سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و ابن جریر طبرى در تاریخ خود از عبد الرحمن پسر ابى لیلى فقیه روایت کرده است ، و عبد الرحمن از آنان بود که با پسر اشعث براى جنگ با حجاج برون شد . عبد الرحمن در جمله سخنان خود در برانگیختن مردم به جهاد گفت : روزى که با مردم شام دیدار کردیم ، شنیدم على ( ع ) مى‏فرمود : ] اى مؤمنان آن که بیند ستمى مى‏رانند یا مردم را به منکرى مى‏خوانند و او به دل خود آن را نپسندد ، سالم مانده و گناه نورزیده ، و آن که آن را به زبان انکار کرد ، مزد یافت و از آن که به دل انکار کرد برتر است ، و آن که با شمشیر به انکار برخاست تا کلام خدا بلند و گفتار ستمگران پست گردد ، او کسى است که راه رستگارى را یافت و بر آن ایستاد ، و نور یقین در دلش تافت . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :23
بازدید دیروز :175
کل بازدید :342830
تعداد کل یاداشته ها : 423
103/9/5
5:1 ص
مشخصات مدیروبلاگ
 
مسلم فروزان نیا[102]

خبر مایه
لوگوی دوستان
 

توجه به کودک

گروهى از کودکان مشغول بازى بودند. ناگهان با دیدن پیامبر(ص) که‏به مسجد مى‏رفت، دست از بازى کشیدند و به سوى حضرت دویدند و اطرافش را گرفتند. آنها دیده بودند پیامبر اکرم(ص)، حسن(ع) و حسین(ع) را به دوش خود مى‏گیرد و با آنها بازى مى‏کند. به این امید، هر یک دامن پیامبر را گرفته، مى‏گفتند: «شتر من باش»!
پیامبر مى‏خواست هر چه زودتر خود را براى نماز جماعت به‏مسجد برساند، اما دوست نداشت دل پاک کودکان را برنجاند. بلال‏در جستجوى پیامبر از مسجد بیرون آمد، وقتى جریان را فهمید خواست بچه‏ها را تنبیه کند تا پیامبر را رها کنند. آن حضرت وقتى متوجه منظور بلال شد، به او فرمود: «تنگ شدن وقت نماز براى من ازاین که بخواهم بچه‏ها را برنجانم بهتر است.»
پیامبر از بلال خواست برود و از منزل چیزى براى کودکان بیاورد. بلال رفت و با هشت دانه گردو برگشت. پیامبر(ص) گردوها را بین بچه‏ها تقسیم کرد و آنها راضى و خوشحال به بازى خودشان مشغول‏شدند.(1)
P . نفایس الاخبار، ص 286. P(2)
بیان: توجه به نیاز و خواسته‏هاى کودک از اصول اولیه تربیت است. آسان‏ترین و پسندیده‏ترین راه، راضى کردن کودکان و همان روش متواضعانه پیامبر است که علاوه بر تأمین نیاز کودک، به آنها نوعى شخصیت نیز مى‏بخشد.

2- مسؤولیت پدران

روزى عدّه‏اى از کودکان در کوچه مشغول بازى بودند. پیامبر(ص) در حین عبور، چشمش به آنها افتاد و خواست نقش بسیار بزرگ پدران و مسؤولیت سنگین آنها را در رشد کودک به همراهانشان گوشزد کند.
فرمود:«واى بر فرزندان آخرالزّمان از دست پدرانشان.»
اطرافیان پیامبر با شنیدن این جمله به فکر فرو رفتند. لحظه‏اى فکر کردند شاید منظور پیامبر، فرزندان مشرکان است که در تربیت فرزندانشان کوتاهى مى‏کنند.
عرض کردند: «یا رسول الّله، آیا منظورتان مشرکین است؟»
- نه، بلکه پدران مسلمانى را مى‏گویم که چیزى از فرایض دینى را به‏فرزندان خود نمى‏آموزند و اگر فرزندانشان پاره‏اى از مسائل دینى را فراگیرند، پدران آنها،ایشان را از اداى این وظیفه باز مى‏دارند.
اطرافیان پیامبر با شنیدن این سخن، تعجب کردند که آیا چنین پدران بى‏مسؤولیتى نیز هستند.
پیامبر که تعجب آنها را از چهره‏شان خوانده بود ادامه داد: «تنها به‏این قانع هستند که فرزندانشان از مال دنیا چیزى را به دست آورند....»
آنگاه فرمود: «من از این قبیل پدران بیزار و آنان نیز از من بیزارند.»(3)
P . مستدرک الوسائل، ج‏2، ص 625 . P(4)
بیان: در عصر حاضر، دلیل دور بودن و ناآگاهى قشر عظیمى از کودکان و نوجوانان از مسائل مذهبى، بى‏توجهى والدینشان به این مسأله مهم‏است.


  
  

 استعانت پیامبران از صلوات
1.
زنده شدن جوان مقتول

در میان بنى اسراییل ،شخصى کشته شد که قاتل او معلوم نبود. خداوند وحى فرستاد که گاوى را با صفات مخصوصى
کشته ،یکى از اعضاى او را بر بدن مقتول بزنند تا او قاتل خود دهد. آن گاه و نزد جوانى از بنى اسراییل بود که خداوند به این جوان عنایت کرد و صلوات را تعلیم داده بود.

آن جوان در خواب دید که به او امر شد که گاوش را نفروشد،مگر به امر مادرش . آن جوان از خواب برخاست ،بنى
اسراییل نزد او آمدند تا گاو را از او بخرند،مادر جوان گفت : باید پوست این گاو را پر از طلا کنید تا آن را به شما
بفروشیم . آن ها راضى شده ،گاو را خریدند،سپس او را کشته و یکى از عضوهاى بدنش را بر پیکر مرده زدند. آن مرده زنده شد و خبر داد که قاتل او پسر عمویش است .

بنى اسراییل گفتند: نمى دانیم که کدام عجیب تر است : زنده شدن این جوان یا ثروتمند شدن این مرد.

خداوند به حضرت موسى (ع )وحى کرد که : به بنى اسراییل بگو که اگر مى خواهند زندگى دنیایى آنها نیکو گردد و در
آخرت نیز بهشت نصیب آن ها گردد، ذکرى را بگویند که این جوان بدان تمسک جست و آن صلوات بر محمد و آل محمد علیه السلام مى باشد.

آن جوان به موسى (ع )گفت : من چگونه این اموال را از شر حسودانم و دشمنانم حفظ نمایم ؟
موسى گفت : بر اموالت صلوات بر محمد و اهل بیت طاهرینش بفرست تا خداوند ضرر هر دشمن را از تو دفع نماید.

بنى اسراییل نزد موسى آمدند و گفتند: ما همه اموال خود را به این جوان بخشیدیم ،دعایى کن که خداوند نیز به ما روزى گسترده عنایت فرماید.

موسى گفت : شمانیز به انوار مقدس اهل بیت توسل جویید و بر محمد و اهل بیت او صلوات بفرستید. آن ها نیز چنین
کردند،سپس حق تعالى وحى فرستاد به موسى (ع )که : در فلان خرابه هزاران دینار طلا وجود دارد،آن را میان خود قسمت نمایید.
این فراوانى مال ،به سبب برکت صلوات بر محمد و اهل بیت او حاصل شد.

2. سه بار بر محمد (ص ) صلوات بفرست

وقتى حضرت آدم (ع )وارد بهشت شد،در بهشت حوران پاکیزه سرشت بسیار بودند؛اما حضرت آدم با آن ها الفتى نداشت . وقتى حضرت حوا آفریده شد و آدم بر او نگریست از او پرسید: تو چه کسى هستى ؟


حوا شرمگین شد و چیزى نگفت ،جبرییل به آدم گفت : این حواست ،او را براى آفریده اند و او محرم و همدم توست .
حضرت آدم وقتى فهمید که حوا متعلق به اوست خواست به سوى او دست دراز کند جبریل گفت : اى آدم !اگر او را مى خواهى ، باید او را عقد
کرده و برایش مهریه تعیین کنى ؟
آدم فرمود: اى برادر! تو مى دانى که من پولى و نقدى ندارم چگونه او را عقد کنم ؟
جبرییل گفت : سه بار حبیب خدا محمد مصطفى (ص ) صلوات بفروشى تا حوا بر تو حلال شود.***


  
  


 

چند سال پیش وقتی برای اولین بار به هیئت فاطمیون قم رفتم، اتاق کوچکی کنار محل اصلی هیئت، توجهم را جلب کرد. در این اتاق کوچک، بچه‌ها جمع شده بودند و یک خانم، مشابه مربی مهد کودک، بچه‌ها را سرگرم می‌کرد.

 

 


 

مهد کودکی درون مسجد!

 

چند سال پیش وقتی برای اولین بار به هیئت فاطمیون قم رفتم، اتاق کوچکی کنار محل اصلی هیئت، توجهم را جلب کرد. در این اتاق کوچک، بچه‌ها جمع شده بودند و یک خانم، مشابه مربی مهد کودک، بچه‌ها را سرگرم می‌کرد و وسایل سرگرمی هم شامل یک سری دفتر نقاشی و مداد رنگی و اسباب بازی بود که مشخص بودند نو نیستند و گویا خود هیئتی‌ها از خانه‌شان به همراه آورده بودند.

