از ایشان به ما رسیده است ولی این احادیث مثل قرآن نبود که مکتوب بشود و بگویند که این عین سخن پیامبر است . این احادیث بعد از رحلت ایشان توسط واسطه ها نقل شده است . گاهی می گویند که سلمان این حدیث را گفته و گاهی چند واسطه می خورد و بعد به سلمان می رسد. ائمه ی ما دویست و پنجاه سال دوران داشته اند که مجموعه ای هم از ائمه به ما رسیده است. مثلا در کتبه اربعه ی ما چهل و چهار هزار حدیث است . در کتاب وسایل الشیعه سی وشش هزار حدیث از ائمه به ما رسیده است . در کتاب بحار ده ها هزاران حدیث است . همه ی این روایت مثل قرآن قابل اعتماد نیستند زیرا بعضی از کسانی که آنها را نقل کرده اند ضعیف هستند یا دروغ گفته اند یا جعل کرده اند . دلیل این مطلب تعارض در روایات است . پس یکی از این دو حدیث درست نیست . ما مجموعه ی حدیث ها را در یک طرف میگذاریم و مجموعه ی راویان را هم در طرف دیگر می گذاریم وقرآنر ا کنار آن می گذاریم . یک انسان متخصص که به آن فقیه می گویند می خواهد با توجه به این روایات و ناقلین اینها را بررسی کند و نظر بدهد . ممکن است که مبنای ایشان هم متفاوت باشد. مثلا یک عالم رجالی ( کسی که شخصیت ها را بررسی     می کند و نظر می دهد ) می گوید که من این شخص ناقل را قبول ندارم و حدیث او هم مطرود است ولی عالم رجالی دیگری می گوید که ایشان ممکن است که بخاطر تقیه دروغ گفته است و از نظر من روایتش قابل قبول است . ما در مکه بودیم ودر کنار مسجد الحرام نشسته بودیم .دیدیم که مردم دوجور طواف را انجام می دهند .بعضی ها آن طرف مقام انجام می دهند که خلوت تر و راحتتر است . اما بین مقام و خانه ی خدا خیلی شلوغ است . بعضی ها با زحمت خودشان را به آنجا می رساندند که آنجا طواف را انجام بدهند. یکی از علما آنجا بود . عده ای گفتند که فتوا به چند صورت است. ما دلیل اختلاف را از آن عالم سوال کردیم . ایشان فرمودند که دو حدیث و هر دو از امام صادق (ع) وهر دو معتبر است . فقیهی که حدیث اول را گرفته می گوید که حدیث دوم که می گوید آنطرف مقام هم       می شود طواف انجام داد برای زمان اضطرار است ولی فقیه دیگری می گوید که من به روایت دوم عمل می کنم . پس این مبنایی است. پس اگر فقیهی فتوا می دهد که این طرف مقام اشکال ندارد که طواف بکنیم و فقیه دیگر می گوید که باید آن طرف مقام باشد . اینها نمی توانند فتوای شان را یک دست بکنند زیرا هر کدام به یک حدیث عمل کرده اند و هر کدام برای خودش حجیتی دارند . ما نمی توانیم بگوییم که خودمان از قرآن استنباط می کنیم . مثل این که شما بیمار هستید و پیش سه تا پزشک رفته اید . یکی دارو داده و یکی        می گوید که باید جراحی کنید و یکی گفته  آمپول بزنید . اگر کسی بگوید که من خودم به داروخانه می روم و دارو می گیرم و می خورم ، طبیعتا می میرد . این اختلاف خیلی اندک است . در رساله ها در بحث نماز اختلافها خیلی کم است . مثلا کسی نگفته که نماز صبح سه رکعت است . اختلاف در روزه و نماز خیل کم است و عمده ی اختلاف در حج است که آن هم خیلی کلی نیست و کم است  . بعضی مسائل موضوعی است . موضوع غیر از حکم است . مثلا من می خواهم به مکه بروم و می خواهم بدانم که در مکه و مدینه می توانم نماز کامل بخوانم یا خیر. یک مرجعی می گوید که شما فقط در مسجدالحرام می توانی نماز کامل بخوانی و یکی می گوید که فقط در مسجدالنبی کنار قبر پیامبر می توانی کامل بخوانی . اینها اختلاف نیست .