سوال – چکار کنیم که قرآن در متن زندگی ما قرا بگیرد و در حاشیه نباشد ؟
پاسخ - قرآن برای ما غریب است . فردی وارد مسجد پیامبر شد و گفت که من غریب هستم و کسی را ندارم . پیامبر فرمود : غریب چهار چیز است . یکی اینکه قرآنی در خانه ای باشد و خوانده نشود ، یکی مسجدی باشد و در آن نماز خوانده نشود ، یکی انسان صالحی که در بین کافران باشد ، یکی هم کسی که قرآن می خواند ولی در راههای منفی بکار می برد . یزید وقتی سر اباعبدالله را برای او آوردند ، قرآن می خواند . ما باید برای اینکه قرآن در متن زندگی ما قرار بگیرد ، اول باید اهمیت قرآن را بگوییم و بعد آنرا جا بیندازیم . مردم اول بخاطر اهمیتش سراغ چیزهایی که تبلیغ میکنند می روند و بعد به دنبال اثر آن می روند . صدها روایت و آیه در قرآن در اهمیت بیان قرآن وجود دارد . در سوره ی مُزمل دهها سفارش هست در مورد نماز و ... دو تا از سفارشات تکرار شده است که اثرآن ذکر است . در قرآن قبل از بحث آفرینش در مورد قرآن صحبت می کند . الرحمن علم القرآن خلق الانسان . وقتی پیامبر مبعوث میشود ، اولین صحبتی که میشود اقرا باسم . در تمام آیات ، قرآن محور است . این خیلی مهم است . روایتی از نهج البلاغه می گویم . بدانید که بخش عمده ای از نهج البلاغه در مدح قرآن است . در این کتاب 140 آیه قرآن را قرائت کرده است و استشهاد آورده است . در چند جا آیات را تفسیر کرده است . خطبه ی 221 و 222 و 223 تفسیر قرآن است . اولین خطبه ی نهج البلاغه در وصف قرآن آمده است . در خطبه 186 می فرماید : مردم بدانید که این قرآن تنها نصیحت گری است که درآن خدعه نمی کند ، هدایتگری است که گمراهی در آن نیست ، سخنگویی است که دروغ نمی گوید ، هر کس با این قرآن نشست ، وقتی از کنار قرآن بلند میشود ، هدایتش افزایش پیدا میکند و جهالت در آن کاهش پیدا میکند . خطبه 198 می فرماید : این قرآن عطش عالم را رفع می کند ، بهار دلهای فهمیده و عالم است و راهنمای انسان صالح است و قرآن دارویی است که عوارض ندارد و نوری است که هیچ وقت خاموش نمیشود . ده ها وصف برای قرآن در خود قرآن آمده است . از جمله نور ، فصل الخطاب ، کتاب و ... حالا چطور می توانیم قرآن را در جامعه کاربردی کنیم ؟ حتی در گفتگوهای مان قرآن را کاربردی کنیم . حتی وقتی خانم یا آقا در خانه عصبانی میشود ، یک طرف می تواند بگوید والکاظمین الغیظ و العافین علی الناس . تا تصادف میشود طرف بگوید : لاحول ولا قوة الا بالله . در این صورت فرهنگ عمومی ما اصلاح میشود . الان شما با بستگانتان انس پیدا می کنید . بعضیها با طوطی انس پیدا میکنند ، به او غذا میدهند ، مدتی با هم هستند و دیگر حاضر نیست که این طوطی را بفروشد . می گوید من با او انس پیدا کرده ام . یکی با محله ای انس پیدا میکند . اُنس یعنی چه ؟ آنجایی که حجاب رفع بشود و رابطه دو چیز صمیمی بشود . من وقتی به این کتاب انس پیدا کردم ، دیگر نمی توانم آنرا زمین بگذارم . و از من جدا نمیشود . یکی دوست دارد با حَرَم انس پیدا کند . انس با قرآن از چند طریق است . یکی همین خواندن و قرائت قرآن است . کسی روز پنجاه آیه از قرآن را بخواند ، غافل نیست . البته رده ی افراد هم فرق می کند . کسی بازنشسته است و می تواند روزی دو جزء قرآن بخواند و کسی که از صبح سر کار می رود و شب خانه می آید ولی خوب ده یا بیست آیه که می تواند بخواند . توقعی که از شما هست ، از او نیست . آب دریا گر نتوان کشید ، هم بقدر تشنگی باید چشید . خدا می فرماید : اول قرآن را برای مردم بخوان ، تلاوت کن . نکته ی دوم این است که انسان با چیزی میتواند انس پیدا کند که آنرا بشناسد . دختر بچه با عروسکش انس پیدا می کند زیرا عروسک را می شناسد . اگر بچه ی شما گریه کرد و شما سند خانه رابه او دادی ، گریه اش متوقف میشود ؟ خیر ولی اگر شما این سند را به کسی که چکش گیر است بدهید ، قدرش را می داند زیرا این را می شناسد . برای انس باید شناخت پیدا کرد . برای انس با قرآن باید قرآن را بشناسیم و آن ترجمه ی قرآن و شان نزول های قرآن (یعنی چه اتفاقی افتاد که این آیه آمد )است که بسیار زیبا است . این دیگر سطوح دارد . من از دانشجوی سال اول مهندسی توقع فهم قرآن در سطح علامه طباطبایی نداریم . در حدی که من این ده آیه را می خوانم ترجمه اش را هم می خوانم . بعضی ها میگویند که قرآن عربی است و ما نمی فهمیم . اگر بخواهی امتحان دکترا بدهی ، تافل را می خوانی ؟ شما هر کشور جهان بخواهی بروی ، مقداری از زبان آن کشور را یاد می گیری و میگویی شرط آن کشور ، زبان است . شرط فهمیدن قرآن هم زبان است . زبان قرآن با زبان عربی نقاط مشترک زیادی دارد. ما حتی فارسی آنرا هم نمی خوانیم . نماز ما را از فحشا و منکر باز می دارد . ترجمه ی قرآن زیاد داریم و الان ترجمه ی گروهی هم داریم ، یک گروه نشسته اند و ترجمه کرده اند . ترجمه ی الهی قمشه ای هم هست . فراتر از ترجمه ، تفسیر است . من به کشوری برای تبلیغ رفته بودم و آقایی امام جماعت بود . جوان بیست و دو ساله ای بود که حافظ قرآن هم بود . در ایران خیلی روی قرائت قرآن کم کار شده است . این بچه های دبیرستانی استعداد زیادی دارند که بتوانند حداقل دعاهای قرآن را حفظ کنند و یا دو جزء آنرا حفظ کنند . ایشان گفت که من یک دور تفسیر خوانده ام . یک تفسیر یک جلدی مختصر را آورد و گفت این را خوانده ام . تفسیر المیزان هم یک جلدی شده است . تفسیر المیزان هم تفسیر خوبی است . بعضی ها کتاب را هم برای جلدش می خرند تا سیستم کتابخانه شان درست بشود . این فایده ندارد . ایشان کتاب را بعنوان دکور استفاده می کنند .
سوال - خواندن قرآن نور است ولی چرا در زندگی ما نور قرآن دیده نمیشود ؟
پاسخ - وصف قرآن به نور را خدا در قرآن معرفی کرده است . الله نور السموات و الارض ، الصلاة نور . خیلی از واژه های دینی ما با نور تشبیه شده است . تاثیر پذیری از قرآن کریم درجات و رتبه های مختلفی دارد . یکی ممکن است در مرحله ی قرائت باشد و یکی در مرحله ی فهم باشد ، یکی در مرحله ی تدبر باشد . ما از یک تابلوی نقاشی چندین برداشت داریم . من اگر نگاه کنم ، میگویم زیباست ولی یک هنرمند ممکن است هنرهای بیشتری در انن تابلو ببیند . خاصیت قرآن کریم نور است . ما باید این نور را در زندگی مان ملموس کنیم . پزشکی میگفت : من قبل از عمل وضو می گیرم و قرآن می خوانم . به من یک احساس امنیت و آرامشی دست می دهد . حالا ممکن است کسی بگوید که این ها تلقینی است و انسان به خودش تلقین می کند . این وعده ای است که قرآن داده است . وقتی خودش میگوید : الا بذکرالله تطمئن القلوب . خود قرآن هم ذکر است . یکی از اسامی قرآن ذکر است . این تاثیر همان آرامشی است که در زندگی ایجاد میکند . امام سجاد (ع) می فرماید که اگر همه عالم بمیرند ولی قرآن با من باشد وحشت نمی کنم . چرا مسافر را از زیر قرآن رد میکنند ؟ چرا عروس خانم هنگام خواندن خطبه عقد نگاهش به قرآن است ؟ برای اینکه دغدغه از او گرفته شود . وقتی می خواهید خدا با شما سخن بگوید ، قرآن بخوانید . اگر ما معتقد هستیم که این عالم ، خدایی دارد و این خالق مدبر عالم است ، این قرآن کلام اوست . خود قرآن می فرماید : تو نمی توانی از خودت ، نسبتی به ما بدهی . اگر قرار باشد که پیامبر از خودش نسبتی به ما بدهد ، ما جانش را می گیرم . وقتی جبرئیل آیه های قرآن را می آورد ، پیامبر در حفظ کردن آن عجله می کرد و خدا در سوره فرقان می فرماید : ای پیامبر عجله نکن ، ما خودمان آن را حفظ می کنیم . همانطور که به این کلام وحی نمی توان دست بی وضوء گذاشت ، فهم بی وضوء هم نمی توان داشت . فردی گفت به تبت یدا ابی لهب و تب هم نمی توان دست گذاشت ؟ گفتم که امام خمینی فرمودند : آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند . در اینجا آمریکا مقدس نیست کلام امام مقدس است . پس تبت یدا ... هم کلام خداست . قرآن می فرماید : این قرآن نور است و اگر برای ظالم خوانده شود برایش خسارت میآورد . قاری را سر قبرکسی گذاشتند که شبانه روز برایش قرآن بخواند . قاری نصف شب فرار کرد و گفت که مرده بخوابم آمد و گفت که نمی خواهم برایم قرآن بخوانی ، هرچه تو بیشترمی خوانی ، بیشتر توی سر من می زنند که چراعمل نکردی ؟ لایمسسه المطهرون قرآن را مسح نمی کند مگر پاکیزه . آقایان می گویند یک معنایش دست بی وضو به قرآن دست نگذارید و معنای دیگرش این است که هر چه قدر طهارت باطنی بیشتر باشد ، فهم قرآن بیشتر است . ذالک الکتاب لا ریب فیه هدا للمتقین . این متقین یعنی زمینه ی پذیرش . الان شما به دبیرستان بروید ، تا دلت نخواهد درس ها را نمی فهمی . امان از آن موقعی که کسی نخواهد . طرف می گفت که من دست در گوشم میکنم که وحی را نشنوم . با فرض اینکه عظمت قرآن رامی فهمید و می گفت سحر است و قول بشر نیست . پس اگر ما آثار قرآن را در زندگی مان نمی بینیم بخاطر این است که زمینه اش در ما نیست و باید طهارت قلبی داشته باشیم . اگر من همه ی گناهان را انجام بدهم ، معلوم است که از قرآن لذت نمی برم . این مثل چاه متعفن است که می خواهی روی آن آب بریزی و فایده ای ندارد . شما در یک ظرف گِلی شیر بریزید ، شیر گِلی میشود . شما بتدریج معصیت را کنار بگذارید و وارد قرآن بشوید . با هم بروید . مثل این است که شما با عینک مشکی دریا را می بینید و می گویید این که سیاه است ، چه لذتی دارد که می گویند ؟ یک کمی از پایین عینک نگاه کن و بعد عینک را بردارد . پس ما باید زمینه را در خودمان مطرح کنیم . خواند اشعار حافظ و سعدی به زبان فارسی لطافتش بیشتر است . پس خواند قرآن به زبان عربی هم لطافتش بیشتر است . در ترجمه آنطور خوب در نمی آید . حتی در ضرب المثل ها هم همین طور است . کلمه ی عربی قرآن معجزه است . کلمه فارسی معجزه نیست . منظور فصاحت و بلاغت است . سوره ی الرحمن را ببینید ، تمام آیاتش با ان ختم میشود. شعر هم نیست نصر است . سوره والضحی و لیل اذا سجی ... این لطافت نمی تواند در ترجمه ی آن باشد . باب شده است که بعضی ها در خانه معنای فارسی آنرا می خوانند . من می گویم برویید یاد بگیرید ، این تنبلی است . یاد گرفتن قرآن کاری ندارد . با عرق ایرانی بودن هم منافاتی ندارد . اگر ما نماز را فارسی بخوانیم ، بهم ریختگی ایجاد میشود . شما فکر کنید در مسجدالحرام چند ملیت می آید و هر ملیت به زبان خودش نماز را بخواند . سرود نماد یک کشور است و باید با همان زبان باشد . پس سرود دین هم باید به یک زبان باشد . اگر این زبان صعب و مشکل بود بله ولی واقعا مشکل نیست مخصوصا برای افراد تحصیل کرده . قرآن را عربی بخوانید و ترجمه ی فارسی را بخوانید . قرآن را بلند بخوانید زیرا می شنوید و نگاه هم میکنید . خودش ثواب دارد . تاثیر قرآن در تمام جوانبش است .