از آن جایی که برای بچه‌های کوچک، اسباب بازی جدید که هیچ اهمیتی هم ندارد نو باشد یا نه، و فقط همین که مال خودت نباشد، خیلی جالب و جدید است، حسابی با آن‌ها سرگرم می‌شدند و با کلی ذوق و شوق از اسباب بازی‌ها استفاده می‌کردند.

خیلی زیاد از این کار خوشم آمد و از دفعات بعد، من هم هر از گاهی، چیزی برای سرگرمی بچه‌های هیئتی می‌آوردم. از برچسب گرفته تا یک خوردنی کوچک یا برگه نقاشی و رنگ آمیزی و... گاهی خودم هم، همراه بچه‌ام در آن اتاق به اصطلاح "مهد کودک" می‌ماندم و گاهی حتی با بچه‌ها سرگرم بازی می‌شدم.

حالا همه این‌ها، بهانه‌ای بود برای گفتن این مطلب که چقدر خوب است همه مساجد ما، یاد بگیرند همین کار قشنگ را و برای قسمت بانوان، یک اتاقی شبیه به مهد کودک (حتی یک اتاق کوچک) در نظر بگیرند و برای هر مراسم و نماز جماعتی، یکی از خانم‌های جوان و خوش ذوق، بچه‌های نمازگزاران را سرگرم کند و به این ترتیب برای بچه‌ها، مسجد و مراسم‌هایی از قبیل سخنرانی و هیئت و اعتکاف، با خاطره‌ای خوش عجین شود و آن‌ها را به چنین فضاهایی علاقمند کند.

امیدوارم این فرهنگ در جامعه نهادینه شود که نه تنها در مساجد، بلکه حتی در همایش‌هایی که بانوان در آن‌ها حضور دارند هم، از اتاقک‌های کوچک مهد مانند، استفاده شده و بدین ترتیب شاهد حضور فعال‌تر و با نشاط‌تر مادران فرزنددار و با تخصص باشیم. ان‌شاءالله.

متأسفانه گاهی شاهد تشر زدن و راندن بچه‌ها از مساجد هستیم، آن هم به بهانه سرو صدا و شیطنت‌های طبیعی و اقتضای سن خردسالان؛ اما می‌توان با ارائه راهکارهایی مناسب، کودکان را هم به حضور در مسجد تشویق کرد.

مطمئناً ثوابی که نصیب مربی مهد این چنینی می‌شود، کمتر از سایرین و شرکت کنندگان در مراسم‌ها نیست. چرا که در این صورت، عده زیادی از خانم‌ها که به خاطر فرزند کوچک از توفیق حضور در مسجد و بهره بردن از مراسم‌ها محرومند هم، می‌توانند حضور فعال و پرشوری داشته باشند. علاوه بر این که طی مدت مراسم‌ها، قسمت بانوان هم از سکوت و نظم خوبی برخوردار می‌شود؛ چرا که وقتی خردسالان از مادران جدا باشند و محیط از سر و صدای کودکان پر نباشد، مادران هم به سختی جرئت سر و صدا و اخلال در نظم را پیدا می‌کنند!

متأسفانه گاهی شاهد تشر زدن و راندن بچه‌ها از مساجد هستیم، آن هم به بهانه سرو صدا و شیطنت‌های طبیعی و اقتضای سن خردسالان؛ و البته باز هم باید بگوییم که متأسفانه، امثال من‌ها (مادران دارای فرزند کوچک) باید با این اعتراض، با چاشنی عصبانیت مواجه شویم و گاهی بشنویم که: شما که بچه خردسال داری، در نماز جمعه و جماعت شرکت نکن که آرامش نماز دیگران را هم بر هم بزنی!

 


 

باشگاه کاربران تبیان - برگرفته از تبلاگ: تفکرگاه


  
  

نکاتی پیرامون تشویق کودکان به حضور در مساجد

 


 

برای اینکه بدانید بچه‌ها را چطور به مسجد ببرید و چگونه آن‌ها را جذب مسجد کنید، نیاز به راهکارهای عملی دارید. شما می‌توانید برای رفت و آمد بچه‌ها به مسجد، از این نکات کمک بگیرید.

 


 

مسجد

 

تربیت بچه‌ها از قانون معروف «پیشگیری بهتر از درمان است»، پیروی می‌کند. اگر بخواهید کودک، نوجوان یا جوان شما در زندگی آینده خود، موفق‌تر باشد، لازم است مربی و مکان تربیتی مناسبی مانند مسجد برای آن‌ها مهیا شود تا به کمک آن‌ها، هم به آموزش بچه‌ها و هم به پرورش روح و روان آن‌ها و حل مسائل سخت ویژه سن آن‌ها بپردازید، اما برای اینکه بدانید بچه‌ها را چطور به مسجد ببرید و چگونه آن‌ها را جذب مسجد کنید، نیاز به راهکارهای عملی دارید. شما می‌توانید برای رفت و آمد بچه‌ها به مسجد، از این نکات کمک بگیرید.

 

مسجد، دوست بچه‌ها می‌شود اگر...

وقتی بچه‌ها در مسجد با هم بازی می‌کنند، شعر می‌خوانند، حتی گاهی دعوا و آشتی می‌کنند، بدون آنکه شما تلاش زیادی بکنید، در حال دوستی با مسجد و موضوعات مربوط به آن مثل نماز، آداب نماز جماعت، دعا کردن و شرایط آن، سلام کردن، احترام به بزرگ‌ترها و رعایت حقوق دیگران و... هستند. این معجزه آموزش غیرمستقیم است که بهترین، آسان‌ترین و اثربخش‌ترین راه برای تربیت کودکی دین‌دار است.

بچه‌ها، بازی، همبازی و محل بازی خود را دوست دارند و کم‌کم نسبت به آن تعهد پیدا می‌کنند. دوستی با خانه خدا، با خودش، دوستی با آدم‌های خوب و اخلاق‌های خوب می‌آورد. مسجد می‌تواند برای بچه‌ها در درجه اول به یک مکان بازی دوست‌داشتنی تبدیل شود، به طوری که در مراحل جلوتر، بچه‌ها به همین مکان و آدم‌های نسبتاً ثابت آن، علاقه نشان می‌دهند و می‌خواهند رفتار و اعمال خودشان را هر چه بیشتر به آن‌ها شبیه کنند، برای مثال دخترها و پسرها از سن پایین با رفت‌وآمد به مسجد، مفاهیمی مثل حجاب، حیا، عفت و رعایت حریم بین زن و مرد و آداب نماز خواندن را به خوبی درک می‌کنند.

 

بچه‌ها دوست دارند که دوست داشته باشند

در دنیای بچه‌ها، تعداد دوستان، یکی از ابزارهای مهم قدرت داشتن است. دوستی می‌تواند زندگی بچه‌ها را لذت‌بخش کند و آن‌ها را به راه‌های خوب یا بد زندگی ببرد. برای بسیاری از والدین، آزمون و خطای بچه‌ها برای دوست‌یابی، دغدغه بزرگی است، اما به کمک مسجد و فضای معنوی خاص آن، شما می‌توانید با خیال راحت به بچه‌ها آزادی عمل بدهید تا با کودکان دیگر تعامل داشته باشند. دوست‌یابی در مسجد، علاوه بر اینکه فضایی سالم دارد، این ویژگی را دارد که بدون دخالت مستقیم والدین، بچه‌ها را با یکدیگر مأنوس می‌کند. بچه‌ها را مجبور نکنید که در مسجد، فقط کنار شما بمانند. برای اینکه در این کار نتیجه بهتری بگیرید، خوب است در مناسبت‌های مذهبی خاص که فضای مسجد شلوغ‌تر از بقیه اوقات است و در وعده‌های نماز جماعت، برای مدتی حضور منظم داشته باشید تا بچه‌ها با دیدار مجدد و مکرر هم به دوستی با یکدیگر فکر کنند. همراه داشتن یک کتاب خوب یا وسیله بازی ساده برای بچه‌های کوچک‌تر، روند دوستی با بقیه بچه‌ها را سریع‌تر می‌کند.

وقتی بچه‌ها در مسجد با هم بازی می‌کنند، شعر می‌خوانند، حتی گاهی دعوا و آشتی می‌کنند، بدون آنکه شما تلاش زیادی بکنید، در حال دوستی با مسجد و موضوعات مربوط به آن مثل نماز، آداب نماز جماعت، دعا کردن و شرایط آن، سلام کردن، احترام به بزرگ‌ترها و رعایت حقوق دیگران و... هستند. این معجزه آموزش غیرمستقیم است.

 

 

بچه‌ها به شما نگاه می‌کنند

 

اگر با فرزندتان وارد مسجد شوید و به اطرافیان خود سلام کنید، از یکی سوال بپرسید و با یکی حال و احوال کنید و به دیگری شکلاتی تعارف کنید، با این کار، زمینه الگودهی به فرزندتان را آماده می‌کنید. در قدم بعدی می‌توانید از کودکتان بخواهید که بین افراد حاضر در مسجد، کتاب‌های دعا را پخش کند. آن‌وقت است که به ازای هر کتاب دعا، تشکر و لبخندی از حاضرین در مسجد دریافت می‌کند و همین لبخندهای به‌ظاهر ساده، برای او تشویقی بسیار بزرگ محسوب می‌شود. همین تشویق‌ها می‌تواند میل او را به حضور در اجتماع مسجد و کمک به مردم بیشتر کند.

