پای صحبت همسر شهیدمطهری
سعه صدر و اخلاق در تدریس به اعتقاد همسر شهید مطهری بارزترین خصوصیات شخصیتی ایشان به عنوان یک معلم بود همچنین استاد حساسیت بسیاری به دفاع از اندیشههای اسلام داشت که کتاب نظام حقوق زن در اسلام ماحصل این تلاشهاست.
به گزارش جهان خبرگزاری تسنیم نوشت:
عصر یک روز بهاری عازم خیابان دولت میشویم تا پای صحبت همسر شخصیتی گرانقدر بنشینیم که امام امت اورا پاره تن خویش نامیدو 12 اردیبهشت ،سالروز شهادتش روز معلم نام گرفت.
با رسیدن به منزل استاد مطهری به سمت اتاق کار ایشان هدایت میشوم و ضمن پذیرایی منتظر آمدن همسر استاد هستم؛ اتاق کار استاد و گلهای زیبا بر روی میز کارش، عکسهای متعدد از وی در گوشه و کنار اتاق، کتابخانهای بزرگ با آثار متعدد از شهید مطهری وعبایی که به چوب لباسی آویزان است فضا را به گونهای برایت تداعی میکند که گویی هنوز هم شهید مطهری در این اتاق حضور دارد.
در حین تماشای اتاق کار استاد مطهری، همسر ایشان وارد میشوند؛ خانم روحانی، همسر شهید مرتضی مطهری در سن 75 سالگی با درد پایی که از آن گلایه دارد همچنان مشتاقانه و با مهربانی میزبان مخاطبانی است که برای آشنایی بیشتر با استاد همه ساله در آستانه شهادت ایشان به منزل وی مراجعه میکنند.
خانم روحانی سخنان خود را این گونه آغاز میکند: کلاس هفتم بودم یعنی در سن 13 سالگی با استاد مطهری که حدود 17 سال از من بزرگتر بود ازدواج کردم، پدر من روحانی بود و پدر استاد نیز روحانی بود که به واسطه آشنایی پدرانمان با هم من و شهید مطهری با یکدیگر ازدواج کردیم.
با وجود اینکه شهید مطهری 17 سال از من بزرگتر بودند اما پدرم اشتیاق فراوانی برای ازدواج ما با یکدیگر داشتند و به من گفتند اگر " آقا مرتضی" داماد من شود و تربیت سایر فرزندانم به دست او باشد مطمئنم که زندگی ما سالم خواهد بود.
در زندگی مشترک شهید مطهری به عنوان یک معلم در منزل به من درس آموخت و با آموزش و کمک او بود که توانستم با شرکت در آزمونهای آزاد دیپلمم را اخذ کنم به جرئت میتوانم بگویم که تا کنون کمتر انسانی را شبیه به ایشان دیدهام.
مهمترین خصوصیت استاد مطهری که پس از سالها در ذهن همسرش باقی مانده است
یکی از مهمترین خصوصیات رفتاری شهید مطهری که برایم جذابیت فراوانی داشت دائم الوضو بودن او بود، استاد حتی زمانی که از خواب بیدار میشد ابتدا وضو گرفته و سپس به سایر کارها میپرداخت و من این خصوصیت رفتاری ایشان را بسیار دوست داشتم؛ استاد همیشه به من و فرزندانمان یادآوری میکرد که همواره به یاد خدا باشیم چرا که خدا ناظر اعمال ماست و توصیه میکردند که در پایان هر روز محاسبهای را از نفس خود و اعمالی که انجام دادهایم داشته باشیم.
خانم روحانی در رابطه با بارزترین ویژگی شخصیتی استاد مطهری که هنوز هم پس از گذشت سالها از شهادت ایشان آن را در ذهن دارند، گفت: من و استاد، 26 سال زندگی مشترک داشتیم که جذابترین خصوصیات رفتاری ایشان برای بنده انسانیت و مناعت طبع بود، مهربانی و انسانیت ایشان نسبت به من، فرزندان و اطرافیان بسیار برایم جالب بود که هنوز هم پس از سالها این خصوصیات را فراموش نکردهام.