سوال - تلاوت احسن قرآن باید چگونه باشد تا حق مطلب را ادا کرده باشیم ؟
پاسخ - قرآن می فرماید : حق تلاوت را بجا بیاورید . از امام صادق (ع) پرسیدند که حق تلاوت چیست ؟ مثلا می گویند حق بازیگری را ادا نکردی ؟ حق سخنرانی را ادا نکردی ؟ کلمه ی حق یعنی نهایت . حق مجری گری را ادا کن یعنی کم نگذار . حالا من می خواهم حق قرآن را ادا کنم و می خواهم تلاوت احسن بکنم البته هرکس به حد توانش . اول اینکه آیات را به ترتیل بخواند یعنی شمرده شمرده . بعضی ها نماز میخوانند و انسان نمی فهمد چه می گوید ؟ پیامبر شمرده و واضح صحبت میکند . پس منظور شمرده ، شمرده خواند قرآن است . امام رضا (ع) فرمود : من هر سه روز یک قرآن تلاوت می کنم ولی می توانم در یک روز هم این کار را بکنم ولی می خواهم دقت بیشتری بکنم . کمتر بخوانید ولی حساب شده و دقیق . دومی این است که معنای آنرا بفهمد ، هرکس در حد خودش . سوم این است احکام عملی قرآن را انجام بدهید . مثل نماز و زکات . آیه خمس دستور شرعی است . چهارم این است که شما هم وعده های قرآن را آرزو کن . پنجم این است که آیات عذاب را به خدا پناه ببرید . ششم این است که از قصه های آن درس بگیرید . وقتی داستان یوسف و زلیخا را می گوید و می گوید :جوان بود و خوشگل بود ولی او گناه نکرد و درهای بسته را گشود . ای جوان ، یوسف از درهای بسته گریخت و در خیابان رابطه گناه آلود انجام میدهی . خدا از ایوب همه چیز را گرفت . چرا تا بچه ات مریض میشود کفر میگویی ؟ من باید از جنگ های پیامبر درس صبر و بردباری بگیرم . هفتم این است که اوامر قرآن را انجام بدهید و نواهی آن را کنار بگذارید . من در قرآن می خوانم که همدیگر را مسخره نکنید . بعد قرآن را می بندم و دیگری را مسخره میکنم . سوره ی حجرات می گوید : بهم دیگر سوء ظن نداشته باشید و تا تمام نشده می گویم فکرکنم به من چشمک زد ، منظورش من بودم . امام صادق (ع) می فرماید : حق تلاوت حفظ آیات نیست و بعضی ها حروف آنرا می خوانند و حدودش را ضایع می کنند . نکند قرآن شب احیا روی سرمان باشد ولی در طول سال آن را باز نکنیم . اگر این کارها را نکنیم ، قرآن محجور میشود و از ما شکایت میکند . مجموعه ای از آیات قرآن سخن از تدبر کرده است افلا یتذکرون القرآن ما قرآن را آسان کردیم برای پندگیری . تدبر در قرآن چند جور است . ادیب ممکن است روی ادب قرآن تدبر کند. بگوید این آیه عجب ادبیاتی دارد . چقدر زیباست چه فصاحت و بلاغتی دارد . دانشمندی مسلمان شده بود و گفت : من روی تدبر آیه نجعل العظامه : ما سر انگشتان را هم بر می گردانیم . من دیدم 1400 سال پیش موضوع سر انگشتان مطرح شده است پس این را بشر نگفته است وحی است . پس تدبر در علوم طبیعی آیات قرآن باعث این جذب شده است . فارابی در مورد نحوه ی اثبات را میگوید . تدبر در آیات سطوحی دارد . هر کس از نگاه خودش . یک فقیه با تدبر در آیات ، دهها نکته برداشت می کند و این کار باید زمینه عمل هم بشود . نگاه سطحی به قرآن نداشته باشید . خدا در قرآن می فرماید : همه باید تدبر کنند . میشود از تلاش های دیگران هم استفاده کرد . تدبر شیخ طوسی را نگاه کنم و درس بگیرم ولی من خودم هم باید در آیات تدبر کنم . به سوره نشرح فکر کنید و تدبر کنید و ببینید که خدا به پیامبر می گوید که ما به تو شرح صدر ندادیم ؟ نمی گوید صلا ح ندادیم . موسی می خواهد پیش فرعون برود ، از خدا شرح صدر می خواهد . شرح صدر وسیله ی جذب قلوب است ، وسیله ی مهربان شدن است . آقای عزیز با خانمت شرح صدر داشته باش . کارمند با ارباب رجوعش شرح صدر داشته باشد . تفسیر گزیده نمونه ، تفسیر نور آقای قرائتی . در یکسال اگر یک دور کامل تفسیر را بخوانید خیلی خوب است . کسانیکه احکام بلد نیستند اگر روزی سه تا احکام یاد بگیرند تا یکسال دیگر تمام احکام را یاد می گیرد . تفسیر موضوعی قرآن هم هست و کتاب اخلاق در قرآن هم کتاب خوبی است .
سوال - راه کاری به پدرها و مادرها بدهید که باعث بشود که بچه هایشان با قرآن انس بگیرند و مانوس با قرآن بشوند ؟
پاسخ - یک راهش این است که شما خودتان در خانه قرآن بخوانید . وقتی شما در خانه مطالعه کنید ، بچه ی پنج ساله هم دنبال کتاب و قلم می رود . رفتار ما آیینه ی رفتار کودکان ماست . مادر عزیز وقتی شما قرآن نمی خوانید ، نماز صبح نمی خوانید ، چطور از فرزندتان انتظار دارید که نماز خوان بشوند و با قرآن مانوس بشوند و انس بگیرند ؟
در مورد شخصیت امام حسین (ع) توضیحاتی بفرمایید.
پاسخ – یکی از شخصیت برجسته ی امام حسین (ع) مردم داری و جود امام است .پیامبر فرمودند : حسین دو چیز را از من به ارث برده است یکی سخاوت و یکی شجاعت را.( در جامعه ی کبیره می خوانیم که روش ائمه احسان و جود است.)اگر قرار بود سخاوت تندیس بشود امام حسین(ع) می شد. در زیارت اربعه داریم که حسین جانش را داد تا مردم نجات پیدا کنند. شخصی نزد امام آمد و گفت که من گرفتار هستم و امام به او گفت که بنویس چقدر لازم داری و او نوشت که پانصد دینار بدهکار هستم . امام هزار دینار به او داد. و گفت که بقیه را به خرج زندگی ات بزن و مشکلاتت را حل کن .(اگر کسی بخواهد از ما صد تومان قرض بگیرد ما پنجاه تومان بیشتر نمی دهیم.) امام به او نصیحت کرد که اگر گرفتار شدی به سراغ کسانی برود که متدین، جوانمرد و با اصل ونسب باشند. روی شمشیر امام حسین (ع) حک شده بود :انسان بخیل ناپسند است، انسان حریص محروم است و انسان حسود مغموم است . یعنی خدا از بخل بدش می آید و جواد است و از انسان بخیل خوشش نمی آید، انسان حریص هرچه دارد باز احساس کمبود می کند و انسان حسود همیشه احساس غم می کند. یکی از ویژگی های امام تقدیر از مردم بود. همسرانی هستند که پنجاه سال با هم زندگی می کنند ولی یک بار از هم تشکر و قدردانی نمی کنند. در صحرای محشر خدا از عده ای می پرسد که شکر کرده اید ؟ آنها می گویند : بله ولی خدا می فرماید که در پرونده ی اعمالتان این شکر وجود ندارد. زیرا شما شکر واسطه ی نعمت را بجا نیاورده اید . خدا می فرماید که شکر من و والدین تان را بجا بیاورید. زیرا والدین واسطه ی نعمت هستند و باید از آنها هم تشکر بشود. وقتی حضرت خدیجه از دنیا رفته بود باز هم پیامبر از او تقدیر می کرد. مسلم بن عقیل در کوفه شهید شد و امام فرمود: دیگر زندگی بعد از مسلم به درد نمی خورد. بعد امام دختر مسلم را بر زانویش نشاند و دست بر سرش کشید . در گودی قتلگاه امام وقتی می خواست شهدا را صدا بزند اول مسلم را صدا زد و بعد قاسم و ... را یعنی از او هم در کربلا تقدیر کرد .در شب عاشورا امام به بستگان مسلم گفت که شما بروید زیرا شهیدشدن مسلم برای شما کافی است .وقتی حبیب بن مظاهر شهید شد امام به بالای سر او آمد و فرمود : خدا به تو جزای خیر بدهد، توفاضل بودی و یک شب ختم قرآن می کردی و مادرت تو را حُر نامید . غلام سیاه شهید شد و امام در بالای سر او فرمود : خدایا او را با ابرار محشور کن و او را سفیدروی بگردان . امام می فرماید :من خانه ای را دوست دارم که رباب (همسر امام )در آن باشد. امام صادق می فرماید : باید دوستی را ابراز کنید و به فرد بگویید. ویژگی دیگر امام حسین (ع) تواضع است. روایت داریم کسی که تکبر بورزد خدا اورا به زمین می زند و کسی که تواضع کند خدا او را بالا می برد . امام حسین (ع) در کنار فقرا می نشست و غذا می خورد و آنها تعجب می کردند ،می فرمود که خدا از انسانهای متکبر خوشش نمی آید. بعد امام فقرا را به منزل شان دعوت کردند .آیا ما در میهمانی ها و عروسی ها فقرا را دعوت می کنیم ؟ آیا با آنها به مسافرت می رویم ؟ویژگی دیگر امام عفو و گذشت ایشان بود. وقتی حُر به امام گفت که من اشتباه کردم، امام او را بخشید و پذیرفت. عصام فردی از اهل شام و دست پرورده ی بنی امیه بود .در مسجد مدینه به امام گفت که تو پسر ابوطالب هستی ؟ امام فرمود: بله .بعد از روی حسادت به امام و پدرش فحش داد .امام چیزی نگفت و از مشکلات او پرسید و رفتار کریمانه با او کرد که عصام شرمنده شد. وقتی او داشت از پیش امام می رفت گفت که کسی محبوبتر از شما و پدرتان پیش من نیست یعنی فردی که با کینه آمده بود با محبت برگشت .ویژگی دیگر امام حسین (ع) عبادت است .درمورد امام داریم که فراوان به نماز می ایستاد و روزها را روزه می گرفت . در شب عاشورا امام به حضرت ابوالفضل فرمود که از دشمن یک شب مهلت بگیر، بخاطر نماز، استغفار، دعا و قرائت قرآن .امام شب شهادت را یک شب عقب انداخت به خاطر اینها. وقتی پیامبر مبعوث شد شیطان ناله زد و به بچه هایش گفت که دیگر کسی بت نمی پرستد و همه خدا پرست می شوند. یکی از شیاطین گفت که آمال و آرزو را در آنها تقویت می کنیم تا کارهای خوب را به فردا بیندازند. شیطان او را بوسید و گفت که این راه خوبی است. فردی در روز عاشورا نزد امام آمد و امام گفت که تو انسان خوبی هستی بیا و ما را یاری کن .او گفت باشد بروم و بعد می آیم ولی او رفت و دیگر نیامد. ما هر کار خوبی را باید از همین الان شروع کنیم . خواندن یک صفحه قرآن در خانه خیلی خوب است .اباعبدالله می فرماید که جدم فرمود : بعد از نماز چیزی بالاتر از شاد کردن قلب مومن نیست .امام حسین(ع) در خیابان دید که غلامی داشت نان می خورد و تکه ای هم به سگش می داد و می گفت : خدایا من را نجات بده .امام ماجرا را از او پرسید. او گفت که ارباب من یهودی است و من می خواهم که خدا به من رحم کند و نجات پیدا کنم بخاطر همین به این سگ رحم کردم. روایت داریم :رحم کنید تا خدا به شما رحم کند. امام دویست دینار به ارباب آن غلام داد تا او را آزاد کند. ارباب وقتی دید که او امام حسین (ع) است ، غلام را بدون پول آزاد کرد و امام هم آن پول را به غلام داد. و ارباب هم باغی به او داد.
ادخال سرور در دل مسلمان با لغو و بیهودگی فرق دارد .غم برداشتن از دل مومن با تمسخر و استهزا تفاوت دارد.
