ابوعلی حسین بن عبدالله معروف به ابوعلی سینا در سال 370 هجری قمری درخرمیشن از توابع بخارا متولد شد. او پزشک ، ریاضیدان ، فیلسوف و منجم بزرگ ایرانی بود . پدرش عبدالله در دستگاه سامانیان محصلی مالیات را عهده داربود و مادرش ستاره نام داشت. وی در بلخ پرورش یافت و قرآن و سایر علوم را آموخت. استاد وی عبدالله ناتلی بود که از رجال مشهور قرن چهارم هجری به شمار می رفت. او در هجده سالگی، چنانچه خود نوشته است، همه علوم را فرا گرفته بود. در بیست و یک سالگی دست به تالیف و تصنیف زد، در بیست و دو سالگی پدرش را ازدست داد و خود متصدی شغل پدر گردید. اما به علت نابسامانی اوضاع سیاسی ، بخارا را ترک نمود و به گرگانج پایتخت امرای مامونیه خوارزم و نزد خوارزمشاه علی ابن مامون و وزیرش ابوالحسین احمدبن محمد سهیلی رفت. در این هنگام، محمود غزنوی بر خوارزم نفوذ یافته بود و از دانشمندان دربارخواسته شد که به غزنین به خدمت سلطان محمود بروند. ابوعلی سینا که از تعصب آن پادشاه خبردار بود ، به همراهی ابوسهیل مسیحی از خوارزم گریخت و از راه ابیورد و طوس به قصد گرگان حرکت کرد تا به قابوس بن وشمگیرکه به عنوان یاریگر و حامی دانشمندان شهرت یافته بود، بپیوندد. اما وقتی که پس از مشقات بسیار بدان شهر رسید، قابوس مرده بود.
ابوعلی سینا ناچار به قریه ای در خوارزم بازگشت. اما پس از مدت کوتاهی دوباره به گرگان رفت و این بار ابوعبید جوزجانی، یکی از با وفاترین شاگردانش به خدمت او پیوست و در این سفر بود که کتاب « المختصرالاوسط» و کتاب «المبدا» و «المعاد» و بخشی از کتاب معروف «قانون» و «نجات» را تالیف کرد.
ابوعلی سینا در حدود سال 405 هجری قمری به ری رفت و فخرالدوله دیلمی را که بیماربود، معالجه کرد. ولی مدت زیادی در آن شهرباقی نماند و در اوایل سال بعد به قزوین و از آنجا به همدان رفت و حدود نه سال در آن شهر به سر برد. در این جا مورد توجه شمس الدوله دیلمی قرار گرفت و در سال 406 هجری قمری به وزارت رسید و تا سال 411 هجری قمری در این مقام باقی ماند.
در سال 412 هجری قمری شمس الدوله درگذشت و پسرش سماالدوله به جای او نشست. سماالدوله مانند پدر می خواست که ابوعلی سینا وزارت را قبول کند، اما شیخ نپذیرفت و توسط معاندان به مدت چهار ماه در حبس به سر برد. وی در این مدت، تعدادی از کتب و رسالات مهم خود را تالیف نمود. شیخ الرئیس بعد از رهایی از حبس باز مدتی در همدان بود و آنگاه ناشناخته با شاگردش ابوعبید جوزجانی به اصفهان نزد علاء الدوله کاکویه رفت. آن پادشاه او را به گرمی و احترام بسیار پذیرفت. ابوعلی سینا از این زمان تا آخر عمر در خدمت علاء الدوله کاکویه بود. در نخستین جمعه ماه مبارک رمضان شیخ الرئیس را روی تخت روانی که با دو اسب کرند حمل می شد ، نهاده بودند. رفته رفته غروب افق را می پوشاند. عصر بود و بانگ موذن مومنان را به نماز دعوت می کرد.
همچنانکه ابوعلی سینا دست لرزانش را به سمت شاگردش دراز می کرد، سرفه های شدید و پی در پی پیکرش را می لرزاند و چند قطره خون در کنار لبانش پدیدار شد، و فقط قدرت یافت این چند کلمه را ادا کند :
«فرمانروایی که طی این سالها جسم مرا به این خوبی اداره می کرد ، متاسفانه در وضعی نیست که به کارش ادامه دهد. گمان کنم وقت آن رسیده که خیمه ام را بر چینم ».
ابوعبید با چهره خیس از اشک سعی کرد چیزی بگوید ، ولی کلمه ای از دهانش خارج نشد. نمی فهمید و نمی خواست بفهمد.
شیخ الرئیس نفس نفس می زد و بعد از مدتی مکث ، فرمود :
« سعی کن نوشته هایم را جمع آوری کنی . آنها را به تو می سپارم . خداوند هر سرنوشتی را که استحقاق دارد، برایش تعیین می کند».
ساکت شد . پلکهایش را بر هم گذاشت و در همان حال گفت :
« ابوعبید، دوست من ، اکنون برایم قرآن بخوان . چند آیه از قرآن تلاوت کن» .
آن روز اول ماه رمضان سال 428 هجری قمری بود . شیخ الرئیس ابو علی سینا در حالت بیماری در حالیکه تنها پنجاه و هفت سال از عمرش می گذشت، درهمدان دار فانی را وداع گفت و در همانجا مدفون شد. آرامگاه او اکنون در آن شهر است.
در مشرق زمین فلسفه یونانی هیچگاه مفسری با عمق و دقت ابوعلی سینا نداشته است. ابوعلی سینا فلسفه ارسطو را با آرای مفسران اسکندرانی و فلسفه نو افلاطونی تلفیق کرد و با نبوغ خاص خود آنها را با نظر یکتا پرستی اسلام آموخت و به این طریق، در فلسفه مشایی مباحثی آورد که در اصل یونانی آن سابقه نداشت.
داستان شکر نعمت
خداوند متعال خواست سه نفر را که یکی، بیماری پیسی داشت و دیگری، کچَل بود و سومی نابینا، مورد آزمایش، قرار دهد. پس فرشته ای را بسوی آنان فرستاد. فرشته نزد فرد پیس آمد و گفت: محبوبترین چیز، نزد تو چیست؟ گفت: رنگ زیبا و پوست زیبا، چرا که مردم از من، نفرت دارند. فرشته، دستی بر او کشید و بیماری اش برطرف شد و رنگ و پوستی زیبایی به او عطا گردید. سپس، فرشته پرسید: محبوبترین مال نزد تو چیست؟ گفت: شتر. پس به او شتری آبستن، عنایت کرد و گفت: خداوند آنرا برایت مبارک می گرداند».