 

به آن‌ها اعتمادبه‌نفس بدهید

معمولاً مساجد با تلاش خودجوش مردم اداره می‌شوند. بچه‌ها در آنجا این فرصت را پیدا می‌کنند تا با راهنمایی شما، به انجام وظیفه‌ای مثل پخش یک بسته خرما به روزه‌دارها، تعارف آب و شربت، جمع کردن مهرهای اضافی و... بپردازد. هرکدام از این موفقیت‌ها و فرصت ابراز خود، گامی مهم به منظور کمک به رشد اعتمادبه‌نفس بچه‌هاست. فضای مسجد اگر با تدبیر شما همراه شود، می‌تواند طعم موفقیت و انجام درست وظیفه را به کوکان بچشاند. این‌ها فرصت‌های تربیتی خوبی است که معمولاً در مسجد به بهترین شکل ممکن بروز پیدا می‌کند که نباید از آن‌ها غافل شد.

 

بچه‌ها را در فعالیت‌های مسجد شرکت بدهید

به مسجد محل خود سری بزنید تا از برنامه‌های آموزشی و تفریحی مانند کلاس‌های ورزشی، هنری، آموزش‌های قرآنی، مهارت‌های زندگی و... آن باخبر شوید. کلاس‌های مهارتی مساجد، در بیشتر موارد در فضایی سالم و معنوی و اتفاقاً با هزینه اقتصادی مناسب برگزار می‌شوند.

 

نماز

 

به آن‌ها مسئولیت بدهید

خانه خدا هم مانند خانه شما می‌تواند زمینه مسئولیت‌پذیری کودکتان را فراهم کند، اما نمی‌توان یک تفاوت مهم را نادیده گرفت؛ زمانی که شما از کودکتان می‌خواهید که مسئولیت نظم یکی از قفسه‌های قرآن مسجد را به‌عهده بگیرد، یا به‌خاطر صدای زیبای او و با هماهنگی هیئت امنای مسجد، قرائت اذان یا اقامه یکی از روزهای هفته مسجد به‌عهده فرزند شما باشد، احساس لذت و عزت‌نفس بالاتری به کودک یا نوجوان خود داده‌اید.

 

مسجد را محلی برای تشویق بچه‌ها قرار بدهید

امروزه خلاقیت پدر و مادرها برای تشویق فرزندان خود، بسیار کم شده است و در اغلب اوقات به هدیه‌های مادی محدود می‌شود. مسجد می‌تواند با توجه به اهمیتی که در نظر بچه‌ها دارد، یکی از راه‌های تشویق کردن بچه‌ها باشد. اگر به‌دنبال تشویق فرزند خود مثلاً با هزینه‌ای حدود 10 هزار تومان هستید، یکی از راه‌ها این است که با امام جماعت مسجد محل خود هماهنگ کنید و چند هدیه مثلاً هزار تومانی مثل یک کتاب داستان کوچک برای بچه‌ها بخرید و از امام جماعت بخواهید آن هدیه‌ها را در مسجد، بین نماز جماعت و در مقابل تمام نمازگزاران به فرزند شما بدهد. این هدیه برای تمام عمر در ذهن فرزندتان خواهد ماند و به او عزت‌نفس خواهد بخشید؛ هدیه‌هایی که ارزش و اعتبارش در چشم بچه‌ها با هیچ تبلت و گوشی موبایل میلیونی‌ای برابری نمی‌کند!

 

رابطه تنگاتنگ با مسجد

تمام ادیان الهی، مکان‌های مقدسی برای خود دارند. خانواده‌های مسلمان، مسیحی و... هرکدام وظیفه خود می‌دانند که بچه‌ها را با مکان‌های مقدس ویژه دین خود آشنا کنند. برای ما مسلمانان هم مسجد، احترام خاصی دارد، اما هنر آشتی دادن نسل جدید با مسجد، نزد آن دسته از بزرگ‌ترهایی است که بدانند نشاط و شیطنت بچه‌ها، فارغ از ظاهر غیردینی خود، یکی از بهترین نشانه‌های دوستی بچه‌ها با مسجد در آینده است. اگر بزرگ‌ترهای جامعه ما این هنر را می‌خواهند، باید صبور باشند و دیگر جملاتی مانند «پدر و مادر این بچه‌ها کجایند که این‌ها شیطنت می‌کنند!» به گوش نرسد.

معمولاً مساجد با تلاش خودجوش مردم اداره می‌شوند. بچه‌ها در آنجا این فرصت را پیدا می‌کنند تا با راهنمایی شما، به انجام وظیفه‌ای مثل پخش یک بسته خرما به روزه‌دارها، تعارف آب و شربت، جمع کردن مهرهای اضافی و... بپردازد. هرکدام از این موفقیت‌ها و فرصت ابراز خود، گامی مهم به منظور کمک به رشد اعتمادبه‌نفس بچه‌هاست.

 

 

پیشنهادهای زیر برای حفظ فطرت بچه‌ها برای دوستی با محیط‌های معنوی، مفید است:

 

* اگر بچه‌ها با اجبار به مسجد دعوت نشوند، نخستین زمینه جذب آن‌ها فراهم می‌شود و در کنار آن، اگر قبل از دعوت بچه‌ها برای حضور در مسجد، والدین مشتاق به مسجد باشند، اشتیاق بچه‌ها برای دوستی با مسجد بالا می‌رود.

 

* اگر برگشتن پدر و مادرها از مسجد به خانه برای بچه‌ها به معنی خوشحالی و خوش‌اخلاقی بیشتر والدین باشد، نیاز فطری بچه‌ها برای دوستی با خدا جان می‌گیرد. سعی کنید برای ایجاد محبت فرزندان نسبت به مسجد، لباس‌های زیبا و تمیز که در شأن فضای مسجد باشد برای آن‌ها در نظر بگیرید. حتی کیف و مداد رنگی مخصوص مسجد که فقط هر بار بچه‌ها در مسجد می‌توانند از آن استفاده کنند تهیه کنید.

 

* لباس‌ها و سجاده مخصوص نماز را همراه کودک به مسجد ببرید، حتی اگر از آن استفاده نکنند.

من دعا می‌کنم، تو آمین بگو

 

* دور از ذهن نیست که بازی بچه‌ها در سنین پایین در مسجد، موجب اعتراض جمعی از نمازگزاران به بچه‌ها می‌شود. برای حل این مشکل می‌توانید با بقیه والدین هماهنگ کنید تا هر روز یکی از مادرها یا حاضرین در مسجد، مسئولیت نگهداری و بازی با بچه‌ها را به‌عهده بگیرد و برای آن‌ها کتاب بخواند یا با بچه‌ها نقاشی بکشد. با این کار، هم سروصدای بچه‌ها تا حدودی کنترل می‌شود و هم اینکه بچه‌ها فضای شادتری را در مسجد تجربه می‌کنند. ناگفته نماند آن فردی که مسئولیت نگهداری بچه‌ها را قبول کرده است، ثواب متفاوتی را به نام خودش ثبت می‌کند.

 

* برای اینکه بچه‌ها انگیزه بیشتری برای مسجد رفتن داشته باشند، بهتر است با دوستان و آشنایان خود که کودک هم سن و سال بچه‌های شما دارند، هماهنگ کنید و با آن‌ها به مسجد بروید. با این کار، تجربه خوشایندی از رفت‌وآمد به مسجد برای بچه‌ها می‌سازید.

 

* بچه‌ها به ماندن در محیطی علاقه نشان می‌دهند که در آنجا چیزی متناسب با سن و شرایطشان باشد که آن‌ها را جذب کند. با چند نفر از والدین صحبت کنید و برنامه‌ای بریزید و با هیئت امنای مسجد حرف بزنید. می‌توانید با مسئولین فرهنگی و هیئت امنای مسجد، پیشنهادات و طرح‌ها و برنامه‌های عملی خودتان را برای جذب بچه‌ها به مسجد مطرح کنید. اگر برای طرح کلاس‌های آموزشی و فرهنگی با کمبود نیروی انسانی مواجه شدید، می‌توانید از مهارت‌ها و توانایی‌های والدین استفاده کنید.

 

* خوب است که مسجد رفتن بچه‌ها را برایشان به شیوه دیگری خوشایند کنید. بچه‌ها خیلی دوست دارند با پدربزرگ و مادربزرگ، خاله یا عمه و افرادی که با آن‌ها رابطه عاطفی خوبی دارند، فضای متفاوتی را تجربه کنند. با این افراد صحبت کنید و از آن‌ها بخواهید اگر در توانشان هست، این کار را برای شما انجام بدهند.


  
  


حضرت یوسف علیه السلام در هیچ شرایطی ناامید نشد حتی هنگامی که توسط برادرانش در چاه فرو افتاد. ارتباط مستمر و پایدار و خالصانه با خدا، او را از قعر چاه به عزیز مصر رساند. و ناجی انسان های ناامید شد.