همه ی آقایان می گویند که شکسته اشکالی ندارد. پس اگر شما حوصله نداری شکسته بخوان . اگر دلت می خواهی نماز تمام بخوانی ببین مرجع تقلید شما چقدر اجازه می دهد . این اختلافات در احکام است . گاهی اختلاف در موضوعات هم هست . بعضی مواقع یکی از آقایان اعلام می کنند که از نظر من امروز عید فطر است . آقای دیگری می گوید که این برای من ثابت نشده است . بعضی ها می گویند که مگر مراجع همدیگر را عادل نمی دانند یا مگر ما چند تا ماه داریم ؟ این درست نیست. در موضوعات بحث بررسی مبنا است . بعضی از مراجع ما دیدگاه شان این است که اگر ماه دیده بشود در تمام کشورها عید است .مثلا اگر در عراق ماه دیده بشود در ایران هم عید است. به ایشان می گویند که سه تا فرد عادل ماه را در عراق دیده اند و ایشان هم می گوید پس در ایران هم عید است . مرجع دیگری می گوید که ماه باید در کشور خودمان دیده بشود و اگر ماه را در کشور خودمان نبینند عید را اعلام نمی کنند. اینها منبای شان متفاوت است . ما در بحث تقلید به متخصص رجوع می کنیم و ما دو تا مرجع در یک موضوع و مسئله انتخاب      نمی کنیم . برداشت از روایت خیلی تخصصی است وما نی توانیم خودمان این کار را بکنیم . یک مرجع گاهی در یک مورد خیلی تحقیق و بررسی می کند تا یک حکم خدا را استنباط بکند . وقتی ایشان حکم را استنباط کرد ، این برای شما حجت است و می توانید به آن عمل کنید . مثل پزشک متخصصی است که برای شما تجویز می کند و اگر اشتباه در بیاید خودش پاسخگو خواهد بود .


  
  

صله رحم  یعنی چه  ؟
پاسخ - دین مبین اسلام وقتی با بعثت پیامبر در حجاز ظهور کرد ، سنتهایی در مردم عرب بود ، غلط یا درست . اسلام سه جور با سنت های غیر اسلامی برخورد می کند . برخورد اول برخورد اثباتی است یعنی یک سنتی خوب بوده که اسلام آنرا نیاورده است ولی اسلام آنرا تایید کرده است . در قبل از اسلام چهار ماه ازسال ، جزء ماههای حرام بود . در اسلام هم این ها حرام بود . مثلا میهمان نوازی عرب و سخاوت . برخورد دوم ، برخورد انکاری بود که با کارهایی که کاملا غلط بود ، مخالفت می شد . مثل خرافاتی که بود . مثلا اعراب وقتی می خواستند که تقاضای باران بکنند ، به دم گاو چوب      می بستند  و آنرا آتش می زدند و می گفتند که این نشانه ی رعد و برق است ، پس باران می آید . کسی که می خواست مسافرت برود ، آتشی روشن می کردند تا از روی آن بپرد . از مسافرت برمی گشت ، آتش روشن می کردند  ، این ها را اسلام نفی کرد . چه ارتباطی بین آتش و سلامت است ؟ این ها خرافات است و عقل سلیم هم این ها را      نمی پذیرد . در ضمن خطراتی هم دارد . مثلا آتش روشن میکردند و دور آن می گشتند و پیمان می بستند ، این روش نادرستی بود . اسلام این ها را تعطیل کرد . برخورد سوم اصلاحی بود . سنتهایی بود که باید در آن تغییراتی ایجاد میشد . سنتهایی بود که بد نبود ولی باید ترمیم میشد . زنی اگر شوهرش می میرد ، یکسال عده می گرفت و آن یکسال هم نباید از خانه خارج میشد . اسلام عده را تقلیل داد و آنرا به چهار ماه و ده روز تبدیل کرد . حج می رفتند ولی عریان دور خانه ی خدا می گشتند . یا دور بُت می گشتند . اسلام بت ها را برداشت و گفت که عریان نباشند .  