سپس، فرشته نزد مرد کَچل آمد و گفت: محبوبترین چیز، نزد تو چیست؟ گفت: موی زیبا تا این حالتم بر طرف شود چرا که مردم از من، نفرت دارند. فرشته، دستی به سرش کشید. در نتیجه، آن حالت، بر طرف شد و مویی زیبا به او عطا گردید. آنگاه، فرشته پرسید: کدام مال نزد تو محبوبتر است؟ گفت: گاو. پس گاوی آبستن به او عطا کرد و گفت: خداوند آنرا برایت مبارک می گرداند.
سرانجام، نزد فرد نابینا آمد و گفت: محبوترین چیز نزد تو چیست؟ گفت: اینکه خداوند، روشنایی چشمانم را به من باز گرداند تا مردم را ببینم. فرشته، دستی بر چشمانش کشید و خداوند، بینای اش را به او باز گردانید. آنگاه، فرشته پرسید: محبوبترین مال نزد تو چیست؟ گفت: گوسفند. پس گوسفندی آبستن به او عطا کرد.
آنگاه آن شتر وگاو وگوسفند، زاد و ولد کردند طوریکه نفر اول، صاحب یک دره پر از شتر، و دومی، یک دره پر از گاو، و سومی، یک دره پر از گوسفند، شد.
سپس، فرشته به شکل همان مرد پیس، نزد او رفت و گفت: مردی مسکین و مسافرم. تمام ریسمانها قطع شده است و هیچ امیدی ندارم. امروز، بعد از خدا، فقط با کمک تو می توانم به مقصد برسم. بخاطر همان خدایی که به تو رنگ و پوست زیبا و مال، عنایت کرده است به من شتری بده تا بوسیله ی آن به مقصد برسم. آن مرد، گفت: من تعهدات زیادی دارم. فرشته گفت: گویا تو را می شناسم. آیا تو همان فرد پیس و فقیر نیستی که مردم از تو متنفر بودند پس خداوند همه چیز به تو عنایت کرد؟ گفت: این اموال را از نیاکانم به ارث برده ام. فرشته گفت: اگر دروغ می گویی، خداوند تو را به همان حال اول بر گرداند.
آنگاه، فرشته به شکل فرد کَچل، نزد او رفت و سخنانی را که به فرد اول گفته بود، به او نیز گفت. او هم مانند همان شخص اول، به او جواب داد. فرشته گفت: اگر دروغ می گویی، خداوند تو را به حال اول بر گرداند.
سر انجام، فرشته به شکل مرد نابینا نزد او رفت و گفت: مردی مسکین و مسافرم و تمام ریسمانها قطع شده است (هیچ امیدی ندارم). امروز بعد از خدا، فقط با کمک تو می توانم به مقصد برسم. بخاطر همان خدایی که چشمانت را به تو برگرداند، گوسفندی به من بده تا با آن به مقصد برسم. آن مرد گفت: من نابینا بودم. خداوند، بینائی ام را به من باز گردانید و فقیر بودم. خداوند مرا غنی ساخت. هر چقدر می خواهی، بردار. سوگند به خدا که امروز، هر چه بخاطر رضای خدا برداری، از تو دریغ نخواهم کرد. فرشته گفت: مالت را نگهدار. شما مورد آزمایش، قرار گرفتید. خداوند از تو خشنود و از دوستانت، ناراضی شد».
خدا فرمود :
دلت را خانه ما کن مصفا کردنش با من
به ما درد دل افشا کن مداوا کردنش با من
اگر گم کرده ای ای دل کلید استجابت را
بیا یک لحظه با ما باش پیدا کردنش با من
بیفشان قطره اشکی که من هستم خریدارش
بیاور قطره ای اخلاص و دریا کردنش با من
به من گو حاجت خود را اجابت میکنم آنی
طلب کن آنچه میخواهی مهیا کردنش با من
بیا قبل از وقوع مرگ روشن کن حسابت را
بیاور نیک و بد را جمع ، منها کردنش با من
چو خوردی روزی امروز ما را شکر نعمت کن
غم فردا مخور تامین فردا کردنش با من
به قرآن آیه رحمت فراوان است ای انسان
بخوان این آیه را تفسیر و معنا کردنش با من
اگر عمری گنه کردی مشو نومید از رحمت
تو توبه نامه را بنویس، امضا کردنش با من
موفق باشید...
چگونه نماز بخوانیم؟
حماد بن عیسی گفت : در محضر امام صادق علیه السّلام بودم، به من فرمود: آیا می توانی نماز را خوب بخوانی ؟ عرض کردم : چگونه نمی توانم و حال آنکه کتاب حریز را که درباره نماز نوشته شده است ، از حفظ دارم . حضرت فرمود: برای تو ضرر ندارد، برخیز و نمازی بخوان تا من ببینم که چگونه می خوانی .
حسب الامر حضرت رو به قبله ایستادم و شروع به خواندن نماز کردم . تمام نماز را از نظر رکوع و سجود به جای آوردم ، اما حضرت آن را نپسندید و فرمود: نماز را خوب نخواندی . واقعا چقدر زشت است برای مردی که شصت هفتاد سال از عمرش می گذرد و حال آنکه نمی تواند یک نماز کامل با مراعات حدود کامله آن بخواند. من خجالت کشیدم و خود را کوچک دیدم .