 


 

حضرت یوسف

 

آنچه مسلم است، این است که قرآن یک کتاب قصه نیست، آنچه در قالب قصص قرآن آمده به عنوان پیام ها و درس های بزرگ زندگی برای همیشه تاریخ زندگی بشر می باشد. همه سرگذشت ها، حتی سرگذشت انسان های بسیار بزرگ جهان در بستر زمان از یادها رفته و بخشی از افکار و رفتار آنان مورد نقد  واقع شده و می شود. امّا زندگی بزرگانی که در قرآن ترسیم و تدوین شده، سراسر درس زندگی و اخلاق و عرفان و بندگی و بالندگی است. هر چه بر علم و دانش و تجربه بشری افزوده می شود. برداشت ها و انبساط های عمیق تر و دقیق تری بدست می آید.

 

 

داستان زیبای حضرت یوسف صدیق (علیه السلام) یکی از آنهاست. در این نوشتار تنها به بخشی از نکته های اخلاقی و تربیتی این داستان می پردازیم:

 

1- مبارزه با یأس و ناامیدی

حضرت یوسف در هیچ شرایطی ناامید نشد حتی هنگامی که توسط برادرانش در چاه افتاد. ارتباط مستمر و پایدار و خالصانه با خدا، او را از قعر چاه به عزیزی مصر رساند. و ناجی انسان های ناامید شد.

2- دروغ باعث فراموشی می شود

برادران یوسف (علیه السلام) وقتی پیراهن خونین را نزد یعقوب پیامبر آوردند فراموش کردند که لااقل کمی از آن را پاره کنند. لذا یعقوب (علیه السلام) به محض رویت پیراهن دانست که گرگ او را ندریده چون پیراهن به طور ساختگی به خون آغشته شده بود.

3- عاقبت حسودان

حسادت برادران یوسف (علیه السلام) اگر چه هر دو طرف را به سختی های گزنده فرو انداخت. امّا در نهایت این برادران حسود بودند که در آتش حسادت خود سوختند و با حقارت به دست بوسی برادر آمدند. و عاقبت حسادت برادران، یوسف را در فرآیند تعالی رونقی بیشتر بخشید.

4- پدر محرم راز فرزند

یوسف (علیه السلام) خواب خود را که رازی محرمانه بود، تنها با پدر به عنوان مشاوری مورد اعتماد و اطمینان در میان گذاشت.

عشق زلیخا خیلی زود به زجر و زنجیر و زندان معشوق منجر شد. امروزه نیز مشابه آن را در برخی روابط دختران و پسران مشاهده می کنیم. اسیدپاشی- پخش کردن سی دی فیلم ها و عکس های حضوصی و راز و رمزها پنهانی دختر، توسط پسر ناکام و شکست خورده، تنها گوشه ای از پایان عشق های خیابانی و هوس انگیز است

 

5- گریز از خلوت، نامحرم

کم نیستند افرادی که در ارتباط با گروه های غیر همجنس می گویند مواظبیم، روابطی سالم و محترمانه داریم. امّا یوسف صدیق (علیه السلام) نه تنها نمی گوید مراقبم، بلکه فریاد بر می آورد که: به خدا پناه می برم. اگر خدا بر من رحم نکند خواهم لغزید. این تواضع در برابر خدا، از م?لفه های ممتاز انسان های وارسته و الهی است.

6- تفقد بر خطا کار

اغماض و تساهل در برابر خطای دیگران موجب رشد و تعالی هر دو طرف خواهد شد. گذشت و بخشندگی از صفات بارز خداست که به بندگان راستین خدا اهدا شده است. حضرت یوسف (علیه السلام)، پیراهن خود را که وسیله ای برای بینایی دیدگان پدر مقرر شده بود. به همان برادر می داد. که پیراهن خونین را به پدر (حضرت یعقوب (علیه السلام)) داده بود.

تا بدین وسیله گذشته به او را با خوبی بپوشاند. بدی در برابر بدی و خوبی در برابر خوبی کاریست که حتی از حیوانات نیز بر می آید. به طور مثال اگر گربه ای را مورد توجه و مراقبت قرار دهیم در کنار ما خواهد بود امّا اگر اذیت و آزاری ببیند، به اذیت کننده هجوم می آورد. یکی از وجوع تمایز انسان و حیوان در همین جاست. که انسان بر خلاف حیوانات در برابر بدی هم خوبی می کند. "ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ " (فصلت/34)

؛‌به نیکوترین وجه پاسخ ده.

حضرت یوسف

7- عشق یا هوس

 مرز بین عشق و هوس در این است که در عشق، عاشق خود را برای معشوق می خواهد. پروانه وار در عشق معشوق می سوزد. امّا در هوس، (به اصطلاح) عاشق، معشوق را فدای خود می کند. معشوق را برای تأمین نیازهای عزیزی و ناپایدار خود بود.

به همین دلیل عشق زلیخا خیلی زود به زجر و زنجیر و زندان معشوق منجر شد. امروزه نیز مشابه آن را در برخی روابط دختران و پسران مشاهده می کنیم. اسیدپاشی- پخش کردن سی دی فیلم ها و عکس های حضوصی و راز و رمزها پنهانی دختر، توسط پسر ناکام و شکست خورده، تنها گوشه ای از پایان عشق های خیابانی و هوس انگیز است.

8- رنگ نگرفتن حضرت یوسف (علیه السلام)

انسان های کوچک و ضعیف النفس رنگ محیط را گرفته و تابع جوّ و فضای حاکم می شوند. از خود اراده و استقلالی ندارند. امّا انسان های بزرگ و خود ساخته نه تنها رنگ محیط را نمی گیرند بلکه رنگ خود را به محیط می دهند.

حضرت یوسف پیامبر (علیه السلام) وقتی وارد کاخ شده کاخ نشینان را تغییر داد. زلیخای شهوت ران به (همسر) زلیخای پیامبر تبدیل شد. در زندان نیز زندانیان افسرده و شپش زده را متحول کرد. زندان را تبدیل به دانشگاه کرد. و آنگاه که در میان کشاورزان و مردم قرار گرفت انگیزه و امید و تلاش را در آنان تزریق کرد.

کم نیستند افرادی که در ارتباط با گروه های غیر همجنس می گویند مواظبیم، روابطی سالم و محترمانه داریم. امّا یوسف صدیق (علیه السلام) نه تنها نمی گوید مراقبم، بلکه فریاد بر می آورد که: به خدا پناه می برم. اگر خدا بر من رحم نکند خواهم لغزید. این تواضع در برابر خدا، از مولفه های ممتاز انسان های وارسته و الهی است

 

9- تلاش و کوشش دائمی

حضرت یوسف (علیه السلام) در هیچ شرایطی کوتاه نیامد. و هیچ گاه از تلاش و فعالیت توأم با نشاط و شادابی باز نایستاد. موجی بود که آرامش او در عدمش بود. همواره در حرکت و سازندگی بود.

10- توقع از دیگران ممنوع

حضرت یوسف (علیه السلام) هرگز از کسی توقع تلافی خوبی هایش را نداشت. مزدش را از خدا طلب می کردند نه از بندگان خدا. حتی در برابر آن همه خیانت ها و جنایت های برادرانش، کوچک ترین توقعی نداشت. آن گاه که به قدرت و عزت رسید و برادران در اوج ذلت و خواری بودند آنان را بخشید و آن همه بدی آنان را گذاشت و گذشت.

11- مثبت اندیش

سراسر سرگذشت نورانی حضرت یوسف (علیه السلام) مثبت نگری و دیدن خوبی ها و تمرکز بر زیبایی های رفتاری دیگران بوده است. گفته اند مومنان آسمانی انگشتان اشاره خداوند بر روی زمین اند. و پیامبران الهی نمایندگان واقعی خدا بر روی زمین، آیات الهی در بین انسان ها. لذا خدا گونه منبع و منشأ بخشندگی و مهربانی و زیبایی های اخلاقی و رفتاری اند. برادران یوسف بدترین جنایت ها را کردند. آدم ربایی، کودک آزاری، ضرب و شتم، خیانت در امانت... امّا حضرت یوسف (علیه السلام) همواره می گفت آنان برادران من اند. و در پایان همه را عفو نمود و بدی های آنان را با خوبی ها ذفن کرد.

اگر این گونه قرآن بخوانیم و قرآن را باید آیین نامه زندگی بدانیم و آن را تنها سه سفره عقد و بالای سر مسافر و کنار بالش بیمار و زیر سقف اتوموبیل و سر قبر اموات نگذاریم، با آن بیندیشیم. تدبیر کنیم، تصمیم بگیریم. ارتباط برقرار کنیم، عشق بورزیم، تربیت کنیم، و همه آسیب ها و آفت های ذهن و زندگی را بشناسیم و بدور بیندازیم.