خداوند در قرآن کریم چه انتظاراتی از ما دارد؟
پاسخ – قرآن کریم کتاب عمل و زندگی است . این کتاب کلام خالق ما بوده و خدا در آن با ما سخن گفته است . برای اینکه ما به وظیفه ی خود عمل کنیم ابتدا باید کلام خدا را بفهمیم . سپس در آن تدبر کرده تا بتوانیم آن را در زندگی خود پیاده کنیم . اگر ما می خواهیم دیندار باشیم و در مسیر آن گام برداریم باید بدانیم که دین از ما چه چیزهایی را خواسته است . البته به این معنا نیست که فقط قرآن برای دینداری کافی باشد . چون خداوند در قرآن می فرماید : آن چیزی که پیامبر می گوید مانند حرف خدا است و آنها را نیز دریافت کنید . رسول گرامی (ص ) فرمودند : من در بین شما دو چیز می گذارم ، یکی قرآن و دیگری عترت . بنابراین قرآن لازم است اما کافی نیست . باید کلمات و دستورات رسول گرامی اسلام و ائمه ی معصومین نیز در کنار آن باشد . زیرا بسیاری از جزئیات در قرآن عنوان نشده است . قرآن که کتاب اخلاق و هدایت است خود را اینگونه معرفی می کند : من موعظه ای از جانب خدا بوده و شفای دردهای درونی شما و هدایت و رحمت هستم . همه ی مردم ، حتی افراد بی سواد می توانند از قرآن بهره ببرند . در قرآن برخی از موارد خطاب به اشخاص خاصی است ، مانند یا یحیی ، یا ایها النبی و ... ولی در بسیاری از آیات به تمام مردم و یا مومنان خطاب شده و مستقیم با مردم سخن گفته است . در سوره ی بقره آیه ی بیست و یک و بیست و دو ، اولین موردی است که به همه ی مردم خطاب شده است. به تمام کسانی که خدا آنها را آفریده و افتخار بندگی خدا را دارند . در آن گفته شده اولین انتظار من به عنوان خدا از شما این است که من را عبادت کنید . نکته ی اول این است که ما باید رب را عبادت کنیم . کسی که مربی ما است و ما را تربیت و هدایت کرده است . چرا ما باید بتی را بپرستیم که رب ما نبوده و دست ساخته ی ما است . چرا ما باید شیطانی که مایه ی گمراهی و ذلالت ما است را بپرستیم ؟ ما معلم را تکریم می کنیم چون به ما تعلیم داده است ، به پدر و مادر احترام می گذاریم چون ما را تربیت کرده اند . اما عبادت مخصوص خدا است . بنابراین ما حق نداریم عبدالحسین را به معنای پرستش امام حسین (ع) بکار ببریم . این کلمه به معنای غلام امام حسین (ع) است که ایرادی هم ندارد . عبودیت به معنای پرستش، تنها مختص خداوند است . بنابراین اولین پیام خدا به مردم این است که فقط رب را بپرستید . سپس می فرماید : آن خدایی را بپرستید که شما را آفریده است . در نتیجه خدا هم رب ما و هم خالق ما است . در صدر اسلام گروهی می گفتند که ما قبول داریم خدا خالق ما است ، اما قبول نداریم که رب ما است . بنابراین اگر از آنها پرسیده می شد که چه کسی شما را آفریده است ،می گفتند : خدا . اما اگر پرسیده می شد چه کسی شما را تربیت کرده است، می گفتند :بت ها . آنها بت ها را به عنوان مربی خود قبول داشتند . در این آیه آمده که هم خالق شما و هم رب شما، خدای یگانه است . نکته ی بعدی این است که آیا خدا به عبادت ما نیاز دارد ؟ چرا ما باید خدا را عبادت کنیم ؟ در این آیه خدا می فرماید : اگر خدا را عبادت کنید پرهیزکار می شوید . یعنی عبادت و بندگی خدا موجب می شود : غرایز شما تعدیل شده ، گناه در شما خاموش شده و سالم و سازنده شوید . بنابراین این آیه سه پیام دارد : 1- ای مردم رب خود را پرستش کنید . 2- ربی که شما را آفریده 3- اگر این کار ها را انجام دهید باعث رشد و تعالی شما است . معنای عبادت و پرستش خدا تنها بجا آوردن نماز و روزه نیست . هر کاری که در راستای تکریم خدا باشد به معنای عبادت است . یک شب حضرت علی (ع) بجای پیامبر (ص) خوابیدند . همین کار برای ایشان عبادت بود ، چون انگیزه ی الهی داشتند. در روایت داریم که هرکاری برای خدا انجام گیرد عبادت است. البته نه اینکه اگر ما کارهای خود را با انگیزه ی خدایی انجام دادیم نیاز به نماز خواندن نباشد . بالاترین تجسم عبادت، نماز است . کلمه ی لَعلَّکُم در این آیه و جاهای دیگر به معنای امید است . چون خیلی از افراد تا یک مسیری در عبادت پیش می روند ولی بعداً آن را خراب کرده و مشمول اثرات آن نمی شوند . در آیه ی بیست و دو همین سوره خداوند می فرماید: خدایی که این زمین را برای شما فرش و آسمان را حافظ شما قرار داده است . از آسمان برای شما باران فرستاد . چهار نعمت در این آیه ذکر شده است : زمین ، آسمان ، باران و گیاهانی که از زمین می رویند . بنابراین دلیل دومی که ما خدا را عبادت می کنیم، شکر نعمت های او است . عامل بعدی که در این آیه برای عبادت ذکر شده ، رشد و تعالی است . یعنی عبادت موجب می شود که ما درجا نزنیم . در ضمن در پرتوی عبادت ،انسان آرامش ، عزت و شجاعت پیدا می کند . وقتی که ما عبد خدا باشیم از کسی غیر از خدا نترسیده و و در مقابل او کرنش نمی کنیم . وقتی که ما عبد خدا باشیم در زندگی احساس یأس نکرده و امیدوار هستیم. امام حسین ( ع) یک نفر بودند ولی در مقابل هزاران دشمن ابهت داشتند . امام فرمودند : خرمشهر را خدا آزاد کرد و انقلاب را خدا پیروز کرد . البته عبودیت و بندگی خدا مراتب دارد .عبودیتی در اوج داریم که ائمه ، انبیاء و اولیای الهی در آن مکان قرار داشتند . شخصی نزد امام صادق (ع) آمد و پرسید : حقیقت بندگی خدا چیست ؟ ایشان فرمودند : کسی که سه اندیشه داشته باشد عبد خدا است . اول اینکه بداند مالک نیست و همه ی مالکیت ها مختص خدا است . اگر انسان خود را مالک نداند به راحتی انفاق می کند . بسیاری از کسانی که بخل ورزیده و اهل انفاق نیستند ، به مالکیت خدا اعتقاد ندارند، دوم اینکه بنده خود را مدبر نداند . یعنی اینکه بگوید من برنامه ریزی می کنم ولی برنامه ریز واقعی خدا است . گاهی انسان همه ی برنامه ریزی ها را انجام می دهد اما در آخرین لحظه مشکلی پیش آمده و به نتیجه نمی رسد . ما برای هر کاری باید برنامه ریزی انجام دهیم ولی نباید انشاءالله را فراموش کنیم ، چرا که تدبیر به دست ما نیست . العَبد یُدَبر واللهُ یُقَدر. ما برنامه ریزی می کنیم ولی خدا تقدیر می کند . سپس امام صادق (ع) فرمودند : اگر بنده خود را مدبر نداند ، مصیبت ها برای او آسان می شود . وقتی علی اصغر امام حسین (ع) شهید شد امام فرمودند : خدایا این مصیبت آسان است چرا که تو آن را می بینی . خانمی می گفت که من برادری دارم که خیلی به مادرم علاقه داشت . ایشان دوازده یا سیزده ساله بود که مادر ما از دنیا رفت . به همین خاطر این بچه با دین و خدا و همه چیز قهر کرد . گفتم به ایشان بگویید : همه ی این اتفاقات برای ائمه ی ما هم افتاده است . چهار فرزند حضرت زهرا (س) در کودکی مادر خود را از دست دادند . بنابراین عبد واقعی سه ویژگی دارد : یکی اینکه خود را مالک ندانیم . اگر ما مالک بودیم می توانستیم اموال خود را با خود به داخل قبر ببریم . دوم اینکه خود را مدبر واقعی ندانیم . شخص باید تدبیر کند اما مدبر الامورخدا است. سوم اینکه دقت کنیم تمام کارهای ما در زندگی مورد امر خد باشد نه مورد نهی او. مثلاً اگر می خواهیم در جلسه ای شرکت کنیم مراقب باشیم که اسباب گناه در آن فراهم نباشد ،مراقب باشیم پول و درآمد ما حلال باشد نه آلوده به حرام و رشوه . امام فرمودند: اگر این ویژگی ها در انسان باشد هیچگاه مباهات نکرده و به خود نمی بالد . شخصی می گفت : من از نماز احساس آرامش نمی کنم چگونه شما می گویید : الا بذکرالله تطمئن القلوب . در روایت داریم که خدا طبیب است . نه در شفا بودن قرآن مشکلی است و نه در طبیب بودن خداوند . احتمالاً این آقا آن گونه که باید به نماز نگاه نمی کند که از آن لدت نمی برد. در روایت داریم که بندگی همراه با لقمه ی حرام مانند خانه ساختن روی شن روان است . اگر کسی می خواهد عبادات برای او اثرهای واقعی را داشته باشد باید به این نکات توجه کند .
امام محتبی غریب است زیرا شهادت ایشان تحت شعاع رحلت پیامبر قرار می گیرد و تولد ایشان هم درنیمه ی رمضان است و مراسم ها کمتر برگزار می شود.
خیلی از دانشمندان مسلمان از امام حسن(ع) تعریف کرده اند ولی هیچ مدحی بالاتر از مدح پیامبر نیست .مدح پیامبر را خدا در قرآن گفته است و این پیامبر در مورد امام حسن (ع) می فرماید: ایشان پسر من است و از من است و نور چشم من است و باعث روشنایی قلب من است و میوه ی دل من است ، حرف او حرف من و فرمان او فرمان من است ،هر کس که از امام حسن (ع) تبعیت کند از من تبعیت کرده است و هر که با او مخالفت کند از من نیست. ( بنی امیه می خواست که کلمه ی ابنی را از مسلمانان بگیرند. هارون الرشید به موسی بن جعفر اعتراض کرد که چرا می گویند: یا ابن رسول الله ، مگر از طریق دختر هم فرزند حساب می شود؟ عربها می گفتند که پسر پسر ، پسر است پسر دختر، پسر نیست .این یک باور بود و قرآن این باور را در آیه مباهله شکست . خدا به پیامبر فرمود که بگو ما پسران مان را می آوریم یعنی حسن و حسین . موسی بن جعفر فرمود: عیسی را از فرزندان ابراهیم می دانیم در حالیکه عیسی پدر نداشت و از طریق مادر به ابراهیم می ر سد. امیرالمومنین در جنگ جمل فرمودند: اینها (حسن و حسین از فرزندان پیامبرهستند ،مواظب آنها باشید.)
نوشته اند که امام حسین (ع) برای احترام به برادرش ، هیچ گاه جلوی پای امام حسن (ع) راه نمی رفت. و هیچ گاه امام حسین (ع) در مقابل امام حسن (ع) سخن نمی گفت. فردی بنام قیس خدمت امام حسین(ع) آمد و خواست که بخاطر صلح امام حسین (ع) تحریکی بکند و جلو آمد و گفت که ما در خدمت شما هستیم و امام حسین (ع )فرمود : ای قیس، امام و حجت خدا بر من امام حسن (ع) است. همه برای امام حسین (ع) مصیبت می خوانند ولی امام حسین (ع) وقتی خواست امام حسن (ع) را دفن کند مرثیه می خواند: مصیبت زده کسی است که برادرش را دفن می کند. این نشانه ی جایگاه و عظمت امام حسن(ع) است . امام حسن (ع) در صلح با معاویه اسلام را حفظ کردند. ما در تاریخ صلح هایی داریم . پیامبر خدا در صلح حدیبیه مورد سرزنش قرار گرفتند و مردم می گفتند که بد صلحی است ولی پیامبر محکم ایستاد و بعدا آثار و برکات این صلح را دیدند. در تاریخ به آثار صلح امام حسن (ع) توجه نشده است و حق امام ادا نشده است .امام حسن(ع) خیلی شجاع بود. امام در جنگ جمل ، جنگ را به سوی پیروزی کشاند و وارد عرصه ی جنگ شد . بعد از شهادت پدرش لشکر آماده کرد و به مدائن آمد و آماده ی نبرد شد. ولی یاران امام او را یاری نکردند و سجاده از زیر پای امام کشیدند و ایشان مجبور به صلح شد. پس شجاعت امام حسن (ع) و امام حسین (ع) با هم تفاوتی ندارد. اقتضائات با هم فرق می کرد.