از خانم روحانی سوال میکنم که رفتار استاد مطهری در منزل با شما و فرزندانتان چگونه بود که میگوید: استاد همیشه حواسش به همه امور خانه بود.در نگهداری بچه ها بسیار کمک می کرد و به من همیشه احترام میگذاشت مدت 26 سالی که با ایشان زندگی کردم همیشه با یک حالت تواضع و آرامش با من رفتار می کرد.یادم نمی آید که از ایشان هیچ گاه رنجی دیده باشم بسیار با گذشت و مهربان بودند.
ایشان هنگامی که به مشهد آمدند گاهی اوقات به منزل ما وارد می شدند البته ایشان در مشهد آشنا داشتند و جا و مکان هم داشتند منتهی به خاطر علاقه ای که من به ایشان داشتم و خودشان هم این علاقه را می دانستند مستقیما به منزل ما می آمدند.اطاقی که ایشان شبها می خوابیدند با یک در فاصله داشت با اطاقی که من شب می خوابیدم ایشان همیشه وقت خواب مقید بود به خواندن قرآن نیمه شب، صدای ایشان را شنیدم که در هنگام تهجد و نماز شب خواندن گریه می کردند. البته نماز شب خوان زیاد داریم. اما نماز شب خوانی که در آن نیمه شب با آن حال اشک بریزد و گریه کند کم داریم. بعدها از دوستان قدیمی ایشان مثل آقای منتظری و دیگران شنیدیم که ایشان از همان زمان طلبگی هم نماز شب می خوانده و اهل تهجد بوده اند.
خدمتی که مرحوم مطهری به نسل جوان و دیگران کرده است، کم کسی کرده است. آثاری که از او هست، بی استثناء ، همه ی آثارش خوب است و من کس دیگری را سراغ ندارم که بتوانم بگویم: «بی استثناء آثارش خوب است». ایشان بی استثناء آثارش خوب است، انسان ساز است، برای کشور خدمت کرده است. در آن حال خفقان خدمت های بزرگ کرده است این مرد عالیقدر.
ریختن آبروی مومن برابر با ریختن خون اوست و همگان باید از این کار زشت پرهیز کنند(اینجا)
رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمودند:« المومنُ حرامُ کلّه عرضهُ و مالُهُ ودمُهُ »
مومن همه چیزش، آبروی او مال او وخون او حرام(محترم) است.
روزی آن حضرت به کعبه نگاه کردند وفرمودند: « ای کعبه! خوشا به حال تو، خداوند چقدر تورا بزرگ و حرمتت را گرامی داشته است! به خدا قسم حرمت مومن از تو بیشتر است، زیرا خداوند تنها یک چیز را از تو حرام کرده، ولی ازمومن سه چیز راحرام کرده است: مال، جان وآبرو تا کسی به او گمان بد نبرد./بحار الانوار، ج 64، ص71/
بعد از طرح جان انسانها و اموال مردم، مهمترین عامل سلامت و امنیت جامعه در حفظ آبروی انسانها و به خصوص مومنان عنوان شده است. به طور کلی هر امری که باعث ریختن آبروی مومن شود به شدت مورد منع قرار گرفته است و در روایات آمده است که آبروی مومن از حرمت خانه کعبه نیز بالاتر است و حتی جسد مومنی که از دنیا رفته مانند جسم مومن زنده دارای ارزش و احترام است.
بله طبق حدیث مبارک حفظ جان ومال وآبروی مومن مسلمان بر هر مسلمانی واجب است تقریبا همه ی ما این مساله را می دانیم ولی به آن دقت نمی کنیم البته در بحث مال وجان نه تنهادقت می کنیم بلکه همیشه نگران آن نیز هستیم اما متاسفانه کمتر به مورد سوم یعنی آبروی مسلمین توجه می شود هیچ گاه حتی به ذهنمان هم خطور نمی کند دزدی مال واموال کسی حتی نسبت به فرد کافر ،چه برسد به مال مسلمانی،
واما مورد دوم تعدی به جان افراد چطور ؟آیا حتی حاضر به فکر کردن به این قضیه هستیم نه خیر حتی فکر کردن به این مساله نزد ما منفور است ولی نمی دانم چرا به این راحتی از مورد سوم می گذریم وبه سادگی آب خوردن تهمت می زنیم ،دل می شکنیم وبا آبروی افراد بازی می کنیم بدون اینکه ذره ای به آن بیاندیشیم.