  
  

وَ وَصَّیْنَا الْانسَانَ بِوَالِدَیْهِ حُسْنًا

{ سوره عنکبوت آیه 8 } (  و ما به انسان، توصیه نمودیم که به والدینش نیکى نماید )

امیرالمومنین علی (ع) فرمود : بزرگترین و مهمترین تکلیف الهی نیکی به پدر و مادر است.  میزان الحکمة  جلد 10 صفحه 709

امام صادق (ع) فرمود : برترین کارها عبارت است از: 1- نماز در وقت 2- نیکی به پدر و مادر 3- جهاد در راه خدا.  بحارالانوار جلد 74  صفحه 85

 مردی خدمت پیامبر اکرم (ص) آمد و گفت : پدر و مادر پیری دارم که به خاطر انس با من مایل نیستند به جهاد بروم ، رسول خدا (ص) فرمود : پیش پدر و مادرت بمان، قسم به آنکه جانم در دست اوست انس یکروز آنان با تو از جهاد یکسال بهتر است. ( البته در صورتی که جهاد واجب عینی نباشد ).بحارالانوار جلد 74  صفحه 52

 ابن‌مسعود می‌گوید: از پیامبر گرامی(ص) سؤال کردم، محبوبترین کار پیش خدا کدام است؟ فرمود: نماز در وقت، گفتم: بعد از آن چه چیز؟ فرمود: نیکی به پدر و مادر، گفتم: بعد از آن چه چیز، فرمود: جهاد در راه خدا. ( بالاترین جهاد یعنی جهاد اکبر ، مخالفت با هواهای نفسانی )    بحارالانوار جلد 74  صفحه 70

 پیامبر خدا (ص) فرمود: هر فرزند نیکوکاری که با مهربانی به پدر و مادرش نگاه کند در مقابل هر نگاه، ثواب یک حج کامل مقبول به او داده می‌شود، سؤال کردند، حتی اگر روزی صدمرتبه به آنها نگاه کند؟ فرمود: آری خداوند بزرگتر و پاکتر است. بحارالانوار جلد 74  صفحه 73

 امام رضا (ع) فرمود : خداوند متعال فرمان داده سه چیز همراه سه چیز دیگر انجام گیرد : 1- به نماز همراه زکات فرمان داده است، پس کسی که نماز بخواند و زکات نپردازد نمازش نیز پذیرفته نمی‌شود. 2-به سپاسگذاری از خودش و پدر و مادر فرمان داده است، پس کسی که از پدر و مادرش سپاسگذاری نکند، خدا را شکر نکرده است. 3- به تقوای الهی فرمان داده و به صله‌ی رحم، پس کسی که صله‌ی رحم انجام ندهد تقوای الهی را هم بجا نیاورده است.     بحارالانوار جلد 74  صفحه 77

 امام صادق(ع) فرمود: نیکی به پدر و مادر نشانه‌ی شناخت شایسته‌ی بنده خداست. زیرا هیچ عبادتی زودتر از رعایت حرمت پدر و مادر مسلمان به خاطر خدا انسان را به رضایت خدا نمی‌رساند.بحارالانوار جلد 74  صفحه 77

 پیامبر اکرم (ص) فرمود : بنده‌ای که مطیع پدر و مادر ( البته مطیع بودن در برابر پدر و مادر در راه دین و گرنه اگر پدر و مادر معصیت از ما خواستند نباید انجام دهیم ) و پروردگارش باشد ، روز قیامت در بالاترین جایگاه است.کنزالاعمال جلد 16  صفحه 467

 رسول خدا (ص) فرمود : کسی که به نیت پدر و مادرش حج انجام دهد یا بدهکاری آنها را بپردازد خداوند او را در روز قیامت با نیکان برمی‌‌انگیزد. کنزالاعمال جلد 16  صفحه 468

 پیامبر اکرم(ص) فرمود: آنکه پدر و مادرش را خشنود کند، خدا را خشنود کرده و کسی که پدر و مادر خود را به خشم آورد، خدا را به خشم آورده است. کنزالاعمال جلد 16  صفحه 470

 امام صادق (ع) فرمود : هنگامی که حضرت موسی(ع) مشغول مناجات با پروردگارش بود، مردی را دید که در زیر سایه‌ی عرش الهی در ناز و نعمت است، عرض کرد: خدایا این کیست که عرش تو بر او سایه افکنده است؟ خداوند متعال فرمود: او نسبت به پدر و مادرش نیکوکار بود و هرگز سخن‌چینی نمی‌کرد. بحارالانوار جلد 74  صفحه 65

 پیامبرخدا(ص) فرمود: دو سال را برو به پدر و مادرت نیکی کن، یکسال راه برو و صله‌ی رحم انجام بده، (یعنی اگر پدر و مادرت در فاصله‌ی دوری هستند که دو سال باید راه بروی تا به آنها برسی و نیکی کنی ارزش دارد). بحارالانوار جلد 74  صفحه 83

 پیامبر خدا(ص) : فرمود : کسی که دوست دارد عمرش طولانی و روزیش زیاد شود، نسبت به پدر و مادرش نیکی کند و صله‌ی رحم بجای آورد.کنزالاعمال جلد 16  صفحه 475

 حنان ‌ابن سُدیر می‌گوید : در حضور امام صادق(ع) بودیم که مُیّسِر هم در میان ما بود، از رابطه خویشاوندی سخن به میان آمد، امام صادق(ع) فرمود: ای مُیّسِر چند بار اجل و مرگ تو فرا رسیده و هر بار خداوند آنرا بخاطر صله رحم با خویشاوندانت تأخیر انداخته است، اگر می‌خواهی خداوند عمر تو را زیاد کند به پدر و مادرت نیکی کن. بحارالانوار جلد 74  صفحه 84

 امام صادق(ع) فرمود: مردی خدمت پیامبر(ص) آمد و گفت: ای رسول خدا به چه کسی نیکی کنم؟ فرمود: به مادرت، عرض کرد: بعد از او به چه کسی؟ فرمود: به مادرت، گفت: سپس به چه کسی؟ فرمود: به مادرت، سؤال کرد: سپس به چه کسی؟ فرمود: به پدرت.بحارالانوارجلد 74 صفحه 49

 رسول خدا(ص) فرمود: به پدرانتان نیکی کنید تا فرزندانتان به شما نیکی کنند، از زنان مردم چشم‌پوشی کنید تا دیگران نسبت به زنهای شما چشم‌پوشی کنند.کنزالاعمال جلد 16  صفحه 466

 از امام کاظم(ع) نقل شده که فرمود: مردی از پیامبر خدا(ص) سؤال کرد: حق پدر بر فرزند چیست؟ حضرت فرمود: 1- او را با نام صدا نکند. 2- در راه‌رفتن از او جلو نیفتد. 3- قبل از او ننشیند. 4- کاری انجام ندهد که مردم پدرش را فحش دهند.بحارالانوار  جلد 74  صفحه 45

 رسول خدا(ص) فرمود: نگاه محبت‌آمیز فرزند به پدر و مادرش عبادت است.بحارالانوارجلد 74  صفحه 80

 اَبی ولّاد می‌گوید: معنای آیة «وَبِالوَالِدَینِ اِحسَاناً» را از امام صادق(ع) پرسیدم، فرمود: احسان به پدر و مادر اینست که رفتارت را با آنها نیکو کنی و مجبورشان نکنی تا چیزی که نیاز دارند از تو بخواهند. «یعنی قبل از درخواست آنان نیازشان را برطرف کنی».بحارالانوار، جلد 74  صفحه 79

 امام صادق(ع) فرمود: چشمهایت را جز از روی دلسوزی و مهربانی با پدر و مادر خیره مکن و صدایت را بلندتر از صدای آنها نکن، دستهایت را بالای دستهای آنها مبر، و جلوتر از آنان راه مرو.بحارالانوار، جلد 74  صفحه 79

امام صادق(ع) فرمود: چه چیز مانع شخص می‌شود وقتی که پدر و مادرش زنده یا مرده‌اند به آنها نیکی کند، به این صورت که به نیت آنها نماز بخواند، صدقه بدهد، حج بجا بیاورد و روزه بگیرد، زیرا اگر چنین کند ثواب آنها به پدر و مادر می‌رسد و به خود شخص هم همانقدر ثواب داده می‌شود، به علاوه خداوند متعال به واسطة کارهای نیک و نماز او خیر زیادی به او عطا می‌کند.بحارالانوار جلد 74  صفحه 46

 امام باقر(ع) فرمود: در سه چیز خداوند متعال اجازه ترک آنها را نداده است. 1- ادای امانت به مرد نیکوکار و فاسق. 2- وفای به عهد و پیمان نسبت به نیکوکار و فاسق. 3- نیکی به پدر و مادر، نیکوکار باشند یا فاسق و لاابالی.بحارالانوار جلد 74  صفحه 56

 در نوشته امام رضا(ع) به مأمون آمده که: نیکی به پدر و مادر واجب و لازم است اگر چه مشرک و کافر باشند، ولی در معصیت خدا نباید اطاعتشان کرد.بحارالانوار جلد 74  صفحه 72

 از امام رضا(ع) نقل شده که فرمود: رسول خدا(ص) فرمود: نسبت به پدر و مادر نیکوکار باش تا پاداش تو بهشت باشد ولی اگر عاقّ آنها شوی جهنمی خواهی بود.اصول کافی جلد 2  صفحه 348

 امام صادق(ع) فرمود: اگر خداوند چیزی کمتر از اُف (اوه) گفتن سراغ داشت از آن  نهی می‌کرد: و اُف‌گفتن از کمترین مراتب عاق‌شدن است. نوعی از عاق‌شدن این است که انسان به پدر و مادرش تیز نگاه کند. (خیره شود).اصول کافی جلد 2  صفحه 348

 امام صادق(ع) فرمود: کسی که از روی نفرت به پدر و مادرش که به او ستم کرده‌اند نگاه کند، نمازش در درگاه الهی پذیرفته نمی‌شود.اصول کافی جلد 4  صفحه 50