همه ی سنتهایی که ما داریم از طریق دین وارد نشده است . وقتی حضرت علی (ع) مالک اشتر را به مصر فرستاد ، برای او نوشت : مالک اگر مردم آن منطقه سنت های خوبی دارند با آن مبارزه نکن . فرض کنید که ما به آن طرف دنیا می روییم و می بینیم که سنت قشنگی دارند ، اسلام هم با آن مخالفتی ندارد . اسلام هر چیز صالح و خوبی که به کسی ضربه نزد و خلاف عقل نباشد می پذیرد . یکی از این سنتها در میان ما ایرانیان ، نوروز است . هر کسی برای خودش آغاز سال دارد . این ها همه اعتباری است . چه مسیحیان که در دی میگیرند ، چه عرب ها که در محرم می گیرند ، چه ایرانیان که در اول بهار می گیرند . امام خمینی از ابتدا با نوروز مخالفت نکردند و از سال اول پیام نوروزی داد . مقام معظم رهبری هر سال اسم گذاری میکنند . این سنت نوروز از اسلام نیامده است و یک سنت پسندیده است . که در بطن آن یکسری آداب نهفته است . یکی از این آداب صله ی رحم است . چقدر زیباست . کینه ها کنار می رود ، بهم سر می زنند ، خانه ها تمیز می شود ، بچه ها هدیه می گیرند ، همدلی موج می زند ، این خیلی زیباست . همانطور که طبیعت زیبا میشود ، خانه ها زیبا میشود ، لباس ها زیبا میشود و حال ما هم به بهترین حال تبدیل میشود . صله رحم به دیدن هم رفتن و دید و بازدید است ، ساعتها کنار هم نشستن است ، میوه و شیرینی خوردن و بهم عیدی دادن است .
سوال -  آفات صله رحم چیست ؟
پاسخ - طبیعتا این سنت زیبا ، ممکن است دچار آفت و آسیب هم بشود . نخستین آسیب ، سوءظن و بدگمانی است . در حدیث داریم که  بدگمانی قلب را بیمار می کند و انسانها را در معرض تهمت قرار می دهد . یعنی اینکه وقتی انسان وارد خانه ای میشود ، نگاه منفی نداشته باشد . نگاه غلط نداشته باشد . روایت داریم که بدترین مردم کسانی هستند که بد گمان هستند . بدگمانی و سوء ظن از چند چیز ایجاد میشود . یکی از ظاهر بینی است یعنی انسان ظاهر را نگاه می کند و مطلبی را می گوید . اما کاظم (ع) به سفر مکه می رفتند . فردی ایشان را دید که لباس ساده ای پوشیده و فکر کرد که او صوفی و درویش است . می خواست جلو برود و چیزی بگوید تا او را مسخره کند . تا جلو رفت دید امام است و امام فرمود : بعضی بعض دیگر را مسخره نکنید . نکته دوم در بحث سوءظن حسادت است . گاهی حسادت باعث بدگمانی میشود . پس وقتی میخواهیم برویم و همدیگر را ببینیم با این نگاه منفی نرویم . دومین آسیب تجسس است . حدیث داریم : بدترین مردم کسانی هستند که بدگمان هستند و بدترین بد گمانان کسانی هستند که تجسس می کنند . خوب این را از کجا آورده اید ؟ حالا پسرتان در کنکور قبول نشد ، می خواهد چکار بکند ؟ این دختر را شوهر ندادید ، خواستگار ندارد ؟ خواستگار پارسال چه شد ؟ شما آمده اید ده دقیقه یک احوالی بپرسید و بروید . کسی که بحث را شروع می کند ، توپ برنده در دست اوست . اگر بحث از دختر شما شروع بشود تا آخر بحث همان است . من از بزرگتر ها خواهش میکنم که یک بحث خوب وسط بیاورند . البته بحث سیاسی هم نباشد چون به آسیب مبتلا میشود . بحث های غیبت دیگران هم نه . بطور مثال می خواهید امسال مسافرت کجا بروید ؟ سفر قبل چطور بود . در آن سفر چه اتفاقی افتاد ؟ میشود مسائل تاریخی و اسلامی را مطرح کرد . قرآن می فرماید : لا تجسسوا . پیامبر فرمود : از ظن بپرهیزید . سوظن بدترین دروغ است . کسی با نیت تجسس این دید و بازدید را انجام نمی دهد ولی پیش می آید . حس فضولی انسان را به این مسئله می کشد . آسیب سوم استهزاء و تمسخر است . بعضی ها  در این میهمانیها دو جور استهزا می کنند . گاهی استهزا غایب می کنند و گاهی استهزا حاضر می کنند . مثلا فلانی به میهمانی نیامده است و این طرف بچه ای دارد که خیلی اذیت می کند و یا خودش اخلاق خاصی دارد . هر کسی ممکن است نقطه ضعفی در بیان و رفتارش داشته باشد ، بعضی ها می آیند و عیوب دیگران را مصداق تمسخر و خنده جلساتشان قرا ر می دهند ، این خیلی بد است . یا منطقه ای کار   میکنند مثلا فلانی ها یا فلان شهری ها . قرآن می فرماید : همانا آنهایی که گناهکار و مجرم هستند ، همیشه به دنیای مومنان می خندند . داریم : همدیگر را مسخره نکنید . برای هم لطیفه بگویید ولی نام کسی را نبرید . بگویید که بعضی ها این طور هستند . اسم و نام نبرید . گل مجلس ها تمسخر و دست انداختن دیگران نشود . گاهی در جلسه ای کسی را ملعبه قرار می دهند . بدنبال استهزاء غیبت هم می آید و بدنبال غیبت ،  عیبجویی هم می آید و به دنبال آن کوبیدن افراد هم می آید . چهارمین آسیب سرزنش است . مثلا شما این همه تلاش کردی ، همین درآمدت است ؟ این بچه این قدر درس خواند ، آخر هم قبول نشد ؟ هنوز مستاجر هستی و نتوانستی پشت خودت را ببندی ؟ قرآن می فرماید : خدا و ملائکه بر پیامبر درود می فرستند  ، شما هم درود بفرستید . هر کس خدا و پیامبر را آزار بدهد ، خدا در دنیا و آخرت او را عذاب می دهد . بعضی ها می گویند : ما مردم آزاری شنیده ایم ولی خدا آزاری نشنیده ایم . بله پیامبر فرمود : هر کس مومنی را آزار بدهد من را آزار داده است . و هر کس هم من را آزار بدهد خدا را آزار داده است و هر کس خدا را آزار بدهد ملعون است . طرف نزد امام صادق ( ع ) آمد و امام فرمود ما را تحقیر می کنی ؟ طرف گفت : کجا ؟ گفت : در جُعفه کسی جلوی تو را گرفت و او مر ا سوار نکردی و متکبرانه رد شدی ، تو نمی دانی اگر کسی مومنی را تحقیر کند ما را تحقیر کرده است . هر کس حق مومنی را سبک بشمرد ما را خوار شمرده و حرمت الهی را نادیده گرفته است . ابوهارون می گوید : نزد امام صادق (ع) بودیم و شخصی از خراسان آمد و امام فرمود که چرا ما را خوار می کنید ؟ شخص خراسانی گفت : من غلط بکنم که شما را خوار بکنم . آیا نشنیدی فلانی از تو خواسته ای خواست و تو به او توجه نکردی ؟ بعضی ها خوششان نمی آید که بپرسید کار بچه تان چه شد ؟ کار آقا چه شد ؟ شما وارد منزل شدی که صله ی رحم بکنی و دلی بدست بیاوری ، نه اینکه دلی بشکنی . شاید نمی خواهد بگوید و شاید نمی خواهد که شما بدانید . آسیب پنجم حفظ چشم است . الان شما وارد خانه ای می شوید ، خانم و دخترش می آید ، من به خانواده ها می گویم که ما در اسلام یک حدود و حریمی داریم . درست است که این خانم دختر خاله است ولی نامحرم است . برادر شوهر نامحرم است ، من نمی خواهم تفکیک کنم . مبل است همه دور هم نشسته اید و احوال همدیگر را بپرسید . اما اینکه خانم برادر بدون پوشش جلوی برادرش شوهر بنشیند ، درست نیست . ممکن است که بگویید که خارجی ها این ها را حل کرده اند . خیر شما به درون خانواده های آنها برویید و ببینید که چقدر مشکل دارند . چقدر اختلاف و جدایی دارند . من نمی گویم پشت پرده بنشینید یا پوشیه بزنید . رعایت حریم ها بشود . خودمانی نشوند . شما با هر خانمی در خیابان احوال پرسی نمیکنید ولی با خانم