آبروی مؤمن به مثابه تمام سرمایه و اعتباری است که در طول زندگی با سختی آن را به دست آورده است. اما این امر مهم که در آیات و روایات اسلامی تأکید بسیاری به آن شده است ممکن است در اثر جهالت و یا غرض ورزی عده ای در یک لحظه از دست برود، چیزی که جبران آن بسیار مشکل است و حتی ممکن است هیچگاه جبران نشود. لذا توجه به آموزه های دینی و عواملی که باعث ریختن آبروی مؤمن می شود بسیار ضروری به نظر می رسد چرا که دقت در آیات و روایات نشان می دهد که خداوند توجه بسیاری به آن داشته تا جایی که هر چیزی که زمینه ریختن آبروی مؤمن می شود صراحتا به آن اشاره شده و از آن نهی شده است.
گناه ریختن آبروی مسلمان گناه بسیار بزرگ و نابخشودنی محسوب می شود و در بسیاری روایات آمده که توبه این شخص به سختی پذیرفته خواهد شد.
حفظ آبرو در اسلام بسیار مورد توجه است ومومنان دربرابرآبروی یک فردمسئول هستند.زیر سوال بردن آبرئوی مردم را ساده نگیریدمتاسفانه این مسئله نه تنها بین مردم بلگه متاسفانه بین برخی خواص هم رایج شده است به راحتی به هم تهمت می زنند در حالیکه بنی آدم اعضای یکدیگرند وتهمت به هر عضوی از جامعه اسلامی تهمت به دیگر اعضاست . در جامعه ی اسلامی باید روحیه ی حسن ظن حاکم باشد تا جامعه بتواند به فعالیت های مهم خود ادامه دهد.
اما با نهایت تاسف ما برای هر چیز کوچکی با آبروی افراد بازی می کنیم وبرای منافع چند روزه ی دنیا آخرت خود را به اندک بهایی به شیطان واگذار می کنیم مثلا برای انتخابات وآوردن چند رای وبه دست آوردن پست ومقام زودگذر دنیا یی دست به هر کاری می زنیم واز ریختن آبروی هیچ مسلمانی دریغ نمی گذاریم
بترسیم از وعده های الهی وعذاب های الیم وعظیم او وحواسمان باشد که به فرموده ی قرآن کریم :از گام های شیطانی پیروی نکنیم.
«یا أیها الّذین آمنوا لاتتّبعوا خُطُوات الشّیطان و من یتّبع خُطُوات الشّیطان فانّه یأمر بالفحشاء و المنکر؛
ای مؤمنان! از گامهای شیطان پیروی نکنید و هر که از گامهای شیطان پیروی کند، (بداند) که او به زشتی و ناپسندی وامیدارد».نور-
1- بهترین مال
خیر المال ما وقی العرض؛(1) بهترین مال آن است که با آن آبرو حفظ شود.
2- بردن آبرو، جنگ با خدا!
عن ابی عبدالله علیهالسلام قال: قال رسولالله صلیالله علیه واله، قال الله تبارک و تعالی، مَن اَهان لی ولیا فقد ارصد لمحاربتی؛ (2)
امام صادق علیهالسلام فرمود که رسول خدا فرمودند: خداوند تبارک و تعالی فرموده است: هر کس دوستی از دوستان مرا خوار کند، در کمین جنگ با من نشسته است.
3- اهمیت حفظ آبرو
عن ابی عبدالله علیهالسلام قال من قال فی مومن ما رَاَتْهُ عیناه و سمعته اُذناه فهو من الذین قال الله عز و جل "ان الذین یحبون ان تشیع الفاحشة فی الذین آمنوا، لهم عذاب الیم"؛ (3)
امام صادق علیهالسلام فرمودند: هر کس درباره مومن آنچه را دیدگانش دیده و گوشهایش شنیده بگوید از کسانی است که خداوند عزوجل دربارهاشان فرموده است: همانا برای کسانی که دوست دارند زشتی در میان مومنان آشکار شود، عذابی دردناک است.» (نور، 19)
4- رسوا نمودن مومن، خروج از ولایت خدا
عن مفضل بن عمر قال قال لی ابوعبدالله علیهالسلام من روی علی مومن روایة یرید بها شینه و هدم مروءته لیسقط من اعین الناس اخرجه الله من ولایته الی ولایة الشیطان فلا یقبله الشیطان؛ (4)
مفضل عمر روایت کرده است که حضرت صادق علیهالسلام به من فرمودند: هر کس به زبان مومنی سخن بگوید و از آن رسوایی او و از بین بردن مروّت و جوانمردیاش را بخواهد تا از چشم مردمان بیفتد، خداوند او را از ولایت خودش به ولایت شیطان میاندازد ولی شیطان هم او را نمیپذیرد.