عرض کردم : فدایت شوم ، شما نماز را به من تعلیم دهید. پس ، امام علیه السّلام رو به قبله راست ایستادند و دستهای خود را آزاد گذاردند و انگشتهای دست آن حضرت به هم گذارده شده بود و مابین دو قدم آن حضرت از سه انگشت باز، و بیشتر فاصله نداشت و انگشتهای پای خود را رو به قبله کردند و تا آخر نماز هم رو به قبله بود و با تواضع و حضور قلب گفتند: اللّه اکبر و سوره حمد و توحید را با ترتیل (به آرامی و خوبی) خواندند و بعد از تمام شدن سوره توحید، به قدر یک نفس کشیدن صبر کردند. بعد دست خود را بلند کرده تا مقابل صورت بردند و در حالی که ایستاده بودند گفتند: اللّه اکبر و پس از آن به رکوع رفتند و کف دست را به سر زانو گرفتند. انگشتان آن حضرت از هم باز بود. زانو را به عقب دادند، چنانکه پا راست شد و پشت آن حضرت طوری مساوی شد که قطره آبی بر آن می گذاشتند، به هیچ طرفی نمی ریخت . گردن خود را کشیده و سر به زیر نینداختند و چشم را بر هم گذاردند و سه مرتبه به آرامی گفتند: سبحان ربّی العظیم و بحمده.
بعد راست ایستادند و چون خوب ایستادند، گفتند: سمع اللّه لمن حمده و در همان حال که ایستاده بودند، دست را تا مقابل صورت خود بلند کردند و گفتند: اللّه اکبر و بعد به سجده رفتند. دو کف دست را پیش زانوها، مقابل صورت خود بر زمین گذاردند و انگشتان آن حضرت به هم گذارده شده بود. سه مرتبه گفتند: سبحان ربّی الاعلی و بحمده . اعضای بدن خود را از یکدیگر باز گرفته و بر هم نگذارده بودند (در حال سجده دست را به بدن نچسبانیده و بدن را بر پا نگذارده بودند) و بر هشت موضع بدن خود که به زمین گذارده بودند، سجده کردند که پیشانی و دو کف دست و دو سر زانو و دو سر انگشت بزرگ پا و سر بینی باشد.
بعد از نماز فرمودند: گذاردن هفت موضع در وقت سجده به روی زمین واجب است که پیشانی و دو کف دست و دو سر زانو و دو سر انگشت بزرگ پا باشد. و اما گذاردن بینی بر زمین سنت (مستحب) است و آنها همان مواضع است که خدا در قرآن فرموده است : و انّ المساجد للّه فلا تدعوا مع اللّه احدا و مسجدها از آن خداست و با وجود خدای یکتا کسی را به خدایی مخوانید. پس از آن سر از سجده برداشتند و وقتی نشستند گفتند: اللّه اکبر و به ران چپ نشسته ، پشت پای راست را بر کف پای چپ گذاردند و گفتند استغفر اللّه ربّی و اتوب الیه و دوباره در حالی که نشسته بودند. گفتند: اللّه اکبر و بعد به سجده دوم رفتند و مانند سجده اول ، سجده دوم را تمام کردند. و در رکوع و سجود هیچ یک از اعضای بدن را بر یکدیگر نگذارده بودند و موقع سجده آرنج دست خود را باز نگاه داشته و به زمین نگذارده بودند. در حال تشهّد خواندن ، انگشتان دست آن حضرت از یکدیگر باز بود و به این کیفیّت دو رکعت نماز خواندند و چون از تشهّد فارغ شدند، فرمودند: ای حماد، این چنین نماز بخوان.
منبع: چهل داستان درباره نماز و نمازگزاران؛ یدالله بهتاش
علی آن شب ز داغ سینه لبریز تن خورشید را یا رب کجابرد؟!
به دوش خسته اش یک کهکشان نور جدا زین خاکدان تا ناکجابرد
غم زهرا و درد بی کسی را شب آن شب تا حریم کبریا برد
نمیگنجید در خاک ان تن پاک علی جان جهان را تا خدا برد
گلی پرپر به دست باغبان آخ نسیم از بوستان مصطفی برد
غدیر از جنبش و جوشش فرو ماند فراتی از عطش تا کربلا برد
حدیث ماتمش را پیک افسوس ز یثرب تا شبستان حرا برد
خدایا پرده از این راز بردار که زهرا را علی آن شب کجابرد؟! ( مشفق کاشانی)
یکی از راههای حل اختلافات زناشوئی چیست؟
یکی از راههای حل اختلافات زناشوئی چیست؟
اگرزن و مرد در زندگی جنسی از یکدیگر کامیاب وخوشنودشوند,اختلافات وناراحتیهای
دیگرزندگی را نادیده خواهند گرفت. دکتر هامیلتون
- هرگاه نگاهتان به زن زیبائی افتادو شما راخوش آمد به خانه رویدو با همسرخود همبستر
شویدکه او همان دارد که آن زن داشت,برای ورود شیطان راهی به دل خود بازنکنید.
امام علی(ع),وسایل الشیعه,ج14,ص73
-استادمحمد تقی جعفری میفرمود: برتراندراسل "فیلسوف مشهور اروپائی"به من نوشت:چرا
اسلام اینقدر به ازدواج بها داده و برایش قانون وضع کرده است؟! در جواب او نوشتم؛ مساله
انسان است,با ازدواج میخواهد انسان بوجود آید.
جوانان و انتخاب همسر,علی اکبر مظاهری,ص7
-ازخوشبختی مرد داشتن زن شایسته است. پیامبراکرم(ص),منتخب میزان الحکمه,ح2816
-جبرئیل (ع) نزدپیامبر(ص)آمد و گفت ای محمد! پروردگارت تورا سلام میرساند و می فرماید:
دوشیزگان همچون میوه ی روی درخت هستند,میوه چون برسدبرای آن داروئی چون چیدن
نباشد وگرنه آفتاب آن را فاسد و باد آن را خراب میکند.دوشیزگان نیز هرگاه به مرحله ی رشد
زنان برسند آنان را داروئی جز شوهر دادن نباشد وگرنه از گمراهی و فساد ایمن نخواهند
بود.
امام رضا(ع),منتخب میزان الحکمه,ح2785
-ازدواجی که بخاطر پول صورت گیرد برای پول هم از بین می رود. رولان
-اگر میخواهید خانواده ای شاد و خوشبخت داشته باشید به زن خود توجه کنید و ادب نگه
دارید.