امام حسن (ع) می فرماید: کسی که به این سه شکل بتواند به مردم کمک کند، در روز قیامت با همه ی انبیا، شهدا و صالحین محشورمی شود. ما در نمازهای واجب روزی ده مرتبه می گوییم که خدایا ما را به راه راست هدایت کن.، راه کسانی که به آنها نعمت داده ای در سوره نساء آیه 69 خدا می فرماید : راه کسانی که به آنها نعمت (غیرمادی) داده شده است راه چهار گروه است، انبیاء ،جانشینان انبیا، شهدا و صالحین . امام می فرماید : یکی کسی که با پول به مردم کمک کند. روزی امام سوار قاطر بود و فردی به امام گفت که شما عجب مرکبی دارید. امام فرمود: مگر تو مرکب نداری ؟ او گفت : خیر .امام از مرکب پیاده شد و افسار را به آن مرد داد . فردی به مسجد آمد و دیه بر گردنش آمده بود. او گفت که من بدهکار دیه هستم . به او مقداری دارند ولی خیلی کم بود . فردی گفت که اگر کمک می خواهی از آن سه نفر کمک بخواه که یک امام حسین (ع) و یکی امام حسین (ع) و یکی عبدالله بن جعفر بود. امام حسین(ع) پانصد درهم و امام حسین (ع) 499 درهم و عبدالله بن جعفر 480 درهم داد . سوره ی هل اتی در شان مادر این دو امام نازل شده است. امام می فرماید : با آبرو به دیگران کمک کند. امام حسن (ع)داشت طواف می کرد و معتکف هم بود و نمی توانست از مسجد بیرون بیاید .فردی به امام گفت که من بدهکار هستم و فرد طلبش را می خواهد. شما به او بگویید که او فرصتی به من بدهد. امام از مسجد بیرون رفت و کار را انجام داد و برگشت . به امام گفتند که شما معتکف بودید .امام حسن(ع) فرمود که از رسول خدا شنیدم که اگر مشکل کسی را حل کنی ثوابش از یک ماه اعتکاف بیشتر است. امام در اینجا از اعتبارش استفاده کرد. امیرالمومنین با آبروی خودش از زنی که همسرش او را از خانه بیرون کرده بود حمایت کرد. گاهی نامه هایی از علما به مسئولین نوشته می شود ،خوب است که به این نامه ها احترام بگذارند . زکات آبرو، شفاعت است . در ادامه امام فرمود : با سخن پاکیزه به مردم کمک کنید. گاهی شما با سخن زیبا می توانید فرد را نصیحت کنید و او را هدایت کنید .شما با این کار کار انبیاء را انجام می دهید. امام حسن (ع) دیدند که چند جوان با هم شوخی های زشت می کنند. ( داریم که در سفر سه چیز نشانه ی جوانمردی است : به یکدیگر توشه دادن ، مزاح کردن و پشت سر هم حرف نزدن . البته تمسخر با مزاج فرق می کند ) امام نگاهی به این جوانان کردند و گفتند که شما این آیه را می دانید که همه مردم به جهنم می روند ولی مومن از آن عبور می کند ولی کافر در جهنم می ماند. در واقع راه بهشت از جهنم می گذرد .ما کسانی را نجات می دهیم که اهل تقوا باشند . آیا شما مطمئن هستید که به بهشت می روید و از جهنم عبور می کند. یاد قیامت انسان را می سازد . این جوانان تکان خوردند و بیهودگی را کنار گذاشتند. یک روز امام حسن(ع) در روز عید دیدند که چند جوان کارهای زشت می کنند و امام به آنها فرمود که خدا امروز جایزه می دهد ، پس چرا شما بجای ذکر و دعا، این کارهای ناپسند را می کنید؟ پس امام فرمود: کسی که برادری کند به مال ، آبروی و سخنان پاکیزه ، روز قیامت با چهار گروه انبیاء ،جانشینان ، شهدا و صالحین محشور می شود.
در زندگی ارتباط با خدا ،خداشناسی و عبادت از ما خواسته شده است. خدا برای بندگی ائمه را الگوی ما قرار داده است .عصمت خدادادی است ولی فرد باید زمینه اش را هم داشته باشد.
یکی از ویژگی امام حسن (ع) نماز امام بود. هنگام اذان امام اشک می ریخت و هنگام وضو وقتی به آب نگاه می کرد اشک می ریخت و جلوی مسجد اشک می ریخت و هنگام خواندن نماز بدنش می لرزید. خوب است که ما هم به نمازهای مان اهمیت بدهیم .نماز عروج مومن است وقتی که انسان خودش را از دنیا جدا کند. و حضور قلب داشته باشد، مقدمات نماز حضور قلب می آورد. یکی دیگر از ویژگی های امام حسن (ع) قرآن خواندن ایشان بود . امام هر شب سوره ی کهف را می خواند. سفارش شده است که شب های جمعه سوره ی کهف را بخوانید زیرا آثار زیادی دارد. امام حسن (,) زیاد به یاد قیامت بودند . امام هنگام شهادت گریه می کرد و می فرمود که من برای دو چیز گریه می کنم : یکی بخاطر جدا شدن از دوستان و ترس از قیامت . ما باید زندگی ائمه رالگوی خودمان قرار بدهیم .
ر شب احیا ،چه تصمیمی بگیریم تا سال بابرکتی داشته باشیم ؟
پاسخ – ماه رمضان اوج ماههای سال است و روزهای قدر اوج ماه رمضان است. اگر شبهای ماه رمضان نسیم رحمت است، شب قدر شب طوفان رحمت است .اگر شبهای دیگر ماه رمضان شب نم نم باران رحمت است ،شب قدر شب سیلاب رحمت است .در تمام کره ی زمین خانه ی خدا برجسته شده است یا در میان انبیاء پیامبر اسلام برگزیده شده است . در بین انواع سنگ ها ،یکی درُ شده است .اگر همه ی سنگها دُر بودند دیگر کسی قدر درُ را نمی شناخت. اگر همه ی انسانها برگزیده بودند دیگر انسان برگزیده شناخته نمی شد. خدا شب قدر را نامعلوم گذاشته است. نامعلوم بودن چند خاصیت دارید و یکی از خاصیت های آن جذابیت است. ظهور امام زمان (عج) یا وقوع قیامت هم مخفی است. خاصیت دیگر ،شکوه و عظمت می آورد. در مورد اهمیت و خصوصیات شب قدر در قرآن آمده است .در مورد اهمیت شب قدر داریم که لیلة القدر خیر من الف شهر و ما ادرئک مالیلةالقدر . و در قرآن در مورد حوادثی که در شب قدر اتفاق می افتد صحبت می کند: این شب مبارک و نزول قرآن است، شب فرود فرشتگان و شب امنیت است .شب بیست و سوم اهمیت بیشتری دارد .در این شب کارهای زیادی در اولویت است. بعضی علما کسب علم را در شب قدر در اولویت می دانستند. یکی از کارهایی که می توان در این شب انجام داد تقویت عزم و اراده است .اکثریت می دانند که گناه بد است یا می دانند غیبت کردن گناه است. ولی آمار غیبت بالاست. مثلا همه می دانند که وسواس بد است ولی به آن مبتلا هستند. پس مشکل مردم ،مشکل ضعف و اراده است . در سوره طه آیه 115 داریم که عزم حضرت آدم کم بود که به آن درخت نزدیک شد و از بهشت رانده است. دردعای کمیل داریم : خدایا به درون ما عزم لازم را بده ،تا خدمت تو را بکنیم .
هارون الرشید به گِل خوردن عادت کرده بود. و این شان او را پایین آورده بود. بزرگی به هارون الرشید گفت که عزم ملوکانه ات کجاست؟ تو چطور می خواهی مملکت را اداره کنی؟ در صبح عاشورا حُر عزم کرد که به خیمه ی امام حسین (ع) برود ولی عمر بن سعد این عزم را نداشت که به امام بپیوندد .در قرآن داریم : پیامبر صبور باش، مثل پیامبران اولوالعزم . داریم جادوگرانی که نزد فرعون بودند در صبح کافر و در شب مومن و نیک شدند. این بخاطر عزم آنها بود. با اینکه فرعون آنها را تهدید کرد ولی آنها به موسی ایمان آوردند. آسیه درخانه ی فرعون بود که ادعای خدایی می کرد ولی او در آن خانه موحد ماند. اصحاب کهف عزم و ایمان شان قوی بود. ظلم را ترک کردند و از دین و آئین شان دفاع کردند. دین داری ،ترک گناه، ترک وسواس و توبه عزم می خواهد. امیرالمومنین می فرماید : با عزم و اراده با سستی مبارزه کنید. با وهم و سستی نمی توان تصمیم گرفت . در ماه رمضان ما عزم می کنیم که روزه بگیریم .مثلا ما عزم می کنیم که در گرمای تابستان به حج برویم و در اوج گرما را دور خانه ی خدا طواف کنیم . در هنگام مُحرم شدن در آئینه نگاه نمی کنیم و کسی را آزار نمی دهیم حتی حیوانی را نمی کشیم .یعنی ما یک انسان بی آزار می شویم. در شب قدر با ما قرآن و عترت دارای دو بال می شویم و این تجسم ثقلین است .پس دراین شب ما باید عزم و اراده مان را قوی کنیم .
در خصوص آیه ی بیست و نه سوره ی نساء توضیح بفرمایید.
پاسخ – دو چیز در این آیه مورد نهی قرار گرفته است . گاهی در آیات قرآن چیزهایی امر شده است . مثلاً در جایی می فرماید: اقیموا بالصلاة . گاهی نیز چیزهایی نهی شده است . مثلاً می فرماید : غیبت نکنید . در آیه ی بیست و نه می فرماید : یا ایها الذین آمنو لا تأکلوا اموالکم بینکم بالباطل . سعی کنید مال خود را به باطل مصرف نکنید . سپس می فرماید: لا تقتلوا انفسکم. خود را به هلاکت نیندازید . یکی از مهمترین نکات در زندگی ما این است که مالی که مصرف می کنیم حلال باشد . می گویند : الجوارحُ جواسیسُ القُلوب . چشم و گوش جاسوس قلب هستند . علمای اخلاق می گویند که پنج ورودی مهم برای روح ما وجود دارد که ما به پنج کنترل و پنج عفت در ارتباط با آنها نیاز داریم .ابتدا چشم است . نگاه بر روی روح افراد اثر دارد . به همین خاطر است که می گویند نگاه به عالِم ، پدر و مادر و قرآن عبادت است . دومین مورد گوش است . حرف هایی که ما می شنویم بر روی ما اثر دارد . به همین خاطر می گویند که شنونده ی غیبت مانند گوینده ی آن است . سومین مورد زبان است . چهارم شکم است . پنجم نیز قوای جنسی است . بنابراین دیدنی ها ، شنیدنی ها ، گفتنی ها ، خوردنی ها و قوای جنسی کانال های ورودی روح ما هستند . امام صادق (ع) فرمود : عبادتی بالاتر از کنترل شکم و قوای جنسی نیست. از میان این پنج کانال اولویت با شکم و قوای جنسی است . از میان این دو نیز، شکم اولویت بیشتری دارد . چرا که لقمه ی حرام به انسان اجازه ی نگاه حرام می دهد . شخصی نزد امام باقر (ع) آمد و گفت که من نماز و روزه ی خود را به مقدار کم بجا می آورم. اما دو ویژگی دارم ، فقط مال حلال می خورم و قوای جنسی خود را نیز فقط از راه حلال ارضاء می کنم. به من بگویید که چگونه آدمی هستم . حضرت فرمودند که تو خیلی آدم خوبی هستی و نمی دانی که بزرگترین عبادت را انجام می دهی. بنابراین غذایی که می خوریم در روح ما اثر دارد . چهارپایان زمانی که گرسنه هستند هر چیزی را که ببینند می خورند و به صاحب آن توجه نمی کنند . ولی در چند جای قرآن کریم خطاب به انسان آیه ی کلوا حلالً طیبا تکرار شده است . در ادامه ی آیه نیز می فرماید : وَشکروا. در واقع منشاء شکر لقمه ی حلال است . در جای دیگری می فرماید که حلال بخورید و عمل صالح انجام دهید . معلوم می شود که منشاء عمل صالح نیز لقمه ی حلال است . در آیه ی دیگری می فرماید که مال حلال بخورید و به دنبال شیطان نروید . یعنی پرهیز از شیطان به واسطه ی لقمه ی حلال است . در روایات تأکید فراوانی بر روی این مطلب شده است . به طور مثال برای ساخت یک آپارتمان هزینه ی زیادی صرف فوندانسیون می شود در حالی که اصلاً این فونداسیون در ظاهر بنا تأثیری ندارد . اما همین کار باعث می شود که ساختمان محکم شده و در برابر خطرات و زلزله مقاومت کند . اگر کسی ساختمان خود را بدون فونداسیون و بر روی شن روان بسازد ، مشخص است که با اولین ضربه فرو می ریزد . در حدیث داریم که عبادت با لقمه ی حرام مانند ساختن خانه بر روی شن روان است . در آیه ی بیست ونه سوره ی نساء می فرماید که مال خود را به باطل نخورید. به این علت کلمه ی خوردن را بکار برده که انسان اکثر مال را برای خوردن صرف می کند . وگرنه منظور از خوردن همان مصرف کردن است . ائمه ی بزرگوار در ذیل این آیه برای معنای باطل، پنج مصداق تعیین کرده اند . این احادیث در تفسیر نور الثقلین آمده است. امام صادق (ع) فرمودند که منظور از آیه این است که کسی دِین و قرض از کسی بگیرد ولی قصد نداشته باشد آن را پرداخت کند . اگر با این پول غذایی را بخورد این لقمه حرام است . در روایت دیگری داریم که کسی قرض از مردم بگیرد ولی با وجود اینکه امکانات مالی دارد و موعد پرداخت پول نیز سر رسیده، آن را به صاحب مال پرداخت نکند . در این صورت نیز مال باطل می شود . الان در بانک ها بحث دیرکرد مطرح است که به فتوای تمامی فقها دیر کرد حرام است . اما مسئولین بانک ها می گویند که اگر این مطلب اعلام شود هیچکس قسط خود را پرداخت نخواهد کرد . امام صادق (ع) فرمودند : یکی دیگر از مصادیق این آیه ربا است . سپس فرمودند: کم فروشی نیز از مصادیق این آیه است . الان بخاطر مشکلات اقتصادی بعضی افراد به فرهنگ کم فروشی رو آورده اند که خیلی هم اشتباه است . این کار یک نوع اکل مال به باطل است . در ادامه امام صادق (ع) فرمودند : پولی که از راه قمار و ظلم به دیگران بدست بیاید نیز حرام است . البته ظلم مصادیق مختلفی دارد. هفته ی گذشته من در حرم حضرت ابوالفضل (ع) در رابطه با مال حرام سخنرانی داشتم . در این رابطه چند مثال زدم و از کم فروشی ، غش ، عدم رعایت حق الناس و ... صحبت کردم . بعد از اتمام سخنرانی پنج یا شش نفر نزد من آمدند . یکی از آنها گفت که من برای جوشکاری منزل از برق دولتی استفاده کرده ام . الان که صحبت های شما را شنیدم ناراحت شدم و توبه کردم . چکار باید بکنم ؟ گفتم به شهر خود و نزد رئیس اداره ی نیرو برو و از او سوال کن که چگونه باید آن را جبران کنی . آقای دیگری که سنی هم نداشت ، گریه کرد و گفت: در یک مجموعه ای نمره ای لازم بود که من آن را بدست نیاورده بودم . پدرم پولی پرداخت کرد و غیر قانونی کار من را درست کرد . الان چکار باید بکنم ؟ از همه ی این گفته ها مشخص می شود که حرف و کلام اثر دارد . افراد باید بدانند که گرانی و تحریم مجوزی برای حرام خواری نیست . حتی اگر درآمد ما صفر هم باشد اسلام اجازه ی حرام خواری به ما نمی دهد . یکی دیگر از مصادیق این آیه حق الناس است . امام حسین (ع) صبح عاشورا رو به اصحاب خود کردند و فرمودند که هرکس حق الناسی به گردن خود دارد بازگردد . در تاریخ اسلام ما به مواردی برخورد می کنیم که ثواب عظیمی کسب شده اما بخاطر وجود لقمه ی حرام یا حق الناس به گردن فرد ، این ثواب به او نرسیده است . در جنگ خیبر یک فردی به نام مِدعَم شهید شد و به روی زمین افتاد . اصحاب به گرد او آمدند و گفتند که شهادت بر تو مبارک باد . در روایت داریم که امتیازات زیادی به شهید داده می شود و گناهان او آمرزیده شده و حورالعین سر او را به دامن می گیرند . پیامبر (ص) با دیدن این منظره فرمودند که او شهید است اما الان بدن او را آتش فرا گرفته است . اصحاب علت این امر را پرسیدند . پیامبر(ص) فرمودند که لباس او متعلق به بیت المال است . بلافاصله اصحاب لباس را از تن خارج کردند . این مسئله نشان می دهد که یک ثواب عظیمی مانند شهادت، در کنار حق الناس رنگ می بازد . نبی مکرم اسلام در آخرین منبری که در مسجد داشتند خطاب به مردم فرمودند : من الان در حال رفتن هستم اگر کسی چیزی به گردن خود دارد بگوید . نقل می شود که یک نفر بلند شد و گفت یا رسول الله روزی یک فقیری به شما مراجعه کرد . شما سه درهم از من گرفتید و به او دادید . الان شما این سه درهم را به من بدهکار هستید . حضرت خوشحال شده و به فضل ابن عباس فرمودند: این سه درهم را به او بدهید . انسان مومن باید به این مسائل توجه داشته باشد . شخصی از امام سجاد (ع) سوال کرد که دین چیست ؟ برخی از ما ملاک دین را فقط نماز وروزه می دانیم . نماز برای دینداری مهم است اما در حدیث داریم که به طول رکوع و سجود افراد نگاه نکنید . امام سجاد (ع) فرمودند که دین سه کلمه است . 1- حق بگویید . 2- وفای به عهد و پیمان داشته باشید . 3- امانت دار باشید . مصادیق زیادی برای حق الناس در جامعه است . البته حق الناس با قیمت و مالیت متفاوت است . شاید یک عدد گندم ارزش زیادی نداشته باشد . ولی اگر کسی همین یک عدد گندم را بدون اجازه بردارد در روز قیامت مسئول است . در آیه ی بیست و نه سوره ی نساء می فرماید که ای کسانی که ایمان آوردید اموال خود را به باطل نخورید مگراینکه تجارت از روی رضایت باشد . یعنی اینکه باهم صلح کرده و با کلک و خدعه همراه نباشد . گاهی ممکن است در برخی بنگاه ها زدو بند هایی صورت بگیرد . امام ( ره) در کتاب تحریرالوسیله در بحث بیع می فرمایند : درست نیست که کسی کلاه شرعی بر سر بگذارد . اگر مصادیق خدعه در بین مردم رواج پیدا کند ، دیگر هیچ کاری به سرانجام نرسیده و بازار قابل اعتماد نخواهد بود گاهی خداوند در حلال برکتی قرار می دهد که در حرام نیست . مخصوصاً الان که یک مقدار بازار آشفته است افراد باید خیلی مراقب باشند . اگر کسی روز قبل یک جنسی را پانصد تومان خریده باید ده درصد به روی آن اضافه کرده و بفروشد . نباید نگاه کند که فردا قیمت آن ششصد تومان خواهد شد . فردی می گفت که گرفتن پول از دست مردم راحت است اما خوردن آن سخت است . یک نفر نزد آیت الله احمد خوانساری که از علمای بازار تهران بودند آمد و گفت: من یک جنسی را به قیمت صد تومان می خرم. ولی چون بازار کشش دارد آن را دویست تومان می فروشم . آیا این کار اشکال دارد ؟ ایشان فرمودند که این مال متعلق به تو است و می توانی هر قیمتی که می خواهی بفروشی ولی این کار بی انصافی است . آن فرد گفت : حرام نباشد ، بی انصافی اشکالی ندارد . آقای خوانساری ایشان را صدا کردند و گفتند : بی انصافی یعنی آن کاری که شمر با امام حسین (ع) کرد . در حدیث داریم که سه کار خیلی مشکل است : 1- ذکر خدا در همه حال 2- رسیدگی به مشکلات مردم 3- انصاف با خود . امام صادق (ع) به عده ای پول دادند که به تجارت بروند . این افراد بعد از بازگشت از تجارت به نزد امام آمدند و گفتند این مقدار اصل پول و این مقدار نیز سود آن است . امام دیدند که سود آن صددرصد است . فرمودند : چرا اینقدر زیاد است ؟ آنها گفتند که ما به شهری رفتیم که کالای ما در آنجا کمیاب بود . ما هم جنس را نفروختیم . زمانی که بازار خوب کشش پیدا کرد ، کالا را به دو برابر قیمت به مردم فروختیم. امام فرمودند که من این پول ها را مصرف نمی کنم . سپس فرمودند : کسب حلال از شمشیر زدن در راه خدا مشکل تر است . الان برخی افراد اجناس مختلف را نگهداشته و با بازار بازی می کنند . این افراد باید بدانند که در روز قیامت باید پاسخگو باشند . گناه آنها شاید از نخواندن نماز صبح بزرگتر باشد . برخی افراد مقید به زیارت و روضه هم هستند اما در مسائل اقتصادی بی دقتی می کنند . یک نفر بازاری چند روز قبل به من گفت که شما مدام به ما می گویید، به روسا هم بگویید یک ثباتی را در بازار ایجاد کنند که ما بتوانیم درست کارکنیم.
سوال – پدرم می گوید که انسان نباید کورکورانه نماز بخواند یعنی اول باید خدا را بشناسد و بعد نماز بخواند. آیا این حرف درست است ؟
پاسخ – این سوال مثل این است که محصلی بگوید :من اول باید معلم و درس را بشناسم بعد آنرا بخوانم . این گریز از درس خواندن است .بعضی ها می گویند که دروس مختلف به چه درد ما می خورد؟ ما باید هم نماز را بخوانیم و خدا را هم بشناسیم . خداشناسی و نماز می تواند با هم باشد .خداشناسی وسعت زیادی دارد پس ما عملا هیچ وقت نمی توانیم نماز بخوانیم. مقدمه ی خداشناسی، نماز است. وقتی ما به مدرسه برویم و کم کم درس بخوانیم هم با معلم آشنایی پیدا می کنیم و هم درس مان را یاد می گیریم. یک شناگر نمی تواند بگوید که تا من تمام قواعد شنا را یاد نگیرم به داخل آب نمی روم. انسان باید قواعد شناگری را یاد بگیرد و همزمان هم به داخل آب برود و آنرا اجرا کند. این گریزی از مسئولیت است .در قرآن داریم: بعضی ها می خواهند گناه کنند و می پرسند که قیامت چه زمانی است ؟ بعضی ها می گفتند که اگر قرآن مثل تورات بود ما به آن ایمان می آوریم. چرا قرآن مثل تورات و انجیل نیست؟ قرآن می فرماید که شما به تورات هم ایمان نیاوردید. مثلا کسی بگوید که من تا قواعد کامل رانندگی و جاده ها را یاد نگیرم پشت ماشین نمی نشینم ،این اشتباه است .معرفت خدا در راس کارهاست .معرفت خدا نظری است و ما آنرا مطالعه می کنیم و معرفت عملی نماز است .انسان تا چند سال می تواند معرفت نظری داشته باشد؟ پس چه زمانی می خواهد آنرا عملی کند؟ فردی نزد امام صادق(ع) آمد و گفت که چگونه خدا را بشناسم ؟ امام تخم مرغی را نشان داد و فرمود اگر به این دقت کنی خدا را می شناسی. اگر کسی خداشناس باشد یک تخم مرغ هم برای شناخت خدا کافی است. معرفت خدا کار پیچیده ای نیست . تردیدی نیست که معرفت خدا بر همه چیز مقدم است ولی باید همزمان نماز خواند و کسب معرفت کرد. البته معرفت هم درجاتی دارد. کسی نمی تواند بگوید که هر وقت معرفت من به معرفت امام حسین(ع) رسید من نماز می خوانم. بی نمازی ،حجابی برای معرفت است. نماز می تواند مقدمه ی شناخت باشد.
سوال – منظور از سبک شمردن نماز چیست ؟
پاسخ – تکریم ها با هم فرق می کند. پیامبر فرموده است که فرزندتان را تکریم کنید. تکریم فرزند یعنی اینکه نام نیک روی فرزند بگذارید و آنها را تحقیر نکنید. تکریم پدر این است که پدر را با احترام صدا بزنید و فرمانش را اجرا کنید. هر تکریمی نسبی است. سبک شمردن اولاد این است که اسم بد روی او بگذارید. نماز عبادت انبیاء و نور چشم پیامبر است . مصادیق سبک شمردن نماز عبارت است از: سبک شمردن در گفتار( بگوییم نمازِ را خواندیم یا نماز را بخوانیم تا راحت بشویم) ، سبک شمردن نماز در وقت (وقتی شما با فردی قرار دارید نباید لحظات آخر به دیدن فرد بروید. ما می توانیم در طی شش ساعت نماز بخوانیم ولی وقتی نماز را به تاخیر می اندازیم یعنی به تعبیر امام رضا (ع) آنرا سبک می شماریم .)سبک شمردن در انجام نماز(همانطور که باید کارهای را بطور دقیق انجام داد در مورد نماز هم همین طور است. باید آنرا کامل و درست انجام داد. پیامبر درمورد دفن کردن مرده هم می فرمود که خدا دوست دارد ما کار را محکم و درست انجام بدهیم .)
اگر ما این موارد را انجام بدهیم یک نماز درست را خوانده ایم. در امتحان هم مشخص است که بعضی از دانش آموزان امتحان را سبک شمرده اند یعنی جواب را کامل نداده اند یا تمیز ننوشته اند. وقتی شما آخر هر جلسه ای می رویید یعنی آن جلسه را سبک شمرده اید.
سوال – در مورد قبولی نماز توضیحاتی بفرمایید.
پاسخ – شرایط صحت نماز با شرایط قبولی نماز فرق دارد. برای ساخت خانه نیاز به پروانه ساخت است یعنی شرط صحت آن پروانه ساخت است .شرط قبولی ساختمان لوازمی خوبی است که درآن بکار می برند و اگر بخواهند ساختمان تکامل پیدا کند داخل آنرا تزیین می کنند یا آسانسور می گذارند .شرایط صحت نماز این است که لباس شما باید پاک باشد و محل نماز نباید غصبی باشد و باید با وضو باشید و ... شرایط قبولی این است که مثلا اگر کسی نماز بخواند و غیبت کند نمازش قبول نیست. زنی که با شوهرش بداخلاقی کند نمازش قبول نیست. کسی که نماز بخواند و ولایت اهل بیت را نداشته باشد نمازش قبول نیست .پس صحت نماز با قبولی نماز فرق می کند. گاهی منت گذاشتن قبولی، صدقه را از بین می برد. شرط دیگر شرط کمال است .مثلا هنگام نماز لباس سفید بپوشید یا اذان و اقامه بگویید، اینها نماز را کامل می کند. حضورقلب در مراحل قبولی نماز است یعنی فرد نمازش صحیح است ولی حواسش به نماز نبوده است. یکی از شرایط قبولی نماز تقوا است.