5- عاقبت تحقیر مومن
عن ابی عبدالله علیهالسلام قال مَن حقر مومنا مسکینا او غیر مسکین لم یزل الله عزوجل حاقراً له ماقتاً حتی یرجع عن محقرته ایاه؛ (5)
امام صادق علیهالسلام فرمودند: کسی که مومنی را تحقیر نماید، خواه مسکین باشد یا غیر مسکین، این عمل پیوسته مورد تحقیر و دشمنی باری تعالی خواهد بود تا از روش نادرست خود برگردد و او را با دیده یک مسلمان مورد احترام بنگرد.
6- راه حفظ آبرو
قال علی علیهالسلام مَن ضن بعرضه فلیدع المراء؛ (6)
هر کس میخواهد آبروی خود را حفظ کند، باید از جدال بپرهیزد.
7- حرمت آبروی مومن تا قیام قیامت
ایها الناس ان دِماءَکم و اعراضَکم علیکم حرامٌ الی آن تلقوا ربَکم؛ (7)
پیامبر صلی الله علیه و اله وسلم فرمودند: ای مردم! خون و مال و آبروی شما حرمت دارد تا قیام قیامت.
8- دستور به حفظ آبرو
فمن استطاع منکم ان یلقی الله تعالی و هو تقی الراحة من دماء المسلمین واموالهم سلیم اللسان من اعراضهم فلیفعل؛ (8)
هر کس میتواند خداوند را به گونهای ملاقات نماید که دستش به خون مسلمین و اموال آنان آلوده نباشد و همچنین زبانش از تجاوز به آبروی مسلمانان سالم مانده باشد، این کار را انجام دهد.
9- اثر حفظ آبرو در قیامت
عن النبی صلیالله علیه واله انه قال: من طلب لدنیا حلالا اِستعفافاً عن المسالة و سعیاً علی عیاله و تَعطُّفاً علی جاره لَقِیَ اللهَ و وجهُهُ کالقمر لیلةَ البدر؛ (9)
رسول اکرم صلیالله علیه واله فرموده است: کسیکه از پی مال مشروع برود برای آنکه آبروی خود را از ذلت سوال مصون نگه دارد، عائله خویش را اداره کند و به همسایه خود کمک کند، در پیشگاه خداوند سربلند و روسفید است و صورتش مانند ماه تمام میدرخشد.
10-دعا برای محفوظ ماندن آبرو
اللهم صل علی محمد وآله و صُن وجهی بالیسار، و لا تَبتَذِل جاهی بالاِقتار؛ (10)
بار الها! آبروی مرا در جامعه با معیشت سهل و آسان حفظ فرما! و قدر و منزلتم را نزد مردم با تنگدستی سبک و خوار مگردان!
1- وسائل الشیعة، ج 21، ص 557.
2- الکافی، ج 2، ص 351.
3- الکافی، ج 2، ص 357.
4- الکافی، ج 2، ص 358.
5- الکافی، ج 2، ص 351.
6- نهجالبلاغة،ص 538.
7- تحفالعقول، ص 30.
8- نهجالبلاغة، ص 253.
9- مستدرک الوسائل، ج 13، ص 17.
10- الصحیفة السجادیة، ص 98.