دیل کارنگی
-زن زشت درمان واقعی عشق است. فرانسویها
-عشق و سختی بهترین وسیله آزمایش زندگی زناشوئی است. اسمایلز
-عشقت را نصیب کسی کن که لایق آن بقاشد نه تشنه ی آن زیرا هرتشنه ای روزی سیراب
می شود. شکسپیر
-شیطان ده ساعت وقت لازم دارد تا یک مرد را گول بزند ولی زن در یک ساعت ده مرد را
اغفال میکند. آلمانیها
-زن و شوهر یکسال پس از ازدواج به فکر زیبائی صورت یکدیگر نمی افتند بلکه هردو متوجه
اخلاق و رفتار هم میشوند. اسمایلز
-عاقلانه ازدواج کن تا عاشقانه زندگی کنی. دکترعلی شریعتی
+ نوشته شده توسط در پنجشنبه سیزدهم اسفند 1388 و ساعت 18:43 | 3 نظر
مهدی طاووس بهشتیان است که هاله ای از نور او را فراگرفته است.
پیامبر اکرم (ص)
عالم صدف است و فاطمه گوهر اوست گیتی عرض است و این گوهرجوهر اوست
درفخر وشرافتش همین بس که زخلق احمدپدر است و مرتضی شوهراوست
31.امام صادق(ع)در مورد اینکه چرافاطمه(س) زهرا نامیده شد,فرمود: چون وقتی در محراب
و عبادت برمیخاست نورش بر آسمانیان ظاهر میگشت آنگونه که ستارگان آسمان برای زمینیان
نور میفشانند. علل الشرایع,شیخ صدوق,باب 143,ص180
32.امام حسن عسگری(ع)فرمود:اینکه فاطمه(س)را زهرا نامیدند بدان جهت بود که هرروز
سه بار آن بانوی بزرگوار برای علی(ع)میدرخشید.
زندگانی حضرت فاطمه(س),رسولی محلاتی,ص14
33.پیامبر(ص) درباره ی علت نامگذاری دخترش به فاطمه(س)فرمود: دخترم بدین جهت
فاطمه نامیده شده که خداوند او و دوستدارانش را از آتش مصون داشته است.
الصواعق المحرقه, ابن حجر عسقلانی,ص155
34.به آن جهت دختر پیامبر(ص)را فاطمه نامیدند که او از شرک و سایر بدیها و آلودگیها جدا
شدو به همه ی پاکیها و فضیلتها آراسته گردید.
امام صادق(ع),مجله آشنای خانواده,ج119,ص110
35.دختررسول خدا(ص)را بدین دلیل طاهره نامیدند که او از هرگونه آلودگی ظاهری و باطنی
پاک بودوهیچگاه خون حیض و نفاس ندید.
امام باقر(ع),مجله آشنای خانواده,شماره119,ص110
36. معانی القاب دیگر آن حضرت :
محدثه: کسی است که مخاطب حدیث و امداد غیبی واقع میشود یا کسی راکه فرشتگان با او
سخن میگویند محدثه مینامند.
مبارکه: یعنی صاحب برکت در علم و فضل و کمالات و معجزات و اولاد کرام.
صدیقه: حضرت زهرا را صدیقه نامیدند چون صداقت و درستی اساس زندگی اورا تشکیل
میداد.هرگاه لب به سخن میگشود جز راستی نمیگفت.
زکیه: نموکننده در کمالات وخیرات,پاک و پاکدامن.
مجله آشنای خانواده,ج119,ص111
منابع: 1.زندگانی فاطمه زهرا(س),سید جعفرشهیدی
2. زهرا مولود وحی,سید احمد علم الهدی
3. زن, ریحانه آفرینش,دیدگاههای مقام معظم رهبری
حانیه: به زنی گویندکه کمال شفقت و مهربانی را نسبت به شوهر و فرزندان خود داشته
باشد.
بتول:زنی را بتول گویند که از مردان جدا باشد و شهوتی در مردان نداشته باشدو فاطمه(س)را
بتول نامیدند بخاطرآنکه از زنان زمان خویش از نظر فضیلت و دین و حسب جدابوده و قول دیگر
آن است که اورا بدان جهت بتول گفتند که از دنیا منقطع گشته و به خدای تعالی روی آورده بود.
ام ابیها : ام درلغت به معنی مقصود و هدف است و چون فاطمه ثمره ی شجره ی نبوت و
حاصل عمر حضرت ختمی مرتبت بود ازین جهت اورا ام ابیها گفتند.یعنی مقصود حقیقی و
هدف اصلی وثمره ی واقعی پیامبر,او بود.
شیخ صدوق در کتاب امالی وعلل الشرایع وخصال از امام صادق(ع)روایت کرده که فرمود
فاطمه(س)نزد خدای عزوجل نه نام دارد:
فاطمه,صدیقه,مبارکه,طاهره,زکیه,راضیه,مرضیه,محدثه و زهرا.
زندگانی حضرت فاطمه(س),رسولی محلاتی,ص16و17
37.از رسول خدا(ص)سوال شد معنای بتول چیست که شما مریم و فاطمه را بتول میخوانید؟!
فرمود:بتول آن زنی است که خون حیض نبیندو به عایشه نیز فرمودفاطمه مانند سایر زنان
نیست و این حالتی که شما بدان دچار میشوید , وی دچار نمیشود.
زندگانی حضرت فاطمه(س),رسولی محلاتی,ص15
38.ای عایشه هروقت مشتاق بهشت میشوم گلوی فاطمه را میبوسم.
پیامبراعظم(ص), زندگانی حضرت فاطمه(س),رسولی محلاتی,ص7
39.در روز جنگ احدحضرت زهرا(س)حصیر را سوزانید وباخاکستر آن خون پیشانی پیغمبر(ص)
را بند آورد.
استادمحسن قرائتی در شبکه 1سیما
40.
مقایسه ی حضرت زهرا و شب قدر
در روایات حضرت زهرا(س) به شب قدر تشبیه شده است. بحار,ج43,ص65
1.شب قدربهترین وباارزشترین شب در میان شبهاست و بقول قرآن از هزار ماه باارزشتر
است.حضرت زهرا (س)نیز از همه زنان عالم برتر است.پیامبر(ص)فرمود:فاطمه سرور زنان
جهان از اولین و آخرین است و او نیز همچون شب قدر یکی است ونظیر ندارد.
بحار,ج43,ص29
2.شب قدرناشناخته است(سوره ی قدر, آیه2) . عظمت زهرا(س)نیز ناشناخته است.پیامبر
(ص) فرمود: همانا فاطمه , فاطمه نامیده شد چون مردم نمیتوانند او را بشناسند.