سوال - اگر نماز صحیح ما قبول نمی شود، آیا بهتر نیست که نماز را نخوانیم ؟
پاسخ – نمی شود کسی برگه ی امتحانی را تحویل ندهد بخاطر اینکه ممکن است که قبول نشود. انشاءالله نماز ما قبول می شود. ما باید نماز را صحیح بخوانیم و سعی کنیم که شرایط قبولی نماز را هم فراهم کنیم . نشانه ی قبولی نماز این است که فحشا و منکر در زندگی کمتر می شود. فردی که نماز می خواند باید حق الناس را هم رعایت کند. نمازی که ما را به سمت خدا ببرد و ما را رشد بدهد، مورد قبول است .
سوال – مگر پیامبر چند جور وضو می گرفت یا نماز می خواند که الان بین مذاهب مختلف اختلاف وجود دارد؟
پاسخ – ما برای همه مذاهب احترام قائل هستیم .گاهی در جلسه ی پنج نفره ، پنج گزارش مختلف داده می شود. برداشت ها با هم متفاوت است .پیامبر بیست وسه سال به تبلیغ دین اسلام پرداختند و از همان ابتدا نماز می خواندند. هیچ کس از وضو گرفتن و نماز خواندن پیامبر فیلم برداری نکرده است .گزارش سیره ی پیامبر از اصحاب و فرزندان ایشان است. همه ی افرادی که اطراف پیامبر بوده اند در مورد نماز پیامبر گزارش کرده اند که البته همه ی آنها انسان های درستی نبوده اند ولی افراد مورد اعتمادی بوده اند که وضو گرفتن و نماز خواندن پیامبر را این طور گزارش کرده اند. حتی غذا خوردن و کارهای جزئی پیامبر گزارش شده است . گزارش هایی از خود فرزندان پیامبر رسیده است .گزارش هایی هم از اصحاب پیامبر یا تابعین رسیده است .مذاهب بر اساس این گزارش ها کار می کند. چون ما امامان را حجت خدا می دانیم و آنها را صادق می دانیم بر اساس گزارش های آنها عمل می کنیم. امام صادق (ع) جلوی یکی از اصحابش نماز خواند و گفت که این نماز را تماشا کن . این گزارش دقیق است .پیامبر هم نماز ظهر وعصر را با هم خوانده است و هم جدا از هم خوانده است .امام صادق (ع) نماز ظهر و عصر را باهم خوانده است. امام صادق(ع) بر خاک کربلا سجده کردند پس ما بخاطر این عمل امام ،بر مهر سجده می کنیم. آنچه ائمه برای ما فرموده اند برای ما یقین آور است .در زمان بعد از پیامبر بعضی از صحابه گزارش کارهای پیامبر را به سلیقه ی خودشان گزارش کردند. پس پیامبر یک جور نماز خوانده است. الان دو جور نماز خوانده می شود. فخر رازی از علمای بزرگ اهل سنت است ،در تفسیر کبیر دارد که بسم الله نماز را باید بلند بگوییم یا آهسته ؟ فخر رازی تمام نقل ها را در این مورد می گوید و وقتی به حضرت علی (ع) می رسد می نویسد که ایشان همه ی بسم الله ها را بلند می گفتند. من معتقد هستم که هر کس روش حضرت علی(ع) را عمل کند درست است.
پس وقتی ما گزارش نماز امام صادق(ع) را داریم، در واقع گزارش نماز پیامبر را داریم . و طبق آن عمل می کنیم.
سوال – صفحه ی 114 قرآن را توضیح بفرمایید.
پاسخ – خدا در این آیات می فرماید: کسی توبه اش قبول است که بعد از ظلم توبه کند و رفتارش را اصلاح کند، آنگاه خدا توبه اش را قبول می کند و خدا غفور و رحیم است .
پس توبه بدون اصلاح فایده ای ندارد.
سوال – چکار کنیم که در زندگی دچار کاهل نمازی نشویم ؟ وقتی ناملایمات زندگی به من فشار می آورد نمازم را کنار می گذارم، راهنمایی بفرمایید.
پاسخ – این کار درست نیست . مثلا من با پدرم یا مادرم درگیر می شوم بعد بگویم که من به مدرسه نمی روم ، در این صورت خودم دچار مشکل می شوم و لطمه می بینم .انسان با خدا قهر نمی کند. ما می توانیم از طریق تجربه ،آثار نماز را بدست بیاوریم . اولین و آخرین سفارش انبیاء و اولیاء نماز است. توصیه ی آیت الله بهجت نماز اول وقت است. حتما در نماز آثاری هست که همه به آن سفارش کرده اند. به هیچ وجه نماز را ترک نکنید زیرا ضرر می کنید. نماز گنج نهفته ای است که اگر انسان آنرا ترک کند متضرر می شود. حتی اگر شما آثار نماز را نمی بینید، آنرا ترک نکنید.
ایام عید غدیر بنام ایام ولایت نامگذاری شده است . آیه مباهله و آیه ولایت در این ماه نازل شده است ، آیه اکمال در روز عید غدیر نازل شده است. بحث ما در مورد آیات ولایت در قرآن است. کتاب آیات ولایت در قرآن از آیت الله مکارم است که ایشان در این کتاب 25 آیه را بحث کرده است که پنج آیه آن در مورد امامت است بخصوص در مورد ولایت حضرت امیرالمومنین ،پنج آیه در مورد فضایل حضرت علی (ع) است و بقیه آن در مورد اهل بیت است .
از این پنج آیه ، سه آیه در سوره مائده است . آیه 67 است ( آیه تبلیغ )که می فرماید : ای پیامبر رسالت خودت را برسان . این آیه در روز عید غدیر نازل شده است .این آیه پنج بخش دارد که خدا می فرماید : ای رسول ، این خطاب به رسول است یعنی این خطاب مربوط به رسالت است .بخش دوم آیه می فرماید : آن چیزی که قبلا به تو ماموریت داده ایم را به اطلاع عموم برسان .( این ماموریت همان جانشینی حضرت امیرالمومنین است) .معنای بعضی از آیات در شان نزول آن آیه معنا می شود. در کتاب تفسیر کبیر فخر رازی در مورد این آیه می فرماید : این آیه در فضل حضرت علی(ع) نازل شده است .وقتی این آیه نازل شد پیامبر دست علی را گرفت و گفت که هر کس من مولای او هستم علی مولای اوست . عُمر در آنجا علی را ملاقات کرد و جلو آمد و گفت :پسر ابوطالب ،مبارک باشد .تو امروز رهبر من و رهبر همه ی مومنان و مومنات شده ای. بخش سوم آیه می فرماید : تو وظیفه ات را انجام داده ای ولی اگر این را انجام ندهی گویا رسالت خودت را انجام نداده ای . این بخش آیه اهمیت ولایت را می رساند. بخش چهارم می فرماید : پیامبر ابلاغ این دستور خطراتی در پی دارد، از واکنش پنهان و آشکار نترس. در ذیل آیه معارج داریم که فردی در همان موقع مخالفت کرد و گفت که من حاضربمیرم ولی این انتخاب را قبول نکنم. این آیه نشان می دهد که احتمال بروز خطر بوده است . پس این ابلاغ خیلی مهم بوده که خطر آمیز هم بوده است . بخش پنجم می فرماید: اگر کسانی پافشاری بر عقایده خود کردند ناراحت نشو زیرا آنها صلاحیت هدایت ندارند. این آیه بسیار مهمی است که تاکید برموضوع امامت و ولایت دارد.
آیه دوم در آیه سوم ( آیه اکمال )سوره مائده است .سوره مائده آخرین سوره ای است که بر پیامبر نازل شد . بعد از نزول این سوره پیامبر از دنیا رفت . بعضی مواقع یک سوره ی قرآن کامل نازل شده است.مثل سوره والعصر و الرحمن . بعضی از سوره های قرآن بصورت آیه آیه نازل شده است و بتدریج نازل شده است . مثل سوره بقره و آل عمران . بعضی ها می گویند که این آیات را خود پیامبر جایگزین کرده است و بعضی معتقد هستند که بعد از رحلت پیامبر بدین صورت درآمده است . در بعضی آیات دو مفهوم مستقل کنارهم گذاشته شده است و با هم ارتباط ندارد. آیه 3 سوره مائده هم این طور است . یعنی یک بحث مستقلی در مورد گوشت های حلال می کند که خوردن گوشت های مردار و خوک بر شما حرام است .بعد می فرماید : در این روز دین بر شما کامل شد و کافران مایوس شدند، نترسید و فقط از خدا بترسید ... و اگر شما در اضطرار قرار گرفتید . اگر این قسمت را از آیه حذف کنیم خللی بر آیه وارد نمی شود و این نشان می دهد که این جمله ی معترضه است .و این نشان می دهد که این حادثه مهمی است که همان حادثه ی غدیر است. وقتی این آیه نازل شد پیامبر فرمود: الله اکبر، خدا را شکر می کنم بخاطر اکمال دین، اتمام نعمت و رضای خدا و ... . شما می توانید در کتاب تفسیر نمونه ،تفسیر این آیه را بخوانید.
آیه بعدی آیه 55 ( آیه ولایت )سوره مائده است که در مورد حضرت امیر است که در حال نماز انگشتر خودشان را به فقیر دادند. بعضی ها شبهه می اندازند که مگر می شود حضرت در حال نماز انگشتر به فقیر بدهد زیرا در حال نماز، تیر از پای حضرت می کشیدند و حضرت متوجه نشد. در پاسخ باید گفت که این انفاق، کار دنیوی نبوده است ولی تیر درآوردن کار نیوی است و حضرت متوجه آن نمی شده است ولی ما در قرآن همیشه نماز را همراه با انفاق داریم و این انفاق حضرت در راستای نماز بود. این کار در راستای عبادت بود. پیامبر از خدا تقاضا کرد که جانشین او را معرفی کند. آیه نازل شد : همانا ولی شما خدا، پیامبر و کسانی هستند که نماز می خوانند و در حال رکوع انفاق می کنند. حالا ممکن است که بعضی ها بگویند که چرا خدا اسم حضرت علی(ع) را نیاورده است .قرآن خیلی از اوقات کلیات را بیان می کند. مثلا در مورد نماز کلی گفته است و تعداد رکعت ها را نگفته است . مثلا در حج باید هفت دور طواف کنیم ولی این در قرآن نیست و جزو سنت پیامبر است .
آیه 59 سوره نساء معروف به آیه اولی الامر است. منابع شیعه و سنی روی این آیه تاکید دارند. اولی الامر یعنی کسی که ولایت امر دارد و قدرت مدیریت دارد و این اولی الامرعطف به رسول شده است و اطاعت از اولی الامر ،اطاعت از رسول است . اولی الامر یعنی جانشینان پیامبر .
جابربن عبدالله انصاری نزد پیامبر آمد و سوال کرد که اطاعت از اولی الامر یعنی چه ؟ پیامبر همه امامان را با نام شمردند.
آیه 119 (آیه صادقین) سوره توبه می فرماید: ای مردم تقوا داشته باشید و همیشه با صادقان باشید . این آیه می رساند که صادقین معصوم هستند. روایت داریم : نحن الصادقون .
این آیات پنج گانه نشانه ی جانشینی حضرت علی(ع) و ولایت است . در روایت داریم که ما به ولایت نمی رسیم مگر با عمل و تلاش . ما باید سیره اهل بیت را عملی کنیم تا از پیروان عملی ائمه باشیم.