 امیرالمؤمنین علی(ع) فرمود: کسی که پدر و مادر خویش را غمگین سازد عاق والدین شده است. (حق آنها را رعایت نکرده است).بحارالانوار جلد 74  صفحه 64

 امام صادق (ع) فرمود: پدرم مردی را دید که پسرش همراهش راه می‌رفت و به بازوی پدر تکیه کرده بود، (وقتی این جریان را دید) تا زنده بود از روی ناراحتی و خشم با او صحبت نکرد.بحارالانوار جلد 74  صفحه 64

امام صادق(ع) فرمود: هر کس با این سه نفر کشمکش کند خوار می‌گردد: پدر، سلطان حق و شخص بدهکار.بحارالانوار جلد 74  صفحه 71

 پیامبر خدا(ص) فرمود: از عاق والدین‌شدن بپرهیزید، زیرا با اینکه بوی بهشت از مسافت هزارسال به مشام می‌رسد، عاق والدین و کسی که قطع رحم کند آن بو را احساس نخواهد کرد. (یعنی بیش از هزار سال از بهشت فاصله دارد.)بحارالانوار جلد 74 صفحه 62

 امام صادق(ع) فرمود: عاق والدین و شرابخوار و انسان خیر منت‌گذار وارد بهشت نمی‌شود.بحارالانوار جلد 74  صفحه 74

 رسول خدا(ص) فرمود: در قیامت خدا به چهار گروه نظر رحمت نخواهد کرد: 1- عاق والدین 2- منت‌گذار 3- منکر قضا و قدر 4- شرابخوار بحارالانوار جلد 74  صفحه 71

رسول اکرم (ص) فرمود: کیفر سه گناه به قیامت نمی‌ماند (یعنی در همین دنیا مجازات می‌شود). 1- عاق پدر و مادر 2- ظلم و تجاوز به مردم 3- ناسپاسی در مقابل احسان و نیکی.بحارالانوار جلد 74  صفحه 74

 امام صادق (ع) فرمود: از گناهانی که هوا را تیره و تار می‌کند عاق والدین‌ ‌شدن است.بحارالانوار جلد 74  صفحه 74

 امام صادق (ع) فرمود: عاق پدر و مادر شدن از گناهان کبیره است، زیرا خداوند متعال عاق والدین را گناهکار شقی شمرده است.بحارالانوار جلد 74  صفحه 74

 امام صادق (ع) فرمود: هنگام مرگ جوانی، پیامبر خدا (ص) کنار بستر او حضور یافتند و به جوان فرمودند: بگو لااله‌الا‌الله، زبانش بند آمد، چند بار تکرار فرمودند، ولی زبان او بند شد، پیامبر (ص) به زنی که کنار جوان بود فرمود: آیا این جوان مادر دارد؟ زن گفت: بله، من مادر او هستم، فرمود: آیا از او ناراضی هستی؟ زن گفت: بله شش سال است با او صحبت نکرده‌ام، فرمود: از او راضی شو، زن گفت: یارسول‌الله بخاطر رضایت تو خدا از او راضی شود. (من از او راضی هستم) سپس پیامبر(ص) به جوان گفت: بگو لااله‌الا‌الله، جوان در این هنگام گفت: لااله‌الا‌الله و پس از لحظاتی مُرد.بحارالانوار جلد 74  صفحه 75

 امام سجاد(ع) فرمود: مردی خدمت رسول خدا (ص) رسید و گفت: ای رسول خدا، من هیچ کار زشتی نمانده که انجام نداده باشم، آیا می‌توانم توبه کنم؟ رسول خدا (ص) فرمود: آیا هیچیک از پدر و مادرت زنده هستند؟ گفت: بله، پدرم. حضرت فرمود: برو به او نیکی کن (تا آمرزیده شوی). وقتی او راه افتاد پیامبر(ص) فرمود: کاش مادرش زنده بود. (یعنی اگر او زنده بود و به او نیکی می‌کرد، زودتر آمرزیده می‌شد).بحارالانوار جلد 74 صفحه 82

حضرت محمد (ص) : همچنانکه فرزند در صورت عدم ادای حقوق پدر و مادر عاق آنها میشود پدر و مادر نیز چنانچه فرزند صالح باشد و حقش را ادا نکنند عاق فرزند می شوند.  خصال الصدوق باب الاثنین حدیث 67

حضرت محمد (ص) : از جمله حقوق فرزند بر پدرش سه چیز است ، او را نام نیک گذارد و نوشتن آموزد و چون بالغ شود برای او زن بگیرد.  روضة الواعظین صفحه 369

حضرت محمد (ص) : مردی از حضرت رسول (ص) پرسید حق پدر بر فرزندش چیست ؟ فرمود او را به نامش نخواند ، و جلو او راه نرود ، پیش از او ننشیند ، و موجب دشنام او نشود { با مردم طوری رفتار نکند که به پدرش دشنام دهند }.  اصول کافی جلد 3 باب البر بالوالدین حدیث 5 و 9

حضرت محمد (ص) : مردی خدمت نبی اکرم (ص) آمد و عرض کرد ای رسول خدا به چه کسی نیکی کنم ؟ فرمود به مادرت گفت سپس به که ؟ فرمود به مادرت ، گفت سپس به که ؟ فرمود به مادرت ، { برای مرتبه چهارم } عرض کرد سپس به که ؟ فرمود به پدرت.   اصول کافی جلد 3 باب البر بالوالدین حدیث 5 و 9

حضرت محمد (ص) : خشنودی خدا تمامش در خشنودی پدر و مادر و خشم خدا در خشم آندو است.  جامع الاخبار صفحه 98

حضرت محمد (ص) : نگاه محبت آمیز فرزند به پدر و مادرش عبادت است. تحف العقول مواعظ النبی (ص)

حضرت محمد (ص) : هرکه به والدینش احسان و نیکی کند خداوند عمرش را زیاد گرداند.  روضة الواعظین صفحه 368

حضرت محمد (ص) : خداوند لعنت کند بر والدینی که فرزندشان را بر نافرمانی خودشان وادار کنند.  بحارالانوار جلد 77 صفحه 58

حضرت محمد (ص) : خداوند رحمت کند پدر و مادری را که فرزندشان را بر نیکی کردن به آنها وادار کنند. بحارالانوار جلد 77 صفحه 58

حضرت محمد (ص) : هرکه پدر و مادرش را اندوهگین سازد آنها را نافرمانی کرده است.  بحارالانوار جلد 77 صفحه 58

حضرت محمد (ص) : از نفرین پدر بترسید و دور باشید که بالای ابر ( به آسمان ) بلند شود و خداوند عزوجل ( به فرشتگان ) فرماید : آنرا به سوی من بلند کنید تا برایش استجابت کنم ، و از نفرین مادر بترسید که آن از شمشیر تیزتر است.  مجموعه ورام جلد 1 صفحه 12

حضرت محمد (ص) : به فرزندان خود شنا کردن و تیر اندازی بیاموزید.  طرائف الحکم جلد 2 صفحه 117 نقل از وسائل

حضرت محمد (ص) : بر در بهشت دیدم نوشته شده ؛ تو بر هر بخیل و ریاکار و عاق { والدین } و سخن چین حرام هستی.  جامع الاخبار صفحه 98

حضرت محمد (ص) : مردی خدمت پیغمبر خدا (ص) آمد و عرض کرد یا رسول الله من با شور و نشاط به جهاد تمایل دارم ، نبی اکرم (ص) به او فرمود پس در راه خدا جهاد کن که اگر کشته شوی در نزد خداوند زنده بوده و روزی خواهی خورد و اگر ( در اینراه به اجل طبیعی ) بمیری پاداش تو بر خداوند است و اگر سالم از میدان جنگ برگشتی از گناهانت پاک شوی مانند روز ولادتت ؛ عرض کرد یا رسول الله (ص) من پدر و مادر پیری دارم که گمان میکنند به من اُنس گرفته اند و خروج مرا ( از نزد خود ) خوش ندارند ، رسول خدا (ص) فرمود در این صورت نزد والدینت بمان قسم به آنکه جامن من در دست اوست موآنست آنها یک شبانه روز به تو از جهاد یکسال بهتر است.  اصول کافی جلد 3 باب البر بالوالدین حدیث 10

حضرت محمد (ص) : میان فرزندانتان به عدالت رفتار کنید همچنانکه دوست دارید در احسان و لطف میان شما به عدالت رفتار نمایند.  سفینة البحار جلد 2 صفحه 684

حضرت محمد (ص) : فرزندانتان را با اسامی پیغمبران نام گذارید و بهترین نامها عبدالله و عبدالرحمن است.   سفینة البحار جلد 2 صفحه 684


  
  

 

حدیث (1) امام على علیه‏السلام :

اَطیَبُ العَیشِ القَناعَةُ؛

خوش‏ترین زندگى، زندگى با قناعت است.

غررالحکم، ح 2918

حدیث (2) امام على علیه‏السلام :

مَنِ اقتَصَرَ عَلى بُلغَةِ الکَفافِ فَقَدِ انتَظَمَ الراحَةَ وَ تَبَوَّأَ خَفضَ الدَّعَةِ؛

هر کس به مقدار کفایت، قناعت کند، آسایش مى‏یابد و براى خویش زمینه گشایش فراهم مى‏کند.