بحار,ج43,ص357
3.شب قدر مخفی است.زمان شهادت حضرت زهرا و قبر او نیز مخفی است.
4. شب قدر,شب مغفرت و رهائی از آتش جهنم است.پیامبر(ص)فرمودند: دخترم فاطمه
نامیده شده برای اینکه خداوند او و دوستدارانش را از آتش حفظ میکند.
فرائدالسمطین,ج2,ص58وکنزالعمال,ج6,ص219
منبع : مقایسه های معنوی,تشابه ها , تفاوتها, محمود اکبری,ص3637
یا امیر المومنین روحی فداک آسمان را دفن کردی زیر خاک؟!
آه را در دل نهان کردی چرا؟! ماه را در گل نهان کردی چرا؟!
یا علی جان تربت زهرا کجاست؟! یادگار غربت زهراکجاست؟!
تا ز نورش دیده را روشن کنم بر مزارش شعله ها برتن کنم
آه از آن ساعت که آتش درگرفت جام را از ساقی کوثر گرفت
یاد پهلویش نمازم را شکست فرصت راز و نیازم را شکست
آه زهرا تا ابد جاری بود دست مولا تشنه ی یاری بود.
شاعربسیجی,محمدرضاآقاسی
.در خانه ای که از زنان به نام فاطمه(س) نامیده شود,فقر وارد آن خانه نخواهد شد.
امام کاظم(ع),کشکول زرگر,ج1,ص253
9.خداوند صله ارحام را به جهت فزونی تعداد افراد مقرر داشته است.
فاطمه(س),منتخب میزان الحکمه,ح2537
10.خداوند عدالت رابرای آرامش دلها واجب فرمود. فاطمه(س)منتخب میزان,ح4017
11.اگر روزه دار زبان و گوش و چشم واعضاء و جوارح خود را نگه ندارد, روزه به چه کارش می
آید؟! فاطمه (س)منتخب میزان الحکمه,ح3733
- در رتبه ز انبیاء مقدم زهراست همتای علی,مرد دو عالم زهراست
برگوی به آنکه اسم اعظم جوید شایدکه تمام اسم اعظم زهراست(موید)
12.فاطمه جان برای رسیدن به نعمتهای آخرت بر مرارت و تلخی های دنیا صبر و بردباری
پیشه کن. پیامبر اکرم(ص),زندگانی حضرت فاطمه(س),رسولی محلاتی,ص71
13.خداوند نیکی به پدرومادر را سپری در برابر خشم خدا قرار داد.
فاطمه(س),اعیان الشیعه,ج1,ص316
14.بارخدایا تورا به علم غیبت و توانائیت بر آفرینش سوگند میدهم که مرا تاوقتی میدانی زنده
بودن برایم بهتر است زنده بداری و هرگاه مرگ برایم بهتربود,بمیرانم.
فاطمه(س),منتخب میزان الحکمه,ح4610
15.خداوند پرهیز ازخوردن مال یتیم را بخاطر جلوگیری ازظلم وحق کشی واجب فرمود.
فاطمه(س),منتخب میزان الحکمه,ح6817
16.ازآیهّ الله شاه آبادی نقل است که در نوافل شب به مقام شامخ حضرت زهرا(س) توجه
کنید و بدانید که استمدادگرفتن از آن حضرت موجب ترقی و قرب معنوی میشود و خداشناسی
انسان را زیاد میکند.نیز از اذان صبح صلوات حضرت زهرا(س) را بفرستید.
روزنامه جوان,مورخه 23/2/86/-ص16
17.ازدنیای شما سه چیز را دوست دارم.1.تلاوت قرآن.2.نگاه کردن به چهره رسول الله.3.
انفاق در راه خدا. فاطمه(س),نصایح مشکینی,باب سه گانه.
18.چادر نورانی حضرت زهرا(س)هشتاد نفر یهودی را مسلمان کرد.
استاد محسن قرائتی,در شبکه 1سیما
19.شخصی نزد امام صادق(ع)آمد و حضرت به او فرمود:آیا فرزندت به دنیا آمده است؟! گفت
آری.حضرت فرمود دختر است یا پسر؟! گفت دختر, حضرت فرمود نامش را چه گذاشتی ؟!
گفت فاطمه.امام صادق (ع)فرمود:فاطمه , فاطمه , فاطمه , حالا که اسمش را فاطمه
گذاشتی مبادا سیلی به صورتش بزنی. استادمحسن قرائتی در شبکه1سیما
20.فاطمه(س) در روز محشر پیشاپیش من مبعوث میشود.
پیامبر(ص),مستدرک,ج3,ص153
- آنزمانی که خدا خلقت دنیا میکرد فاطمه بود و در آنجا و تماشامیکرد
باوجودی که نبی بود و علی بود و خدای خلقت کون و مکان خاطرزهرا میکرد
(ژولیده نیشابوری)
21.هروقت به خانه می آمدم و چشمم به زهرا(س)می افتاد تمام غم و غصه هایم برطرف
میشد. امام علی(ع),زندگانی حضرت فاطمه (س),رسولی محلاتی,ص70
22.شخص نابینائی واردخانه حضرت زهرا(س) شد.آن حضرت خود را پوشاند.پیامبر(ص)به او
فرمودند چراخودرا پوشاندی درحالیکه آن نابینا تورا نمیبیند؟فاطمه(س) پاسخ داد: اگر نابینا من
را نمیبیند من که اورا میبینم. بحار الانوار,ج43,ص91
23.هرکه عبادت ناب و خالصانه ی خود رابه درگاه خدا برد ,خدای عز و جل بهترین کاری راکه
به صلاح اوست برایش فرو فرستد. فاطمه(س),میزان الحکمه,ج4,ح5688
24.باید احساس محبت به فاطمه(س) رادر زندگی خودپیاده کنیم. مقام معظم رهبری
25.پیامبراکرم(ص)پرسید:برای زنان بهترین ارزش چیست؟ فاطمه(س) در پاسخ جواب داد:
بهترین چیز برای زن این است که مردی را نبیند و مردی هم اورا نبیند.