جریان غدیر در آخرین حج پیامبر اتفاق افتاد.در این مورد روایات متواتری وجود دارد یعنی تعداد راویان این روایت زیاد است .کتاب گزیده ی الغدیر برای مطالعه خیلی مفید است. آیا رسول خدا از حوادث پس از رحلت خودشان خبر داشتند ؟ اگر بگوییم که حضرت از این حوادث خبر نداشتند که این درست نیست .زیرا احادیثی از پیامبر نقل شده است که نشان دهنده ی پیشگویی پیامبر است . انس بن مالک گفت که دیدم سر امیرالمومنین روی سینه پیامبر است و پیامبر گریه می کرد و وقتی علت را پرسیدم پیامبر فرمود: من بخاطر اتفاقاتی که بعد از من برای علی روی می دهد گریه می کنم. سلمان نزد پیامبر رفت و گفت: هر پیامبری جانشینی داشته است ، جانشین شما کیست ؟ حضرت ساکت شد و فرمود: می دانی وصی حضرت موسی چه کسی بود .سلمان گفت: بله ، او یوشع بن نون بود .حضرت فرمود : می دانی که چرا او جانشین حضرت موسی شد؟ سلمان گفت : بله ،چون یوشع از همه عالم تر بود. پیامبر فرمود: جانشین من و کسی که اسرار من را می داند و بهترین فرد بعد از من که دَین مرا ادا می کند، علی بن ابیطالب است .این احادیث نشان می دهد که پیامبر از حوادث پس از مرگش اطلاع داشتند و فضاسازی می کردند. حتی پیامبر از حوادث کربلا هم خبر داشتند. پیامبر برای بعد از خودشان چه تدبیری اندیشیدند؟ امام خمینی پس از خودشان تدابیری مثل مجلس خبرگان اندیشیدند تا جامعه بی سرپرست نماند. پیامبر بعد از بیست و سه سال تلاش برای مسلمان کردن مردم چه تدبیری اندیشیدند؟یکی از فرضیات این است که پیامبر در این مورد سکوت کرده است که این توهین به پیامبر است . این کار نشانه ی بی فکری است .پیامبر وقتی به جنگ تبوک رفت علی را بعنوان جانشین خودش در مدینه گذاشت. در ضمن انبیاء گذشته همه جانشین داشتند و اگر پیامبر در این مورد سکوت می کرد، این کار خلاف سیره ی انبیاء گذشته می شد. پس این کار با عقل جور در نمی آید .فرض بعدی این است که پیامبر این کار را به مجلسی واگذار کرد تا جانشین را تعیین کنند که شاهدی بر این مطلب نیست. فرض سوم این است که پیامبر فرد خاصی را بعنوان جانشین معرفی کرده است .اعتقاد و باور ما بر اساس احادیث متواتر این است که پیامبر فردی را بعنوان جانشین انتخاب کرده است. حتی ما آیاتی مثل آیات تبلیغ ،اکمال و لایت در قرآن راداریم .پیامبر برای تعیین جانشین، آمادگی تربیتی اجرایی وعملی را انجام داد . روز غدیر روز اعلام است نه آمادگی .در یوم الانذار که پیامبر اقوام خود را دعوت کردند، علی را بعنوان جانشین خودشان معرفی کردند. در جنگ تبوک پیامبر به مردم گفت که نسبت علی به من مثل هارون به موسی است. برای اینکه جامعه آمادگی پذیرش علی را داشته باشد پیامبر سه تا کار را انجام دادند. پیامبر ابوطالب را به خانه آوردند و او را آموزش دادند. امیرالمومنین می فرماید:پیامبر هر روز یک صفت اخلاقی را برجسته می کرد و من آنرا عملی می کردم. امیرالمومنین آنقدر کوچک بودند که در دامن حضرت می نشستند، پس امیرالمومینن بزرگ شده ی دست پیامبر است. داریم که امیرالمومنین در غار حرا شنید آنچه را که پیامبر شنید. علی می گوید :من مثل بچه شتری که در دنبال مادرش است به دنبال پیامبر بودم. این آمادگی تربیتی علی است .در تمام ساعات زندگی این دو بزرگوار با هم بودند. آمادگی بعدی آمادگی اجرایی است. در جنگ خندق پیامبر فرمود :تمام اسلام به جنگ کفر می رود. در جنگ خیبر پیامبر فرمود : من پرچم را به کسی می دهم که پیامبر و خدا را دوست دارد و خدا و رسول هم او را دوست دارند و بعد پرچم را به علی داد. امیرالمومنین مامور شد که سوره ی برائت را به مکه اعلام کند. کسی که همراه پیامبر بت شکست امیرالمومنین بود. عده ای به پیامبر سلام کردند و پیامبر به آنها گفت که به علی هم سلام کنید و بگویید: السلام علیک یا امیر المومنین .امیرالمومنین صفت خاص علی بن ابیطالب است .امام صادق (ع)می فرماید :به من امیرالمومنین نگویید زیرا این صفت جدم علی است .دیدگاه بعدی تدبیر عملی است.
یامبر برای جانشینی پس از خودشان چه تدبیری اندیشیدند؟ پیامبر مامور به ابلاغ شد. یکی از تدابیر پیامبر ،آمادگی ها تربیتی ، آمادگی اجرایی و آمادگی عملی امیرالمومنین برای جانشینی بود. پیامبر از اوایل اسلام با مردم برخوردی کردند که مردم بدانند که نبوت از امامت جدا نیست .در حدیث ثقلین پیامبر می فرماید :من در میان شما دو چیز گرانبها می گذارم یکی قرآن و یکی عترت ، این دو از هم جداشدنی نیستند. یکی از علمای بزرگ اهل سنت کتابی بنام فضایل علی بن ابیطالب دارد که بیشتر سندهای این کتاب درست است.ایشان ده ها هزار حدیث از پیامبر در مورد فضایل علی آورده است .حدیث داریم: علی با حق است و حق با علی است ،علی با قرآن است و قرآن با علی است .پیامبر به مردم معیار می دادند. در جنگ جمل فردی نمی دانست که حق با کیست ،زیرا می دید که هر دو سپاه نماز می خوانند و از اصحاب پیامبر هستند. او گفت :مگر پیامبر نفرمود که هر کجا که عماریاسر باشد حق همانجاست ؟پس حق با سپاه علی است.عماریاسر با امیرالمومنین است زیرا حق با اوست. این تدبیر عملی پیامبر بود .حدیث غدیر هم یکی از تدابیر دیگر عملی است . زیارتنامه غدیر از امام هادی (ع) نقل شده است که استدلال یک دوره امامت امیرالمومنین است و همه از آیات قرآن است .این زیارت مخصوص امیرالمومنین است .امام هادی(ع) به جدّشان می فرماید که تو کسی هستی که خدا وصف تو را گفته است . این تدابیر عملی پیامبر خیلی زیاد است .یکی دیگر از تدابیر همان بود که پیامبر فرمود: کاغذ و قلم بیاورید که جانشینی علی را بنویسم .جانشینی علی از طرف خدا بوده است و پیامبر آنرا ابلاغ کرده است.
پاسخ – در روایات داریم که همه ی انبیاء این روز را تکریم می کردند.از مستحب موکد امروز، اطعام و صدقه دادن است .طعام دادن حتما نباید سفره های سنگین باشد. عیدی دادن در این روز خیلی خوب است.مستحب است که انسان در این روز لباس نو بپوشد. در این روز خوب است که همه به یکدیگر سر بزنند. البته در میان ما رسم است که به دیدن خانواده های سیّد می روند که این هم خیلی خوب است ، ملاقات بیمار رفتن در این روز خوب است. پیامبر فرمود: فرزندان مرا اکرام کنید.ثواب صدقه دادن در این روز هزار برابر می شود. ما باید سرور در بین مردم ایجاد کنیم. همه ی مسلمانان باید خودشان را صاحب این عید بدانند. حتی برادران سُنی ما هم این روز را جشن می گیرند. این روز بنفع اسلام بوده است و بخاطر همین این روز برای همه ی مسلمانان مهم است و باید این روز را تکریم کنند. همه ی مسلمانان با هم اتفاق دارند که این سخنان در این روز از پیامبر گفته شده است .اختلاف ما بر سر این است که آنها می گویند ولایت به معنای دوستی است .حضرت عیسی به خداوند گفت که پیروان من غذای آسمانی می خواهند زیرا موسی غذای آسمانی به پیروانش داده است. عیسی گفت که خدایا تو برای ما از آسمان مائده بفرست تا ما این روز را عید قرار بدهیم .پس ما همه باید روز غدیر را جشن بگیریم و آنرا عید قرار بدهیم زیرا ولایت امیرالمومینن در این روز به مردم ابلاغ شده است .
مدح و ثنای حضرت زهرا از زبان ما مشکل است. در قرآن در آیه تطهیر و مباهله از حضرت زهرا تعریف کرده است و پیامبر نیز از حضرت زهرا تعریف کرده است. این تعابیر بی نظیر است. حتی اهل سنت هم کتابی در فضایل حضرت زهرا نوشته اند. حاکم نیشابوری که ازعلمای اهل سنت است کتابی در مدح حضرت زهرا دارد و روایاتی در این مورد آورده است. تمام سیره نویسان اهل سنت یعنی تمام کسانی که زندگی اصحاب پیامبر را نوشته اند، وقتی به کلمه ی فاطمه رسیده اند بخشی از روایات ( متواتر) را آورده اند. پیامبر فرمود: فاطمه پاره تن من است، درجای دیگر فرمود: فاطمه گوشت تن من است .گاهی می فرمود: فاطمه موی بدن من است. گاهی می فرمود :فاطمه روح من است یا نور چشم من است .
روزی سلمان نزد پیامبر آمد و گفت که وضعیت مالی حضرت زهرا و وضعیت معیشتی او خوب نیست من از دیدن این سختی ها، ناراحت شده ام. رسول خدا فرمود: دخترم فاطمه تمام وجودش ایمان و یقین است.
امیرالمومنین در نامه 28 نهج البلاغه به معاویه (در مورد افتخارات اسلام) می نویسد: یکی از افتخارات ما رسول خدا، حمزه سید الشهد است ... زهرا از ماست. در نقل دیگر حضرت می فرماید: من می بالم به فاطمه و پدرش .دنیای حضرت زهرا خیلی عجیب است. این تعابیر مختص منابع شیعه نیست و در منابع سُنی هم این تعابیر نقل شده است. رفتارهای عملی پیامبر که جلوی فاطمه می ایستاد ،به سوی او می شتافت و دست او را می بوسید نیز مهم است و می فرمود که تو مادرم هستی.
آیه 61 سوره آل عمران (آیه مباهله)درمورد حضرت زهرا است . وقتی پیامبر خواست با یهودیان نجران مباهله ( نفرین کردن یکدیگر یعنی همدیگر را نفرین کنند تا هرکدام که حق نبودند از بین بروند )کند، سران آنها دیدند که پیامبر با امام حسن و امام حسین و حضرت زهرا می آید. در این آیه به پیامبر می فرماید که بگو ما پسران مان را با خودمان می آوریم و شما هم پسران تان را بیاورید. ما زنهای مان را می آوریم .یکی از علمای اهل سنت از پیامبر نقل می کند: اگر محبوب تر از این چهار نفر( علی، فاطمه، حسن و حسین) روی زمین سراغ داشت به من می فرمود که آنها را بیاور.ولی خدا به من دستور داد که آنها را بیاورم زیرا آنها خلق افضل هستند.
گاهی آیات قرآن در مناسبتی نازل شده است یعنی مناسبت آن همان شأن نزول آیه می شود. ممکن است که پیامبر این آیه را در جاهای دیگر استفاده کند یا جبرئیل همان آیه را در مناسبت دیگری بر پیامبر نازل کند یعنی یک آیه دو بارنازل بشود که این انطباق است. مثلا ضرب المثلی اتفاق می افتد مثل تخم مرغ دزد شتر دزد می شود. ما این ضرب المثل را در مورد فردی که از بانک دزدی می کند هم بکار می بریم . قرآن از این دسته آیات زیاد دارد و کسانی که با قرآن آشنا نیستند گاهی دچار اشتباه می شوند. آیه 9 سوره حشر در مورد ایثار است و می فرماید: بعضی ها دیگران را بر خودشان ترجیح می دهند با اینکه خودشان هم نیاز دارند.
ایثار بالاترین ویژگی اخلاقی است یعنی انسان خودش گرسنه می خوابد ولی غذایش را به فرد دیگری می دهد. اگر انسان نصف غذا را خودش بخورد و نصف دیگر را به فرد دیگری بدهد این انفاق است. ایثار صفت با اررزشی است. وقتی مردم مکه به مدینه آمدند، مردم مدینه مال های شان را ایثار کردند یعنی خانه شان را به مهاجرین دادند و خودشان در کوچه ماندند. این داستان شأن نزول این آیه است.
فقیری به مسجد آمد و گفت: یا رسول الله من گرسنه هستم و جای استراحت ندارم. پیامبر به اصحاب فرمود که چه کسی به این فرد پناه می دهد؟ هیچ کس حاضر نشد که این کار را بکند. حضرت علی(ع) قبول کرد و او را به خانه برد. حضرت علی (ع)از فاطمه پرسید که چه مقدار غذا داریم و فاطمه فرمود که به اندازه ی یک نفر غذا داریم. حضرت فرمود که من امشب میهمان آورده ام. اهل خانه گرسنه خوابیدند و میهمان هم غذا را خورد و متوجه چیزی نشد. فردا این آیه دوباره نازل شد.
ایثار سه نوع است :مالی، آبرویی( گاهی انسان آبروی کسی را می خرد و آبروی خودش را از دست می دهد. حضرت زهرا ایثار آبروی هم داشتند. ایشان با حضرت علی (ع) ازدواج کردند و خیلی از مردم به ایشان اعتراض کردند که چرا با علی ازدواج کرده است. حضرت در مقابل آنها ایستادند) و ایثار جان مثل حضرت ابوالفضل که جانش را در کربلا داد. حضرت زهرا ایثار جان هم داشتند. زیرا خودشان را سپر کرد و سختی کشید تا مسئله ی ولایت و امامت مطرح بشود .
پیرمردی که گرسنه و فقیر بود به مسجد آمد. پیامبر فرمود که چه کسی این پیرمرد را سیر می کند؟ خبر به فاطمه رسید. حضرت فاطمه گردنبندشان را برای پیامبر فرستادند تا پیامبر آنرا بفروشد و به فقیر بدهد. از فروش گردنبند برای پیرمرد غذا و محل خواب و اسب تهیه شد.
عمار یاسر این گردنبند را دوباره خرید و به حضرت فاطمه هدیه کرد. پیامبر غلامی را که گردنبند را آورد و دوباره برگرداند، آزاد کرد. پیامبر فرمود :چه گردنبند با برکتی .
حضرت عیسی می فرمود: مم مبارک هستم. مبارک یعنی چیزی که کم است ولی آثار زیادی دارد مثلا شب قدر هشت ساعت بیشتر نیست ولی بالاتر از هزار شب است و این شب مبارک است. مکه سرزمین کوچکی است ولی با برکت است و خواندن دو رکعت نماز ،ثواب هزار رکعت نمار را دارد. قرآن کتاب است ولی با برکت است. گاهی شخصیت ها با برکت هستند. حضرت زهرا با برکت است زیرا یازده امام می فرمایند که مادر ما زهرا است .سادات از نسل حضرت زهرا هستند. ما باید از ایثارهای حضرت زهرا درس بگیریم و ایشان را الگوی خودمان قرار بدهیم.