چرا در قرآن، واژه ی یتوفی که به معنای استیفای کامل است، علاوه بر معنای مرگ، درباره خواب هم که روح دوباره عودت می کند، استعمال می گردد؟
مانند سوره زمر آیه 42 آمده: «اللَّهُ یَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِینَ مَوْتِها وَ الَّتِی لَمْ تَمُتْ فِی مَنامِها فَیُمْسِکُ الَّتِی قَضى عَلَیْهَا الْمَوْتَ وَ یُرْسِلُ الْأُخْرى إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى
انسان دارای دو بعد جسمانی و روحانی است، که هر کدام دارای احکام و ویژگی های مخصوص به خود هستند. جسم، مادی بوده و دارای ابعاد و دیگر خصوصیات ماده است که از آن جمله خواب است. اما روح این گونه نیست. (البته خواب روح، خوابی مادی نیست؛ بلکه غفلت از یاد خداست). و هنگام خواب، فقط این بدن است که می خوابد و روح دارای این حکم نیست زیرا روح در مکان و زمان نمی گنجد و بی مکان بوده و کجایی در آن متصّور نیست مگر باعتبار و مجاز، از جهت تعلقش به ماده، مثلاً بگوییم روح فلان شخص در فلان اتاق است به این اعتبار که بدن او در آن اتاق است و این مجاز گویی است.[حسن زاده آملی، معرفت النفس،ص 433 ـ540 و موسوی، سید محمدباقر، ترجمه تفسیر المیزان، ج 1، ص 527 و ج 7، ص 184 و ج 11، ص 372 . ]
در قرآن کریم برای مرگ تعبیراتی مختلف آمده است. گاه با کلمة «متوفّی» و برخی مواقع با لفظ «موت». اما باید توجه داشت که چون قرآن از سوی خداوند حکیم و دانا است به همین خاطر کلمات آن نیز از روی حساب و کتاب خاصی استعمال گردیده است، برای مثال در سورة زمر آیه 42 آمده: «اللَّهُ یَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِینَ مَوْتِها وَ الَّتِی لَمْ تَمُتْ فِی مَنامِها فَیُمْسِکُ الَّتِی قَضى عَلَیْهَا الْمَوْتَ وَ یُرْسِلُ الْأُخْرى إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى». خدا به طور کامل جان ها را هنگام مرگشان و بدنهایی که نمرده اند را در خواب جان شان را می گیرد (به طور کامل) پس آن نفس و روحی را که مرگ آن فرا رسیده نگه می دارد و آن را که وقت مرگش نرسیده تا مدت معینی باز می گرداند.»
مصدر «یَتَوَفَّى» به معنای گرفتن چیزی به طور کامل و تام است، و به همین جهت در موت استعمال می شود. چون خدای تعالی در هنگام مرگ آدمی، جان او را از بدنش می گیرد و قرآن کریم در این باره تعبیراتی دارد که از آن جمله فرموده: «تَوَفَّتْهُ رُسُلُنا»[انعام/ 61] یعنی می میرانند. نیز فرموده: «وَ قالُوا أَ إِذا ضَلَلْنا فِی الْأَرْضِ أَ إِنَّا لَفِی خَلْقٍ جَدِیدٍ » تا آنجا که پاسخ می دهد: «قُلْ یَتَوَفَّاکُمْ مَلَکُ الْمَوْتِ الَّذِی وُکِّلَ بِکُمْ»[سجده/ 11] که باز به معنی میراندن آمده است. و همان طور که در آیة 42 سورة زمر گذشت؛ دقت در دو آیة اخیر این نکته را نتیجه می دهد که کلمه «یَتَوَفَّى» در قرآن به معنای «مرگ» نیامده بلکه اگر در مورد مرگ استعمال شده تنها به عنایت گرفتن و حفظ کردن بوده است.
به عبارتی دیگر کلمه «یَتَوَفَّى» را در آن لحظه ای که خدای تعالی جان را می گیرد، استعمال کرده تا بفهماند جان انسان ها با مردن باطل و فانی نمی شود و اینها که گمان کرده اند مردن، نابود شدن است، جاهل به حقیقت آمدند، بلکه خدای تعالی جان ها را می گیرد و حفظ می کند و در موردی که وقت مرگش رسیده، به بدنش عودت نمی دهد بلکه همانطور حفظ می کند تا در روز بازگشت خلایق به سوی خودش دوباره به بدن ها برگرداند. و اما در مواردی که وقت مرگش نرسیده آن روح را به بدن وی باز می گرداند.