بحار,ج43,ص84
26.همسرشهیدمطهری میگوید: برای دخترمان یک طلبه به خواستگاری آمده بود. من شدیدا
مخالف بودم که دخترم را به طلبه بدهم ولی شهیدمطهری میگفت صلاح دخترمان در اینست
که بایک طلبه محقق ازدواج کند.یک روز در اثر خوابی که دیدم به شهیدموافقت خودرا اعلام
کردم و او خندید.وقتی علت خنده اش را پرسیدم ایشان گفتند دیشب متوسل به حضرت
فاطمه (س) شدم تا نظرشمارا عوض کند.
سرگذشت ویژه از زندگی استادشهیدمطهری,ج2,ص106
27.پیامبراکرم(س) روزی از دخترش پرسید:فاطمه چه درخواست و حاجتی داری؟!هم اکنون
فرشته ی وحی در کنارمن است واز طرف خداپیام آورده است هرچه بخواهی تحقق
پذیرد.فاطمه(س)پاسخ داد: لذتی که از خدمت حضرت حق میبرم مرا از هرخواهشی باز
داشته است.حاجتی جز این ندارم که پیوسته ناظر جمال زیبا و والای خداوند باشم.
ریاحین الشریعه,ج1,ص105ونهج الحیاهّ محمد دشتی,ص99
-مطلع نور ایزدی,مبداء فیض سرمدی جلوه ی او حکایت از خاتم انبیاء کند
بضعه ی سیدبشر,ام ائمه ی غرر کیست جز او که همسری باشه لافتی کند
قبله خلق روی او,کعبه عشق سوی او چشم امیدسوی او,تابه که اعتنا کند
28.اگرامیرالمومنین با فاطمه(س) ازدواج نمیکرد,برای فاطمه کفو و همسری تا روز قیامت در
روی زمین نبود. امام صادق(ع),بحار,ج43,ص97واصول کافی,ج2,ص480
29.پیامبر(ص)از علی (ع) پرسید: همسرت را چگونه زنی دیدی؟ عرض کرد خوب کمکی است
در راه اطاعت و فرمانبرداری خدا.آنگاه از فاطمه(س)پرسید و او نیز در پاسخ عرض کرد:خوب
شوهری است. مناقب شهرآشوب,ج3,ص356
30.اولین کسی که در اسلام تابوت برای جنازه ی مطهرش قرارداده شد,حضرت فاطمه (س)
بود.
امام صادق(ع),وسایل الشیعه,ج2,ص876
امام علی(ع) از زبان دیگران
1- پیشوای انسانها حضرت علی بن ابی طالب، بزرگ بزرگان و یگانه نسخه ای است که با اصل خود
حضرت پیامبر(ص) مطابق است و هرگز جهان در گذشته، حال و آینده نسخه ای مانند او ندیده است و
نخواهد دید.
دکتر شبلی شُمِّیل، دانشمند ماتریالیست و شاگرد برجسته داروین , بشارت نبوی به شیعیان علی(ع),
عمادالدین محمدطبری, ترجمه مجتهدی, صفحه 166
2- حضرت علی(ع) پرورده حضرت محمد(ص) است. او بسیار به اسلام وفادار بود... و تا سرحد شور و
عشق پای بند دین بود،صادق و راستگو بود و در اخلاق بسیار خرده گیر؛ و از نامجویی هیچکس در جهان
با حضرت علی بن ابیطالب(ع) قابل مقایسه نیست.
ایلیا پاولیچ پطروشفسکی استاد تاریخ نینگراد , ترجمه و تفسیر نهج البلاغه- علامه محمد تقی جعفری,
صفحه 176
3- همانا زنان از زاییدن همانند علی(ع) ناتوان هستند و چنانچه علی(ع) نبود عمر هلاک شده بود.
عمربن خطاب مناقب خوارزمی- صفحه 39
4- من چه بگویم در حق مردی که دشمنانش نتوانستند عظمتها و فضایل او رامنکر شوند و همه آنان به
برتری شخصیت او اعتراف کردند... من چه بگویم درباره مردی که همه فضیلتها به او منتهی می شود و
هر مکتب و هر گروهی خود را به او منسوب می نماید. آری اوست رییس همه فضیلتها.
سیمای نهج البلاغه- ابن ابی الحدید مقنولی- صفحه 44- به نقل از مقدمه تفسیر نهج البلاغه- جلد1-
صفحه 184
5- نزد حقیقت و تاریخ تفاوتی ندارد که او را بشناسی یا نشناسی. تاریخ و حقیقت گواهی می دهند که او
وجدان بیدار و قهار، شهید نامی، پدر و بزرگ شهیدان، فریاد عدالت انسان و شخصیت جاویدان شرق علی
بن ابیطالب(ع) است. ای روزگار چه می شد اگر هر چه قدرت و توان داشتی به کار می بردی و در هر
زمان یک علی با آن عقلش، با آن قلبش، با آن زبانش و با آن ذوالفقارش به جهانیان می بخشیدی.
جُرَق جرداق مسیحی , صوت العداله الانسانیه , جلد1, صفحه 103 به نقل از جلوه ولایت صفحه 313
6- آیا علی(ع) پسرعموی پیامبر و جانشین و داماد او نبود؟! آیا او آن دانشمند پرهیزگار و دادگر نبود؟!
آیا او آن مرد با اخلاص و غیور نبود که در پرتو مردانگی و غیرتش، اسلام و مسلمانان عزت یافتند؟!
جرجی زیدان, امام علی(ع) خورشید بی غروب , صفحه 326 , به نقل از داستان غدیر
7-از شافعی پرسیدند درباره امام علی(ع) چه نظری داری؟ گفت: چه گویم در حق آن که دوستانش از
ترس فضایلش را اظهار نکردند و دشمنانش از حسد، با این وصف به قدری فضیلت از او نشر یافت که
مشرق و مغرب را پر کرد.
نصایح , آیت الله مشکینی , صفحه 105
نازد به خودش خدا که حیدر دارد دریای فضایلی مطهر دارد
همتای علی(ع) نخواهد آمد ولله صد بار اگر کعبه ترک بردارد
******************************************************************
سوال: چرا نام علی(ع) به صراحت در قرآن نیامده است؟
جواب:
1- اگر نام حضرت علی(ع) با صراحت در قرآن برده نشده است، نام دیگر صحابه پیامبر جز نام «زید»
نیز برده نشده است.