حضرت امام حسن(ع) و امام حسین(ع) بیمار شدند. حضرت فاطمه و امیرالمومنین نذر کردند که برای شفاعت فرزندانشان، سه روز روزه بگیرند.(روزی امام حسین(ع) در کودکی گم شد. پیامبر و حضرت علی(ع) در مدینه نبودند. روایت داریم که حضرت زهرا 70 بار به در منزل آمد و برگشت و به امام حسن (ع) فرمود که به دنبال برادرت برو، من ناراحت هستم.
در بحارالانوار داریم :بلال می گوید که به خانه حضرت زهرا رفتم و دیدم که حضرت گندم آرد می کند و بچه هم در بغل دارد. سلام کردم و گفتم که اجازه بدهید که من بچه را نگه دارم؟ حضرت فرمود :اگر می خواهی کمک کنی ،گندم را آرد کن و من بچه را نگه می دارم. زیرا مادر به بچه مهربانتر است. این داستان ،شفقت حضرت زهرا را نسبت به فررزندان شان می رساند. یکی از اسامی حضرت زهرا هانیه است یعنی مهربان و شفیق . یکی از اسامی خدا هم شفیق است. در حالات امام زمان(عج) داریم که امام مثل پدر مهربان است. پس شما می توانید برای شفای فرزندان تان نذر کنید و این نذر حتما نباید مالی باشد ). حضرت نذر خودشان را ادا کردند و سه روز روزه گرفتند. سه شب پیاپی سر افطار فقیر ،یتیم و اسیر آمد و آنها افطاری را به آنها دادند و خودشان گرسنه ماندند و با آب افطار کردند .در اینجا سوره هل اتی (دهر یا انسان) نازل شد که می فرماید: آنها برای خدا این کار را کردند. ما تشکری از یتیم نمی خواهیم و کار ما فقط برای خداست. خداوند هجده آیه در مورد حضرت زهرا و خانواده اش نازل کرد زیرا این کار با اخلاص و برای رضایت خدا بود.
حضرت فاطمه می فرماید: از دنیای شما سه چیز پیش من محبوب است :تلاوت قرآن ،نگاه به چهره پیامبر و انفاق در راه خدا .
در این صفحه داریم که در هر کاری بگویید: انشاءالله .البته این انشاءالله گفتن نباید لفظی باشد و باید آنرا باور داشته باشیم. البته گفتن لفظی انشاءالله هم تاثیر داردو باعث تقویت باور می شود.
کتاب هایی نوشته شده است که در مورد آیات قرآنی است که در مورد حضرت زهرا نازل شده است. آیه 33 سوره احزاب( آیه تطهیر)هم در مورد حضرت زهرا نازل شده است. روایت داریم که شش ماه ( یا نُه ماه)پس از نازل شدن این آیه ،پیامبر به در منزل حضرت زهرا می آمدند و می فرمودند : السلام علیک یا اهل البیت. تا مردم کسان دیگری را اهل البیت تلقی نکنند. در نزد فریقین از منابع اهل سنت و شیعه در مورد آیه تطهیر روایت آورده شده است. خدا در آیه تطهیر می فرماید: خدا اراده (تکوینی یعنی اتفاق می افتد)کرده است از شما خاندان پلیدی و زشتی را ببرد. و شما را پاکیزه قرار داده است. این آیه می رساند که اهل بیت معصوم هستند.
گاهی طهارت از نجاست است مثلا لباسی آلوده است و با شستن پاک می شود، این طهارت احکامی است .طهارت دیگر طهارت از شرک است یعنی فردی مشرک است بعد مومن می شود و پاک می شود که این طهارت اعتقادی است. طهارت دیگر طهارت قلبی است .در روایت داریم که استغفار طهارت است یعنی با استغفرالله گفتن قلب شما شسته می شود. طهارت دیگر پاکیزگی از گناه است. یعنی کسی که در زندگی اش گناه نیست البته به خلاقیت خودش و خداوند در آنها عصمت قرار داده است و فرد زمینه اش را هم دارد. طهارتی که در این آیه آمده است همان عصمت است. یعنی در اهل بیت هیچ گناهی راه ندارد. بعضی می گویند که این آیه در مورد زنان پیامبر است ولی این درست نیست. زنان پیامبر اهل بیوت هستند نه اهل البیت. در قرآن داریم که ای زنان پیامبر، در خانه بمانید، زینت های خودتان را آشکار نکنید، نماز را برپا کنید،زکات بدهید و خدا و پیامبر را اطاعت کنید و در آخر آیه خداوند در مورد اهل البیت می فرماید که آنها پاکیزه هستند. شان نزول این آیه در باره ی حضرت زهرا و خاندانش است .
در سوره شوری ،آیه مودت هم خدا می فرماید: پیامبر بگو که من اجری برای رسالت خودم نمی خواهم مگر دوستی برای اهل بیت .
حضرت زهرا با این عظمت وقتی احساس وظیفه کرد که باید از حق دفاع کند و نباید سکوت کند وارد جامعه شد، شب به در خانه ی مهاجر و انصار رفت و در مسجد خطبه خواند و از امام علی(ع) دفاع کرد. پس پیروان حضرت زهرا نباید در جامعه نسبت به مسائل بی تفاوت باشند. باید حق را بشناسید و از آن دفاع کنید، باطل را بشناسید و با آن بجنگید. جدا کردن از صحنه های اجتماعی جزو سیره ی حضرت زهرا نیست. الان زمان انتخابات است . بی تفاوتی نسبت به سرنوشت جامعه ناپسند است و همه ی مردم مسئول هستند. در قرآن داریم که انسان در مورد اعضای بدنش مسئولیت دارد. ما از حضرت فاطمه، هم درس فردی مثل ایثار و انفاق و هم درس اجتماعی مثل شرکت کردن در جامعه می گیریم.
در سوره تحریم داریم که آسیه الگوی همه ی مومنان است. پیامبر فرمود: زهرا پاره ی تن من است و پیامبر الگوی همه ی مومنان است پس حضرت زهرا هم الگوی همه ی زنان و مردان است. بعضی از ائمه فرموده اند که زهرا الگوی ما ائمه است.
حجربن عدی یکی از شخصیت های بزرگ اسلامی است که از یاران پیامبر و امیرالمومنین است. سیدمحسن امین در کتاب اعیان الشیعه می نویسد: حجر از نیکان صحابه بود. فرماندهی شجاع، بلند همت، عابد، زاهد مستجاب الدعوة ،عارف به خدا، مطیع محض فرمان پروردگار، حق گو، صریح ظلم ستیز، صبور، بی هراس از شهادت، ایثارگر و از یاران امیرالمومنین بود.
حجر فردی متدین و مومن بود و از دل باختگان به اهل بیت و پیامبر بود. شبی که حضرت امیر ضربت خوردند، او در مسجد بود. قبل از اینکه حضرت امیر به مسجد بیاید، حجر از ترور حضرت با خبر شد. سریع خودش را به خانه رساند که آقا به مسجد نیاید ولی آقا از راهی آمد که او را ندید و این اتفاق افتاد. او از فرماندهان جنگ جمل و صفین بود. حضرت او را خیلی دوست داشت. در بیستم ماه رمضان، حجر به دیدن حضرت امیر رفت و دید که حضرت از هوش می رود و دوباره به هوش می آید و برای حضرت شعر می خواند: من تاسفم می خورم که چنین مولای با تقوایی را از دست داده ام، غصه بر خودم می خورم که از محضر شما محروم شده ام. اما به هوش آمد و پرسید که این چه کسی است که شعر می خواند؟ گفتند : او حجر است. آقا او را صدا زد و فرمود: اگر روزی به تو بگویند که از علی تبری بجوی، آیا حاضری از من دست برداری ؟ او گفت :اگر مرا با شمشیر قطعه قطعه کنند و بسوزانند، من دست از محبت شما برنمی دارم. امام فرمود: من می دانستم. امام شهید شد و بعدها در زمان معاویه، ابن زیاد، حجرو پسر و تعدادی از یارانش را دستگیر کردند و به مرزهای عزرا در حاشیه ی سوریه در دمشق بردند. او نگاهی به این منطقه کرد و گفت که مردم این منطقه بدست من مسلمان شدند و من اولین تکبیر را در اینجا گفتم. در زمان خلیفه ی دوم حجر سفیر اسلام بود .سپاهیان معاویه گفتند که از علی برائت بجوی و اِلا تو را می کشیم. او قبول نکرد و گفت من دوتا خواهش دارم: اجازه بدهید که دو رکعت نماز بخوانم . او نماز را سریع خواند و گفت که من نمازم را خیلی تند خواندم که نگویید :حجر ازمرگ ترسیده است. دیگر اینکه اول پسرم همام را بُکشید و بعد مرا بکشید، می ترسم وقتی شمشیر به گردن من گذاشته شود عواطف پسرم تحریک بشود و دست ازدفاع از علی بردارد. حجر ،یاران و پسرش را به شهادت رساندند و در منطقه ی کنونی یعنی مرز عزرا دفن کردند.
معاویه بعد از شهادت حجر ،سفری به حجاز داشت و با عایشه ملاقاتی کرد.عایشه به معاویه در مورد شهادت دو نفر اعتراض کرد :محمد بن ابی بکر برادر عایشه که در مصر به شهادت رسید و حجر. عایشه به معاویه گفت: از پیامبر شنیدم در مرز عزرا( در دمشق )افرادی کشته می شوند که خشم خدا تا ابد بر قاتل آنهاست. حتی داریم که امام حسین(ع) به معاویه اعتراض کرد که آیا تو حجر را نکشتی ؟
پس حجر در این سرزمین به شهادت رسید و الان به قبر او جسارت شده است و نبش قبر کرده اند. واقعا جای تعجب است ؟ الان مناطقی وجود دارد که هنور در آن بت می پرستند و کسی به آنها کاری ندارد ولی عده ای از اروپا می آیند و قبر اولیاء خدا را خراب می کنند. علت این کار تحجر و عصبانیت است. علت اصلی آن مخالفت با خداست. احترام به قبور لازم است.
نجم الدین طبسی کتابی در نقد وهابیت نوشته است . ایشان در این کتاب پنج دسته دلیل برای زیارت قبور آورده است:
دسته ی اول آیات قرآن است ،سوره نساء آیه 64 می فرماید: ای پیامبر اگر مسلمانان برای استغفار پیش تو بیایند خدا توبه آنها را قبول می کند. رسول خدا فرمود: حیات من با ممات من یکی است و اگر بعد از مرگم هم طلب مغفرت بکنید خدا قبول می کند. در سوره کهف داریم که وقتی محل حضور اصحاب کهف را پیدا کردند آنرا مسجد قرار بدهید. بعضی ها از قرآن ،خدا و پیامبر جلو می افتند.
در اینترنت یک بحثی فرضی با عبدالوهاب بنیانگزار فرقه ی وهابیت و خدا طراحی شده است . از زبان وهاب نوشته اند: خدایا تو به فرشته ها گفتی که به انسان سجده کنند و این شرک است. خدایا در قرآن فرموده ای که محل ابراهیم را محل عبادت قرار بدهید، این شرک است. آنها واقعا از خدا جلو افتاده اند. آنها می گویند که افکار ما با محوریت قرآن است ولی آنها قرآن را با سلیقه ی خودشان تفسیر می کنند.
ابن عباس معاویه را دید و گفت که چرا تفسیر قرآن را ممنوع کرده ای ؟ معاویه گفت که تفسیر قرآن تو را که به روش علی تفسیر می کنی ،ممنوع کرده ام ولی اگر از افراد خودمان قرآن را تفسیر کنند اشکالی ندارد.
دسته ی دوم احادیث اهل سنت است. در منابع اهل سنت آمده است که پیامر فرمود :هر کس قبر مرا زیارت کند شفاعت من بر او واجب می شود.
دسته سوم سیره صحابه و تابعین است. درکتاب اهل سنت داریم که خلیفه ی دوم هرگاه به مدینه وارد می شد به قبر پیامبر سلام می داد، عبدالله بن عمر کنار قبر پیامبر می ایستاد و سلام می داد. حتی داریم که اصحاب به زیارت قبر بلال می رفتند. قرآن می فرماید که شهدا زنده هستند و باید آنها را تکریم کرد. توهین به قبر مسلمان هم اشکال دارد.
سُنی ها قبر بزرگانی مثل شافعی و ابوحنفی را زیارت می کنند. توهین کردن به قبور با فرهنگ و باورهای سازش ندارد. این تفکر بین مسلمانان افتاده است و الان جنایات را به اسم اسلام و با فتواهایی که در تونس داده می شود انجام می دهند. اینها زیر سر یهودیان و اسرائیلی ها است که مسلمانان را به جان هم انداخته اند و مسلمانان را قتل عام می کنند. نبش قبر اهانت است.
دسته چهارم فتاوی اهل سنت برای توصیه زیارت اهل قبور است.
دسته پنجم کتاب های متعددی است که در مورد نقد جایز نبودن زیارت قبور مومنین نوشته شده است.