و اما در مواردی که این عنایت (حفظ کردن جان ها) منظور نیست و تنها سخن از مردن است، قرآن در آنجا لفظ «مَوْت» را می آورد، و نه لفظ «توَفّی» را و مثلاً می فرماید: «وَ ما مُحَمَّدٌ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى أَعْقابِکُمْ؛[آل عمران/ 144. ] و محمد نیست مگر پیامبر از جانب خدا که پیش از او نیز پیامبرانی بودند و از این جهان در گذشتند، اگر او نیز به مرگ یا شهادت درگذشت، باز شما به دین جاهلیت خود رجوع خواهید کرد؟[ترجمه تفسیر المیزان، همان، ج 3، ص 324.]
آیه شریفة 42 سورة زمر هم به روشنی بیان می کند که مرگ و خواب در این حقیقت که، در هر دو خداوند متعال جان ها را می گیرد مشترکند و فقط فرقشان این است که در بعضی خواب ها همانند مرگ، روح، دیگر به بدن عودت داده نمی شود، ولی در بعضی خواب ها، روح شخص تا وقت مشخصی به بدنش بازگردانده می شود.
1. اللهُ یتوفی الانَفْسَ حین موت ها: خدا جان ها را هنگام مرگ بدن ها به طور کامل می گیرد.
2. و التی لَم تَمُت فی مَنا مما: بدنی را هم که نمرده در هنگام خواب جانش و روحش را می گیرد.
3. فیمسک التی قضی علیها الموت: روح بدنی را که مرگش حتمی شده، نگه می دارد.
4. و یُرسِلُ الاحوی الی اجل مسمّی: روح بدنی را که مرگش نرسیده، به بدن باز می گرداند تا وقت معینی.
گویند کافری از حضرت ابراهیم علیه السلام طعام خواست . حضرت ابراهیم گفت: اگر مسلمان شوی تو را مهمان کنم و طعام دهم، کافر رفت .
خدای عزوجل وحی فرستاد که ای ابراهیم! ما هفتاد سال است که این کافر را روزی می دهیم، اگر تو یک شب او را غذا می دادی و از دینش نمی پرسیدی چه می شد؟
ابراهیم در پی آن کافر رفت و او را باز آورد و طعام داد .
کافرگفت: چه شد که از حرف خود برگشتی و پی من آمدی و برایم سفره گستردی!
ابراهیم علیه السلام ماجرا را باز گفت . کافر گفت: اگر خدای تو چنین کریم و مهربان است پس دین خود را بر من عرضه کن تا ایمان بیاورم و مسلمان شوم .
گویند در بنى اسرائیل، مردى بود که مى گفت: من در همه عمر، خدا را نافرمانى کرده ام و گناه و معصیت بسیار از من سر زده است؛ اما تاکنون زیانى و کیفرى ندیده ام . اگر گناه، جزا دارد و گناهکار باید کیفر بیند، پس چرا ما را کیفرى و عذابى نمى رسد!؟
در همان روزها، پیامبر قوم بنى اسرائیل، نزد آن مرد آمد و گفت: خداوند مى فرماید که ما تو را عذاب هاى بسیار کرده ایم و تو خود نمى دانى! آیا تو را از شیرینى عبادت خود، محروم نکرده ایم؟ آیا در مناجات را بر روى تو نبسته ایم؟ آیا امید به زندگى خوش در آخرت را از تو نگرفته ایم؟ عذابى بزرگتر و سهمگین تر از این مى خواهى؟
قلب من خانه ی خداست
ممکن است گاهی گریه کنم ولی هیچگاه در تنهایی گریه نمیکنم
خداوند اینجاست اشکهای مرا پاک می کند... چون ...
قلب من خانه ی خداست
ممکن است گاهی بیفتم و بلغزم اما هرگز در سقوط تنها نمی مانم
خداوند هست و مرا بلند می کند... چون...
قلب من خانه ی خداست
شاید گاهی رنج بکشم اما هرگز در این رنج کشیدن تنها نمی مانم
پروردگار مرا از رنجها رها می کند...چون...
قلب من خانه ی خداست
خوشحالم، برای اینکه میدانم هرگز تنها نیستم
خداوند همواره با من است...چون...
قلب من خانه ی خداست