برادر احوال پرسی میکنید . ولی باید پوشش شرعی رعایت بشود . پس حریم ها را رعایت کنید . سه چیز از آداب سفر است . توشه دادن به دیگران ، شما میوه بدهید و دیگری تخمه بدهد و دیگری این است که وقتی سفر تمام شد دیگر پشت سرطرف  حرف نزنید ، چهار چیز عیب نما است : سفر ، آینه ، سفره و معامله . حالا شما دراین سفر عیب هایی از طرف دیدی ، نباید آنرا افشا بکنی . اگر خانه کسی رفتی ، مثلا ماهواره داشت و بعد برویی و بگویید طرف ماهواره دارد . نقاط ضعف طرف را می بینید ، برای دیگری توضیح ندهید . ولی حالا سفر می رویید و ماشین تان در یکی از شهر ها خراب میشود و آنها به شما کمک میکنند . وقتی به شهر خودت رفتی از آنها تعریف کن ولی اگر عکس این بود یعنی به تو کمک نکردند آن را نقل نکن . وقتی با یک کاروانی جایی می روی ، کل کاروان را زیر سوال نبرید . اصلا نقاط ضعف را نباید مطرح بشود . در مورد میهمانی رفتن این را بگویم که فقط خانه ی پولدارها نرویم . خانه فقیر ها هم برویم و ازهمان حداقل ها که از ما پذیرایی میکنند ، لذت ببریم . خانواده ها چه دارا و چه ندار ، این مسئله را در چشم هم چشمی و بورس نیندازید . اجازه بدهید که این میهمانیها هزینه بر نشود . حتما مقید نباشید به خوراکی های درجه یک و گران که اگر فقیری به خانه شما آمد ، فکر کند که چطور در منزلش از شما پذیرایی بکند و چه چیزی جلوی شما بگذارد . در حدیث داریم که دارا هم میانه روی بکند . مثلا پیر زنی است که در یک اتاق کوچک زندگی میکند و یک جعبه شیرینی هم خریده و چایی هم گذاشته ، او دوست دارد که از این شیرینی بردارید نه اینکه به دیده ی تحقیر به آن نگاه بکنید . متکبرانه به میهمانی نرویید . در میهمانی ها به یک غذا اکتفا کنید .  اینجا طرف می فهمد که چه میخورد ولی وقتی چند نوع باشد طرف نمی فهمد چه می خورد . من از پولدارها می خواهم که ساده برگزار کنید تا رسم بشود . هدف دور هم بودن است نه خوردن . صمیمیت مهمتر است . من خیلی با میهمانی در رستوران موافق نیستم . تعاون و کمک کردن به همدیگر خیلی خوب است . شما خانه ی کسی می رویید ، دختر بزرگی دارید به او  بگویید که بلند شود و کار بکند . تعامل کنید که صاحبخانه خسته نشود و شما را دعا کند . حالا در سفر هم همین جور است . کمک کردن به صاحبخانه را فراموش نکنید . در سفر به کسانی که ماشین ندارند و یا جایی را ندارند کمک کنید و با آنها به سفر بروید . و بیشتر خرج را هم شما بعهده بگیرید . سفر کوتاه هم خوب است حتما نباید خیلی طولانی باشد که همه به مسافرت بروند . ششمین آسیب ها بدخُلقی است . روایت درایم که کسی که بدخُلق است ، همنشین او  کم میشود . روایت داریم که    بعضی ها خیلی خشک و عبوس هستند . ششم تکبر است . روایت داریم که انسان متکبر دوست و صدیق ندارد . امام وقتی به ایران آمد و می خواست از هواپیما پیاده بشود ، به ایشان گفتند که آقای پسندیده برادر بزرگ شما می خواهد بالا بیاید . امام فرمود : اگر ایشان بالا بیاید ، من پشت سر ایشان پایین می روم و گفتند که شما رهبر هستید و باید جلو بروید . در آخر آقای پسندیده را قانع کردند که نرود و در جایگاه بماند . رهبر انقلاب با آن جایگاه ، این طور میگوید . شما وکیل هستی ، برادر شما کارگر است ، اشکالی ندارد خانه او برو و کلاس هم نگذار .


  
  
<   <<   26   27   28   29   30   >>   >