2- اگر نام حضرت علی(ع) در قرآن تصریح می شد امکان تحریف یا ردّ و ایراد و یا اثبات و انکار
میرفت.
3- پیامبر اکرم(ص) کراراً به امامت علی(ع) تصریح کرده است، و هر چه پیامبر بگوید باید از او اطاعت
کرد، چون اطاعت او مانند اطاعت از خداست و هر چه میگوید از ناحیه خداوند می گوید.
+ نوشته شده توسط در چهارشنبه هجدهم اسفند 1389 و ساعت 15:42 | 11 نظر
1.امام صادق(ع)فرمود: در آیه انا انزلناه فی لیلهَ القدر, منظور از لیلهّ القدر ,حضرت فاطمه
(س) است و منظور از قدر ,خداوند است.پس کسی که حضرت فاطمه (س)را بشناسد آنطور
که شایسته است در حقیقت لیلهّ القدر را شناخته است و اینکه فرمود لیلهّ القدر خیرٌمن الف
شهر,منظور این است که حضرت فاطمه (س)از هزار مومن بالاتر است زیرا ایشان اُم
المومنین است و اینکه فرمود تنزلُ الملائکهّ و الروحُ فیها , منظور حضرت فاطمه (س) است.
آیتُ الله حسن حسن زاده آملی,هزارویک نکته ,ج1,ص9
2.مصحف فاطمه(س)چیست؟!
مصحف فاطمه(س) کتابی است که در آن تمام حوادث,اخبار غیبی و اسامی تمام کسانی که
تا روز قیامت به سلطنت و حکمرانی میرسند آمده است. امام صادق(ع),بحار,ج26,ص18
3.یکی از مواریث فاطمه(س) صحیفه ی فاطمیه است که تمام دانشهای معنوی مربوط به
انسان در آن نوشته شده است و زندگی زهرا(س) از هرنظر استثنائی است.
مقام معظم رهبری
- سرفصل کتاب آفرینش زهراست روح ادب و کمال بینش زهراست
روزی که گشایند در باغ بهشت مسئول گزینش و پذیرش زهراست
4.خداوند نماز را به منظور دور کردن انسان از کبر واجب فرمود.
فاطمه الزهرا(س),منتخب میزان الحکمه,ح3603
5.پس از رسول خدا(ص)هرگز کسی را راستگوتر از فاطمه ندیدم.
عایشه,مستدرک حاکم,ج3,ص15
6.حضرت فاطمه (س) دختر پیامبر(ص), اسوه و الگوی زیبائی برای مردم است و دخترپیامبر
(ص) الگوی من است. امام زمان(عج),شیخ طوسی,غیبت,ص173
7.هرکه میخواهد در دنیا بلندقدر و بلندمرتبه باشد,بایدچهارخصلت داشته باشد: 1.عفت.2.ادب.
3.جود( دست خیر). 4.عقل.
حضرت زهرا(س),به نقل از حجهّ الاسلام دکتر رفیعی,شبکه1سیما
- آفرین بر حسادت چه عدالت پیشه است، پیش از همه صاحب خود را می کشد.
امام علی(ع) , میزان الحکم , جلد 3 , حدیث 3908
27- چون ادب از کَفَت رفت، خاموشی اختیار کن.
امام علی(ع) , میزان الحکم , جلد 1 , حدیث 373
28- با کسی که خوبیهایت را می پوشاند و عیبهایت را پخش می کند برادری مکن.
امام علی(ع) , منتخب میزان الحکم , حدیث 77
29- کسی که به اندک قانع نیست چگونه می تواند خودسازی کند.
امام علی(ع) , میزان الحکم , جلد 10 , حدیث 17162
30- امام علی(ع) در پاسخ به سوال؛ آماده شدن برای مرگ به چیست؟ فرمودند: بجا آوردن واجبات و
دوری کردن از حرامها و فراگرفتن خوی های نیک. با رعایت این امور دیگر آدمی را چه باک که او به
سراغ مرگ رود یا مرگ به سراغش آید.
میزان الحکم , جلد 12 , حدیث 19209
31- مسلمان باید از برادری کردن با 3 گروه دوری ورزد؛ شوخ بی حیا، احمق و دروغگو.
امام علی(ع) , میزان الحکم , جلد 1 , حدیث 234
32- بدبخت کسی است که فریفته هوا و هوس خود گردد. بدبخت کسی است که از عقل و تجربه خود بهره
نگیرد.
امام علی(ع) , میزان الحکم , جلد 6 , حدیث 9526 و9527
33- بی اعتنایی تو به کسی که به تو راغب است کم سعادتی است و تمایل تو به کسی که به تو بی رغبت
است، خواری نفس است.
امام علی(ع) , میزان الحکم , جلد 8 , حدیث 12954
34 - هر که خداوند سبحان، نعمت فهم را به او ندهد، موعظه هیچ واعظی سودش ندهد.
امام علی(ع) , میزان الحکم , جلد 14 , حدیث 22182
35- بزرگترین نشانه توفیق، فرا گرفتن نصیحت است.
امام علی(ع) , غرر الحکم , شماره 9625
36- بهترین خصلتهای زنان، بدترین خصلتهای مردان است؛ تکبر، بخل و ترس.
امام علی(ع) , نهج البلاغه , کلمات قصار , شماره 234
37- کسی که خدا را فراموش کند، خدا هم او را دچار خودفراموشی می کند و چشم بصیرتش را نابینا می
سازد.
امام علی(ع) , غرر الحکم , حدیث 1214
38- به نماز بست قامت که نهد به عرش پا را
به خدا علی نبیند به نماز جز خدا را
39- سخت ترین گناهان، گناهی است که گناهکار آنرا سبک بشمارد.
امام علی(ع) , حکمت 477
40- ببین علی(ع)، به سبب چه چیز آن منزلت را نزد پیامبر(ص) پیدا کرد همان را پیروی کن. همانا
علی(ع) با راستگویی و امانتداری آن مقام را نزد پیامبر(ص) یافت.