نهج البلاغه، حکمت 377

حدیث (3) امام على علیه‏السلام :

مِن شَرَفِ الهِمَّةِ لُزومِ القِناعَةِ؛
پایبندى به قناعت، از والایى همّت است.

غررالحکم، ج6، ص44، ح9435

حدیث (4) امام صادق علیه‏السلام :

حُرِمَ الحَریصُ خَصلَتَینِ وَلَزِمَتهُ خَصلَتانِ: حُرِمَ القَناعَةَ فَافتَقَدَ الرّاحَةَ وَحُرِمَ الرِّضا فَافتَقَدَ الیَقینَ؛
حریص از دو خصلت محروم شده و در نتیجه دو خصلت را با خود دارد: از قناعت محروم است و در نتیجه آسایش را از دست داده است، از راضى بودن محروم است و در نتیجه یقین را از دست داده است.

غررالحکم، ج3، ص330، ح4634

حدیث (5) امام على علیه‏السلام :

امام على علیه السلام :
اِنتَقِم مِنَ الحِرصِ بِالقَناعَةِ کَما تَنتَقِمُ مِنَ العَدُوِّ بِالقِصاصِ؛
از حرص، با قناعت انتقام بگیر، چنان که با قصاص از دشمن انتقام مى گیرى.

کافى، ج2، ص138، ح3

حدیث (6) امام على علیه‏السلام :

لَو لاخَمسُ خِصالٍ لَصارَ النّاسُ کُلُّهُم صالِحینَ: أوَّلُهَا القَناعَةُ بِالجَهلِ، الحِرصُ عَلَى الدُّنیا، وَالشُّحُّ بِالفَضلِ، وَالرِّیاءُ فِى العَمَلِ وَالعجابُ بِالرَّىِ؛
اگر پنج خصلت نبود، همه مردم جزوِ صالحان مى شدند: قانع بودن به نادانى، حرص به دنیا، بخل ورزى به زیادى، ریاکارى در عمل، و خود رأیى.

غررالحکم، ج2، ص451، ح3260

حدیث (7) امام صادق علیه‏السلام :

اِنَّ صاحِبَ الدّینِ فَکَّرَ فَـعَـلَـتْهُ السَّکینَةُ وَ اسْتَـکانَ فَـتَواضَعَ وَ قَنِعَ فَاسْتَغْنى وَ رَضىَ بِما اُعْطىَ وَ انْفَرَدَ فَکُفىَ الاِْخْوانَ وَ رَفَضَ الشَّهَواتِ فَصارَ حُرّا وَ خَلَعَ الدُّنْیا فَتَحامَى الشُّرورَ وَ اطَّرَحَ الْحَسَدَ فَظَهَرتِ الْمَحَبَّةُ وَ لَمْ یُخِفِ النّاسَ فَـلَـمْ یَخَفْهُمْ وَ لَمْ یُذْنِبْ اِلَیْهِمْ فَسَلِمَ مِنْهُمْ وَ سَخَتْ نَفْسُهُ عَنْ کُلِّ شَى‏ءٍ ففازَ وَ اسْتَکْمَلَ الْفَضْلَ وَ اَبْصَرَ العافیَةَ فَاَمِنَ النَّدامَةَ؛

آدم دین‏دار چون مى‏اندیشد، آرامش بر جان او حاکم است. چون خضوع مى‏کند متواضع است. چون قناعت مى‏کند، بى‏نیاز است. به آنچه داده شده خشنود است. چون تنهایى را برگزیده از دوستان بى‏نیاز است. چون هوا و هوس را رها کرده آزاد است. چون دنیا را فرو گذارده از بدى‏ها و گزندهاى آن در امان است. چون حسادت را دور افکنده محبتش آشکار است.مردم را نمى‏ترساند پس از آنان نمى‏هراسد و به آنان تجاوز نمى‏کند پس از گزندشان در امان است. به هیچ چیز دل نمى‏بندد پس به رستگارى و کمال فضیلت دست مى‏یابد و عافیت را به دیده بصیرت مى‏نگرد پس کارش به پشیمانى نمى‏کِشد.

امالى مفید، ص 52، ح 14

حدیث (8) امام على علیه‏السلام :

مَنِ اقْتَصَرَ عَلى بُلْغَةِ الْکَفافِ فَقَدِ انْتَظَـمَ الرّاحَةَ وَ تَبَوَّاَ خَفْضَ الدَّعَةِ؛

هر کس به اندازه‏اى که او را کفایت مى‏کند، قناعت کند، به آسایش و نظم مى‏رسد و در آسودگى و رفاه منزل مى‏گیرد.

نهج البلاغه، حکمت 371

حدیث (9) امام على علیه‏السلام :

اَطْیَبُ الْعَیْشِ القَناعَةُ؛

خوش‏ترین زندگى، زندگى با قناعت است.

غررالحکم، ح 2918

حدیث (10) ابن شهر آشوب :

کانَ النَّبىّ صلى‏الله‏علیه‏و‏آله قَبْلَ المَبْعَثِ مَوصوفا بِعِشرینَ خَصلَةً مِن خِصالِ الاَنْبیاءِ لَوِ انْفَرَدَ واحِدٌ بِاَحَدِها لَدَلَّ عَلى جَلالِهِ فَکَیْفَ مَنِ اجْتَمَعَت فیهِ؟! کانَ نَبیّا اَمینا، صادِقا، حاذِقا، اَصیلاً، نَبیلاً، مَکینا، فَصیحا، عاقِلاً، فاضِلاً، عابِدا، زاهِدا، سَخیا، کمیا، قانِعا، مُتَواضِعا، حَلیما، رَحیما، غَیورا، صَبورا، مُوافِقا، مُرافِقا، لَمیُخالِطْ مُنَجِّما وَ لا کاهِنا و لا عَیافا؛

رسول اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله پیش از مبعوث شدن، بیست خصلت از خصلت‏هاى پیامبران را دارا بودند، که اگر کسى یکى از آنها را داشته باشد، دلیل عظمت اوست؛ چه رسد به کسى که همه آنها را دارا باشد، آن حضرت پیامبرى امین، راستگو، ماهر، اصیل، شریف، استوار، سخنور، عاقل، با فضیلت، عابد، زاهد، سخاوتمند، دلیر و با شهامت، قانع، متواضع، بردبار، مهربان، غیرتمند، صبور، سازگار، و نرم‏خو بودند و با هیچ منجّم (قائل به تأثیر ستارگان)، غیب‏گو و پیش‏گویى هم‏نشین نبودند.

المناقب لابن شهر آشوب، ج 1، ص 123

حدیث (11) پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله :

فى تَفْسیر آیَةِ «مَنْ عَمِلَ صالِحا مِنْ ذَکَرٍ اَوْ اُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فلَنُحیَینَّهُ حَیاةً طَیِّبَةً وَ لَنَجْزیَنَّهُمْ اَجْرَهُمْ بِاَحْسَنِ ما کانوا یَعْمَلونَ» اَلْقَناعَةُ وَ الرِّضا بِما قَسَمَ اللّه‏ُ؛

در تفسیر آیه «هر مؤمنى مرد یا زن کار نیکى انجام دهد، قطعا او را با زندگى پاکیزه‏اى، حیات مى‏بخشیم و مسلما به آنان بهتر از آنچه انجام داده‏اند پاداش خواهیم داد» زندگى پاک، یعنى قناعت و رضایت به آنچه خداوند مقدّر نموده است.

نهج الفصاحه، ح 27


93/5/1::: 6:11 ع
نظر()
  
  

عَن رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم:
در روایتی طولانی در فضیلت ماه رمضان، از پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم نقل شده است:
«فَإِذَا کَانَتْ لَیلَةُ الْفِطْرِ وَ هِی تُسَمَّى لَیلَةَ الْجَوَائِزِ أَعْطَى اللَّهُ الْعَامِلینَ أَجْرَهُمْ بِغَیرِ حِسَابٍ» ؛و چون شب عید فطر-که شب جوائز نام دارد- فرا رسد، خداوند پاداش عمل‏ کنندگان را بدون حساب و شمارش ببخشد.

 

«فَإِذَا کَانَتْ غَدَاةُ یوْمِ الْفِطْرِ بَعَثَ اللَّهُ الْمَلَائِکَةَ فِی کُلِّ الْبِلَادِ فَیهْبِطُونَ إِلَى الْأَرْضِ وَ یقِفُونَ عَلَى أَفْوَاهِ السِّکَکِ فَیقُولُونَ یا أُمَّةَ مُحَمَّدٍ اخْرُجُوا إِلَى رَبٍّ کَرِیمٍ یعْطِی الْجَزِیلَ وَ یغْفِرُ الْعَظِیمَ : ؛
و چون صبح روز عید فرا رسد خداوند فرشتگان را به همه ‏ی شهرها بفرستد. پس در زمین فرود آیند و سر کوچه‏ ها و گذرها بایستند و [ با صدایى که آن را همه‏ ی آفریده‏ هاى خدا جز جن و آدمیان می‏شنوند] گویند: اى امّت محمّد! به سوى پروردگار کریم [براى نماز عید] بیرون شوید که او پاداش فراوان دهد و گناهان بزرگ را بیامرزد.