امام صادق(ع) ,میزان الحکم , جلد 1 , حدیث 1492
41- علی(ع) در نگاه پیامبر(ص)
1- علی(ع)، آقای مسلمانان 2- علی(ع)، جلودار سپیدچهرگان 3- علی(ع)، رئیس مومنان
4- علی(ع)، پیشوای پرهیزگاران 5- علی(ع)، رئیس دین 6- علی(ع)، نگین انگشتری در میان
اوصیاء 7- علی(ع)، صدیق اکبر 8- علی(ع)، جلودار مسلمانان 9- علی(ع)، جداکننده حق و باطل در
میان امت 10- علی(ع)، نخستین کسی که به خدا ایمان آورد 11- علی(ع)، وزیر پیامبر خدا
12- علی(ع)، جایگاه سرّ پیامبر خدا 13- علی(ع)، برادر پیاملر خدا 14- علی(ع)، ظرف علم رسول
خدا 15- علی(ع)، امام مردان خدا 16- علی(ع)، وارث علم پیامبر 17- علی(ع)، حامی حزیم
پیامبر 18- علی(ع)، برگزیده پیامبر 19- علی(ع)، شمشیر خدا 20- علی(ع)، هدایتگر
21- علی(ع)، پدر امامان پاک 22- علی(ع)، مدافع آیین رسول الله 23- علی(ع)، سرّ نگهدارترین
مردم 24- علی(ع)، صاحب حریم پیامبر 25- علی(ع)، پدر این امت 26- علی(ع)، قبله عارفان
27- علی(ع)، داناترین امت 28- علی(ع)، خوش اخلاق ترین مردم 29- علی(ع)، گشاده دست ترین
مردم 30- علی(ع)، رکن اسلام 31- علی(ع)، پایه ایمان 32- علی(ع)، صراط مستقیم 33-
علی(ع)،امین اهل زمین 34- علی(ع)، زنده کننده سنّت پیامبر 35- علی(ع)، پدر دو ریحانه
36-علی(ع)، پرچمدار حمد و سپاس 37- علی(ع)، حسابرس امت
38- علی(ع)، داماد پیامبر 39- علی(ع)، بهترین بشر 40- علی(ع)، همراه پیامبر در بهشت
41- علی(ع)، جلودار مردم به سوی بهشت 42- علی(ع)، گواه 43- علی(ع)، نزدیکترین مردم به
بهشت 44- علی(ع)، پدر یتیمان و بینوایان 45- علی(ع)، کلمه تقوا 46- علی(ع)، در شهر علم
47- علی(ع)، وارث دانش پیامبران 48- علی(ع)، چشم خدا، زبان راستگوی خدا 49- علی(ع)، امین
رسول الله در کوثر 50- علی(ع)، رساننده پیان خدا و رسول و درهم شکننده دشمنان پیامبر خدا
******************************************************************************
1- برای یافتن منابع هر یک به احقاق والحق، جلد 4/3 ، صفحه 389 به بعد مراجعه کنید.
2- کشف الیقین فی فضایل امیرالمؤمنین، ترجمه، صفحه 18-12
10- ای گرو جوانان! آبرویتان را با ادب و دینتان را با دانش حفظ و نگهداری کنید.
امام علی(ع) , تاریخ یعقوبی ترجمه محمد ابراهیم آیینی , جلد 2 , صفحه 133
11- به ریسمان قرآن چنگ بزن و نصیحت و خیرخواهی آن را بپذیر و حلال آنرا حلال و حرام آنرا حرام
گردان و به واجبهای قرآن و همه احکام آن عمل کن.
امام علی(ع) غررالحکم و دررالکلم , جلد 3 , صفحه 313 , حدیث 4563
12- خرد آن است که دانسته سخن بگویی و به آنچه می گویی عمل کنی.
امام علی(ع) غررالحکم , حدیث 2141 و منتخب میزان الحکم , حدیث 4391
13- با فروگذاشتن کارهای بیهوده خردت کامل می گردد.
امام علی(ع) , غررالحکم , حدیث 4291
14- هر که خردش کامل شود به شهوات بهایی ندهد.
امام علی(ع) , غررالحکم , حدیث 8226
15- هرگاه خرد کامل شود سخن گفتن اندک شود.
امام علی(ع) , نهج البلاغه , حکمت 71
16- هر که خردش کم باشد، بد سخن گوید.
امام علی(ع) , غررالحکم , حدیث 7985
17- میوه خرد، دشمن داشتن دنیا و سرکوب کردن هوس است.
امام علی(ع) , غررالحکم , حدیث 4654
18- خرد درختی است که میوه اش بخشندگی و حیا است.
امام علی(ع) , غررالحکم , حدیث 1254
19- خوش خویی در 3 چیز است؛ دوری کردن از کارهای حرام، طلب حلال و فراهم آوردن آسایش و رفاه
برای خانواده.
امام علی(ع) میزان الحکم - جلد 5 - حدیث 5029
20- آزمندی و تکبر و حسادت عواملی هستند که انسان را به سوی گناهان می برند.
امام علی(ع) , نهج البلاغه , حکمت 371
21- مرگ حقیقی در آن وقتی است که شما توسری خور باشید و زندگی در وقتی است که شما در اهداف
مقدس خودتان پیروز باشید.
امام علی(ع) , نهج البلاغه , خطبه 51
22- روزی امیرالمومنین را غمناک دیدند، سبب پرسیدند؛ فرمود: هفت روز گذشته ولی میهمانی بر ما
وارد نشده است، میترسم رحمت الهی از سر من برداشته شده باشد.
امام علی(ع) , بحارالانوار مجلسی , جلد 41 , صفحه 28
23- از خدا آمرزش گناهان، سلامت و حسن توفیق را بخواهید.
امام علی(ع) , شرح غررالحکم آمدی , جلد 4 , صفحه 137
24- من از پروردگار خود نه فرزندانی زیبا رو خواستم و نه فرزندانی خوش قد و قامت، بلکه از
پروردگارم فرزندانی خواستم که فرمانبردار خدا باشند و از او بترسند تا وقتی به او نگاه کنم و ببینم از
خداوند فرمان می برد، چشمم روشن شود.
امام علی(ع) , منتخب میزان الحکم , حدیث 6737
25- هرگاه تصمیم و دوراندیشی قرین هم شوند، خوشبختی کامل شود.
امام علی(ع) , میزان الحکم , جلد 5 , حدیث 8591