«فَإِذَا بَرَزُوا إِلَى مُصَلَّاهُمْ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِلْمَلَائِکَةِ: مَلَائِکَتِی! مَا جَزَاءُ الْأَجِیرِ إِذَا عَمِلَ عَمَلَهُ؟ قَالَ: فَتَقُولُ الْمَلَائِکَةُ: إِلَهَنَا وَ سَیدَنَا! جَزَا?ُهُ أَنْ تُوَفِّی أَجْرَهُ.» ؛
و چون سوى محلّ برگزارى نماز عید روند خدا عزّ و جلّ به فرشتگان فرماید: اى فرشتگان من! مزد کارگر- چون کار خود را انجام دهد- چیست؟ عرضه دارند: معبودا و سیدا! این که مزدش را کامل پرداخت کنی.


«قَالَ: فَیقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: فَإِنِّی أُشْهِدُکُمْ مَلَائِکَتِی أَنِّی قَدْ جَعَلْتُ ثَوَابَهُمْ عَنْ صِیامِهِمْ شَهْرَ رَمَضَانَ وَ قِیامِهِمْ فِیهِ رِضَای وَ مَغْفِرَتِی » ؛
خداوند عزّ و جلّ فرماید: شما را گواه مى ‏گیرم که من پاداش روزه‏ ی رمضان و نمازشان را خشنودى و آمرزش خود از ایشان قرار دادم.
و چون سوى محلّ برگزارى نماز عید روند خدا عزّ و جلّ به فرشتگان فرماید: اى فرشتگان من! مزد کارگر- چون کار خود را انجام دهد- چیست؟ عرضه دارند: معبودا و سیدا! این که مزدش را کامل پرداخت کنی


«وَ یقُولُ: یا عِبَادِی سَلُونِی فَوَ عِزَّتِی وَ جَلَالِی لَا تَسْأَلُونِّی الْیوْمَ فِی جَمْعِکُمْ لِآخِرَتِکُمْ وَ دُنْیاکُمْ إِلَّا أَعْطَیتُکُمْ » ؛
و خداوند [خطاب به بندگان خویش] مى‏ فرماید: اى بندگان من! [هر چه مى‏ خواهید] از من بخواهید که به عزت و جلال خودم سوگند که امروز در این اجتماع خویش، هر چه براى دنیا وآخرت خود بخواهید عطا مى‏ کنم.


«وَ عِزَّتِی لَأَسْتُرَنَّ عَلَیکُمْ عَوْرَاتِکُمْ مَا رَاقَبْتُمُونِی وَ عِزَّتِی لَآجَرْتُکُمْ وَ لَا أَفْضَحُکُمْ بَینَ یدَی أَصْحَابِ الْخُلُودِ » ؛
 و به عزت و جلال خودم سوگند تا وقتی که مرا مراقب خود بدانید[ و از من بترسید] شما را در پناه مى‏ گیرم و نزد کسانى که در دوزخ جاودانند رسوایتان نسازم.


«انْصَرِفُوا مَغْفُوراً لَکُمْ قَدْ أَرْضَیتُمُونِی وَ رَضِیتُ عَنْکُمْ » ؛
باز گردید که آمرزیده شدید همانا مرا خشنود کردید و من از شما خشنود شدم.


«قَالَ: فَتَفْرَحُ الْمَلَائِکَةُ وَ تَسْتَبْشِرُ وَ یهَنِّئُ بَعْضُهَا بَعْضاً بِمَا یعْطِی اللَّهُ هَذِهِ الْأُمَّةَ إِذَا أَفْطَرُوا » ؛
در ادامه می‏فرماید: پس فرشتگان به خاطرآنچه-که خداوند در روز عید فطر به این امت ارزانى فرموده است- شاد مى‏شوند و به یکدیگر بشارت داده و تبریک گویند.

(امالی مفید مجلس 27  ص232)


93/5/1::: 6:4 ع
نظر()
  
  

عید فطر یکى از دو عید بزرگ در سنت اسلامى است که درباره آن احادیث و روایات بیشمار وارد شده است. مسلمانان روزه دار که ماه رمضان را به روزه دارى به پا داشته و از خوردن و آشامیدن و بسیارى از کارهاى مباح دیگر امتناع ورزیده اند، اکنون پس از گذشت ماه رمضان در نخستین روز ماه شوال اجر و پاداش خود را از خداوند مى‏طلبند، اجر و پاداشى که خود خداوند به آنان وعده داده است.

امیر المؤمنین(ع) در خطبه عید فطر مى‏فرماید:

«الا و ان المضمار الیوم و السباق غدا الا و ان السبقة الجنة و الغایة النار». (1)

دنیا محل مسابقه است و آخرت زمان اجر گرفتن، بهشت جایزه برندگان این مسابقه و جهنم جزاى بازندگان است. در روایتى از فرزند گرامیش چنین آمده است:

«مر الحسن (ع) فى یوم فطر بقوم یلعبون و یضحکون فوقف على رؤوسهم، فقال: ان الله جعل شهر رمضان مضمارا لخلقه، فیستبقون فیه بطاعته الى مرضاته، فسبق قوم ففازوا، و قصر آخرون فخابوا، فالعجب کل العجب من ضاحک لاعب فی الیوم الذی یثاب فیه المحسنون و یخسر فیه المبطلون و ایم الله لو کشف الغطاء لعلموا ان المحسن مشغول باحسانه و المسى‏ء مشغول باسائته. ثم مضى‏». (2)

در این حدیث، امام حسن (ع) انجام اعمال عبادى در ماه مبارک رمضان را، تشبیه به مسابقه بین افراد نموده‏اند و عید فطر را زمان اخذ جوایز برندگان آن مى‏دانند.

لذا حضرت على (ع) در ویژگى‏هاى عید فطر مى‏فرمایند:

1- روزى که نیکوکاران ثواب مى‏برند.

«هذا یوم یثاب فیه المحسنون‏».

2- روزى که گنهکاران زیان مى‏بینند.

«و خسر فیه المبطلون‏»

3- شبیه‏ترین روز به روز قیامت است.

«اشبه بیوم قیامکم‏».

چون در قیامت عده‏اى که زیان کارند، تاسف مى‏خورند و غضبناک مى‏گردند و عده‏اى که نیکوکارند رستگار و متنعم به نعمتهاى الهى مى‏شوند.

4- روز عبرت گرفتن.

«فاذکروا بخروجکم‏»

وقتى از منازلتان براى خواندن نماز عید خارج مى‏شوید، به یاد آورید زمانى را که از منزل بدن خود خارج خواهید شد و سوى خداى خود خواهید رفت.

«من الاجداث الى ربکم‏»

وقتى در جایگاه نماز خود مى‏ایستید به یاد آورید زمانى را که در محضر عدل الهى مى‏ایستید و از شما حسابرسى مى‏کنند.

«و اذکروا وقوفکم بین یدى ربکم‏»

وقتى از نماز به منازلتان بر مى‏گردید به یاد آورید زمانى را که به منازل خود در بهشت‏خواهید رفت.

«و اذکروا منازلکم فى الجنة‏»

5- روز بشارت غفران و بخشش الهى.

«ابشروا عباد الله فقد غفر لکم ما سلف من ذنوبکم‏».

پى‏نوشت‏ها:

1) من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 516.

2) تحف العقول، ص 170.


  
  

 

خداوندا به ما رحم کن و با غفران و آمرزشت ما را ببخش که تو والا و بزرگ

مرتبه‌ای. امروز روزی است که خداوند آن را برای شما مسلمانان عید قرار داده و

شما را شایسته و سزاوار این عید ساخته است. پس همواره به یاد خدا باشید تا

خدا نیز به یاد شما باشد. او را بخوانید تا اجابت کند، در این روز سعید، زکوة فطره

خویش را بپردازید که به راستی این سنت پیامبر شماست و از سوی پروردگار بر

شما واجب شده است.

امیر المؤمنین(ع) در یکى از اعیاد فطر خطبه‏اى خوانده‏اند و در آن مؤمنان را بشارت و مبطلان را بیم داده‏اند:

اى مردم! این روز شما روزى است که نیکوکاران در آن پاداش مى‏گیرند و زیانکاران و تبهکاران در آن مایوس و ناامید مى‏گردند و این شباهتى زیاد به روز قیامت دارد. پس با خروج از منازل و رهسپارى به سوى جایگاه نماز عید، خروجتان را از قبر و رفتنتان را به سوى پروردگار به یاد آورید، و با ایستادن در جایگاه نماز، ایستادن در برابر پروردگارتان را یاد کنید، و با بازگشت‏به سوى منازل خود، بازگشتتان به سوى منازلتان در بهشت‏برین را متذکر شوید. اى بندگان خدا. کمترین چیزى که به زنان و مردان روزه‏دار داده مى‏شود، این است که فرشته‏اى در آخرین روز ماه رمضان به آنان ندا مى‏دهد و مى‏گوید: هان! بشارتتان باد، اى بندگان خدا که گناهان گذشته‏اتان آمرزیده شد! پس به فکر آینده خویش باشید که چگونه بقیه ایام را بگذرانید؟

میزان الحکمه، محمدى رى شهرى، ج 7، ص 131-132


93/5/1::: 5:58 ع
نظر()
  
  
<   <<   21   22   23   24   25   >>   >